تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 12 مرداد 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دلى كه در آن حكمتى نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و آموزش دهيد، بفهميد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید ابزار دقیق

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1809179662




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حضرت صالح (ع) و قوم ثمود


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حضرت صالح (ع) و قوم ثمود
حضرت صالح (ع) و قوم ثمود منبع: سایت اندیشه قم يكي از پيامبراني كه اسم او در قرآن آمده، حضرت صالح ـ عليه السلام ـ است كه نامش در قرآن يازده بار ذكر شده است. او از نواده‎هاي سام بن نوح از قبيلة ثمود بود، بعضي سلسلة نسب او را چنين ذكر نموده‎اند: «صالح بن عبيد بن جابر بن ثمود» و بعضي ديگر او را به عنوان «صالح بن جابر بن ارم بن سام بن نوح» ياد كرده‎اند. حضرت صالح ـ عليه السلام ـ به زبان عربي سخن مي‎گفت، و 280 سال عمر كرد، قبرش در نجف اشرف يا بين حجر الاسود و مقام ابراهيم ـ عليه السلام ـ در كنار كعبه قرار دارد.[1] او از سوي خداوند براي هدايت قوم ثمود، فرستاده شد، و با تلاشهاي شبانه روزي خود، آن قوم را به سوي خدا و نيكي‎ها دعوت نمود، ولي آن قوم، از او اطاعت نكردند و سرانجام به عذاب سخت الهي گرفتار شدند.[2] حضرت صالح سومين پيامبري است كه پس از نوح ـ عليه السلام ـ و هود ـ عليه السلام ـ يك تنه بر ضد بت و بت پرستي و طاغوت‎هاي عصرش قيام كرد، و سالها با آنها مبارزه و ستيز نمود.[3] طبق بعضي از روايات، حضرت صالح ـ عليه السلام ـ در شانزده سالگي به دعوت قوم به سوي خدا پرستي پرداخت، و 120 سال آنها را دعوت كرد، ولي جز اندكي، به او ايمان نياوردند.[4] دورنمايي از زندگي قوم ثمود قوم ثمود، امّتي از عرب بودند كه پس از قوم عاد، به وجود آمدند و در سرزمين وادي القُري (بين مكه و شام) در شهر حِجر (كه هم اكنون بعضي از آثار آن شهر در ميان تخته سنگهاي عظيم ديده مي‎شود) مي‎زيستند، و از قبايل مختلف تشكيل شده بودند و هم چون قوم عاد در بت پرستي، فساد، ظلم و طغيان غوطه ور بودند، و در زندگيشان جز انحراف و گمراهي، چيز ديگري ديده نمي‎شد. آنها در ظاهر داراي تمدن پيشرفته و شهرها و آبادي‎هاي محكم بودند، و از قطعه‎هاي عظيم سنگهاي كوهي، ساختمان مي‎ساختند، و براي حفظ خود پناهگاههاي استواري ساخته بودند،‌ و در شهر حِجر داراي امكانات وسيع مادي و تشكيلات پر زرق و برق بودند، از اين رو آنها را «اصحاب حِجر» مي‎نامند. و به تعبير قرآن، آنها در كار زندگي دنيايشان آن قدر سخت كوش بودند كه براي خود، خانه‎هاي امن و اماني در دل كوهها مي‎تراشيدند.[5] اين مطلب نشانگر آن است كه آنها در يك منطقة كوهستاني مي‎زيستند، و داراي تمدن پيشرفته مادي بودند كه به آنها امكان مي‎داد تا در درون كوهها، خانه‎هاي امن تهيه كنند، تا در برابر طوفانها و سيل و زلزله، در امان باشند. ولي به همان اندازه كه دل به دنيا بسته بودند، دل از امور معنوي بريده بودند، و در لجنزار تباهيها و ستمها و آلودگيهاي معنوي، غوطه مي‎خوردند. حكومت ملوك الطوايفي، قبيلگي، ملي گرايي و تبعيضات نژادي، سرنوشت آنها را تعيين مي‎كرد. و بر همين اساس به فساد و تباهي‎ها، دامن مي‎زدند، چنان كه قرآن در توصيف آنها مي‎گويد: «وَ كانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يصْلِحُونَ؛ آنها (قوم ثمود) در آن شهر (حِجر) نُه گروهك و قبيله بودند كه فساد در زمين مي‎كردند، و براي اصلاح خويش اقدام نمي‎نمودند».[6] قوم ثمود، داراي هفتاد بت بودند، چندين بتكده داشتند، بتهاي بزرگ آنها عبارت بودند از: «لات، عُزّي، منوت (منات) هُبَل و قيس.» اين بتها به خصوص، مورد احترام شديد قوم ثمود بودند، آنها را شب و روز مي‎پرستيدند، بتكده‎ها را به نام آنها نامگذاري كرده بودند، هيچ كس حق نداشت كه آن بتكده‎ها را به عنوان مالكيت تصرّف كند، يا مردة خود را در آنها دفن نمايد، اگر كسي تخلف مي‎كرد، مي‎گفتند: متخلفين مورد لعن هُبَل و منوت دو بت بزرگ قرار خواهند گرفت.[7] خداوند بندة خالص خود به نام حضرت صالح ـ عليه السلام ـ را كه از خاندان خود آنها بود، و داراي عقلي كامل، حلمي وسيع و اخلاقي نيك بود، به عنوان پيامبر خدا به سوي آنها فرستاد تا راه را از چاه به ‎آنها نشان دهد، و آنها را از زنجيرهاي ذلّت،‌گمراهي، بت پرستي، تبعيضات، قبيله گرايي و تباهي‎هاي ديگر برهاند. فرازهايي از دعوت منطقي و دلسوزانة حضرت صالح ـ عليه السلام ـ حضرت صالح ـ عليه السلام ـ در دعوت و راهنمايي مردم، از راههاي گوناگون وارد شده و به نصيحت آنها پرداخت، در اين جا نظر شما را به چند نمونه از برنامه‎هاي تبليغي حضرت صالح ـ عليه السلام ـ جلب مي‎كنيم: اي قوم من! براي شما فرستادة اميني هستم، پرهيزكار باشيد و از من پيروي كنيد، من در برابر اين دعوت، از شما اجر و مزدي نمي‎خواهم، اجر من تنها از جانب پروردگار جهانيان است، آيا شما مي‎پنداريد هميشه در نهايت امنيت در ميان نعمتهايي كه در دنيا وجود دارد، باقي مي‎مانيد؟ و در كنار اين باغها، چشمه‎ها، زراعتها و نخل‎هايي كه ميوه‎هايش شيرين و رسيده است جاودانه خواهيد ماند؟ شما از كوهها خانه‎هايي مي‎تراشيد، و در آن به عيش و نوش مي‎پردازيد اين امور شما را سر مست و غافل ساخته است، از زندان خود پرستي بيرون آييد، و به فضاي خدا پرستي وارد شويد. از اسراف كاران و دنيا پرستان مرفّه پيروي نكنيد،‌ آنان كه به فساد و تباهي دامن مي‎زنند، و در فكر اصلاح نيستند.[8] اي مردم! تنها خداي يكتا و بي‎همتا را بپرسيد، كه جز او چيز ديگري خداي شما نيست، همان خداوندي كه شما را از زمين آفريد، و آباداني آن را به شما واگذار نمود، از او آمرزش بطلبيد، سپس به سوي او باز مي‎گرديد، كه پروردگارم (به بندگان خدا) نزديك، و اجابت كنندة تقاضاي شما است. قوم گفتند: اي صالح! تو پيش از اين ماية اميد ما بودي، آيا ما را از پرستش آن چه پدرانمان مي‎پرستيدند نهي مي‎كني؟ و ما در مورد آنچه ما را به سوي آن دعوت مي‎كني در شك و ترديد هستيم. حضرت صالح ـ عليه السلام ـ فرمود: «اي قوم من! اگر من دليل آشكاري از پروردگارم داشته باشم،‌ و رحمت او به سراغم آمده باشد آيا مي‎توانم از ابلاغ او سرپيچي كنم؟ اگر من نافرماني او كنم،‌چه كسي مي‎تواند مرا در برابر او ياري دهد، بنابراين سخنان شما چيزي جز اطمينان به زيانكار بودن شما نمي‎افزايد.»[9] بنابراين به خود آييد، و درست فكر كنيد و بدانيد كه راه نجات و رستگاري شما در نفي معبودهاي باطل و آمدن زير پوشش پرستش معبود يكتا و بي‎همتا است. اي مردم! چرا براي انجام بدي قبل از نيكي شتاب مي‎كنيد؟ و به جاي شتافتن به سوي رحمت الهي، به سوي عذاب خدا حركت مي‎نماييد؟ چرا از درگاه خداوند، تقاضاي عفو و آمرزش نمي‎كنيد؟ كه اگر چنين كنيد شايد مشمول رحمت الهي شويد، اين همه لجاجت و خيره سري و غفلت براي چيست؟[10] كوتاه سخن آن كه، ‌تمام رسالت و دعوت اين پيامبر بزرگ در اين جمله خلاصه مي‎شد كه: «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ؛ خدا را بپرستيد».[11] آري بندگان خدا، زير بنا و عصارة همة تعليمات فرستادگان خدا است. حضرت صالح ـ عليه السلام ـ در دعوت قوم خود، نهايت محبّت و دلسوزي را نمود و با تعبير مكرّرِ «اي قوم من!» خواست تا حسّ خويشاوندي آنها را به سوي خود جلب كند، ولي آنها در برابر آن همه دلسوزيها، و منطق و راهنماييهاي مهر انگيز صالح ـ عليه السلام ـ ، با طغيان و سركشي لجوجانه، دعوت صالح ـ عليه السلام ـ را رد كردند، و بي‎شرمانه و گستاخانه در برابر او و دعوت‎هاي دلسوزانه او،‌ ايستادند، و به كار شكني‎ و مخالفت شديد پرداختند. مخالفت آنها عمومي بود و جز اندكي به آن حضرت ايمان نياوردند، مطابق بعضي از روايات اين گروه اندك، پس از ديدن معجزة پيدايش ناقة صالح،‌ايمان آوردند، نخست هفتاد نفر بودند، سپس مرتد شدند و تنها شش نفر از آنها باقي ماند، كه يكي از آنها هم در شك و ترديد به سر مي‎برد و سرانجام به مخالفان پيوست.[12] بعضي تعداد ايمان آورندگان به صالح ـ عليه السلام ـ را كه از عذاب نجات يافتند،‌ تا چهار هزار نوشته‎اند.[13] عكس العمل شديد قوم ثمود، در برابر دعوت صالح ـ عليه السلام ـ حضرت صالح دهها سال، قوم ثمود را به سوي خدا و يكتاپرستي دعوت كرد، ولي قوم ثمود با برخوردهاي شديد و لجاجت سخت از پاسخ مثبت به صالح ـ عليه السلام ـ امتناع ورزيدند، و با تهمتهاي ناجوانمردانه به آن حضرت، به كار شكني پرداختند. گفتند: «آيا ما از بشري از جنس خود پيروي كنيم؟ اگر چنين كنيم در گمراهي و جنون خواهيم بود، آيا در ميان ما تنها بر اين شخص (صالح) وحي نازل شده است؟ نه، او آدم بسيار دروغگوي هوسبازي است».[14] صالح ـ عليه السلام ـ به اندرز دلسوزانه قوم پرداخت، و آنها را از عذاب سخت الهي هشدار دارد، و اعلام كرد تا عذاب نيامده، خود را در پرتو ايمان نجات دهيد و از خواب غفلت بيدار شده و از طغيان و سركشي، دست بكشيد، چرا كه خمير ماية گمراهي‎ها، غرور و سر مستي است. ولي سركشي و غرور آن قوم به جايي رسيد كه بروز حضرت صالح و اصحابش را به فال بد گرفتند و آنها را دروغگو خواندند و وجود آنها را ماية بدبختي خود دانستند، با اين كه سزاوار بود آن حضرت و اصحابش را ماية بركت و سعادت ابدي بدانند. صالح ـ عليه السلام ـ به آنها فرمود: «طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ؛ فال بد و بخت و طالع شما در نزد خدا است، او است كه شما را (نه ما را) به خاطر اعمالتان گرفتار مصائب و بدبختي ساخته است». پی نوشت:[1] . روايت شده: حضرت علي ـ عليه السلام ـ در بستر شهادت، به امام حسن ـ عليه السلام ـ چنين وصيت كرد: «وقتي كه از دنيا رفتم، پيكرم را در پشت اين شهر (نجف كه پشت شهر كوفه به حساب مي‎آمد) در كنار قبر دو برادرم هود و صالح ـ عليه السلام ـ به خاك بسپاريد.» (بحار، ج11، ص 379). [2] . اقتباس از تاريخ انبياء، تأليف عماد زاده، ص 252ـ258. [3] . تفسير الميزان، ج 10، ص 318. [4] . تاريخ انبياء، از: عماد زاده، ص 263؛ تفسير نور الثّقلين، ج 2، ص 47. [5] . حجر، 82. [6] . نمل، 49. [7] . قصص الانبياء، عبدالوهّاب نجّار، ص 110. [8] . اقتباس از سورة شعراء، آيات 143 تا 152. [9] . هود، آيات 61 تا 63. [10] . اقتباس از سورة شعراء، آيات 143 تا 152، و اقتباس از سورة نمل، آية 46. [11] . نمل، 45. [12] . روضة الكافي، ص 186؛ موضوع ايمان آوردن گروهي به صالح ـ عليه السلام ـ در آيات 75 و 76 سورة اعراف، و 45 سورة نمل، و 66 سورة هود آمده است. و در آية 75 و 76 سورة اعراف، مخالفان حضرت صالح به عنوان مَلَأ و مستكبران،‌و مؤمنان به او به عنوان مستضعفان ذكر شده‎اند. و آيه 66 هود، حاكي است عذاب سختي كه بر قوم ثمود وارد شد، ـ همه جز صالح و مؤمنان به او ـ را به هلاكت رسانيد. [13] تفسير مجمع البيان، ج 7، ص 327. [14] . قمر، آية 24 و 25.
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 398]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن