تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز، از آيين‏هاى دين است و رضاى پروردگار، در آن است. و آن راه پيامبران است. ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835094148




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شعر و درد دل با امام زمان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شعر و درد دل با امام زمان
شعر و درد دل با امام زمان     گفتم که از فراغت عمريست بي قرارم گفت از فـــراق ياران من نيز بي قرارم گفتم به جز شما من فرياد رس ندارم گفتا به غير شيعه من نيز کس ندارم گفتم که ياوررانت مظلوم هر ديــارند گفتا مرا ببينند مظلــــــــــوم روزگارم گفتم که شيعيانت در رنـج و در عذابند گفتا به حال ايشان هر لحظه اشکبارم گفتم که شيعيانت جمعند به ياري تو گفتا که من شب و روز در انتظار يارم گفتم به شــــيعيانت آيا پيـــــام داري گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم گفتم که اي امامم از ما چرا نهانــــــي گفتا به چشم محرم همواره آشکارم گفتم به چشم انوار آيا که پا گـــذاري گفتا که شستشو ده شايدکه پا گذارم -------------- روزها که یک به یک غروب شد، نیامدی چه بغض ها که در گلو رسوب شد، نیامدی خلیلِ آتشین سخن ، تبربه دوشِ بت شِکن خدای ما دوباره سنگ و چوب شد، نیامدی از ابتدای هفته ام در انتظار جمعه ام چه جمعه صبح و ظهر،نه،غروب شد نیامدی -------------- الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی -------------- ای تو ما را راحت جان الغیاث دردها را جمله درمان الغیاث قائم آل پیمبر (ص) دستگیر بی توأم افتان و خیزان الغیاث کار شرع از دست شد بیرون خرام تازه کن آئین ایمان الغیاث عالمی گردید مالا مال شرّ از جفا و جور و طغیان الغیاث خون ما خوردند این دجّالیان مهدی و هادی دوران الغیاث ------------- جمعه ها ما زائر گل میشویم شاخساران توسل میشویم خشم ما در جمعه طغیان میکند اشک را در چشم پنهان میکند می شکوفد تا حریم کبریا ناله هامان تا کی گل نرگس بیا ای گل نرگس صفای دل توئی چلچراغ سبز این محفل توئی ای گل نرگس رهایی دست توست یک گلستان شقایق هست توست ای گل نرگس ای صاحب الزمان از فراقت از فراقت الامان -------------- چشمم به جز بروی تو بینا نمی شود مایل به سیر و گشت و تماشا نمی شود عالم اگر به طنز شود چون تو نیستی لبهای من به خنده دگر وا نمی شود خواهان حرکتیم ولی غیر ممکن است پایی که سست گشت توانا نمی شود با جان و دل قبول نموديم بار عشق گفتيم پشتمان که دگر تا نمی شود ! غافل از اینکه عارضه عشق در جهان تنها غمی بود که مداوا نمی شود آنگه به اشتباه خود آگه شدم که هیچ راهی برای فیصله پیدا نمی شود حالا نه اينکه پشت من از دوريت خميد طوری خميده است که بالا نمی شود يار غريب ، اين کلام تو در خاطرم پريد حق با تو بود ، فاصله معنا نمی شود -------------- زخم دل هجران زدگان را تو شفایی درد غم بی نسخۀ ما را تو دوایی عالم همه جا پر شده از تیرگی محض ما گمشدگانیم و تو مصباح هدایی مگذار که با ما همه عالم بستیزند ما با همه گفتیم که تو صاحب مایی سوگند به تنهایی تنهای مدینه! تنها تو فقط منتقم خون خدایی تو وارث بازوی علمدار حسینی تو پاسخ فریاد تمام شهدایی با خون دل و اشک روان هر شب جمعه با مادر خود فاطمه (سلام الله علیها) در کرببلایی ای کاش که یک لحظه به چشم همه عالم ز آن گوشۀ شش گوشه به ما رخ بنمایی ما پیش تو بودیم ولی حیف نبودیم تو در دل مایی و ندانیم کجایی گفتم دعایی کنم بهر ظهورت دیدم تو دعایی تو دعایی تو دعایی میثم همه گوش است که از خویش بگویی کعبه همه چشم است که در کعبه درآیی حاج غلامرضا سازگار -------------- ی یادگار عترت طاها، ظهور کن آرام جان زهره ی زهرا، ظهور کن از رخ بگیر معجر غیبت، عزیز دل روشن ترین ستاره ی دنیا، ظهور کن عمری در انتظار نگاهت نشسته ایم ای تکسوار سینه ی سینا، ظهور کن ای آنکه عرش، بسته به پایت کمند خویش وی باده نوش ساغر ادنی، ظهور کن هرگز بهانه از لب و خالی نجسته ایم "تنها" تویی بهانه ی دلها، ظهور کن محمد مهدي رافع -------------- ز کجا پای نهادیم سر کوی تو بود آنچه دیدیم و ندیدم گل روی تو بود سجده بر سنگ بلا برد وضو ساخت زخون هر که محراب نمازش خم ابروی تو بود چون معلم بخرد درس جنون می آموخت دل که دیوانه زنجیری گیسوی تو بود پای هر قافله از خار رهت آبله داشت دست هر سلسله بر سلسله موی تو بود هر چه گفتیم و نگفتیم حکایت ز تو داشت آنچه خواندیم و نخواندیم هیاهوی تو بود آسمان گشت به هر سوی و زمین بوس تو داشت مهر پروانه شمع رخ دلجوی تو داشت از بیابان عدم تا به گلستان وجود همه جا باغ گل از نرگس جادوی تو بود غزل میثم بی دست و زبان را بپذیر که ز آغاز غزل خوان و ثنا گوی تو بود حاج غلامرضا سازگار -------------- ای قبله ی نمازگذاران آسمان ای خلق عالمت به سر سفره میهمان هجر تو کرده قامت اسلام را کمان الغوث یا بن فاطمه الغوث الامان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان ای روح دین حقیقت ایمان بیا بیا ای جان جان و مصلح کل جهان بیا تنها دمید عترت و قرآن بیا بیا خورشید تا به کی به پس ابرها نهان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان ای غائب از نگاه و چراغ دل همه داغ فراغ تو شده داغ دل همه گل کرده این شراره به باغ دل همه آه از جگر بر آمده آتش گرفته جان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان ای پر ز اشک چشم تو صحرا بیابیا ای سینه سوز ناله زهرای بیا بیا ای آرزوی زینب کبرا بیا بیا تا چند سرو قامت دخت علی کمان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان مولا کنار چاه صدا می زند تو را زهرا به سوز و آه صدا می زند تو را زینب به قتلگاه صدا می زند تو را زخم عزیز فاطمه گوید به مرزبان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان از قلب داغدیده ندا می رسد بیا از ناله ی کشیده ندا می رسد بیا از حنجر بریده ندا می رسد بیا ای داغدار لعل لب و چوب خیزران عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان تا کی ز دیده اشک نشانیم سیدی تا کی در انتظار بمانیم سیدی تا کی دعای ندبه بخوانیم سیدی تا کی سر بریده ی جد تو بر سنان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان یاران دعا کنید که دلدار می رسد خورشید از درون شب تار می رسد صبح ظهور و وصل رخ یار می رسد میثم بریز اشک و دعای فرج بخوان حاج غلامرضا سازگار -------------- ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن یـا ایّهـا العــزیز! أبانـا! قــبول کن آهی در این بساط به غیر از امید نیست یـا نـاامیدمــان ننـمـا یـا، قـبـول کن از یـاد بـرده ایم شمـا را پـدر! ولی این کودک فراری خود را قبول کن رسم کریم نیست که گلچین کند، کریم! مـا را سَـوا نکـرده و یک جـا قـبول کن گر بی نوا و پست و حقیریم و رو سیاه اما به جــان حضرت زهـرا قبـول کن گندم که نه، مقام شما بود لاجَرَم رمز هبوط آدم و حوّا، قـبول کن -------------- پایی برای رفتن تا آسمان بده راهی برای دیدن رویت نشان بده ما مردمان ساده دل این زمانه ایم اصلا خودت بیا و دعا یادمان بده ما با سه شنبه های شما خو گرفته ایم اندازه لیاقتمان جمکران بده برگد و تکیه بر روی دیوار کعبه کن ظهری به وقت شرعی زهرا اذان بده خود را معرفی کن و یابن الحسن بخوان و بعد قبر مادر خود را نشان بده مسعود اصلانی -------------- کجا روم من از این در که خانه ام اینجاست کبوتر تو ام و آشیانه ام اینجاست اگر چه بال و پر من شکسته اما شکر نشسته ام به سرایت که لانه ام اینجاست دلم گرفته بهانه برای دیدن تو نمی روم من از اینجا بهانه ام اینجاست به هر کرانه که رفتم دلم نشد آرام بیا بگو به دل من کرانه ام اینجاست به هر نشان که به من گفته شد سفر کردم که آخرین خبر و هم نشانه ام اینجاست دلم به هر سفری رفته باز برگشته کجا روم که دل جاودانه ام اینجاست ترانه های دل من فقط تو را جوید که صاحب نمک این ترانه ام اینجاست اگر دلم به دل تو مقیم گردیده زپیش دل نروم من که خانه ام اینجاست جواد حیدری منبع:www.shiati.ir ارسال توسط کاربر محترم سایت : salmansasha /ج  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 519]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن