تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 19 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):بى گمان شيعيان ما دل هايشان از هر خيانت، كينه،وفريبكارى پاك است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814588728




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حضرت صالح (ع) و قوم ثمود


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حضرت صالح (ع) و قوم ثمود
حضرت صالح (ع) و قوم ثمود منبع: سایت اندیشه قم يكي از پيامبراني كه اسم او در قرآن آمده، حضرت صالح ـ عليه السلام ـ است كه نامش در قرآن يازده بار ذكر شده است. او از نواده‎هاي سام بن نوح از قبيلة ثمود بود، بعضي سلسلة نسب او را چنين ذكر نموده‎اند: «صالح بن عبيد بن جابر بن ثمود» و بعضي ديگر او را به عنوان «صالح بن جابر بن ارم بن سام بن نوح» ياد كرده‎اند. حضرت صالح ـ عليه السلام ـ به زبان عربي سخن مي‎گفت، و 280 سال عمر كرد، قبرش در نجف اشرف يا بين حجر الاسود و مقام ابراهيم ـ عليه السلام ـ در كنار كعبه قرار دارد.[1] او از سوي خداوند براي هدايت قوم ثمود، فرستاده شد، و با تلاشهاي شبانه روزي خود، آن قوم را به سوي خدا و نيكي‎ها دعوت نمود، ولي آن قوم، از او اطاعت نكردند و سرانجام به عذاب سخت الهي گرفتار شدند.[2] حضرت صالح سومين پيامبري است كه پس از نوح ـ عليه السلام ـ و هود ـ عليه السلام ـ يك تنه بر ضد بت و بت پرستي و طاغوت‎هاي عصرش قيام كرد، و سالها با آنها مبارزه و ستيز نمود.[3] طبق بعضي از روايات، حضرت صالح ـ عليه السلام ـ در شانزده سالگي به دعوت قوم به سوي خدا پرستي پرداخت، و 120 سال آنها را دعوت كرد، ولي جز اندكي، به او ايمان نياوردند.[4] دورنمايي از زندگي قوم ثمود قوم ثمود، امّتي از عرب بودند كه پس از قوم عاد، به وجود آمدند و در سرزمين وادي القُري (بين مكه و شام) در شهر حِجر (كه هم اكنون بعضي از آثار آن شهر در ميان تخته سنگهاي عظيم ديده مي‎شود) مي‎زيستند، و از قبايل مختلف تشكيل شده بودند و هم چون قوم عاد در بت پرستي، فساد، ظلم و طغيان غوطه ور بودند، و در زندگيشان جز انحراف و گمراهي، چيز ديگري ديده نمي‎شد. آنها در ظاهر داراي تمدن پيشرفته و شهرها و آبادي‎هاي محكم بودند، و از قطعه‎هاي عظيم سنگهاي كوهي، ساختمان مي‎ساختند، و براي حفظ خود پناهگاههاي استواري ساخته بودند،‌ و در شهر حِجر داراي امكانات وسيع مادي و تشكيلات پر زرق و برق بودند، از اين رو آنها را «اصحاب حِجر» مي‎نامند. و به تعبير قرآن، آنها در كار زندگي دنيايشان آن قدر سخت كوش بودند كه براي خود، خانه‎هاي امن و اماني در دل كوهها مي‎تراشيدند.[5] اين مطلب نشانگر آن است كه آنها در يك منطقة كوهستاني مي‎زيستند، و داراي تمدن پيشرفته مادي بودند كه به آنها امكان مي‎داد تا در درون كوهها، خانه‎هاي امن تهيه كنند، تا در برابر طوفانها و سيل و زلزله، در امان باشند. ولي به همان اندازه كه دل به دنيا بسته بودند، دل از امور معنوي بريده بودند، و در لجنزار تباهيها و ستمها و آلودگيهاي معنوي، غوطه مي‎خوردند. حكومت ملوك الطوايفي، قبيلگي، ملي گرايي و تبعيضات نژادي، سرنوشت آنها را تعيين مي‎كرد. و بر همين اساس به فساد و تباهي‎ها، دامن مي‎زدند، چنان كه قرآن در توصيف آنها مي‎گويد: «وَ كانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يصْلِحُونَ؛ آنها (قوم ثمود) در آن شهر (حِجر) نُه گروهك و قبيله بودند كه فساد در زمين مي‎كردند، و براي اصلاح خويش اقدام نمي‎نمودند».[6] قوم ثمود، داراي هفتاد بت بودند، چندين بتكده داشتند، بتهاي بزرگ آنها عبارت بودند از: «لات، عُزّي، منوت (منات) هُبَل و قيس.» اين بتها به خصوص، مورد احترام شديد قوم ثمود بودند، آنها را شب و روز مي‎پرستيدند، بتكده‎ها را به نام آنها نامگذاري كرده بودند، هيچ كس حق نداشت كه آن بتكده‎ها را به عنوان مالكيت تصرّف كند، يا مردة خود را در آنها دفن نمايد، اگر كسي تخلف مي‎كرد، مي‎گفتند: متخلفين مورد لعن هُبَل و منوت دو بت بزرگ قرار خواهند گرفت.[7] خداوند بندة خالص خود به نام حضرت صالح ـ عليه السلام ـ را كه از خاندان خود آنها بود، و داراي عقلي كامل، حلمي وسيع و اخلاقي نيك بود، به عنوان پيامبر خدا به سوي آنها فرستاد تا راه را از چاه به ‎آنها نشان دهد، و آنها را از زنجيرهاي ذلّت،‌گمراهي، بت پرستي، تبعيضات، قبيله گرايي و تباهي‎هاي ديگر برهاند. فرازهايي از دعوت منطقي و دلسوزانة حضرت صالح ـ عليه السلام ـ حضرت صالح ـ عليه السلام ـ در دعوت و راهنمايي مردم، از راههاي گوناگون وارد شده و به نصيحت آنها پرداخت، در اين جا نظر شما را به چند نمونه از برنامه‎هاي تبليغي حضرت صالح ـ عليه السلام ـ جلب مي‎كنيم: اي قوم من! براي شما فرستادة اميني هستم، پرهيزكار باشيد و از من پيروي كنيد، من در برابر اين دعوت، از شما اجر و مزدي نمي‎خواهم، اجر من تنها از جانب پروردگار جهانيان است، آيا شما مي‎پنداريد هميشه در نهايت امنيت در ميان نعمتهايي كه در دنيا وجود دارد، باقي مي‎مانيد؟ و در كنار اين باغها، چشمه‎ها، زراعتها و نخل‎هايي كه ميوه‎هايش شيرين و رسيده است جاودانه خواهيد ماند؟ شما از كوهها خانه‎هايي مي‎تراشيد، و در آن به عيش و نوش مي‎پردازيد اين امور شما را سر مست و غافل ساخته است، از زندان خود پرستي بيرون آييد، و به فضاي خدا پرستي وارد شويد. از اسراف كاران و دنيا پرستان مرفّه پيروي نكنيد،‌ آنان كه به فساد و تباهي دامن مي‎زنند، و در فكر اصلاح نيستند.[8] اي مردم! تنها خداي يكتا و بي‎همتا را بپرسيد، كه جز او چيز ديگري خداي شما نيست، همان خداوندي كه شما را از زمين آفريد، و آباداني آن را به شما واگذار نمود، از او آمرزش بطلبيد، سپس به سوي او باز مي‎گرديد، كه پروردگارم (به بندگان خدا) نزديك، و اجابت كنندة تقاضاي شما است. قوم گفتند: اي صالح! تو پيش از اين ماية اميد ما بودي، آيا ما را از پرستش آن چه پدرانمان مي‎پرستيدند نهي مي‎كني؟ و ما در مورد آنچه ما را به سوي آن دعوت مي‎كني در شك و ترديد هستيم. حضرت صالح ـ عليه السلام ـ فرمود: «اي قوم من! اگر من دليل آشكاري از پروردگارم داشته باشم،‌ و رحمت او به سراغم آمده باشد آيا مي‎توانم از ابلاغ او سرپيچي كنم؟ اگر من نافرماني او كنم،‌چه كسي مي‎تواند مرا در برابر او ياري دهد، بنابراين سخنان شما چيزي جز اطمينان به زيانكار بودن شما نمي‎افزايد.»[9] بنابراين به خود آييد، و درست فكر كنيد و بدانيد كه راه نجات و رستگاري شما در نفي معبودهاي باطل و آمدن زير پوشش پرستش معبود يكتا و بي‎همتا است. اي مردم! چرا براي انجام بدي قبل از نيكي شتاب مي‎كنيد؟ و به جاي شتافتن به سوي رحمت الهي، به سوي عذاب خدا حركت مي‎نماييد؟ چرا از درگاه خداوند، تقاضاي عفو و آمرزش نمي‎كنيد؟ كه اگر چنين كنيد شايد مشمول رحمت الهي شويد، اين همه لجاجت و خيره سري و غفلت براي چيست؟[10] كوتاه سخن آن كه، ‌تمام رسالت و دعوت اين پيامبر بزرگ در اين جمله خلاصه مي‎شد كه: «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ؛ خدا را بپرستيد».[11] آري بندگان خدا، زير بنا و عصارة همة تعليمات فرستادگان خدا است. حضرت صالح ـ عليه السلام ـ در دعوت قوم خود، نهايت محبّت و دلسوزي را نمود و با تعبير مكرّرِ «اي قوم من!» خواست تا حسّ خويشاوندي آنها را به سوي خود جلب كند، ولي آنها در برابر آن همه دلسوزيها، و منطق و راهنماييهاي مهر انگيز صالح ـ عليه السلام ـ ، با طغيان و سركشي لجوجانه، دعوت صالح ـ عليه السلام ـ را رد كردند، و بي‎شرمانه و گستاخانه در برابر او و دعوت‎هاي دلسوزانه او،‌ ايستادند، و به كار شكني‎ و مخالفت شديد پرداختند. مخالفت آنها عمومي بود و جز اندكي به آن حضرت ايمان نياوردند، مطابق بعضي از روايات اين گروه اندك، پس از ديدن معجزة پيدايش ناقة صالح،‌ايمان آوردند، نخست هفتاد نفر بودند، سپس مرتد شدند و تنها شش نفر از آنها باقي ماند، كه يكي از آنها هم در شك و ترديد به سر مي‎برد و سرانجام به مخالفان پيوست.[12] بعضي تعداد ايمان آورندگان به صالح ـ عليه السلام ـ را كه از عذاب نجات يافتند،‌ تا چهار هزار نوشته‎اند.[13] عكس العمل شديد قوم ثمود، در برابر دعوت صالح ـ عليه السلام ـ حضرت صالح دهها سال، قوم ثمود را به سوي خدا و يكتاپرستي دعوت كرد، ولي قوم ثمود با برخوردهاي شديد و لجاجت سخت از پاسخ مثبت به صالح ـ عليه السلام ـ امتناع ورزيدند، و با تهمتهاي ناجوانمردانه به آن حضرت، به كار شكني پرداختند. گفتند: «آيا ما از بشري از جنس خود پيروي كنيم؟ اگر چنين كنيم در گمراهي و جنون خواهيم بود، آيا در ميان ما تنها بر اين شخص (صالح) وحي نازل شده است؟ نه، او آدم بسيار دروغگوي هوسبازي است».[14] صالح ـ عليه السلام ـ به اندرز دلسوزانه قوم پرداخت، و آنها را از عذاب سخت الهي هشدار دارد، و اعلام كرد تا عذاب نيامده، خود را در پرتو ايمان نجات دهيد و از خواب غفلت بيدار شده و از طغيان و سركشي، دست بكشيد، چرا كه خمير ماية گمراهي‎ها، غرور و سر مستي است. ولي سركشي و غرور آن قوم به جايي رسيد كه بروز حضرت صالح و اصحابش را به فال بد گرفتند و آنها را دروغگو خواندند و وجود آنها را ماية بدبختي خود دانستند، با اين كه سزاوار بود آن حضرت و اصحابش را ماية بركت و سعادت ابدي بدانند. صالح ـ عليه السلام ـ به آنها فرمود: «طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ؛ فال بد و بخت و طالع شما در نزد خدا است، او است كه شما را (نه ما را) به خاطر اعمالتان گرفتار مصائب و بدبختي ساخته است». پی نوشت:[1] . روايت شده: حضرت علي ـ عليه السلام ـ در بستر شهادت، به امام حسن ـ عليه السلام ـ چنين وصيت كرد: «وقتي كه از دنيا رفتم، پيكرم را در پشت اين شهر (نجف كه پشت شهر كوفه به حساب مي‎آمد) در كنار قبر دو برادرم هود و صالح ـ عليه السلام ـ به خاك بسپاريد.» (بحار، ج11، ص 379). [2] . اقتباس از تاريخ انبياء، تأليف عماد زاده، ص 252ـ258. [3] . تفسير الميزان، ج 10، ص 318. [4] . تاريخ انبياء، از: عماد زاده، ص 263؛ تفسير نور الثّقلين، ج 2، ص 47. [5] . حجر، 82. [6] . نمل، 49. [7] . قصص الانبياء، عبدالوهّاب نجّار، ص 110. [8] . اقتباس از سورة شعراء، آيات 143 تا 152. [9] . هود، آيات 61 تا 63. [10] . اقتباس از سورة شعراء، آيات 143 تا 152، و اقتباس از سورة نمل، آية 46. [11] . نمل، 45. [12] . روضة الكافي، ص 186؛ موضوع ايمان آوردن گروهي به صالح ـ عليه السلام ـ در آيات 75 و 76 سورة اعراف، و 45 سورة نمل، و 66 سورة هود آمده است. و در آية 75 و 76 سورة اعراف، مخالفان حضرت صالح به عنوان مَلَأ و مستكبران،‌و مؤمنان به او به عنوان مستضعفان ذكر شده‎اند. و آيه 66 هود، حاكي است عذاب سختي كه بر قوم ثمود وارد شد، ـ همه جز صالح و مؤمنان به او ـ را به هلاكت رسانيد. [13] تفسير مجمع البيان، ج 7، ص 327. [14] . قمر، آية 24 و 25.
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 401]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن