تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نادان كسى است كه نافرمانى خدا كند، اگر چه زيبا چهره و داراى موقعيتى بزرگ باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798470562




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

31 خرداد، سالروز شهادت مصطفي چمران


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: 31 خرداد، سالروز شهادت مصطفي چمران
سخن گفتن از شهيدي با ابعاد گوناگون، ‌از اسوه‏اي كه جمع اضداد بود،از آهن و اشك، ‌از شير بيشه نبرد و عارف شب‏‌هاي قيرگون، از پدر يتيمان و دشمن سرسخت كافران، بسيار سخت بلكه محال است.

امروز 31 خرداد سالروز شهادت دكتر مصطفي چمران است و در اين راستا، ايسنا مروري دارد بر زندگي پرحادثه و سراسر تلاش، ايثار، عشق و فداكاري شهيد دكتر مصطفي چمران.

سخن گفتن از شهيد دكتر مصطفي چمران، اين مرد عمل و نه مرد سخن، اين نمونه كامل هجرت، جهاد و شهادت، اين شاگرد مكتب علي(ع)، اين مالك ‏اشتر جنوب لبنان و حمزه كربلاي خوزستان سخت و دشوار است. چرا كه حتي نمي‏‌توان يكي از ابعاد وجودي او را آنگونه كه هست، توصيف كرد و نبايست انتظار داشت كه بتوانيم تصوير كاملي در اين مختصر از او ترسيم كنيم.

دكتر مصطفي چمران در سال 1311 در تهران، خيابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولك متولد شد.

تحصيلات

وي تحصيلات خود را در مدرسه «انتصاريه»، نزديك پامنار تهران، آغاز كرد و در «دارالفنون» و «البرز» دوران متوسطه را گذراند. در دانشكده فني دانشگاه تهران ادامه تحصيل داد و در سال 1336 در رشته الكترومكانيك فارغ‏التحصيل شد و يك‏سال به تدريس در دانشكده‌ فني پرداخت.

وي در همه دوران تحصيل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصيلي شاگردان ممتاز به امريكا اعزام شد و پس از تحقيقات ‏علمي در جمع معروف‏‌ترين دانشمندان جهان در دانشگاه كاليفرنيا و معتبرترين دانشگاه امريكا –بركلي- با ممتازترين درجه علمي موفق به اخذ دكتراي الكترونيك و فيزيك پلاسما شد

فعاليت‏هاي اجتماعي

از 15سالگي در درس تفسير قرآن مرحوم آيت‏الله طالقاني، در مسجد هدايت و درس فلسفه و منطق استاد شهيد مرتضي مطهري و بعضي از استادان ديگر شركت مي‏كرد و از اولين اعضاي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سياسي دوران دكتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملي شدن صنعت‏ نفت شركت داشت و از عناصر پرتلاش در پاسداري از نهضت‏ ملي ايران در كشمكش‏‌هاي مرگ و حيات آن دوره بود. بعد از كودتاي ننگين 28 مرداد و سقوط حكومت دكتر مصدق،‌ به نهضت مقاومت ملي ايران پيوست و سخت‏‌ترين مبارزه‏‌ها و مسئوليت‏‌هاي او عليه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ايران، بدون خستگي و با همه قدرت خود، عليه نظام طاغوتي شاه جنگيد و خطرناك‏ترين مأموريت‏ها را در سخت‏‏ترين شرايط با پيروزي به انجام رساند.

در آمريكا، با همكاري بعضي از دوستانش، براي اولين ‏بار انجمن اسلامي دانشجويان آمريكا را پايه‏‌ريزي كرد و از مؤسسين انجمن دانشجويان ايراني در كاليفرنيا و از فعالين انجمن دانشجويان ايراني در آمريكا به شمار مي‌رفت كه به دليل اين فعاليت‏‌ها، بورس تحصيلي شاگرد ممتازي وي از سوي رژيم شاه قطع مي‏‌شود.

پس از قيام خونين 15 خرداد سال 1342 دست به اقدامي جسورانه و سرنوشت‏‌ساز مي‏زند و همه پل‏ها را پشت‏سر خود خراب مي‏‌كند و به همراه بعضي از دوستان مؤمن و هم‏فكر، رهسپار مصر مي‏‌شود و مدت دو سال، در زمان عبدالناصر،‌ سخت‏‌ترين دوره‏‌هاي چريكي و جنگ‏‌هاي پارتيزاني را مي‏‌آموزد و به عنوان بهترين شاگرد اين دوره شناخته مي‏‌شود و فوراً مسئوليت تعليم چريكي مبارزان ايراني به عهده او گذارده مي‏‌شود.

به علت برخورداري از بينش عميق مذهبي، از ملي‏‌گرايي وراي اسلام گريزان بود و وقتي در مصر مشاهده كرد كه جريان ناسيوناليسم عربي باعث تفرقه مسلمين مي‏‌شود، به جمال عبدالناصر اعتراض كرد و ناصر ضمن پذيرش اين اعتراض گفت كه جريان ناسيوناليسم عربي آنقدر قوي است كه نمي‏توان به راحتي با آن مقابله كرد و با تأسف تأكيد مي‏‌كند كه ما هنوز نمي‏‌دانيم كه بيشتر اين تحريكات از ناحيه دشمن و براي ايجاد تفرقه در بين مسلمانان است. به دنبال آن، به چمران و يارانش اجازه مي‏‌دهد كه در مصر نظرات خود را بيان كنند.

در لبنان

بعد از وفات عبدالناصر، ايجاد پايگاه چريكي مستقل، براي تعليم مبارزان ايراني، ضرورت پيدا مي‏‌كند و لذا دكتر چمران رهسپار لبنان مي‏‌شود تا چنين پايگاهي را تأسيس كند.

او به كمك امام موسي‏صدر، رهبر شيعيان لبنان، حركت محرومين و سپس جناح نظامي آن، سازمان «امل» را براساس اصول و مباني اسلامي پي‏ريزي كرد و در ميان توطئه‏‌ها و دشمني‏‌هاي چپ و راست، با تكيه بر ايمان به خدا و با اسلحه شهادت، خط راستين اسلام انقلابي را پياده مي‏‌كند و علي‏‌گونه در معركه‏‌هاي مرگ و حيات به آغوش گرداب خطر فرو مي‏‌رود و در طوفان‏‌هاي سهمناك سرنوشت، حسين‏‌وار به استقبال شهادت مي‏‌تازد و پرچم خونين تشيع را در برابر جبارترين ستم‏گران روزگار، صهيونيزم اشغال‏گر و هم‏دستان خونخوار آنها، راست‏گرايان «فالانژ»، به اهتزاز درمي‏‌آورد و از قلب بيروت سوخته و خراب تا قله‏‌هاي بلند كوه‏‌هاي جبل‏ عامل و در مرزهاي فلسطين اشغال شده از خود قهرماني‏‌ها به يادگار گذاشته؛ در قلب محرومين و مستضعفين شيعه جاي گرفته و شرح اين مبارزات افتخارآميز با قلمي سرخ و به شهادت خون پاك شهداي لبنان، بر كف خيابان‏هاي داغ و بر دامنه كوه‏‌هاي مرزي اسرائيل براي ابد ثبت شده است.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران

دكتر چمران با پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ايران، بعد از 23 سال هجرت، به وطن باز مي‏‌گردد و همه تجربيات انقلابي و علمي خود را در خدمت انقلاب مي‏‌گذارد. خاموش و آرام ولي فعالانه و قاطعانه به سازندگي مي‏‌پردازد و همه تلاش خود را صرف تربيت اولين گروه‏‌هاي پاسداران انقلاب در سعدآباد مي‏‌كند. سپس در شغل معاونت نخست‏‌وزير در امور انقلاب شب و روز خود را به خطر مي‏‌اندازد تا سريع‏‌تر و قاطعانه‏‌تر مسئله كردستان را فيصله دهد تا اينكه بالاخره در قضيه فراموش ناشدني «پاوه» قدرت ايمان و اراده آهينن و شجاعت و فداكاري او بر همگان ثابت مي‏‌شود.

در كردستان

در آن شب مخوف پاوه، همه اميدها قطع شده بود و فقط چند پاسدار مجروح، خسته و دل‏شكسته در ميان هزاران دشمن مسلح به محاصره افتاده بودند. اكثريت پاسداران قتل‏ عام شده بودند و همه شهر و تمام پستي و بلندي‏‌ها به دست دشمن افتاده بود و موج نيروهاي خونخوار دشمن لحظه به ‏لحظه نزديك‏تر مي‌‏شد . باران گلوله مي‏‌باريد و مي‏رفت تا آخرين نقطه مقاومت نيز در خون پاسداران غرق شود ولي دكتر چمران با شهامت، شجاعت و ايثارگري فراوان توانست اين شب هولناك را با پيروزي به صبح اميد متصل كند و جان پاسداران باقي‏‌مانده را نجات دهد و شهر مصيبت‏‌زده را از سقوط حتمي برهاند.

آنگاه كه فرمان انقلابي امام‏ خميني(ره) صادر شد. فرماندهي كل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهي منطقه نيز به عهده دكتر چمران واگذار شد.

رزمندگان از جان گذشته انقلاب، اعم از سرباز و پاسدار به حركت درآمدند و همه تجارب انقلابي، ايمان، فداكاري، شجاعت،‌قدرت رهبري و برنامه‏‌ريزي دكتر چمران در اختيار نيروهاي انقلاب قرار گرفت و عالي‏‌ترين مظاهر انقلابي و شكوهمندترين قهرماني‏‌ها به وقوع پيوست و در مدت 15 روز شهرها و راه‏ها و مواضع استراتژيك كردستان به تصرف نيروهاي انقلاب اسلامي درآمد و كردستان از خطر حتمي نجات يافت و مردم مسلمان كرد با شادي و شعف به استقبال اين پيروزي رفتند.

وزارت دفاع

دكتر چمران بعد از اين پيروزي بي‏‌نظير به تهران احضار شد و از طرف رهبر عاليقدر انقلاب، امام‏خميني(ره)، به وزارت دفاع منصوب شد.

در پست جديد، براي تغيير و تحول ارتش از يك نظام طاغوتي به يك سلسله برنامه‏‌هاي وسيع بنيادي دست زد كه پياده كردن برنامه‏‌هاي اصلاحي از اين قبيل است تا ارتشي به وجود آيد كه پاسدار انقلاب و امنيت استقلال كشور باشد و رسالت مقدس اسلامي ما را به سرمنزل مقصود برساند.

مجلس

دكتر مصطفي چمران در اولين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي، از سوي مردم تهران به نمايندگي انتخاب شد و تصميم داشت در تدوين قوانين و نظام جديد انقلابي، بخصوص در ارتش،‌ حداكثر سعي و تلاش خود را بكند تا ساختار گذشته ‌ارتش به نظامي انقلابي و شايسته ارتش اسلامي تبديل شود.

وي سپس به نمايندگي رهبر كبير انقلاب اسلامي در شوراي عالي دفاع منصوب شد و مأموريت يافت تا بطور مرتب گزارش كار ارتش را ارائه كند.

در خوزستان

گروهي از رزمندگان داوطلب، به گِرد او جمع شدند و او با تربيت و سازماندهي آنان، ستاد جنگ‏هاي نامنظم را در اهواز تشكيل داد. اين گروه كم‏كم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زيادي انجام داد. تنها كساني كه از نزديك شاهد ماجراهاي تلخ و شيرين،‌ پيروزي‏‌ها و شكست‌ها، شهامت‏‌ها و شهادت‏‌ها و ايثارگري‏‌هاي آنان بودند به گوشه‏‌اي از اين خدمات كه دكتر چمران شخصاً مايل به تبليغ و بازگويي آنها نبود، آگاهي دارند.

ايجاد واحد مهندسي فعال براي ستاد جنگ‏هاي نامنظم يكي از اين برنامه‏‌ها بود كه به كمك آن، جاده‏‌هاي نظامي به سرعت در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپ‏‌هاي آب در كنار رود كارون و احداث يك كانال به طول حدود 20 كيلومتر و عرض يك متر در مدتي حدود يك‏ماه، آب كارون را به طرف تانك‏‌هاي دشمن روانه ساخت، به طوري كه آنها مجبور شدند چند كيلومتر عقب‏‌نشيني كنند و سدي عظيم مقابل خود بسازند و با اين عمل فكر تسخير اهواز را براي هميشه از سر به دور دارند.

يكي از كارهاي مهم و اساسي او از همان روزهاي اول، ايجاد هماهنگي بين ارتش، سپاه و نيروهاي داوطلب مردمي بود كه در منطقه حضور داشتند. بازده اين حركت و شيوه جنگ مردمي و هماهنگي كامل بين نيروهاي موجود، تاكتيك تقريباً جديد جنگي بود؛ چيزي كه ابرقدرت‏ها قبلاً فكر آن را نكرده بودند. متأسفانه اين هماهنگي در خرمشهر بوجود نيامد و نيروهاي مردمي تنها ماندند. او تصميم داشت به خرمشهر نيز برود، ولي به علت عدم وجود فرماندهي مشخص در آنجا و خطر سقوط جدي اهواز، موفق نشد، ولي چندين‏بار نيروهايي بين 200 تا 1000 نفر را سازماندهي كرده و به خرمشهر فرستاد و آنان به كمك ديگر برادران مقاوم خود توانستند در جنگي نابرابر مقابل حملات پياپي دشمن تا مدت‏ها مقاومت كنند.

محرم ماه شهادت و پيروزي سوسنگرد

پس از يأس دشمن از تسخير اهواز، صدام سخت به فتح سوسنگرد دل‏بسته بود تا روياي قادسيه را تكميل كند بنابراين براي دومين‏بار به آن شهر مظلوم حمله كرد و سه روز تانك‏‌هاي او شهر را در محاصره گرفتند و روز سوم تعدادي از آنان توانستند به داخل شهر راه يابند.

دكتر چمران كه از محاصره تعدادي از ياران و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت برآشفته بود، ‌با تلاش فراوان رهبر معظم انقلاب اسلامي، ارتش را آماده ساخت كه براي اولين ‏بار دست به يك حمله خطرناك و حماسه‏‏‌آفرين نابرابر بزند و خود نيز نيروهاي مردمي و سپاه پاسداران را در كنار ارتش سازماندهي كرد و با نظمي نو و شيوه‏اي جديد از جانب جاده اهواز- سوسنگرد به دشمن يورش برد.

چمران پيشاپيش يارانش، به شوق كمك و ديدار برادران محاصره شده در سوسنگرد، به سوي اين شهر مي‏شتافت كه در محاصره تانك‏‌هاي دشمن قرار گرفت. او ساير رزمندگان را به سوي ديگري فرستاد تا نجات يابند و خود را به حلقه‌ محاصره دشمن انداخت. در اين هنگام بود كه نبرد سختي درگرفت؛ نيروهاي كماندوي دشمن از پشت تانك‏ها به او حمله كردند و او همچون شيري در ميدان، در مصاف با دشمن متجاوز از نقطه‏‌اي به نقطه‏‌اي ديگر و از سنگري به سنگري ديگر مي‏‌رفت. كماندوهاي دشمن او را زير رگبار گلوله خود گرفته بودند، تانك‏‌ها به سوي او تيراندازي مي‏‌كردند و او شجاعانه بدون هراس از انبوه دشمن و آتش شديد آنها، سريع، چابك، برافروخته و شادان از شوق شهادت در ركاب حسين(ع) و در راه حسين(ع).

در روز قبل از تاسوعا، به آتش آنها پاسخ گفته و هر لحظه سنگر خود را تغيير مي‏‌داد. در همين اثناء، هم‏رزم باوفايش به شهادت رسيد و او يك‏ تنه به نبرد حسين‏‌گونه خود ادامه ‏داد و به سوي دشمن حمله برد تا اين كه از دو قسمت پاي چپ زخمي شد. با پاي زخمي بر يك كاميون عراقي حمله برد. سربازان صدام از يورش اين شير ميدان گريخته و او به كمك جوان چابك ديگري كه خود را به مهلكه رسانده بود، داخل كاميون نشست و با لباني متبسم، ديگران را نويد پيروزي ‏داد.

خبر زخمي شدن سردار پرافتخار اسلام، در نزديكي دروازه سوسنگرد، شور و هيجاني آميخته با خشم و اراده و شجاعت در ياران او و ساير رزمندگان افكند كه بي‏‌محابا به پيش تاختند و شهر قهرمان و مظلوم سوسنگرد و جان چند صد تن رزمنده مؤمن را از چنگال صداميان نجات بخشيدند.

دكتر چمران با همان كاميوني كه خود را به بيمارستاني در اهواز رسانيد و بستري شد، اما بيش از يك شب در بيمارستان نماند و بعد از آن به مقر ستاد جنگ‏هاي نامنظم برگشت. جالب اينجا بود كه در همان شبي كه در بيمارستان بستري بود، جلسه مشورتي فرماندهان نظامي (تيمسار شهيدفلاحي، فرماندة لشگر 92، شهيد كلاهدوز، مسئولين سپاه و سرهنگ محمد سليمي كه رئيس ستاد او بود)، استاندار خوزستان و نماينده امام در سپاه پاسداران (شهيدمحلاتي) در كنار تخت او در بيمارستان تشكيل شد و درهمان حال و همان شب، پيشنهاد حمله به «ارتفاعات الله‏‌اكبر» را مطرح كرد.

آغاز حركت مجدد

به رغم اصرار و پيشنهاد مسئولين و دوستانش، حاضر به ترك اهواز و ستاد جنگ‏هاي نامنظم و حركت به تهران براي معالجه نشد و تمام مدت را در همان ستاد گذراند، در حالي كه در كنار بسترش و در مقابلش نقشه‌هاي نظامي منطقه، مقدار پيشروي دشمن و حركت نيروهاي خودي نصب شده بود و او كه قدرت و ياراي به جبهه رفتن نداشت، دائماً به آنها مي‌‏نگريست و مرتب طرح‌‏هاي جالب و پيشنهادات سازنده در زمينه‏‌هاي مختلف نظامي، مهندسي و حتي فرهنگي ارائه مي‏‌داد. كم‏كم زخم‏‌هاي پاي او التيام ‏يافت و او ديگر نتوانست سكون را تحمل كند و با چوب زيربغل به پا خاست و بازهم آماده رفتن به جبهه شد.

به دنبال نبرد بيست و هشتم صفر (پانزدهم دي‏ماه 59) كه منجر به شكست قسمتي از نيروهاي خودي شد و فاجعه هويزه به بار آمد، ديگر تاب نشستن نياورد. تعدادي از رزمندگان را از جبهه «فرسيه» انتخاب كرد و با چند فروند هلي‌كوپتر كه خود فرماندهي آنها را بر عهده داشت، با همان چوب زيربغل دست به عملي بي‏‌سابقه و انتحاري زد. او آماده حمله به نيروهاي پشت جبهه و تداركاتي دشمن در جاده جفير به طلائيه شد اما به خاطر آتش شديد دشمن، هليكوپترها نتوانستند از سد آتش آنها از منطقه هويزه بگذرند و حمله هوايي دشمن هليكوپترها را مجبور به بازگشت كرد.

ديدار با امام

پس از زخمي شدن، ‌اولين‏بار، براي ديدار با امام امت و عرض گزارش عازم تهران شد. به حضور امام رسيد و حوادثي را كه اتفاق افتاده بود و شرح مختصر عمليات و پيشنهادات خود را ارائه داد.

دكتر چمران از سكون و عدم تحركي كه در جبهه‏‌ها وجود داشت دائماً رنج مي‏‌برد و تلاش مي‏‌كرد كه با ارائه پيشنهادات و برنامه‏‌هاي ابتكاري حركتي بوجود آورد و اغلب اين حركت‌‏ها را توسط رزمندگان شجاع و جان‏ بركف ستاد نيز عملي ساخت. او اصرار داشت كه هرچه زودتر به تپه‏‌هاي الله‏‌اكبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه كه نزديكي مرز است، رساند تا ارتباط شمالي و جنوبي نيروهاي عراقي و مرز پيوسته آنان قطع شود. بالاخره در روز 31 ارديبهشت ماه سال 60، با يك حمله‌ هماهنگ و برق‏‌آسا، ارتفاعات الله‏‌اكبر فتح شد و پس از پيروزي سوسنگرد، بزرگترين پيروزي تا آن زمان بود.

چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمره اولين كساني بود كه پاي به ارتفاعات الله‌‏اكبر گذاشت؛ در حالي كه دشمن زبون هنوز در نقاطي مقاومت مي‏‌كرد او و فرمانده شجاعش ايرج رستمي، دو روز بعد، با تعدادي از جان بركفان و ياران خود توانستند با فداكاري و قدرت تمام تپه‏‌هاي شحيطيه (شاهسوند) را به تصرف درآورند، درحالي كه ديگران در هاله‏‌اي از ناباوري به اين اقدام جسورانه مي‏‌نگريستند.

پس از پيروزي در ارتفاعات الله‏‌اكبر، اصرار داشت نيروهاي ما هرچه زودتر، قبل از اينكه دشمن بتواند استحكاماتي براي خود ايجاد كند، به سوي بستان سرازير شوند كه اين كار عملي نشد و شهيدچمران خود طرح تسخير دهلاويه را را به فرماندهي ايرج رستمي عملي ساخت.

فتح دهلاويه، در نوع خود عملي جسورانه و خطرناك و غرورآفرين بود. نيروهاي ستاد پلي بر روي رودخانه كرخه زدند. پلي ابتكاري و چريكي كه خودشان طراحي بودند. از رودخانه عبور كردند و به قلب دشمن تاختند و دهلاويه را فتح كردند. اين اولين پيروزي پس از عزل بني‏صدر از فرماندهي كل قوا بود كه به عنوان طليعه پيروزي‌‏هاي ديگر به حساب آمد.

در روز 31 خردادماه سال 60، يعني يك‏ ماه پس از پيروزي ارتفاعات الله‏‌اكبر، در جلسه فوق‏‌العاده شوراي عالي دفاع در اهواز با حضور مرحوم آيت‌‏الله اشراقي شركت و از عدم تحرك و سكون نيروها انتقاد كرد و پيشنهادات نظامي خود، از جمله حمله به بستان را ارائه داد.

اين آخرين جلسه شورايعالي دفاع بود كه شهيدچمران در آن شركت داشت و فرداي آن روز، غم‏‌انگيز بود.

به سوي قربانگاه

در سحرگاه سي ‏ويكم خردادماه سال 60، ايرج رستمي فرمانده منطقه دهلاويه به شهادت رسيد و شهيد دكترچمران به شدت از اين حادثه ناراحت شد. غمي مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمي را فرا گرفته بود. دست‌ه‏اي از دوستان صميمي او مي‏‌گريستند و گروهي ديگر مبهوت فقط به هم مي‌نگريستند. از در و ديوار، ‌از جبهه و شهر، بوي شهادت مي‏‌وزيد.

چمران، يكي ديگر از فرماندهانش را احضار كرد و خود او را به جبهه برد تا در دهلاويه به جاي رستمي معرفي كند و در لحظه حركت وي، يكي از رزمندگان با سادگي و زيبايي گفت: همانند روز عاشورا كه يكايك ياران حسين(ع) به شهادت رسيدند، عباس علمدار او (رستمي) هم به شهادت رسيد و اينك خود او همانند ظهر عاشوراي حسين(ع) آماده حركت به جبهه است.

به طرف سوسنگرد به راه افتاد و در بين راه مرحوم آيت‏‌الله اشراقي و تيمسار فلاحي را ملاقات كرد. براي آخرين‏ بار يكديگر را بوسيدند و بازهم به حركت ادامه داد تا به قربانگاه رسيد. همه رزمندگان را در كانالي پشت دهلاويه جمع كرد، شهادت فرمانده‌‏شان، ايرج رستمي را به آنها تبريك و تسليت گفت. همچنين گفت: «خدا رستمي را دوست داشت و برد و اگر ما را هم دوست داشته باشد، مي‏‌برد».

شهادت

سخنش تمام شد، با همه رزمندگان خداحافظي و ديده‏‌بوسي كرد. به همه سنگرها سركشي كرد و در خط مقدم، در نزديك‏ترين نقطه به دشمن، پشت خاكريزي ايستاد و به رزمندگان تأكيد كرد كه از اين نقطه كه او هست، ديگر كسي جلوتر نرود، چون دشمن به خوبي با چشم غيرمسلح ديده مي‏‌شد و مطمئناً دشمن هم آنها را ديده بود. آتش خمپاره كه از اولين ساعات بامداد شروع شده بود و علاوه بر رستمي قرباني‏‌هاي ديگري نيز گرفته بود، باريدن گرفت و دكتر چمران دستور داد رزمندگان به سرعت از كنارش متفرق شوند و از هم فاصله بگيرند. يارانش از او فاصله گرفتند. خمپاره‌اي در اطراف او به زمين خورد و يكي از نمونه‏‌هاي كامل انساني از ديار ما رخت بربست و به ملكوت اعلي پيوست.

تركش خمپاره دشمن به پشت سر دكتر چمران اصابت كرد و تركش‏‌هاي ديگر صورت و سينه دو يارش را كه در كنارش ايستاده بودند، شكافت و فرياد و شيون رزمندگان و دوستان و برادران باوفايش به آسمان برخاست.

در بيمارستان سوسنگرد كه بعداً به نام شهيد دكترچمران ناميده شد، كمك‏‌هاي اوليه انجام شد و آمبولانس به طرف اهواز شتافت، ولي افسوس كه فقط جسم بي‏جانش به اهواز رسيد و روح او سبكبال و با كفني خونين كه لباس رزم او بود، به ديار ملكوتيان و به نزد خداي خويش پرواز كرد و نداي پروردگار را لبيك گفت كه: «ارجعي الي ربك راضيه مرضيه ».

جمعه 31 خرداد 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن