واضح آرشیو وب فارسی:مهر: عبدالحسین کلانتری:
علوم انسانی واجتماعی ناخوانده مهمان زندگی ما شده است
![علوم انسانی واجتماعی ناخوانده مهمان زندگی ما شده است عبدالحسین کلانتری](http://media.mehrnews.com/d/2017/01/27/3/2353679.jpg)
شناسهٔ خبر: 3888652 - جمعه ۸ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۰
دین و اندیشه > سایر
.jwplayer{ display: inline-block; } کلانتری، استاد دانشگاه تهران با اشاره به اینکه علوم انسانی در ایران به معنای جدید خود وارداتی است گفت: علوم انسانی واجتماعی ناخوانده مهمان زندگی ما شده و از یک سنتی دیگر وام گرفته است. به گزارش خبرنگار مهر، جلسات آموزشی طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی روز گذشته در دانشگاه باقرالعلوم (ع) قم با حضور اساتید و صاحب نظران حوزه علوم انسانی برگزار شد.عبدالحسین کلانتری، عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در ابتدای جلسه با موضوع «نسبت تاریخ ونظریه های جامعه شناسی» به تفاوت نحوه مواجه انسانها با پدیده های مختلف پرداخت و گفت: نمی توان علوم انسانی را در خارج ازتاریخ وسنت خود بازشناخت؛ در واقع علوم اجتماعی حاصل نسبت انسان با عالم خود است. گزارش مشروح این سخنرانی را در ادامه می خوانید؛ علم چیزی جز صورت بندی تجارب بشری در مقابل علوم مختلف نیست. نحوه مواجهه ما با پدیده های مختلف و به طور مشخص عرصه علوم اجتماعی، در طول تاریخ یکسان نبوده است. چشم انداز ما در مواجهه با طبیعت یکسان نبوده است. در حوزه اجتماع و علوم اجتماعی نیز نحوه مواجهه ما تغییر کرده است. علم اجتماعی در اصل چیزی نیست جز انباشت تجربی حیات اجتماعی.دردوره مدرن مواجهه انسان با طبیعت وخودش وکل هستی متفاوت شده است واین تفاوت نسبت عالم وآدم منجر به به این شده است که علم جدیدی صورت بگیرد.بر خلاف اینکه علم در ورای تاریخ نزج پیدا می کند، کاملا در یک بستر تاریخی رشد ونمو می کند؛ البته این به معنای عدم اصول عقلانی و ثابت نیست. این فقط توجه دادن به شرایط تاریخی است برای فهم علم و به صورت مختص علوم انسانی وعلوم اجتماعی. علوم اجتماعی و علوم انسانی تنیده شده در تاریخ وسنت خود است. شما نمی توانید علوم انسانی را در خارج از تاریخ خودش فهم کنید و در واقع علم در خارج ازنسبت خودشان کاربست نیستند، چون ما در اینجا با انسانهای متفاوتی رو به رو هستیم.انسان در یک دوره تاریخی طبیعتا وجوهات شخصیتی و اصول وامهات وتفاوتی دارد که تعیین کننده تاریخ وسنت خود اوست.نکته مهمی که در اینجا باید ذکر شود این است که نگاه ما به علم نباید نگاه انباشتی باشد و نگوییم که چیزی که الان در دسترس ماست باقی مانده از خوبیهای قدمای ماست؛ این تحلیل درستی نیست. ما با یک تداوم در سیر علوم انسانی مواجه نیستیم، ما یا گسست هایی رو به روهستیم. گسست ها بدین معناست که ما بجای اینکه تدوام داشته باشیم تحت عنوان علوم انسانی با گپ ها وشکاف هایی رو به روهستیم که مسیر علوم انسانی را متفاوت کرده است. این بصیرتی است که دیرینه شناسی فوکو به ما می دهد. در اینجا انسان ذاتا همان انسان است، اما نحوه مواجهه علوم مختلف در دوره های مختلف با این انسان یکسان نبوده است و فهم متفاوتی از انسان ارائه شده است. بالفعل این انسان با آن انسان متفاوت است، وجوهی از شخصیت انسان در یک دوره فعلیت پیدا می کند که دردوره دیگر فعلیت پیدا نمی کند. انسان ذیل سرمایه داری، نیازهای خاص خودش رادارد. ما دربررسی چیستی علوم انسانی وعلوم اجتماعی باید نگاه دیرینه شناسی داشته باشیم که گسست ها را ببینیم و به شکاف های تاریخی دقت کنیم وحساس باشیم.در واقع سنت ما تنیده شده است با خود علم.اگر علوم انسانی ربطی به متن تاریخی شما نداشته باشد، بدون فایده است. علوم انسانی در ایران به معنای جدید خود کاملا وارداتی است و از یک سنتی دیگر وام گرفته است. این علوم مبتنی بر یک سنت تاریخی شکل گرفته است واساسا معطوف همان جامعه و کشور سامان یافته است وبه مسائل آن کشور پرداخته است. علوم انسانی واجتماعی ناخوانده مهمان زندگی ما شده است و ما به هیچ وجه فهم درستی و دقیقی از آن نداریم. ما خیال می کردیم علوم اجتمای یک علم محض است وهیچ ربطی به سنت وتاریخ ندارد. این علوم اجتماعی که بخواهد فقط اصول موضوعه را ارائه دهد به درد نمی خورد وبه کار نمی آید. خصلت علوم انسانی واجتماعی این است که باید پویا باشند. جالب این است که حتی تکثر درعلوم اجتماعی در غرب متاثر از تکثر نسبت ها در نواحی مختلف است. ما درآنجا نیز با علوم اجتماعی واحدی رو به رو نیستیم.علوم اجتماعی طنین تاریخ و هویت وسنت خودش را دارد ودر همین سنت سوژه های خاص خودش را تولید می کند. علوم اجتماعی فقط توصیف گر وضع موجود نیست ،بلکه تولید گر هم هست وانسان متفاوت تولید می کند. علوم اجتماعی بوی هویت خودش ار می دهد.
این علوم نهاد های خاص خودش را هم تولید می کنند.علوم اجتماعی متفاوت، سوژه متفاوت تولید می کند. ما در اینجا نسخه هایی می پیچیم که با این نسخه ها،نهادهایی صورت می گیرد که تناسبی با تاریخ ما ندارد. ما هنوز ارتباط علوم انسانی را با خودمان کنکاش نکرده ایم. ما می توانیم با کنکاش در سنت قدمایی خودمان، مفهومی بسازیم که متناسب با این تاریخ باشد واگر این اتفاق نیفتد ما همیشه درجه دو خواهیم بود.مشکل ما عدم التفاط ماست؛ شرط زایای وپایایی علوم انسانی که متناسب با زیست بوم ما باشد، التفاط به سنت است.ما دردیرینه شناسی به برگشتها وتمایزها توجه جدی داریم،یعنی در تاریخی متفاوت اشیا واموری پدید می آیند که در دوره پیشتر اساسا وجود نداشته اند.کار علوم اجتماعی، تولید پدیده های در ترازدنیای خودش است.البته که نوع نگاه به نسبیت منجر نخواهد شد. چون این نحوه نگاه نوعی از نسبت است و نه همه نسبیت. نقطه عزیمت علوم اجتماعی باید واقعیت موجود باشد، یعنی اول باید جامعه ایرانی راشناخت ودر دل این شفافیت، آفق اینده مشخص می شود. اگر علوم اجتماعی می خواهد رسالتی داشته باشد، بررسی واقعیت موجود است. تاریخ عرصه امکان هاست وانسان نیز در همین امکان ها زیست می کند.علوم انسانی از خلال دانش ونهاد، سوژه های خودش را تولید می کند. فوکو در دیرینه شناسی وتبار شناسی، خود به اراده های معطوف به اقتدار اشارات بسیار مهمی دارد و نشان می دهد که علم چگونه با قدرت ونهادهای قدرت، خودش را بر سوژه ها حاکم می کند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 132]