واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مهدی بنایی:
متافیزیک همان تفکر غربی است/ نسبت متافیزیک و علم مدرن
شناسهٔ خبر: 3848449 - دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵ - ۱۵:۴۳
دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها
.jwplayer{ display: inline-block; } یک عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: متافیزیک همان تفکر غربی است. همان تفکری که ما مستقیماً با آن درگیری داریم. جهان امروز با تفکر غربی ساختهشده است. به گزارش خبرگزاری مهر، جلسات آموزشی طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی، ۱۹ آذرماه در دفتر تبلیغات اسلامی، نمایندگی تهران، با حضور اساتید و صاحبنظران علوم انسانی برگزار شد. دکتر مهدی بنایی، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با موضوع «نسبت متافیزیک و علم مدرن» به سخنرانی پرداخت. عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بابیان اینکه این فلسفه است که تا حدود زیادی با ارتباط میان علوم انسانی و متافیزیک سروکار دارد اظهار کرد: ما اگر اهل علوم انسانی باشیم، متافیزیک در حد یکرشته جانبی به ما مرتبط است و اگر در علوم انسانی نباشیم، هیچ فایدهای ندارد. حتی کسانی که در علوم انسانی هستند نیز از ارتباط علوم انسانی با متافیزیک، پرسش نمیکنند. عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: ارتباط میان علوم انسانی و متافیزیک دقیقاً به معنای «که بودگی» و «کجا بودگی» ما هست و برای روشن شدن این ارتباط لازم است هرکدام از عناصر این گزاره بهصورت دقیق موردبررسی قرار دهد. بنایی با بیان این سؤال که «متافیزیک چیست؟» به دو نوع رویکرد و مواجهه با این سؤال اشاره و خاطرنشان کرد: نوع مواجهه اول یک مواجه نا اندیشیده و غیر پدیدارشناسانه است؛ در این مواجه صرفاً اطلاعاتی راجع به اینکه هر فیلسوف درباره متافیزیک چه چیزی گفته است، کسب میشود و بهنوعی میتوان گفت در اینجا دانش، اندیشیده نشده است. وی ادامه داد: مواجهه دوم اما یک مواجهه متفکرانه است ما در این مواجهه باید بتوانیم در ساحتی قرار بگیریم که در آن، به جان آزمودن، متافیزیک را تجربه کنیم. در این صورت است که در مرز آن امر قرار میگیریم. سقراط این مرحله را «مِلِته» میداند، یعنی جایی میان زندگی و مرگ. این فرآیند، «تفلسف» نام دارد؛ یعنی با تمام وجود درگیر این امر شدن، مانند شعر سرودن. بنایی تصریح کرد: بحران نظام آموزشی ما عدم فهم مورد دوم و بسنده کردن به اولین نوع مواجهه با مسائل است. عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بیان کرد: ما از رهگذر مواجهه دوم متوجه میشویم که متافیزیک همان تفکر غربی است. همان تفکری که ما مستقیماً با آن درگیری داریم. تفکر نیز آن چیزی است که تاریخ و عالم ما با آن ساخته میشود. ما در این لایه اقامت داریم و این چیزی نیست که در کتب و کتابخانهها باشد. جهان امروز با تفکر غربی ساختهشده است. ما در این عالم تفکر میکنیم و هیچکسی آزاد از این عالم نیست. این عالم متافیزیکان است. لذا نفهمیدن متافیزیک یعنی نفهمیدن جهان و انسان این جهان. البته که این رویکرد جبرگرا نیست، زیرا همینکه به این عالم میاندیشیم یعنی در مسیر خروج از آن قدم نهادهایم. وی در بخش دیگر سخنان خود با ذکر این نکته که ما برای اینکه تفکر غربی را درک کنیم بهتر است، نگاهی به تفکر داشته باشیم تا تفکر متافیزیک فهم شود، به ویژگیهای این تفکر اشاره کرد و گفت: این تفکر یک نسبتی را به سرانجام میرساند و آن نسبت میان وجود و سرشت انسان است؛ تفکر این نسبت را نمیسازد و تاسیس نمیکند، بلکه تفکّر، آشکار کردن نسبت میان وجود و سرشت انسان است و همه تاریخ، از جایی آشکارشده است که نسبت انسان و وجود نام دارد؛ یعنی از دل تاریکی هر چه بیرون آمده است، مرهون و معلول این نسبت است. وی خاطرنشان کرد: تفکر غربی یک تفکر سازنده است. این سازندگی از لغت یونانی «تِخنه» گرفتهشده که اکنون ما آن را تکنولوژی میدانیم؛ یعنی تفکر غربی یک تفکر «تصرف کننده» است و انس با موجودات (مواجهه دوم) جای خود را به تصرف در آنان میدهد. عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: در متافیزیک، انسان، حیوان ناطق میشود و اتفاقی که میافتد این است که انسان با ظهور عقل، رابطه قبل از عقل و نگاه تئوریکال، در حجاب میرود و فراموش میشود. هایدگر بیان میکند که انسان موجود نیست که تعلقاتش دیده نشود. انسان -موجود در- است. بنایی ادامه داد: تفکر غربی در جهان بودن انسان را در حجاب میبرد و از جهان او را جدا میکند لذا تصرف را به روی خود گشوده مییابد. در متافیزیک سرشت انسان فقیر میشود که برای جبران این فقر به «تخنه» روی میآورد؛ یعنی تکنولوژی، خلاء این فقر را پر میکند. وی خاطرنشان کرد: دکارت و کانت، بیانکننده سیر تکوین انسان جدیدند و «راسیونالیسم» که عقل خود بنیاد است، یعنی اراده معطوف به قدرت و در حقیقت پاییترین ساحت انسانی است. نیچه انسان را «ناطق حیوان» معرفی میکند یعنی حیوانیت است که تمام نطق انسان را جلو میبرد؛ به بیانی در اینجا علت و معلوم عکس شده است. جهانی که فهم کمّی از آن میشود، مورد تصرّف انسان قرار میگیرد و این «تخنه» است که ذهن تمام این جهان را میسازد؛ ما در فیلم ماتریکس میبینیم که این تخنه به اوج خود میرسد. بنایی علوم انسانی را در این رهآورد تعریف میکند و میافزاید علوم انسانی «انسان تکنیکال» را موضوع خود قرار میدهد. وی افزود: علوم انسانی، انسان تکنیکال را موضوع خود قرار میدهد. انسان متافیزیکال هدف است و کار علوم انسانی، فهم این انسان است و ما اگر میخواهیم به انسان دیگری بیندیشیم، علوم انسانی متکفل بحث از آن نیست. وی ادامه داد: علوم انسانی، انسانی را بررسی میکند که در تاریخ تفکر غرب پدید آمده است و تمامی ما حاصل این اندیشه هستیم، زیراکسی نیست که طالب تکنولوژی نباشد؛ علوم انسانی به شرایط، امکانها و تنگناهای انسانی میپردازد که در تفکر متافیزیکان پدید آمده است. بنایی در پایان خاطرنشان کرد: اگر توسعه را همان بسط تخنه بدانیم، علوم انسانی نیاز اصلی ما و کشورهای درحالتوسعه است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]