تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):عدالت نيكو است اما از دولتمردان نيكوتر، سخاوت نيكو است اما از ثروتمندان نيكوتر؛...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833565517




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مبانی کلی حاکم بر رویکردهای مختلف علوم اجتماعی


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: یادداشت؛
مبانی کلی حاکم بر رویکردهای مختلف علوم اجتماعی

فلسفه علوم اجتماعی


شناسهٔ خبر: 2999610 - دوشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۵
دین و اندیشه > اندیشکده ها

در نگاه پارادایمی، هر پژوهش علمی در حوزۀ علوم اجتماعی، مسبوق به برخی مبانی کلی است. در علوم اجتماعی مدرن، سه پارادایم کلی را می‌توان مشخص کرد: پارادایم پوزیتیویستی، تفسیری و انتقادی. به گزارش خبرگزاری مهر، فلسفۀ علوم اجتماعی به مبانی کلی حاکم بر رویکردهای مختلف علوم اجتماعی نظر دارد. سید سعید راست خدیو در این نوشتار به معرفی مبانی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و روش‌شناختیِ سه پارادایم اصلی علوم اجتماعی مدرن، می‌پردازد. مقدمه در نگاه پارادایمی، هر پژوهش علمی در حوزۀ علوم اجتماعی، مسبوق به برخی مبانی کلی است. در علوم اجتماعی مدرن، سه پارادایم کلی را می‌توان مشخص کرد: پارادایم پوزیتیویستی، تفسیری و انتقادی. پوزیتیویست‌ها، رویکردی نهادی به امور اجتماعی دارند و انسان‌ها را موجوداتی می‌پندارند که در روابط ساختاری و نهادی نسبتاً ثابت جامعه محصورند. از نظر آن‌ها، شخصیت انسان در محیط اجتماعی او شکل می‌گیرد؛ آن‌ها به دنبال کشف روابط علّی میان پدیده‌های اجتماعی هستند و در این مسیر، از الگوهای کمّی و ریاضیاتی استفاده می‌کنند. تفسیرگرایان، انسان را موجودی مختار و آزاد می‌دانند. از نظر آنان، موطن واقعیت‌های اجتماعی، ذهن کنش‌گران جامعه است؛ کنش‌گران با کنش‌های خود، واقعیت‌های اجتماعی را به طور پیوسته بازتولید می‌کنند و به تبع، واقعیت‌های اجتماعی، هیچ‌گونه پایداری و ثباتی ندارد. برای فهم معنای کنش‌های کنش‌گران اجتماعی، باید همدلانه با آن‌ها زندگی کرد و به دنیای ذهنی آنان رسوخ کرد. به این منظور، روش‌های کیفی از قبیل مشاهدۀ مشارکتی برای تفسیرگرایان اولویت بیشتری دارد. اصحاب رویکرد انتقادی، هرچند انسان را یک موجود کاملاً طبیعی و مانند سایر پدیده‌های طبیعت نمی‌دانند، اما معتقدند روابط علّی بر پدیده‌های انسانی نیز حکومت دارند. همچنین از نظر آنان ساختارهای متضاد و پنهانی وجود دارد که زندگی کنش‌گران را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و معمولاً تودۀ مردم از آن آگاه نیستند. آنان «دانش» و «ارزش» را از یکدیگر جدا نمی‌دانند و دانشمندان، علوم اجتماعی را موظف به آگاه‌کردن توده‌ها از تضاد ساختاری عمیق و ظالمانه‌ای که زندگی آن‌ها را متاثر کرده است می‌ دانند. همچنین هر روشی که به در راستای کشف ساختارهای پنهان و متضاد جامعه به کار آید، از نظر آن‌ها مورد پسند. رویکرد پست‌مدرن، هر سه پارادایم فوق را منتسب به گفتمان مدرن می‌داند و آن‌ها را نقد می‌کند. فوکو، یکی از مهم‌ترین متفکرین پست‌مدرن، معتقد است که در دوره‌های تاریخی مختلف، گفتمان‌های متفاوتی وجود دارد و ملاک‌های هر گفتمان، اموری تاریخی و مقید به زمینه و زمانۀ آن دوران هستند. عقلانیت سوژه‌محورانۀ مدرن - که قضاوت‌های کلی و مطلق می‌کند و تاریخ را به صورت یک سیر تک خطی و پیوسته می‌نگرد - از حدود خود پا را فراتر نهاده و سعی می‌کند از قالب‌های زمانی و مکانی خود که محکوم به آن‌هاست، بگریزد. برخی از عناصر اصلی اندیشۀ فوکو عبارتند از: گفتمان، دیرینه‌شناسی دانش، تبارشناسی معرفت، رابطۀ قدرت و معرفت، رژیم‌های حقیقت و ... . نگاه پارادایمی در فلسفۀ علوم اجتماعی یکی از نگاه‌های جدی و رایج در تحلیل رویکردهای مختلف در حوزۀ علوم انسانی، رویکرد پارادایمی است. با بیانی ساده می‌توان پارادایم را این‌گونه تعریف کرد: «مجموعه گزاره‌های منسجم ناظر به یک علم که در میان جامعۀ علمی به توافق رسیده‌اند». ساختار پارادایم، یک ساختار هماهنگ و منسجم است. معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی و طبیعت‌شناسی نهفته در پسِ گزاره‌های علمی در محدودۀ یک پارادایم خاص، ضرورتاً نسبت به یکدیگر هماهنگ هستند. البته باید توجه داشت پارادایم[1]، واژه‌ای است که دلالت بر تمام اجزای یک نظام علمی دارد. وقتی گفته می‌شود پارادایم پوزیتیویستی، پارادایم انتقادی و یا پارادایم تفسیری، مراد همۀ آن مجموعه است؛ در یک پارادایم، نه تنها مبانی فلسفی علم، بلکه امور دیگری نظیرِ نظریۀ علمی، مدل‌ها و روش علمی نیز حضور دارد. البته باید توجه داشت که جایگاه مبانی فلسفی در یک پارادایم خاص، بسیار بااهمیت است. دانشمند یا نظریه‌پرداز حوزۀ علوم اجتماعی، باید ابتدا مشخص کند که با چه پیش‌فرض‌های نظریِ خاصی، پدیده‌های مورد مطالعۀ خود را بررسی می‌کند. رویکرد پارادایمی، مطالعۀ پدیده‌های اجتماعی بدون پیش‌فرض‌ و چارچوب ذهنی خاص را به کلی نفی می‌کند. هر محقق و اندیشمند، باید ابتدا مشخص کند که متعلق به چه پارادایمی است و سپس وارد بازی علم شود. به این ترتیب، در نگاه پارادایمی، علم دینی به معنای علمی است که پژوهش‌های تجربی در آن، تابع نوع نگاه خاصی به جهان و معرفت و سایر امور بنیادی است هر دستگاه فکری که دارای فلسفه‌ای نباشد، طبیعتاً نمی‌تواند فلسفۀ خود را در ساحت مبانی پارادایمی تنزل بدهد و پس از آن، نظریات علمی تولید کند. از آن‌جا که ما دارای تاریخ فلسفه‌ای غنی و پربار هستیم، این امکان برای ما وجود دارد که مبانی پارادایمی مخصوص به خودمان را داشته باشیم، اما تا کنون این مبانی فلسفی را وارد ساحت پارادایم علمی خود نکرده‌ایم. مبانی پارادایمی پوزیتیویسم در حوزۀ هستی‌شناسی پارادایم پوزیتیویستی، یک پارادایم کلان است که در درون خود، رویکردهای متفاوتی را جای داده است. از آن جمله می‌توان به رویکردها و مکاتبی چون: «پوزیتیویسم اولیه»، «نوپوزیتیویسم»، «پوزیتیویسم روش‌شناختی»[2] و «پوزیتیویسم منطقی»[3] اشاره کرد. مبانی پارادایمی تفسیرگرایی در حوزۀ هستی‌شناسی از نظر تفسیرگرایان[4]، جهان اجتماعی با جهان طبیعی متفاوت است؛ از این جهت، آنان دقیقاً نقطۀ مقابل پوزیتیویست‌ها هستند. تفسیرگرایان معتقدند که اساساً همۀ عوامل شکل‌دهندۀ پدیده‌های اجتماعی با هم قابل شناسایی نیستند؛ و حتی در صورت شناسایی، کنترل و تسلط بر همۀ آن‌ها امکان‌پذیر نیست. دلیل این امر، آن است که انسان موجودی مختار است و دائماً در حال تغییر رفتارهای خود می‌باشد. مبانی پارادایمی رویکرد انتقادی در حوزۀ هستی‌شناسی پارادیم انتقادی شامل جریان‌های مختلفی نظیر: «مارکسیسم»، «جامعه‌شناسی اقتصادی»،[5] «نظریۀ تضاد»،[6] «فمینیسم» و برخی دیگر از جریان‌ها می‌شود. شاید بتوان گفت، مارکسیست‌ها بودند که اولین بار رویکرد انتقادی را به طور جدی وارد علوم اجتماعی کردند و به همین دلیل، توجه به آن‌ها از اهمیت خاصی برخوردار است. مبانی پارادایمی پوزیتیویسم، تفسیرگرایی و رویکرد انتقادی در حوزۀ معرفت‌شناسی در حوزۀ معرفت‌شناسی، پوزیتیویست‌ها اثبات‌گرا هستند؛ به این معنا که معرفت و شناخت جهان اجتماعی، بر اساس اصول تجربی امکان‌پذیر است. منظور از تجربه، تجربۀ حسی است و تمام ادعاهای علمی، باید قابل آزمون تجربی[7] باشند. از دیدگاه پوزیتیویسم، وظیفۀ علم اجتماعی، کشف روابط علّی حاکم بر پدیده‌های اجتماعی است. این‌ کار از طریق الگوپردازی ریاضی و کمّی‌سازی نظم‌های موجود در کنش‌های انسان میسر است. به طور خلاصه می‌توان گفت که پوزیتیویست‌ها به دنبال کشف روابط علّی بین پدیده‌های قابل مشاهده هستند و هر آن‌چه را که نتوان به صورت مستقیم مشاهده نمود، نمی­توان به عنوان معرفت معتبر و یا جزئی از تبیین معتبرِ پدیده‌های اجتماعی مورد ملاحظه قرار دارد. به لحاظ معرفت‌شناختی، تفسیرگرایان معتقدند که شناخت دنیای اجتماعی بر اساس توانایی ما در تجربه‌کردن جهان، به نحوی است که دیگران نیز آن را تجربه می­کنند؛ بنابراین، یک پژوهش‌گر تفسیرگرا، سعی می‌کند با استفاده از روش‌هایی چون مشاهدۀ مشارکتی، بفهمد که واقعیت اجتماعی مور مطالعۀ او چگونه در ذهن افراد جامعۀ مورد مطالعۀ او ساخته می­شوند؛ چرا که واقعیت اجتماعی، در کنش‌ها ساخته می­شود. پژوهش‌گر تفسیرگرا می‌کوشد که به دنیای ذهنی کنش‌گران نفوذ کند و چگونگی نگرش آن‌ها را به واقعیت‌های اجتماعی فهم کند. هدف علم اجتماعی، یافتن روابط علّی میان پدیده‌های اجتماعی نیست؛ زیرا اساساً چنین روابطی بر واقعیت‌های اجتماعی که در ذهن عاملان اجتماعی وجود دارند، حاکم نیست. در علوم اجتماعی باید به دنبال فهم تفسیر‌های مردم از کنش‌های اجتماعی بود. تفسیرگرایان به دنبال آن هستند که طرقی را که مردم به لحاظ ذهنی، جهان اجتماعی را خلق و آن را تجربه می­کنند، فهم کنند. در معرفت‌شناسی انتقادی، شواهد تجربی مورد توجه هستند، اما شواهد تجربی طریقی برای کشف مکانیسم‌های مشاهده‌ناپذیر و پنهان حاکم بر زندگی اجتماعی است. پژوهش‌گران انتقادی، در صدد آن هستند که تضادهای پنهان و ساختاری را آشکار کنند. همچنین باید توجه داشت که به لحاظ معرفت‌شناختی، در پارادایم انتقادی، دانشمندان صرفاً به دنبال توصیف ساده از روابط علّی نیستند؛ بلکه به دنبال فهم لایه‌های زیرین این روابط هستند. از نظر دانشمندان انتقادی، شواهد تجربی در سطحی آشکار رخ می‌دهند و باید از این شواهد کمک گرفت تا ساختارهای غیرقابل‌مشاهده و عمیق‌تری - که حاکم بر زندگی  اجتماعی هستند - کشف شود. مبانی پارادایمی پوزیتیویسم، تفسیرگرایی و رویکرد انتقادی در حوزۀ روش به لحاظ روش‌شناختی، پوزیتیویست‌ها براساس الگوی «فرضیه‌ای- قیاسی»،[8] تحقیقات خود را انجام می‌دهند. طبق این الگو، معرفت معتبر از طریق توسعۀ فرضیاتی - که با مشاهدۀ تجربی آزمون می‌شوند - به دست می‌آید. اندازه‌گیری و کمّی‌سازی رفتارهای انسان ممکن است و این کار، با شکستن و تجزیۀ جهان اجتماعی به وقایع متعدد و جدا از هم، امکان پذیر است. اصل دیگر روش‌شناسی پوزیتیویستی، بی‌طرفی و عینیت‌گرایی[9] شخصی در فرآیند تحقیق است. پژوهش‌گر در فرآیند تحقیق باید بی‌طرفانه و بدون توجه به ارزش‌ها و پیش‌فرض‌های خود، پدیده‌های اجتماعی را مشاهده کند و آن‌ها در قالب الگویی منظم سامان دهد. تفسیرگرایان به لحاظ روش‌شناختی، الگوی فرضیه‌ای- قیاسی را برای فهم پدیده‌های اجتماعی مورد استفاده قرار نمی‌دهند. از آن‌جا که واقعیت اجتماعی در زندگی روزمرۀ مردم و در دنیای ذهنی آنان پیوسته در حال خلق‌شدن است؛ به همین دلیل، اساساً واقعیت اجتماعی از پیش‌ساخته و متصلبی وجود ندارد که با روش فرضیه‌ای- قیاسی، روابط علّی حاکم بر آن را کشف کنیم؛ بنابراین، تنها راه برای شناخت واقعیت اجتماعی سیال و متغیری که دائم در اذهان کنش‌گران خلق می‌شود، تفسیر کنش‌های آنان است. تفسیری‌ها معقتداند بهترین شیوه برای فهم واقعیت‌های اجتماعی، محدودسازی آن‌ها به زمان و مکان خاص است. آنان به علم کلی و فرازمانی و فرامکانی در حوزۀ علوم انسانی و اجتماعی قائل نیستند. در هر پژوهش، نتایج حاصل از پژوهش صرفاً قابلیت انطباق بر همان جامعۀ مورد پژوهش را دارند. آنان مشاهده را به معنایی که در علوم طبیعی کاربرد دارد، قابل استفاده در علوم اجتماعی نمی‌دانند؛ بلکه معقتداند نوع دیگری از مشاهده - که مشاهدۀ مشارکتی نامیده می‌شود - باید مورد استفاده قرار بگیرد. زیرا در مشاهدۀ مشارکتی، مشاهده‌گر در شیوۀ زندگی و نوع نگرش افراد مورد مشاهدۀ خود مشارکت می‌کند. در این نوع مشاهده، محقق سعی در فهم و درک تجربیات ذهنی و تفاسیر مردم نسبت به پدیده‌های اجتماعی جاری در جامعۀ آن‌ها دارد. در روش‌شناسی انتقادی، جهان اجتماعی باید در کلیت آن درک شود. مطالعۀ اجزای جهان اجتماعی به صورت مجزا و جدا از هم، هر چند امکان‌پذیر است، ولی سودمند نیست؛ زیرا همۀ اجزای جهان اجتماعی به یکدیگر مرتبط هستند و دارای تأثیر و تأثر متقابل می‌باشند. هدف اصلی بررسی مکانیسم‌های پنهان و ساختاری هستند که در سطح مشاهدتی از خود آثار و شواهدی به جای می‌گذارند. برای مثال، شیوۀ تولید، در رابطه با طبقۀ اجتماعی افراد، یک مکانیسم پنهان است و باعث تأثیرات خاصی در لایه‌های رویین و قابل مشاهده می‌شود. از نظر انتقادی‌ها، خالی از ارزش‌بودن، نه ممکن است و نه مطلوب. فیلسوفان و جامعه‌شناسانی که تحت پارادایم انتقادی زیست می‌کنند، (نظیر مارکسیست‌ها و فمینیست‎ها، برخلاف پوزیتیویست‌ها و تفسیری‌ها) اساساً بی‌طرفی را مطلوب نمی‌دانند. جامعه‌شناس و روشن‌فکر باید از طبقۀ تحت‌سلطه در مقابل طبقۀ سلطه‌گر دفاع کند و مظلومان را از وضعیت بد خود و تضادهای ساختاری حاکم بر جامعه آگاه کند. مبانی پارادایمی و نظریات کلی، بسیار انتزاعی هستند و نمی‌توان با استفاده از آن‌ها مستقیماً با واقعیت اجتماعی و شواهد تجربی بیرونی روبه‌رو شد؛ حد فاصل میان مبانی پارادایمی و نظریه‌های کلی و مشاهدۀ واقعیت‌های بیرونی، همان مدل‌ها هستند؛ وظیفۀ مدل برقراری رابطه میان مبانی پارادایمی و نظری با شواهد تجربی و واقعیت‌های بیرونی است. [1]. Paradigm. [2]. Methodological Positivism. [3]. Logical Positivism. [4]. Interpretationists. [5]. Economic Sociology. [6]. Confilict Theory. [7]. Verifiable. [8]. Hypothetico- Deductive. [9]. Objectivism.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن