واضح آرشیو وب فارسی:مهر: یادداشت؛
محقق مطالعات فرهنگی نمیتواند منجی باشد
![محقق مطالعات فرهنگی نمیتواند منجی باشد مطالعات فرهنگی](http://media.mehrnews.com/d/2016/01/27/3/1980216.jpg)
شناسهٔ خبر: 3035447 - جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۵
دین و اندیشه > اندیشمندان
محقق مطالعات فرهنگی نمیتواند منجی شود بلکه باید به سیاست برگردد و بداند در سیاستگذاری هیچ چیز رها نمیشود وتنها دسته بندیها متفاوت میشوند. به گزارش خبرگزاری مهر، در علم و فرهنگ یک مسئله در مورد مطالعات فرهنگی مشخص است و آنهم فرضیه یا ادعایی است که این رشته می تواند رهایی بخش باشد. ایدهآل رهایی بخشی در مطالعات فرهنگی دقیقا آنجایی است که باید از آن سرباز زد و تخطی کرد. اگر از ایدهآل رهایی بخشی در مطالعات فرهنگی سرباز نزنیم و از آن تخطی نکنیم در حقیقت در مطالعات فرهنگی دچار روزمرهگی میشویم. رهایی یک ایدهآل است که هیچ گاه تحقق پیدا نمیکند. تحقق رهایی بخشی مطالعات فرهنگی، اتمام وظیفه این رشته یا به مقصد رسیدن و از قطار آن پیاده شدن است. به همین خاطر مطالعات فرهنگی تنها در مورد موضوعاتی چون مسائل نهفته در زندگی روزمره تحقیق و تولید دانش میکند اما قرار نیست چیزی را رهایی ببخشد. رهایی بخشی با سیاستگذاری برای حل یک مسئله تفاوت دارد. تولید دانش وقتی در مورد معضل فرهنگی یک راه حل ارائه میدهد چیزی را رهایی نداده بلکه آنرا وارد فاز جدیدی از قانون گذاری کرده است. محقق مطالعات فرهنگی وقتی از ایدهآل رهایی بخشی در این رشته سرباز میزند در واقع به درک بهتری از موقعیت خود میرسد، زیرا او سوژهای است که تنها موضوع را بررسی و بر اساس آن سعی میکند تا سیاست ایجاد کند و بعد از آن اجازه میدهد تا مورد نقد قرار بگیرید. در این مسیر هیچ چیز رها نمیشود بلکه همه چیز نسبت به حضور هم حساس میشوند: حساسیت محقق به موضوع، حساسیت موضوع به محقق، حساسیت سیاستگذار به محقق و حساسیت محقق به سیاست. در این شبکه به هم پیچیده رهایی بخشی تنها یک مدینه فاضله است که محقق مطالعات فرهنگی باید از آن سرپیچی کند تا بتواند محقق باقی بماند و در غیر اینصورت او تبدیل به یک منجی خواهد شد. محقق مطالعات فرهنگی نمیتواند منجی شود بلکه باید به سیاست برگردد و بداند در سیاستگذاری هیچ چیز رها نمیشود وتنها دسته بندیها متفاوت میشوند. در نتیجه مطالعات فرهنگی میباید به فرایندی از نهیلیسم باز گردد چون سیاست تنها در یک فضای پوچ تحقق پیدا میکند. این بدان معنا است که اگر فضای پوچ وجود نداشت هیچگاه سیاست برای کنترل آن ایجاد نمیشد. فضای بدون هدف تنها اهمیت وجود سیاست و فرآیند هدفگذاری را طلب میکند. به طور مثال، انسان کافی است لحظهای دست از هدفش بردارد تا پوچی را درک کند و آنگاه دوباره به سیاست هدفگذاری برگردد. مطالعات فرهنگیبرای مبارزه با پوچی سیاسی و فرهنگی است، بنابراین، مطالعات فرهنگی تنها میتواند ما را از پوچی رهایی دهد اما از سیاست نمیتواند ما را برهاند. وقتی در گوشهای از جامعه گروههای حاشیهای در فضایی از ناعدالتی به سر میبرند، مطالعات فرهنگی با مطالعه آنها تنها میتواند برنامهای هدفمند برای آنها ترتیب دهد تا به چرخه سیاسی جامعه برگردند، یعنی در مورد آنها سیاستگذاری کند، اما نمیتواند آنها را از اینکه مورد سیاستگذاری واقع نشوند رهایی دهد. مطالعات فرهنگی آنها را از احساس پوچی نجات میدهد اما آنها را وارد چنبره سیاست میکند. در نتیجه، برای رهایی از پوچی باید از سیاست رهایی بخشی مطالعات فرهنگی سرباز بزنیم. در پایان باید به این شعر پندار (شاعر رومی) بازگشت که: ای روح من خواهان زندگی جاویدان مباش اما مسئله را تا جای ممکن بررسی کن. منبع: مجله خبری انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات حامد کیا، دانشجوی دکتری سیاستگذاری فرهنگی در پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]