تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع): بهشتى‏ها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846597308




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پيشگويي‌هاي نهج‌البلاغه دربارة‌ حضرت مهدي عجل‌الله تعالي فرجه - قسمت پایانی


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 پيشگويي‌هاي نهج‌البلاغه دربارة‌ حضرت مهدي عجل‌الله تعالي فرجه
پيشگويي‌هاي نهج‌البلاغه دربارة‌ حضرت مهدي عجل‌الله تعالي فرجه - قسمت پایانی نويسنده:استاد مهدي فقيه ايمانيمنبع:مهدويت از ديدگاه نهج‌البلاغه خطبة 182:... قد لبس للحكمة جنتها، و أخذها بجميع أدبها من الاقبال عليها و المعرفة بها، و التَّفرُّغ لها، فهي عند نفس ضألَّته التي يطلبها، و حاجته التي يسأل عنها.فهو مغترب إذا اغترب الاسلام، و ضرب بعسيب ذنبه و الصق الارض بجرانه، بقيَّةَ من بقايا حجَّته، خليفة من خلائف أنبيائه؛ همانا زره دانش را بر تن پوشانده، و آن را با تمام آداب و شرايط بايستة آن – چون توجه به شناسايي و فراغت بال از سرگرمي به غير آن – دريافت كرده است. پس حكمت، گمشدة او باشد كه پيوسته در جستجوي آن است و خواستة اوست كه در تعقيبش پرس و جو مي‌كند.آن زمان كه اسلام در غربت گرايد و (مانند شتري كه رنجور و از راه رفتن باز مانده دم خود را حركت دهد و سينه بر زمين چسباند) حركت و سازندگي خود را از دست بدهد، و او (حضرت مهدي‌(عجل الله تعالي فرجه الشريف)) در غربت و پنهاني به سر برد (تا موقعي كه از طرف خدا به قيام مأمور گردد و اسلام را از غربت و فراموشي و حالت بي‌تفاوتي مردم برهاند.)او باقي‌مانده‌اي است از حجت‌هاي خدا و خليفه‌اي است از خلفاي پيامبران ابن ابي الحديد نوشته است:اين گفتار را هر گروهي براساس عقيدة خود تفسير كرده‌اند. شيعة اماميه گمان كرده‌اند كه مقصود از اين شخصيت، مهدي منتظر مي‌باشد.وي آنگاه به ايراد نظر صوفيان اهل تسنن و فلاسفه و ديگر همفكران خود- كه هيچ يك نه مستند به دليل عقلي است نه نقلي – پيرامون اين بخش از سخن امام پرداخته، و مي‌گويد:به نظر من بعيد نيست كه مراد از اين شخصيت، قائم آل محمد(صلي الله عليه و آله و سلم) در آخر زمان باشد هنگامي كه خداوند او را به‌وجود آورد، هرچند كه اينك موجود نيست. زيرا در اين كلام دليلي بر وجود او نباشد و همة فرق اسلامي بر اين عقيده انفاق نظر دارند كه (عمر) دنيا و تكليف مردم جز با ظهور و قيام او پايان نخواهد يافت.(1)شارح معتزلي، نخست برداشت شيعه از كلام امير مؤمنان (عليه‌السلام) را با ترديد نقل كرده، ليكن چون براي گفته‌هاي صوفيه و فلاسفه و هم‌كيشان خود دليل قانع كننده‌اي نيافته؛ ناگزير عقيدة شيعه و صحت برداشت آنان از سخن امام‌(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را پذيرفته و با صراحت، پيشگويي آن حضرت از وجود مهدي و قيام جهاني او را قبول كرده است. اما دربارة ولادت و حيات حضرتش تشكيك نموده مي‌گويد:در اين كلام چيزي كه در حال حاضر دليل بر وجود او باشد به‌نظر نمي‌رسد.امير مؤمنان‌(عليه‌السلام) در اين گفتار درصدد معرفي اصل موضوع مهدي در اسلام و نقش وجودي او پس از ولادت و ديگر مراحل حياتي آن موعود الهي بوده است، نه در مقام خبر دادن از ولادت و موجود بودن كسي كه بيش از دو قرن بعد از حضرتش متولد مي‌شود، تا در كلامش اشاره‌اي به موجوديت او باشد، و ابن ابي الحديد بدون توجه به واقعيت تاريخ حضرت مهدي‌(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از آن اشاره بفهمد كه مهدي در قرن هفتم زنده و موجود است، و در غير آن صورت منكر ولادت و حيات او گردد.سيوطي در حديثي در عرف الورودي، ص 126، به نقل از ابن ابي شيبه، احمد بن حنبل،(2) ابوداوود، ابويعلي(3) و طبراني از پيامبر‌(صلي الله عليه و آله و سلم)؛ ضمن پيشگويي مقدمات ظهور مهدي‌(عجل الله تعالي فرجه الشريف) – همان‌گونه كه امير مؤمنان‌(عليه‌السلام) تغبير نموده – مي‌فرمايد:يلقي الاسلام بجرانه الي الارض،(4) اسلام را با كمال آرامش و با تمام ابعاد فراگير مي‌سازد.نيز نعيم بن حماد در فتن – بنا به نقل سيدبن طاووس(5) – از پيامبر آورده كه فرمود:مهدي گنج‌ها را استخراج و اموال را تقسيم مي‌كند.آنگاه فرمود:يلقي الاسلام بجرانهخطبة 187:ألا بأبي و أمّي هم من عدَّة اسمائهم في السماء معروفة و في الارض مجهولة.الا فتوقَّعوا ما يكون من إِدبار أموركم و انقطاع وصلكم و استعمال صغاركم.ذاك حيث تكون ضربة السيف علي المؤمن أهون من الدّرهم من حلّه، ذاك حيث يكون المعطي أعظم أجراً من المعطي، ذاك حيث تسكرون من غير شراب، بل من النِّعمة و النَّعيم و تحلفون من غير اضطرار، و تكذبون من غير إحراج. ذاك اذا عضَّكم البلاء كما يعض القتب غارب البعير. ما اطول هذا العناء، و ابعد هذا الرجاء؛ پدر و مادرم به فدايشان باد! آنها گروهي باشد كه نامهايشان در آسمان نزد فرشتگان معروف است، ولي در زمين ناشناخته‌اند. آگاه باشيد، شما آمادة عقبگرايي امور خويش و گسيختگي پيوندها و روي كارآمدن كوچكان خويشتن (خردسالان، نالايقان دون همت) باشيد.ابن ابي الحديد مي‌نويسد:الامامية تقول هذه العدة هم الائمة الاحد عشر من ولده‌عليهم‌السلام؛ و غير هم يقول انه عني الابدال الذين هم أولياء الله في الارض...؛ اماميه گويند: اين عده امامان يازده‌گانه از فرزندان آن حضرت عليه‌السلام هستند. ديگران مي‌گويند مقصود حضرت از اين كلام نوادرند كه اولياي خدا در زمين هستند.آنگاه مي‌گويد:سخن آن حضرت كه مي‌فرمايد «نامهاي آنان در آسمان‌ها معروف است»، يعني فرشتگان معصوم آنها را مي‌شناسند و خداوند نام‌هاي آنان را به ايشان اعلام نموده است.و اينكه فرموده: در زمين ناشناخته‌اند؛ يعني در نظر مردم به سبب استيلا و نفوذ گمراهي بر اكثريت آنان، امامان بر حق را نمي‌شناسند يا نسبت بدانها بي‌تفاوت‌اند.ابن ابي الحديد تفسير عبارت اميرمؤمنان‌عليه‌السلام به امامان يازده‌گانه را به شيعه نسبت داده و تفسير آن به نوادر و اولياي در زمين را به ديگران؛ ولي خود اظهار نظري نكرده است. گويا بدين مطلب توجه داشته است كه اين چنين تعبيري از ناحية اميرمؤمنان‌عليه‌السلام دربارة يك عده –هرچند اولياي خدا باشند- بي‌نام و نشان و بدون هيچ‌گونه نقش و مسئوليت، به دور از حقيقت، و نپذيرفتني است. به ويژه آنكه موضوع ابدال و اقطاب، ساختگي و يك عقيدة صوفيانه و عوام فريبانه است كه همچون اصل تصوف، از پديده‌هاي عقيدتي اهل تسنن نشأت گرفته و تركيبي از مسيحيت يونان و زرتشتي‌گري ايران قبل از اسلام و بودايي هند مي‌باشد. در حالي كه تفسير شيعه در مورد امامان معصوم‌عليهم‌السلام –كه به موجب آثار علمي و روايي باقي‌مانده، بزرگترين نقش حمايت از اسلام و سازندگي علمي و عملي جامعه اسلامي را بر عهده دارند- امري است عقلاني و منطبق با منطق اسلامي.اكنون به ترجمة بقية كلام امام عليه‌السلام مي‌پردازيم كه مي‌فرمايد:اين ماجرا هنگامي به وقوع خواهد پيوست كه تحمل انسان مؤمن در برابر ضربات شمشير آسان‌تر باشد از به دست آوردن درهمي از راه حلال. و هنگامي خواهد بود كه اجرا و ثواب گيرنده از دهنده بيشتر است. چه دهنده از محل درآمد حرام و يا از روي ريا و خودنمايي و ولخرجي مي‌بخشد، در حالي كه گيرنده در پي وظيفة شرعي و يا از روي اضطرار در راه حفظ جان خود و خانواده‌اش مصرف مي‌كند.اين در موقعي باشد كه (شما مسلمانان) مست مي‌گرديد، اما نه با شراب، بلكه به علت فراواني نعمت. و سوگند مي‌خوريد، اما نه از روي ناچاري. دروغ مي‌گوييد، اما نه از ناگزيري.اين در وقتي خواهد بود كه بلاها و مصيبت‌ها مانند باري گران كه بر گردة شتر نهاده شده و سنگيني جهاز پشت آنها را مجروح نمايد، بر شما فشار آورد.آه، اين گرفتاري و سختي چه طولاني است و اميد رهايي از آن چه دور!علامه سيد عبدالزهراء مي‌نويسد:(6)ابوالحسن مدايني اين خطبه را در كتاب صفين آورده، مي‌گويد: امام آن را پس از پايان ماجراي نهروان بيان فرموده است.إذا كثرت فيكم الاخلاط، و استولت الانباط، و دنا خراب العراق، و ذاك اذا بنيت مدينة ذات أثل و أنهار، فاذا غلت فيها الأسعار، و شيد فيها البنيات، و حكم فيها الفساق...فيا لها من مصيبة حينئذ من البلاء العقيم و البكاء الطويل و الويل العويل و شدة الصريخ، ذلك أمر الله و هو كائن و فناء مريح، فيابن خيرة الآباء متي تنتظر البشير بنصر قريب من رب رحيم.ألا فويل للمتكبرين، عند حصاد الحاصدين و قتل الفاسقين، عصاة ذي العرش العظيم، ألا بأبي و أمي هم من عدة...اين قسمت از سخنان امام‌عليه‌السلام شامل پيشگويي دربارة هرج و مرج‌هاي اخلاقي، به وجود آمدن شهر بغداد، خرابي عراق، بالا رفتن نرخها، و به دنبال آن حوادث ناله‌خيز و دردناكي است كه به جرم بدرفتاري‌ها و سركشي‌ها به امر خدا به وقوع خواهد پيوست.آنگاه حضرت مهدي‌عجل‌الله تعالي فرجه را فرزند بهترين پدران ياد فرموده و از سرنوشت شوم و مرگ‌آوري خبر مي‌دهد كه به كيفر سرپيچي از فرمان الهي در انتظار مستكبران و فاسقان است.... ألزموا الأرض، و أصبروا علي البلاء، و لاتحرِّكوا بأيديكم و سيوفكم في هوي ألسنتكم، و لاتستعجلوا بما لم يعجِّله الله لكم.فإنه من مات منكم علي فراشه و هو علي معرفة حقّ ربِّه و حقِّ رسوله و أهل بيته مات شهيداً، و وقع أجره علي الله، و استوجب ثواب ما نوي من صالح عمله، و قامت النِّية مقام إصلاته لسيفه، فإنَّ لكلِّ شيء مدَّة و أجلاً؛ بر جاي خود استوار بوده، بدون اجازه و حساب از اقدام به نبرد خودداري كنيد. در برابر بلاها و مشكلات پايدار باشيد، شمشيرهايتان را در راه هوا و هوس و سخناني كه از زبانتان پديد مي‌آيد به كار نيندازيد و دربارة آنچه خداوند، شتاب را نسبت به آن روا نداشته، شتاب نكنيد. زيرا هركس از شما كه در بستر خود بميرد، چنانكه خدا و پيامبر و اهل بيتش را بشناسد، شهيد از دنيا رفته است و پاداش او بر خدا است و از ثواب كارهاي شايسته‌اي كه قصد انجام آن را داشته، برخوردار خواهد بود و نيتش جايگزين شمشير زدن براي خدا و جان باختن در راه اوست. پس توجه داشته باشيد، هر چيز را وقت مشخص، و هر كاري را سرانجامي است.علامه قندوزي در ينابيع المودة، باب 74 اين قسمت از خطبه را ضمن بخش‌هاي ديگر نهج‌البلاغه كه دربارة حضرت مهدي‌عجل الله تعالي فرجه است جاي داده، اعتراف مي‌كند كه اميرمؤمنان‌عليه‌السلام با بيان اين كلمات قدسي، از وجود حضرت مهدي‌عجل الله تعالي فرجه پيشگويي نموده و مردم را به وظيفة خود در فراز و نشيب‌هاي زندگي و هنگام غيبت آن حضرت هشدار مي‌دهد، كه مبادا از روي هواي نفس و بدون در نظرگرفتن مصالح اسلامي، به جنگ و كشتار رو كنند و به خيال رسيدن به مقام شهادت، خود و ديگران را به خطر اندازند.همچنين آن حضرت در اين فرمايش، نظر مردم را به يك نكتة بسيار ارزنده متوجه ساخته و آن اينكه نايل گردين به فيض اعلاي شهادت، تنها به رفتن در ميدان جنگ و كشته شدن در جنگ نيست تا پيران، زنان و افراد ناتوان و معذور از رفتن به ميدان‌هاي جنگ براي رسيدن به فيض عظماي شهادت، محروم و دچار حسرت شوند.اين‌گونه افراد يا اشخاص سالم و توانمندي كه نقشهاي گوناگون حياتي و ارزشمند در جامعة اسلامي دارند، اگر وظيفة خداشناسي، پيامبرشناسي و امام‌شناسي را در حدّ خود انجام داده، به لوازم آن پايبند باشند؛ هرچند در بستر بميرند، شهيد از دنيا رفته، و به پاس وظيفه‌شناسي، از پاداش مقام شهادت برخوردار خواهند بود.بديهي است كساني كه انواع مسئوليتهاي علمي، اجتماعي و شرعي را به عهده دارند، يا با قلم و بيان، با كمك‌هاي مادي و تشويق نيرو از دور و نزديك جبهه‌هاي جنگ عليه كفر و استعمار را تقويت، و عرصه را بر دشمن تنگ مي‌كنند؛ همه مصداق واقعي و نمونة فرمايش اميرمؤمنان‌عليه‌السلام قلمداد مي‌شوند. هرچند در بستر از دنيا بروند از مقام شهيد برخوردار خواهند بود. و هر كس كه در وظائف خداشناسي، پيامبرشناسي و امام‌شناسي، يا پذيرفتن لوازم آن تقصير كند و از روي هوا و هوس و به طمع سود مادي يا شهرت، در ميدان جنگ شركت كند و كشته شود؛ شهيد مورد گواهي قرآن و اسلام نخواهد بود.نمونة آن خوارج و افراد لشكر عمر سعد در كربلا بودند، كه صدها نفر از آنها در ميدان جنگ كشته شدند، در حالي كه امامان راستين خود را نشناخته يا شناخته بودند و بر روي آنان شمشير كشيدند.ابن ميثم پيرامون جملة ولا تحركوا بأيديكم و سيوفكم في هوي ألسنتكم نوشته است:اين سخن نهي از جهاد بدون فرمان يكي از امامان معصوم پس از اميرمؤمنان‌عليه‌السلام است كه از فرزندان حضرتش مي‌باشند، و اين به هنگامي خواهد بود كه كسي از آن امامان به منظور برقراري حكومت حقّ بپا نخاسته باشد. چه اين‌گونه حركت‌ها و جنبشها جز با اجازة امام وقت جايز نخواهد بود.(7)اللهم بلي! لاتخلو الأرض من قائم لله بحجة، إما ظاهراً مشهوراً. و إمّا خائفاً مغموراً، لئلاّ تبطل حجج الله و بيّناته. و كم ذا و أين أولئك؟ أولئك –و الله- الأقلّون عدداً، و الأعظمون عند الله قدراً.يحفظ الله بهم حججه و بيّناته، حتّي يودعوها نظراءهم، و يزرعوها في قلوب أشباههم.هجم بهم العلم علي حقيقة البصيرة، و باشروا روح اليقين، و استلانوا ما استعوره المترفون، و أنسوا بما استوحش منه الجاهلون، و صحبوا الدُّنيا بأبدان أرواحها معلَّقة بالمحلِّ الأعلي.أولئك خلفاء الله في أرضه، و الدُّعاة الي دينه. آه آه شوقا إلي رؤيتهم! انصرف يا كميل إذا شئت؛ بار خدايا، چنين است كه هرگز زمين –به لطف تو- از كسي كه با حجت و دليل به امر حق قيام كند و دين الهي را برپا دارد خالي نخواهد ماند، خواه ظاهر باشد و آشكار (مثل امامان معصوم)، خواه در حال ترس و پنهاني؛ تا دلايل الهي و مشعلهاي فروزان او از بين نرود. و آنها چند نفرند و كجايند؟آنان به خدا سوگند، شمارشان اندك، اما از نظر مقام و منزلت نزد خدا بسي بزرگ و ارجمندند. خداوند به وسيلة آنان حجت‌ها و دلايل روشنش را پاسداري كند، تا آن را به كساني مانند خود بسپارند و بذر آن را در دلهاي افرادي چون خودشان بيفشانند.دانش با حقيقتي آشكار بدانها روي آورد و آنها روح يقين را با نهادي آماده و پاك لمس نمايند. آنچه دنياپرستان هوسباز دشوار و ناهموار شمرند، براي خويش آسان و گوارا دانند و آنچه ابلهان از آن هراسان باشند، بدان انس گيرند. دنيا را با تن‌هايي همراهي كنند كه ارواحشان به جهان بالا پيوسته است.آنها در زمين خلفاي الهي باشند و دعوت‌كنندگان به دينش.آه، آه، بسي مشتاق و آرزومند ديدارشان هستم.اين سخنان امام را عده‌اي از ناموران ادب و تاريخ و حديث از اهل تسنن نقل كرده‌اند.(8)ابن ابي الحديد همچون بسياري از شارحان نهج‌البلاغه، با توجه به جمله‌هاي قائم لله بحجة و خلفاء الله في ارضه و الدعاة الي دينه و ديگر جملات و قراين در كلام امام –كه جز بر پيامبر و امام معصوم بعد از او، بر هيچ مقام و شخصيتي منطبق نمي‌شود- نتوانسته است دلالت اين قسمت از سخنان آن بزرگوار را بر عقيدة شيعه- در مورد امامت و خلافت علني يازده امام معصوم، و امامت و خلافت توأم با غيبت امام دوازدهم حضرت مهدي‌عجل‌الله‌تعالي فرجه - انكار نمايد و نوشته است:اين جمله اعتراف صريح امام نسبت به مذهب اماميه است.(9)لكن بر اساس عقيدة شخصي‌اش (انكار تولد حضرت مهدي‌عجل‌الله تعالي فرجه) مي‌گويد:جز آنكه اصحاب ما آن را حمل بر وجود نوادر مي‌نمايند كه اخبار نبوي دربارة آنان وارد گرديده است.پس از آن اميرمؤمنان‌عليه‌السلام به تشريح موقعيت امامان راستين مي‌پردازد و ديگر بار نظر مسلمانان را بدين نكته متوجه مي‌كند كه:عهده‌دار مقام رهبري و مسئول زعامت مسلمانان، يا از آزادي براي تصدي و انجام وظايف رهبري –در جهت نشر علوم قرآن، ترويج احكام اسلام، جوابگويي به مشكلات و مبارزه با فساد- برخوردار است يا بر اثر حاكميت زمامداران ستمگر، و نامساعد بودن زمينه براي انجام وظيفة رهبري ناشناخته به سر مي‌برد.آري، اين امر، امام و شيعيان را به اختفاي از دشمن و تقيه وادار كرد. طبق احاديث شيعيان به سبب مسايل امنيتي حتي از تصريح به نام امام دوازهم ممنوع گرديده، با رمز و اشاره از حضرتش سخن مي‌گفتند.(10)در مرحلة سوم امير مؤمنان‌عليه‌السلام به عدد امامان اشاره نموده، با اداي سوگند، كمي و محدوديت آنها را اعلام و تأكيد فرموده است. با در نظر گرفتن احاديث پيامبر‌صلي‌ الله عليه و آله و سلم دربارة خلفاي دوازده‌گانه اين سخن نهج‌البلاغه تنها بر امامان مورد قبول شيعه منطبق مي‌گردد.در مرحلة چهارم امام‌عليه‌السلام پس از برشمردن يك سلسله برتري‌ها و ويژگي‌هاي معنوي اين گروه –كه تنها در خورد شأن پيامبران و جانشينان آنها است- مي‌فرمايد:اينان خلفاي خدا در زمين و دعوت‌كنندگان به دين او هستند.قرآن مجيد از پيامبران الهي همچون داوود به عنوان خليفة خدا نام برده، مي‌فرمايد:(يا داوود إنا جعلناك خليفة في الارض فاحكم بين النَّاس بالحقّ)؛(11) اي داوود، ما تو را خليفة خود در روي زمين قرار داديم. پس بين مردم به حق داوري نما.از اين سخن پي مي‌بريم كه جز پيامبر و جانشين بر حق او كه نقش رهبري و تعليم و ترتيب مردم را به عهده دارند؛ كسي نمي‌تواند خليفة خدا در زمين باشد. بنابراين مقصود اميرمؤمنان‌عليه‌السلام از اين عده خلفا، همان امامان راستين شيعه مي‌باشند كه مسئوليت راهنمايي و رهبري مسلمانان از طرف خدا به دوش آنها نهاده شده است.نمي‌توان از خلفاي انتخابي مردم –به فرض اينكه انتخاب صد درصد صحيح و بدون انگيزة هواپرستانه انجام شده باشد- به خليفة خدا تعبير كرد و تنها مي‌توان بر آنان خليفة مردم نام نهاد.نخستين متصدي خلافت بعد از پيامبر صلي‌الله عليه و آله بدون شركت و رضايت و موافقت بني‌هاشم و شخصيت‌هاي صحابه و حتي اهل حل و عقد بود و اميرمؤمنان عليه‌السلام در اين باره فرمود:واعجبا! أتكون الخلافة بالصحابة و لاتكون بالصحابة و القرابة؛ چه شگفت‌انگيز! آيا امر خلافت با عنوان صحابي بودن مقرر مي‌گردد، اما با عنوان صحابي خويشاوند، نه؟!مگر جز اين بود كه عمر تنها با ميل شخص ابوبكر و قرار طرفين روي كار آمد؟! مگر غير از اين بود كه شوراي خلافت از طرف عمر، بعد از وي حضرت علي‌عليه‌السلام را در پي تمرد از عمل به سيرة شيخين، از تصدي خلافت معزول و ممنوع ساخت و عثمان را بر اساس تعهد به عمل بر سيره شيخين روي كار آورد و اين نقشه‌اي بود كه عمر طراح آن بود و به دست يك يا دو نفر از اعضاي شوراي شش نفري اجرا شد؟!حكمت 209:(لتعطفنَّ الدُّنيا علينا بعد شماسها عطف الضَّروس علي ولدها، (12) (و تلا عقيب ذلك) و نريد أن نمن علي الذين استضغفوا في الارض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثين)؛ (13) دنيا پس از چموشي –همچون شتري كه از دوشيدن شيرش (به خاطر بچه‌اش) امتناع مي‌ورزد- با مهرباني همچون مادر نسبت به بچه‌اش رو مي‌آورد. [آنگاه اين آية را تلاوت فرمود:] مي‌خواهيم بر آنان كه در زمين ناتوان شمرده شدند تفضّل نموده، آنان را پيشوايان جهان و وارثان زمين قرار دهيم.اميرمؤمنان علي‌عليه‌السلام در اين بخش از سخنان خود چنين ياد مي‌كند كه دنيا پس از روگردانيدن از اهل‌بيت پيامبر‌(صلي الله عليه و آله و سلم) دير يا زود مجدداً بدانها رو مي‌كند.اكنون آيا مقصود از اين‌ رو كردن، پيروزي افراد برتر و شايسته‌تر بر كفر و ظلم جهاني به شكل حكومت و استقرار حق است، يا ضعف و نابودي دشمنان و از بين رفتن موانع و آماده شدن زمينه براي گسترش آثار علمي و اخلاقي آنها در سراسر گيتي؟!هر دو نظريه به ويژه نظرية نخست، از طرف شارحان نهج‌البلاغه ارائه گرديده است. ولي پر واضح است كه نشر آثار علمي و اخلاقي اهل‌بيت به طور همه جانبه، مستلزم حاكميّت مطلق و پيروزي كامل بر عموم دشمنان است و اين مطلب با توجه به گواه آوردن حضرت از قرآن، امري است قطعي. زيرا آية شريفه بيانگر پيروزي و رهبري و دستيابي مطلق و بي‌قيد و شرط مستضعفان است نسبت به آنچه در اختيار مستكبران و تحت نفوذ زمامداران گمراه و تجاوزگر قرارا گرفته است، و تحقق چنين امري جز با استقرار حكومت جهاني حق و عدالت به دست اهل‌بيت، ميّسر نيست و مصداق آن به اتفاق عموم، حضرت حجة بن الحسن العسگري‌‌(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است.ابن ابي الحديد پيرامون اين سخن گويد:اماميه پنداشته‌اند كه حضرتش با اين جمله به امام غايبي وعده داده است كه در آخرالزمان به زمامداري زمين نايل خواهد شد. اصحاب ما گويند: اين جمله وعده به امامي است كه صاحب اختيار زمين و مسلط بر كشورهاي جهان خواهد شد، ولي لازمة اين وعده موجود بودن و غايب بودن او نيست، بلكه در صحت اين تعبير كافي است كه در آخر وقت به وجود آيد.(14)درست است كه لازمة اين وعده، موجود بودن و غايب بودن امام مهدي‌(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به هنگام سخن نيست، ليكن با توجه به ولادت آن حضرت در سال 255 يا 256 هجري؛ مانعي براي انطباق سخن امام‌عليه‌السلام بر آن بزرگوار وجود ندارد. در نتيجه مقصود از اين كلام همان است كه شيعة اماميه مي‌گويد.حكمت يكم: (15)... فاذا كان ذلك، ضرب يعسوب الدين بذنبه، فيجتمعون إليه كما يجتمع قزع الخريف؛ پس آنگاه كه وضع اين چنين شد، پيشواي دين به خشم آيد و آمادگي خود را اعلام كند. در اين موقع مؤمنان با شتاب دورش جمع شوند، همان‌گونه كه ابرهاي پاييزي به هم بپيوندند.در لغت عرب يعسوب به ملكة زنبور عسل گفته مي‌شود، و چون روش زندگي اين حيوان به ظاهر كوچك اما پر بركت و برخوردار از موقعيت رهبري زنبوران عسل؛ با جاه و جلال و داراي نقش حياتي در پيدايش و زيست صدها و هزارها زنبور عسل، و محصول ارزنده و شفابخش آنها است و در حقيقت پرنفع‌ترين و پاكيزه‌ترين حيوانات است؛ اميرمؤنان‌(عليه‌السلام) از فرزندش حضرت قائم‌(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به خاطر نقش رهبري و روش حكومتي حضرتش كه توأم با عدل و أمنيت جهاني و ماية سعادت و نجات بشر و مفيدترين و منزه‌ترين حكومت‌هاي جهان از انواع آلودگي و وابستگي و تجاوزها خواهد بود به يعسوب ياد كرده و فرموده است:يعسوب دين به هنگام ظهور همچون شير –كه به هنگام غضب دم بر زمين مي‌زند و نعره مي‌كشد- حالت خشم از خود نشان دهد و با قاطعيت خود را معرفي، و آمادگي‌اش را براي قيام جهاني اعلام فرمايد.نيز پيامبر اسلام‌(صلي الله عليه و آله و سلم) بارها از اميرمؤمنان علي‌(عليه‌السلام) به عنوان يعسوب دين نام برده است. چنانكه امام‌(عليه‌السلام) خود نيز در كلماتش، خويشتن را يعسوب ناميده است.(16)سيد رضي مي‌گويد:يعسوب آقاي بزرگي است كه در آن روز زمامدار مردم خواهد بود، قزع توده‌هاي ابر بدون آب است.ابن ابي الحديد مي‌نويسد:اين خبر از پيشگويي‌هاي امام و ياد كرد از مهدي در آخرالزمان است و معناي ضرب بذنبه به حال استقرار و آرامش در آمدن بعد از اضطراب است. چه يعسوب ملكة زنبور عسل و رهبر آن بيشتر اوقاتش در حال پرواز است و هنگاي كه دم خود را بر زمين مي‌زند ديگر از پرواز و حركت باز ايستاده، به آرامش گرايد.آنگاه مي‌نويسد:خواهيد گفت: اين نظريه مانند عقيدة اماميه است در اينكه مهدي به حال ترس و پنهاني در گوشه و كنار زمين به سر برد. آنگاه در آخرالزمان ظهور كند و در مركز حكومت خود ثابت و مستقر گردد.ولي من مي‌گويم بر طبق مذهب ما (اهل تسنن) بعيد نيست كه امام مهدي(عليه‌السلام)، همان كسي كه در آخرالزمان ظهور مي‌كند، نخست از روي مصلحتي كه خدا از آن‌ آگاه است در حال اضطراب و پراكندگي حكومت نمايد، و از آن پس حكومتش مستقر و پراكندگي‌اش سامان يابد.(17)هروي نيز در مورد اين بخش همچون ابن ابي الحديد اظهار نظر كرده است.(18)علامه قندوزي در باب 74 كتاب ينابيع‌المودة منظور اميرمؤمنان‌‌(عليه‌السلام) را، حضرت مهدي‌(عجل الله تعالي فرجه الشريف) دانسته است.با توجه به همة اظهار نظرها درباره اين سخن امام‌(عليه‌السلام)؛ چنين استفاده مي‌شود:1- پيشگويي اميرمؤنان‌(عليه‌السلام) از ظهور فرزندش حضرت مهدي‌(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به عنوان يك امر قطعي و شدني.2- ظهور حضرت مهدي‌(عجل الله تعالي فرجه الشريف) با قيام گسترده ديني و عهده‌داري زمامداري مطلق بر جهان اسلام.3- آن حضرت، همچون ملكة زنبور عسل، از يك سو نقش مركزيت و رهبري جامعة مؤمنان را به عهده خواهند داشت و از سويي وجود مقدس او در روش حكومتي ماية خير و بركت و موجوديت افراد بشر است. چنانكه ملكة زنبور عسل خود منشأ پيدايش و ادامة حيات هزاران زنبور كارگر، فعال و عسل‌ساز مي‌باشد.4- هنگام ظهور حضرت مهدي‌(عجل الله تعالي فرجه الشريف) انبوه مردم از گوشه و كنار جهان همچون توده‌هاي ابر پاييزي با شوق و شتاب به سوي او رهسپار شده، پروانه‌وار دور شمع وجودش گرد مي‌آيند.5- حضرت مهدي‌(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به پيروزي مطلق مي‌رسد و سرانجام مشكلات و موانع، يكي پس از ديگري از سر راهش برطرف خواهد شد.خطبة 93:أمّا بعد حمدالله، و الثّناء عليه، أيّها النّاس، فإنِّي فقأت عين الفتنة...؛ اما بعد از حمد و ثناي خداوند، اي مردم، من چشم فتنه را در آوردم....ابن ابي الحديد پس از تأييد اعتبار و ارزش تاريخي اين خطبه مي‌گويد:حضرت علي‌(عليه‌السلام) پس از انقضاي داستان نهروان، اين خطبه را ايراد فرموده و خطبه داراي بخش‌هايي بوده كه سيد رضي آنها را ايراد نكرده است.آنگاه به ذكر بخش‌هاي ياد نشده پرداخته؛ اضافه مي‌نمايد:فانظروا أهل بيت نبيكم، فان لبدو فالبدوا، و اذا استيصروكم فانصروهم، فليفرجن الله الفتنة برجل منا أهل البيت.بأبي ابن خيرة الاماء، لايعطيهم إلا السيف، هرجاً هرجاً موضوعاً علي عاتقة ثمانية أشهر، حتي تقول قريش: لو كان هذا من ولد فاطمة لرحمنا.يغريه الله ببني أمية حتي يجعلهم حطاماً و رفاتاً ملعونين أينما ثقفوا أخذوا و قتلوا تقتيلاً سنة الله في الَّذين خلوا من قبل و لن تجد لسنة الله تبديلاً؛(19) به اهل بيت پيامبر خودبنگريد؛ پس اگر آنان بر جاي خود نشستند شما هم بنشينيد، و اگر بپا خواستند شما هم بپا خيزيد و اگر از شما ياري طلبيدند آنها را ياري دهيد. شكي نيست كه خداوند به وسيله مردي از ما خاندان (پيامبر) با در هم كوبيدن فتنه، مردم را از آن بركنار كند، چنانكه پوست حيوان را از گوشت جدا سازند.پدرم به فداي پسر بهترين كنيزان كه جز شمشير چيزي بدانها (فتنه‌جويان و فسادانگيزان زمين) حوالت ندهد. كشتار و نابودي است كه بدان محكوم شوند. هشت ماه شمشير از دوش ننهد تا آنكه قريش گويند: اگر اين شخص (مهدي) از فرزندان فاطمه بود بر ما رحم مي‌كرد.خداوند او را براي در افتادن با بني اميه برانگيزد، تاآنجا كه آنان را تار و مار سازد. [و چنانكه خداوند در قرآن فرموده است] آنها رانده شدگان هستند كه هرجا آنان را بيابند به مرگ محكوم نمايند.اين سنت الهي باشد كه در حق پيشينيان به اجرا در آمده، از اين پس هم خلل‌ناپذير خواهد بود.ابن ابي الحديد مي‌نويسد:اگر سؤال شود «آن شخص كه به آن وعده داده شده و امام‌(عليه‌السلام) با جملة «پدرم به فداي پسر بهترين كنيزان» از وي تعبير نموده كيست؛ گفته مي‌شود: به گمان اماميه وي امام دوازدهم ايشان است و فرزند كنيزي به نام نرجس مي‌باشد. اما هم‌كيشان ما (اهل تسنن) گمان كرده‌اند او فاطمي است كه در آينده از كنيزي متولد خواهد شد ودر حال حاضر [عصر ابن ابي الحديد] موجود نيست.اگر گفته شود «از بني‌اميه چه كسي در آن وقت موجود است تا آن شخص موعود انتقام بني‌هاشم را از او بگيرد، در حالي كه بر طبق جملة فعند ذلك تود قريش بالدنيا و ما فيها لو يرونني مقاما واحدا. و لو قدر جزر جزور –كه در متن خطبه است- آنان خوش دارند كه علي‌(عليه‌السلام) بر آنان حكومت مي‌كرد»؛ مي‌گوييم: اماميه به رجعت قائل هستند و به گمان آنها در آينده به هنگام ظهور امام منتظرشان، گروهي از افراد بني‌اميه و ديگران به دنيا بازخواهند گشت و امام منتظر دست و پاي آنها را قطع كند، و دسته‌اي را ميل در چشمانشان فرو برد و دستة ديگر را به دار كشد و انتقام آل محمد(صلي‌الله عليه و آله و سلم) را از دشمنان پيشين و آينده بگيرد.اما هم‌كيشان ما (اهل تسنن) چنين پندارند كه‌ خداوند از اين پس در آخرالزمان مردي را از فرزندان فاطمه، كه در حال حاضر موجود نيست، خلق كند و او زمين را سرشار از عدالت كند، همچنان كه از ستم سرشار گرديده باشد، و از ستمگران انتقام گيرد و به سخت‌ترين شكلي آنان را كيفر دهد. او از كنيزي خواهد بود و همان‌طوري كه در اين كلام امير مؤمنان‌(عليه‌السلام) و ديگر آثار وارد شده؛ نامش مانند رسول‌الله‌(صلي الله عليه و آله و سلم) «محمد» مي‌باشد و هنگامي ظهور كند كه ملكي از دودمان بني‌اميه بر بيشتر كشورهاي اسلامي حكومت نمايد و او همان سفياني موعود در خبر صحيح، و از اولاد ابوسفيان بن حرب بن اميه خواهد بود كه امام فاطمي او و پيروانش از بني اميه و ديگران را خواهد كشت.در پايان اين گفتار يادآور مي‌شويم نخستين مورخ و نويسنده اسلامي كه اين خطبه را آورده است؛ سليم بن قيس عامري (وفات 90 ق.) بوده است.(20) بعد از او ابواسحاق، ابراهيم بن محمد ثقفي كوفي اصفهاني (وفات 283 ق.) آن را نقل كرده است.(21) البته همان‌طوري كه ابن ابي الحديد گفته است؛ اصل خطبه، بيش از مقداري است كه سيد رضي در نهج‌البلاغه آورده است و نامبردگان، هر دو آن را با اضافات و اختلاف در بعضي الفاظ و تقدم و تأخّر قسمتي از جملات نقل كرده‌اند.همچنين شيخ حر عاملي در وسائل الشيعه قسمتي را كه ويژة امام زمان(عليه‌السلام) است و ما نقل كرديم – و در اثبات‌الهداة، ج5، ساير قسمت‌ها را- و علامة مجلسي در مجلد هشتم بحار الانوار آن را نقل نموده‌اند.• و نريد أن نمن علي الذين اُستضعفوا في الأرضِ و نَجعلهم أئمة و نَجعلهُمُ الوَارِثين (قصص / 28، 5)پایانپی نوشت ها:1. شرح نهج البلاغه، ج10، ص96. 2. مسند احمد بن حنبل، ج6، ص 316.3. مسند ابويعلي، ج 12 ص 370، شمارة 6940.4. جران به معناي باطن گردن شتر است.5. الملاحم و الفتن، ص 44، باب 146.6. مصادر نهج البلاغه، ج2، ص477 و 478.7. شرح نهج البلاغه، ج4، ص 210.8. از آن نمونه: 1. ابن عبد ربه، عقد الفريد، ج1، ص256.2. ابن واضح (يعقوبي)، تاريخ يعقوبي، ج2، ص 400.3. ابن قتيبه دينوري، عيون الاخبار.4. بيهقي، المحاسن و المساوي، ص 40، باب محاسن آداب.5. خطيب، تاريخ بغداد، ج6، ص 479.6. فخر رازي، تفسير مفاتيح الغيب، ج2، ص 192.7. ابن عبدالبر، جامع بيان العلم.8. خوارزمي، مناقب، ص 390.9. ابن ابي الحديد، شرح نهج‌البلاغه، ج18، ص 359.9. شرح نهج‌البلاغه، ج18، ص 351.10. دربارة هدف اصلي از صدور اين احاديث، تأليفاتي چند از محققان حديث‌شناس و دانشمندان بزرگ شيعه بر جاي مانده و همچون:1. ميرداماد، شرعة التسمية في النهي عن التسمية، چاپ اصفهان.2. شيخ سليمان ماحوزي (وفات 1121) رسالة في تحريم تسمية صاحب الزمان.كتابي به همين نام از سيد رفيع الدين محمد طباطبايي، از مشايخ مرحوم علامه مجلسي نوشته شده.3. سيد كمال الدين حسين بن حيدر مفتي كركي، رسالة اشراق الحق، در جواز ياد نام حضرت مهدي‌(عليه‌السلام).براي شناخت تفصيلي اين كتابها، بنگريد به: مهدي منتظر را بشناسيد، به قلم مؤلف اين اثر و الذريعه، ج10.11. ص/ 38: 26.12. نيز اين كلام را علامه سيد عبدالزهراء حسيني در مصادر نهج‌البلاغه، ج4، ص171، از سيد رضي، خصايص، ص 39 و زمخشري، ربيع‌الابرار، ج1، ورقه 74 و طبرسي، مجمع البيان، ج7، ص 237 آورده است.13. قصص/ 5: 2814. شرح نهج البلاغه، ج19، ص 29.15. نهج البلاغه، ص517.16. نهج البلاغه، حكمت 306.17. شرح نهج البلاغه، ج 19، ص 104.18. غريب الحديث، ج1، ص185 و ج3، ص 440.19. شرح نهج‌البلاغه، ج7، ص 57-60.20. بنگريد به: كتاب سليم بن قيس.21. محدث ارموي، الغارات، ج1، ص 57-60 اين كتاب با مقدمة مفصل و پاورقي‌هاي بيش از اصل كتاب و فهرست‌هاي گوناگون به كوشش انجمن آثار ملّي در دو مجلد چاپ و منتشر گرديده است.
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 384]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن