تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  امام حسن مجتبی (ع):كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى خدا خطور نكند، من ضمانت مى كنم كه خداوند دعايش را ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845649015




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حق و باطل از دیدگاه امام علی علیه السلام


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حق و باطل از دیدگاه امام علی علیه السلام
حق و باطل از دیدگاه امام علی علیه السلام نويسنده:دكتر رضا رستمی‏زادهمنبع:فصلنامه معرفت چكیده:هر انسان دردمند و بیداری در هر زمان و جامعه‏ای، در پی شناخت‏حق و باطل است تا بتواند راه حق را برگزیند و به سعادت و رستگاری نایل آید. با پژوهشی در خطبه‏ها و نامه‏ها و كلمات حكمت‏آمیز حضرت علی‏علیه السلام در نهج‏البلاغه درباره «حق و باطل‏» ، موضوعات ذیل جلب توجه می‏كند: حق و باطل و مصادیق آن; معیارهای شناخت‏حق و باطل و بزرگ‏ترین و مهم‏ترین آن‏ها; استقامت و تلاش در راه حق; موانع وصول به حق; سرانجام اهل حق و اهل باطل. حركت در عرصه معرفت‏حق با همه ارزش والایش برای كسانی كه آمادگی‏های علمی و عملی لازم را برای صعود به قله‏های فرازمند حقیقت و معرفت توحیدی كسب نكرده‏اند، راهی است دشوار و چه بسا به جای هدایت، به تباهی وهلاكت منجر شود، پس برای رسیدن به حق، باید پیرو قرآن و سنت‏بود و بدون كسب صلاحیت لازم، از گرفتار شدن در باتلاق‏های شبهات و چون و چراهای بی‏فرجام دوری كرد. توجه به بزرگ‏ترین معیار حق - یعنی پیامبرصلی الله علیه وآله و امامان معصوم‏علیهم السلام، به ویژه مولا علی‏علیه السلام - در وساطت نزول فیض و رحمت‏حق و دفع موانع حق، امری حتمی و لازم است، بنابراین، باید فرصت‏ها را مغتنم شمرد و با دقت در ژرفای بیانات اهل بیت عصمت و طهارت‏علیهم السلام همچون نهج‏البلاغه مانع از قرار گرفتن این میراث عظیم و گنجینه پربها در كنج انزوا شد. 1- حق و باطل الف - معنای لغوی «حق‏» برای حق معانی گوناگونی ذكر شده است: راغب اصفهانی در مفردات گوید: اصل حق به معنای مطابقت و موافقت است. (1) صاحب تاج العروس می‏گوید: «حق‏» یعنی ضد «باطل‏» ، صدق، وجود ثابت و . . . . (2) تفسیر مجمع‏البیان در شرح و تفسیر لغوی آیه 7 سوره انفال و جاهایی كه واژه «حق‏» به كار رفته است، چنین می‏نویسد: «حق آن است كه شی‏ء در موقع خود واقع شود. » (3) گویی به نظر وی، «حق‏» هم معنای «عدل‏» است و این معنا بر تمام مصادیق «حق‏» قابل تطبیق است. خداوند در قرآن می‏فرماید: از میان آنان كسی هست كه ضلالت و گم‏راهی بر او به حق واقع شد (نحل: 36) . ب - معنای لغوی «باطل‏»معمولا از معنای حق، ضد آن یعنی باطل نیز فهمیده می‏شود: صاحب مفردات گوید: «باطل چیزی است كه در مقام فحص ثبات ندارد و در فعل و قول هر دو به كار می‏رود. (4) در اقرب الموارد آمده است: باطل مقابل حق است و آن را فاسد و بی‏اثر و ضایع می‏سازد. (5) صاحب قاموس قرآن می‏گوید: باطل آن است كه در قضاوت عمومی مضمحل می‏شود و بشر در عین ابتلا به باطل به ضرر و ناحق بودن آن حكم می‏كند. (6) ج - معنای «حق و باطل‏» در كلام حضرت علی علیه السلام حضرت علی علیه السلام می‏فرماید: «برای هر حقی باطلی نیز قرار داده‏اند. » (7) و در عبارت دیگری از «حق و باطل‏» چنین یاد می‏كنند: «دایره حق در توصیف و بیان، از هر چیزی وسیع‏تر است، ولی به هنگام عمل از روی انصاف، مجال آن از همه چیز تنگ‏تر و كم‏وسعت‏تر است. » (8) علی علیه السلام در این عبارات می‏فهماند كه در تعریف لفظی از «حق‏» ، هر كس به اندازه وسع خود با زیباترین واژه‏ها به توصیف آن می‏پردازد، ولی این‏ها جز تعریف لفظی چیز دیگری نیست و اصل «حق‏» وقتی معنا می‏شود كه از سر انصاف و عمل به آن نگاه كنیم. مولاعلیه السلام در كلام كوتاه دیگری به زیباترین وجه از «حق و باطل‏» یاد می‏كند: «حق سنگین، اما گواراست و باطل سبك، اما بلاخیز و مرگ‏آور» . (9) 2- معیارهای شناخت‏حق و باطل مصداق‏های «حق‏» چیست؟ مصادیق «باطل‏» كدام است؟ چگونه و با چه معیارهایی می‏توانیم آن‏ها را بشناسیم؟ این پرسش‏ها پیوسته در طول تاریخ برای همه انسان‏ها مطرح بوده است; چون هر كس راه و روشی برای زندگی انتخاب می‏كند. اما مهم آن است كه آدمی كدام راه را برگزیند تا منطبق بر حق و متضمن سعادت و رستگاری باشد و با اهل حق در دنیا و آخرت همنشین گردد. پس ابتدا باید حق و باطل و معیارهای این دو را شناخت تا اهل حق و باطل را از هم تشخیص داد. (10) در بسیاری از خطبه‏ها و نامه‏ها و حكمت‏های حضرت علی‏علیه السلام به طور مستقیم یا غیرمستقیم، به مصادیق و معیارهای حق یا باطل اشاره شده است: الف - راه مستقیم راه خدا; همان راهی كه خداوند برای سعادت انسان تعیین می‏كند، راه حق و جز آن باطل است. به عبارت دیگر، اگر بپذیریم كه خالق مهربان انسان را بیهوده نیافریده و برنامه و هدف زندگی شایسته‏ای برای او مشخص نموده، پس منشا راستین حق و تعیین‏كننده معیار شایسته برای شناخت‏حق همان آفریننده بزرگ هستی است. در نهج‏البلاغه می‏فرماید: «انحراف به راست و چپ گم‏راهی و ضلالت (باطل) است و راه مستقیم و میانه جاده وسیع حق. » (11) مسلم است آن‏جا كه علی‏علیه السلام از خدا می‏خواهد تا دل‏های همه به سوی‏حق متوجه شود، منظورش‏روی‏آوری قلبی‏به‏سوی خداست: «خداوند دل‏های ما و شما را به سوی حق (راه راست) متوجه سازدو شكیبایی و استقامت و تحمل حق را به ما الهام‏نماید» . (12) ب - اسلام حق است و غیر آن باطل مجموعه بینش‏هاو دستورالعمل‏هایی‏كه تمام مسیر حق را تشكیل می‏دهد «اسلام‏» نام دارد و خداوند آن را مقرر كرده و معیار حق قرار داده و پیروی كامل از آن نشانه حركت و ره سپردن در مسیر حق است: «دین‏اسلام‏آیینی‏است‏كه خداوند برای خویشتن انتخاب نموده. اسلام دارای ستون‏هایی است كه خداوند آن‏ها را در اعماق حق استوار ساخته و بنیان آن را ثابت و استوار گردانیده است. » (13) ج - پیامبر اكرم‏صلی الله علیه وآله; بیانگر و معیار حق از دیدگاه حضرت علی‏علیه السلام، وجود پیامبر اكرم‏صلی الله علیه وآله و سیره آن حضرت دقیقا حق بوده و آشكاركننده حق از جانب خدایی است كه او را به حق مبعوث گردانیده و مسلم است كه پیروی ازآن بزرگوار، معیار شایسته‏ای برای تمایز حق از باطل می‏باشد; یعنی هر كس مطابق دستورات آن حضرت راه سپرد حق است، وگرنه باطل: «و گواهی می‏دهم كه محمدصلی الله علیه وآله بنده و فرستاده اوست، خدا او را هنگامی فرستاد كه نشانه‏های هدایت‏به كهنگی گراییده و جاده‏های دین محو و نابود شده، او حق را آشكار ساخت و مردم را نصیحت نمود. » (14) در بسیاری از خطبه‏های آن حضرت‏علیه السلام می‏بینیم كه پیامبرصلی الله علیه وآله را چنین توصیف می‏كنند: «خداوند پاك و منزه حضرت محمدصلی الله علیه وآله را به حق مبعوث گرداند. » (15) درباره حضرت محمدصلی الله علیه وآله نیز از خدا چنین درخواست می‏كند: «خداوندا، برترین درودها و افزون‏ترین بركات خویش را بر محمدصلی الله علیه وآله، بنده و فرستاده خویش، بفرست; همو كه پایان‏دهنده رسالت پیشینیان و گشاینده راه سعادت و هدایت و آشكاركننده حق‏به‏وسیله حق‏و جلوگیری كننده از تحریكات باطل‏هاست. » (16) د - قرآن یكی از بهترین معیارهای شناخت‏حق از باطل «قرآن‏» است. اگر بخواهیم درباره قرآن از منظر نهج‏البلاغه سخن بگوییم، بحث كاملی می‏طلبد. در بسیاری از خطبه‏ها و نامه‏ها و حكمت‏های نهج‏البلاغه، به قرآن و موضوعات، آیات و دانش‏های گوناگون آن اشاره شده است; چنان كه می‏توان گفت: نهج‏البلاغه ترجمان قرآن به حساب می‏آید، تا آن‏جا كه به موضوع «حق‏» ارتباط دارد، به برخی سخنان حضرت علی‏علیه السلام درباره قرآن اشاره می‏شود: 1. بیانگر راه مستقیم: «تنها راه نجات، راه میانه است كه قرآن كریم و میراث نبوت بر آن دلالت دارد و از آن مسیر سنت و طریقه رسول‏خداصلی الله علیه وآله آشكار می‏شودو سرانجام كارنیزبه سوی‏آن‏است. » (17) 2. پیوسته حق‏گو: «كتاب خداوند در میان شما سخنگویی است كه هیچ گاه زبانش از حق‏گویی خسته نمی‏شود و خانه‏ای است كه پایه‏هایش هرگز فرو نمی‏ریزد و نیرومندی است كه یارانش شكست نمی‏خورند. » (18) 3. بیناكننده: «این كتاب خداست كه با آن می‏توانید حقایق را ببینید و با آن بگویید و به وسیله آن بشنوید و قسمتی از آن به وسیله قسمتی دیگر به سخن می‏آید و برخی از آن‏گواه برخی دیگر است. » (19) 4. میزان حق، راهنمای خیر و شر: «خداوند كتابی هدایت‏كننده و راهنما برای انسان‏ها فرستاده و نیكی و بدی و خیر و شر را در آن آشكارا بیان كرده است. » (20) «قرآن برای هرگونه حجت‏آوری و داوری و بازخواست كردن، كفایت می‏كند. » (21) ه. - اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آلهاهل بیت پاك رسول خدا علیهم السلام پس از پیامبرصلی الله علیه وآله، در كنار قرآن و به عنوان مفسر و معلم قرآن و داناترین افراد به سیره و سنت رسول خداصلی الله علیه وآله راهنمایی امت را بر دوش دارند و همچون پرچم و نشانه، محور حق می‏باشند و افراد باید خود را با این محور بسنجند تا متوجه شوند چه قدر بر حق منطبق هستند. بدیهی است كه باید به گونه‏ای پیرو آنان بود كه نه از آنان پیش‏تر افتاد و نه عقب‏تر از آنان قرار گرفت كه نجات انسان تنها ملازمت و هم‏راهی با آنان است: «و خداوند در میان ما - اهل بیت‏علیهم السلام - پرچم و نشانه حق را برافراشت; هر كه از آن پیش افتاد، از دین خارج شد و هر كه با آن مخالفت كرد، نابود گردید و فقط هر كه با آنان هم‏راهی نمود، به حق پیوست. » (22) این خاندان پاك و معصوم همان كسانی هستند كه ذره‏ای از حق منحرف نشده‏اند. از این‏رو، معیار شایسته حق و آیین الهی‏اند و راهشان‏ادامه سیره‏رسول گرامی‏صلی الله علیه وآله وبازدارنده‏ازهرگونه تحریف و گمراهی است. مسلم است هر جا حق از مسیرش خارج شود، به وسیله آن‏ها به جایگاه خویش بازگشته، از باطل فاصله می‏گیرد. بدین‏سان، در طوفان‏ها و گردبادهای حوادث، تنها در پناه ایشان می‏توان سالم ماند و همیشه بر مسیر حق باقی بود: «كجا می‏روید و رو به كدام طرف می‏كنید؟ پرچم‏های حق برپاست و نشانه‏های آن آشكار است. با این‏كه چراغ‏های هدایت نصب گردیده است، باز گمراهانه به كجا می‏روید و چرا سرگردانید، در حالی كه عترت پیامبرتان در میان شماست؟ آن‏ها زمام‏های حق و پرچم‏های دین و زبان‏های صدقند. آن‏ها را در بهترین جایی كه قرآن را در آن حفظ می‏كنید (در دل‏ها و قلوب پاك) جای دهید و همچون تشنه‏گامان، برای سیراب شدن به سرچشمه زلال آنان هجوم آورید. » (23) مرحوم سید رضی خطبه‏ای را از مولا علی علیه السلام یاد می‏كند كه به طور گسترده، به ارزش‏های آل محمد صلی الله علیه وآله اشاره كرده، ولی تنها بخشی از آن را نقل نموده است: «آل محمد صلی الله علیه وآله مایه حیات و علم و دانشند و نادانی در میانشان مرده است. حلم آنان، شما را از علمشان آگاه می‏سازد و ظاهرشان از باطن آنان و سكوتشان شما را از حكمت و منطق خود مطلع می‏كند. و هرگز اهل بیت پیامبر علیهم السلام با حق مخالفت نمی‏كنند و در آن اختلاف ندارند. آنان ستون‏های اسلام و پناهگاه‏های امن امت اسلامی‏اند. به وسیله آنان حق به اصل و جایگاه خویش باز می‏گردد و باطل از محل خویش دور و نابود می‏شود. » (24) امیرالمؤمنین علیه السلام; بزرگ‏ترین نماد حق: حضرت علی‏علیه السلام كامل‏ترین انسان، عصاره هستی، تجلی خدا به طور كامل در یك انسان، زیباترین و بهترین و شایسته‏ترین معیار حق در همه اعصار و برای همه انسان‏هاست. اصلا حق با علی معنا پیدا می‏كند و علی با حق تجلی یافته و یكی گشته است. بارها حضرت محمدصلی الله علیه وآله به این موضوع اشاره نموده‏اند: «الحق مع علی و علی مع الحق. » (25) هرچند هیچ‏كس نمی‏تواند حق مطلب را درباره علی‏علیه السلام و حق بودن وی ادا كند، ولی نهج‏البلاغه آكنده از كلام گهربار آن حضرت است‏كه درموردحق‏بودن خودماراراهنمایی‏می‏كند. در بسیاری از موارد، مولاعلیه السلام با اطمینان و قاطعیت و با سوگندی كه از جانب صادق‏ترین انسان گفته شده است، درباره خود چنین تعبیراتی دارد: «سوگند به آن كه جز او آفریدگار و معبودی نیست، بدون هیچ تردیدی، بدانید كه من در جاده حق قرار دارم و مطمئن باشید كه آن‏ها (مخالفان و دشمنان علی‏علیه السلام) در لغزشگاه باطل قرار دارند. » (26) هیچ شك و تردیدی نیست كه برای شناخت‏حق از باطل و اهل حق از اهل باطل، حضرت علی‏علیه السلام ملاك و معیار شایسته و بارزی است كه هر كه در فكر و عمل، صادقانه و عاشقانه، با علی‏علیه السلام و سخنان او هماهنگ و هم‏گام و تابع و پیرو باشد، به حق نزدیك است و هرچه احساس دوری و غربت از علی‏علیه السلام كند و عمل و فكر علی‏علیه السلام برایش نامانوس آید، از حق نیز دور شده، به باطل روی آورده است. به عبارت دیگر، نگرش هر كس نسبت‏به علی‏علیه السلام، حق و باطل بودن خود را نشان می‏دهد. نباید فراموش كرد كه منظور از «علی‏» علیه السلام تنها یك نفر نیست، بلكه حضرت علی‏علیه السلام سر سلسله امامت و ولایت و تداوم‏دهنده حقیقت‏برگزیدگی خدا و رسالت در میان مردم است. آری، علی شایسته‏ترین مردم و بر حق‏ترین آنان است. خود آن حضرت بارها به مناسبت‏های گوناگون، مردم را به این مهم متوجه می‏كرد و می‏فرمود: «شما خوب می‏دانید كه من برحق‏ترین مردم هستم و از همه مردم شایسته‏ترم. » (27) این معنا برای حضرت علی‏علیه السلام تنها به منظور نشان دادن به مسلمانان نیست، بلكه منظور از «برحق‏ترین‏» برای علی‏علیه السلام، در میان تمام انسان‏هاست; یعنی عامل تداوم حیات انسان‏ها علی‏علیه السلام بود; زیرا اگر چنین انسان بر حق و شایسته‏ای در میان انسان‏ها یافت نشود، ترجیح انسان بر دیگر موجودات كاری ناشایست است. آنان كه در مسیر حق گام برنمی‏دارند و از برنامه‏های الهی در خلقت‏خویش غافلند، به طفیل وجود افراد معصوم و پاكی همچون علی‏علیه السلام و اهل بیت عصمت و طهارت‏علیهم السلام زنده‏اند، هر چند خود نمی‏دانند. این موضوع در كلام همه معصومان‏علیهم السلام و قرآن آمده است، آن‏جا كه خداوند به رسول خودصلی الله علیه وآله می‏فرماید: «ای پیامبرصلی الله علیه وآله، اگر تو و اهل بیتت نبودید، جهان و افلاك را نمی‏آفریدم‏» . (28) كیست كه واقعا حق شكرگزاری و عبادت خدا را آن چنان كه شایسته است، به جا آورده باشد، جز این خاندان پاك كه با عمل و فعالیت مستمر و عاشقانه خویش و به دور از هرگونه ریاكاری و تنبلی و بادقت و حساسیت، كه با از دست ندادن فرصت‏ها به این مرحله رسیده و «اسم اعظم خدا» گشته‏اند؟ حضرت علی‏علیه السلام‏می‏فرماید: «به خدا سوگند، من اسم اعظم خدایم. » (29) این تنها اوست كه با قاطعیت می‏گوید: «از آن زمان كه حق به من نشان داده شده، هرگز در آن شك نكرده‏ام، هرگز دروغ نگفته‏ام و هرگز گم‏راه نبوده‏ام و هرگز كسی به وسیله من گمراه نشده است. » (30) در توضیح همین سخنان است كه به طور واضح، موضع‏گیری‏های حق و باطل را بر اساس وجود خویش چنین بیان می‏كند: «ای مردم، بدانید كه به وسیله ما از تاریكی‏های جهالت و گم‏راهی درآمدید و هدایت‏شدید و به كمك ما، به بلند مرتبگی دست‏یافتید و صبح سعادت شما در پرتو وجود ما طلوع كرد. كر باد گوشی كه ندای بلند پند و اندرز را درك نكند. مسلما گوشی كه با صیحه نادانی و جنایت (ظلم به خدا، خود و مردم) كر شده است، آهنگ ملایم حق را نشنود. مطمئن باد قلبی كه از خوف خدا جدایی نپذیرد! . . . آن هنگام كه در جاده‏های ضلالت‏سرگردان بودید و راهنما و دلیلی نمی‏یافتید، شما را به جاده‏های حق رهبری كردم; تشنه رهبر بودید و او را نمی‏یافتید، من شما را به حق رهنمون شدم. امروز مهر سكوت را می‏شكنم و سخنانی می‏گویم كه در عین فشردگی و اجمال، هزاران زبان گویا داشته باشد. (از حق) دور است آن رای و نظری كه از دستوراتم تخلف كند; زیرا من از زمانی كه حق را یافته‏ام، در آن تردید نكرده‏ام. اگر امروز ما بر سر دو راهی حق و باطل قرار گرفته‏ایم، آن‏كه حق را یافته و مطمئن است، (علی‏علیه السلام و یارانش) هرگز تردید نمی‏كند. همان‏گونه كه اگر آب همراه كسی باشد، تشنه نگردد. » (31) این فراز از كلام آن حضرت‏علیه السلام چنان حق مطلب را ادا كرده و دقایق را به طور خلاصه شرح داده است كه گویی علی‏علیه السلام تمامی عمر را با بحث و بررسی در فكر و عمل روی این موضوع (تا آن‏جا كه علی‏علیه السلام خود نماد شایسته حق گشته) سپری كرده است. جالب این‏جاست كه هرگاه روزگار به علی‏علیه السلام اقبالی می‏كرد، دیگر باطل مجالی برای خودنمایی نداشت: «پس برای دفع حوادث به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین حق پابرجا و محكم گردید. » (32) حضرت‏علیه السلام زمانی این سخن را می‏گوید كه مردم از اطراف و اكناف با پافشاری زیاد، با او بیعت كردند. در این حالت‏بود كه فرمود: «ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نكنم، شاهد نابودی و شكاف عمیق‏تر در اسلام باشم. » (33) و چون خود در راس حكومت اسلامی قرار گرفت، فرمود: «اكنون حق به صاحبش رسیده است. » (34) ایشان پیوسته بر این حال پایدار ماندند و هرگز احساس ناتوانی نكردند و تا زمانی كه بر مسند خلافت‏بودند، پیوسته در قول و عمل، در برپا داشتن حق و دفع باطل كوشیدند. آن حضرت‏علیه السلام در خطبه 33 به بهانه وصله كردن كفش خود به ابن عباس چنین فرمود: قیمت این كفش (كه بسیار وصله خورده) چه قدر است؟ گفت: هیچ بهایی ندارد. فرمود: «به خدا سوگند، همین كفش بی‏ارزش برایم از حكومت‏بر شما محبوب‏تر است، مگر این‏كه با این حكومت، حقی را به پا دارم و یا باطلی را دفع نمایم. » (35) در ادامه همین خطبه آمده است كه آن حضرت‏علیه السلام به سوی مردم حركت كردند و برایشان سخنانی ایراد نمودند و در ضمن آن، ارزش پیامبرصلی الله علیه وآله و خاندان اوعلیهم السلام را به آنان یادآوری كردند و با قاطعیت، پای‏داری خود را در احقاق حق و دفع باطل به آنان چنین گوشزد نمودند: «به خدا سوگند، من در پی این مردم (امت رسول خداصلی الله علیه وآله) بودم و آن‏ها را به پیش‏روی وا می‏داشتم تا باطل با همه تجملات و آراستگی‏اش عقب‏نشینی كرد و حق ظاهر گشت. در این راه، هرگز ناتوان نشدم و ترس مرا احاطه نكرد. اكنون نیز به دنبال همان راه می‏روم و پرده باطل را می‏شكافم تا حق از درون آن خارج گردد. » (36) آن حضرت تا آخرین لحظات زندگی‏اش بر همین روش باقی ماند. در تاریخ می‏خوانیم: پس از ضربت ابن ملجم، پزشكان كوفه گرد آمدند. در بین آنان، از همه ماهرتر اثیر بن عمرو بود كه جراحات را معالجه می‏كرد. پس از معالجات خود، گفت: یا علی وصیت‏های خود را بنویس; زیرا این ضربت‏به مغز رسیده و معالجه مؤثر نمی‏افتد. امام‏علیه السلام كاغذ و دواتی خواستند و وصیت‏خود را نوشتند. (37) در محتوای این وصیت، عصاره زندگی علی‏علیه السلام نمایان است. در فرازی از این وصیت می‏خوانیم: «ای فرزندانم (حسن و حسین) ، شما را به تقوا و پرهیزگاری و ترس از خداوند سفارش می‏كنم. در پی دنیا پرستی نباشید، گرچه به سراغ شما آید و بر آنچه از دنیا از دست می‏دهید، تاسف مخورید و به حق سخن بگویید. . . » (38) آری، حضرت علی‏علیه السلام در حالی از دنیا رفت كه هیچ كس همانند او، در آشكار ساختن حق صادقانه و عاشقانه گام بر نداشت. او تجسم عینی حق، قرآن ناطق، كمال علم و تجلی هدف خلقت‏خدا از انسان است كه تشنگان حق را سیراب می‏كند و پرده‏های ابهام را از تاریكی‏های شبهات بر می‏گیرد. چنین كسی باید بهترین و اصلی‏ترین معیار حق و بزرگ‏ترین نماد حق باشد. 3- استقامت و پای‏داری در راه حقنگه‏داشتن حق و منحرف نشدن از آن، پس از شناختن و هدایت و رسیدن بدان، به شكیبایی و استقامت و پای‏داری شایسته‏ای نیازمند است و بسی دشوار و سخت و كسی كه خالصانه جویای حق است، نباید به خاطر زیان‏های ظاهری، جبهه حق را ترك كند و به سوی باطل رود، هر چند ظاهرا ممكن است‏باطل دشواری كم‏تری داشته و حتی سود و بهره دنیوی به دنبال داشته باشد. از دیدگاه علی‏علیه السلام، پای‏داری و استقامت در راه حق به عوامل ذیل بستگی دارد: الف - تلاش و كوشش وصول به مدارج حق جز با جدیت و تلاش امكان‏پذیر نیست و انسان‏های كوشا و جدی مانوس حق هستند و آن را درك می‏كنند: «جز با تلاش و كوشش، حق درك نمی‏شود. » (39) آری، تلاش و كوشش‏بااستقامت درحفظحق‏ملازم‏است وهرگزازآن‏جدانمی‏شود. ب - امیدواری به حق در عین كمی افراد آن برخی افراد همه جا خود را طرفدار اكثریت نشان می‏دهند، ولی انسان‏های حق‏شناس و آزاده هر جا وارد شوند تنها حق را در نظر دارند و از آن حمایت می‏كنند و هرگز به كثرت تعداد اهل باطل، فریفته نمی‏شوند تا بدان گرایش پیدا كنند و هر چند كه طرفداران حق كم باشند ناامید نمی‏شوند: «حق و باطلی وجود دارد و برای هر یك پیروانی است. پس اگر باطل بسیار و پرتعداد باشد، این عجیب نیست و از گذشته دور نیز چنین بوده و به باطل عمل می‏شده است و اگر حق كم تعداد است، جای امیدواری است كه زیاد گردد. » (40) پس فرد حق‏جو با پیوستن به جبهه حق به تعداد آن‏ها یك نفر می‏افزاید و از خداوند می‏خواهد كه طرفداران حق را افزون كند و خود نیز در شناساندن حق به دیگران تلاش می‏كند. ج - علم و صبر; دو اصل ملازم هم برای دفاع از حق برای دفاع از حق و آشنا شدن به همه جوانب آن، علم و صبر با هم ملازمند: «خود را برای یاری حق، هر جا كه باشد، در آغوش سختی‏ها بیانداز، دانش دین بیاموز و خویشتن را در ناخوشایندها به صبر عادت ده كه شكیبا بودن در راه حق، چه اخلاق خوب و پسندیده‏ای است! » (41) این‏گونه تربیت‏شدگان مكتب حق به پایه‏ای رسیده‏اند كه وجود خود را به طور كامل وقف حق كرده‏اند و برای این‏كه حق به ظهور برسد و حاكم گردد، هر جا حق را ببینند، به یاری آن برمی‏خیزند و هر جا با جبهه باطل روبه‏رو شوند، با آن می‏ستیزند و یاور و طرفدار حق هستند: «خداوند رحمت كند كسی را كه چون حقی را می‏بیند، به یاری آن برمی‏خیزد و هرگاه ستمی را مشاهده می‏كند، از آن جلوگیری می‏كند و همیشه یاور حق و اهل حق است تا آن حد كه برای یاری حق به استقبال دشواری‏ها می‏شتابد، در هر جا كه باشد; زیرا حق مكان نمی‏شناسد و اجرای حق نیاز به كمك همه حق‏مداران در همه جای دنیا دارد. » (42) د - انس با حق و گریز از باطل گامی دیگر در راه استقامت و پای‏داری بر حق، رسیدن به مقامی است كه انس آدمی با حق چنان زیاد شود كه اگر قدمی به سوی باطل برداشت - اما نه به دلیل روی آوردن بدان - باطل بی‏درنگ و با وحشت از او بگریزد و حق سوی او بیاید و این صفت دست‏پروردگان مكتب علی‏علیه السلام همچون ابوذر است‏كه به او فرمود: «ابوذر، بدان كه هیچ چیز جز حق با تو مانوس نمی‏شود و جز باطل از تو به وحشت نمی‏افتد. (آن‏ها كه از تو می‏ترسند، باطل هستند. ) اگر دنیای آن‏ها را می‏پذیرفتی، تو را دوست می‏داشتند و با تو دشمنی نمی‏كردند و اگر بهره‏ای از دنیای آن‏ها برای خود برمی‏داشتی، تو را در امان می‏داشتند و تبعید نمی‏كردند. . . » (43) ه- اجرای حق برای خویشان و بیگانه به طور یكسان آن‏كه در اجرای حق بین خویشاوند و بیگانه فرق می‏گذارد و از عدالت‏خارج می‏شود معنای «استقامت و پای‏داری در راه حق‏» را نمی‏فهمد و از اهل حق دور می‏گردد. به همین دلیل، در بسیاری از موارد می‏بینیم كه حضرت علی‏علیه السلام به كارگزارانش تذكر می‏دهد كه «حق را درباره آن‏ها كه خواهان حقند، چه خویشاوند و چه بیگانه، (به شایستگی) رعایت كن و در این راه شكیبا باش و به حساب خدا بگذار. (پاداش این كار را از خدا بخواه. ) » (44) طبیعی است وقتی انسان بخواهد این‏گونه عمل كند، مورد اعتراض اطرافیان و نزدیكان زیاده‏طلب قرار می‏گیرد. ولی این اعتراض‏ها نباید او را از میدان حق بیرون كند یا ناامید شود، بلكه باید با شكیبایی و استقامت، به وظیفه‏اش عمل كند و انتظار پاداش را تنها از خدا داشته باشد، هر چند عمل به حق از نفع او بكاهد. این‏گونه افراد در نظر علی‏علیه السلام، برترین مردم نزد خدایند: «برترین مردم نزد خدا كسی است كه عمل به حق، برای او محبوب‏تر از باطل باشد، اگرچه حق از نفع او بكاهد و برایش مشكلاتی پیش آورد و باطل برای او منافعی فراهم سازد. » (45) و - آمادگی برای مقابله با روی‏گردانان از حق یكی دیگر از نشانه‏های كسی كه در راه حق استقامت می‏كند آن است كه همیشه برای مبارزه با ظالمان و مخالفان حق و عدالت (در عین شناخت و همراهی امام معصوم زمان خویش) آماده باشد. حضرت علی‏علیه السلام در زمان خلافت‏خود، مردم خود را این‏گونه مخاطب قرار می‏دادند: «آماده شوید برای حركت‏به سوی گروهی كه از حق روی برگردانده و حق را نمی‏بینند و به ظلم كشیده شده و حاضر به پذیرش عدالت‏به جای آن نیستند; از كتاب خدا فاصله گرفته‏اند و از راه راست منصرف گشته‏اند. » (46) ز - مهم‏ترین صفت پرهیزگاران پر واضح است كه حضرت علی‏علیه السلام در بسیاری از سخنان خویش، به تقوا و صفات متقین اشاره می‏كنند و عدل و حق‏گرایی متقین را در همه موارد مد نظر دارند: «نخستین مرحله عدالت پرهیزگار آن است كه خواسته‏های دل را بیرون كرده، حق می‏گوید و به حق عمل می‏كند و هیچ كار خیری نیست، جز آن‏كه برای انجامش به پا خاسته و از پای نمی‏نشیند. » (47) در جای دیگر می‏فرمایند: «در محیط باطل وارد نمی‏شود و از دایره حق بیرون نمی‏رود. » (48) امیرمؤمنان علی‏علیه السلام تجسم عینی استقامت در راه حق با توصیف خود، همه پرهیزگاران و حق‏خواهان را این‏گونه تعلیم می‏دهد: «به جان خودم سوگند كه در جنگ و نبرد با كسی كه به مخالفت‏برخاسته و به ضلالت و گم‏راهی افتاده است لحظه‏ای مسامحه و سستی نمی‏كنم. » (49) 4- موانع وصول به حق در مسیر حق موانعی پیش می‏آید كه باید آن‏ها را دقیقا بازشناخت تا هنگام مواجهه بتوان با آمادگی كامل از آن‏ها گذشت. می‏توان گفت: با شناخت معیارهای «حق‏» و عمل بدان و استقامت در راه آن حق تا حد زیادی موانع و آفات حق بازشناسی و برطرف می‏شود; مثلا; آن‏جا كه حق، اسلام، رسول خداصلی الله علیه وآله، قرآن، علی‏علیه السلام و اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله حق هستند، هر چه جز آن‏هاست‏باطل و مانع وصول به حق است و باید از آن پرهیز كرد. همچنین بر اساس معیار مشهور «هر چیزی با ضد شناخته می‏شود. » (50) شناخت‏حق و عمل‏به‏آن با شناخت دوری‏كنندگان از آن امكان‏پذیر است: «از حق فرار نكنید، آن‏گونه كه انسان سالم از «گر» و تندرست از بیمار فرار می‏كند. آگاه باشید! هیچ گاه راه حق را نخواهید شناخت، مگر كسانی كه حق را ترك كرده‏اند، بشناسید. » (51) اگر كسی‏موانع‏وصول به‏حق را نشناسد، به خطا می‏رود، هر چند مانند اهل باطل نباشد: «كسی‏كه درجست‏وجوی حق‏بوده و خطا كرده مانند كسی نیست كه جویای باطل بوده و آن را یافته است. » (52) موانع شناخت‏حق الف - پیروی از هوای نفس و آرزوهای طولانی هواپرستی معمولا همچون پرده‏ای به روی عقل انسان كشیده می‏شود و حقیقت را در نظر او دگرگون می‏نماید و جز مقصود خود را نمی‏بیند و به غیر آن نمی‏اندیشد و بدین‏روی، از حق باز می‏ماند. آرزوهای دور و دراز آن‏چنان انسان را مشغول به خود می‏كند كه هرچه غیر از آن است فراموش می‏گردد: «پیروی از هوا و هوس انسان را از حق باز می‏دارد و آرزوهای طولانی آخرت را به دست فراموشی می‏سپارد. » (53) چنین كسی هر چند حق را می‏بیند و می‏شناسد، اما از حق دور می‏ماند: «و آن دو (حكمین) حق را ترك كردند، در حالی كه خوب آن را می‏دیدند، اما جور و ستم با هوس‏های آنان سازگار بود. لذا، با آن هم‏راه شدند. » (54) ناله و فریاد حضرت علی‏علیه السلام در شكایت از قوم خود به همین دلیل است كه از حق دور شده‏اند: «آن‏گونه كه باطل را می‏شناسید، در پی شناخت‏حق بر نیامده‏اید و آن‏چنان كه از حق دور شده و در نابودی حق می‏كوشید، برای از بین بردن باطل قدم برنمی‏دارید. » (55) آری، اگر كسی به جای سخنان الهی و دستورات خدا، خواسته‏های خود را معیار قرار دهد و بر اساس آن عمل كند، مسلما به حق نمی‏رسد و به باطل سوق پیدا می‏كند. ب - اهمیت ندادن به جهاد هر چند عمل نكردن به هر یك از دستورات الهی به همان نسبت، انسان را از حق دور می‏كند و مشكلات و گرفتاری‏هایی ایجاد می‏كند، اما در این میان، ترك جهاد با دشمنان خدا، كه حریم اسلام و مسلمانان را مورد تجاوز قرار داده‏اند، بارزترین مانع وصول به حق - و به عبارتی نشانه باطل - است: «و آن‏ها به سبب نرفتن به جهاد و اهمیت ندادن به آن، از راه حق دور گشته و به نكبت و بیچارگی گرفتار و از عدل و انصاف محروم شدند. » (56) حضرت علی‏علیه السلام در وصف برخی از كسانی كه از هم‏راهی با او در نبرد خودداری كردند، چنین می‏فرماید: «آنان حق را تنها گذاشتند و باطل را یاری نكردند. » (57) ج - كنجكاوی بی‏جا، نزاع و جدل گاهی انسان دچار وسوسه‏های شیطانی می‏شود و به كنجكاوی بی‏جا و جدل كشیده می‏شود و در آشكارترین امور و حتی در یقین‏های اساسی، شك و تردید می‏كند. او در این حالت، از حق فاصله گرفته است: «هر كس كنجكاوی بی‏جا نماید، در راه حق قدم نگذاشته است. و هر كه از روی جهالت، نزاع و جدل پیشه كند، كوری او از حق پیوسته ادامه می‏یابد. » (58) د - فراموش كردن قیامتمنشا بسیاری از گناهان، فراموشی روز جزاست. اگر انسان همیشه به یاد یامت‏باشد و پیوسته متذكر شود كه باید جواب‏گوی همه اعمال خود باشد، مسلما به وادی باطل نمی‏افتد: «به خدا سوگند، یاد مرگ مرا از بازی و شوخی باز می‏دارد. اما فراموش كردن قیامت، او (عمروعاص) را از گفتن حق منع می‏كند. » (59) ه- آمیخته شدن حق و باطل; بدترین مانع حضرت امیرعلیه السلام در مورد خوارج فرمودند: «آنان سخن حقی را مستمسك قرار داده، از آن اراده باطل می‏كنند. » (60) این حالت، دیگران را به اشتباه می‏اندازد و تشخیص حق از باطل در این حالت‏بسیار سخت است; زیرا حق با باطل آمیخته شده است. آن حضرت در خطبه 50 به طور مفصل و عالمانه، به این موضوع اشاره كرده‏اند: «آغاز پیدایش فتنه‏ها، همان پیروی از هوس‏های آلوده و احكام و قوانین مجعول و اختراعی است; احكامی كه با كتاب خدا مخالفت دارد و جمعی بر خلاف حق و دین حق، به حمایت از آن برمی‏خیزند. اگر باطل از حق كاملا جدا می‏شد، راه حق برای جوینده آن پوشیده نمی‏ماند واگر حق در میان باطل پنهان نمی‏شد، دشمنان نمی‏توانستند از آن بدگویی كنند، اما قسمتی از حق و بخشی از باطل را می‏گیرند و به هم می‏آمیزند. این‏جاست كه شیطان بر دوستان خود چیره می‏شود و تنها آنان كه مورد رحمت‏خدا بوده‏اند، نجات می‏یابند. » (61) آری، چنان حق و باطل آمیخته می‏شود كه می‏فرماید: «آگاه باشید، به زودی پس از من زمانی فرا خواهد رسید كه چیزی پنهان‏تر از حق و آشكارتر از باطل نخواهد بود. » (62) بدترین فساد در یك جامعه، پیدایش امور شبهه‏ناك (آمیختگی حق و باطل) است كه موجب گسترش فساد و فتنه می‏شود و در نتیجه، سخت‏ترین مانع حق نیز می‏شود; زیرا قدرت تشخیص حق را از باطل از انسان سلب می‏كند: «به زودی همه امور بر این امت مشتبه می‏شود و فتنه و فساد در میان آنان گسترش می‏یابد تا آن‏جا كه حق را از باطل تشخیص نمی‏دهند و به سختی در فتنه‏ها فرو می‏روند. » (63) ز - تجاوز از حق از دیگر موانع حق‏گرایی تجاوز از حق است كه انسان را در تنگنا قرار می‏دهد: «آن‏كه از حق تجاوز كند، در تنگنا قرار می‏گیرد. » (64) آنان كه از حق دوری می‏كنند و با تجاوز از حق پراكنده می‏شوند، بدترین‏ضربات‏را، هم‏به‏خودوهم‏به‏اهل‏حق‏واردمی‏كنند. عمیق‏ترین رنج‏های علی‏علیه السلام در زمان خود، از بیعت‏كنندگان خود همین بود كه اهل حق در عین حق بودن، پراكنده بودند و اهل باطل در عین علم به باطل بودن خود، اتحاد داشتند; می‏فرمود: «شما بر حق خود اتحاد ندارید، در حالی كه دشمنان شما بر باطل خود اتفاق دارند و این مایه خون دل خوردن و اندوه و تاسف است. به خدا سوگند، اجتماع و اتحاد اهل باطل بر باطلشان و جدایی و اختلاف شما در كارحقتان دل‏انسان رامی‏میراند و اندوه و غم را پیش می‏آورد. » (65) مسلم است كه‏نتیجه مساعدت نكردن‏اهل حق در اظهار و پای‏داری حق، موجب تسلط اشرار و بدكاران می‏شود: «ای مردم، اگر یكدیگر را از یاری كردن و مساعدت حق باز نمی‏داشتید و در به ذلت كشاندن باطل سستی نمی‏كردید، هرگز دشمنانتان - كه از سنخ شما نیستند - طمع نمی‏كردند و بر شما مسلط نمی‏شدند. » (66) 5- سرانجام اهل باطل و اهل حق الف - سرانجام اهل باطل رهروان حق و باطل، هر دو سرانجام، دوران كوتاه عمر دنیایی خود را سپری كرده، با مرگ به دیار باقی می‏شتابند: رهروان باطل، عمری را در راه باطل گذرانده و علی‏رغم همه هدایت‏ها، رسالت‏ها و دعوت‏های انبیای الهی‏علیهم السلام، از راه حق سرپیچی كرده، گذرگاهشان تنگ شده و به بی‏راهه می‏افتند. اینان چون با حق به جنگ برخاسته‏اند، حق آنان را بر خاك می‏افكند: «هر كس به جنگ با حق برخیزد، حق او را بر خاك می‏افكند. » (67) همچنین می‏فرماید: «آگاه باشید، هر كس از حق بهره نگیرد و استفاده نكند، باطل به او ضرر خواهد زد و هر كس با هدایت‏به راه راست كشانده نشود، ضلالت و گم‏راهی او را هلاك خواهد كرد. » (68) این سخن علی علیه السلام به عنوان یك سنت قطعی الهی شامل كسانی نیز می‏شود كه نه فقط خود گمراهند، بلكه دیگران را نیز از حق باز می‏دارند. اینان مبغوض خدایند و دوری از رحمت و هلاكت و تباهی برای چنین كسانی از جانب خدا حتمی است: «همانا پیشینیان شما به این جهت هلاك و تباه شدند كه مردم را از كار حق باز داشتند و به باطل كشاندند و مردم نیز از آنان باطل را گرفته، آن‏ها را پیروی كردند. » (69) اهل باطل - یعنی آنان كه به حق پشت می‏كنند - نه فقط مشمول نفرین و غضب الهی هستند، بلكه مورد نفرین بندگان صالح و شایسته خدا همچون علی‏علیه السلام و اهل بیت‏علیهم السلام نیز قرار می‏گیرند: «پروردگارا، اگر این‏ها حق را رد كردند، جماعتشان را هزیمت كن و اتحادشان را به پراكندگی مبدل ساز و بر اثر خطاهایشان، آنان را هلاك كن. » (70) مسلم است كه در پایان كار و آخرت، سرانجام نهایی كارشان‏جز آتش دوزخ چیز دیگری نخواهد بود: «هر كس در راه باطل بمیرد، به سوی آتش می‏رود. » (71) ب - سرانجام اهل حق راهیان حق، كه با سخن و عمل رهرو حق بوده و كسب رضای خدا كرده‏اند، در میان محبوب‏ترین بندگان خدا قرار می‏گیرند: «به راستی، محبوب‏ترین بندگان خدا نزد پروردگار كسی است كه حق را بیان و به آن عمل می‏كند. » (72) این بندگان حق‏جو در مسیر حق از هرگونه جان‏فشانی دریغ نكرده و با پای‏داری وصف‏ناپذیر و دوست‏داشتنی، در راه حق جان می‏سپارند. اینان از نظر علی‏علیه السلام شهیدند، هر چند در بستر جان دهند: «به راستی، هر یك از شما در بستر خویش بمیرد، در حالی كه حق پروردگار و حق رسول خدا و حق خاندان پاك و اهل بیت او را به طور شایسته شناخته باشد، شهید از دنیا رفته و اجر و پاداش او بر خداست. » (73) مسلما سرانجام این گروه از بندگان صالح خدا بهشت‏برین در جوار حق خواهد بود: «هر كه در راه حق جان دهد، رهسپار بهشت می‏شود. » (74) «پروردگارا اگر ما را بر دشمن (كافر بیرونی، هوای نفس درون) پیروز ساختی، ما را از هرگونه نافرمانی و سركشی دور دار و بر راه حق پایدارمان نگه‏دار. » (75) پی‏نوشت‏ها: 1- راغب اصفهانی، المفردات فی الفاظ القرآن، بیروت، دارالتراث العربی، ص 129، واژه «حق‏» 2- تاج العروس، ج 1، ص 432 3- فضل بن احمد طبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص 78 4- المفردات، پیشین، ص 68 5- اقرب الموارد، ج 1، ص 88 6- قاموس قرآن، ج 1، ص 230 7- 8- 9- نهج‏البلاغه، خطبه 194 / خطبه 216 / حكمت 368 10- 11- 12- 13- 14- 15- 16- 17- 18- 19- 20- 21- 22- 23- 24- نهج‏البلاغه، در حكمت 262، علی علیه السلام به یكی از مسلمانان كه در انتخاب جانب علی علیه السلام ویاطرف‏مقابل‏آن حضرت علیه السلام در جنگ جمل متحیر مانده بود، فرمود: «انك لم تعرف الحق فتعرف من اتاه و لم تعرف الباطل فتعرف من اتاه‏»; تو حق را نشناختی تا آن‏كه حق را برگرفته است، بشناسی و باطل را نشناخته‏ای تا طرفدار آن را بشناسی‏» چنین كسی نه می‏تواند حق را یاری كند و نه باطل را خوار كند. بنابراین، ابتدا باید حق و باطل را شناخت تا بتوان اهل حق و باطل را نیز شناخت. / خطبه 16 / خطبه 205 / خطبه 198 / خطبه 195 / خطبه 128 / خطبه 72 / خطبه 16 / خطبه 133 / همان / خطبه 167 / خطبه 83 / خطبه 99 / خطبه 87 / خطبه 239 25- محمدباقرمجلسی، بحارالانوار، ج‏13، ص‏187/ مولی‏محسن‏فیض‏كاشانی، المحجة البیضاء، ج 1، ص 269 / ترمذی، سنن، ج 1، ص 78 / همچنین ر. ك. به: علامه امینی، الغدیر، چاپ سوم، تهران، اسلامیه، 1372، ج‏2، ص‏211-320 26- 27- نهج‏البلاغه، خطبه 197 / خطبه 74 28- شیخ حر عاملی، مجموعه احادیث قدسی، مكتب اسلام، 1370، ص 79 29- جارالله زمخشری، تفسیر كشاف، چاپ سوم، تهران، اسلامیه، 1364، ج 1، ص 144 30- 31- 32- 33- 34- 35- 36- نهج‏البلاغه، حكمت 184 - 185 / خطبه 24 / نامه 62 / همان / خطبه 2 / خطبه 33 / همان 37- محمدبن‏جریر طبری، تاریخ طبری، بیروت، دارصادر، 1986، ج 6، ص 85 38- 39- 40- 41- 42- 43- 44- 45- 46- 47- 48- 49- نهج‏البلاغه، نامه 47 / خطبه 29 / خطبه 16 / نامه 31 / خطبه 196 / خطبه 130/ نامه 53/ خطبه 125 / همان/خطبه 87/ خطبه 193 / خطبه 24 50- «تعرف الاشیاء باضدادها» (ضرب المثل مشهور) 51- 52- 53- 54- 55- 56- 57- 58- 59- 60- 61- 62- 63- 64- 65- 66- 67- نهج‏البلاغه، خطبه 147/ خطبه 61/ خطبه 42 / خطبه 137 / خطبه 147 / خطبه 27 / حكمت 18 / حكمت 30/ خطبه 84/ خطبه 40 / خطبه 50 / خطبه 147 / خطبه 164 / نامه 31 / خطبه 27 / خطبه 166 / حكمت 400 68- حكمت 188. برای‏این جمله دومعناذكر شده است: نخست این‏كه هر كس در برابر افراد نادان حق را اظهار كند و از آن جانب‏داری نماید هلاك می‏شود; یعنی شخصیتش تخریب می‏گردد و جاهلان با مسخره كردن، او را هلاك می‏كنند; زیرا اینان به حق نادان هستند و چون نمی‏خواهند و نمی‏توانند آن رادرك‏كنند، حق‏را بی‏ارزش جلوه داده، شخصیت گوینده را از بین می‏برند. (ابن میثم بحرانی، شرح نهج‏البلاغه، تهران، اسلامیه، 1379 ق. ) معنای دیگر این‏كه هر كس در ربابر حق بایستد و بخواهد با آن مقابله كند، هلاك می‏گردد. 69- 70- 71- 72- 73- 74- 75- نامه 79/ خطبه 124/ نامه 17/ خطبه 86/ خطبه 191/ نامه 17/ خطبه 171
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 245]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن