واضح آرشیو وب فارسی:مهر: حجت الاسلام صادقی:
هر عمل زمانی اخلاقی است که با معیار عدالت سنجیده شود
شناسهٔ خبر: 3752820 - شنبه ۶ شهریور ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۹
دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها
.jwplayer{ display: inline-block; } حجت الاسلام صادقی گفت: اکثر کارهای اخلاقی، به نحو اکثری و اقتضایی اخلاقی هستند، نه ضروری و دائمی. مثلاً راستگویی به نحو اکثری اخلاقی است ولی در شرایطی که منجر به قبح شدید شود، جایز نیست. به گزارش خبرگزاری مهر، جلسه سوم ارائه حجت الاسلام صادقی در درس گفتگوی «نسبت دین و اخلاق» برگزار شد. آنچه در ادامه مطالعه می کنید گزارشی از این جلسه است. در جلسه قبل بنا بر این شد که بحث داستان ذبح حضرت اسماعیل توسط ابراهیم (ع) را ادامه دهیم. تفسیر مشهوری که از این داستان بین متکلمین وجود دارد این است که امر خداوند در این مصداق امر واقعی نبوده است، بلکه امر امتحانی بوده است. و بنابراین چون امر واقعی محقق نشده است، پس خلاف عقل اخلاقی نیز نیست. در این تفسیر، این مقدار بیان که امر، امر امتحانی و آزمایشی بوده است، سخن درستی است، اما کافی نیست. عدم کفایت این تفسیر این گونه است که توضیح نمی دهد که چرا حضرت ابراهیم چنین تلقی و فهمی از امر خدا داشته است، چرا که حضرت ابراهیم این دستور را واقعی می دانسته است و ظاهراً او در این دریافت و فهم دچار تناقض با عقل شده است. بنابراین او این دستور خلاف عقل اخلاقی را هم از جانب خداوند جایز دانسته است و هم در عمل سعی در انجام عملی خلاف عقل اخلاقی کرده است. و همچنین می توان این سوال را مطرح که آیا خداوند جایز است با دستوری خلاف عقل، کسی را امتحان کند؟ در نتیجه اینطور به نظر می رسد که اساساً نباید دستور به ذبح فرزند را غیر اخلاقی فرض کرد. تفسیر دیگر از ابن عربی است که می گوید ابراهیم (ع) بدون تعبیر و تأویل این رویا دست به عمل ذبح برد. تأویل درست آن این است که اسماعیل نماد نفس و تعلقات است و بنابراین ابراهیم باید نفس و تعلقات خود را ذبح می کرد و نه شخص واقعی اسماعیل را. اشکالی که در این تفسیر همانند تفسیر قبل است، این می باشد که فهم و عمل ابراهیم در اینجا خلاف عقل اخلاقی است. همچنین می توان پرسید که آیا خداوند جایز است با رویایی که ابراهیم قادر به تعبیر و تاویل آن نیست، او را امتحان کند؟ آیا این نحوه دستور دادن خود غیر اخلاقی نیست؟ همچنین اشکال دیگری که به ابن عربی وارد است این آیه قرآن است که می گوید «قد صدقت الرویا». اما پاسخ ما به مساله ذبح حضرت اسماعیل اینچنین است که این عمل اساساً غیر اخلاقی نیست. دلیل آن عبارت است از اینکه اولا هر کاری زمانی اخلاقی است که با معیار عدالت سنجیده شود. دو تعریف هم در سنت اسلامی برای عدالت آورده اند، اعطاء کل ذی حق حقه، یا وضع الشیء فی موضعه، که تعریف دوم به تعریف اول بازگشت دارد. در مجموع می توان گفت که عدالت بر اساس نسبت سنجی میان داده ها و ستانده ها به دست می آید و از این حیث می توان گفت امری نسبی است. اکثر کارهایی که اخلاقی می دانیم، به نحو اکثری و اقتضایی اخلاقی هستند، نه ضروری و دائمی. مثلاً راستگویی به نحو اکثری اخلاقی است، ولی در شرایطی که راستگویی منجر به قبح شدید شود، مثلاً منجر به قتل نفس بی گناه شود، جایز نیست. بنابراین همه افعال در همه شرایط علت تام عدالت نیستند، بلکه اقتضاء عدالت را دارند. ثانیاً مالک جان انسان ها و همه موجودات خداوند است و به همین دلیل است که خودکشی امری قبیح است. روزانه هم بسیاری از انسانها و موجودات جان خود را از دست می دهند و برای این امر هم اسباب و علل ماوراطبیعی و طبیعی بسیاری وجود دارد. برخی از این اسباب مشروع هستند و برخی هم نا مشروع. گرفتن جان فردی توسط فرد دیگر موقعی جایز و مشروع است که خداوند اذن داده باشد. بنابراین در خواب حضرت ابراهیم هم دستور از جانب فردی صادر شده است که مالک نفوس همگان است، چون مالک حقیقی است و همچنین چون غرض و هدف حکیمانه ای دارد، دستور او به ذبح حضرت اسماعیل از جانب خداوند امری غیر اخلاقی نخواهد بود. همچنین از منظر حضرت ابراهیم نیز چون این امر از جانب خداوند حکیم و عادل و مالک حقیقی صادر شده است، بنابراین لازم الاجراست. پس فهم و عمل حضرت ابراهیم هم اخلاقی خواهد بود. مشابه این داستان حضرت ابراهیم و اسماعیل هم رخ داده است. مثلاً داستان حضرت موسی و خضر نبی یکی از این داستان هاست. خضر نبی سه عمل و رفتار در طی این مواجهه داشت که هر سه مورد انکار و نفی حضرت موسی واقع شد. برخی این داستان را تقابل فقه و اخلاق دانسته اند، در حالیکه فی الواقع اشکالات حضرت موسی به خضر نبی، اشکالات اخلاقی است. این داستان، تقابل دو سطح از اخلاق است. چون خضر نبی نسبت به حضرت موسی عالمتر بوده، بنابراین دارای داوری اخلاقی متفاوتی نسبت به ایشان بوده است. و وقتی حضرت موسی هم از حکمت رفتارها و اعمال خضر نبی مطلع شد، قانع گردید و داوری اخلاقی خود را پس گرفت. اگر اختلاف و دعوای حضرت موسی با خضر نبی، دعوای حقوقی بود، نباید بعد از توضیحات خضرنبی قانع میشد. چون با همه توضیحات حضرت حضر، باز هم عمل او از منظر حقوقی اشتباه بوده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 96]