تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):یک ساعت اندیشیدن در خیر و صلاح از هزار سال عبادت بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820273660




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

طراحی حاکمیت سیاسی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و جانشینان آن حضرت - بخش دوم و پایانی لغزش همه قدرتمندان جز بندگان مخلَص


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: طراحی حاکمیت سیاسی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و جانشینان آن حضرت - بخش دوم و پایانی
لغزش همه قدرتمندان جز بندگان مخلَص
شمار قابل توجهی از مستشرقان به پیوند تاریخی و نه ذاتی قرآن و سیاست اعتقاد دارند و بر همین اساس نیز توجه قرآن به سیاست را صرفاً مختص آیات مدنی می دانند.

خبرگزاری فارس: لغزش همه قدرتمندان جز بندگان مخلَص



  مضمون سوره ص: استقرار و تثبیت حکومت دینی همان گونه که مفسران اشاره کرده اند، در یک تقسیم بندی نسبتاً کلی، معارف مطرح در سوره ص را می توان در پنج بخش جای داد. با تأمل در بخش های این سوره و نیز با در نظر گرفتن روایاتی که در باب سبب نزول بخشی از آیات نخستین سوره بیان شد، به نظر می رسد محوری ترین و اصلی ترین موضوع سوره، که می تواند بخش های این سوره را به هم پیوند زند، اعلان شکست کافران و مشرکان در مواجهه با پیامبر صلی الله علیه و آله و خبر دادن از شکست قطعی آنان و استقرار قدرتمندانه، دین حق در زمین، در کنار تأکید بر وحدانیت خداست، و سپس به بعضی چالش ها و خطراتی که حکومت پیامبر صلی الله علیه و آله و حاکمان اسلامی را تهدید می کند، اشاره کرده است. در بخش نخست، به بعضی از رفتارهای کافران اشاره کرده، با رد آن، مشرکان را نسبت به رفتار و موضع گیری شان در برابر دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله انذار می دهد. سوره با یکی از حروف مقطعه و با سوگند به قرآنِ یادآوری کننده آغاز می شود: ص وَالْقُرْءَانِ ذِى الذِّکْر (ص: 1). در اینجا جواب قسم ذکر نشده است. مفسران احتمالاتی همچون معجزه بودن قرآن، واجب بودن عمل به قرآن، عاری بودن قرآن از خلل و نقص و مانند اینها را به عنوان جواب قسم بیان کرده اند. اما چون یکی از کارکردهای قسم توجه دادن اذهان مخاطبان به قرآن و ذکر بودن آن است، به گونه ای که قسم را بی نیاز از جواب می کند (بنت شاطی، 1376، ص261)، می توان غرض از قسم را در اینجا، همان ذکر بودن قرآن در نظر گرفت که با این سوگند به آن توجه داده شده است. در پایان سوره نیز مجدّد بر آن تأکید می کند، و بدین روی، دیگر نیازی به جواب قسم نیست. البته کافران این ذکر و یادآوری قرآن را باور نکرده، آن را جدّی نگرفته و از آن پندی نمی گیرند. علت آن هم این است که آنان با پیامبر صلی الله علیه و آله و وحی الهی سخت در سرکشی و مخالفت و ستیزه گری هستند: بَلِ الَّذِینَ کَفَرُواْ فىِ عِزَّه وَشِقَاقٍ (ص:2). خدا هم این گونه به آنان انذار می دهد که چه بسیار نسل هایی را که پیش از آنها هلاک کردیم و آنها فریاد برآوردند و خواستند فرار کنند، اما گاهِ فرار و رهایی از عذاب خدا نبود: کمْ أَهْلَکْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ فَنَادَواْ وَلَاتَ حِینَ مَنَاصٍ (ص: 3). سرّ ستیز و مخالفت کافران این بود که نمی توانستند بپذیرند بیم دهنده ای از میان خودشان برانگیخته شود؛ آن هم شخصی همچون محمد صلی الله علیه و آله که نه از اشراف و بزرگان مکه بود و نه از ثروتمندان آنان. بدین روی، متعجبانه آن را انکار می کردند و پیامبر صلی الله علیه و آله را ساحر و دروغگو می خواندند: وَعجَبُواْ أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنهْمْ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ (ص:4). و چون مهترانشان نتوانستند با تطمیع، نظر پیامبر صلی الله علیه و آله را به خود جلب کنند یکدیگر را به پرستش معبودهای خود دعوت کرده، مصمم شدند تا به هیچ وجه، در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله کوتاه نیایند. ازاین رو، گفتند: همین، خواست پیامبر صلی الله علیه و آله است: وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنهْمْ أَنِ امْشُواْ وَاصْبرُواْ عَلىَ ءَالِهَتِکمْ إِنَّ هَذَا لَشىْءٌ یُرَادُ (ص:6). عبارت ذیل آیه إنّ هذا لَشیءٌ یراد به روشنی اشاره دارد که رسول خدا صلی الله علیه و آله در برابر پیشنهادهای صلح جویانه و سازش کارانه آنان، هیچ کوتاه نیامده است. مشرکان با اظهار اینکه در آخرین دین (دین مسیح) هیچ سخنی از توحید نشنیده اند، در میان مردم شبهه می کردند که چرا وحی باید بر شخصی همچون حضرت محمد صلی الله علیه و آله که از نظر ثروت و قدرت از جایگاه مطلوبی برخوردار نیست، نازل شود: أَءُنزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِن بَیْنِنَا بَلْ هُمْ فىِ شَکٍ  مِّن ذِکْرِى بَل لَّمَّا یَذُوقُواْ عَذَابِ (ص:8). خداوند با رد پندار آنان، می گوید: مگر خزانه های رحمت پروردگار نزد آنان است؟ و یا فرمان روایی آسمان ها و زمین از آن آنان است که نظر می دهند وحی خدا بر چه کسی نازل شود؟ اگر چنین است بیایند از نردبان ها و راه های آسمان بالا روند و امور عالم را تدبیر کنند، و یا وحی را بر هر کس که می خواهند فرود آورند! اما آیات با قاطعیت و صراحت، از آینده آنان خبر می دهد که ای پیامبر، از تهدید آنها هیچ نگرانی به خود راه مده که از هم اکنون آنان لشکری در هم شکسته اند.  جُندٌ مَّا هُنَالِکَ مَهْزُومٌ مِّنَ الْأَحْزَابِ (ص:11)، و بر شکست قطعی کافران چنین استدلال می کند که ما پیش از اینها اقوام بزرگ و قدرتمند دیگری همچون قوم نوح و عاد و فرعونِ بسیار نیرومند و قوم ثمود و لوط و اهل مدین، که پیامبرانشان را تکذیب کردند، مجازات کردیم و به آنان حتی به اندازه فاصله میان دوبار دوشیدن شتر مهلت ندادیم: وَمَا یَنظُرُ هَؤُلَاءِ إِلَّا صَیْحَه وَاحِدَه مَّا لَهَا مِن فَوَاقٍ (ص: 15). بنابراین، شکست مشرکان مکه در مقایسه با اقوام قدرتمند گذشته، برای خدای قادر متعال کاری بس آسان است. بخش دوم آیات سوره به بیان قصه حضرت داود علیهم السلام پرداخته است. روشن است که هدف از طرح قصه امت ها و پیامبران گذشته در قرآن مجید، بیان قصه و سرگذشت و تاریخ نیست، بلکه هدف، هدایت و تربیت و بیان اصول و راه های سعادتمندی بشر در دنیا و آخرت است. به همین سبب است که با وجود تکراری که در قصه های پیامبران در برداشت نخست به ذهن می رسد، به جرئت می توان گفت: هیچ قصه ای در قرآن تکرار نشده است، بلکه به مقتضای غرض و موضوع اصلی و محوری هر سوره، زاویه طرح قصه نیز تغییر می کند. برای مثال، قصه حضرت داود علیهم السلام در سوره های بقره، انبیاء، نمل، سبأ و ص آمده و در هر سوره، مطابق غرضی که آن سوره داشته، بخشی از قصه و از زاویه خاصی، متفاوت با سوره های دیگر نقل شده است. طرح قصه حضرت داود علیهم السلام در سوره ص به منظور بیان استقرار دین اسلام و حاکمیت پیامبر صلی الله علیه و آله در زمین و برچیده شدن بساط شرک و مشرکان در زمین همراه با بیان بعضی از اصول حکومت داری، از جمله بعضی از چالش ها و آسیب های پیش روی حاکمیت پیامبر صلی الله علیه و آله و پیروان دین جدید است که به نام دین حکومت می کنند. بیان این بخش از آیات برای استقرار دین خدا در جامعه مکه، آن هم در زمانی که مشرکان همه امور را در دست داشتند و کاملاً مسلط بودند، قاطع، قوی و محکم بوده و همه چیز را تمام شده نشان می داد، تا از یک سو، موجب ثبات و آرامش پیامبر صلی الله علیه و آله گردد، و از دیگر سو، در دل مشرکان رعب و وحشت ایجاد کند: اصْبِرْ عَلى  ما یَقُولُونَ وَاذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ إِنَّا سَخَّرْنَا الجْبَالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشىِّ وَالْاشْرَاقِ وَالطَّیرْ محَشُورَه کلُ  لَّهُ أَوَّابٌ وَشَدَدْنَا مُلْکَهُ وَءَاتَیْنَهُ الْحِکْمَه وَفَصْلَ الخْطَابِ (ص: 17ـ20)؛ ای پیامبر، در برابر فشارهای سنگین مشرکان، صبر کن و به داود قدرتمند بیندیش. ما کوه ها را مسخّر او ساختیم تا در صبح و شام تسبیح خدا گویند، و پرندگان را نیز دسته جمعى مسخّر او کردیم تا همراه او تسبیح خدا گویند، و حکومت او را استحکام بخشیدیم. هم دانش به او دادیم و هم داورى عادلانه! تعبیر به أذکر در اینجا، صرفاً برای یادآوری قصه ای مربوط به گذشته نیست، بلکه برای توجه دادن پیامبر صلی الله علیه و آله به این مطلب است که تو در آینده، قدرت و ملک و حکمت و قضاوت عادلانه ای که نماد حکومتی قدرتمند است، همانند حضرت داود علیهم السلام خواهی یافت، و اکنون که در محاصره انواع فشارها و آزارها از سوی مشرکان قومت هستی، به آن روزها بیندیش. به همین سبب، در طرح قصه حضرت داود علیهم السلام مفاهیم کاملاً مرتبط با سیاست و حکومت استخدام شده است. ابتدا از حضرت داود علیهم السلام به عنوان فرد بسیار قدرتمند ذا الاید یاد می کند (ص: 17)، سپس از تسخیر کوه ها و پرندگان برای وی سخن می گوید (ص:18 و 19). این تسخیر به روشنی نماد و تعریض به تسلط قدرت پیامبر صلی الله علیه و آله بر همه چیز است. در آیه 20 نیز خبر می دهد که ما پایه های فرمان روایی داود علیهم السلام را محکم کرده، به وی حکومتی مقتدر، حکمت و قضاوت دادیم: وَشَدَدْنَا مُلْکَهُ وَءَاتَیْنَهُ الْحِکْمَه وَفَصْلَ الخْطَابِ و سرانجام، در آیه 26 از خلیفه قرار دادن داود علیهم السلام در زمین سخن می گوید: یَادَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَه فىِ الْأَرْضِ فَاحْکُم بَینْ  النَّاسِ بِالحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى. ارتباط این مفاهیم با قدرت سیاسی و حکومت دینی پیامبر صلی الله علیه و آله کاملاً روشن است، و همگی از مؤلفه های قدرت سیاسی و حکومت است. اینکه در آیه اخیر، خدا حضرت داود علیهم السلام را خلیفه قرار داده و حکومت و داوری را مقید به قید حق کرده است و از داود علیهم السلام می خواهد از هواها و تمایلات نفسانی خود پی روی نکند، تصویری از حکومت عادلانه و حقیقی پیامبران و به طور خاص، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دارد. در بخش سوم سوره، قصه حضرت سلیمان پیامبر علیهم السلام آمده است. این قصه نیز همچون قصه داود علیهم السلام از زاویه خاص، متناسب با هدف سوره و متفاوت با قصه سلیمان علیهم السلام در سایر سوره ها آمده است. خداوند به حضرت داود علیهم السلام، سلیمان علیهم السلام را بخشیده نیک بنده ای که بسیار رو به سوی خدا داشت: وَوَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (ص:30) و او با داشتن سپاهیان و مجاهدان بی نظیر، بسیار قدرتمند بود: إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِناتُ الْجِیادُ (ص: 31) و او به خاطر خدا و در راه خدا، به آن همه سپاه و قدرت، عشق می ورزید: فَقالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّی حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ (ص: 32)؛ اما خدای تعالی با بخشیدن فرزندی ناقص الخلقه همچون جسدی بی روح، او را آزمود (طبرسی، 1372، ج8، ص741؛ قرطبی، 1364، ج16، ص301) و به خود آورد و در نتیجه آن، سلیمان علیهم السلام به درگاه خدا استغفار و انابه کرد: وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمانَ وَأَلْقَیْنا عَلى  کُرْسِیِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ (ص: 34) و در آن حال، از خدا حکومت و فرمان روایی ویژه ای طلب کرد که جز او به کس دیگری نبخشد: قالَ رَبِّ اغْفِرْ لی  وَهَبْ لی  مُلْکاً لا یَنْبَغی  لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (ص: 35). خداوند هم دعایش را مستجاب کرد و باد و شیاطین را به فرمانش درآورد (ص: 36-39) و با این همه قدرت، هم مقرب درگاه خدا بود و هم از حسن عاقبت برخوردار: وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى  وَحُسْنَ مَآبٍ (ص:40). مؤلفه های قدرت و حکومت دینی در این بخش از قصه عبارتند از: ـ نیروی نظامی قدرتمند، چابک و بانشاط (صافنات و جیاد)؛ صافنات جمع صافنه، اسب چابک و آماده به رزم است که هنگام ایستادن، یک دست خود را خم کرده و نوک سم خود را روی زمین می گذارد، که این نشانه چابکی و آماده حرکت بودن آن است. جیاد هم جمع جواد، اسب پرسرعتی را گویند که هنگام دویدن، گام های بلند بر می دارد (طبرسی، 1372، ج8، ص740). ـ درخواست فرمان روایی و حکومتی از خدا که پس از او به هیچ یک از حاکمان و قدرتمندان داده نشود: وَهَبْ لىِ مُلْکاً لَّا یَنبَغِى لِأَحَدٍ مِّن بَعْدِى (ص: 35). ـ تسخیر باد برای حضرت سلیمان علیهم السلام (ص: 36)؛ در آیه 12 سوره سبأ در وصف این باد، که مسخر حضرت سلیمان علیهم السلام بود، آمده است: وی صبحگاهان به اندازه یک ماه مسافت را طی می کرد و در شبانگاهان نیز یک ماه: وَلِسُلَیْمانَ الرِّیحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَرَواحُها شَهْرٌ. ـ تسخیر شیاطین (جنیان) و کارکردن آنها برای حضرت سلیمان علیهم السلام؛ ـ اینکه در آیه 30 سوره ص فرموده است: ما سلیمان علیهم السلام را به حضرت داود علیهم السلام بخشیدیم، ممکن است اشاره باشد به اینکه حکومتی که خدا اراده کرده است به پیامبر صلی الله علیه و آله عطا کند، پس از وی در نسل وی، دست به دست می شود و آنان شایستگان به قدرتند. طرح این قصه از اراده خدای تعالی بر استمرار حکومت پیامبر صلی الله علیه و آله و دینی که آن حضرت آورده است و نیز استمرار حاکمیت جانشینان و پیروان وی خبر می دهد. در ضمن روایتی از امام موسی بن جعفر علیهم السلام آمده است که خدای تعالی همه آنچه را به حضرت سلیمان علیهم السلام داده بود به ما هم داده است، بلکه حتی به ما چیزهایی داده است که به حضرت سلیمان علیهم السلام نداده بود (بحرانی، 1416ق، ج4، ص654). در روایت دیگری آمده است که زید شحّام از امام صادق علیهم السلام درباره آیه شریفه هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ (ص: 39) پرسید و امام علیهم السلام در پاسخ فرمودند: خدا به سلیمان مُلک عظیمی عطا کرد، سپس این مُلک درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله جاری شد، و برای خدا بود که هرچه را به هر کس که می خواهد می بخشد و از هر کس که می خواهد منع می کند، و به پیامبر صلی الله علیه و آله برتر از آنچه به سلیمان علیهم السلام داده بود بخشید (بحرانی، 1416ق، ج4، ص655). در بخش بعد، به ذکر قصه حضرت ایوب پیامبر علیهم السلام و رنج هایی که وی به آن مبتلا شد و صبر و پایداری اش در برابر آن همه محنت منتقل می شود، تا به پیامبر صلی الله علیه و آله و مؤمنان در حال و آینده آرامش داده، آستانه تحمل و صبر آنان را در برابر انواع مشکلات و سختی ها بالا ببرد: وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَى  رَبَّهُ أَنىِّ مَسَّنىَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ (ص:41). یادآوری محنت های حضرت ایوب علیهم السلام و صبر آن پیامبر، هم بیانگر میزان رنج و محنت رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن شرایط سخت فشار کفار مکه است و هم آرامش بخش پیامبر صلی الله علیه و آله و مؤمنان؛ چراکه از نظر روانی، یادآوری حال پیامبرانی که چنان شرایط سخت و دشواری را با صبر و بردباری پشت سر گذاشتند و پس از مدتی رحمت الهی بر آنان فرود آمد و از انواع نعمت های خدا برخوردار شدند برای هر فرد مبتلایی موجب تسکین و آرامش می گردد، به ویژه این آیه شریفه: وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَه مِّنَّا وَذِکْرَى  لِأُوْلىِ الْأَلْبَابِ (ص:43) که آینده ای روشن و بی نهایت امیدبخش را در پی صبر و مقاومت مسلمانان نوید می دهد. ذکر این قصه همچنین می تواند تعریضی به پیامبر صلی الله علیه و آله باشد که در مسیر حکومت دینی، باید به معیارهای الهی در حکومت کاملاً پایبند باشد و هرگز برای حفظ قدرت و حکومت، از ارزش ها و دستورهای الهی ذره ای کوتاه نیاید، و در این راه، از دست دادن حکومت و قدرت که سهل است، حتی اگر به قیمت از دست دادن همه چیز باشد باید صبوری کند. نیز چه بسا تعریضی باشد به اینکه خود آن حضرت یا بعضی از جانشینانش در معرض آزمون الهی قرار می گیرند و ناگزیر، خود و همه دارایی و اهل و خانواده شان را از دست خواهند داد. در این آزمون الهی، وظیفه تنها و تنها صبر و بردباری و انجام وظیفه و عمل به دستورات الهی و کوتاه نیامدن از آن است. در ادامه همین بخش، برای امیدبخشی بیشتر به پیامبر صلی الله علیه و آله و مؤمنان، با اشاره و نهایت ایجاز، آن حضرت را به اندیشه در احوال و سرگذشت پیامبرانی نیرومند و بابصیرت همچون حضرت ابراهیم و اسحاق و یعقوب علیها السلام، که برگزیدگان خدا بودند، توجه می دهد: وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ أُوْلىِ الْأَیْدِى وَالْأَبْصَارِ إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بخِالِصَه ذِکْرَى الدَّارِ وَإِنهَّمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَین الْأَخْیَارِ (ص:45-47)؛ پیامبرانی همچون حضرت اسماعیل و یسع و ذوالکفل علیها السلام که از نیکان بودند: وَاذْکُرْ إِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَذَا الْکِفْلِ وَکلُ  مِّنَ الْأَخْیَارِ (ص:48)، و این همه را ذکر می خواند؛ ذکری مبارک برای مؤمنان و بیم و انذاری برای کفار. باز در این بخش از سوره، وصفی که برای این پیامبران یاد شده اولی الایدی و الابصار است که اشاره به قدرت و بصیرت دارد و این هر دو لازمه حکومت است؛ حکومتی که بتواند اهداف الهی اش را تحقق بخشد. در بخش بعد، وعده و انذار خود را به اوج می رساند؛ وعده برای تکمیل رحمت و امید به مؤمنان، با ذکر برخی از برخورداری های آنان در قیامت و حسن عاقبت ایشان: هَذَا ذِکْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَابٍ جَنَّاتِ عَدْنٍ مفَتَّحَه لهَّمُ الْأَبْوَابُ... (ص: 49-50)، و انذار و تهدید کافران و طاغیان را با یادآوری عذاب اخروی و فرجام بدشان به نهایت می رساند: هَذَا وَإِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَابٍ جَهَنَّمَ یَصْلَوْنهَا فَبِئْسَ المْهَادُ... (ص:55-56) و احوال و نزاع آنان را در جهنم با تفصیل بیان می کند. انذار و بیم دادن به کافران در آیات 65 ـ70 به اوج می رسد. این آیات از پیامبر صلی الله علیه و آله می خواهد به مردم اعلام کند که من فقط یک بیم دهنده ام. بدانید و باور کنید که هیچ خدایی جز خدای یگانه و قهار نیست؛ همو که مالک آسمان ها و زمین بوده و شکست ناپذیر و البته آمرزنده است: قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ وَمَا مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنهُمَا الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ (ص:65-66). نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله می خواهد به مردم اعلام کند که این خبر، یعنی خبر استقرار نظام و حکومت اسلام و دولت پیامبر در زمین و شکست قطعی آنان، خبری بس بزرگ و عظیم است، اما شما آن را جدی نمی گیرید: قُلْ هُوَ نَبَؤٌاْ عَظِیمٌ أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ (ص:67-68). درباره مقصود از نبأ عظیم در اینجا سه دیدگاه مطرح شده است: 1. قرآن؛ 2. وحدانیت خدا؛ 3. اخبار بهشت و دوزخ؛ اما هیچ یک از این سه دیدگاه با سیاق آیات و سوره تناسب ندارد. به نظر می رسد همسو با سیاق سوره و متناسب با موضوع اصلی و محوری سوره و نیز با توجه به آیه پایانی سوره وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینِ (ص:88)، مقصود از نبأ عظیم همان استقرار حاکمیت دینی پیامبر صلی الله علیه و آله و رسیدن آن به نقطه مطلوب نهایی و آرمانی است؛ یعنی حکومتی عادلانه و با اقتدار همچون حکومت داود پیامبر و مُلک سلیمان نبی‡ و نیز قطعیت تحقق این وعده الهی. در بخش پایانی سوره، مخاطبان را ـ اعم از مشرکان و مؤمنان ـ به داستان آفرینش حضرت آدم علیهم السلام و مقام او و سوگند شیطان برای گم راهی و سقوط بنی آدم توجه می دهد: خدا بشری را از گل آفرید و از فرشتگان خواست بر او سجده کنند. اما ابلیس از روی استکبار، امتناع ورزید و خود را برتر از انسان معرفی کرد و به سبب این نافرمانی، از درگاه خدا رانده و تا قیامت مشمول لعنت خدا شد. او از خدا مهلت خواست، و سوگند یاد کرد تا قیامت، بنی آدم را از راه به در بَرد و به سقوط کشاند، جز بندگان مخلَص که خدا آنان را خالص ساخته و از گم راهی معصومشان داشته است: قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنىِ إِلىَ  یَوْمِ یُبْعَثُونَ قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ إِلىَ  یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ (ص: 79-83). ارتباط این داستان با موضوع اصلی سوره، یعنی حکومت و قدرت سیاسی پیامبر صلی الله علیه و آله در این است که خدای تعالی با ذکر این قصه، به همه مؤمنان هشدار می دهد که ممکن است در سایه دین پیامبر، قدرت فراچنگ آورند. اینان باید بدانند که شیطان دشمن قسم خورده آنان است که از طریق قدرت، کسانی را که شایسته نباشند به سقوط خواهد کشاند. آسیب های فراروی حکومت دینی در سوره ص 1. شتاب در داوری در قصه حضرت داود علیهم السلام، با یک تغییر لحن محسوس، ناگهان به ذکر یک لغزش از پیامبر در امر قضاوت، که نماد حکومت داری عادلانه و قدرتمند است، منتقل می شود: دو شاکی از دیوار معبد بالا آمدند و در محراب و محل عبادت، بر وی وارد شده، طرح دعوا کردند: وَهَلْ أَتاکَ نَبَؤُاْ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُواْ الْمِحْرَابَ (ص:21). یکی از آن دو شاکی ابتدا داود علیهم السلام را، که به هراس افتاده بود، آرامش خاطر داد و چنین گفت: این برادر من است. 99 میش دارد و من یک میش، و او با اصرار و سرسختی، می خواهد یک میش مرا هم تصاحب کند. داود علیهم السلام که از فصل الخطاب و علم قضاوت و تشخیص حق برخوردار بود بی درنگ، حکم کرد که او در درخواستش به تو ظلم کرده است، و افزود: بسیاری از شریکان چنین هستند که بعضی شان بر بعضی دیگر ستم می کنند. اما طولی نکشید که حضرت داود علیهم السلام احساس کرد در قضاوتش در معرض آزمون الهی قرار گرفته و لغزیده است؛ چراکه نباید پیش از شنیدن سخن متهم حکم صادر می کرد: قَالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِکَ إِلىَ  نِعَاجِهِ وَإِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الخُلَطَاءِ لَیَبْغِى بَعْضُهُمْ عَلىَ  بَعْضٍ إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَقَلِیلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاکِعًا وَأَنَابَ (ص: 24) اینکه آن دو شاکی فرشته بودند یا انسان ـ چنانکه در تفاسیر هر دو را احتمال داده اند (طبرسی، 1372، ج8، ص736؛ زمخشری، 1407ق، ج4، ص82؛ طباطبائی، 1417ق، ج17، ص194) ـ اهمیت و تأثیری در غرض آیه ندارد. غرض این آیات روشن است: هشدار به حاکم مسلمان و در رأس آن، پیامبر مصطفی صلی الله علیه و آله که کمترین خطا و انحرافی در حکومت، در زمینه قضاوت بین مردم ـ به عنوان یک رکن اساسی در حاکمیت ـ نداشته باشد و به هر کس که علیه او طرح دعوا می شود فرصت دهد تا بتواند از خود دفاع کند، حتی اگر ظالم باشد. این آیه همچنین هشدار می دهد که اگر پیامبر و یا حاکمان جامعه قلباً ـ و به حق ـ به فرد یا اقشاری از جامعه، به ویژه توده های ضعیف و فقیر و پابرهنه جامعه تمایل دارند، نباید موجب شتاب در صدور حکم به نفع آنان علیه افراد دارای ثروت و قدرت گردد، پیش از آنکه سخن اینان را بشنوند، چه رسد به اینکه به ناروا حکمی به نفع گروه اول و علیه اهل ثروت و قدرت صادر کنند. به یقین، حضرت داود علیهم السلام که به تصریح آیات، از نیروی حکم و فصل الخطاب برخوردار بود، در قضاوتش خطا نکرد. اما خطای وی در این بود که پیش از آنکه دفاعیات مدعا علیه را بشنود، در صدور حکم شتاب کرد (طباطبائی، 1417ق، ج17، ص193). به هر روی، این یکی از مهم ترین آسیب های حکومت دینی است که در این سوره مکی قرآن و پیش از تشکیل حکومت دینی به آن اشاره شده است و برای مصونیت از آن، باید اهل استغفار و بندگی و انابه بود فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاکِعًا وَأَنَابَ. توجه به این نکته هم لازم است که خطا و انحراف در قضاوت در همه ارکان و بخش های قدرت و قوای حاکمیت وجود دارد. 2. غرور قدرت در بیان قصه حضرت سلیمان علیهم السلام در این سوره، از یکی دیگر از آسیب های حکومت دینی و دین داران و پیروان آن حضرت خبر داده می شود. این قصه، به همه حاکمان دینی هشدار می دهد که قدرت در ذات خود، همواره غرور می آورد، و به میزان فاصله درونی و روحی بنده با خدا، قدرت نیز بنده را از خدا دور می کند و به سرکشی وامی دارد (فضل الله، 1419ق، ج19، ص364)؛ چراکه از نظر روحی ـ روانی، طبیعت و شخصیت انسان چنین است که چون قدرت به چنگ آورد و به فرمان روایی رسد، و یا حتی احساس قدرت کند، طغیان می کند و می پندارد که قدرت وی برای همیشه باقی هست، و با تکیه بر قدرت خود، به هرچه بخواهد می تواند برسد: کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى  أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى (علق:6-7). در این قصه ـ آن گونه که مفسران گفته اند ـ سخن از آزمون حضرت سلیمان علیهم السلام به فرزندی ناقص الخلقه به میان آمده است. احتمالاً قدرت بی نظیر بخشیده شده به حضرت سلیمان علیهم السلام، وی را قدری به خود متوجه کرد و به همان اندازه، از توجه به خدا غافل شد و او خواست صاحب فرزندانی همه مجاهد و قدرتمند شود (طبرسی، 1372، ج8، ص741؛ فیض کاشانی، 1415ق، ج4، ص399؛ طباطبائی، 1417ق، ج17، ص307)، اما خدا تنها فرزندی ناقص الخلقه به او بخشید. طرح این نمونه بسیار حساس به عنوان آسیب قدرت و حکومت، همانند قضاوت شتاب زده حضرت داود علیهم السلام، از نمونه های اعجاز بیان قرآن مجید است. ازآن رو که خدای تعالی با وحی، هم پیامبرش را تربیت می کند و هم جانشینان وی را، از معصومان گرفته تا سایر کسانی که در سایه دین به قدرت و حکومتی می رسند، در آیات این سوره، حساس ترین نقطه لغزش و انحراف از قدرت را به عنوان آسیب مطرح کرده است، تا پیامبر و جانشینان معصومش، حاکمیت خود را با این مرحله والا و بالاتر حکومت تنظیم کنند، و سایر حاکمان نیز با معیار قرار دادن شاخصه های مطلوب حکومت عدل الهی، خود را با این معیار هماهنگ سازند. روشن است که وقتی وجود این دو انحراف ظریف و حساس در حاکمی اسلامی، که در جایگاه پیامبر حکومت می کند، ناشایست شمرده شود، به طریق اولی، انحرافات بزرگ تر از آن در پیشگاه خدا نامطلوب است و کسانی که مبتلا به آن باشند شایسته جانشینی پیامبر نخواهند بود. 3. لغزش همه قدرتمندان جز بندگان مخلَص بخش پایانی سوره، که به ذکر قصه حضرت آدم علیهم السلام و ابلیس پرداخته، حامل پیام عامی است که بر همه بخش های سوره سایه انداخته است؛ هم ناظر به موضع گیری شدید مشرکان علیه پیامبر صلی الله علیه و آله است که نمونه ای از سقوط بنی آدم بر اثر اغوای شیطان است، و هم هشدار به همه کسانی است که در آینده، در سایه حاکمیت دین به حکومت و قدرت می رسند تا بدانند شیطان کمر به گم راهی آنان بسته و قدرت، آنان را به ورطه فساد و سقوط می کشاند. این بخش همچنین با صراحت، به توده های مؤمنان معرفت می دهد و اعلام می کند که بدانند خدا را بندگان مخلَص و خالصی است که شیطان را توانایی گم راهی و سقوط آنان نیست و تنها آنان شایستگی دارند و می توانند حکومتی داودی (مبتنی بر عدالت) و سلیمانی (مبتنی بر اقتدار) برپا دارند. 4. شایستگان قدرت و حکومت نکته قابل توجه و تأمل در این سوره، آن است که با توجه به پیام اصلی سوره، مقصود از عباد مخلَص خدا در آیه 83 (إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ)، پیامبران گذشته نیست، بلکه بندگانی شایسته در امت پیامبر است که در آینده، خواهند آمد و مصون از اغوای شیطان و آسیب های مطرح در این سوره بوده و شایستگی حکومت دارند. علاوه بر آن، این بخش از سوره به طور واضح اشاره دارد بر اینکه همواره در حاکمیت دین اسلام، افراد شایسته ای برای حکومت کردن عادلانه، بسان شخص پیامبر صلی الله علیه و آله وجود دارند که اگر ناشایستگان از تصاحب قدرت و حاکمیت کنار بکشند آنان قدرت و حکومت عادلانه را در جامعه اسلامی به دست خواهند گرفت و به عدالت و حق حکومت خواهند کرد. راز اینکه در اندیشه شیعی، خلفای پیامبر و حاکم اسلامی باید از طرف خدا منصوب شود، تحقق شرط مشارٌالیه این سوره برای عهده داری رهبری دینی و اداره جامعه اسلامی برای استقرار حکومتی عادلانه در جامعه است. مطابق روایات، این بندگان مخلَص خدا، که به حکم و حکومت عادلانه حضرت داود علیهم السلام و قدرت حضرت سلیمان علیهم السلام حکم رانی می کنند امامان معصوم علیها السلام از اهل بیت پیامبرند (حویزی، 1415ق، ج4، ص452). در بعضی از روایات، به طور ویژه از امیرالمؤمنین علیهم السلام (حسینی استرابادی، 1409ق، ج1، ص494-500) و قائم آل محمدعح الله تعالی فرحه الشریف یاد شده که از قدرت و فرمان روایی بسان حضرت سلیمان علیهم السلام برخوردار خواهند بود (کلینی، 1407ق، ج1، ص397؛ حویزی، 1415ق، ج4، ص452). نتیجه گیری از مباحث گذشته نتایج ذیل به دست آمد: تأمل در سوره ص و مضمون آن نشان دهنده خطا بودن دیدگاه برخی از مستشرقان در زمینه نپرداختن سور مکی قرآن به مسائل مربوط به سیاست و اجتماع است. بر این اساس، رویکردی که معتقد است پیوند میان قرآن و سیاست و در سطحی فراتر، دین و سیاست پیوندی صرفاً تاریخی است، رویکردی نادرست است و تأمل در سور و آیات مکی قرآن، و در پژوهش حاضر به طور مشخص، تأمل در سوره ص نشان دهنده پیوند ذاتی قرآن و سیاست است. این امر، هم در سور مکی و هم در سور مدنی خود را نشان می دهد. موضوع اصلی و محوری سوره ص بیان تحکیم و استقرار پایه های حکومت سیاسی و دینی رسول خدا صلی الله علیه و آله، آن هم در سال های میانی بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است که هنوز آن حضرت و پیروان اندکش تحت آزار مشرکان قرار داشتند. بنابراین، پیام سوره ص یک پیش گویی قطعی درباره دین اسلام به شمار می آید. در این سوره، ضمن بیان ابعادی از قصه حضرت داود و سلیمان و ایوب علیها السلام و نیز قصه شیطان و آدم علیهم السلام درواقع، جایگاه اقتدار و ویژگی ها و ابعاد و حوزه حکومت دینی که به دست پیامبر صلی الله علیه و آله تأسیس شده معرفی گردیده است. همچنین در این سوره، اشاره شده است که همواره در دین اسلام، افراد شایسته ای برای حکومت وجود دارند. در عین حال، عموم انسان ها را از قرار گرفتن در مسند قدرت بر حذر داشته است؛ زیرا به سبب نبود شایستگی، سخت در مظان انحرافند. نیز به دست آمد که در این سوره، به دو آسیب عمده مربوط به صاحبان قدرت و حاکمان، یعنی نبود عدالت در داوری میان مردم هرچند در حد اجازه ندادن به ستم کار برای دفاع از خودش، و فریفته شدن به قدرت ـ هرچند با داشتن انگیزه های مقدس ـ و نیز یک آسیب مربوط به عموم مردم ـ بجز انسان های مخلَص ـ اشاره شده است و آن اینکه برای تصاحب قدرت تلاش نکنند که بسیاری از احساس وظیفه ها دام شیطان است و آنان در معرض فریب شیطان قرار دارند و از دام او رهایی نمی یابند. در جامعه اسلامی، همواره برای اداره حکومت دینی، شایستگانی وجود دارند که اگر غیرشایستگان کنار بکشند، قدرت و حکومت، خود به سراغ شایستگان خواهد رفت. این شایستگان از فریب شیطان و انحراف در امانند. منابع آلوسى، سیدمحمود، 1415ق، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلمیه. ابن کثیر، اسماعیل بن عمرو، 1419ق، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلمیه. بحرانی، سیدهاشم، 1416ق، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت. بنت شاطی، عایشه، 1376، اعجاز بیانی قرآن، ترجمه حسینی صابری، تهران، علمی و فرهنگی. تیجانی، عبادر حامد، 1389، مبانی اندیشه سیاسی در آیات مکی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی. حسینی استرابادی، سیدشرف الدین علی، 1409ق، تأویل الایات الظاهره، قم، دفتر انتشارات اسلامی. حویزی، عبدعلی بن جمعه، 1415ق، نور الثقلین، قم، اسماعیلیان. خالدی، صلاح عبدالفتاح، 1418ق، التفسیر الموضوعی، چ دوم، اردن، دار النفائس. خامه گر، محمد، 1386، ساختار هندسی سوره های قرآن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی. دراز، محمد عبدالله، 1404ق، مدخل الی القرآن الکریم، کویت، دار القلم. دروزه، محمدعزت، 1383ق، التقسیر الحدیث، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه. زمخشرى، محمودبن عمر، 1407ق، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ، چ سوم، بیروت، دار الکتاب العربی . سخاوی، علی بن محمد، 1419ق، جمال القراء و کمال الاقراء، بیروت، مؤسسۀ الکتب الثقافیه. سید قطب، 1412ق، فی ظلال القرآن، چ هفدهم، بیروت، دار الشروق. طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1417ق، المیزان فی تفسیر القرآن، چ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی. طبرسى، فضل بن حسن، 1372، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو. طبرى، محمد بن جریر ، 1412ق، جامع البیان فى تفسیر القرآن ، بیروت، دار المعرفه. فضل الله، سیدمحمدحسین، 1419ق، تفسیر من وحی القرآن، چ دوم، بیروت، دار الملاک للطباعه و النشر. فیض کاشانى، ملامحسن ، 1415ق، الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر. قرشی، سیدعلی اکبر، 1377، تفسیر احسن الحدیث، چ سوم، تهران، بنیاد بعثت. قرطبی، محمدبن احمد، 1364، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو. قمی، علی بن ابراهیم، 1367، تفسیر قمی، چ چهارم، قم، دار الکتاب. کلینی، محمدبن یعقوب، 1407ق، الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه. لک زایی، نجف، 1386، مستندات قرآنی فلسفه سیاسی امام خمینی ره، قم، بوستان کتاب. معرفت، محمدهادی، 1379، تفسیر و مفسران، قم، مؤسسه فرهنگی التمهید. مکارم شیرازی، ناصر، 1374، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه. واعظی، احمد، 1385، حکومت اسلامی، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم. سیدمحمود طیب حسینی: دانشیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. معرفت سیاسی - سال ششم، شماره دوم، پیاپی 12، پاییز و زمستان 1393. انتهای متن/

http://fna.ir/KPEHRO





94/09/17 - 04:42





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 104]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن