واضح آرشیو وب فارسی:مهر: یادداشت؛
چگونه امام رضا(ع) بزرگترین تهدید را به بزرگترین فرصت تبدیل کرد
شناسهٔ خبر: 2997868 - شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۴:۴۷
دین و اندیشه > اندیشمندان
یادداشت پیش رو به عملکرد امام رضا(ع) در مواجهه با ولیعهدی خودشان می پردازد که از تهدید های موجود فرصت هایی را برای شیعه خلق کرده است. به گزارش خبرگزاری مهر، در این مطلب به ماجرای ولیعهدی امام رضا(ع) پرداخته شده است و اینکه چگونه این امام بزرگوار ولیعهدی را که در آن زمان یک خطر برای ازبین رفتن تشیع محسوب می شد به یک فرصت بی نظیر برای تشیع تبدیل کردند. در دوره امام رضا(ع) حکومت در دست عباسیان بود و خلافت بر عهده مامون . وی شخصیتی بود که از نظر سیاسی فردی تیز هوش و در عین حال بسیار سفاک و خونریز بود و نمونه بارز آن جنگ وی با برادرش برای رسیدن به قدرت بود. مامون به خاطر اینکه برادرش را از ولیعهدی عزل کند جنگی راه انداخته بود و هزاران نفر دراین جنگ به قتل رسیدند. وی پس از این خلافت را به دست آورد برادرش را به قتل رساند و سرش را در میان کوچه ها چرخاند. این خلیفه ظالم عباسی بعد از اینکه برادرش را از میان برداشت برای حکومتش هیچ گونه خطری به جز شیعیان احساس نمی کرد. اما می دانست اگر بخواهد با شیعیان مانند برادرش برخورد کند تاثیر عکس خواهد داشت. وی می دانست که شیعیان از امام خود علی بن موسی الرضا(ع) فرمانبرداری کامل دارند و از طریق وی باید مشکل شیعیان را حل کند. در مناطق مختلف حوزه حکومتی مامون شیعیان به شکل های مختلف به مخالفت با وی می پرداختند و مامون قادر به مهار همه آنها نبود و مبارزه مستقیم نظامی با شیعیان و نوادگان پیامبر(ص) از جهات مختلف برای وی هزینه داشت زیرا که اهلبیت و شیعیان به دلیل مظلومیت و قداستشان در بین مردم جایگاهی رفیع داشتند. مامون برای از بین بردن اهل بیت و شیعیان دست به حیله ای زد که هیچ نمونه ای از آن وجود ندارد و این موضوع نشان دهنده آن است که وی در مسائل سیاسی فردی است که بسیار عمیق و زیرک است. مامون علی بن موسی الرضا(ع) را به عنوان ولیعهد و جانشین خود انتخاب کرد، اما واقعا انتخاب علی بن موسی الرضا چه خطری داشت و مامون با چه اندیشه ای این امر را انجام داد: اولا اینکه شیعیان و علویون حکومت را حق ائمه معصومین(ع) می دانستند و بنی امیه و عباسیان را طاغوت و غصب کنندگان حکومت می دانستند و زمانی که که امام شیعیان جانشینی عباسیان را قبول می کند یعنی اینکه حکومت عباسیان را قبول دارد که جانشینی آنها را قبول کرده است و اگر موقعیت برایشان فراهم می شد جانشینی بنی امیه هم قبول می کردند. ثانیا قداست و مظلومیت امام(ع) که باعث جذب مردم به اهلبیت بود به این وسیله از بین می رفت و به عنوان شخصی که سهیم در حکومت و تصمیم گیری های ظالمانه است مطرح می شد و اهلبیت جذابه خود را از دست می دادند ونهایتا تبدیل به گروهی مانند گروههای دیگر می شدند. ثالثا به وسیله قرار دادن علی بن موسی الرضا(ع) در منصب قدرت شیعیانی که به عنوان خطرات اصلی حکومت بنی عباس بودند دیگر خط نبودند و به مبارزه با بنی عباس را کنار می گذاشتند. رابعا مأمون از محبوبیت علی بن موسی الرضا(ع) برای محبوب شدن خود استفاده کند. این ها از جمله مسائلی بود که مأمون به این دلایل علی بن موسی الرضا(ع) را به عنوان ولیعهد خود انتخاب کرد و این مسائل می توانست تشیع را که در آن زمان در خفقان کامل به سر می برد و با تدبیر ائمه اطهار(ع) حیات خود را حفظ کرده بود به نابودی کامل بکشاند. ولی مامون نمی دانست که تدبیر و سیاست الهی علی بن موسی الرضا(ع) بسیار فراتر از تدبیر وی است و این تهدید بزرگ را به یک فرصت کم نظیر برای شیعیان تبدیل خواهد کرد، اما علی بن موسی الرضا(ع) چگونه این تهدید بزرگ را به یک فرصت بی نظیر برای شیعه تبدیل کرد: اولا علی بن موسی الرضا در ابتدا که مامون به ایشان پیشنهاد ولیعهدی را داد دست رد به سینه مامون زدند و این خبر در همه جا پیچید و این رد کردن ولیعهدی توسط امام رضا(ع) نشان داد که این مقام هیچ گونه ارزشی برای ایشان ندارد و حتی در الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۶۰ آمده که فضل بن سهل وزیر مامون در در جمعی از کارگزاران و مأموران مامون گفت من هرگز خلافت را چنین خوار ندیده ام. علی بن موسی الرضا(ع) زمانی که از طرف مأمون تهدید به قتل شد ولیهدی را قبول کرد و ایشان در هر جایی که می رسیدند می فرمودند که به اجبار و به وسیله تهدید به قتل ولیعهدی را قبول کردم و عدم رضایت خود را از قبول این مسئولیت به هر زبانی بیان می کردند. ثانیا امام رضا(ع) به شرط عدم دخالت در تصمیم گیری هامسئولیت ولیعهدی را پذیرفت و مامون هم این شرط را قبول کرد اما فکر می کرد در صورتی که علی بن موسی الرضا(ع) در موقعیت حکومت قرار بگیرد بعد از مدتی این مشکل حل خواهد شد. زیرا اگر امام(ع) در هیچ یک از تصمیم گیری ها دخالت نمی کرد تمام نقشه های مامون بی فایده می شد. زیرا فردی که در یکی از عالی ترین پستهای حکومت است و هیچ گونه تصمیمی نمی گیرد این نشان دهنده این است که آن شخص منتقد آن حکومت است و همراه آن حکومت نیست. یک نمونه جالب این ماجرا در کتاب الارشاد للمفید ذکر شده است که ماجرای نماز عید است که مامون به این بهانه که «مردم قدر تو را بشناسندو دلهای آنها آرام گیرد» امام را به امامت نماز عید دعوت می کند. امام استنکاف می کند و پس از اینکه مامون اصرا را به نهایت می رساند، امام به این شرط قبول می کند که نماز را به شیوه پیغمبر و امام علی به جا آورد و آنگاه امام از این فرصت چنان بهره ای می گیرد که مامون را از اصرار خویش پشیمان می سازد و امام را از نیمه راه نماز برمی گرداند، یعنی به ناچار ضربه دیگری بر ظاهر ریاکارانه ی دستگاه خود وارد می سازد. ثالثا آن دسته از شیعیان که از دست حکومت فراری بودند و به کوه ها پناه برده بودند با تدبیر علی بن موسی الرضا(ع) به میان مردم آمدند، محبوب شدند و قدرتی بیش از پیش پیدا کردن. رابعا از بعد سال چهلم هجری که مجددا خلافتائمه اطهار(ع) را غصب کردند این فرصتی بی نظیر بود و امام هشتم(ع) از این فرصت و تریبون استفاده کردند و بسیاری از مسائل را که تا آن زمان شیعه به خاطر تقیه و مسائل دیگر نتوانسته بود مطرح کند بیان شد. مامون مناظرات علمی با حضور دانشمندان بزرگ دنیا تشکیل می داد تا بتواند نظر امام(ع) تشکیل می داد و در هر مناظره فضل علمی امام بیش از مناظره قبلی مشخص می شد و نگاه ها و تفکرات شیعه در تمام بلاد پخش می شد و بسیاری از کسانی که شبهات و نگاه های منفی نسبت به تشیع به خاطر تبلیغات دروغین داشتند با این مناظرات و صحبتهای دیگر امام(ع) به محبین شیعیان تبدیل شدند. بعد از مدتی که مامون دید نقشه ای را که برای ولیعهدی علی بن موسی الرضا(ع) کشیده است کاملا برعکس جواب داده است و به یک فرصت برای شیعیان تبدیل شده است خود دست به مسموم کردن امام هشتم(ع) و از میان برداشتن وی زد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 79]