تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835804395
سرنوشت پسران و دختران مسلم بن عقیل چه شد؟
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: طبق برخی از نقلها دو فرزند مسلم به نام های ابراهیم و محمد که مادرشان از فرزندان جعفر طیار بود، یک سال پس از شهادت مسلم، با بی وفایی مردم کوفه مواجه شده و سرانجام به دست فردی قسی القلب سرشان در کنار آب فرات از تن جدا می شود و آب جسد این دو را به نزدیك كربلا آورده و مردم جسد آنها را از آب گرفتند و همانجا به خاك سپردند.
طفلان مسلم
طبق برخی از نقلها دو فرزند مسلم به نام های ابراهیم و محمد که مادرشان از فرزندان جعفر طیار بود، یک سال پس از شهادت مسلم، با بی وفایی مردم کوفه مواجه شده و سرانجام به دست فردی قسی القلب سرشان در کنار آب فرات از تن جدا می شود و آب جسد این دو را به نزدیك كربلا آورده و مردم جسد آنها را از آب گرفتند و همانجا به خاك سپردند. هر یک از روزهای دهه اول محرم به یک عنوان که غالبا نام شهدای کربلا است ، مشهور گردیده و ستایشگران اهل بیت(ع) با ذکر مصائب صاحب نام آن روز به عنوان مقدمه، عزای حضرت اباعبدالله الحسین(ع)را اقامه می نمایند. در روزهای سوم تا ششم ذکر مصائب یاران و اصحـاب امـام حسـین(ع) هـم خوانده می شود. ذاکران و سوگواران اباعبدالله الحسین(ع) در روز چهارم محرم با ذکر مصیبت مسلم بن عقیل در کوفه ، با بیان اشعاری به نحوه شهادت طفلان مسلم در عراق می پردازند.در اینكه طفلان مسلم آیا در كربلا همراه كاروان اسرا بوده اند، یا همراه پدرشان از مدینه به كوفه رفته اند، و یا در هنگام غارت خیمه ها متواری شده اند، سپس به چنگ ماموران زیاد افتاده اند، اختلاف است. قول اخیر را برخی از منابع ترجیح داده اند. عبد الواحد شیخ احمد المظفر می نو یسد: "قصه اسارت این دو طفل مختلف است. بنا به قولی :1-همراه پدرشان بودند كه اسیر شدند و زندانی شدند كه بعید است.2- در لشكر امام حسین بودند وزندانی شدند سپس فرار كردند این هم بعید است. چون از اسرای بنی هاشم كسی زندانی نشد وهمگی به مدینه بر گشتند.3- قول صواب این است كه آنها از وحشت و اضطراب هنگام هجوم خیل دشمن (بعد از شهادت امام حسین (ع)) فرار كردند و به منطقه عتیكیات در نزدیكی مسیب از زمین كربلا رسیدند و مهمان زن آن مرد شقی شدند و سپس به شهادت رسیدند". مرحوم اشتهاردی می نویسد: بنا بر قول سوم آنها به زندان نیفتاده اند. نكته دیگری كه در اینجا باید به آن توجه كرد این است كه سیره مشهورتر بین شیعه این بوده كه محل قبور طفلان مسلم در شهرك مسیب محل شهادت آنها بوده است و در ادوار مختلف برای آنها شك حاصل نشده است.در مورد نحوه شهادت طفلان مسلم یعنی ابراهیم و محمد نقل است که این دو زندانی ابن زیاد بودند و او زندانبان را احضار كرد و به او گفت: این دو كودك را به زندان ببر و خوراك خوب و آب سرد به آنها مده و بر آنها سختگیرى كن. این دو كودك در زندان روزها روزه مى گرفتند و شب دو قرص نان جو و یك كوزه آب براى آنها مىآوردند. یك سال بدین منوال گذشت، یكى از آنها به دیگرى مىگفت: اى برادر! مدتى است ما در زندانیم و عمر ما تباه و تن ما رنجور شده است، امشب كه زندانبان آمد ما خود را به او معرفى مىكنیم شاید دلش به حال ما بسوزد و ما را آزاد كند.شب هنگام كه زندانبان پیر نان و آب آورد، برادر كوچكتر به او گفت: اى شیخ! آیا محمد (ص)را مى شناسى؟ جواب داد: چگونه نشناسم؟! او پیامبر من است. گفت: جعفر بن ابى طالب را مى شناسى؟ در جواب گفت: چگونه جعفر را نشناسم؟! او پسر عمو و برادر پیامبر من است.گفت: ما از خاندان پیامبر تو محمد صلى الله علیه و آله و سلم و فرزندان مسلم بن عقیل بن ابى طالب هستیم كه یك سال است در دست تو اسیریم و در زندان به ما سخت مىگیرى.زندانبان پیر به شدت ناراحت شد و براى جبران بى مهری هاى خود، در زندان را بر آنها گشود که در نیمه شب بگریزند.آن دو كودك یعنی ابراهیم و محمد فرزندان مسلم بن عقیل از زندان بیرون آمده و به در خانه پیرزنى رسیدند و پیرزن بعد از گفتگو و شناختن آنها، پناهشان داد اما بدانها از بیم دامادش که فردی از طرفداران یزید و در لشکر ابن زیاد در واقعه عاشورا بود، بدانها هشدار داد. اما پسران مسلم گفتند: ما همین امشب را نزد تو خواهیم بود و صبح به راه خود ادامه مىدهیم.پیر زن براى آنها شام آورد نیمه شب بود كه صداى آن دو كودك به گوشش خورد، از جا جست و در تاریكى شب به جستجوى آنها پرداخت و چون به نزدیكى آنها رسید، پرسیدند: كیستى؟ گفت: من صاحب خانه ام شما كیستید؟ برادر كوچكتر كه زودتر بیدار شده بود، برادر بزرگتر را بیدار كرد و به او گفت: از آنچه مى ترسیدیم به سراغمان آمد، سپس به او گفتند: اگر با تو به راستى سخن گوییم، در امان تو خواهیم بود؟ گفت: آرى. و در ادامه آنها به خدا و و رسولش از او امان خواستند و خود را معرفی کردند و گفتند از زندان عبیدالله فرار کرده اند. او كه از فرط خوشحالى سر از پاى نمى شناخت گفت: از مرگ گریخته و به مرگ گرفتار شدید! سپاس خداى را كه شما را به دست من اسیر كرد. سپس آن دو كودك یتیم را محكم بست تا فرار نكنند.در سپیده دم، غلام سیاهى را كه «فلیح» نام داشت، صدا كرد و گفت: این دو كودك را گردن بزن و سر آنها را برایم بیاور تا نزد ابن زیاد برده و دو هزار دینار درهم جایزه بگیرم!غلام، شمشیر برداشت و آنها را جلو انداخت تا در كنار فرات ایشان را به شهادت برساند، و چون از خانه دور شدند یكى از آنها گفت: اى غلام سیاه! تو به بلال مؤذن پیغمبر شباهت دارى. گفت: به من دستور داده شده تا گردن شما را بزنم، شما مگر كیستید؟! گفتند: ما از خاندان پیامبریم و از ترس جان از زندان ابن زیاد گریخته و این پیرزن ما را میهمان كرد و اینك دامادش مىخواهد ما را بكشد. غلام سیاه دست و پاى آنها را بوسید و گفت: جانم به قربان شما اى عترت پیامبر؛ سپس شمشیر را به دور انداخت و خود را به فرات افكند و گریخت، و در پاسخ اعتراض صاحب خود گفت: من به فرمان توام تا تحت فرمان خدا باشى، و چون نافرمانى خدا كنى من از تو اطاعت نمى كنم.داماد پیرزن بعد از این جریان پسرش را خواست و گفت: من اسباب آسایش تو را از حلال و حرام فراهم مىكنم و دنیاى تو را آباد خواهم كرد، فوراً این دو كودك را گردن بزن و سرهاى آنها را بیاور تا نزد عبیدالله بن زیاد برده جایزه بگیرم. فرزندش شمشیر بر گرفت و كودكان را جلو انداخت و به طرف فرات روانه گشت، یكى از آنها گفت: اى جوان! من از عذاب دوزخ براى تو بیمناكم. گفت: شما كیستید؟ گفتند: ما از عترت پیامبر محمد رسول الله (ص) هستیم، پدرت مى خواهد ما را بكشد. آن پسر هم پس از آگاهى، آنان را بوسید و همانند غلام سیاه شمشیرش را به دور انداخت و خود را به فرات افكند، پدرش فریاد زد: تو هم نافرمانى كردى؟ گفت: فرمان خدا بر فرمان تو مقدم است.آن مرد گفت: جز خودم كسى آنها را نكشد؛ شمشیر برگرفت و آن دو كودك را به كنار فرات برده تیغ بر كشید و چون چشم كودكان به شمشیر برهنه او افتاد گریسته و گفتند: اى مرد! ما را در بازار بفروش و مخواه كه روز قیامت پیامبر خدا دشمن تو باشد. گفت: سر شما را براى ابن زیاد مىبرم و جایزه مى گیرم. گفتند: خویشى ما با رسول خدا را نادیده مى گیرى؟ گفت: شما با رسول خدا پیوندى ندارید! گفتند: اى مرد! ما را نزد عبیدالله ببر تا خودش درباره ما حكم كند. گفت: من باید با ریختن خون شما خود را به او نزدیك كنم. گفتند: اى مرد! به كودكى ما رحم كن! گفت: خدا در دلم رحمى نیافریده است. گفتند: پس بگذار ما چند ركعت نماز بخوانیم. گفت: به حال شما سودى ندارد، بخوانید.آنها چهار ركعت نماز خوانده و چشم به آسمان گشودند و فریاد بر آورند كه: یا حى یا حكیم یا احكم الحاكمین میان ما و او به حق حكم كن.سپس آن مرد برخاست و اول گردن برادر بزرگتر را زد و سرش را در پارچه اى گذارد؛ پس برادر كوچك، خود را در خون برادر بزرگتر غلطاند و گفت: مى خواهم رسول خدا را ملاقات كنم در حالى كه آغشته به خون برادرم باشم. آن مرد گفت: عیب ندارد، تو را هم به او مى رسانم! او را هم كشت و سرش را در همان پارچه گذاشت و بدن هر دو را به آب فرات انداخت و سر آن دو را نزد ابن زیاد برد.ابن زیاد بر تخت نشسته و عصاى خیزرانى به دست داشت، سرها را جلوى ابن زیاد گذاشت، ابن زیاد همین كه چشمش به آنها افتاد، سه بار برخاست و نشست و گفت: واى بر تو! كجا آنها را پیدا كردى؟!گفت: پیرزنى از خویشان من آنها را میهمان كرده بود.گفت: از میهمان بدینگونه پذیرایى كردى؟ سپس از او پرسید: به هنگام كشته شدن با تو چه گفتند؟ و آن مرد تمامى جریان را براى ابن زیاد بازگو كرد. ابن زیاد پرسید: چرا آنها را زنده نیاوردى تا به تو 4هزار درهم جایزه دهم؟ گفت: دلم راه نداد جز آنكه با خون آنها خود را به تو نزدیك كنم. ابن زیاد گفت: آخرین حرف آنان چه بود؟ گفت: دست ها را به طرف آسمان برداشتند و گفتند: یا حى یا حكیم یا احكم الحاكمین! میان ما و این مرد به حق حكم كن.ابن زیاد گفت: خدا در میان تو و آن دو كودك به حق حكم كرد. پس رو به حاضران در مجلس كرده گفت: كیست كه كار این نابكار را بسازد؟مردى شامى از جاى برخاست و گفت: من!عبیدالله گفت: او را به همان جایى كه این دو كودك را كشته ببر و گردن بزن، ولى خون او را مگذار كه با خون آنها در هم آمیزد، و سر او را نزد من بیاور.آن مرد شامى فرمان برد و طبق دستور ابن زیاد آن مرد را در كنار فرات به سزاى عمل ننگینش رسانید و سرش را براى ابن زیاد برد.نوشتهاند كه: سر او را بر نیزه كرده و در كوچهها مىگرداندند و كودكان با پرتاب سنگ و تیر آن را نشانه مى رفتند و مى گفتند: این است كشنده عترت رسول خدا.طبق برخی از نقل ها آب فرات جسد دو طفلان مسلم را به نزدیك كربلا آورد و مردم جسد آنها را از آب گرفتند و همانجا به خاك سپردند. از این رو مرقد شریف این دو كودك در شهر مسیب واقع در 4 فرسخی كربلا قرار گرفته است.دیگر فرزندان مسلم بن عقیلدر کتاب های تاریخی چند فرزند پسر و دختر برای جناب مسلم بن عقیل نام می برند که چهار تن از پسران ایشان در حادثه کربلا و پس از آن به شهادت می رسند. با این بیان که دو تا از فرزندان مسلم به نام های عبدالله و محمد در واقعه کربلا پس از علی اکبر شهید می شوند. مادر عبدالله، رقیه کبری دختر حضرت علی (ع) بود و مادر محمد کنیز بود.جناب مسلم بن عقیل دو دختر دیگر به نام های عاتکه و حمیده داشتند که عاتکه در روز عاشورا، همراه ام الحسن و ام الحسین دو تا از دختران امام حسین، در زمان هجوم دشمنان به خیمه ها، زیر سم اسبان شهید شدند. حمیده که مادرش ام کلثوم صغری دختر دیگر حضرت علی (ع) بود، با پسر عمو و پسرخاله خود، عبدالله بن محمد بن عقیل، که فرزند زینب صغری دختر حضرت علی (ع) بود، ازدواج کرد که حاصل این پیوند مبارک، پنج فرزند به نام های قاسم، عقیل، علی، طاهر، و ابراهیم بوده است.مهرمطالب مرتبط :زندگینامه مسلم، نماینده امام حسین در کوفه از آغاز تا شهادتشهداي كربلا (5) مسلم بن عوسجة ، یار دیرین علیسرانجام، شبثبن ربعی، روباه حیله گری که از قصاص گریختاولین شهید در راه حرکت امام حسین (ع) به سوی کوفه شهدای کربلا (4) حبیب بن مظاهر، پیر میدان دار عشق
شنبه 1 آبان 1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 198]
صفحات پیشنهادی
دختران بیشتر از پسران خانه داری میکنند
خبرگزاری ایسنا صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل یونیسف در گزارشی اعلام کرده که دختران به طور متوسط ۴۰ درصد بیش از پسران به کارهای خانه میپردازند یونیسف اعلام کرده این موضوع تاثیری جدی بر توانایی یادگیری دختران و لذت بردن آنها از دوران کودکیشان دارد براساس این گزارش میلغو محرومیت دختران و پسران هندبالیست
لغو محرومیت دختران و پسران هندبالیست کنفدراسیون هندبال آسیا با ارسال نامهای به فدراسیون هندبال ایران محرومیت تیمهای ملی هندبال نوجوانان دختر و پسر ایران را لغو کرد به گزارش نامه نیوز و به نقل از پایگاه خبری وزارت ورزش و جوانان تیم ملی نوجوانان پسر کشورمان چندی پیش با نظر نهانفرات برتر مسابقات قهرمانی شطرنج دختران و پسران کردستان مشخص شدند
به منظور حضور در رقابت های کشوری نفرات برتر مسابقات قهرمانی شطرنج دختران و پسران کردستان مشخص شدند سنندج- ایرنا- مسابقات قهرمانی شطرنج انتخابی استان کردستان در 6 رده سنی مختلف به میزبانی سنندج برگزار شد و نفرات برتر رده های سنی مختلف مشخص شدند به گزارش ایرنا این مسابقات از روز 2ایجاد وحدت بین مسلمین نیاز به تلاش دارد
راویل عین الدین در پیامی به همایش وحدت اسلامی مسکو ایجاد وحدت بین مسلمین نیاز به تلاش دارد شناسهٔ خبر 3800273 - چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵ - ۱۴ ۰۶ دین و اندیشه > اسلام در جهان jwplayer display inline-block; رئیس شورای مفتیان روسیه گفت امروز تمدن اسلامی از نفاق رنج میبرد و ادختران روستایی بدلیل مهاجرت پسران به شهرها، با کمبود شوهر مواجهند
دختران روستایی بدلیل مهاجرت پسران به شهرها با کمبود شوهر مواجهندتاریخ انتشار يکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۰۷ ۳۳ روزنامه ابتکار نوشت آخرین آماری که در سال 88 از وضعیت مهاجرت در ایران از سوی مرکز آمار ایران گزارش شد نشان داد مهاجرت در طی 20 سال یعنی فاصله سال 65 تا 85 دو برابر شده اسامروزه قرآن کریم در میدان سیاست مسلمانان مرجعیت ندارد
یادداشتی از داوود مهدوی زادگان امروزه قرآن کریم در میدان سیاست مسلمانان مرجعیت ندارد شناسهٔ خبر 3802453 - شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵ - ۱۲ ۱۱ دین و اندیشه > اندیشمندان jwplayer display inline-block; امام خمینی ره بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مرتبه دیگری از مهجوریت قرآن کریم اشاعقیلی و خاطرهتلخ سرنوشتساز از بازی ازبکستان
عقیلی و خاطرهتلخ سرنوشتساز از بازی ازبکستان هادی عقیلی مدافع تیم سپاهان معتقد است که تیم ملی توانایی شکست ازبکستان را دارد ولی باید مواظب باشیم که گل اول را از این تیم نخوریم به گزارش ورزشسه هادی عقیلی بازیکن سابق تیم ملی 69 در بازی های ملی برای ایران به میدان رفته وسرنوشت ذوالجناح اسب با وفاي سيدالشهداء چه شد؟
همان گونه که می دانیم انس و الفت یکی از غرایزی است که در نهاد حیوانات وجود داشته و شکل تکامل یافته آن نیز در سرشت آدمی نهاده شده است این غریزه آن وقت نمود بیشتری پیدا می کند که حیوانی مورد لطف و مهربانی انسانی قرار گیرد نمونه های عینی آن هم کاملا قابل مشاهده است هر چه ارتباغفلت جامعه از امر به معروف سرنوشت جامعه را تغییر می دهد
مشاور دبیر کل ستاد امر به معروف و نهی از منکر غفلت جامعه از امر به معروف سرنوشت جامعه را تغییر می دهد شناسهٔ خبر 3786964 - سهشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۱ ۵۳ دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی jwplayer display inline-block; حجت الاسلام حبیبی گفت غفلت اجتماعی در یک نظام وتمرین مختلط پسران و دختران طبق موازین شرعی!!!
تمرین مختلط پسران و دختران طبق موازین شرعی رئیس فدراسیون اسکیت در مورد تمرین مختلط دختران و پسران اسکیت گفت در کنار هم تمرین کردند اما رعایت موازین شرعی انجام شده است این گفته رئیس فدراسیون اسکیت را نمی توانیم هضم کنیم چرا که تمرین مختلط با رعایت موازین شرعی چگونه امک-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها