محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830595093
چرخش زبانی براساس گفتگو بنانهاده شده بود/ مناظره نقش زبان درفلسفه
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: ترجمه؛
چرخش زبانی براساس گفتگو بنانهاده شده بود/ مناظره نقش زبان درفلسفه
شناسهٔ خبر: 3045911 - جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۵
دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها
جان سرل، فیلسوف معاصر درمناظره «محدودیت جهان من؛ چرخش زبانی در فلسفه» می گوید: برخلاف فلسفه قارهای که مانند سخنرانیها احساسی و کم معنا بود، چرخش زبانی بر اساس گفت و گو بنا نهاده شده بود. به گزارش خبرنگار مهر، مناظره پیش رو در رابطه با نقش زبان در فلسفه است. رویکردی که در تاریخ فلسفه به چرخش زبانی معروف است مورد بررسی قرار میگیرد. آیا زبان میتواند ما را به واقعیت نزدیک کند؟ آیا چرخش زبانی موفق بوده است؟ آیا فلسفه باید بر زبان تمرکز کند یا این مسیر اشتباه بوده است؟ در این مناظره، جان سرل فیلسوف ذهن و زبان و استاد دانشگاه بارکلی، مایکل پاتر، استاد منطق دانشگاه کمبریج و هیلاری لاوسن فیلسوف ضدرئالیست به مناظره میپردازند. این مناظره را زهیر باقری نوع پرست به فارسی ترجمه کرده است؛ مایکل پاتر: برای من جالب بود که در مقدمه این مناظره عنوان شد که چرخش زبانی در فلسفه، زمان خاصی رخ نداد. چرا که بعضی از مورخان فلسفه بر این باورند که این چرخش در ۱۸۸۴ رخ داد، زمانی که فرگه کتابی در مورد اعداد چه هستند منتشر کرد. او در آن کتاب عنوان کرد که راه صحیح برای پاسخ گفتن به اینکه اعداد چه هستند این است که بررسی کنیم ببینم واژگانی که برای اعداد به کار میروند به چه شکلی به کار میروند. این پرسش که اعداد چه هستند تنها در صورتی که درست مطرح شود، میتواند پاسخی مناسب دریافت کند. این چرخش که در ۱۸۸۴ رخ داده است بیش از آنکه مهم باشد، به نظر من اجتناب ناپذیر بود. میتوانیم به کانت و دیگر فیلسوفان پیش از فرگه اشاره کنیم که رابطه بین تفکر و واقعیت برایشان جالب توجه بود. از نظر من این پرسشی است که دو وجه دارد؛ آیا تفکر و واقعیت ساختاری مشابه دارند؟ ایدئالیست کسی است که میگوید تفکر و واقعیت به شکلی اجتناب ناپذیر یکی هستند و نمیتوان بین تصور ما از واقعیت و واقعیت آنچنان که هست تفاوتی قائل شد. رئالیست هم شخصی است که این مدعا را نفی میکند. این پرسش قابل فهمی است که سالهاست بر سر آن بحث شده است. ولی اگر فاصلهای بین تفکر و زبان نبینیم آنگاه بحث رئالیست و ایدئالیست بر سر این خواهد بود که آیا میتوان ساختار جهان را از طریق ساختار زبان دریافت؟ من میتوانم با یک ایدئالیست مناظره کنم ولی کسی که فکر میکند ساختار زبان راهنمای قابل اتکایی برای فهم ساختار جهان است، دیوانه است. نمیتوانم با کسی که این چنین فکر میکند، بحث کنم. به نظر، فیلسوفها باید نسبت به فاصله بین زبان و تفکر آگاه باشند. صرفا کافی است یکی از زبانهای غیراروپایی را یاد بگیریم تا متوجه شویم که میتوانیم با ساختار زبانی بسیار متفاوتی حرفهایی مشابه بزنیم. دوست دارم ببینم دیگر شرکت کنندگان در مناظره چه میگویند، ولی به نظر من چرخش زبانی بیش از آنکه مهم بوده باشد اجتناب ناپذیر بود. هیلاری لاوسن: به نظر من رویکرد «چرخش زبانی» گمراه نبود. چرا که به ما اجازه داد تا از فانتزی رمانتیکی که به ما میگوید میتوانیم جهان را به روشی خنثی و عینی توصیف کنیم، رها شویم. ما انسانها از ابتدا قربانی این گونه فانتزیها بودهایم. چه در شکل خدایان، ارواح، نیروها یا تاریخ. ما انواع و اقسام فانتزیها را در مورد واقعیت نهایی جهان داشتهایم. چرخش زبانی که میتوان آن را در ابتدای سده بیستم قرار داد، قرار بود واقعیت نهایی را برای ما برملا کند. به نظر من چرخش زبانی با نشان دادن اینکه زبان خنثی نیست امری مثبت بود. ولی این ایده که میتوانیم به خود زبان یک عینیت خنثی اطلاق کنیم و به گونهای از زبان دسترسی پیدا کنیم که دقیق و صحیح است، مثبت نبود. پس از چند سال از رویای برتراند راسل برای بنا کردن فلسفه بر بنیانهای مستحکم چهارچوب منطقی و تبدیل کردن فلسفه به علم، ویتگنشتاین مشکل این ایده را نمایان ساخت: نمیتوانیم از درون زبان رابطه بین زبان و واقعیت را مشخص کنیم. باید به شکلی بیرون از زبان بایستیم تا نحوه کارکرد آن را توصیف کنیم. یک واکنش - هم در رویکرد تحلیلی و هم رویکرد قاره ای - امتناع از بیان هر سخنی در مورد واقعیت نهایی بود. ویتگنشتاین در اثر دومش از بیان سخنان کلی در مورد واقعیت پرهیز میکند و دریدا نیز کاری مشابه انجام میدهد. هرچند من فکر میکنم که این هم اشتباه است. اگر بخواهیم تلاش کنیم در مورد تعیین بازی زبانی یا تعین ناپذیر بودن معنا سخن بگوییم، تنها در صورتی میتوانیم چنین کنیم که بدانیم دریدا و ویتگنشتاین چه گفتهاند. ما نیاز به یک چهارچوب کلی داریم تا بتوانیم بفهمیم چرخ زدن ویتگنشتاین در بازیهای زبانی به چه معناست. فلسفه در مخمصهای گیر کرده و به نظر من باید سعی کنیم راههایی ارائه کنیم تا بتوان توانایی مداخله در جهان به روشهای موثر و قدرتمندتر را فراهم کنیم بدون اینکه بخواهیم بگوییم واقعیت در نهایت به چه شکل است. جان سرل: واقعیت این است که من در بخش زیادی از رویکرد چرخش زبانی زندگی کردم، هم به عنوان یک دانشجو و هم به عنوان استاد در دانشگاه آکسفورد و روایتی که به عنوان چرخش زبانی (توسط هیلاری لاوسن) ارائه شد برای من به عنوان چرخش زبانی قابل تشخیص نبود. بگذارید به شما بگویم برای افرادی که درون چرخش زبانی بودند، این چرخش به چه شکل بود. اول اینکه من فکر میکنم دورهای فوق العاده در تاریخ فلسفه بود و مانند رویکردهای بسیار دیگری که از تب و تاب آن کاسته شد، محدودیتهایی داشت که به برخی از آنها اشاره خواهم کرد. اول از هر چیز یکی از خصوصیات خارق العاده این رویکرد این بود که فلسفه به دیالوگ تبدیل شد. برخلاف فلسفه قارهای و فلسفه سده نوزدهم که مانند سخنرانیها احساسی و کم معنا بود، چرخش زبانی بر اساس گفت و گو بنا نهاده شده بود. خصیصه دومش دغدغه نسبت به شفافیت بود. ویتگنشتاین اغلب به خاطر ابهام در نوشتارش مورد نقد قرار میگیرد. ولی من فکر میکنم اگر نوشتههایش را دقیق بخوانید متوجه میشوید که خیلی تلاش کرده شفاف بنویسد و مدعاهای بسیار مهم و روشنی را مطرح میکند. البته معلمهای من در آکسفورد - آستین و استراسون - هر دو وسواس زیادی برای شفافیت داشتند و تزهای خیلی دقیقی ارائه کردند. هرچند باید جنبشهای فلسفی را با توجه به نتایج آن قضاوت کرد، من فکر میکنم برخی از نتایج چرخش زبانی خیلی قابل توجه بودند. یکی از این نتایج این است که ما تصور خیلی بهتری از «برقراری ارتباط» در زبانهای انسانی داریم و این نتیجه نوشتههای ویتگنشتاین، آستین و چند فیلسوف دیگر است. خود من هم تا حدود زیادی در این سنت کار کردهام. نظریههای بررسی کاربرد زبان به شکلی پیش رفته است که به شکل گیری رشته زبان شناسی منجر شده است. علاوه بر این من فکر میکنم در کارهای خودم نشان دادهام که میتوانیم تصوری عمیقتر از ماهیت جامعه، پول، مالکیت، دولت، ازدواج، دانشگاه و سمینارهای فلسفی بدست آوریم؛ اگر به آنها به شکلی نگاه کنیم که زبان آنها را تاسیس میکند. زبان واقعیت پدیدههای فیزیک اتمی را تاسیس نمیکند. اما میتوانیم با در نظر گرفتن و بررسی نقش زبان به عنوان تاسیس کننده جامعه به ماهیت آن بهتر پی ببریم. علاوه بر این، مشکلات به خصوص فلسفی وجود داشتند که با وسواس مطالعه زبان بهبود یافتند یا پیشرفت کردند. اشاره کردن به همه آن موارد زمان زیادی میبرد. البته فرگه پدر چرخش زبانی بود ولی علاوه بر منطق و فلسفه ریاضی فرگهای، نتایج بسیار دیگری از چرخش زبانی بدست آمد. بگذارید در مورد محدودیت روش چرخش زبانی صحبت کنم. یک اشتباه رایج در روش مطالعه زبان وجود دارد. یک وسوسه دائمی وجود داشت که بین آنچه که واقعا علت یک پدیده بود با آنچه که ما آن را به درستی علت آن پدیده مینامیم، تمایزی قائل نمیشدند. مثالهایی میتوان زد که این دو از هم جدا هستند. تمرکز بر جنبه ارتباطی زبان باعث شده است تمایز بین واقعیت و زبانی که برای توصیف واقعیت به کار میبریم نادیده گرفته شود. هرچند باید بگویم دوره بسیار فوق العادهای بود و من را یاد سخن کولریج در مورد انقلاب فرانسه میاندازد که میگفت زنده بودن در آن دوران مبارک بود ولی جوان بودن در آن دوران خیلی دشوار بود. * بهترین نوع پرسشی که یک فیلسوف میتواند در مورد زبان بپرسد چیست؟ ما دیگر باور نداریم که دسترسی مستقیم به واقعیت یا حقیقت داریم، شما فیلسوفها چگونه میتوانید ما را برای مطرح کردن پرسشهای مطلوب در مورد زبان راهنمایی کنید؟ جان سرل: فکر میکنم دو پرسش که در واقع بخشهایی از یک پرسش واحد هستند مطرح شد. اول اینکه رابطه بین واقعیت و زبان چیست، سوال بسیار پیچیدهای است که پاسخی ساده نمیتوان به آن داد. اینجا به صورت خیلی ساده میگویم زبان ما به تعدادی تصویر در ذهن مرتبط است و آن تصاویر واقعیت را بازنمایی میکنند. پرسش دوم که در واقع همان پرسش از زاویهای دیگر است ماهیت معناست. ماهیت معنا چیست؟ چندین کتاب درباره هر دوی این پرسشها نوشتهام اما سعی نمیکنم آنها را اینجا خلاصه کنم. ولی به نظر من، این دو پرسشهایی بسیار مهم هستند. هیلاری لاوسن: من کاملا با این سخن موافقم. ولی مسئله این است که چگونه به این پرسشها میپردازید و چه نتیجهای از آن میگیرید. همانطور که از ابتدا گفتم تشخیص اهمیت زبان خیلی مهم است و من با توصیف جان از چرخش زبانی موافقم - هرچند من در آن دوران نبودم - این پروژه هیجان انگیز و جالب توجه و گامی جدید برای فلسفه بود. اما در مورد این مدعا که بررسی زبان ممکن است به ما کمک کند بفهمیم در نهایت زبان چگونه عمل میکند و یا بتوانیم رابطه آن با جهان را توصیف کنیم؛ به نظر من، ویتگنشتاین در کتاب رساله منطقی فلسفی به خوبی نشان داد که چنین کارهایی ممکن نیست. حال که چنین چیزی ممکن نیست، پرسش این است که ما چه باید بکنیم و معنای توانایی ما برای برقراری ارتباط و توصیف واقعیت چیست؟ ما نمیتوانیم رویکردی نهایی به زبان پیدا کنیم همچنین نخواهیم توانست پاسخی برای نحوه ارتباط زبان با واقعیت پیدا کنیم. این مسئلهای است که فلسفه باید به آن بپردازد. ولی آنچه که ویتگنشتاین دوم انجام داد و در سنت قارهای هم شاهد آن هستیم، امتناع از این پرسش است. ما نمیتوانیم بفهمیم ماهیت رابطه بین زبان و واقعیت چیست پس تسلیم میشویم و فلسفه را به درمان تبدیل میکنیم یا به واسازی متداوم واژگانمان مشغول میشویم. به نظر من این خیلی مفید نیست. میفهمم چرا خودشان را درون این پازل خودارجاعی قرار دادهاند، ولی به نظر من باید به شکل بهتری به این مسائل پرداخت. باید بررسی کنیم زبان، چگونه کارهایی که میتواند انجام دهد را انجام میدهد. نمیتوانیم جهان را به صورت عینی توصیف کنیم، زبان را نیز نمیتوانیم به صورت عینی توصیف کنیم. * هیلاری منظور تو این نیست که روشهای غیرزبانی برای دسترسی به جهان وجود دارد. روشهایی که ما به آنها بی توجه هستیم و باید زمان بیشتری را صرف آنها کنیم. هیلاری: زبان خودش یک واژه بین واژگان دیگر است، ما نمیخواهیم بیش از اندازه روی یک واژه به عنوان واژه کلیدی تمرکز کنیم. در پاسخ به پرسش، من فکر نمیکنم راه جایگزینی برای سخن گفتن در مورد جهان بدون استفاده از زبان داشته باشیم ولی من رویکرد خودم را در پاسخ به این دارم. من میگویم فرآیند بستن جهان، مسئول شکلگیری هویت امور است و زبان هم بخشی از فرآیند بستن است. این داستان من است، مطمئن هستم رویکردهای دیگری هم وجود دارد. اما کاری که باید بکنیم این است که - با اینکه میدانیم هیچ نظریه نهایی صحیحی وجود ندارد – چهارچوبهای نظری فراهم کنیم. مایکل پاتر: میخواهم بین پرسشهای کوچک و پرسشهای بزرگ تمایز قائل شوم. به نظر من بنیانهای نظری برای این تمایز وجود دارد. دو نکته متفاوت وجود دارد. اول اینکه آیا به کار بردن فلسفه زبانی میتواند به حل مشکلات کوچک کمکی کند. نکته دوم پرسشهای بزرگی هستند که هیلاری در مورد آن صحبت کرد؛ ماهیت رابطه ما و جهان. در مورد پرسشهای کوچک، وقتی میگوییم پرسشهای کوچک، آنها را کوچک خطاب نمیکنیم تا آنها را ناچیز بشماریم. اینها تنها به این معنا پرسشهای کوچکی هستند که پرسشهای بزرگ را خطاب قرار نمیدهند. با این حال مشخص کردن برخی از این پرسشهای کوچک ارزش بسیار زیادی دارد. جان در مقدمه خود به صورت خلاصه به برخی از آنها اشاره کرد. من فکر میکنم در صد سال گذشته در فلسفه از این روش استفاده کردهاند و با بررسی پرسشهای کوچک سوتفاهمهای بسیاری را از بین بردهاند. مطالبی که افراد در موردشان سردرگم بودند ولی الان اگر مقالههای مناسب را بخوانید - که ما خواندن این مقالهها را برای دانشجویان خود مقرر میکنیم - از سردرگمیها کاسته میشود. *مایکل ممکن است یک مثال کوتاه و قابل فهم برای حضار بزنی؟ مایکل: به نظرم مثالی کلاسیک که به اوائل شکل گیری این موضوع بر میگردد مقاله برتراند راسل در سال ۱۹۰۵ است. در این مقاله راسل نشان میدهد که چگونه میتوان به یک باره از شر معمای سخن گفتن از چیزهایی که وجود ندارد خلاص شد. مثلا اسب بالدار، کوه طلایی یا پادشاه فعلی فرانسه. معما این است: چگونه میتوان در مورد چیزی که وجود ندارد صحبت کرد. برخی حتی پس از راسل سعی کردهاند بگویند، از آنجایی که تو در مورد پادشاه فعلی فرانسه چیزی گفتهای – پادشاهی که وجود ندارد - باید یک پادشاه فعلی تخیلی فرانسه وجود داشته باشد. راسل در یک شاهکار ظریف منطقی نشان میدهد که راهی برای تبیین چنین گفتارهایی وجود دارد به شکلی که وسوسه فکر کردن در مورد چیزی که وجود ندارد از بین میرود. * میشود بگویید راسل چگونه این کار را انجام داد؟ مایکل: بله، راسل نشان داد که چگونه میتوان جملهایی که به نظر میآید به ابژههای ناموجود ارجاع دارد را تحلیل کرد و آن را به مجموعهای از جملهها تقسیم کرد تا به آن ابژه ناموجود ارجاع نمیدهد. بنابراین «پادشاه کنونی فرانسه طاس است» که مثال استاندارد است را تحلیل کرد. این جمله به این شکل در می آید: دست کم یک پادشاه کنونی فرانسه وجود دارد. در نهایت یک پادشاه کنونی فرانسه وجود دارد. هر یک از پادشاهان کنونی فرانسه طاس است. عبارت «پادشاه کنونی فرانسه» در این تحلیل به ابژهای ارجاع ندارد. هیلاری: من قبول ندارم که راسل به عمق مسئله رسید. راه حل او به خاطر چهارچوبی است که برپا شده بود، چهارچوبی که در آن ارجاع مطرح است. این یک چهارچوب است، این کارکرد زبان نیست، یکی از کارکردهای زبان است ولی میتوان مشکلات زیادی برای آن پیدا کرد، همانطور که ویتگنشتاین این کار را کرد. ولی به این معنا نیست که مقاله راسل مفید نبود. بلکه به ما نشان میدهد که اگر زبان را به این شکل به کار ببریم، یکی از روشهایی است که میتوان به نتیجه رسید را برگزیدهایم. جان سرل: پرسش اصلی مجری این بود که آیا روشهای دیگری برای دسترسی به واقعیت به جز زبان وجود دارد یا خیر. برای من مشخص است که پاسخ به این پرسش مثبت است. من چهار سگ داشتهام به نامهای فرگه، لودویگ، راسل، و حالا تارسکی. تارسکی هر روز به واقعیت دسترسی دارد بدون اینکه به واژگان دسترسی داشته باشد. او چگونه این کار را میکند؟ او این کار را از طریق ادراک و عمل انجام میدهد. نکته خارق العاده در مورد انسانها این است که ادارک و عمل ما با اجزای زبانی انباشته شده است در حالی که سگها چنین نیستند. با این حال پدیدهای به نام ادراک وجود دارد که پیش از زبان روی میدهد و بخش زیادی از زبان را تنها با توجه به رابطهاش با ادراک و عمل میتوان فهمید. من با هیلاری موافقم که موضوع -محمول تنها یک نوع کاربرد زبان است، ولی یک فرم زبانی هم هست. اگر میخواهیم در مورد اینکه زبان چگونه عمل میکند صحبت کنیم ارجاع دادن یکی از اجزای ضروری زبان است. زبان تنها شامل ارجاع دادن نمیشود، ولی بخشی کاملا ضروری است. * اگر ابتدا ادراک داریم و سپس زبان، چرا فیلسوفها به زبان میپردازند، چرا مستقیما به ادراک نمیپردازند، اگر ادارک ارتباط مستقیمتری با واقعیت به شما میدهد؟ با این فرض که فیلسوفها باید به رابطه بین زبان و واقعیت بپردازند. جان سرل: چون چیزهای زیادی وجود دارد که فراتر از تواناییهای ادراکی ما هستند. اغلب علوم طبیعی فراتر از ادراک ما هستند. ولی نکته دوم که برای این بحث ویژه ما جالب توجه است. بسیاری از تجربههای ما را تنها میتوان در شکلی تجربه کرد که زبان داشته باشیم. ممکن است من رنگ قرمز را ببینم یا احساس درد کنم بدون اینکه زبان داشته باشم، ولی بررسی روابط علت و معلولی یا بسیاری از چیزهای دیگر، مثلا احساس اضطراب در نظام سرمایهداری - که دوستان من مدعی تجربه آن هستند - نیاز به زبان دارد. باور کنید سگ من از این اضطراب رنج نمیبرد، برای چنین تجربههایی باید زبان داشت. در مورد انسانها، تجربه و زبان با یکدیگر چفت شدهاند و بررسی آن بسیار هیجان انگیز است. هیلاری: فکر میکنم حق کاملا با جان است وقتی اشاره میکند که در بررسی زبان، چیزی بیش از ادراک مطرح است. با این حال من میگویم فرآیندی که در ادراک روی میدهد مشابه فرآیندی است که در زبان روی میدهد. زبان نیز مانند ادراک بخشی از فرآیند بستن است. من فکر میکنم بستن در سطح ادراک و سطح زبان روی میدهد و در پاسخ به پرسش تو باید بگویم که به نظر من سوال اصلی این است که چگونه جهانی را میسازیم که به ما امکان میدهد به صورت موثر در آن دخالت کنیم. مایکل: اگر هیلاری پرسش بزرگی میخواهد، یک پرسش بزرگ این است که ما چه تفاوتی با حیوانها داریم. مشخصترین تفاوت ما با حیوانها زبان است، تفاوتهای دیگری هم داریم، ولی مطمئنا یکی از تفاوتها به زبان مرتبط است. در جاهای متفاوت در مورد زبان گونههای دیگر جانداران میخوانیم، مثلا زبان دلفینها یا زبان سگها، ولی در هر موردی که نگاه میکنیم میبینیم اطلاق زبان به این آواها مشکلاتی دارد به ویژه وقتی هیچ گونه جانداری به غیر از انسان نتوانسته به هیچ عنوان چیزی شبیه به ساختارهای گرامری که ما داریم را دارا باشد. بسیاری از جانداران آواهایی برای ارجاع به چیزهای ویژه ای دارند. ما جاندارانی هستیم که میتوانیم آواهای بسیار زیادی را به هم مرتبط کنیم تا افکار جدیدی را مطرح کنیم به شکلی که همه در این اتاق میتوانند آنها را بفهمند حتی بدون اینکه چیزی شبیه به آن شنیده باشند. این توانایی مرتبط کردن آواها به یکدیگر یکی از تفاوتهای انسانها با حیوانهاست، و از نظر من این پرسشی به اندازه کافی بزرگ است. جان سرل: من کاملا موافقم. یکی از خصیصههای اساسی زبان این است که دارای توانایی تولید است. ما میتوانیم سخنانی که قبلا هرگز نشنیدهایم را بدون هیچ تلاشی متوجه بشویم. ولی یکی دیگر از خصیصههای قابل توجه زبان انسانها این است که ما واقعیتی را میسازیم و این واقعیت را به عنوان یک واقعیت موجود بازنمایی میکنیم. پول، مالکیت خصوصی، دولت، ازدواج و دانشگاهها؛ همه اینها فکتهایی در جهان هستند و میتوانیم توصیفهای غلط و صحیح از آنها ارائه کنیم. اما همه آنها با بازنمایی به عنوان واقعیت موجود خلق شدهاند. به نظرم این پدیدهای مطلقا خارق العاده است. تا جایی که میدانم هیچ حیوان دیگری این توانایی را ندارد. * من با تمایزی بین جهان در آنجا و زبان در اینجا شروع کردم. با توجه به آنچه که جان سرل الان گفت به نظر میآید که این تمایز من خیلی ساده است و زبان صرفا نمیتواند واقعیت را بازنمایی کند. جان در مورد تولید زبان از طریق بازنمایی آن صحبت کرد. اگر این صحیح باشد، آیا هیچ واقعیتی وجود ندارد قبل از اینکه سخنی بگوییم؟ جان سرل: اگر این سوال جدی است در جواب باید بگویم البته که قبل از سخن گفتن واقعیتی وجود دارد. ما این را با توجه به تاریخ جهان میدانیم، جهان میلیاردها سال قبل از اینکه کسی سخنی بگوید وجود داشته است. هیلاری: من فکر نمیکنم به همین سادگی باشد. اگر زبان، واقعیت به خصوص ما را میسازد، نمیتوانیم هیچ یک از توصیفهای کلی خود را ممتاز برشماریم. این زبانی که جان به آن اشاره کرد که «ما میدانیم که میلیاردها سال پیش جهان وجود داشته» نظریهای است که درون زبان مطرح میشود و خصوصیات چهارچوبیای که زبان به ما میدهد را داراست. پس نمیتوانیم هر گاه تصمیم گرفتیم پایمان را از زبان بیرون بگذاریم و بگوییم که واقعیتمان را خودمان میسازیم و بعد در مورد واقعیتهای علمی که میخواهیم صحبت کنیم، بگوییم این محدودیتها وجود ندارد. مایکل: البته، ولی نباید از اینکه برخی از چیزها به بازنمایی ما از جهان وابسته است به این نتیجه رسید که همه چیز به ما بستگی دارد. ممکن است بتوانیم انتخابهایی بین طرحواره ذهنی که برای فهم جهان به کار میبریم داشته باشیم. طرحواره ذهنی ما در طول زمان تغییر کرده است، مثلا جان اشاره کرد کنفرانسهای فلسفه هزاران سال پیش وجود نداشتند. ما مفاهیم زیادی داریم که افراد در گذشته نداشتند. ولی با این حال، با توجه به هر مفهومی که داریم به جهان پاسخگو هستیم. جهان ما را محدود میکند. زبان ما را محدود میکند و میتواند ما را رهایی ببخشد، ولی جهان ما را محدود میکند. هیلاری: من کاملا موافقم. ولی این به این معنا نیست که میتوانیم قسمتی از زبان را برتر بشماریم، بخشی که به ما امکان میدهد بگوییم در نهایت واقعیت چیست. رویکردی نسبیگرا که در آن پرسپکتیوهای متفاوتی نسبت به جهان داریم و این دیدگاهها با واقعیت بیارتباط هستند، کاملا بی معناست. معمای فلسفه این است که چگونه میتوان گفت روایتهای ما از جهان چنان موثرند، با وجود این که با خود جهان یکی نیستند و هرگز یکی نخواهند بود. مایکل: این یکی از پیشرفتهایی است که ما داشتهایم. افسانهای در ابتدای سده بیستم پرورش یافت که میتوان ذرههای اساسی واقعیت را یافت و میتوان همه چیزهای دیگر را از آن ذرههای اساسی ساخت. در حال حاضر، به ندرت بتوان فیلسوفی را یافت که چنین فکر کند. این پیشرفت است، ما اکنون متوجه هستیم چرا چنین رویکردی نمیتواند موفق باشد. جان سرل: ببینید من یک سری از پدیدهها را که به واسطه زبان تاسیس شدهاند برشمردم، اینها نه تنها به واسطه زبان بازنمایی میشوند بلکه وجود آنها به زبان وابسته است. آنها شامل پول، مالکیت خصوصی، دولت و غیره میشوند. ولی این در مورد همه چیز صحیح نیست. فراموش نکنیم که صدمیلیارد ستاره مانند خورشید ما وجود دارد، و صدمیلیارد کهشکان وجود دارد. ما نمیتوانیم با قطعیت بگوییم که همه کهکشانها موجود را کشف کردهایم، ولی کهکشانها واقعیتهایی هستند که کاملا مستقل از بازنمایی ما وجود دارند. این به این معنا نیست که ما میتوانیم آنها را مستقل از زبان خود توصیف کنیم. من کاملا با ویتگنشتاین موافقم که هیچ دیدگاه غیرزبانی وجود ندارد که ما بتوانیم در آنجا بایستیم و از آنجا رابطه بین واقعیت و زبان را بررسی کنیم و ما همیشه در زبان گرفتار هستیم. ولی با اینکه ما در زبان گرفتار شدهایم، آن طرفِ زبانِ ما واقعیتی وجود دارد که میتوانیم آن را بازنمایی کنیم. هیلاری: جان، مشکل این است که من نمیدانم تو چگونه میتوانی چنین چیزی بگویی. چون تو برای گفتن آن از زبان استفاده میکنی، و وقتی میگویی میلیونها ستاره آن بیرون وجود دارند به نظر میآید به طریقی از زبان خارج شدهای و میتوانی آن را به شکلی که در نهایت وجود دارد توصیف کنی. به شکلی که فکر میکنی در مورد پول و دیگر مثالها صحیح نیست. ولی من متوجه نمیشوم چگونه میتوانی واقعا تمایزی بین گونههای متفاوت کاربرد زبان قائل شوی که گویی کاربرد علمی زبان به شکلی از مشکلاتی که بقیه زبان با آن مواجه است فرار میکند. جان: ما رابطهای علت و معلولی بین خودمان و جهان نجومی داریم و جهان نجومی از طریق زبان با ما ارتباط برقرار نمیکند، بلکه برعکس ما از زبان استفاده میکنیم تا بتوانیم این جهان نجومی را مقولهبندی کنیم. وقتی به جهان پول و مهمانیها میپردازیم با یک سری تبادلات علت و معلولی در جهانی که مستقلا وجود دارد سر و کار نداریم. بلکه با واقعیتی سر و کار داریم که وجود دارد چون ما آن را به عنوان واقعیتی موجود بازنمایی میکنیم. این تمایز اساسی است، الان در مورد علوم طبیعی صحبت نمیکنم، تمایزهای عقل سلیمی در مورد کنار آمدن با واقعیت است. مایکل: من با جان موافقم. هیلاری: این مفهوم که بخشهایی از زبان با تعاملات انسانی سر و کار دارند و بنابراین کارکردی از خود زبان است و بخشهای دیگری از زبان وجود دارند که به نحوی با چهارچوبهای انسانی سر و کار ندارند ولی این امکان را دارند که جهان را مستقیما توصیف کنند به نظر من سردرگمی است. روشی که به وسیله آن جهان را توصیف میکنیم - چه خانهها و چه جوامع، واحدهای پول یا اتمها و مولکولها - بخشی از چهارچوب زبانی هستند و همگی خصیصهای دارند که از خصیصه زبانی پیروی میکنند. * برنامه فلسفه زبان برای آینده چیست؟ مایکل: در مورد اینکه چگونه باید فلسفه را پیش برد، به نظر من به هر شکلی که فلسفه کار کند. علت اینکه همچنان در مورد چرخش زبانی صحبت میکنیم این است که کار میکرد. چرخش زبانی تنها ابزار در جعبه ابزار فلسفه نیست، اگر تمایزی بین مشکلات بزرگ و کوچک در فلسفه ایجاد کنید، همانطور که گفتم حل کردن بسیاری از مشکلات کوچک مفید است. گمان میکنم گلایه هیلاری این است که فیلسوفها بیش از اندازه روی مشکلات کوچک تمرکز کردهاند و مشکلات بزرگ را فراموش کردهاند. مطمئن هستم که در سطح توصیفی بسیاری از آنها چنین کردهاند. ولی یکی از دلایل آن این است که همه ما نوابغی در حد ویتگنشتاین نیستیم. اغلب ما باید با هر چه که داریم پیش برویم و اگر بتوانیم یک پرسش کوچک را پاسخ بگوییم بهتر از این است که هیچ پرسشی را پاسخ نگوییم. فلسفه حرفهای یک گروه بسیار بزرگ است، هزاران فیلسوف آکادمیک داریم که میخواهند به مشکلاتی رسیدگی کنند و فلسفه را به عنوان رشتهای زنده نگه دارند. بسیاری از مشکلاتی که آنها بررسی میکنند، مشکلاتی هستند که بیرون از حلقههای آکادمیک فلسفه با ارزش تلقی نمیشوند. اگر نتیجه این میشد که هیچکس با پرسشهای بزرگ سر و کار نداشته باشد، خیلی بد میشد، موافقم. امیدوارم برخی از افراد چنین کنند. من خودم تمایلی ندارم وارد این دریای بزرگ شوم چون میدانم که دریای بزرگی است و افراد بزرگی قبل از من در آن غرق شدهاند. هیلاری: به نظر من نمیتوان به پرسشهای کوچکی که مایکل به آنها ارجاع میدهد، پاسخ گفت مگر اینکه قبل از آن، یک چهارچوب بزرگ برای پاسخ گفتن به آنها انتخاب کنید. بنابراین یک پرسش کوچک را میتوان به روشهای بسیار زیادی پاسخ گفت و این به چهارچوب کلیای که دارید بستگی دارد. بنابراین به عنوان مثال، من در چهارچوبی کار میکنم که در آن با «ارجاع» سر و کار ندارم، این باعث میشود بسیاری از پرسشهای کوچک بیارتباط باشند. مایکل: هیلاری تو از مفهوم ارجاع استفاده میکنی، من به تو با استفاده از واژه «هیلاری» ارجاع میدهم. هیلاری: نه، این فهم تو از کاربرد این واژه توسط من است. مفهوم خودت از ارجاع را تحمیل میکنی، برای این کار باید تصور خودم از زبان را تعریف کنم که شامل ارجاع نمیشود. تو نمیتوانی بگویی که نه این کاربرد تو اینچنین است. روشهای متفاوتی برای نگاه کردن به مسائل وجود دارد، ارجاع در سنت فرگهای وجود دارد ولی نهایی نیست. من فکر نمیکنم بدون بررسی آن چهارچوب بزرگتر بتوان سوالهای کوچک را پاسخ گفت. برای همین فکر میکنم باید چهارچوب بزرگتر را بررسی کنیم. من قبول دارم که این کار خیلی سختی است، همانطور که گفتم ویتگنشتاین این مسئله را چند سال پس از طرح رویای راسل مطرح کرد. به عنوان فیلسوف ما باید با این مشکل سر و کله بزنیم تا یک چهارچوب پیدا کنیم که کار کند. باید چهارچوبی پیدا کنیم که کارکرد زبان و رابطه زبان با جهان را تبیین کند بدون اینکه فرض کنیم این داستان نهایی است. ما چگونه میتوانیم این کار را انجام بدهیم؟ به نظر من این هدف نهایی فلسفه است. فیلسوفها باید تلاش کنند چهارچوبهایی مفید ارائه کنند، افراد بتوانند با استفاده از آنها در جهان دخالت کنند. ولی بدون این ایده که فیلسوفها روزی با پاسخ نهایی نزد ما خواهند آمد. میتوانیم دانشگاهها را تعطیل کنیم و بگوییم همه چیز تمام شده است چون نمیتوانیم حلش کنیم. جان سرل: یک پرسش بزرگ وجود دارد که هم در فلسفه و هم در زندگی به طور کلی پرسشی بسیار مهم است. این پرسش آنقدر بزرگ است که خجالت میکشیم آن را به طور واضح بیان کنیم چون نمیدانیم چگونه آن را برای دانشجویان خود تبیین کنیم. پرسش این است: در نتیجه بررسیهایی که در سیصد سال اخیر انجام شده است، علاوه بر به کار بردن انواع روشهای خارق العاده تجربی ما تصور بسیار خوبی از اینکه جهان چگونه کار میکند داریم. حتی فهمیدن ماهیت کوانتوم مکانیکی ترکیبهای شیمیایی که به زبان بستگی ندارد هم باید در زبان بازنمایی شود. جهان از ذرات فیزیکی و نیرو تشکیل شده است و ما نیز درون این جهان تکامل یافتهایم. این تصویری از جهان به عنوان یک جهان بدون ذهن و هدف است. ولی حالا به ما نگاه کنید، ما انسانها و واقعیت ما انسانها. پرسش اصلی در فلسفه این است که چگونه میتوانیم از واقعیت جهانی سخن بگوییم. زبان، هشیاری، اراده آزاد، جامعه، هنر، اخلاق و توانایی ما برای شرکت در بحث فلسفی را چگونه میتوانیم در واقعیت اساسی جای بدهیم؟ نه تنها باید نشان دهیم که چگونه در این جهان فیزیکی قرار گرفتهاند بلکه باید نشان دهیم چگونه پیامد طبیعی این واقعیت اساسی هستند. ما بیش از آنی میدانیم که خود را به جهل بزنیم. ما بیش از اندازه درباره چگونگی کارکرد جهان میدانیم. وظیفه اصلی فلسفه این است - من و بسیاری از دیگر فیلسوفها تمام عمر خود را صرف آن کردهایم و به پاسخی نهایی نخواهیم رسید ولی پیشرفتهای چشمگیری میکنیم. میتوان از پیشرفتهای بزرگی که از مواجهه با این پرسشها بدست آمده مثالهای زیادی زد. همانطور که مایکل گفت با بررسی پرسشهای به خصوص و کوچک در نهایت مجموعهای از پاسخهای بسیار مهم را داریم. یک عده فیلسوف نمیتوانند بگویند ما باور نداریم اتم هیدروژن یک الکترون دارد، آنها هر چه میخواهند میتوانند فکر کنند، اتم هیدروژن یک الکترون دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]
صفحات پیشنهادی
هاشمی طبا: بچه گانه است، نارنجک ها نقشی نداشتند/میزبانی را از ما گرفتند، مگر اتفاق خاصی افتاده؟
هاشمی طبا بچه گانه است نارنجک ها نقشی نداشتند میزبانی را از ما گرفتند مگر اتفاق خاصی افتاده ورزش > مدیریت ورزش - رئیس سابق سازمان تربیت بدنی می گوید ایران باید از مدت ها قبل به فکر افزایش قدرت خود در afc می افتاد به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین سرانجام کنفدراسیون فدو گزینه احتمالی برای میزبانی ایران از سعودی ها
دو کشور تاجیکستان و ازبکستان دو گزینه احتمالی باشگاه های ایرانی برای میزبانی از باشگاه های عربستانی در لیگ قهرمانان آسیا هستند به گزارش تحلیل ایران کنفدراسیون فوتبال آسیا امروز با صدور یک رای عجیب حکم به برگزاری بازی تیم های ایرانی با تیم های عربستانی در لیگ قهرمانان آسیا در کدو گزینه سپاهان برای میزبانی از عربستانی ها
بانک ورزش - با اعلام کنفدراسیون فوتبال آسیا تیم های ایرانی و عربستانی حاضر در لیگ قهرمانان باید کشور بی طرف را به عنوان میزبان دیدارهای خود انتخاب کنند به گزارش بانک ورزش باشگاه سپاهان دو گزینه را برای میزبانی از سعودی ها مد نظر دارد گزینه اول طلایی پوشان بیروت لبنان است و مسقپیشنهاد اولیه AFC برای میزبانی بازی های ایران و عربستان، قطر و امارات است!
پس از آنکه AFC کشور سوم را به عنوان راه حل اختلافات ایران و عربستان اعلام کرد اکنون پیشنهاد اولیه خود را برای میزبانی بازی ها همسو با سعودی ها بیان کرد پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی رای نهایی AFC در مورد اختلافات فوتبالی ایران و عربستان در نهایت صادر شد که قرار شد بازی ها به کشورچین رسما خواستار میزبانی جام ملت های آسیا شد
چین رسما خواستار میزبانی جام ملت های 2023 شد و 8 شهر خود را برای میزبانی این دوره از رقابت ها معرفی کرد دوره بعدی جام ملت های آسیا در سال 2019 در کشور امارات برگزار خواهد شد جایی که برای اولین بار 24 تیم در این رقابت ها حاضر خواهند بود میزبان دوره بعدی جام ملت ها یعنی در سال 202دومین شهر زیارتی خراسان رضوی آماده میزبانی از زائران است
فرماندار کاشمر با اشاره به جاذبه های گردشگری اماکن فرهنگی و تاریخی و نیز ظرفیت های زیارتی این شهرستان گفت کاشمر دومین شهر زیارتی استان خراسان رضوی است که با توجه به برنامه ریزی های صورت گرفته این شهرستان آماده میزبانی از گردشگران و زائران است به گزارش روابط عمومی دبیرخانه ستادجباروف: میزبانی سپاهانی ها در حد عالی بود
جباروف میزبانی سپاهانی ها در حد عالی بود بازیکن سابق فوتبال آسیا می گوید با سه امتیاز بازی در برابر سپاهان لوکوموتیوی ها شانس صعود به مرحله بعد را پیدا کردند به گزارش "ورزش سه" سرور جباروف پس از پیروزی تیمش برابر سپاهان می گوید دیداری که ما در برابر سپاهان برگزار کسال 94 همدلی و همزبانی میان دولت و ملت مشاهده شد
نماینده گناباد در مجلس شورای اسلامی گفت درخواست مقام معظم رهبری برای حضور گسترده مردم در انتخابات تحقق پیدا کرد محمد رجایی در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه خراسان با اشاره به این که در سالی که گذشت به طور کلی همدلی و همزبانی میان دولت و ملت مشاهده شدناگفته هایی از تایتانیک از زبان بازیگر نقش اول خانم
تایتانیک از جمله فیلم های پرهزینه و البته پرفروش تاریخ سینما است که پس از اکران طرفداران بی شماری پیدا کرد نزدیک به 20 سال از زمان ساخت آن می گذارد و حالا کیت وینسلت در مورد آن اظهار نظر کرده است تایتانیک Titanic فیلمی حماسی – عاشقانه و به نویسندگی و کارگردانی جیمز کامرون استهمدلی و همزبانی همه ابعاد نظام را دربر گرفت
چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۹ ۴۷ نماینده مردم سبزوار در مجلس شورای اسلامی گفت آثار مطرح شدن شعار دولت و ملت همدلی و همزبانی از سوی رهبری در سال 94 صرفا معطوف به دو پدیده عظیم برجام و انتخابات نبود و همه ابعاد و شئونات نظام را در بر میگرفت محمدرضا محسنیثانی در گفتوگو با خبرنگا-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها