واضح آرشیو وب فارسی:مهر: علیرضا قائمینیا:
جهاد علمی یعنی وارد شدن در«عرصههای علم» با چارچوب باورهای اسلامی
شناسهٔ خبر: 3768310 - سهشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۵:۳۸
دین و اندیشه > اندیشمندان
.jwplayer{ display: inline-block; } قائمی نیا گفت: هرگونه تلاش و کوششی، چه از منظر نظامی و یا سیاسی باید در چارچوب باورهای اسلامی صورت بپذیرد. این تلاشها باید مبتنی بر پایه های علمی و اندیشه های علمی باشند. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از طلیعه، بحث اسلامی سازی علوم انسانی و دیدگاه های متفاوت در این باب و همچنین تفسیر مبانی اصولی در جهت عملی سازی این مفهوم و همچنین تبین توصیه ها و فرمایشات بزرگان و عالمان در راستای تحقق این معنای بزرگ اسلامی ونیز بررسی جایگاه و دستاورد های ما در این مسیر، ما را بر آن داشت تا با حجت الاسلام والمسلمین دکتر علیرضا قائمی نیا، استاد حوزه و دانشگاه، پژوهشگر و مولف در زمینه «علم دینی» و همچنین عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، گفتگویی ترتیب دهیم که ماحصل آن در ادامه تقدیم حضورتان می گردد. *تعبیر «تأسیس علوم انسانی اسلامی برای سیطره اسلام بر علوم مختلف است» که از جانب عده ای مطرح می شود، هدف و مقصد این مسیر است؟ بنده دیدگاه متفاوتی نسبت به علوم انسانی اسلامی دارم و این دیدگاه را در کتاب «معماری علم دینی» نیز مطرح نموده ام، و حتی در نشست سال گذشته نیز این مطلب رامطرح کرده ام. باید دقت نمود، قضیه در مورد علوم انسانی، تنها مسئله مبانی نیست، در واقع کسی که در فضای تفکر اسلامی تنفس می نماید و لازم به ذکر است یاد آور شوم که فضای تفکراسلامی نیز به معنای اعم کلمه است، یعنی کتاب و سنت و فلسفه و کلام و بقیه علوم که از این باورشکل گرفته است، و با وجود اختلاف نظرهای موجود که قابل احترام نیز هستند، طبیعی است که این شخص نگاه متفاوتی به جامعه شناسی و روانشناسی و علوم مختلف دارد. این نگاه ها متاثر از فضای تفکر اسلامی است، در این مسئله فقط مبانی اسلامی مورد نظر نیست، بلکه منظور از فضای تفکر، «شبکه تفکر اسلامی» می باشد، در این شبکه مبانی وجود دارد، گزاره های دینی وجود دارد، آیات قرآن کریم هست، روایات وجود دارد، و باز باید متذکر شد، ممکن است از این مفاهیم به صراحت مسائلی مانند جامعه شناسی قابل برداشت نباشد یا به تعبیری در قرآن و سنت به صراحت گزاره های جامعه شناسی وجود نداشته باشد ولی باید تاکید کرد این مفاهیم قطعاً برگزاره های جامعه شناسی تاثیر گزار خواهد بود و باید توجه نمود این تاثیر نیزممکن است به صورت ضمنی یا ناپیدا یا نا خود آگاه باشد، و بنده کلیات این تاثیر را برعلوم انسانی، تشکیل و ایجاد علوم انسانی اسلامی می نامم. بنابراین، بنده این دیدگاه راکه از جانب پاره ای از اشخاص بیان می شود و می گویند: تاسیس علوم انسانی اسلامی، برای سیطره اسلام برعلوم مختلف است را به طور صریح و شفاف، ناعادلانه و نادرست می دانم و تاسیس علوم انسانی اسلامی را در جهت «تلفیق معرفتی» مبانی صحیح و درست هر دو فضا و باور، یعنی علوم انسانی موجود و جدید با معارف و تعالیم والای اسلامی می دانم. در این تلفیق معرفتی مسائلی از علوم انسانی را که متناسب است، وارد فضای معرفتی اسلامی می نماییم، که با تغییر رنگ و شکل و محتوا دارای کارکردی نو و جدید و تاثیر گزاری مطلوب تر خواهند شد. *به فرموده رهبری معظم انقلاب (مدظله) جهاد کبیر، جهاد تبین و روشنگری است. آیا تحول در علوم انسانی و تاسیس علوم انسانی اسلامی را می توان از اقسام این جهاد برشمرد و یا اصولاً به این میدان وارد شده ایم؟ طبیعتاً منظور از مفهوم جهاد در همین نکته وجود دارد، یعنی هرگونه تلاش و کوششی، چه از منظر نظامی و یا سیاسی که در چارچوب باورهای اسلامی صورت می پذیرد باید مبتنی بر پایه های علمی و اندیشه های علمی باشد، اندیشه های علمی که تمامی اصول و قوائد آن را باید در علوم انسانی جستجو نمود، باید توجه داشت که این قوائد هم باید تبین شوند و هم ابعاد مختلف آن روشن و مشخص گردد و ارتباط این معانی با مسائلی که در جهان اسلام به وقوع می پیوندد مشخص شود، به نظر بنده این نکته یک نکته بنیادی می باشد و باید از همین نقطه شروع نمود. *به نظر شما و فارغ از جایگاه و منصب حضرتعالی در مراکز علمی، و به عنوان یک کارشناس، موقعیت و جایگاه ما در راستای پیاده سازی علوم انسانی اسلامی و دست یابی به این باور ارزشمند چگونه است؟ و آیا به نقطه مطلوب و مورد نظر دست یافته ایم؟ به نظر بنده ما هنوز به آن صورتی که باید در این امر وارد می شدیم، ورود پیدا نکرده ایم. و متاسفانه تا حال هم، همه مسائل در این باب در حد شعار و کلام خلاصه شده است. کارهایی که تا حال صورت گرفته است، شاید فقط در جهت روشن ساختن این موضوع ودر تحکیم و ضرورت ورود به مسئله بوده است. و بازهم متاسفانه باید عرض نمایم، تا به حال و به صورت عملی کاری صورت نگرفته است. از دید بنده، شاید این مسئله را بتوان در دو سطح تقسیم نمود، به طور مثال، در سطح درجه اوّل، یک شخص در حال تحقیق در جامعه شناسی اسلامی می باشد و در سطح دوّم شخصی در مورد کلیات علوم انسانی و ضرورت و اهداف آن فعالیت می نماید. به نظر بنده، ما در سطح دوّم شاید بد کار نکرده باشیم وکارهایی هم که تا به حال صورت گرفته در همین سطح بوده است، ولی در سطح اوّل باید بگویم که دست ما خالی می باشد و در هیچ زمینه ای متاسفانه پیشرفتی نکرده ایم. در این مسئله به نظر می رسد، شاید تاکید و اصرار بر سطح دوّم ما را از پیشرفت در سطح اوّل باز داشته است و باید توجه نمود این دیدگاه و اصرار یعنی اهتمام تمام در سطح دوّم، باعث پیشرفت و رسیدن ما به نقطه ایده ال و مورد نظر نخواهد شد. باید در نظر داشت که این دو سطح، همگام و هم قدم و با هم جلو بروند ویا به تعبیری، درخود علوم، نظریات متناسب با مسائل مربوطه کشف و ایجاد گردد و اگر این رویکرد ایجاد نگردد همه مباحث و پیگیری ها در همان سطح آرمانی و غیر قابل دست یابی خواهد ماند و عملی وپیاده سازی نخواهد شد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 113]