تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):چه بسا روزه‏دارى كه از روزه‏اش جز گرسنگى و تشنگى بهره‏اى ندارد و چه بسا شب زنده‏دارى كه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835209274




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جایگاه سیاسی مردم در رویکرد اسلام و اندیشة سیاسی غرب بر معیار معرفت - بخش دوم و پایانی ارکان معرفت‌شناختی حاکم بر اندیشة اسلامی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: جایگاه سیاسی مردم در رویکرد اسلام و اندیشة سیاسی غرب بر معیار معرفت - بخش دوم و پایانی
ارکان معرفت‌شناختی حاکم بر اندیشة اسلامی
نتیجة دائرمداری معرفتِ حق بر منظر افراد، نسبیت‌گرایی و شک‌گراییِ مهلکی است که غبار تردید را بر همۀ اندیشه‌های انسانی نشانده و در نهایت، وجود واقعیت و حقیقت، انکار می‌شود.

خبرگزاری فارس: ارکان معرفت‌شناختی حاکم بر اندیشة اسلامی



بایسته‌های وصول به معرفت صائب از منظر قرآن کریم اما برای حصول شناختی مطابق با واقع و در نهایت، کسب معرفتی یقینی و رفع موانع این هدف چه باید کرد و شرط آن چیست؟ از منظر قرآن، عمده‌ترین شرط، تقواست: «إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ یَجعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا» (أنفال(8): 29)؛(1) یعنی کسب معرفت حقیقی، در پرتو تقوای الهی است: «وَاتَّقُواْ اللّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» (بقره(2):282)(2) کنار هم‌بودن جمله‏هاى «وَ اتَّقُوا اللَّهَ»، «وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ» پیام‌آور پیوند تقوا و حصول شناخت الهی است. هنگامى که قلب انسان از صفات زشت و اعمال ناپاک ـ که حجابهایی بر فکر انسان انداخته و به او اجازه نمی‌دهند چهرة حقیقت را آن‌چنان که هست ببیند ـ پیراسته شود و به‌وسیله تقوا، صیقل یابد، همچون آیینه‌ای صاف، حقایق را روشن مى‏سازد و چهرة حق آشکار مى‏شود (مکارم شیرازی، 1374، ج‏2، ص391). «ذَلِکَ الْکِتَبُ لَا رَیْبَ  فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ» (بقره(2): 2)؛(3) یعنی قرآن، درک و تفکر و هوش و اختیار این اشخاص را چنان تنظیم می‌کند که به بهترین وجه در راه وصول به منزل مقصود و حیات معقول به‌کار می‌افتد (جعفری، 1374، ج8 ، ص11) «و العَاقِبَةُ لِلمُتَّقِینَ» (اعراف(7): 128).(4)   اما آنها که در تبعیت از هواهای نفسانی، عمرِ خویش را در رصد آب‌نماها، سپری کرده‌اند در واقع، دل را تیره نموده و از درک حق و تشخیص خیر و شر مانع شده‌اند: «کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ» (مطففین(83): 14).(5) از این آیة شریفه، استفاده می‌شود که بصیرت دل در اثر گناه، تیره و نابینا می‌شود: «فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ» (حج(22): 46).(6)   این بدان جهت است که اعمال آدمى، همواره بازتابى در روح او دارد و تدریجاً روح را به شکل خود درمى‏آورد، حتى در تفکر و اندیشه و قضاوت او مؤثر است و بدترین اثر گناه و ادامه آن، تاریک‌ساختن قلب و ازمیان‌بردن نور علم و حس تشخیص است: «کثرة الذنوب مفسدة للقلب» (سیوطی، 1404ق، ج6، ص326). اینجاست که گناهان در نظر انسان، حسنات جلوه مى‏کند و حتی به گناه افتخار مى‏نماید! و راه را از چاه تشخیص نمى‏دهد و مرتکب اشتباهات عجیبى مى‏شود که همه را حیران مى‏کند و این خطرناکترین حالتى است که ممکن است براى آدمی پیش آید.      امیر مؤمنان علی(ع) در نمایاندن خطاکاری و آلودگی به گناه و نهایتِ نیکِ تقواپیشگی در ترسیمی بلیغ، می‌فرمایند: «الا و إن الخطایا خیل شمس، حمل علیها أهلها و خلعت لجمها فتقحمت بهم فی النّار. الا و إنّ التقوی مطایا ذلل حمل علیها اهلها و اعطوا ازمّتها فاوردتهم الجنّة» (نهج البلاغه، خطبة 16)؛ بدانید که خطاها، مرکب‌های چموش و سرکشند که افسارگسیخته، سواران خود را به پیش مى‏برند و به ناگاه می‏تازند و به آتش دوزخ سرنگون می‏کنند و بدانید که تقوا مرکب‏ راهوار و نجیبی است که مهارش به دست سواران آن سپرده شده و در نتیجه، آنان را وارد بهشت مى‏ نماید. بنابراین، از منطق قرآن، آلودگی به گناه و عدم تزکیه روح، ابزارهای شناخت انسان را از فهم حق و شناسایی آن از باطل، مختلّ نموده، باعث می‌شود که هرگز سخنان حق را درک نکند: «وَمِنهُم مَن یَستَمِعُونَ إلَیکَ أفَأنتَ تُسمِعُ الصُّمَّ وَلَو کَانُوا لاَیَعقِلُونَ وَمنهُم مَن یَنظُرُ إلَیکَ أفَأنتَ تَهدِی العُمیَ وَ لَو کَانُوا لاَیُبصِرُونَ» (یونس(10): 24-25).(7)  حاصل این بیگانگی از حق و حقیقت، غوطه‌ور‌شدن در شک و تردید است: «بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ یَلْعَبُونَ» (دخان(44): 9).   در مقابل، تهذیب نفس و محافظت خود از آلودگی‌های روحی، علاوه بر اینکه موانع و حجابهای معرفت را از برابر دیدگان عقل و بصیرت می‌زداید و آمادگی درک حقایق را می‌پروراند، خود، منبع یک رشته الهامات می‌شود و حقایق و معارفی را به انسان القاء می‌نماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَیَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» (حدید(57): 28).(8) آنگاه در مقام مقایسۀ کسانی که از چنین نوری بهره‌مند شده و در پرتو آن توان درک حقیقت ناب و لایزال را یافته‌اند، با آنها که از این موهبت بی‌نصیب مانده‌اند، می‌فرماید: «أَوَ مَن کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا کَذَلِکَ زُیِّنَ لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ» (انعام(5): 122).(9) در واقع، از منطق قرآن کریم، گام‌گذاردن در مسیر شناخت و کسب معارف، بدون بهره‌داشتن از نور الهی، جز سیر در تاریکی‌ها و گرفتارکردن روح انسانی در تحیّر نیست: «وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ» (نور(24): 40)(10) و این حقیقتی است که پیامبر اکرم(ص) بدان اشاره فرمودند: «لیس العلم بکثرة التّعلّم إنّما هو نور یقذفه‏ اللّه‏ فِی‏ قلبِ‏ من یرید اللّه أن یهدیه» ‏(فیض کاشانى، 1406ق، ج1، ص10؛ شهید ثانى، 1409ق، ص149). مطالب پیش‌گفته، جستاری بر بینش قرآنی برای یافتن معیار معرفت در بینش اسلامی است که با ملاحظۀ آن می‌توان به سه اصل در این باب، دست یافت: ارکان معرفت‌شناختی حاکم بر اندیشة اسلامی 1. هستی بر مدار حقِ مطلق و لایزال الهی است و او مطابَق و مدلول واقعی تمام اجزای هستی است. ازاین‌رو، بنیاد معرفت در قرآن و معیار تفکیک حق از باطل، نه انظار متحوّل و متغیّر انسانی؛ بلکه امری با قرار و ثباتی عینی است، لذا در این نظام معرفتی، منشأ حقانیت، حتی مشوب به آرای مردم نیست؛ بلکه به‌طور ناب، دائرمدار مشیت الهی است. 2. وقتی چنین معیار مستقر و لایتغیری در میان است، پس انسان با بهره‌مندی از آگاهی و شناخت صائب می‌تواند نظاره‌گر حقایق عالم شود و تمام خواسته‌های خویش را بر اساس این نظاره، سامان دهد و این نکته‌ای است اساسی در ثمرة محک معرفت در تفکر اسلامی و امتیازی بر بینش سیاسی غربی؛ چه اینکه در اندیشة سیاسی غرب، هدف غایی، تأمین رضایت مردم و اتخاذ شیوه‌ای برای ارضای هر چه بیشتر تمنیات و خواهش‌های ناشکیب نفسانی است تا بدین طریق درصدِ پذیرش و اقبال مردم، به‌ عنوان یگانه خاستگاه حقانیتِ حاکمیت را افزایش داده، بقاء و تحکیم پایه‌های آن را تضمین نمایند؛ اما در اندیشه اسلام، تلاش برای تأمین رضایت مردم، برای کسب صحت و یا حقانیت‌ها نیست؛ بلکه تأمین رضایت مردم در آن «تکلیف الهی» و وظیفة اساسی حکومت در قبال مردم، ارزیابی می‌شود و هرگز به ‌عنوان ابزاری برای احراز مشروعیت حاکمیت یا دستیابی به قدرت بیشتر، مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. 3. رمز بهره‌مندی از معرفت صائب و دستیابی به حقایق عالم، محافظت از حریم‌های الهی و پرهیز از عصیان و تمرد از احکام فطرت عقل در تبعیت از اراده‌های تشریعی الهی است که به یُمن چنین گزینشی، ساحت‌های اندیشه‌ای انسان با صبغة دینی، مشمول هدایت‌های الهی خواهد شد که بی‌تردید ره‌آورد چنین صبغه‌ای، سیطرة فضائل رحمانی و مُلهِم حیات طیبة انسانی است. تأثیر ملاک معرفت در اندیشة اسلام بر جایگاه سیاسی مردم  بعد از تحقیق و تبیین رویکرد اسلام به معیار معرفت و شناخت و احراز حقیقت واحد و عینیِ گذرگاه معرفت، نوبت اعلام تأثیر آن بر جایگاه سیاسی مردم است. در این راستا، ضروری است که اقتضائات جهان‌بینی اسلامی، ملاحظه شود. بر اساس جهان‌بینی حاکم بر اندیشه اسلامی، خداوند مالک حقیقی: «وَلِلّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا» (مائده(5): 17)؛(11) ولیّ بالذات: «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ» (شوری (42): 9) و(12) هدایت‌گر و ربّ العالمین: «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» (طه(20): 50)(13) است و احدی جز او رشته‌دار تدبیر امور جهان نمی‌باشد؛ به ویژه در عالم انسانی که ربوبیت تکوینی و تشریعی، منحصر به خداست. از سوی دیگر، به اقتضای تدبیر تکوینی خداوند، انسانها اختیاردار سرنوشت و مسؤول اعمال خویش هستند: «وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبیلِ وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعینَ» (نحل(16): 9)؛(14) «لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَت»‏ (بقره(2): 286)؛(15) «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ» (کهف(18): 29) (16) و از حقی برابر در آزادیِ اراده و گزینش، برخوردارند: «یَا ایّهَا النّاسُ إنّ آدمَ لَم یَلِد عَبداً و لَا أمَةً وإنّ الناسَ کُلّهُم اَحرارٌ» (محمدی ری‌شهری، 1421ق، ج4، ص231).(17) بنابراین، اسلام، انسانها را در روابط با یکدیگر، حاکم بر سرنوشت خویش می‌داند(18) تا کسی را به‌طور حقیقی و بالذات، ادعای حق تعیین تکلیف و امر و نهی دیگران نباشد؛(19) بلکه فرجامِ نیک و بَد هر قومی، محصول اراده و انتخاب آزاد خودشان شود: «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد(13): 11). (20) نکتة حائز اهمیت در نظام فکری اسلام این است که گر چه حاکمیت و ولایت بنیادین به‌طور مطلق و بالذات، تحت قدرت بی‌نهایت خداوند است: «تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (ملک(67):1)؛(21) اما اِعمال مستقیم این حاکمیت بر جامعة بشری از سوی آن وجود بی‌نهایت، محال است. لذا در کنار تأیید ضمنی ضرورت حاکمیت و رهبری بر جامعه انسانی، به معرفی صاحبان ولایت و حاکمیت پرداخته است: «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ» (سجده(32): 24)؛(22) یعنی آنان که تنها معیارشان در رهبری، اوامر الهی است، نه تمنای نَفْس و در این راه به درجۀ والای صبر و کمال یقین نائل آمده‌اند، رهبران راستین و شایستة جامعه بشریند و این عهدی، الهی است: «ولاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» (بقره(2): 124)(23) و به حکم عقل و تأیید قرآن، همة آحاد انسانی موظف به پذیرش ولایت این انسانهای شاخص هستند: «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» (احزاب(33): 36)؛(24) البته تکلیف صاحبان ولایت و رهبری بعد از رسول نیز معیّن می‌باشد: «أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ» (نساء(4): 59).(25) بنابراین، در اندیشة اسلام، اولاً: حاکمیت اصیل در اختیار احدی، جز خدای تعالی نیست و این حاکمیت، توسط مأذونان الهی، اعمال می‌شود. ثانیاً: او که حقیقت ازلی و ابدی است، معیار معرفت و شناخت سلیم و الهام‌بخش اسلوب نظامهای بشری است و استناد به رغبت و رأی مردم در عرصه معرفتِ بایسته‌ها و سامان‌دادن به نظامهای حقوقی و سیاسی، مستقل از آن حقیقت و منقطع از اراده الهی، جز رفتن به بیراهه نیست؛ بلکه در این راستا به حکم عقل و تأیید شرع، چارچوب ارادة حقّ الهی، تنها مسیر حرکت است. با این حال، اختیار با مردم است و در عمل به این تکلیف عقلی و شرعی و سیر بر این مسیر، مجبور نیستند. از مستندات تاریخی که می‌توان در راستای این حق انتخاب، بدان تمسک جست، بخشی از نوشته‌ای است که در آن امیر مؤمنان علی(ع) سرگذشت خود را پس از پیامبر(ص) تا شهادت «محمدبن‌ابی‌بکر» و سقوط مصر، بیان می‌کنند. آن حضرت فرمودند: رسول خدا(ص) مرا متعهد پیمانی کرده و سفارش نمود: پسر ابی‌طالب! ولایت امتم حق توست. اگر به درستی و عافیت، تو را سرپرست خود کردند و با رضایت دربارۀ تو به وحدت نظر رسیدند، امرشان را به عهده‌گیر و بپذیر؛ اما اگر دربارۀ تو به اختلاف افتادند، آنان را به خواست خود واگذار؛ زیرا که خداوند گشایشی به روی تو باز خواهد کرد (ابن طاووس، 1412ق، ص249-248؛ الطبری، 1415ق، ص417). همچنین در فرمایشی دیگر از آن حضرت می‌خوانیم: آنچه بر مسلمانان، بعد از کشته‌شدن یا فوت امامشان، بر اساس حکم خداوند و حکم اسلام واجب است، این است که قبل از هر اقدامی به انتخاب رهبری پاکدامن، عالم، پرهیزگار و آشنا به قضاء و سنت نبوی بپردازند تا کار آنان را سامان دهد و بین آنان حکومت نماید (مجلسی، 1403ق، ج33، ص144). این سفارش، بیانگر نقش پذیرش مردم در تحقق عینی نظام مشروع است و اینکه امکان تصدی امور و اعمال ولایت، هرگز از طریق قهر و غلبه، میسّر نیست؛ هر چند اصل حقانیت و مشروعیت، منبعث از این اختیار نباشد. ازاین‌رو، در تفکر اسلام، در باب معرفت حقانیت و مشروعیت، تلازمی میان مشروعیت الهی و نفی هرگونه سالار غیر خدایی، با حذف اراده و اختیار مردم در تعیین سرنوشت سیاسی‌شان، نیست.  راجع به جایگاه سیاسی مردم در این اندیشه، نکتة مسلّم دیگر، حق نظارت، نصیحت و خیرخواهی است؛ یعنی آنان ناظران بر حسن تولّی‌های مشروع هستند و این حق، نه اعطایی از سوی حاکمان؛ بلکه حقی مسلّم از سوی خدای تعالی می‌باشد: «فقد جعل‌الله سبحانه لی علیکم حقّاً بولایة امرکم و لکم علیّ من الحقّ مثل الذی لی علیکم» (نهج البلاغه، خطبة216).(26) این حق که در منابع روایی از آن به «النصیحۀ لأئمۀ المسلین»(27) تعبیر شده و در غیر «حریم مقررات شرع مقدس» اعمال می‌شود؛ به شکل کاملاً جدی از مردم مطالبه می‌شود. حضرت علی(ع) با اینکه معصوم هستند، می‌فرمایند: «و أمّا حقّی علیکم النّصیحة فی المشهد و المغیب» (همان، خطبة34)(28) و به مردم سفارش داشتند که «أعینونی بمناصحة خلیّة من الغش، سلیمة من الرّیب» (همان، خطبة118). مرا با خیرخواهی خالصانه و سالم از هرگونه شک و تردید، یاری کنید. بنابراین، در آموزه‌های اسلام، هرگز عنان انحصاری امور به نیابت از خداوند در اختیار گروهی خاص نیست تا آنان به‌طور مستقل به رتق و فتق امور پرداخته و کسی جز آنان به‌طور مستقیم با خدا در تماس نباشند و مردم به مثابة رعیتی مکلف، مسلوب از هر نوع اراده و اختیار سیاسی و اجتماعی، تنها مأمور به فرمانبری باشند. نتیجه‌گیری در اندیشة سیاسی غربی، ارادۀ افراد، یگانه شاخص در معرفت حق، تلقی می‌شود. این از آن روست که این تفکر بر مبنای نسبیت‌گرایی، استوار بوده و هرگز حقیقتی کلّی و لایتغیّر یا وجود ندارد و یا قابل شناخت و بیان نیست؛ همان ایده‌ای که در یونان باستان توسط سوفیست‌ها بر آن اصرار می‌شد. ابتنای این اندیشه بر «امانیسم» و تلاش رسانه‌ای مستمر در سو دهی به خواسته‌ها و اراده‌های آحاد، از نمودهایِ عینی دالّ بر تأثیرپذیری اندیشة سیاسی غرب معاصر از مبانی معرفتِ سوفسطی است. در ارزیابی و نقد این اندیشه می‌توان گفت: الف) نتیجة دائرمداری معرفتِ حق بر منظر افراد، نسبیت‌گرایی و شک‌گراییِ مهلکی است که غبار تردید را بر همۀ اندیشه‌های انسانی نشانده و در نهایت، وجود واقعیت و حقیقت، انکار می‌شود. ب) بر مبنای این اندیشه، مطلوبیت و قداست ذاتی از هر امری، زدوده می‌شود؛ روندی که جز ستیز جدّی با گرایش اصیل و مقدس انسان به «حقیقت» نبوده و بنیان هر باوری را در نهاد انسان می‌لرزاند تا عملکرد و موضع‌گیریهایی صرفاً بر اساس توّهم و اهواء نفسانیِ متأثر از جریانات غالب، داشته باشد. ج) جهان‌بینی حاصل از اصل عدم ثبات و تغیّر معرفت‌ها انسان را بر خلاف مسیر تکاملی خویش، گرفتار غرایز افسارگسیخته می‌کند تا عقل در اسارت تمایلات حیوانی به چنان ترفندهایی دست یازد که در وهم هیچ موجودی نمی‌گنجد و چنان بی‌رحم  شود که هیچ موجودی همتای او نگردد. اما بنیاد معرفت در تفکر اسلامی بر اصول وحیانی قرآن کریم، قوام یافته است. از این منظر، حق محض، ذات الهی است؛ همو که تمام اجزای عالم، دلیلی استوار در نمایاندن آن و آیتی از او می‌باشند. از بینش قرآنی، نه‌تنها حصول معرفت صائب و وصول به حق راستین، برای انسان مسلّم است؛ بلکه او مُلزم است که بر اساس چنین معرفتی و در ظلّ چنین حقی، اساس زندگی فردی و اجتماعی خویش را بنا نماید. در این مسیر، تنزه انسان از القائات هوس‌آلود و امیال دون انسانی، الزامی است و ابزار چنین توفیقی، رعایت تقوای الهی و کسب نورانیت هدایت از ذات حق تعالی است. در این نظام معرفتی، جاده هدایت و اراده الهی، یگانه رهگذر وصول به حقانیت‌ها و مشروعیت‌هاست، لکن سیطرة این حقانیت‌ها و مشروعیت‌ها، رهین انتخاب و استقبال مردم است و بدون رضایت آنان، چنین سیطره و تولّی‌ای، نه میسور است و نه بهره‌گیری از قهر و غلبه برای تحقق آن مجاز است. نکتة دیگر آنکه نقش مردم، منحصر در عینیت‌بخشیدن به این مشروعیت‌ها نیست؛ بلکه آنان ناظران بر حسن تولی‌های مشروعند و این نظارت، حقی مسلّم از سوی خدای تعالی می‌باشد.   پی نوشت: اگر تقوای الهی، پیشه کنید خداوند برای شما فرقانی که ممیز حق از باطل است قرار می‌دهد».
از خدا بپرهیزید! و خداوند به شما تعلیم مى‏دهد، خداوند به همه چیز داناست».
آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد و مایة هدایت پرهیزگاران است».
سرانجام نیک برای پرهیزگاران است».
چنین نیست که آنها مى‏پندارند؛ بلکه اعمالشان چون زنگارى بر دلهایشان نشسته است».
چشم‌هاى ظاهر نابینا نمى‏شود؛ بلکه دلهایى که در سینه‏هاست کور مى‏شود».
گروهی از آنان به سوی تو گوش فرامی‌دهند ـ اما گویی هیچ نمی‌شنوند و کرند ـ آیا تو می‌توانی سخن خود را به گوش کران برسانی هر چند نفهمند؟! و گروهی از آنان به سوی تو می‌نگرند ـ اما گویی هیچ نمی‌بینند ـ آیا تو می‌توانی نابینایان را هدایت کنی؛ هر چند نبینند؟!».
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! تقواى الهى پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و براى شما نورى قرار دهد که با آن ـ در میان مردم و در مسیر زندگى خود ـ راه بروید و گناهان شما را ببخشد و خداوند، غفور و رحیم است».
آیا کسى که مرده بود، سپس او را زنده کردیم و نورى برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسى است که در ظلمت‌ها باشد و از آن خارج نگردد؟! این‌گونه براى کافران، اعمال [زشتى] که انجام مى‏دادند، تزئین شده ـ و زیبا جلوه کرده ـ است».
و کسى که خدا، نورى براى او قرار نداده، نورى براى او نیست».
حکومت آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو قرار دارد از آن خداست».
ولىّ، فقط خداوند است».
گفت: پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمۀ آفرینش او بوده داده، سپس هدایت کرده است».
بر عهده خداست که راه راست را به شما نشان دهد، البته برخی از راه‌هایی که در پیش روی‌تان است و شما می‌پیمایید، کج‌راهه است و خدا ضمانت نکرده که هرجا شما می‌روید حتماً به مقصد برسید؛ گر چه اگر خدا می‌خواست، به‌گونه‌ای شما را راهنمایی و مجبور می‌کرد که در راه راست، حرکت کنید و حتماً هم به منزل برسید، ولی خدا چنین چیزی اراده نفرموده؛ بلکه اراده کرده که خودتان اختیار داشته باشید و مسؤول سرنوشت خویش باشید».
انسان هر کار نیکی را انجام دهد، برای خود انجام داده و هر کار بدی کند به زیان خود کرده است».
بگو: این حق است از سوی پروردگارتان، هر کس می‌خواهد ایمان بیاورد و هر کس می‌خواهد کافر گردد».
امام7 در این راستا در خطاب به فرزند بزرگوارش امام مجتبی7 می‌فرمایند: «لاتکن عبد غیرک و قدجعلک الله حراً»؛ (نهج البلاغه، نامة38).
البته باید توجه نمود که بر اساس اصل قرآنی «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ» (توبه(9):71)، انسانها در برابر یکدیگر، مسؤولیت دارند و آن اینکه در انتخاب و تعیین سرنوشت خویش باید متعهدانه عمل کنند و دربارة سرنوشت دیگران چون اعضای پیکری واحد، بی‌تفاوت نباشند.    
مرحوم ملا احمد نراقی در «عوائد الأیام» درتشریح مسأله «ولایت» بر انسانها می‌نویسند:«اعلم أن الولایة من جانب الله سبحانه علی عباده، ثابتة لرسوله وأوصیائه المعصومین: و هم سلاطین الأنام و هم الملوک و الولاة و الحکّام و بیدهم أزمّة الأمور و سائر الناس رعایاهم و المولّی علیهم و اما غیر الرسول و اوصیائه فلاشک أنّ الأصل عدم ثبوت ولایة أحد علی أحد إلاّ من ولّاه الله سبحانه أو رسوله أو أحد أوصیائه علی أحد فی أمر و حینئذ فیکون هو ولیاً علی من ولاّه فیما ولاه فیه» (النراقی، عوائد الأیام، ص529).
خداوند، سرنوشت هیچ قوم [و ملتی] را تغییر نمی‌دهد، مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند».
پر برکت و زوال‌ناپذیر است کسی که حکومت جهان هستی به دست اوست و او بر هر چیز تواناست».
و از آنان امامان (و پیشوایانی) قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می‌کردند؛ چون شکیبایی نمودند و به آیات ما یقین داشتند».
پیمان من، به ستمکاران نمی‌رسد [و تنها آن دسته از ذریّه تو که پاک و معصوم باشند شایسته این مقامند]».
هیچ زن و مرد با ایمانی حق ندارد، هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم می‌دانند، اختیاری [در برابر فرمان خدا] داشته باشد».
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا  و اولو الأمر [اوصیای پیامبر] را».
خداوند سبحان، برای من، بر شما به جهت سرپرستی حکومت، حقی قرار داده و برای شما همانند حق من، حقی تعیین فرموده است».
نخستین‌بار این تعبیر را رسول خدا(ص) در بازگشت از «حجة الوداع»، ضمن سخنرانی در مسجد «خیف»‏ فرمودند: «ثلاث لا یغلّ علیهن قلب امرئ مسلم إخلاص العمل لله و النصیحة لائمة المسلمین و اللزوم لجماعتهم»؛ سه چیز است که دل هیچ مسلمانى در آنها خیانت نکند: خالص‌نمودن کردار براى خدا و خیرخواهى براى پیشوایان مسلمین و همراه‌بودن با جماعت مسلمین (ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص43؛ کلینی، اصول الکافی، باب56، ح1).
اما حق من بر شما این است که با من وفادار باشید و در آشکار و نهان، خیرخواهی کنید».   منابع و مآخذ           1.     قرآن کریم.           2.     نهج البلاغه.          3.     آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران: انتشارات مروارید، 1386.           4.     ابن طاووس، علی‌بن‌موسی، کشف المحجة لثمرة المهجة، قم: النشر الأعلام الإسلامی، 1412ق.           5.     ابن شعبه حرانى، حسن‌بن‌على‏، تحف العقول، مصحح: علی‌اکبر غفارى، قم: جامعه مدرسین‏، 1363.           6.     اروین، ترنس، تفکر در عهد باستان، ترجمۀ حنایی کاشانی، تهران: قصیده، 1380.           7.     اشپنگلر، اسوالد، فلسفه سیاست، ترجمة هدایت‌الله فروهر، تهران: نشر نظر، 1369.           8.     افلاطون، جمهوری، ترجمة لطفی و کاویانی، تهران: خوارزمی، 1349.           9.     الطبری الإمامی، محمدبن‌جریر، المسترشد فی إمامة امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب7، تهران: مؤسسة الثقافة الإسلامیة، 1415ق.        10.     بتهام، دیوید، دموکراسی چیست؟ آشنایی با دموکراسی، ترجمة نقش تبریزی، تهران: ققنوس، 1376.        11.     بنایی، مهدی، تاریخ فلسفه غرب (از آغاز دوره یونانی تا پایان قرون وسطی)، قم: نشر جامعةالمصطفی9، 1388.        12.     پوپر، کارل ریموند، جامعه باز و دشمنان آن، ترجمة عزت‌الله فولادوند، تهران: خوارزمی، 1377.        13.     جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج8 ، تهران: نشر فرهنگ اسلامی، 1374.        14.     جوادی آملی، عبدالله، شناخت‌شناسی در قرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1374.       15.     جمعی از نویسندگان، تبیین مردم‌سالاری دینی، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1383.        16.     سیوطی، عبدالرحمن، الدر المنثور فی التفسیر بألمعثور، قم: کتابخانه آیةالله مرعشی نجفی، 1404ق.        17.     شهرام‌نیا و حاجی‌زاده «تبیین مبانی دموکراسی در اندیشه‌های فلسفی کارل پوپر»، غرب‌شناسی بنیادی، سال اول، ش اول، بهار و تابستان 1389.        18.     شهید ثانى، زین‌الدین‌بن‌على‏، منیة المرید، مصحح: مختارى‏، قم: مکتب الإعلام الإسلامی‏، 1409ق.        19.     صحافیان، عباسعلی، آشنایی با دموکراسی، مشهد: محقق، 1379.        20.     عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، تهران: نشر نی، 1377.        21.     فیض کاشانى، محمدمحسن‏، الوافی، ج1، اصفهان: کتابخانه امام أمیرالمؤمنین على7، 1406ق.        22.     کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه یونان و روم، ترجمة مجتبوی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1327.        23.     کلینی، محمدبن‌یعقوب، اصول الکافی، تهران: مکتبة الصدوق، 1418ق.        24.     گاتری ، دبلیو.کِی.سی، تاریخ فلسفۀ یونان، ج10، ترجمۀ حسن فتحی، تهران: فکر روز، 1376.        25.     محمدی ری شهری، محمد، موسوعة الإمام علی‌بن‌ابی‌طالب7، ج4، قم: دارالحدیث، 1421ق.        26.     مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج33، بیروت: مؤسسة الوفاء، 1403ق.        27.     مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامى، تهران: انتشارات اسلامی، 1361.        28.     -----------، آشنایى با علوم اسلامى، ج1(منطق ـ فلسفه)، تهران: صدرا، بی‌تا.        29.     مکارم شیرازى، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج14، تهران: دارالکتب الإسلامیة، 1374.        30.     نراقی، أحمدبن‌محمدمهدی، عوائد الأیام، قم: مکتب الأعلام الإسلامی، 1417ق.        31.     هیلد، دیوید، مدل‌های دموکراسی، ترجمۀ عباس مخبر، تهران: روشنگر، 1369.        32.     یوسفی، حمیدرضا، سقراط و هنر نیندیشیدن، تهران: نشر ثالث، 1380.   محمدرضا کریمی‌والا: استادیار و عضو هیأت علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه قم. فصلنامه حکومت اسلامی شماره 69. انتهای متن/

http://fna.ir/FBUOSG





94/09/29 - 05:12





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 128]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن