تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833830447
چرا انقلاب فرانسه از بین رفت و انقلاب اسلامی ماندگار شد؟
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گفتوگو با دکتر منوچهر محمدی؛
چرا انقلاب فرانسه از بین رفت و انقلاب اسلامی ماندگار شد؟
شناسهٔ خبر: 3047286 - سهشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۷
دین و اندیشه > اندیشمندان
محمدی استاد دانشگاه تهران و نویسنده کتاب «انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه در گفتگویی به چرایی از بین رفتن انقلاب فرانسه و ماندگاری انقلاب اسلامی می پردازد. به گزارش خبرگزاری مهر، یکی از راههای فهم بهتر راز ماندگاری انقلاب اسلامی مقایسهی آن با سایر انقلابهای مهمی است که در جهان بهوقوع پیوسته است. بهعنوان مثال یکی از آن انقلابها، انقلاب فرانسه است که رهبر انقلاب درباره آن چنین میفرمایند: «انقلاب معروف فرانسه -که معروف به انقلاب کبیر فرانسه است- خب واقعاً انقلاب بود، یک انقلاب کامل و همه جانبه و با حضور مردم؛ با آن حوادث تلخ که اتّفاق افتاد، انقلاب بالاخره به پیروزی رسید امّا بقای این انقلاب به پانزده سال هم نرسید. انقلاب ضدّ سلطنت بود؛ کمتر از پانزده سال بعد از شروع انقلاب، سلطنت ناپلئون شروع شد؛ یک سلطنت مطلقه کامل؛ بعد هم بکلّی انقلاب فراموش شد.» در اینباره با دکتر منوچهر محمدی، استاد دانشگاه تهران و نویسنده کتاب «انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه» به گفتوگو نشستیم.
*لطفاً در ابتدا تاریخچهای کوتاه از انقلاب فرانسه و گروههای مرجع حاضر در این انقلاب بفرمایید. در جریان انقلاب فرانسه، نه شورشی قبل از انقلاب وجود داشت و نه مردم (مانند آنچه در انقلاب ایران شاهد آن بودیم) جایگاهی داشتند، بلکه شرایط سیاسی، اجتماعی و حتی نظامی فرانسه و ضعفهایی که لویی شانزدهم داشت، کار را بهجایی رساند که نظام پادشاهی فرانسه بهخودیخود فروپاشید. اوضاع فرانسه بهلحاظ اقتصادی چنان نابسامان شد که با درآمدهای دولت حتی امکان پرداخت بهرهی بدهیهای دولت هم وجود نداشت. از لحاظ نظامی نیز فرانسه در چهار جنگ هفتساله شرکت کرد که در هر چهار جنگ نیز شکست خورد. بیلیاقتی لویی شانزدهم نیز مشکل دیگری بود. تمام اختیارات خود را به دست همسرش ماری آنتوانت داد و او بود که کشور را اداره میکرد.
از سوی دیگر، سرکوب گسترده دولت نیز در این دوران دیده میشود که عملاً نشان میداد دولت برای مردم هیچ نقشی قائل نیست. طبقات اجتماعی در آن زمان به سه گروه عمده تقسیم میشدند: ۱. اشراف و نجبا (که کمتر از یک درصد جامعه را تشکیل میدادند)، ۲. راهبان و بزرگان کلیسا (که آنها نیز یک درصد مردم بودند) و ۳. تودههای مردم و رعایا. ادارهی کشور عملاً دست آن دو درصد بود و همین موضوع، چپاولهای فراوانی را به وجود آورد. بنابراین انقلاب فرانسه پس از فروپاشی دولت به وجود آمد.
در جریان انقلاب فرانسه، اوضاع بهجایی رسید که شخص لویی شانزدهم، زمام امور را به دست مجلس نمایندگان سپرد که ترکیب آن مجلس نیز گویای غیرمردمی بودن این حرکت است. یکسوم این مجلس در اختیار اشراف، یکسوم در اختیار روحانیون و یکسوم نیز در اختیار رعایا قرار داشت و بنابراین ۹۸ درصد مردم، تنها یکسوم ادارهی کشور را برعهده داشتند. جالب آنکه سال ۱۷۸۹ را بهعنوان سال انقلاب فرانسه (سال واگذاری امور از سوی لویی شانزدهم به مجلس نمایندگان) معرفی میکنند، اما لویی شانزدهم عملاً تا سه سال بعد از این تاریخ نیز قدرت را در دست داشت. حتی مجلس نمایندگان نیز سلطنت را خلع نکرد. بنا بر همین اتفاقات است که بسیاری از نظریهپردازان انقلاب در غرب بر این باور هستند که انقلابها میآیند و ساخته نمیشوند. اگر بخواهیم دو انقلاب را (بهلحاظ دارا بودن پایگاه مردمی) با یکدیگر مقایسه کنیم، انقلاب فرانسه پس از انقلاب و انقلاب ایران پیش از انقلاب محقق شد. برای نمونه، تغییرات مهم در فرانسه سه سال پس از شورشهای زندان باستیل آغاز شد. پس از سه سال نیز دعوا سر آن بود که سلطنت به سلطنت مشروطه تبدیل شود یا خیر. حتی طی آن سه سال نیز برادرزادهی لویی شانزدهم کشور را اداره میکرد. بهطور خلاصه، در انقلاب فرانسه ضعف ساختاری رژیم حاکم (بدون قیام مردمی) موجب فروپاشی آن شد و تا سه سال هم سعی شد سلطنت حفظ شود. در این دورهی سهساله نیز اشراف وارد صحنه شدند.
*بعد از آن سه سال چطور؟ بازهم اشراف گردانندهی اصلی امور بودند یا مردم وارد صحنه شدند؟ پس از آن سه سال، طبقهی دیگری از دل انقلاب به وجود آمدند که آنها را «بورژوا» نامیدند. آنها کسانی بودند که ثروت خاصی داشتند و رقیب اشراف بهشمار میآمدند. این گروه حدود بیست درصد از همان ۹۸ درصد را تشکیل میدادند. پس از سه سال این گروه توانستند با جنگ و خونریزی قدرت را از دست اشراف خارج کنند. در این دوره، حکومت به دست دو گروه «ژیروندنها» و «ژاکوبنها» افتاد. بورژواها در گروه ژاکوبنها حضور داشتند. ژبسپیر از جمله فرهیختگان ژاکوبنها بود.
پس از پایان سال ۱۷۹۲ دورهای در فرانسه آغاز میشود که دورهی خونریزیهای فراوان است. بهدلیل عملکرد بسیار بد اشراف و لویی شانزدهم، او، ماری آنتوانت و سایر رهبران سلطنتطلب زیر تیغ گیوتین میروند. در درون ژاکوبنها نیز گروههایی بودند که قدرت را در دست بگیرند و با یکدیگر رقابت داشتند. چنین وضعیتی تا ده سال ادامه داشت. ابتدا سلطنتطلبان زمام امور را به دست میگیرند. پس از آن نوبت به میانهروها میرسد و در نهایت نیز رادیکالها به قدرت میرسند.
اگر بخواهیم از اوضاع فرانسه به فاصلهی چهل سال پس از آن ارزیابی داشته باشیم، میتوانیم این دورهی زمانی را به دو قسمت تقسیم کنیم. دورهی اول، دورهی جنگ داخلی در فرانسه و دورهی دوم جنگ بینالمللی فرانسه است.
*در دوره نخست چه اتفاقاتی افتاد؟ در طول ده سال از انقلاب فرانسه حدود دوازده هزار نفر زیر تیغ گیوتین رفتند. این در حالی بود که جمعیت فرانسه حدود بیست میلیون نفر بود. همه این دوازده هزار نفر نیز از رهبران انقلاب بودند. بهواقع هیچ گروهی در امان نبود و تیغ گیوتین همواره فعال بود. آخرین نفری که زیر تیغ گیوتین رفت نیز همان ژوبسپیر (رهبر رادیکالها) بود. به همین علت بود که گفتند «انقلاب فرزندان خود را میخورد»؛ چراکه هیچکسی (اعم از اشراف، سلطنتطلبها و رادیکالها) در امان نبود و این اوضاع تا سال ۱۷۹۹ و روی کار آمدن ناپلئون ادامه داشت. در زمان ناپلئون دیکتاتوری ایجاد شد. او یک فرد انقلابی نبود، بلکه یک فرد نظامی بهشمار میآمد، اما مردم بهدلیل مشکلات بهوجودآمده مستأصل شدند و به ناپلئون روی آوردند.
*حد فاصل وقوع انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه تا چهل سال پس از آن، شاهد چه ناآرامیهایی در داخل فرانسه بودیم؟ همانطور که اشاره کردم، در ده سال نخست، جنگ قدرت در فرانسه برقرار بود. در داخل مرزهای فرانسه شاهد اوضاعی بودیم که توصیف شد. اوضاع بهجایی رسید که لویی شانزدهم برای ادارهی امور، به ارتش اتریش متوسل شد، چون حتی ارتش فرانسه از لویی دل کنده بود. زمانی که گروههای انقلابی متوجه شدند لویی شانزدهم از اتریشیها استفاده کرده است، کاخ سلطنتی را اشغال کردند و او را زیر گیوتین فرستادند. بنابراین ده سال نخست، اوج قحطی و مشکلات اقتصادی مردم فرانسه بود و روندی برای اداره امور وجود نداشت. علاوه بر این، طی این مدت، شورشهای فراوانی نیز در اقصی نقاط فرانسه به وجود آمد. هرکس برای خودش گروهی تشکیل میداد و ادعای قدرت میکرد.
در نهایت زمانی که رادیکالها زیر تیغ گیوتین میروند، شاهد دو مقطع بسیار محدود هستیم. در یک دوره کنسولها قدرت را در دست میگیرند و پس از ناتوانی در ادارهی کشور، استعفا میدهند. پس از آنها، یک هیئت پنجنفره موسوم به «دایرکتوار» تشکیل میشود. ناپلئون (که در آن زمان در مصر به سر میبرد) جزء همین گروه است.
اوضاع فرانسه چنان نابسامان شده بود که مردم تنها آرزو داشتند یک نفر بیاید و آنها را نجات دهد. اندکاندک آن چهار نفر نیز از گروه کنار رفتند و ناپلئون به پادشاهی رسید. جالب است که در طول آن ده سال، ده قانون اساسی در فرانسه به تصویب میرسد. بهطور میانگین سالانه یک قانون اساسی برای اداره کشور وضع میشود. پس از این ده سال نیز، یک دوره ۲۴ساله دیکتاتوری مطلقه در فرانسه حاکم میشود و مجدداً همه منابع کشور در اختیار جنگ قرار میگیرد. پس از ناپلئون نیز برادرزاده او به قدرت میرسد و حتی در دورهای نیز مجدداً سلطنتطلبان اداره امور را برعهده میگیرند. در واقع کار را بهجایی میرسانند که مردم را از انقلاب پشیمان میکنند. به این ترتیب، مردم خواهان بازگشت به دوران قبل میشوند که به این دوره «ترمیدور» میگویند. کرین برینتون نیز در کتاب «کالبدشکافی چهار انقلاب» خود، بر همین اساس نظریه «پاتولوژی انقلاب» را ارائه میکند. او بر این باور است که انقلاب مانند تبی است که در بدن سالمی وارد میشود، بدن را دچار بحران میکند و پس از یک دورهی بحرانی، به دوران قبلی خود بازمیگردد. در انقلاب فرانسه نیز واقعاً همین اتفاق افتاد؛ چراکه فرانسه انقلابی پس از چهل سال با کشورهای اروپایی که انقلاب نکرده بودند، هیچ تفاوتی نداشت.
فرانسه پس از چهل سال، نهتنها تفاوتی با سایر کشورهای اروپایی نداشت، بلکه در استعمارگری گوی سبقت را از سایر کشورهای اروپایی ربود. فرانسه انقلابی که شعارش آزادی، برابری و اخوت بود، تبدیل به یک استعمارگر بزرگ شد و با انگلیس، پرتغال و اسپانیا که هیچ انقلابی در آنها روی نداده بود، فرقی نداشت.
*چه شد که فرانسه انقلابی پس از گذشت چند سال از انقلاب خود، وارد فاز استعماری میشود و فجایعی را در عرصه بینالملل به وجود میآورد؟ انقلاب فرانسه تحول ایدئولوژیک مهمی در درون صاحبان قدرت و ثروت به وجود نیاورد، بلکه تنها یک تغییر از نظام سلطنتی به جمهوری در این کشور انجام شد که دیکتاتوری ناپلئون در قالب جمهوری نیز بهمراتب بدتر از لویی شانزدهم ارزیابی میشود. درست است که انقلاب فرانسه به نام آزادی، برابری و اخوت پیش رفت، اما در حقیقت این شعارها تنها دستاویز گروههای رادیکالی بود که همه آنها زیر تیغ گیوتین رفتند. ژان ژاک روسو، که معروف به ایدئولوگ انقلاب فرانسه است، در سال ۱۷۸۹ درگذشت و در نتیجه تئوریپردازیای که میبایست صورت میگرفت، از بین رفت. بهجرئت میتوانیم بگوییم که اگر ولایتفقیه وجود نداشت و رهبری منسجمی نبود، ما نیز به همان سرنوشت دچار میشدیم. در مواجهه قدرتهای داخلی نیز ولایتفقیه بود که اوضاع را مدیریت کرد.
همچنین این نکته را نیز باید در نظر داشته باشیم که انقلاب فرانسه مانند انقلاب ایران، دشمن خارجی داشت. کشورهای اروپایی مایل نبودند که انقلاب فرانسه استثنایی بر اصل سلطنت در اروپا باشد و به همین دلیل، به فرانسه حمله کردند. درست است که نتوانستند خاک فرانسه را اشغال کنند، اما موفق شدند فرانسه را از شعارهای خود بازدارند و نشان دهند که فرانسه یک استثنا نیست.
انقلاب آمریکا نیز با وجود آنکه یازده سال پیش از انقلاب فرانسه روی داد، نتوانست تغییری در خوی استکباری غربیها ایجاد کند. جالب آنکه مجسمه آزادی در آمریکا، هدیه فرانسه به آن کشور و برج ایفل نیز هدیه آمریکا به فرانسه جهت همذاتپنداری میان انقلاب دو کشور است، ولی هیچکدام تغییری جدی در فرهنگ غرب ایجاد نکردند.
*حد فاصل انقلاب فرانسه تا به ثبات رسیدن این کشور، چند سال به طول انجامید؟ تا سال ۱۸۳۵ همچنان شاهد درگیری در این کشور هستیم. تا زمان بناپارت سوم نابسامانی وجود داشت. در این سال بود که نهایتاً یک قانون اساسی (شاید برای بیستمینبار) نوشته شود. قرار شد که جمهوری باقی بماند، اما سازوکار آن همان سازوکار موجود در سایر کشورهای اروپایی باشد. در نتیجه، تنها شکل حکومت تغییر کرد. منتها اساس کشور همان سکولاریسم و تفکیک قوا و رجوع به احزاب (بهعنوان صاحبان قدرت) بود. بنابراین هیچگاه حقی به مردم داده نشد.
اعلامیهای که به نام حقوق بشر در انقلاب فرانسه مطرح است (که در مقدمهی قانون اساسی آن نیز وجود دارد) توسط خودشان نوشته نشده است، بلکه گروهی به نام اصحاب «دایرهالمعارف» در نوشتن آن نقش داشتهاند که مورد قبول سایرین نیز قرار گرفته است.
لیبرالیسم با همان معنای فردگرایی، بهعنوان تعریف غالب قرار گرفت و رفتهرفته حقوق اقشار دیگر در نظر گرفته شد. برای مثال، حق رأی زنان بیست سال پس از انقلاب فرانسه به تصویب رسید. تا مدتها پس از انقلاب، حق رأی براساس میزان ثروت بود و افراد میبایست مالیات معینی پرداخت میکردند تا حق رأی پیدا کنند. طبیعی بود که تنها ثروتمندان قادر به پرداخت مالیات بودند و بدینترتیب بازهم گروه زیادی از افراد از رأی دادن محروم میشدند. پس از مدتی نیز دریافتند که میتوانند توزیع قدرت را از طریق احزاب دنبال کنند و امروزه هم اگرچه همه افراد صاحب رأی هستند، اما بازهم ناچار به رأی دادن به گروه خاصیاند که از آنها با نام صاحبان قدرت و ثروت یاد میشود.
*اگر بخواهیم اوضاع امروز فرانسه را با شعارهای اصلی انقلاب این کشور (آزادی، برابری و اخوت) و اعلامیهی حقوق بشر آنها (مندرج در آخرین قانون اساسی مصوب فرانسه) مقایسه کنیم، به چه نتیجهای میرسیم؟ معتقدم همه تغییرات محدود به یکسری امور ظاهری است و در واقع همان دیکتاتوری صاحبان قدرت و ثروت در این کشورها وجود دارد. صاحبان ثروت و قدرت، اقلیت محدودی هستند. اگر روزی اشراف بهدلیل روابط خانوادگی با پادشاهان، بر کشور حکومت میکردند، امروز صاحبان قدرت (آنهم در یک طبقهی محدود) در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی حکمرانی میکنند. مردم همچنان رعایایی هستند که هدایت آنها به دست یک گروه خاص است.
از طرفی دیگر، پیوندی که در غرب وجود دارد، صاحبان قدرت و ثروت را به صهیونیسم پیوند زده و سیطره صهیونیسم (بهدلیل برتریهای مالی، علمی و رسانهای) بر همه آنها محسوس است. امروز شکاف اقتصادی در میان جوامع اروپایی وحشتناک است. گروهی در اوج فقر به سر میبرند، درحالیکه برای یک گروه محدود، همه امکانات موجود است.
*چه مثالهای بارزی در این زمینه وجود دارد؟ نفس استعمارگری، خلاف حقوق بشر است؛ چراکه فجایع بهوجودآمده توسط اروپاییها در آسیا، آمریکای لاتین و سایر مناطق جهان، وحشتناک بوده و خلاف همه موازین حقوق بشر است. پس از اتمام استعمار نیز قوانینی وضع کردند که آنها نیز در تعارض با حقوق بشر قرار دارد. برای نمونه، در فرانسه هرگونه تحقیق پیرامون هولوکاست، بهلحاظ قانونی ممنوع است و برای همین موضوع، تعداد زیادی از دانشمندان و پژوهشگران در زندان به سر میبرند. مورد دیگر نقض حقوق بشر در فرانسه، به اوضاع مسلمانان مربوط میشود. در فرانسه از مسلمانان حق رعایت حجاب سلب شده است. به آنها گفته میشود در صورتی حق ورود به مدارس را دارند که کشف حجاب کنند؛ چراکه حجاب مخالفت با سکولاریسم است و سکولاریسم اجازه رعایت حجاب را نمیدهد.
علاوه بر این، در فرانسه دین اسلام بهعنوان دومین دین این کشور شناخته میشود؛ بهطوریکه از جمعیت چهلمیلیونی فرانسه، حدود پنج میلیون نفر مسلمانان هستند. این در حالی است که یک نماینده از مسلمانان در مجلس فرانسه حضور ندارد. در مقابل، جمعیت یهودیان به پانصد هزار نفر هم نمیرسد، ولی بسیاری از نمایندگان یهودی یا مورد تأیید یهودیان هستند.
در یک نگاه کلی باید بگویم که مقایسه این انقلابها با انقلاب اسلامی در ایران یک قیاس معالفارق است؛ چراکه در انقلاب ایران، مردم بهمعنای واقعی کلمه در متن وقایع انقلاب حضور داشتند و یک رهبری منسجم نیز در اداره امور به چشم میخورد. در طول این سالها، هیچ فعلوانفعال مهمی در اصلیترین اهداف انقلاب و رهبران آن صورت نگرفته است. کشور ما با وجود همهی حملات و تحمل بیش از هجده توطئه براندازی، توانسته همچنان به راه خود ادامه دهد، همه مشکلات را پشت سر بگذارد و قدرتمندتر به کار خود ادامه دهد.
ما امروز کشوری استثنایی در منطقه غرب آسیا هستیم و بهخوبی به حرکت خود ادامه میدهیم. علاوه بر این، در سایر انقلابهای بزرگ دنیا، با وقوع انقلاب، یک نظام جایگزین نظام قبلی میشود، اما در ایران انقلاب ادامه پیدا کرده است؛ یعنی عواملی که منجر به سقوط رژیم قبلی شدند (مردم، رهبری و مکتب)، همچنان در صحنهاند و درعینحال یک نظام به نام جمهوری اسلامی ایران نیز مستقر است.
در سایر انقلابها، بسیاری از رهبران انقلاب در همان اوایل نابود میشوند و تفکر انقلابی نیز از بین میرود، اما امروز با وجود گذشت بیش از چهار نسل، همچنان روحیه انقلابی در مردم زنده است. همچنان جوانان حاضر در مراسم ۱۳ آبان، مانند سال ۵۷، شعار «مرگ بر آمریکا» سر میدهند.
همه این موارد، نشانه عظمت انقلاب اسلامی است که توانسته همه آفات واردشده را پشت سر بگذارد و آفتزدایی کند. بارها گفتهام که انقلاب ما مانند دیگ جوشانی است که دائماً تفالهها را بیرون میاندازد و زلال باقی میماند. منبع: khamenei.ir
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 86]
صفحات پیشنهادی
انقلاب اسلامی چگونه نظام بینالملل را به چالش کشید؟
در گفتگو با مهر بررسی شد انقلاب اسلامی چگونه نظام بینالملل را به چالش کشید شناسهٔ خبر 3042913 - یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۵ ۵۳ دین و اندیشه > اندیشمندان منوچهر محمدی پژوهشگر حوزه انقلاب اسلامی می گوید انقلاب اسلامی ایران با طرح یک نگرش جدید نظم حاکم و دوقطبی را بهم ریخت اماتحاد بین ادیان توحیدی در سایه انقلاب اسلامی در ایران عینیت پیدا کرد
پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۵ ۲۰ اسقف اعظم کلیسای آشوری کلدان کاتولیک آذربایجان غربی گفت اتحاد ادیان توحیدی در سایه پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در ایران عینیت پیدا کرده است و همه این ادیان در کمال ارامش و تفاهم با یکدیگر زندگی می کنند به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسهمایش «انقلاب اسلامی و نقش آن در وحدت و بیداری اسلامی»
با حضور حسن رحیم پورازغدی برگزار می شود همایش انقلاب اسلامی و نقش آن در وحدت و بیداری اسلامی شناسهٔ خبر 3043715 - یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۰ ۰۶ دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها همایش انقلاب اسلامی و نقش آن در وحدت و بیداری اسلامی با حضور حسن رحیم پورازغدی در دانشگاه مذاهقدردان نعمت انقلاب اسلامی باشیم
رئیس سازمان اوقاف قدردان نعمت انقلاب اسلامی باشیم شناسهٔ خبر 3045940 - سهشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۱ ۳۴ دین و اندیشه > سایر رئیس سازمان اوقاف گفت انقلاب اسلامی یکی از نعمت های بزرگ خداوند به ملت ایران است که در آن همه مفاهیم متعالی از جمله آزادی استقلال معنویت غیرت شجاعت وانقلاب اسلامي آموزگار جريان سوم هستي است
انقلاب اسلامي آموزگار جريان سوم هستي است انقلاب اسلامي ايران در آستانه 40 سالگي قرار دارد 40 سالگي يك جنبش و نهضت اجتماعي بيانگر معاني مختلفي است كه پايداري ثبات و قوام آن از مهمترين دلالتهاي آن است نویسنده سيدطاهر جلالي اين مرحله از انقلاب اسلامي را با زاو«بیداری اسلامی»پیام انقلاب اسلامی ایران به بشریت و جهان اسلام است
رحیمپور ازغدی در دانشگاه مذاهب اسلامی بیداری اسلامی پیام انقلاب اسلامی ایران به بشریت و جهان اسلام است شناسهٔ خبر 3045846 - سهشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۰ ۴۲ دین و اندیشه > اندیشمندان حسن رحیمپور ازغدی در جمع دانشجویان دانشگاه مذاهب اسلامی با بیان این که امروزه تقریب مذاهب ازافزایش فعالیتهای قرآنی از دستاوردهای انقلاب اسلامی است
دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۰ ۱۵ رئیس سازمان دارالقرآن کشور گفت رسانهها و مطبوعات کشور موضوع قرآن را در اولویت برنامههای خود قرار دهند تا به جایگاهی برسیم که رسانهها در توسعه فرهنگ قرآنی نقش مهمی داشته باشند به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه زنجان مهدی قرهبیانیه کمیته مساجد ستاد دهه فجر انقلاب اسلامی بهمناسبت دهه فجر
دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۹ ۰۸ کمیته مساجد ستاد دهه فجر انقلاب اسلامی به مناسبت ایام الله دهه فجر انقلاب اسلامی بیانیهای صادر کرد به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا در این بیانیه آمده است بسم الله الرحمن الرحیم مسجد از مهمترین با سابقهترین و موثرترین نههمایش «چگونگی انقلاب اسلامی و فتنه های پیش روی آن» برگزار میشود
در ایام الله دهه فجر همایش چگونگی انقلاب اسلامی و فتنه های پیش روی آن برگزار میشود شناسهٔ خبر 3041087 - چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۲ ۰۲ دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها همزمان با ایام الله دهه فجر و ۲۲ بهمن همایش چگونگی انقلاب اسلامی و فتنه های پیش روی آن به همت بسیج دانفي امريكا و اثبات انقلاب اسلامي
نفي امريكا و اثبات انقلاب اسلامي در جهان كنوني منطق نطقها و پيامهاي رهبران و رؤساي دولتها يكي از بارزترين و اصليترين منابع تبيين و فهم راهبردها و استراتژيهاي نظامهاي سياسي است نویسنده نويد نظري معمولاً دولتمردان مهمترين سخنان يا به تعبير اهل فن ديپلماسي-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها