پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850957954
نگران تجزیه اجتماعی هستم/ عبور ازبحران اقتصادی باتشکيل دولت مقتدر
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مسعود درخشان:
نگران تجزیه اجتماعی هستم/ عبور ازبحران اقتصادی باتشکيل دولت مقتدر
شناسهٔ خبر: 3040021 - دوشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۸
دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها
مسعود درخشان معتقد است که عبور از بحران اقتصادی نیازمند تشکیل دولت مقتدر است و بحرانهای اقتصادی اگر مدیریت نشود تا بدانجا پیش میرود که کشور را با خطر تجزیه روبهرو میکند. به گزارش خبرگزاری مهر، متن پیش رو گفتگوی مجله عصر اندیشه با مسعود درخشان درباره ضرورت های گذار به اقتصاد مقاومتی است که در شماره ۱۰ این نشریه به چاپ رسیده است؛ دکتر مسعود درخشان اقتصاددان، نظریهپرداز اقتصاد اسلامی، عضو هیأت علمی دانشگاه لندن و استاد دانشگاه علامه طباطبایی سال ۱۳۲۸ در تهران به دنیا آمد. سال ۱۳۵۰ پس از دریافت مدرک کارشناسی اقتصاد از دانشگاه تهران بهعنوان فارغالتحصیل ممتاز رشته اقتصاد دانشگاههای کشور انتخاب شد. درخشان برای ادامه تحصیل به لندن اعزام شد و کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه آکسفورد و دکترای اقتصاد را از دانشگاه لندن اخذ کرد. سال ۱۳۵۷ به ایران بازگشت و به تدریس در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران مشغول شد. بعد از تعطیلی دانشگاهها در سال ۱۳۵۹ برای تکمیل و تجدیدنظر رساله دکتری خود مجدداً برای دو سال به انگلستان رفت و علاوه بر تحقیقات در زمینه کاربرد مدلهای اقتصادسنجی، یک مدل کلان اقتصادی نیز برای اقتصاد ایران ساخت. در آستانه بازگشایی دانشگاهها، به ایران بازگشت و بههمراه خانوادهاش در قم اقامت کرد و در زمینه اقتصاد اسلامی به مطالعه پرداخت. در سال ۱۳۶۳ برای تاسیس دانشکده اقتصاد و معارف اسلامی، به دانشگاه امام صادق رفت. سال ۱۳۷۰ بهعنوان اقتصاددان ارشد دفتر مطالعات انرژی (I.B.E.S) در دانشگاه لندن شروع به تدریس کرد. او ریاست مرکز تحقیقات اقتصاد ایران دانشگاه علامه طباطبایی را بر عهده داشت و در دانشگاههای آکسفورد، دانشگاههای تهران، تربیت مدرس و امام صادق تدریس کرد. سال ۱۳۷۶ به مدرسه مطالعات مشرقزمین و آفریقا رفت و دکترای اقتصاد مالی را با ارائه تز «سیاستهای پولی و اعتباری در ایران» دریافت کرد. کتاب «اقتصادسنجی» او در دوره پانزدهم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کتاب سال برگزیده شد. درخشان فعالیتهای پژوهشی را نیز در زمینه اقتصاد سیاسی نفت و گاز در خلیج فارس، آسیای جنوب شرقی و دریای خزر، مکانیسم معاملات نفتی در بازارهای نفتی و تاثیر آن بر قیمت جهانی نفت خام و همچنین نقش پول واحد اروپایی (یورو) در تحولات آینده، تقسیم معاملات ارزی و بهویژه بر دلار و قیمتگذاری نفت خام انجام داده است. «مشتقات و مدیریت ریسک در بازارهای نفت و گاز» (۱۳۸۳)، «ماهیت و علل بحران مالی ۲۰۰۸ و تاثیر آن بر اقتصاد ایران» (۱۳۸۷) و «نظامهای اقتصادی، بررسی تحلیلی - تاریخی مبانی نظامهای اقتصادی و مبانی نظام اقتصاد اسلامی» (۱۳۸۸) از تالیفات اوست. او آبان ۱۳۹۴ برنده دومین «جایزه جهانی علوم انسانی اسلامی» شد و با ارائه سخنرانی با عنوان «۳۵ سال تلاش در اقتصاد اسلامی با رویکرد نظام سازی» در سومین «کنگره علوم انسانی اسلامی» به بررسی بسط گفتمان اقتصاد اسلامی در ایران پرداخت. *اکنون عبور از بحران اقتصادی به یکی از دغدغههای جامعه ایران تبدیل شده و «نجات اقتصاد» نه تنها یک ضرورت مادی، بلکه یک آرمان اجتماعی بهشمار میرود. مردم از اقتصاددانان و چهرههای نافذ انتظار دارند تا نسخه نجاتبخشی ارائه دهند تا نگرانیهایشان به پایان برسد، اما همه میدانیم که چنین کاری در کوتاه مدت یا حتی میان مدت امکانپذیر نیست. از سوی دیگر ما در شناخت اقتصاد ایران و زمینههای عقبماندگیهای آن فاقد یک اجماع علمی هستیم و در این بین، آراء متفاوتی طرح میشود. به گمانم خیلی مهم است که بتوانیم بهصورت تاریخی و عینی، اصلیترین دلایل این عقبماندگی را بشناسیم و اگر موافق باشید، بحث را از همینجا آغاز کنیم... برای اینکه بتوانیم وضعیت اقتصادی ایران را بهدرستی بشناسیم و سپس سیاستهای متناسب را طراحی کنیم، لازم است که چند نکته را مدنظر قرار دهیم: اول نکته اینکه در اواخر حکومت پهلوی با افزایش قیمت نفت، اقتصاد ما کاملاً به درآمدهای حاصل از فروش نفت خام وابسته شد. سیاست شاه این بود که تا جای ممکن درآمدهای نفتی را به اقتصاد ملی تزریق کند، حتی مشاوران خارجی شاه به وی توصیه میکردند که این کار را نکند، زیرا نگران بحران اقتصادی و سرنگونی رژیم شاه بودند. نتیجه آن شد که مصرفزدگی و تولید کالاهای مصرفی عمدتاً بهصورت مونتاژ، محور فعالیتهای اقتصادی شد. صنایع اتومبیل و یخچال و تلویزیون و مانند آن شکل گرفت که هدفش صرفاً مصرف داخلی بود. سیاست دیگرشان این بود که قیمت دلار را پایین نگه دارند تا کالاهای وارداتی ارزان بماند، زیرا واردات، محور اصلی فعالیتهای اقتصادی بهحساب میآمد. بدین ترتیب تولید داخلی مقرون بهصرفه نبود. این سیاستها، تغییرات ساختاری در بافت اجتماعی کشور را هم در پی داشت. شهرها بزرگ شدند، سرعت مهاجرت از روستاها به شهرهای کوچک و از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ افزایش پیدا کرد و حتی در بافت روستاها تغییرات ساختاری ایجاد شد. من آنزمان در انگلستان درس میخواندم. اخباری به گوش ما میرسید که مثلاً در روستاهای کشور تخممرغ وارداتی توزیع میشود! یا واردات برنج به تبع سیاستهای غلط ارزی به قدری ارزان بود که برنجکاران ایرانی ترجیح میدادند زمینهای خود را برای ویلاسازی به طبقات مرفه سایر نقاط کشور بفروشند و حتی برنج مورد نیاز خود را از شهرها تهیه کنند. در اینباره دکتر «محمدعلی موحد» سندی را دیده است که در آن کارشناسان شرکت نفت انگلیس و ایران سابق، در گزارش خود به دولت انگلیس مینویسند: «در ایران روستاها و شهرهای کوچک خودکفا هستند و ما باید روستاها و شهرهای کوچک ایران را از خودکفایی خارج کرده و به شهرهای بزرگ وابسته کنیم، در غیر اینصورت سیاستهای انگلستان در ایران با موفقیت روبهرو نخواهد شد.» این سند مشخص میکند این سیاست استعماری انگلستان حداقل از سال ۱۹۳۳ میلادی - که امتیازنامه دارسی به قرارداد شرکت نفت انگلیس و ایران تبدیل شد- شروع و در سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴، شاه با تزریق حجم عظیم درآمدهای نفتی به اقتصاد ملی این سیاست استعماری را به نتیجه رساند. بنابراین، از دیرباز انگلستان به خوبی میدانست چگونه با کشورهای نفتی در حال توسعه باید رفتار کند. شاه در این فکر بود که به هر نحوی محبوبیت عمومی بهدست آورد و گمان میکرد با این سیاست میتواند به زعم خود به دروازههای بزرگ تمدن برسد. خوشبختانه انقلاب اسلامی با پشتوانه فرهنگ انقلابی و اسلامی توانست آن نظام سیاسی را واژگون کند. این برای غرب بسیار عجیب بود که مردمی با چنان رفاه اقتصادی چرا انقلاب کردند؟ اتفاقاً به همین دلیل بود که تحلیلگران غربی بعد از انقلاب اسلامی، فرهنگ ما را نشانه رفتند. البته اقتصاد را هم مورد حمله قرار دادند، ولی روی فرهنگ خیلی کار کردند. مثلاً شبکه بیبیسی فارسی توسط شاخصترین استادان رسانهای انگلستان راه اندازی شد تا فرهنگ و افکار عمومی جامعه انقلابی اسلامی ایران را هدف قرار دهد. * «فرانسیس ساندرز» در کتاب «جنگ سرد فرهنگی» تمام اسناد سازمان CIA و MI۶ از آغاز جنگ سرد (۴۳-۱۹۴۲) تا فروپاشی شوروی (۱۹۹۱) را گردآوری کرده است. او در این کتاب نشان میدهد که آمریکا چطور جنگ فرهنگی و اقتصادی را همزمان با هم مثلاً در مورد نیکاراگوئه (که ساندیستها در آن بهسبب ایجاد رفاه اجتماعی محبوبیت یافته بودند) بهکار گرفت. اکنون هم ایران در کنار جنگ فرهنگی، عملیات سیاه اقتصادی که معروف به «خرابکاریهای غیر مرگبار» است، پیش میرود و بدینترتیب، فرهنگ و اقتصاد در پروژه جنگ نرم پیوستگی مهمی پیدا میکنند... بله، باید جنگ فرهنگی و جنگ اقتصادی با هم پیش بروند چون لازم و ملزوم هم هستند. به هرحال، انقلاب اسلامی ایران وارث اقتصادی کاملاً وابسته شد. بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، نظام استکبار غربی برای تحت فشار قراردادن اقتصاد ایران برنامههای تحریم را آغاز کرد تا شریانهای اصلی اقتصاد را در تنگنا قرار دهد. برنامه تحریم از تحریمهای نظامی و تسلیحاتی آغاز شد و بعد برای اینکه منابع مالی ما را در تنگنا قرار دهند، جنگ تحمیلی را بهراه انداختند. خوشبختانه در این جنگ تحمیلی موفق نشدند، چراکه فرهنگ حاکم بر جامعه، فرهنگ مقاومت بود. اگرچه مردم حتی برای خریدن چند متر سفره پلاستیکی صف میکشیدند، اما به شدت در مقابل تجاوز نظامی بیگانگان مقاومت میکردند. به یاد دارم در خلال جنگ تحمیلی که در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران تدریس میکردم، دانشجویانی که برای تجدید وضو میرفتند، صابون نداشتند. آنوقتها صابون گلنار بهصورت آزاد را فقط در کنار خیابان میفروختند. من میخریدم و آنها را سه تکه میکردم و بعد به هوای تجدید وضو به دستشوییها میرفتم و در آنجا میگذاشتم تا بچهها صابون داشته باشند. دانشکده بودجه لازم برای تهیه صابون در دستشویی ها را نداشت. مردم تا این حد در دشواری بودند، اما نهتنها «مقاومت» میکردند، بلکه «رضایت» هم داشتند. بعد از جنگ تحمیلی، متاسفانه بهجای اینکه برای گسترش فرهنگ مقاومت، سرمایهگذاری شود، راهکارها تغییر کرد و گفتند مردم خسته هستند و رفاه میخواهند، در صورتیکه مردم بهدنبال رفاه در معنای نامناسب کنونی، نبودند. *ما فرض میکنیم مردم خواهان رفاه بودند و اسلام هم که آن را منع نکرده است، آیا نسخه تحقق این رفاه اقتصادی نئولیبرالی بود که از سال ۱۳۶۸ اجرا شد؟ حتماً باید به سمت اقتصاد باز، تجارت آزاد و وامهای صندوق بینالمللی پول و سازمان تجارت جهانی (با همه آن پیوستهای فرهنگی که دارد) حرکت میکردیم یا اساساً نمیتوانستیم مدل دیگری را اجرا کنیم؟ فرمایش شما منطقی است، اما اجازه دهید این نکته را نیز عرض کنم که در همان سالها در دانشگاه امام صادق با برخی فقها بحثهایی داشتم مبنی بر اینکه واژه «رفاه» و رفاهطلبی به لحاظ موازین اخلاق اسلامی چندان پسندیده نیست. بنابراین، اینکه میفرمایید مردم خواهان رفاه بودند و اسلام هم آن را منع نکرده است، محل بحث است. البته اسلام با فقر هم میانه خوبی ندارد، اما به نظر میرسد بهتر است به جای واژه رفاه که ترجمه یک اصطلاح اقتصادی رایج در اقصاد سرمایهداری است؛ از اصطلاحات دیگری استفاده کنیم. مثلاً پیشرفت، بهروزی، بهزیستی، زندگی مکفی و نظایر آن که یک خانوار از نیازهای اساسی و معیشت لازم و کافی برخوردار باشد، بدون آنکه به تجملات و زیاده طلبیها بپردازد. اوایل دهه ۱۳۷۰ که رئیس دانشکده معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق بودم، بحثی با دانشجویان داشتیم که میگفتم تنها فرصت تاریخی برای خروج ایران از دام توسعهنیافتگی اقتصادی همین الان است، چراکه فرهنگ مقاومت هنوز در میان مردم زنده است و اگر این فرصت از دست برود، هیچگاه بهدست نخواهد آمد. متاسفانه به جای طراحی سیاستهای اقتصادی بر مبنای فرهنگ مقاومت، شروع کردند به نصب تابلوهای تبلیغاتی- تجاری در سطح شهرها و بزرگراهها. به یاد دارم که اولین اقدام جدی در سطح شهر تهران بعد از پایان یافتن جنگ تبلیغاتی، راهاندازی نمایشگاه گل و گیاه بود. بدین بهانه که مردم در خلال جنگ تحمیلی خسته شدهاند و باید چشمان آنان به دیدن گل و گیاه روشن شود. گذاشتن گلدانهای سیمانی پر از گل در کنار اتوبانها و چهارراهها رایج شد که با هوای گرم تهران و کمبود آب اساساً سازگاری نداشت. تودههای مردم این اسرافها را به چشم میدیدند و فقدان عقلانیت در سیاستگذاریهای شهری را به وضوح مشاهده میکردند. بنابراین، در سطح کلان و اجرای سیاستهای غیرمنطقی توسط دولتمردان موجب شد که فرهنگ مصرفگرایی، تجملگرایی و رفاهطلبی توسط مدیران نظام به تودههای انقلابی مردمی تزریق شود. این فرآیند نفوذ جریان ضد انقلاب اسلامی تا به امروز بهصورتهای مختلف و متناسب با مقتضیات زمان و مکان همچنان ادامه دارد و موجب تقویت فرهنگ وابستگی به غرب بهعنوان تنها راهکار خروج از دام توسعه نیافتگی، در سطح گستردهای از مدیران ارشد و میانی شده است. این فرآیند تا بدانجا پیش رفته که هماکنون انعقاد قراردادهای نفتی با شرکتهای نفتی بینالمللی که با پیروزی انقلاب اسلامی آنها را اخراج کردیم، تنها راه توسعه صنعت نفت و گاز کشور به حساب میآید. فراموش نکنید که الگوی استکبار برای عقب نگه داشتن کشورهای در حال توسعه نفتی فقط در مورد جمهوری اسلامی ایران اجرا نشده است. بعد از جنگ عراق و کویت، اولین اقدامی که مسئولین کشور عراق کردند این بود که نمایشگاه گلوگیاه در بغداد برپا کنند و از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران ناظر گشایش این نمایشگاه بودم و نکته جالب این بود که دلیل برگزاری این نمایشگاه را اینطور اعلام کردند که مردم عراق خسته شدهاند و باید چشمانشان به دیدن گل و گیاه روشن شود. * چرا؟ لطفاً توضیح بیشتری بدهید. چون این سیاستها منشاء واحدی دارند. شخصاً فکر میکنم که این طرحها و ایدهها از جای دیگری به مدیران ارشد این کشورها تزریق میشود و متاسفانه آنان نیز آگاهانه یا ناآگاهانه این ایدهها را میپذیرند. بههرحال ثمره اجرای این سیاستها این بوده است که تودههای مردم از فرهنگ مقاومت که در دوران جنگ شکل گرفته بود خارج شده و وارد یک فضای آرمانی و لذتطلبی و رفاهزدگی و مادیگرایی شوند. *مشکل اینجاست که وقتی این مطالب به جوانان امروز منتقل میشود، در جواب میگویند شما میخواهید که ما همیشه در بدبختی باشیم! شما با گل و گیاه هم مشکل دارید؟! مگر لذت بردن از طبیعت حرام است؟! چون بهصورت علمی و منطقی این گزارهها برای آنها مدلل و اثبات نشده است... بله. جمعبندی شما صحیح است. جوانان ما هیچ تقصیری ندارند. دانشگاهها و رسانهها حقایق مربوط به تحولات انقلاب اسلامی را به درستی به جوانان ما منتقل نکرده و نمیکنند. از سوی دیگر، رفتار و سبک زندگی و شیوه مدیریت بسیاری از مدیران ارشد کشور نیز موجب شکلگیری همین باورهای نادرست در جوانان ما شده است یا آنکه حداقل مهر تاییدی بر این باور جوانان است. نقش رسانههای غربی به ویژه بی بی سی فارسی در القای شبهات و تضعیف روحیه انقلابی جامعه را هیچگاه فراموش نکنید. به ویژه آنکه این رسانهها با استفاده از آخرین دستاوردهای علمی و بهاصطلاح با محوریت دانش، ذهنیت و ارزشها و آرمانهای انقلابی- اسلامی- ایرانی را هدف قرار دادهاند. *جمعبندی شما این بود که وابسته شدن روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ در عصر پهلوی، خودکفایی ملی را از بین برده و اقتصادی وابسته را به ما تحمیل کرد. سوال من این است که آیا پس از جنگ راهی وجود نداشت تا دولتمردان و نخبگان ما در همان سیکل معیوب، اقتصاد کشور را پیش نبرند؟ مجموعهای از عوامل دستبهدست هم دادند تا دولتمردان ما در همان سیکل معیوب، اقتصاد کشور را مدیریت کنند. اولاً ساختار اقتصادی با ویژگی وابستگی به درآمدهای نفتی و واردات کالا و خدمات با استفاده از درآمدهای نفتی که از دوران شاه بهجای مانده بود، بزرگترین مانع در پیشرفت اقصادی کشور محسوب میشد و متاسفانه هماکنون نیز وضعیت بر همین منوال است. ثانیاً این باور نادرست که توسعه اقتصادی همچون کالایی است که میتوان آن را با دلارهای نفتی از کشورهای توسعه یافته خریداری کرد قبل از انقلاب اسلامی و بعد از پایان یافتن جنگ تحمیلی هنوز در ذهن مدیران و برنامهریزان کشور باقی مانده است و مانع اصلی در توسعه درونزا و تحقق اقتصاد مقاومتی است. انعقاد قراردادهای نفتی با شرکتهای نفتی بینالمللی که در صدر سیاستهای جاری هیأت دولت است، نمونه بارزی از رسوب همان طرز فکر قدیمی است که با درآمد نفتی و یا نفت تولیدی از میادین و پرداخت آن به شرکتهای نفتی بینالمللی میتوان به توسعه در صنعت نفت رسید. ثالثاً جنگ تحمیلی که از طرف نظام استکبار جهانی طراحی و بر ملت انقلابی ایران تحمیل شد و هدفی جز ساقط کردن نظام سیاسی و از بین بردن فرهنگ اسلام انقلابی نداشت موجب شد که حجم عظیمی از منابع کشور در خلال هشت سال به دفاع مقدس اختصاص یابد و همین امر موجب شد که روستاها و شهرهای کوچک فقیرتر شوند و اندک منابع مالی موجود صرف تأمین مایحتاج شهرهای بزرگ شود و فرآیند مهاجرت به شهرهای بزرگ تشدید شد به نحوی که هماکنون با کلان شهرهایی مواجه هستیم که همچون اژدهایی درآمدهای نفتی را میبلعد و آیندهای بس نگرانکنندهتر را ترسیم میکند. *یعنی یک اقتصاد وابسته بهسوی یک فقر فزاینده حرکت کرد؟ بله، فرمایش شما صحیح است. الگوی توزیع درآمد نابرابرتر شد و مهاجرت شدت یافت. تهران با سرعت انفجاری رشد کرد. بعد کمکم اصفهان و شیراز و مشهد هم «کلانشهر» شدند. حتی کرج که در آستانه انقلاب اسلامی از ییلاقات تهران محسوب میشد که امروزه بهصورت یک کلان شهر درآمد. نظام سیاسی باید جلوی این فرآیند را بگیرد و با توجه به مختصات و محدودیتهای فعلی و امکانات موجود چارهاندیشی کند. اما چگونه؟ مگر به این سادگی است؟ چنانکه عرض کردم برنامهای را کارشناسان استعماری انگلیسی از دهه ۱۹۳۰ طراحی کرده و به اجرا گذاشتند و وابستگی اقتصاد ایران را به اقتصاد کشورهای مسلط از کانال درآمدهای نفتی تثبیت کردند و با راه اندازی جنگ تحمیلی این فرآیند وابستگی را تشدید نمودند و سپس با اجرای تحریمهایی که در طول تاریخ معاصر بیسابقه بوده است، هزینههای کشور را به شدت افزایش داد و درآمدهای کشور ما را کاهش دادند و وضعیت موجود در بستر یک فرآیند تاریخی شکل گرفته است. فقدان دانش لازم در مدیران ارشد کشور برای شناخت مختصات اقتصاد ملی از یکسو، تحولات منطقهای و جهانی از سوی دیگر و کم توجهی به ضرورت برنامهریزیهای راهبردی در مواجهه با این تعرضات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی موجب شد که تحقق الگوی طراحی شده از سوی کشورهای سلطهگر با موانع بسیار کمتری مواجه شود. متاسفانه به جای تمرکز بر اقتصاد مقاومتی و محور قرار دادن این الگو در خروج از تنگناهای اقتصادی، هنوز هم به فکر افزایش درآمدهای حاصل از صدور نفت و گاز برای تأمین منابع مالی لازم جهت بودجههای سالیانه و برنامههای توسعه پنج ساله هستیم. گویی از تجربیات گذشته هیچ درسی نگرفتهایم. *همان اشتباهی که شاه مرتکب شد. دقیقاً. با این تفاوت که نظامهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در دوران شاه بسیار سادهتر از وضعیت کنونی بود. بعد از انقلاب اسلامی و یکپارچه شدن کشورهای صنعتی پیشرفته در مواجهه با انقلاب اسلامی به سرکردگی آمریکا آن هم به دلیل مخالفت دیرینه آنان با ارزشهای اسلامی و اقداماتی که عملاً علیه جمهوری اسلامی ایران انجام دادهاند، ساختارهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور ما بسیار پیچیدهتر شده است. از این رو، اشتباهاتی که هماکنون ما مرتکب میشویم نتایجی به مراتب ناگوارتر از اشتباهاتی دارد که شاه مرتکب شده است. * بعد از جنگ، میان سیستم مرکزی حاکمیت و ساختار دولت شاهد نوعی دوگانگی بودهایم. رهبر انقلاب از سال ۱۳۶۸ درباره اقتصاد وابسته به نفت هشدارهای جدی دادند و یکبار هم گفتند که تکنوکراتها در برابر سیاست اقتصاد بدون نفت لبخند میزدند، اما دولت آقای هاشمی تابع لیبرالیسم اقتصادی مسلط بر جهان بود و در چارچوب همان نسخهها عمل میکرد... عرایض بنده در چارچوب کلی تحولات اقتصادی کشور در خلال ۸۰ سال گذشته بود و ربطی به این دولت یا آن دولت ندارد. هر دولتی که سرکار بیاید با همان ساختاری مواجه خواهد بود که برای جنابعالی ترسیم کردم. هیچگاه بر این باور نیستم که روسای جمهور ما غربگرا بوده و هستند یا آگاهانه برخلاف منافع ملی تصمیم گرفته یا میگیرند. بلکه معتقدم که ویژگیهای همان ساختارهایی که در عرایضم عرض کردم و محدودیتهای موجود در اقتصاد کشور نقش تعیین کنندهای در طراحی سیاستگذاریهای کلان اقتصادی دارد. با وجود این، بر این باورم که آنچه در برنامهریزیهای اقتصادی مغفول مانده است محوریت فرهنگ مقاومت در طراحی سیاستهای راهبردی در اقتصاد است. متاسفانه این باور در جامعه مدیران ارشد کشور وجود ندارد که «ما میتوانیم» از حلقه وابستگی خارج شده و اقتصادی درونزا در چارچوب موازین اقتصاد مقاومتی بسازیم. قراردادهای جدید نفتی که این روزها مطرح است نمونه بارزی از رویکرد «ما نمیتوانیم» در الگوسازیهای اقتصادی است. *پس دلیل آن چه بود؟ دلیلش این است که جو غالب بر اقتصاددانان کشور این بود که همان راه گذشته میبایستی استمرار داشته باشد. بنابراین، میتوان گفت که یک جزمیت و انعطافناپذیری در نظریات اقتصاددانان و سیاستهای اقتصادی مبتنی بر آن وجود داشته و دارد بهطوری که توجه چندانی به مختصات نظام فعلی اقتصاد کشور و نظام فرهنگی حاکم بر آن ندارند. بنابراین، شاهد نوآوریهای اقتصادی و طرحها و برنامههایی که متناسب با اندیشههای انقلاب اسلامی باشد نیستیم. از اینرو معتقدم که با متهمکردن فلان دولت یا رئیسجمهور نهتنها اتفاق جدیدی نمیافتد، بلکه اتحاد و یکپارچگی که لازمه خروج از بنبست فعلی است، لطمه خورده و جامعه قطببندی میشود. در قطببندی اجتماعی هیچ راهکاری هرچند صحیح قابلیت اجرایی شدن را ندارد. من خیلی پیشتر گفتهام که نگران گسستگی و یا تکهتکهشدن اجتماعی (Social Fragmentation) هستم. این پدیده میتواند بسیار خطرناک باشد. بنابراین، مساله را ریشهایتر میبینم. شاید هرکس دیگری به جای رئیسجمهورهای قبلی بود، همان راه را میرفت. دکتر روحانی نیز از این قاعده مستثنی نیست. روسای جمهور و دولتها معمولاً به شدت تحت تاثیر پارادایم اقتصادی حاکم بر جامعه صاحبنظران اقتصادی هستند. از اینرو، به دنبال کسب درآمدهای نفتی و گازی بیشتر و جذب سرمایهگذاریهای خارجی بیشتر هستند، بدین امید که اشتغال به وجود بیاید، سطح قیمتها پایینتر بیاید، تولید ناخالص داخلی افزایش پیدا کند و مسائلی از این نوع؛ چراکه اقتصاددانان جز این حرف دیگری برای گفتن ندارند. * بنابراین، عامل اصلی در این روند را اقتصاددانانی میدانید که تئوریهای وابستگی را مطرح کردند و دولتها نیز راه همانها را رفتند؛ در این میان نیز رهبری کوشیدند افکار عمومی را درباره الگوهای صحیح آگاه کنند... بله، این نکته خیلی مهمی است. مقام معظم رهبری تنها مرجعی هستند که با رهنمودهای دقیق و بهموقع، زنگ خطر را میزنند. ایشان چندسال پیش رهنمود سالیانه را «اصلاح الگوی مصرف» نامیدند. ایشان دقیقاً دست روی نکتهای گذاشتند که در اقتصاد میگویند «جانب تقاضا». برای اینکه اقتصاد از بحران بیرون بیاید، باید هم از جانب عرضه مراقبت کرد و هم از جانب تقاضا. ساخت و بافت اقتصادی ایران چنان است که باید جانب تقاضا را درست کنیم. وقتی ایشان رهنمود سال را «اصلاح الگوی مصرف» نامیدند، من همانموقع تلفنی به چندنفر از دوستان اقتصاددان گفتم که مقام معظم رهبری حجت را تمام کردند، اگر ما کاری نکنیم پسفردا حق نداریم ادعایی داشته باشیم. نوروز همانسال من در مصاحبه تلویزیونی گفتم برای اصلاح الگوی مصرف باید فرهنگ مصرف اصلاح شود و برای این کار باید تبلیغات محیطی را اصلاح کرد زیرا که تهران به یک بازار بزرگ مصرف و دستگاه عظیم تبلیغات محیطی برای مصرف کالاهای خارجی تبدیل شده است، نه شهر فرهنگی برای زندگی به سبک اسلامی. در واقع تهران شهر برندها شده است. *همین تبلیغات محیطی، شهرها را بازار و مخاطبان را تحریک به مصرف میکنند... بله، دقیقاً چنین وضعیتی حاکم است. یکی از اقوام ما که از مسافرت آمده بود واقعاً متعجب شده بود که در فرودگاه مهرآباد عکس حضرت امام را در یک چارچوب و سایزبندی خاص نصب کرده بودند و کنار آن هم در همان اندازه، تبلیغ سامسونگ و طرف دیگرش هم تبلیغ الجی. * حتی جامعهشناسان آمریکایی و اروپایی هم در گفتوگو هایشان به ما میگویند شما چطور در ایران میخواهید تافته جدابافته باشید، در حالیکه مثل آمریکاییها مصرف میکنید و سیاستهایتان هم بر مبنای تحریک و افزایش تقاضا است. کاملاً درست است. بنابراین، اول باید سیاستهای تبلیغاتی درست شود و تمام تابلوهای تبلیغات تجاری از تهران برچیده شود. در همان مصاحبه تلویزیونی که عرض کردم، فیلمبردار از من پرسید که آقای دکتر شما میدانید با چه کسانی وارد جنگ شده اید؟ گفتم بله. گفت نه نمیدانید! محال است پیشنهاد شما عملی شود. ما که در تلویزیون هستیم میدانیم چه خبر است. ما میدانیم چه کسانی پشت این جریان هستند. گفتم اینقدر میگوییم تا اتفاق بیفتد. گفتم تمام مغازههایی که تابلوی آنها به فرنگی است یا مثلاً بهجای اینکه بنویسند فلاندرصد تخفیف، نوشتهاند فلاندرصد OFF یا SALE؛ میتوان به آنها گفت شما مختارید اسم فرنگی روی مغازهتان بگذارید، ولی باید مالیات را نیز به دلار (آنهم به حساب وزارت ارشاد) پرداخت کنید تا فرهنگ عمومی که شما تخریب کردهاید، بازسازی شود. این راهکار موجب میشود که مغازهداران اسمهای زیبای فارسی انتخاب کنند تا در مالیات تخفیف بگیرند. من آنموقع هم گفتم وقتی از خیابان ولیعصر عبور میکنید، با دیدن بعضی از مغازهها فکر میکنید اینجا لندن است. آنموقع «بعضی» بودند، اما اکنون «اکثر» شده اند. همچنین اضافه کردم که حتی ثانیهشمارهای چراغ راهنمای سرچهارراهها هم به انگلیسی است. کودک ما قبل از اینکه بتوانند اعداد فارسی را بخوانند با انگلیسی آن آشنا میشود. آنگاه شما انتظار دارید وقتی این کودک بزرگتر شد به جنسی که خارجی است، توجه نکند؟! *چند بار هم رهبری در سخنرانیشان درباره بیلبوردهای تبلیغاتی تذکر دادهاند. البته برخی از این تبلیغات کم شده است و بهجای آن آگهیهای مذهبی، ارزشی و فرهنگی گذاشتهاند که البته قابل تحسین است، اما از یک جهت ممکن است آثار منفی دیگری داشته باشد؛ زیرا میبینید یک حدیث از معصوم علیهالسلام در یک بنر چاپ شده است، ۱۰ متر جلوتر در همان سایز تبلیغ یک کالای خارجی است. * یعنی مساله روانشناسی آن در نظر گرفته نشده است؟ میگویند تبلیغات را کم کردهایم، ولی اینها را که شما کنار هم میگذارید، میبینید وضعیت بدتر میشود. ما خیلی کارها میتوانیم انجام بدهیم، ولی انجام نمیدهیم. اینکه دیگر نه سیاستهای انگلیس است و نه سیستمی است که از زمان شاهنشاهی باقی مانده باشد. درست است که من میگویم خیلی از مشکلات و مصائب ما موروثی است و به سختی میشود آنها را اصلاح کرد. بهعنوان مثال میتوانیم از فرهنگ و تبلیغات محیطی شروع کنیم. *شما گفتید پس از سخنان رهبری درباره «اصلاح الگوی مصرف» جلسات مختلفی را با استادان تشکیل دادید تا این الگو را در بدنه دانشگاه ترویج دهید. نتیجه آن جلسات چه شد؟ کاری پیش رفت؟ خیر، به دلیل برنامه و سیستم آموزشی دانشگاه، این تلاشها به جایی نرسید. استادان دانشگاه یکسری وظایف و تعهداتی دارند و برنامه آموزشیشان باید رعایت شود. ما نیاز داشتیم به برنامه تحول در علوم انسانی که وقتی استادی سر کلاس حاضر میشود، علاوه بر برنامههای آموزشی متعارف، نکات دیگری هم بگوید. تحول در علوم انسانی هم که هنوز به نتیجه نرسیده است. مقام معظم رهبری علاوه بر اصلاح الگوی مصرف، اقتصاد مقاومتی و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را هم مطرح کردهاند، اما متاسفانه پیشرفت در این حوزهها رضایتبخش نبوده است. *خب چرا اتفاقی نمیافتد؟ برخی از اقتصاددانان معتقدند جامعه آگاه نیست و در جهل مرکب نسبت به مصرفگرایی و رابطه آن با نجات از شرایط بحرانی موجود بهسر میبرد... اتفاقاً وضعیت جامعه و فرهنگ تودههای مردم ما خیلی امیدوارکننده است. باید روی مدیران ارشد نظام، مدیران میانی، کادر هیأت علمی دانشگاهها و رسانهها تمرکز شود. اخیراً مقام معظم رهبری از وضعیت پیشرفت اقتصاد مقاومتی ابراز نارضایتی کردهاند. وقتی فرهنگ و سیاست ما مقاومتی نیست، طبعاً اقتصاد ما هم مقاومتی نخواهد بود. *مساله سر همین است که مگر این فرهنگ مقاومت و مقاومت اقتصادی از کجا شکل میگیرد؟ غیر از این است که باید از بطن جامعه بیرون بیاید و بهفرض وجود آگاهی مردم، یک حرکت ملی ایجاد شود؟ من فکر میکنم یک جای قضیه خلاء داریم که میان فرمایشات مقام معظم رهبری و مدیران ارشد و میانی و بدنه ارتباط مطلوب ایجاد نمیشود. در همان سال «اصلاح الگوی مصرف» من را به سازمانی دعوت کردند، اعضای سازمان میگفتند شما که اینقدر روی «اصلاح الگوی مصرف» و «تبلیغات محیطی» زحمت میکشید، بدانید که در حوالی یکی از میادین اصلی تهران پل عابرپیادهای هست که متعلق به یک خانم است. پرسیدم چطور ممکن است یک پل برای یک خانم باشد؟! گفتند زمانی شهرداری اجازه میداد که افراد با پول خودشان پل عابر پیاده بسازند و تبلیغات روی پل هم متعلق به خودشان باشد. میگفتند اطلاع دقیق داریم که سفیر کره شخصاً میآید و بر نصب آگهیهای تجاری بر روی این پل نظارت میکند. گفتم: آیا شما نمیتوانید جلوی آنها را بگیرید؟ گفتند سیستم آنقدر پیچیده است که خیلی از مسائل باید دستبهدست هم بدهد تا بتوانیم وضعیت این پل را از این حالت در بیاوریم. ما در یک جریان کاملاً بوروکراتیک به دام افتادیم. همین خیابان ولیعصر و جردن را ببینید، اصلاً میگویند تهران شهر برندهای بینالمللی شده است. چه نهادی به این جریان نفوذی، اجازه توسعه داده است؟ تودههای مردم؟ نه! آیا جز مسئولان برخی نهادها عوامل دیگری هستند؟! *این وضعیت ناشی از تحریک تقاضا برای مصرف طی سالیان گذشته نیست؟ خیر، اینگونه نیست. با صدور مجوز برای واردات اجناس رنگارنگ از لندن و پاریس و رم که تقاضای کشور برای مصارف داخلی تحریک نمیشود. آیا جوانان کشور قبل از ورود این برندها متقاضی آنها بودهاند؟ اصلاً آنها را میشناختند؟ برخی متولیان نظام محرک این تقاضاها بودهاند. * ولی میل به مصرف توسط همین تبلیغات و فرهنگسازی به آنها القاء میشد... خب! مشکل که از تودههای مردم ما نیست. * امروزه حتی اگر کسی به تهران نیاید، از طریق شبکههای اجتماعی این برندها را میشناسد و حتی در خیالش با آنها زندگی میکند. با سخنان شما این شبهه پیش میآید که میخواهید مثل رژیمهای کمونیستی درِ کشور را به روی همه چیز ببندید و مردم را در خفقان نگه دارید... از جنابعالی سوال میکنم که چند نفر ممکن است این نظر شما را داشته باشند؟ اگر این سخن را فقط برخیها میگویند نمیتوان آن را به کل جامعه تعمیم داد. حالا از ترس اینکه مبادا همه ملت ایران اینگونه بیندیشند و نظام سیاسی تضعیف شود، پس بیاییم در را به روی همه برندها باز کنیم؟ آیا شما در لندن و پاریس هم تبلیغاتی به چنین گستردگی راجع به این برندها را میبینید؟ برخی کسانی که از آن شهرها به تهران میآیند، واقعاً تعجب میکنند و میگویند ما اسم این برندها را هم در لندن و پاریس نشنیدهایم. پس ما ناآگاهانه اسیر سیاستی هستیم که به ما دیکته می کند درها را باز کنید، وگرنه به حکومت کمونیستی یا حکومت مذهبی ارتجاعی متهم میشوید. * سالهاست که به نظر میرسد ما در بخشی از مسئولانمان یک بلاهتی را بهصورت عینی میبینیم. اینها با خواندن مقدمه کتابی درباره توسعه کاملاً غربی میشوند. از طرف دیگر ما با فقدان آزاردهنده تئوری کلان در بسیاری از حوزههای علوم انسانی مواجهیم. مثلاً اگر از ما بخواهند در دو صفحه تئوری کلان اقتصادی جمهوری اسلامی ایران را بنویسیم، نمیتوانیم. در غیاب این تئوری کلان، بازار حیلههای تئوریک هم داغ است و برخی برای تطهیر سرمایهداری سخن از «سرمایهداری غیرامپریالیستی» میگویند و معتقدند ما میتوانیم تمام شاخصهای نظام سرمایهداری را بپذیریم، بدون اینکه به دام آن بیفتیم. شما بحث حساسی را مطرح کردهاید. من مجدداً همه این کاستیها را متوجه مدیران و مسئولان نظام میدانم. نهتنها در کشورهای درحال توسعه موفق، بلکه در همه کشورهای پیشرفته صنعتی، دولتها همیشه مقتدر بودهاند، زیرا اقتدار دولت در واقع، آرامشخاطر برای ملت است. وقتی دولت میگوید ما بدهکاریم، منابع نداریم، اگر بخش خصوصی و سرمایهگذاران داخلی و خارجی کمک نکنند ما نمیتوانیم کاری کنیم آنگاه از اقتدار دولت کاسته میشود و سیاستهای دولتی کارایی لازم را نخواهد داشت. در انگلستان که دولت بالاترین سطح حمایت و همکاری با بخش خصوصی را دارد، قویترین دولت را نیز داراست، بهطوری که رفتار هیچ سرمایهگذاری از رصد دولت مصون نیست. تمام حسابهای بانکی افراد و بنگاهها رصد میشود. در حقیقت انگلستان یک اداره پلیس بزرگ است. نظارت و حمایت دولت مقتدر از بنگاههای صنعتی و تجاری، لازمه رشد بخش خصوصی سالم و کاراست. در غیر اینصورت زمینههای فساد و فرصتطلبی در بخش خصوصی فراهم شده و منافع ملی به شدت آسیب خواهد دید. اینکه در اسلام میگویند برخی مجازاتها باید در ملاء عام باشد، برای این است که جامعه قدرت و اقتدار قوه قضائیه را رؤیت کند. وقتی تودههای مردم خبر دزدیها و کلاهبرداریهای کلان را میشوند انتظار دارند که اقتدار قوه قضائیه را ببینند. فقط در چنین شرایطی است که سرمایه گذاران احساس امنیت خواهند کرد که سرمایه گذاری آنان در محیطی سالم از حمایت های قانونی برخوردار خواهد بود. *بهزعم شما پشت این دعوت دولت از بخش خصوصی یک «نمیتوانیم» خوابیده است؟ بله، این «نمیتوانیمها» نباید باشد. دولت باید از موضع قدرت، بخش خصوصی را به فعالیت دعوت کند و بخش خصوصی باید به اقتدار دولت و حمایت او باور داشته باشد. از اینرو، دولت نباید هیچگونه فسادی را در درون خود تحمل کند، یعنی کسی که در دولت تخلف میکند باید به اشد مجازات محکوم شود تا جامعه احساس کند حکومت مقتدر و سالمی دارد. فقط در چنین شرایطی بخش خصوصی سالم رشد میکند. * این اتفاق برای این نمیافتد که دولت برمبنای سرمایهداری رانتی رفتار میکند. خصوصیسازی یکشبه نتیجهاش این است که دولت دیگر نمیتواند با فساد مبارزه قاطع کند، چون در برخی موارد از همین فساد تغذیه میکند... خصوصیسازی فرآیندی است که در زمان اتفاق میافتد و نهادهای مدیریتی، پولی، مالی، قضایی و تقنینی متناسب با خود را میطلبد و منطقاً نمیتواند یک شبه اتفاق بیفتد و یا دستوری باشد. باید با برنامهریزیهای دقیق و ایجاد زمینههای مناسب و نظارت و حمایت دولتی مقتدر، بخش خصوصی توسعه یابد و هیچگاه نباید این جمله آدام اسمیت را فراموش کرد که «دولت تاجر خوبی نیست، تجار هم دولتهای خوبی نیستند» ولی بخش دوم این جمله در کشور ما مورد توجه مدافعان خصوصیسازی قرار نگرفته است. * ساختاری که بر اساس لیبرالیسم دولتی اداره میشود و غرق در آفات تجارت مدرن است، چگونه میتواند مقتدر باشد و با فساد مبارزه کند؟ زمانیکه من در انگلستان دانشجو بودم، معروف بود رئیس وقت بانک مرکزی انگلستان با طرز نگاهش و لحن کلامش در مصاحبهها، روی نرخ بهره اثر میگذارد. ما به این میگوییم بانک مرکزی مقتدر. دولتمردان مقتدر کسانی هستند که مردم به آنان تکیه کنند. آحاد مردم باید مطمئن باشند که دولتی هوشیار، بیدار و توانمند دارند. تا ما چنین دولتهایی را نداشته باشیم و تا جامعه با تمام وجود احساس نکند کسانی هستند که به عمل خوب پاداش میدهند و جلوی عمل خلاف را میگیرند و مجازات میکنند، کسی احساس امنیت نمیکند. ۲۰ سال پیش در مصاحبهای گفتم در سیستمی که پاداش و مجازات نباشد، رشدی اتفاق نمیافتد. هر نظامی دارای وجوه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که اینها باید با هم هماهنگ باشند. اکنون در نظام سیاسی و حکومتی ما یک لایه رهبری وجود دارد و لایه دیگر، بدنه دولت است که بین رهبری و بدنه دولت به لحاظ آرمانهای انقلاب اسلامی و ابزارهای تحقق آن هماهنگیهای لازم وجود ندارد. نظام فرهنگی ما هم بهشدت تحتتاثیر تبلیغات خارجیهاست که تا حدی در آن موفق بودهاند. ما در این زمینه سرمایهگذاری لازم را نکردهایم. مثلاً چقدر در پرورش و تربیت روزنامهنگاران، فیلمبرداران و اصحاب رسانه سرمایهگذاری کردهایم تا نظام رسانههای عمومی ما دانش بنیان شوند؟ * معمولاً در مقابل آنها انفعالی بودیم... چند نفر از اصحاب رسانه ما در بهترین دانشگاههای ارتباطات جمعی و رسانهای دنیا درس خواندهاند؟ روزنامهنگاری، فیلمبرداری و سناریونویسی فن بسیار پیشرفتهای است که باید سالها آموزش دید. بنابراین، کافی است بیبیسی یک برنامه ۱۰ دقیقهای پخش کند تا همه سرمایهگذاریهای ما را در تولید یک برنامه ۱۰ ساعته خنثی کند، زیرا بی بی سی رسانهای دانشبنیان است. پس ما باید به دنبال ایجاد هماهنگی بین نظامهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی باشیم. *نقطه شروع تحقق آرمان نجات اقتصاد ایران کجاست؟ این هماهنگی باید از بالا شروع شود یا از پایین؟ نقطه شروع باید از بالا و از سوی مسئولان صورت بگیرد. نظام سیاسی ما بهدلیل حضور مقام معظم رهبری و دستگاههای مرتبط با ایشان، تکیهگاه مستحکمی است. بُعد حکومتی ما در نظام انقلاب اسلامی خوب کار میکند. در سطح مدیران ارشد دولت و مدیران میانی مشکل داریم. در آنجا نمیتوانیم مشکل را حل کنیم جز با اقتدار و برنامههای ضربتی نظام حکومتی، زیرا اقتدار حکومت همیشه با برنامههای ضربتی برای اصلاح نظام همراه است. ما نیازمند دولت و رئیسجمهوری متناسب با این بافت و هماهنگ با سوابق تاریخی کشورمان هستیم. باید جامعه ببیند که رئیسجمهور چطور یک وزیر خطاکارش را از کابینه اخراج میکند. نباید مسامحهای صورت بگیرد. پاداشها و مجازاتها باید به اطلاع مردم برسد. این یک ارزش اسلامی است چون بر اساس موازین شرعی، برخی مجازاتها باید در ملاء عام باشد تا مردم از اقتدار قوه قضائیه آگاه شوند. * ما که فعلاً دولت مقتدر نداریم. اگر بخواهیم بهصورت واقعبینانه سیاستمداران خود را روانشناسی سیاسی کنیم، این الگویی که شما میگویید، وجود ندارد. در تاریخ انقلابها، معمولاً بعد از مدت زمانی با یکسری برنامههای جدید، پالایش های بزرگی انجام میشود تا تودههای مردم بدانند هنوز کسانی وجود دارند که به اصل انقلاب پایبند هستند. البته ما رهنمودهای عالمانهای از جانب نهاد رهبری انقلاب داشتهایم. بنابراین، خروج از بحران جز با طراحی و اجرای برنامههای تحول و پالایش، آنهم جز با وجود یک دولت مقتدر که برنامه روشنی داشته باشد و از طرف تودههای انقلابی جامعه حمایت شود، امکانپذیر نیست. ما نیازمند طراحی و اجرای برنامههای قاطع برای اصلاحات اقتصادی از یکسو و مبارزه با مفاسد اقتصادی از سوی دیگر هستیم؛ بهگونهای که نظام اقتصادی را به لحاظ ساختاری تحت تاثیر قرار دهد، ضمن آنکه آنان که مانع تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی هستند، منزوی شوند و کسانی هم که خالصانه در پی خدمت به آرمانهای انقلاب هستند، دلگرمتر و مصممتر شوند. * حتی سرمایهداری نیز محتاج همین مدل حکومتی است. بحث سرمایهداری و مدل سیاسی متناسب با آن نیازمند گفتوگوی دیگری است. بههرحال تنظیمات اقتصادی در سطح کلان توسط نظام سیاسی اسلامی باید بهگونهای باشد که سرمایهگذاری در بخشهای مختلف اقتصادی در سطح خرد را جهتدهی نماید. بهعنوان مثال، باید ترتیباتی در سطح کلان اندیشید که سرمایهگذاران بخش خصوصی با سرمایهگذاری در بخشهایی که منافع ملی را حداکثر میکند، سودشان حداکثر شود؛ نه آنکه به دنبال سود خود باشند، اما در این راستا منافع ملی را به خطر اندازند. چنانکه قبلاً عرض کردم یکی از ثمرات بسیار نگرانکننده قبل از انقلاب اسلامی که بعد از انقلاب اسلامی نیز استمرار یافت مهاجرت از روستاها به شهرهای کوچک و از شهرهای کوچک و روستاها به شهرهای بزرگ و شکل گیری کلان شهرها بوده است. بنابراین، تنظیمات اقتصادی در سطح کلان باید بهگونهای باشد که بخش خصوصی سودآوری خود را در سرمایهگذاری در راستای مهاجرت معکوس انجام دهد. تا وقتی مهاجرت از کلان شهرها به سطح شهرهای کوچک و متوسط اتفاق نیفتد، مشکلات اقتصادی دولت حل نخواهد شد. کلان شهرها و تأمین نیازهای آنها قطعاً برای نظام سیاسی بحرانهای جدی به دنبال خواهد داشت. این بحرانها اگر مدیریت نشود تا بدانجا پیش میرود که کشور را با خطر تجزیه روبهرو میکند. از سوی دیگر، مطالعات من نشان میدهد که ۱۵ تا ۲۰ سال دیگر، کشور با بحران بزرگ انرژی روبهرو خواهد بود. بسیاری از مدیران ارشد نظام به غلط بر این باورند که تا ۱۰۰ سال دیگر و یا بیشتر گاز خواهیم داشت و میتوانیم یکی از بزرگترین صادرکنندگان گاز در جهان باشیم. قطعاً مدیریت سیاسی که بر مبنای دانش نباشد بحرانزاست. اطلاعات موجود نشان میدهد که باید احتمال وقوع بحران بزرگ انرژی در کشور را جدی بگیریم. * پس ما با سه بحران مواجهیم: نظریهپردازی در علوم انسانی کاربردی، انرژی و اقتدار که این آخری نیازمند اقدامات ضربتی است... بله، بنده با نظر شما موافقم. فقط این نکته را اضافه می کنم که نظریه پردازی و جریان تفکر در علوم انسانی به شدت تحتتاثیر نظام ارزشهای اجتماعی و فرهنگی است و تا مطالبهای برای نظریهپردازی و نوآوری در علوم انسانی از سوی نهادهای رسمی و سیاسی کشور صورت نگیرد و نظریهپردازی در راستای تقویت نظام حکومت اسلامی تبدیل به یک ارزش اجتماعی و فرهنگی نشود، جریان تفکر و نظریهپردازی فعال نخواهد شد و بهاصطلاح پارادایم جدیدی از نظریهها و سیاستهای اقتصادی متناسب با نظام جمهوری اسلامی ایران شکل نخواهد گرفت. شرط لازم برای تحقق این اهداف، وجود اقتدار در نظام سیاسی است. ناگفته نماند که آنچه عرض کردم در مورد خودم بهعنوان جزئی از نظام دانشگاهی کشور صادق نیست، زیرا من همواره برای دین و کشورم خدمت کردهام و هیچگاه توجهی به دولتهای وقت نداشتهام. تلاشهای ۳۵ ساله من در اقتصاد اسلامی با رویکرد نظامسازی شاهدی بر این مدعاست. شرط لازم برای شکل گیری اندیشهها در دانشگاهها و مراکز علمی کشور برای برونرفت از بحرانهای ساختاری اقتصادی کشور و مقابله با سیاستهای اقتصادی خصمانه که نظام جمهوری اسلامی ایران را هدف قرار دادهاند جز از طریق راهکاری که عرض کردم امکانپذیر نخواهد بود. * پس راهکار اقتصادی شما، سیاسی است؟ راهکار من نهایتاً سیاسی- فرهنگی است که میتواند زمینه مناسبی برای الگوسازیهای مطلوب اقتصادی و تحقق آنها فراهم کند. بههرحال تا فرهنگ مقاومتی و سیاست مقاومتی نباشد، اقتصاد مقاومتی هم محقق نخواهد شد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
خرازی:مجلس گذشته بیشتر وکیل الدوله بود تا وکیل المله/ مصباحی مقدم:مجلس در مقابله با فسادهای اقتصادی دولت قبل پ
غلامرضا مصباحی مقدم نماینده مجلس شورای اسلامی و صادق خرازی فعال سیاسی اصلاح طلب عصر روز یکشنبه در دانشگاه علم و صنعت با موضوع انتخابات پیشرفت و محرومیت زدایی به مناظره نشستند به گزارش پویش غلامرضا مصباحی مقدم در این مناظره با بیان این که نظام جمهوری اسلامی یک نظام مردم سالار دحوزه اقتصادی نخستین اولویت دولت در استان قزوین است
استاندار قزوین گفت حوزه اقتصادی نخستین اولویت دولت در استان قزوین است که بخش کشاورزی در این زمینه نقش به سزایی دارد به گزارش خبرگزاری تسنیم از قزوین فریدون همتی شامگاه یکشنبه در نشست با نمایندگان تشکل های بخش کشاورزی استان قزوین که در سالن جلسات باغستان سازمان جهاد کشاورزی استیادداشت/علیرضا زاکانی مشکل اصلی اقتصاد کشور رکود اقتصادی است/دولت میزان داراییهای بلوکه شده را شفاف کند
یادداشت علیرضا زاکانیمشکل اصلی اقتصاد کشور رکود اقتصادی است دولت میزان داراییهای بلوکه شده را شفاف کنددر بخشی از یادداشت نماینده مردم تهران در مجلس آمده است میزان داراییهای بلوکه کشور یکی از سؤالات اصلی ما از دولت محترم است که متاسفانه تا امروز جواب روشنی دریافت نکردهایم بهتظاهرات معترضان در پاکستان در مقابل سیاست های اقتصادی دولت
به گزارش سرویس بین المللخبرگزاری صدا و سیما به نقل از پرس تی وی با وجود کاهش قیمت نفت در جهان بهای محصولات نفت در پاکستان همچنان بالا است این امر موجب شده است حزب مخالف پاکستان تظاهراتی را در برابر سیاست های ضعیف اقتصادی دولت نواز شریف ترتیب دهد معترضان در اسلام آباد در برابرپرسشهای سیستماتیک در تحلیل اجتماعی
صوت گفتاری از حامد حاجی حیدری پرسشهای سیستماتیک در تحلیل اجتماعی شناسهٔ خبر 3038059 - یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۲ ۵۱ دین و اندیشه > اندیشکده ها دریافت 3 MB حامد حاجی حیدری در صوت پیش رو به تبیین پرسش هاس سیستماتیک تحلیلگر اجتماعی از جامعه می پردازد به گزارش خبرگزاری مهر درمن یک فرد معمولی هستم!/ خریداران برنج های آلوده؛ از سازمان های دولتی تا چند بانک!
تاجر و عامل خرید برنج های تاریخ گذشته از شرکت بازرگانی دولتی با بیان این که خرید برنج در تاریخ تمدید شده از نظر قانونی درست است گفت پول برنج خریداری شده را نقدا پرداخته ام و سازمان غذا و دارو مهلت استفاده برنج را تمدید کرده است گ روه اقتصاد جهان نیوزـ در حالی که مقامات دولتی هممدیرکل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان همدان: 84 کارگر نمونه در همدان تجلیل شدند/ کارگران مجاهدان جبهههای اقت
مدیرکل تعاون کار و رفاه اجتماعی استان همدان 84 کارگر نمونه در همدان تجلیل شدند کارگران مجاهدان جبهههای اقتصادیمدیرکل تعاون کار و رفاه اجتماعی استان همدان امسال یک هزار و 6 کارگر در استان برای شرکت در مرحله استانی اعلام آمادگی کردند تا بهعنوان کارگر نمونه انتخاب شوند گفت امعضو کمیسیون اجتماعی مجلس: دولت تاکنون هیچ اقدامی برای حمایت از تولید انجام نداده است
عضو کمیسیون اجتماعی مجلس دولت تاکنون هیچ اقدامی برای حمایت از تولید انجام نداده استعضو کمیسیون اجتماعی مجلس با اشاره به اینکه دولت تاکنون هیچ اقدامی برای حمایت از تولید انجام نداده است گفت متاسفانه نرخ بیکاری در حال حاضر بیش از 14 درصد است و اکثر کارخانهها و کارگاهها در سال جاحساس فاجعه از عملکرد اقتصادی دولت
اندیمشک جوان یک روزنامه سوپر راست و لیبرال به خاطر سوءتدبیرهای مفرط دولت از اصلاح طلبان خواست ضمن بازسازی جریان چپ تابلوی عدالت اجتماعی و مبارزه با فقر را بلند کنند یک روزنامه سوپر راست و لیبرال به خاطر سوءتدبیرهای مفرط دولت از اصلاح طلبان خواست ضمن بازسازی جریان چپ تابلوی عقائدشرف در گفتوگو با فارس: دولت با کنارگذاشتن حاشیهها به فکر حل رکود اقتصادی باشد/ وعدههای اقتصادی رئیس جمه
قائدشرف در گفتوگو با فارس دولت با کنارگذاشتن حاشیهها به فکر حل رکود اقتصادی باشد وعدههای اقتصادی رئیس جمهور باید با واقعیت منطبق باشددبیر دفتر تحکیم وحدت با بیان اینکه دولت به جای پرداختن به حاشیهها به حل مشکلات اقتصادی کشور بپردازد گفت وعدههایی که دولت در حوزه اقتصاد به-