واضح آرشیو وب فارسی:مهر: استاد دانشگاه کیوتو:
ترجمه مانند یک جسم نیمه شفاف است/ سنت و مدرنیته در اندیشه ژاپنی
شناسهٔ خبر: 3852659 - یکشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۱
دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها
.jwplayer{ display: inline-block; } ریوزوکه اهاشی استاد دانشگاه کیوتو در جلسهای که به همت انجمن فلسفه میان فرهنگی ایران برگزار شده بود درباره کشاکش سنت و مدرنیته در اندیشه ژاپنی به سخنرانی پرداخت. به گزارش خبرنگار مهر، ریوزوکه اهاشی رئیس مرکز فرهنگی ژاپن- آلمان و استاد دانشگاه کیوتو در جلسهای که به همت انجمن فلسفه میان فرهنگی ایران ترتیب داده شده بود در سالن شهید مطهری دانشکده ادبیات و فلسفه دانشگاه علامهطباطبایی سهشنبه گذشته درباره کشاکش سنت و مدرنیته در اندیشه ژاپنی به سخنرانی پرداخت. ریوزوکه اهاشی، استاد برجسته فلسفه متولد ۱۹۴۴ و ۷۲ ساله است. اهاشی به جهت تبار فلسفی از نوادگان علمی نیشیتانی و شاگرد مکس مولر است. وی به لحاظ فلسفی متاثر از دیدگاه مکتب کیوتو است و مهمترین عضو زنده این مکتب به شمار میرود. از زمان نگارش رساله دکتری خود درباره شلینگ و هیدگر به مواجه فلسفی میان فرهنگی میان اندیشه غربی و تفکر شرقی علاقهمند شده است.موضوعی که مسئله اصلی تفکر در مکتب کیتو نیز هست. ایشان کتابی را به زبان آلمانی در سال ۱۹۹۲ در همین مورد منتشر کردهاند. وی تا به حال در ۱۷۰ سخنرانی در کشورهای مختلف جهان از سوئیس و آلمان و آمریکا گرفته تا چین و تایوان به توضیح ایدههای خود پرداخته است. اهاشی در آغاز آخرین سخنرانی خود در ایران گفت: « این آخرین سخنرانی من در ایران است. در سه درسگفتار پیشین مسئلهای را مطرح کردم که با هم در یک پیوند انداموار بودند و گفتار امروز به صورتی مجزا از این سلسله ایراد میشود.» پروفسور اهاشی در این درسگفتار با بررسی موارد متعددی به بررسی کشاکش سنت و مدرنیته در اندیشه و جهان ژاپنی پرداخت. وی در قسمت اول این درسگفتار با اشاره به فاجعه رخ داده در نیروگاه اتمی فوکوشیما و پرسشهایی که درباره ذهنیت ژاپنی ایجاد کرد گفت:« یک جنبه از این تجربه، آنچنانکه رسانههای متعددی در اروپا گزارش کردند، این بود که پس از این فاجعه هیچ جا غارت و خرابکاری رخ نداد. البته موارد معدودی سرقت و کلاهبرداری گزارش شد. اما اصل اینکه چنین مواردی خبری شدند شاهدی بود بر این که بخش اعظم مردم در مناطق فاجعه زده تا چه حد منضبط بودند و با هم همکاری کردند. در این زمینه آنچه نظر مرا جلب کرد، پرسشی بود که از سوی یک خانم خبرنگار آلمانی مطرح شد. او پرسید آیا ژاپنیها مردمی فاقد احساساند؟ چرا که مردم بهرغم چنین ضربه بزرگی و نیز از دست دادن تمام دارایی خود همچنان مانند قبل، دستکم به ظاهر به نحو مسالمتآمیز و با پشتکار با هم کار میکردند.» وی در ادامه با بررسی چهار مورد روت بِنِدیکت، واتسوجی تِتسورو، شوزو کوکی و تُوراتارو شیمیمورا به تشریح ذهنیت ژاپنی در نزد مخاطبان پرداخت. چهار موردی که در ادامه میتوانید خلاصهای از آنها را مطالعه کنید. نگرش اول: روت بندیکت: اهاشی گفت: «روزگاری در اثنای جنگ جهانی دوم به سفارش دولت آمریکا تحقیقی درباره ژاپن از جانب یک خانم آمریکایی صورت گرفت. خانم محققی به نام روت بندیکت. وی عنوان تحقیق خود را چنین نهاد: گل داوودی و شمشیر: الگوهای فرهنگ ژاپنی. این کتاب پس از جنگ جهانی دوم در ژاپن خواننده فراوانی پیدا کرد؛ چراکه در آن دو گرایش متعارض ذهنیت ژاپنی ماهرانه با دو نماد فرهنگی به تصویر کشیده شده بود. گل داوودی به عنوان نشان خاندان سلطنتی و شمشیر به عنوان مهمترین دارایی یک شهسوار. علی رغم نقدی که به جهت رویارو قراردادن بسیار ساده سویههای متعارض فرهنگ ژاپنی به بندیکت وارد شد اما تحلیل هرمنوتیکی او از ذهنیت ژاپنی را میتوان گامی فراتر از تحقیقات پیشین در این زمینه به شمار آورد.» نگرش دوم: واتسوجی تتسورو وی ادامه داد: « در اصل مشاهدات مربوط به تاریخ اندیشه ژاپنی مدتها پیش از بندیکت از جانب واتسوجی تتسورو، فیلسوف ژاپنی در پیش گرفته شده بود.واتسوجی متولد همان سالی است که هیدگر در آن به دنیا آمده بود. وی از همان آغاز در ژاپن به عنوان نویسنده نابغه آثار فلسفی شناخته شد. واتسجی در سال ۱۹۲۷ در برلین در حال گذارندن یک فرصت مطالعاتی بود. همان سالی که مارتین هیدگر هستی و زمان را منتشر کرد. واتسوجی که خود را رقیب هیدگر میدانست سعی در پی ریزی طرحی در برابر هستی و زمان داشت. وی معتقد بود هیدگر در تحلیلش از دازاین انسانی بیش از حد به مولقه زمانمندی اهمیت داده، ولی مکان مندی را به گونهای ناکافی مورد ملاحظه قرار داده است. او در سال ۱۹۳۵ کتاب فودو را منتشر کرد. ترجمه تحتالفظی فودو باد-خاک است. در این کتاب، بحث بر سر نگرشی اقلیمشناسانه به انسان بود و در اصل، تحت تاثیر یوهان گوتفرید هردر قرار داشت. او کوشید تا انحاء انسان بودن را بر اساس سه نوع اقلیم در زمین تقسیم کند: صحرا، چمنزار و بارانهای موسمی. او ژاپن را قلمرو بارانهای موسمی میداند. ویژگی بنیادین اهالی این اقلیم این است که در برابر قوای قهری طبیعی مطیع و منفعلاند. در سرزمین ژاپن اقلیم به دلیل وجود کوهها و رودخانههای متعدد بسیار متنوع است.ژاپن همیشه در تابستان استوایی است؛ اما در زمستان بیشتر اقلیمی سرد است. ملازم بودن دو خصوصیت متعارض ژاپنیها از نظر واتسوجی از همین دیدگاه نشأت میگیرد.» نگرش سوم: شوزو کوکی وی افزود: « یک فیلسوف فرهنگ نابغه دیگری به نام شوزو کوکی در دوران ارباب و رعیتی Edo فرهنگ زیباشناختی خاص ژاپن را استخراج کرده است که در آن، ذهنیت ژاپنی بیان ظریف و پیچیده خود را مییابد. کوکی این ذوق را iki نامگذاری کرده است.واژه iki به آسانی قابل ترجمه نیست. اما عجالتا من آن را به «غرور همراه وقار و خویشتنداری همراه با درک» ترجمه تفسیری میکنم. باید متذکر شد که در توصیف کوکی از iki خصوصیاتی متضاد با یکدیگر گره میخورند؛ زیرا انگیزه ارتیک با خودداری زاهدانه، لطافت زنانه با قاطعیت شهسوارانه و خویشتنداری منفعلانه با شجاعت غرورآمیز به هم پیوستهاند.» نگرش چهارم: توراتارو شیمیمورا اهاشی تصریح کرد: «پرسش این است که از ذهنیت ژاپنی که پیش از این به آن اشاره کردم، کدام اندیشه فلسفی پدید میآید؟ به منظور پاسخ به این مسئله باید مقالهای از توراتارو شیمومورا، یکی از شاگردان کیتارو نیشیدا و فیلسوفی از مدرسه کیوتو را مورد مطالعه قرار داد. عنوان مقاله این است: ذهنیت و منطق ژاپنیها. مایلم جملاتی را از این مقاله که بحثش بر سر اصطلاحاتی است که توسط نیشیدا استفاده و مشهور شد نقل کنم. شیمومورا میگوید:« آنچه در فلسفه نیشیدا، این همانی متناقضهای مطلق، تعین بالذات عدم مطلق، تعین بالذات مکان و نظایر آن صورتبندی و بیان شد، مبانی یک نظام فلسفی عظیماند و در عین حال، چیزی نیستند جز بیان منطقی نحوه تفکر روزمره ما که نیازمند هیچ سوژهای نیست.» مفهوم اینهمانی متناقضهای مطلق کیتارو نیشیدا که شیمومورا آن را نقل میکند، بیان فلسفی ویژهای برای ذهنیت ژاپنیها است.» ژاپن تا پیش از تجدد نیازی به درک مفهوم شرق و غرب نداشت اهاشی در ادامه سخنرانی خود به واکاوای معنا و جایگاه واژه شرق و جهتیابی نزد ژاپنیها پرداخت. وی گفت:« کانت در مقالهای تحت عنوان جهتیابی کردن در اندیشه به چه معنا است؟ میگوید:« اگر من خورشید را در آسمان میبینم، آن هم به گونهای که اینک نمیروز است، میتوانم جنوب، شرق، شمال و غرب را پیدا کنم.اما برای این کار من کاملا به احساس یک تمایز و فرق نزد سوژه خود نیازمندم، یعنی به دست راست و چپ.» من با این نقل قول از کانت صرفا میخواهم بگویم که برای ژاپن که سرزمین طلوع آفتاب در شرق است، مسئله جهتیابی مدتهای مدید مسئله نبود.مسئله هنگامی جدی شد که مشخص شد کشورهای مغرب زمین بر تمام زمین سیطره دارند. تمدن غربی که در پس نیرو قاهر نظامی ایستاده بود، برای ژاپن به منزله خورشد بود برای جهتیابی. مغرب زمین به عنوان منطقهای که خورشید در آن غروب میکند، برای ژاپن منطقه طلوع خورشید فرهنگی بود.» تفکر کنفسیوسی به مثابه فلسفه شرق این چهره برجسته مکتب کیوتو با اشاره به تاریخچه ترجمه فلسفه در ژاپن گفت:« اندیشیدن در شکل فلسفه در معنایی که نقل شده است، تنها در اروپا پدید آمد. فلسفه به معنای اخص کلمه پیشتر در ژاپن وجود نداده است. این بدان معناست که نخستین گام برای طرح فلسفه غرب در ژاپن با ترجمه مفهوم فلسفه آغاز میشد. پیشگام ترجمه ادبیات غربی در ژاپن یک سامورایی جوان به نام آمامه نیشی بود. نیشی دقیقا در دوران گذار ژاپن از وضعیت ارباب رعیتی به نظام سیاسی مدرن زندگی میکرد. او به عنوان مثال فلسفه غرب را تفکر کنفسیوسی در اروپا نامید. این دلالت بر این دارد که نیشی تفکر کنفسیوسی را فلسفه شرق میدانسته است.» ترجمه مانند یک جسم نیمه شفاف است اهاشی در پایان با اشاره به چالشها گریز ناپذیر ترجمه گفت:« ترجمه یکسره دستاورد منفی ندارد. اگر مانند هیدگر زبان را خانه وجود بدانیم باید گفت ترجمه از طریق پنجره این خانه رخ میدهد. پنجره صاحب ماهیتی نیمه شفاف است که بعضی چیزها را عبور میدهد و بعضی چیزها را نه. البته هر خانه انبار هم دارد. در انبار هیچ پنجرهای درکار نیست. اگر گنجینههای عرفانی را چیزهای مخفی شده در این انبار در نظر بگیریم باید بگویم آنگاه دیگر راه ایجاد مفاهمه ترجمه و گفتوگو نیست. در این جا باید از طریق دلها سخن گفت.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]