واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: آنهایی که در برابر دژخیمان و چکمه پوش های باطل قد راست کرده اند و بدون هراس از مرگ سینه در برابر گلوله ها سپر کرده اند که در این شرایط مومن علاقمند و آماده شهادت است. امروز بحرین و لیبی و مصر و تونس و همه عالم مخاطب کلام حسین(علیه السلام) است فصلی از حماسه امام حسین(ع) امامان(علیهم السلام) الگوهای زندگی ما هستند و کلیه فرازهای زندگی و حیات پر برکت آنها می تواند برای ما درس آموز باشد. یکی از این فرازها شهادت و عشق به قربانی شدن در راه خداوند و نترسیدن از مرگ است که در مورد همه معصومین(علیهم السلام) به خوبی دیده می شود. در این نوشتار به بررسی این ویژگی مهم در حضرت سیدالشهداء که سالار و سرور همه شهادت طلبان عالم است، می پردازیم. عشق به شهادت وقتی امام حسین(علیه السلام) با لشکر حرّ برخورد نمودند و حر راه را بر امام(علیه السلام) بست، پس از صحبت هایی که رد و بدل شد امام فرمودند: یا حر! کانکَ تُخبِرُنی أنّی مقتول؛ گویا داری به من خبر می دهی که مرا خواهند کشت؟ حر گفت: آری و شک ندارم که بنی امیه قصد جان شما را دارند، حسین به همان جا که آمدی باز گرد. پاسخ امام(علیه السلام) گویای ویژگی نترسیدن از مرگ در امام(علیه السلام) و عشق به شهادت در ایشان است. امام فرمودند: أفبالموت تُخوّفنی و هل یَعد وابکم الخطب أن تقتلونی و سأقول کما قال اخو الاوس لا بن عمه ...؛ آیا از مرگ مرا ترسانی! و آیا کار دیگری جز قتل من دارید؟ و من در جواب شما چون آن که برادر اوسی برای پسر عموی خود سرود می گویم.» شأن من این نیست که از مرگ بترسم، چه آسان است مرگ در راه به دست آوردن عزت و زنده کردن حق، مرگ در راه عزت چیزی نیست جز زندگی جاویدان و زندگی با ذلت چیزی نیست جز مرگ پایدار. آیا مرا از مرگ می ترسانید؟ تیر شما به خطا رفت و گمان شما دروغ است. من از مرگ نمی ترسم سپس امام به خواندن اشعاری پرداختند که معنای آنها چنین است: «من به راه خود می روم و مرگ برای جوانمرد عار نیست. اگر نیت او خیر باشد و در حالی که مسلمان است جهاد کند و با مردان نیکوکار عهد برادری بسته و از نکوهش شدگان دوری گزیده و با گناهکاران مخالفت کرده است. من جان خود را فدا می کنم و نمی خواهم در دنیا بمانم تا روز پنج شنبه در میدان کارزار سخت با دشمن پیکار کنم. اگر زنده بمانم سرزنش نمی شوم و اگر کشته شدم نکوهش نخواهم شد. این ذلت و خواری تو را بس که زیر سلطه دیگران زندگی کنی.» مرگ در برابر زندگی امام(علیه السلام) شوق مرگ دارد تا به زندگی با ذلت پایان دهد و در این مسیر شهادت بهترین گزینه است که می تواند او را به خداوند متعال برساند، به کسی که همه حیات و ممات از او و برای اوست. شهادت تنها مردن نیست بلکه به استقبال مرگ شتافتن و با آغوش باز آن را فشردن در راه هدفی متعالی و الهی است. از این رو در قاموس شهادت ترس از مرگ معنایی ندارد. آن چنان که امام(علیه السلام) در ادامه بیاناتشان به حر می فرمایند: «شأن من این نیست که از مرگ بترسم، چه آسان است مرگ در راه به دست آوردن عزت و زنده کردن حق، مرگ در راه عزت چیزی نیست جز زندگی جاویدان و زندگی با ذلت چیزی نیست جز مرگ پایدار. آیا مرا از مرگ می ترسانید؟ تیر شما به خطا رفت و گمان شما دروغ است. من از مرگ نمی ترسم. جان والاتر از آن است و همت من بلندتر از آن است که ذلت را از روی ترس از مرگ تحمل کنم. آیا شما بیشتر از کشتن من کاری می توانید بکنید؟» بیانات صریح مرد شهادت جز این نمی تواند باشد. او حسین(علیه السلام) است؛ سرور آزادگان که زندگی با ذلّت را تحمل نمی کند و به سوی مرگی با عزّت می شتابد. ثورة بحرین آفرین به شهادت! امام(علیه السلام) در ادامه می فرمایند: «مرحباً بالقتل فی سبیل الله؛ امّا شما هرگز نمی توانید شرافت و عزت و بزرگواری مرا در هم بشکنید پس چه باکی از مرگ دارم؟» کشته شدن در راه خدا و شهادت، ابدی شدن و جاویدان شدن زندگی است پس چرا باید از آن گریخت بلکه با روی خوش و گشاده و آغوشی باز باید به دنبال آن رفت. امام(علیه السلام) در فراز دیگری از سخنان خود پرده از رازی بر می دارند که عاشقان را واله و شیدا می کند! ایشان نتیجه منطقی وجود شرایط ذلت بار در زندگی را طلب مرگ و شهادت می دانند و این حقیقت صد البته تنها برای جان های پاک قابل فهم است. آنهایی که ننگ زندگی با ذلت و ظلمانه را تحمل ندارند وگرنه بسیارند آدمیانی که به عادت به زندگی خفت بار خود ادامه می دهند!! باید مرگ را طلبید! «الا ترون الحق لا یعمل به والباطل لا ینتاهی عنه لیرغب المومن فی لقاء الله؛ نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی می شود، در چنین شرایطی انسان مومن باید علاقمند و آماده شهادت باشد. گویی امام حسین(علیه السلام) از فراز تاریخ پس از قرن ها ایستاده و راست قامت فریاد می زند که در شرایط ذلت باری که حق پایمال می شود و باطل حاکمیت می یابد باید به دنبال شهادت بود. کلام نورانی امام کیمیای جانهای امروز مسلمانان است. آنهایی که در برابر دژخیمان و چکمه پوش های باطل قد راست کرده اند و بدون هراس از مرگ سینه در برابر گلوله ها سپر کرده اند که در این شرایط مومن علاقمند و آماده شهادت است. امروز بحرین و لیبی و مصر و تونس و همه عالم مخاطب کلام حسین(علیه السلام) است! که آنها نیز چون مقتدای خویش مرگ را جز سعادت و خوشبختی و زندگی با ظالمان را جز خواری و ذلت نمی دانند: «انی لادری الموت الاّ سعادة و الحیات مع الظالمین إلاّ برماً.» آنهایی که در برابر دژخیمان و چکمه پوش های باطل قد راست کرده اند و بدون هراس از مرگ سینه در برابر گلوله ها سپر کرده اند که در این شرایط مومن علاقمند و آماده شهادت است. امروز بحرین و لیبی و مصر و تونس و همه عالم مخاطب کلام حسین(علیه السلام) است! که آنها نیز چون مقتدای خویش مرگ را جز سعادت و خوشبختی و زندگی با ظالمان را جز خواری و ذلت نمی دانند کربلای عالم! وقتی آرمان، محفوظ ماندن شریعت محمدی(صلی الله علیه و آله) باشد و هدف، حفظ اسلام و قرآن؛ چرا مرگ ناگوار باشد که زندگی برای آنهایی که روحشان بزرگ می شود کوچک و تنگ است و چون قفسی آنها را در بر می گیرد. در روز عاشورا که هر لحظه یاوری از یاوران امام حسین(علیه السلام) در خاک و خون می غلتید و محاصره دشمن تنگ تر می شد، امام رو به آسمان با خدای خود از عشق و شور و شیدایی نسبت به شهادت راز و نیاز می کرد: بحرین الهی و سیدی وددت ان اقتل و احیی سبعین الفَ مَرَّةَ فی طاعتک و محبتک سیّما اذا کان فی قتلی نصرة دینک و احیاء امرک و حفظ ناموس شرعک، ثمّ إنی قد سمعت الحیاة بعد قتل الاحبّة و قتل هولاء الفتیة من ال محمد (صلی الله علیه و آله)؛ ای خدای من، ای بزرگ من، دوست دارم که هفتاد هزار بار در راه اطاعت و محبت تو کشته شوم و زنده گردم به خصوص آنگاه که کشته شدن من عامل پیروزی دین تو و زنده شدن فرمان تو و محفوظ ماندن شریعت تو باشد، چه آن که من هم اکنون پس از شهادت یاران و این همه از جوانمردان خاندان محمد(صلی الله علیه و آله) از زندگی سیر گشته ام.» امروز که همه عالم عاشورا شده است و همه جا کربلاست، مولای ما، یاوران دین جدّ شما نیز دوست دارند هزاران بار در راه اطاعت و محبت الهی کشته شوند تا دین محمدی(صلی الله علیه و آله) زنده و محفوظ بماند. و تا دستان ناپاک علی عبدالله صالح ها و حسنی مبارک ها و آل خلیفه ها و آل سعودها و ... به شریعت اسلام نرسد. امروز کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا مصداق یافته است و سخنان حسین (علیه السلام) از ورای تاریخ طنین انداز شده است که «مرگ بر فرزند آدم قطعی است همانند گردن بند در گردن دختران جوان»! مرگی که شهادت نام بگیرد دیگر فنا نیست که بقا و ابدی شدن است پس «ای شمشیرها مرا در بر گیرید!» گروه دین تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 399]