واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: چرا سر نماز حواسمان پرت می شود؟
فكر در عاقبت گناه از عواملی است كه اگر آدمی به آن توجه داشته باشد ، در بازداشتن از گناه می تواند بسیار مؤثر باشد، البته این موضوع مشروط به این است که انسان برای خودش میدان فکری باقی گذاشته باشد . گاهی از اوقات ما در زندگی خود رادر یک سری از حركات و تحریكات وهیجاناتی قرار می دهد كه اصلاً فكری برای خود باقی نمی گذاریم که بخواهیم فکر کنیم . خود را در لبه ی پرتگاه گناه قرار می دهیم که دیگر جایی برای تصمیم گیری و فکری برای انتخاب باقی نمی ماند . همه گناهان مثل نفت نیستند كه لازم باشد ، برای روشن شدنش کبریت بزنیم تا بسوزاند ، بعضی گناهان حالت بنزین رادارد ، از یك متری هم آتش می گیرد وهمه چیز را می سوزاند . لذا اگر كسی بخواهد از انجام گناه مصون بماند ، باید از مقدمات گناه دوری كند وتا می تواند شرایط انجام گناه را به صفر برساند . چرا سر نماز حواسمان پرت می شود؟ گاهی اوقات می بینیم که در حال نماز به همه چیز فکر می کنیم جز به نماز . یکی از دلایل عمده اش این است که تا لحظه ی آخر در حال صحبت از دنیا بوده ایم ، اصلاً زمینه ای برای یک اتصال خوب را فراهم نکرده ایم. اگر یك تکه طلا را در یك گونی ذغال بگذاریم ، طلا سیاه خواهد شد . اگر بخواهیم سیاه نشود باید اطراف آن را از پنبه پر کنیم ؛ كسی كه بخواهد سر نماز حواسش پرت نشود ، حداقل چند دقیقه قبل از نماز باید بنشیند ، فكر كند و زمینه ای برای ورود به بخش دیگری از عالم را کسب کند ، باید فکر کنیم که می خواهیم نماز بخوانیم ؛ به عبارتی نهایت کوچک می خواهد با نهایت بزرگی و کرم هم کلام شود . فكر در عاقبت گناه ، عاملی برای توبه کردن فکر کند که این چه گناه و لذت کوتاهی بود که انجام دادم ، کیفش تمام شد و عذابش باقی مانده . فكر در مورد فانی بودن دنیا ،عاملی برای کسب زهد سرانجام کسانی که دنیا را با تمام زرق و برق آن داشتند ، چه شد ؟!غیر از این است که تمام آنچه را که با هزاران مشقت به دست آورده اند ، گذاشتند و تنها چند تکه پارچه ی سفید بی ارزش را به خود همراه کردند و بردند ؟! فكر درباره مرگ ، عامل كنترل هوس ها است ؛ « اذْكُرُوا هَادِمَ اللَّذَّاتِ »1 فكر در تاریخ ،عامل عبرت امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید: گرچه من عمر پیشینیان را نكرده ام اما در تاریخ آنها غور كردم و فكر كردم ، وچون تاریخ گذشتگان را مطالعه کرده ام و می دانم ؛« قَدْ صِرْتَ كَأَحَدِهِمْ ؛ گویی من هم یکی از آنان هستم.»2 فكر در تاریخ عامل عبرت است و عبرت از تجربه بسیارمهم تر و با ارزش تر می باشد . فرق تجربه و عبرت چیست؟ در تجربه انسان خودش باید بسوزد تا دفعه دوم یاد بگیرد که چه كند ، اما در عبرت دیگران می سوزند ومافقط ازآن عبرت می گیریم و استفاده می کنیم . امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید: گرچه من عمر پیشینیان را نكرده ام اما در تاریخ آنها غور كردم و فكر كردم ، وچون تاریخ گذشتگان را مطالعه کرده ام و می دانم ؛« قَدْ صِرْتَ كَأَحَدِهِمْ ؛ گویی من هم یکی از آنان هستم.» فكر در مخلوقات ،عامل ایمان انسان وقتی در مورد مخلوقات فکر می کند ، ایمانش قوی تر و مستحکم تر می شود ؛ « وَ یَتَفَكَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ »3 زیربنای ایمان علم و فكر است ؛ قرآن می فرماید : اول در آفرینش فكر می كنند و در انتها ایمانشان قوی تر شده و جهان را بیهوده و باطل نمی پندارند. اگر ما به این نکته باور حقیقی داشته باشیم که عالم بیهوده آفریده نشده است ، بسیاری از معضلات رفتاری و اخلاقیمان حل خواهد شد و به زندگی با دیدی متفاوت خواهیم نگریست . تفکر تقاضای شایسته در کنار فکر خوب روزی پیامبر خدا (ص) غلام خود راکه سال ها در کنار ایشان خدمت کرده بود را صدا زد و فرمود : تو سال ها در خانه ی ما کار می کنی ، از من چه تقاضایی داری که برایت انجام دهم ؟ خادم اجازه خواست که فکر کند و بعد درخواستش را بیان کند . بعد از چند روز خدمت حضرت رسید و به حضرت عرض کرد : می خواهم از خدا بخواهی وقتی عمرمن تمام شد ، در بهشت در محضر و جوار شما باشم . حضرت فرمود : این درخواست را چگونه بدست آوردی ؟ عرض کرد : بسیار فکر کردم و دیدم که بهترین چیزی می تواند سعادت دو دنیای من را اجابت کند ، جز این درخواست نمی باشد . حضرت فرمود : تو در قیامت در جوار من خواهی بود مشروط بر اینکه سجده های طولانی انجام بدهی ؛ « أَعِنَّا بِطُولِ السُّجُود »4 قرآن می فرماید : اول در آفرینش فكر می كنند و در انتها ایمانشان قوی تر شده و جهان را بیهوده و باطل نمی پندارند. اگر ما به این نکته باور حقیقی داشته باشیم که عالم بیهوده آفریده نشده است ، بسیاری از معضلات رفتاری و اخلاقیمان حل خواهد شد و به زندگی با دیدی متفاوت خواهیم نگریست فكر در مفاسد اخلاقی، عامل تهذیب مرحوم نراقی دركتاب " معراج السعادة " در مورد دوای هریک از عیب های اخلاقی می فرماید : دوای این رذیله ی اخلاقی در درجه اول این است که آدمی فكر كند كه این صفت چقدر زشت و ناپسند است ، زیرا که فكر در مفاسد اخلاقی ، خود عامل تهذیب است . در آموزه های دینی برای لحظه ای فکر کردن پاداش های فراوانی قرارداده شده که این ،خود می تواند گواه و سندی بر اهمیت این موضوع باشد . عبادتی بی ریا و بدون وسیله نکته ی جالب این جا است که بدانیم فکر کردن ، عبادتی بی ریا وبی وسیله است چرا که در حال فکر کردن ، هیچ کس متوجه این امر نخواهد شد وبرای این عبادت به هیچ ابزارو وسیله ای احتیاج نخواهیم داشت . پی نوشت ها : 1- غرر الحکم / ص 162 2- نهج البلاغه / نامه 31 3- آل عمران / 191 4- کافی / ج 3 / ص 266 گروه دین و اندیشه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 404]