واضح آرشیو وب فارسی:مهر: محسن اسماعیلی در جلسه تفسیر نهج البلاغه مطرح کرد؛
اثر تشیع نه فقط بر زبان، که در عمل ما هم باید دیده شود
شناسهٔ خبر: 3608186 - سهشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۱
دین و اندیشه > قرآن و متون دینی
محسن اسماعیلی منتخب مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری گفت: شکر زبانی و افتخار به نعمت مولا، لازم است اما کافی نیست، و علاوه بر آن باید به علی(ع) اقتدا کرد، و اقتدا یعنی پیروی عملی. به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر مشروح سخنان محسن اسماعیلی در جلسه تفسیر نهج البلاغه است که از نظر می گذرد؛ بحث درباره این بخش از نامه شصت و نهم نهجالبلاغه بود که حضرت سیدالاوصیاء(ع) فرمودند: «باید اثر و نشانه نعمتهایی که خداوند به تو عنایت کرده است، در تو دیده شود». گفته شد: اثری از نعمت که مستقیماً توسط دیگران دیده میشود، در زبان و عمل است؛ این خودش شکر عملی است. وقتی متنعّم با زبان و رفتار خود نعمت خدا را نشان میدهد، در حقیقت هم با زبان قال و هم با زبان حال فریاد میزند که خدایی هست، و من هر چه دارم از آن خدا است. به همین جهت، دیده شدن اثر نعمت در انسان، مترادف با « تَحَدُّث به نعمت» است. خداوند متعال پس از آنکه برخی از نعمتها و عنایتهای خاص خود به نبی اکرم(ص) را به آن وجود مقدس یادآوری میکند، به ایشان دستور میدهد که: «... وَأَمّا بِنِعمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث». مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه میفرماید: مقصود از تَحَدُّث به نعمت آن است که با زبان نعمت را بازگو کند و در عمل، آن را اظهار نماید؛ و این همان معنای شکر است. بعد هم اضافه میکنند که این، یک دستور به همه مردم است؛ هرچند خطاب به رسول خدا (صلیالله علیه و آله وسلم) صادر شده است. پس خداوند به همه ما دستور داده است که نعمتهای او را بازنمایی کنیم؛ چه در گفتار و چه در سبک زندگی. به عبارت دیگر نعمت خدا را نباید پنهان و کتمان کرد. مفهوم تحدث به نعمت و اظهار آن مقصود از دیده شدن اثر نعمت در انسان این است که شاکر باشد؛ هم در گفتار و هم در کردار. برای همین است که در همه آیات و روایات مربوط به این بحث، همیشه قید شده است که بدان و بگو که این نعمت از جانب خدا است؛مانند همینآیه شریفه: « وَأَمّا بِنِعمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث »؛ و همین قسمت از نامه امیرمؤمنان (علیهالسلام):« وَلْیُرَ عَلَیْکَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ اللهُ بِهِ عَلَیْکَ ». به این ترتیب، معلوم است که اظهار نعمت و تحدث به آن، هیچگاه، نمیتواند و نباید همراه با تفاخر و خودنمایی باشد که اینها همه، فراموشیِ خدا و خودنمایی است؛ نه یاد او. همچنین اظهار نعمت، چه با زبان و چه در عمل، نباید به گونهای باشد که فاقدان نعمت را تحقیر کند. از یک نگاه دقیق و صحیح، نعمت تنها از طریق «اعطاء» نیست. گاهی «منع» و ندادن هم نعمت است. اما این واقعیت ظریف برای همگان قابل درک و فهم نیست. به همین دلیل، کسی که مثلاً از نعمت سلامت برخوردار است، نباید، خدا را به گونهای سپاس گوید که دلِ بیماران شکسته شود. هشدار پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلّم این است که:« اگر كسى از شما ، برادر خويش را گرفتار بلايى ببيند ، خداوند عز و جل را بر سلامت خويش بستايد ، اما اين حمد گفتن را به گوش بيمار نرساند.» البته گاهی هم ممکن است برای جلوگیری از فریبکاری دیگران لازم شود که انسان نعمت هایی را که دارد، بیان و به رخ طرف مقابل بکِشد؛ شاید که از این طریق تلنگری زده شود و یا حدأقل جلوی سوءاستفاده ها گرفته شود. نوشته اند که معاویه در نامه ای به حضرت بوتراب(ع) از خدا و پیامبر و دین سخن گفت. معلوم است که او بویی از این نعمت ها نبرده بود و فقط در پی فریب مردم بود. امام(ع) در پاسخ به وی نامه ای بسیار خواندنی نوشت که سید رضی هم در ابتدای آن نوشته است: «ومن كتاب له عليه السلام إلى معاوية جواباً، وهو من محاسن الكتب»؛ این، از نامههاى امام(ع) در پاسخ به معاويه و از نامه هاى بسيار جالب است. حضرت پس از آنکه به او یادآور شد که تفاخر به نعمت هایی این چنینی ربطی به او ندارد، بخشی از فضایل خویش را چنین گوشزد فرمود:« من نمى خواهم به تو خبر دهم بلکه به عنوان سپاس و شکرگزارى نعمت خداوند بازگو مى کنم: آيا نمى دانى گروهى از مهاجران و انصار که در راه خداوند شربت شهادت نوشيدند، هر کدام داراى مقام و مرتبتى شدند؛ اما هنگامى که شهيد ما، حمزه به شهادت رسيد به او «سيّدالشّهدا» گفته شد؟! و رسول الله(ص) هنگام نماز بر او (به جاى پنج تکبير) هفتاد تکبير گفت؟! آيا نمى دانى گروهى دستشان در ميدان جهاد قطع شد و هر مقام و منزلتى پيدا کردند؛ ولى هنگامى که اين جريان درباره يکى از ما رخ داد، لقب «طيار»، پروازکننده در آسمان بهشت با دو بال، به او داده شد؟! اگر نه اين بود که خداوند نهى از خودستايى کرده، فضايلى را برمى شمردم که دل هاىِ مؤمنان آگاه با آن آشناست و گوش هاى شنوندگان از شنيدن آن ابا ندارد، بنابراين دست از اين سخنان بردار و گمراهان را از خود دور کن، و بدان که ما برگزيده و پرورش يافته و رهين منّت پروردگار خويش هستيم و مردم پرورش يافتگان و تربيت شدگان و رهين هدايت ما هستند.» میلاد علی (ع) و فضیلت های بی انتها در موارد دیگری هم حضرتش مجبور شده اند که به عنوان حدیث نعمت، بخشی از فضایل خود را به ما بازگو کنند، و ای کاش ما لیاقت این را داشتیم که پرده های بیشتری را از پیش چشمان ما بردارند. مقام شامخ او از همان هنگام ولادت و از نام زیبایش آشکار شد. گشوده شدن آغوش کعبه برای ولادت او دیگر برای کسی تکرار نشد و نخواهد شد. علی علیه الصلاه و السلام، و توفیق محبت و پیروی از ایشان از بزرگ ترین نعمت های خدا و موجب اتمام نعمت است که باید در زبان شاکر آن باشیم و البته اثرش نیز در عمل ما دیده شود. چه افتخاری بالاتر از شیعه علی (ع) بودن که رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الفائزُونَ يَومَ القِيامَةِ». در حدیث دیگری، ابن عبّاس از ایشان درباره اين آيه پرسيد:« والسّابِقُونَ السابِقُونَ، أُولئكَ المُقَرَّبُونَ». حضرت فرمود: « جبرئيل به من گفت : آنها على و شيعيان اويند . آنان پيشتازانِ به سوى بهشتند و به لطف و كرامت خداوند ، به او نزديكند.» اما آیا این انتساب و آن افتخار و اعتزاز کافی است؟! پاسخ به این سوال منفی است. شکر زبانی و افتخار به نعمت مولا، لازم است اما کافی نیست، و علاوه بر آن باید به علی(ع) اقتدا کرد، و اقتدا یعنی پیروی عملی. اثر این نعمت نه فقط بر زبان، که در عمل ما هم باید دیده شود. خود آن بزرگوار به عثمان بن حنیف نوشت که « هر مأمومى امام و پيشوايى دارد که بايد به او اقتدا کند و از نور دانش او بهره گيرد.» پس شیعه واقعی کسی است که به موازات افتخار به انتساب به علی علیه السلام، تلاش می کند تا اندازه ممکن، در عمل هم به او اقتدا کند. این اقتدای عملی است که صدق ادعای محبت و شیفتگی را اثبات می کند. اثر «محبت» قلبی، اقتدای عملی است، و لذا امام صادق علیه السلام فرمود:« شيعه ما نيست ، آن كه به زبان دم از تشيع زند امّا در عمل برخلاف اعمال و كردار ما رفتار كند.» تشیع و تشابه باید در همه عرصه های زندگی نمودار گردد؛ هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی، هم در روابط خانوادگی و هم در معاشرت های بیرونی، هم در عبادت و هم ودر سیاست، هم در رفاقت و هم در رقابت، هم در اقتصاد و تجارت و هم در فرهنگ، هم در فرمانروایی و هم در فرمانبرداری و.... یادآوری می شود که جلسات شرح و تفسیر نهج البلاغه روزهای چهارشنبه پس از نماز مغرب و عشا درشهادتگاه شهید بهشتی واقع در میدان بهارستان نرسیده به چهار راه سرچشمه کوچه شهید صیرفی پور برگزار می شود. شرکت عموم خواهران و برادران در این سلسله درس ها آزاد است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 66]