واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گفتاری از حجت الاسلام پیروزمند؛
ماهیت جنبش نرمافزاری و روند تحقق آن در جامعه
![ماهیت جنبش نرمافزاری و روند تحقق آن در جامعه پیروزمند](http://media.mehrnews.com/d/2016/03/07/3/2021158.jpg?ts=1458370831520)
شناسهٔ خبر: 3600234 - یکشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۷
دین و اندیشه > اندیشمندان
غرب به این دلیل قادر به تمدنسازی شدکه مبتنی برفرهنگ مادی خود تولید دانش نمود وآن را به ساختار و محصول تبدیل و به دنیا صادر کرد. ما نیز برای پایهریزی تمدن اسلامی باید این توان راپیدا کنیم. به گزارش خبرگزاری مهر، متن پیش رو خلاصهای است از ضمیمۀ جزوۀ «مهندسی فرهنگی » که درسگفتارى از «حجت الاسلام پیروزمند» در باب چیستی مدیریت فرهنگی، مهندسی فرهنگی و مهندسی فرهنگ میباشد؛ این درسگفتار حاصل سلسله جلسات سطح ۳ پانزدهمین دورۀ آموزشى تربیتى «والعصر» مى باشد که در تابستان ۱۳۹۱ برگزار شده است و به همت موسسه علمی فرهنگی سدید، پس از پیاده سازى و ویرایش در اختیار علاقهمندان قرار مى گیرد. زمینهچینی رهبری برای ایجاد تمدن اسلامی مقام معظم رهبری طی سالیان اخیر اقداماتی را انجام میدهند و یک گفتمانی را در جامعه ایجاد میکنند باید آن را مورد بررسی قرار دهیم تا بدانیم کشور دارد چه مسیری را میپیماید. به نظر بنده، رهبر انقلاب دکترینی را بیان کردند که از انقلاب اسلامی شروع میشود و تا حکومت اسلامی ادامه پیدا میکند و یک فرآیند پنج مرحلهای را بیان کردند که جامعه را بر اساس همان مدیریت میکنند و در یک تعبیری فرموند مسیر ما، مسیر دستیابی به تمدن اسلامی است. به نظر بنده ایشان دارند پیش نیازها و زیرساختهای دستیابی به تمدن اسلامی را به تدریج فراهم میکنند. ایشان به عنوان مقدمۀ بحث جنبش نرم افزاری، تحول علمی را مطرح کردند، تحول در علوم انسانی، نقشۀ جامع علمی کشور و موضوع مهندسی فرهنگ را به جدّ پیگیری کردهاند. موضوع جنگ نرم و ناتوی فرهنگی، شیبیخون فرهنگی و تهاجم فرهنگی را مطرح کردند. در جریان فتنۀ سال ۱۳۸۸ و سالیان اخیر، در محور سیاسی بحث مردمسالاری دینی، ولایت فقیه و آزادی را مطرح کردند و همچنین الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت را مطرح کردند. این موارد چیست و چه ارتباطی با هم دارد؟ به نظر بنده یک ایدۀ کلی پشت آن است؛ یعنی کلیدواژۀ این موارد، تمدن است. تمدن اسلامی یعنی ایجاد یک محیط زیستی که مردم در آن دعوت به خوبی و ارزشها میشوند. این تمدن وقتی اسلامی میشود که مبتنی بر فرهنگ اسلام طراحی شده باشد و زمینهساز شکلگیری فرهنگ اسلام در نهاد فرد و جامعه وجود داشته باشد. ارکان تمدن ارکان شکلگیری تمدن سه چیز است: محصولات مورد نیاز جامعه محصولاتی است که جامعه به آن احتیاج دارد تا نیازهایش را برطرف کند اعم از خوراکیها، پوشاکیها، وسایل صوتی و تصویری، لوازم خانگی و … که ما را محاصره کردهاند و هر کدام نباشد، در زندگی لنگ هستیم یا بخشی از زندگی تحت تأثیر قرار میگیرد و با مشکل مواجه میشود. بنابراین ما با یک موضوع مهم مواجه میشویم. ساختارها ساختارهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، ساختارهایی هستند که بشر به دست خودش ساخته است تا محصولات را تولید کند و نیازهایش را برطرف کند. بنابراین ساختارها، رکن دوم تمدنسازی محسوب میشوند. ساختارسازی بر اساس دانش رکن سوم ساختارسازی را میتوان دانش نامید. عصر حاضر را عصر جامعۀ اطلاعاتی قلمداد میکنند. این دانش است که ظرفیت طراحی ساختار میدهد و آن ساختار است که قدرت تولید محصولات را میدهد و از این طریق است که جوامع، هویت پیدا میکنند و فرهنگ خودشان را جاری میکنند. اقدامهای رهبری در این سه لایه غرب به این دلیل قادر به تمدنسازی شد که توانست مبتنی بر فرهنگ مادی خود، تولید دانش کند و آن را به ساختار و محصول تبدیل کند و به دنیا صادر کند. ما هم اگر میخواهیم تمدن اسلامی را پایهریزی کنیم، باید همین توان را پیدا کنیم. اکنون آن فهرستی که از دغدغههای رهبری بیان کردیم، در این شاکله معنا پیدا میکند. بحث جنبش نرمافزاری یا تحول علوم انسانی، موضوع دانش را هدف گرفته است؛ یعنی آن موتور محرک جامعه یا ظرفیتی که جامعه بر اساس آن میتواند پیشرفت کند. موضوعات دیگری که عرض کردیم مانند مردمسالاری دینی و ولایت فقیه، عدالت، مهندسی فرهنگی، نقشۀ جامع علمی، اقتصاد اسلامی، اصل ۴۴ قانون اساسی و موضوعی که اخیراً تحت عنوان شرکتهای دانش بنیان و اقتصاد مقاومتی مطرح نمودند، ذیل ساختارها قرار میگیرد. در مورد محصولات هم لزومی ندارد ایشان مستقیم وارد شوند و اگر ساختارها و دانش را اصلاح کنیم، محصولات به طور طبیعی اصلاح میشود زیرا چرخۀ تولید متفاوت میشود. جنبش نرم افزاری از نگاه رهبری یکی از بحثهایی که ایشان در این گفتمان مطرح کردهاند، بحث جنبش نرمافزاری است. در نقشهای که بیان کردیم و گفتیم تمدنسازی متوقف بر سه رکن است، دانش، قدرت تولید دانش، قدرت طراحی ساختارهای اجتماعی و قدرت تولید محصولات، به هر میزان که مبتنی بر فرهنگ اسلامی باشد، برنده شدهایم. ایشان به وضوح گفتند وقتی میگویم جنبش نرمافزاری و تحول علمی، یعنی مرزهای دانش را جا به جا کنید و در تغییر مرزهای دانش حاضر باشید. چیستی و ماهیت جنبش نرمافزاری وقتی رهبری جنبش نرمافزاری را مطرح کردند، عدهای از افراد سرشناس تصورشان بر این بود که باید در برنامههای رایانهای و … تحرک بیشتری از خود نشان دهیم حال آنکه منظور ایشان این نبود و به همین دلیل گفتند جنبش نرمافزاری و تحول علمی نرمافزار که در مقابل سختافزار به کار برده میشود، اصل این واژگان در علوم رایانهای به کار رفته و واژۀ نرمافزار و سختافزار آنجا بیشتر مطرح شده است به این دلیل که سخت، قابل مشاهده است و جسم دارد اما نرم، به راحتی مشاهده نمیشود و آن اثر را انسان میبیند و احساس میکند. وقتی این واژه را در جامعه میآوریم و آن را به کار میبریم، این اصطلاح را عاریه میگیریم و در یک میدان وسیعتری تعمیم میدهیم و از آن استفاده میکنیم. به جای این اصطلاح میگوئیم جامعه یک بُعد سخت و یک بُعد نرم دارد. بعد سخت یک جامعه، ساختمان، اتومبیل، محصولات تکنولوژی، و … است و بعد نرم آن، روابط اجتماعی است که دانش و فرهنگ، بعد نرم جامعه هستند. جنبش نرمافزاری و تحول علمی که رهبری فرمودند، به این بُعد نرم کار دارد و این را هدف گرفته است. عواقب عدم توجه به جنبش نرمافزاری در حال حاضر کشور و جامعۀ ما به میزان زیادی (نه کاملاً) هم در موضوع پژوهش، هم در روش پژوهش و هم در محتوا تقلید میکند. جامعهای که چنین باشد، وابسته میشود؛ یعنی وابستگی علمی، وابستگی فرهنگی میآورد و در مرحلۀ بعد، وابستگی سیاسی و اقتصادی میآورد. فرآیند جنبش نرم افزاری تحول علم و جنبش نرمافزاری محصول تحول در دانش است. البته این تحول در دانش در تحول طراحی ساختار اجتماعی هم امتداد پیدا میکند. سؤال این است که این تحول دانش چگونه است؟ دانش، به ویژه در حوزۀ علوم انسانی چند قائمه دارد: دانش به یک منظوری تولید میشود؛ یعنی یک هدفی دارد و میخواهد یک نیازی را تأمین کند. یک مبنایی دارد و بر یک جهانبینی، انسانشناسی و جامعهشناسی استوار است. اینکه رهبری فرمودند علوم انسانی موجود بر اساس جهانبینی الحادی پایهگذاری شده و چون چنین است ما نمیتوانیم آن را تأیید کنیم به این دلیل است. روش تحقیق معین میکند که چگونه بر اساس آن مبانی، این نیازها و اهداف تأمین گردد وقتی میگوئیم جنبش نرمافزاری و تحول علمی اتفاق میافتد، یعنی به میزانی در این جهت مؤفق میشویم که یک هدفگذاری جدیدی برای علم و جامعه علمی بپذیریم. زیرا نیازمندیها، اهداف و آرمانهای جامعۀ ما متقاوت است. ما باید مبانی جدیدی را جایگزین کنیم زیرا نگرش توحیدی داریم و دنیا را از آخرت جدا نمیدانیم. ما انسان، عقل فهم او را گسسته از ایمانش نمیدانیم پس باید مبنای دانش را عوض کنیم و روش پژوهش آن را هم از روش تجربی تغییر دهیم. اینها زیرساختها و عواملی است که تحول علم را محقق میکنند. البته بنده به عوامل مدیریتی نپرداختم. جایگاه علوم انسانی و علوم پایه از نظر سابقۀ تاریخی در همان غربی که بعضی افراد در کشور ما خیلی برایش سینه چاک میکنند و از آن دفاع میکنند، بحث علم و دین قبل از اینکه فیزیک و سایر علوم مشابه به طور جدی مطرح شود، بوده است. به عبارت ساده آیا سرنوشت مسیر آیندۀ علوم تجربی و پایه را علوم انسانی معین میکند یا برعکس؟ واضح است که علوم انسانی تعیین کننده است. پس اگر ما علوم انسانی متحولی داشته باشیم، چه بسا مسیر علوم پایۀ ما هم تغییر کند. رجوع به علوم دینی گذشته، آری یا خیر اگر ما رجوع به دانشهای گذشته میکنیم و میگوئیم ابنخلدون در جامعهشناسی حرف زده و ابوریحان در شیمی حرف زده است، در کنار آن باید بپذیریم که ابعاد دانش بسیار گستردهتر از آن چیزی شده که در آن زمان بود. بنابراین اگر بپذیریم که نظریههای بیان شده توسط اندیشمندان آن زمان هنوز قدرت هماوردی دارد، حتماً باید بازسازی شود و به روز شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]