واضح آرشیو وب فارسی:مهر: یادداشت؛
مطالعات فرهنگی ؛ آکادمیزه شدن روشنفکری
شناسهٔ خبر: 3035267 - پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۴
دین و اندیشه > اندیشمندان
روشنفکر ایرانی سرخورده از ساختن امر اجتماعی به امر فرهنگی رو آورده است چراکه اساساً «ساختن» کار دشواری است؛ آن هم ساختن امر اجتماعی که برای آن هزینه های زیادی باید پرداخت. به گزارش خبرگزاری مهر، دانشجویان مطالعات فرهنگی دانشگاه علم و فرهنگ از رشته ها و گرایش های علمی متفاوتی پا به این حوزه می گذارند. از رشته های فنی مهندسی و علوم پایه گرفته تا رشته های علوم انسانی مانند زبان و ادبیات که البته حضور دانشجویانی از رشته های غیرعلوم انسانی به خاطر ویژگی میان رشتهای بودن مطالعات فرهنگی پذیرفتنی است. اغلب این دانشجویان اما با وجود خاستگاه متفاوتشان ، در یک چیز مشترک هستند و آنهم تاکید ایشان بر روشنفکری و کار روشنفکری است. البته برخی از آنها به خاطر بار منفی آن در موقعیت های خاص وانمود می کنند که اساساً چنین نیستند و از آن طرف می افتند که ما خود منتقد روشنفکر و روشنفکری هستیم؛ که این نیز خود روشنفکری است. اساتید مطالعات فرهنگی که آنها نیز درس خوانده دانشگاه های متفاوت داخلی و خارجی هستند در یک چیز مشترکاند و آن هم این است که بیشتر آنها چون من، جامعه شناسی خوانده هستند و نه مطالعات فرهنگی. شاید در ایران تنها تعداد انگشتشماری از اساتید و پژوهشگران باشند که کار مطالعات فرهنگی کرده باشند. نبود مدعاهای خاص و روشن در مطالعات فرهنگی و بسر بردن آن در دوران طفولیتش در ایران شاید باعث شود که خیلی ها خود را در موقعیتی بیابند که وسوسه ورود به این عرصه را داشته باشند. منتها هم دانشجویان و هم اساتید هر دو در یک چیز مشترک هستند و آن هم ناکام ماندگی و سرخوردگی از شکل گیری (یا ساختن) «امر اجتماعی» در جامعه ای است که درگیر چالش میان سنت و مدرنیته و به عبارتی دقیق تر چالش میان «امر فرهنگی» و «امر اجتماعی» است. روشنفکر ایرانی سرخورده از ساختن امر اجتماعی به امر فرهنگی رو آورده است .چراکه اساساً «ساختن» کار دشواری است؛ آنهم ساختن امر اجتماعی که برای آن هزینه های زیادی باید پرداخت.جامعه شناسی در ایران مدتی در پی یافتن و ساختن آن بود اما آنقدر درمعضلات روشی و نظری خود دست به گریبان شد که آن را فراموش کرد.عده دیگری از روشنفکران جامعه شناس برای ساختن امر اجتماعی در پی آن بودند که در قدرت سهیم شوند اما نتوانستند در رقابت های سیاسی جایی برای خودشانباز کنند؛ حتی نتوانستند از طریق مهندسی اجتماعی و اتخاذ رویکردی مساله محور ومهندسی اجتماعی در سیاست گذاری ها و برنامه ریزی ها عملاً جایگاهی برای خودشان بیابند .چراکه اساساً امر اجتماعی در فرایندی درازمدت شکل خواهد گرفت و به قول ویلیامز نیازمند یک «انقلاب طولانی» برای محو موانع ساختاری پیچیده و عظیماست.چراکه به طور کلی «ملت» ها از شکل گیری آن و آماده سازی آن سرباز می زنند. «ملت» ها از اینکه به «جامعه» تبدیل شوند امتناع می ورزند. ملت ها از طریق قدرت فرهنگی است که هویت می یابند از این رو آنها خود را از طریق «امر فرهنگی» و نه «امر اجتماعی» سازماندهی می کنند و نیز سازماندهی می شوند. مطالعات فرهنگی بر خلاف جامعه شناسی به جای اینکه خود را به طور مستقیم با قدرت درگیر کند به دنبال بازیابی، برساختن و برملا کردن قدرتی است که خود سرکوب میشده است و آن چیزی نیست جز قدرت گروههای حاشیه ای و فرودست. بر خلاف جامعه شناسی، مطالعات فرهنگی به دنبال دست یافتن به قدرت نیست بلکه در جست و جوی کشف آن در میان کانونهای دیگر قدرت است. از این رو مطالعات فرهنگی خود نوعی مقاومت در برابر قدرت سیاسی است که فرهنگ برآمده از سنت را می ستاید و از طریق آن اراده خود را تحمیل و سازماندهی می کند. مطالعات فرهنگی اگر چه در ابتدای امر به نظر میرسد پناهگاهی است برای روشنفکرانی که شکست و ناکامی های جامعه شناسی را چشیدهاند اما می تواند فرصتی باشد برای پیدا کردن راهی برای فهم و درک این چالش و نیز اقدامی برای نفوذ در آن و تا اندازه ای حل آن. اما در اینجا چالشی که برای مطالعات فرهنگی مطرح میشود این است که چگونه بایستی امر فرهنگی که ریشه هایش در سنت است را به گونه ای شایسته بازسازی و باز نمایی کند.راهی که باقی می ماند این است که مطالعات فرهنگی خود را سوژه خود قرار دهد چراکه در ایران به عنوان مثال نه فرهنگ طبقات کارگری وجود دارد که اصحاب مطالعات فرهنگی ما همچون هوگارت ، ویلیامز و تامپسون آن را ستایش کنند و نه خرده فرهنگ های مقاومتی در کار است که سبک هایشان مورد تمجید ویلیس قرار بگیرد و نه خرده فرهنگ های رنگین پوست مهاجری داریم که استوارت هال از میان آنها برآمده باشد. اما چیزی که می ماند خود روشنفکری و فرهنگ روشنفکری در معنای عام است. از این رو مطالعات فرهنگی نوعی بازنگری در کار روشنفکری است ؛ روشنفکریای که در گذشته توده ها را بعضاً فرومایه تلقی می کرد امروزه آنها را مورد ستایش قرار می دهد و از نظر سیاسی دست نیاز به سوی آنها دراز می کند. گویی روشنفکری در جست و جوی خود در میان توده است؛ گویی گم کردهای دارد که در دیگری میبیند. چالش دیگر مطالعات فرهنگی برخاسته از ضرورت های محیط آکادمیک است. نظام های دانشگاهی نظام های قدرتمندی هستند. بخشی از این قدرت به توان و ظرفیت آنها در آکادمیزه کردن گرایشها و جریانات فکری و هنری و در نهایت فرهنگی برمیگردد. دانشگاه ظرفیتی است که در بستر آن واژهها، خواستهها و گرایشها تئوریزه و مفهوم پردازی میشوند. از سوی دیگر دانشگاهها محیطهایی هستند که مناسبات خود را میان عوامل سازندهشان تحمیل میکنند. از این رو پدیده ها و نیروهای اجتماعی و فرهنگی را به خواست خود و بر اساس منطق خود مجدداً سازماندهی میکنند. در واقع مراکز آکادمیک الزامات خود را بر جریانهای اجتماعی و فرهنگی تحمیل می کنند. مطالعات فرهنگی به عنوان یک دانش میان رشته ای در فضای دانشگاهی از این الزامات نیز تاثیر پذیرفته است، ازاین طریق روشنفکری را به شیوهای آکادمیک بازسازی میکند و روشنفکری در این شرایط باید به این الزامات نیز تن دهد. وفاداری به روشها و شیوههای تحقیق جهت شناخت، رعایت هنجارهای سازمانی و اخلاقی در محیط آکادمیک از این دست الزامات و قواعد آکادمیک میباشند. دانشجویان بایستی این روش ها را بیاموزند و در مطالعات خود بکار زنند و این در حالی است که بخشی از روشنفکری انکار و نفی قواعد است. در این راستا دیده می شود اساتید مبدل به قدرت و یا نماینده قدرتی می شوند که روزی برای به زیر کشاندن آن مبارزه میکردند. با این حال به نظر میرسد که این الزامات ممکن است نیروی روشنفکری را مهار کند و روشنفکری کم وبیش افسارگسیخته را رام کند. البته این نکته را باید خاطر نشان کرد که آکادمیزه شدن به معنای توانمند و قدرتمند شدن نیز هست. اینبار قدرت در سایهای از مفاهیم، تحلیلها و شیوههای تحلیل یعنی گفتمانهای علمی خود را پنهان می کند. این قدرت روشنفکری که تبدیل به گفتمان علمی شده است سعی میکند بخشی از توان خود را در قدرت و مقاومتهای تودهای که ناخودآگاهانه در جریان زندگی روزمره پنهان است بیابد. منبع: مجله خبری انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات *ناصرالدین غراب،دانش آموخته دکتری جامعه شناسی نظری-فرهنگی دانشگاه تهران و عضو هیئت علمی گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه علم و فرهنگ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]