واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
پسري با نشانه هاي پدر نويسنده:معصومه سادات ميرغني روايت هايي از شباهت هاي رفتاري امام علي و امام حسن عليه السلام بردباري ـ پدر بارها مردم ديده بودند که عبدا... زبير آشکارا به امام علي دشنام مي دهد و هر بار حضرت سکوت مي کند. عبدالله در جنگ جمل اسير شد. حضرت علي عليه السلام روبرويش ايستاد، نگاهش کرد و گفت:برو!ديگر نبينمت! سعيد بن عاص نيز دشمن سرسخت امام علي عليه السلام بود و بارها او را دشنام داده بود. او نيز در مکه با حضرت روبرو شد. اما مولا تنها رويش را برگرداند و سکوت کرد. خيلي ها در تعجّب مانده بودند که چرا حضرت، عبدالله بن زبير را آزاد کرد و از سعد بن عاص درگذشت. ـ پسر مرد دشمني ديرينه اي با امام علي عليه السلام داشت. در راه بود که به امام حسن عليه السلام برخورد. با تندي بسيار از او پرسيد:«آيا تو پسر علي هستي؟» امام حسن عليه السلام فرمود:«آري!فرزند اويم!» مرد تا مي توانست به امام حسن و پدرش ناسزا گفت! حضرت صبر کرد تا کلام مرد به پايان رسيد. سپس با مهرباني و خوش رويي فرمود:«به گمانم در اين شهر غريبي!اگر به خانه نياز داري، به تو خانه مي دهم؛ اگر به مال نياز داري، به تو مي بخشم و اگر کمک ديگري مي خواهي، بگو تا انجام دهم. شايد مرا با کس ديگري اشتباه گرفته اي. اگر جايي مي خواهي بروي، تو را راهنمايي کنم و اگر بارت سنگين است، در آوردن آن به تو کمک کنم. اگر گرسنه اي سيرت کنم؛ اگر برهنه اي، تو را بپوشانم. اگر بارت را به خانه من بياوري و تا وقتي که در اين شهر هستي ميهمان من باشي، خوشحال مي شوم. منزل من بزرگ است و براي آسايش تو فراهم است.» مرد شامي بسيار گريست و گفت:«گواهي مي دهم که جانشين خدا بر زميني و خدا بهتر مي داند که بار رسالت را بر دوش چه کسي گذارد. تا اکنون تو و پدرت را بيش تر از همه مردم دشمن مي داشتم، ولي اکنون تو دوست داشتني ترين بندگان خدا پيش من هستي.» تقوا ـ پدر حضرت علي عليه السلام مي فرمود:«...هرگاه خداوند بخواهد بنده اي را گرامي بدارد، او را گرفتار محبت خود مي کند... هر زمان ديدي خداوند سبحان تو را با نام خود آرامش مي بخشد، پس بدان دوستت دارد و «سپاسگزار باش» و هنگامي که ديدار آفريدگار تو را با مردم آرامش مي بخشد و از يادش هراسان مي شوي، پس بدان «به خاطر کارهاي زشت» تو را دشمن مي دارد.» حضرت علي عليه السلام گرفتار محبت خدا شده بود، آنچنان که در محراب عبادت تير را از پايش کشيدند و ذره اي احساس درد نکرد. ـ پسر فرزندش حسن نيز مانند پدر بود. عابدترين مردم زمان خويش بود و هميشه ذکر بر لب داشت و اهتمام فراواني در شب زنده داري. بارها ديده بودند که هنگام وضو گرفتن، تمام بدنش مي لرزد و رنگ چهره اش زرد مي شود. علت را پرسيدند. حضرت فرمود:«بنده و عبد خدا بايد هنگامي که آماده بندگي به درگاه او مي شود، از ترس او رنگش تغيير کند و اعضاي بدنش بلرزد.» همنشيني با قرآن ـ پدر در همنشيني با قرآن، همين بس که عبدالرحمان سلمي مي گويد:«سوگند به خداوند، هيچ قريشي را نديدم که بيش از امام علي عليه السلام قرآن بخواند.» محبوب ترين آيه براي او، آيه چهل و هشتم سوره نساء بود:«اِنَّ اللهَ لا يَغفِرُ اَن يُشرَکَ بِهِ وَ يَغفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَن يَشاءُ» حضرت علي عليه السلام مي فرمود:«قسم به پروردگار هيچ آيه اي فرود نيامد جز اين که دانستم درباره چه نازل شده و کجا فرود آمده است...بدانيد که اين آيه قرآن اندرز دهنده است که در اندرزش رنگ فريب نيست و راه نماينده اي است که گمراه نمي کند و سخنگويي است که دروغ نمي گويد.» ـ پسر فرزندش حسن نيز از کودکي علوم قرآن را به خوبي مي دانست. صوتي زيبا داشت و هر شب پيش از خواب سوره کهف را مي خواند. روزي مرد سرگردان به مسجد آمده و به دنبال تفسير آيه شاهد و مشهود (1) بود. ابن عباس در پاسخ گفت:«شاهد روز جمعه و مشهود روز عرفه است.» ابن عمر پاسخ داد:«شاهد روز جمعه و مشهود روز عيد قربان است.» اما حسن بن علي که کودکي بيش نبود، فرمود:«شاهد رسول خدا و مشهود روز قيامت است، مگر نخوانده اي که خداوند درباره رسولش مي فرمايد:«انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذيراً» (2) و نيز درباره قيامت مي فرمايد: «ذلک يوم مجموع له النّاس و ذلک يوم مشهود.»(3) مرد لحظه اي فکر کرد و سپس گفت: «به درستي که گفته حسن نيکوتر است!» کمک به فقرا ـ پدر مرد نزد حضرت علي آمد و گفت:اي امير دين باوران!مردي نيازمندم! حضرت نگاهي به مرد کرد و فرمود:نشانه هاي ناچاري را در چهره ات مي بينم. خواسته ات را بر زمين بنويس «که گفتن آن بسي دشوار است». مرد خواسته اش را بر زمين نوشت. حضرت قنبر را صدا کرد و از او خواست دو جامه مرغوب براي مرد بياورد. ـ پسر مرد فقير پنج درهم گرفته بود امام مي خواست نزد کسي برود که به او کمک بيش تري بکند. عثمان بن عفان او را به سمت امام حسن، امام حسين عليه السلام و عبدالله بن جعفر که در مسجد نشسته بودند، راهنمايي کرد. مرد فقير نزد امام حسن رفت و نيازش را گفت. امام حسن عليه السلام به او فرمود:«کمک خواستن از ديگران، تنها در سه مورد رواست: 1.خون بهايي که گردن انسان باشد و توان پرداخت آن را نداشته باشد. 2.بدهي سنگيني داشته باشد و از عهده پرداخت آن برنيايد. 3.درمانده اي باشد که دستش به جايي نمي رسد. تو کدام يک از اين سه دسته هستي؟ مرد فقير علت نيازش را گفت. امام حسن عليه السلام پنجاه دينار طلا، امام حسين عليه السلام چهل و نه درهم و عبدالله بن جعفر نيز چهل و هشت درهم به او کمک کردند. عثمان بن عفان که شاهد ماجرا بود، گفت:«به راستي که اين خاندان، کانون علم و حکمت و سرچشمه همه نيکي ها هستند.» علم و دانش ـ پدر مولا علي عليه السلام شب و روز از پيامبر صلي الله عليه و آله مي پرسيد و پاسخ سؤالاتش را مي گرفت. هرگاه ساکت مي شد، پيامبر خود لب به سخن باز مي کرد. تاويل و تفسير تمام آيات را مي دانست. هيچ کدام از آموخته هايش را فراموش نمي کرد و اين به برکت دعاي رسول صلي الله عليه و آله بود که فرمود:«خداوندا!دلش را از دانش و فهميدن، حکمت و نور لبريز کن!» ـ پسر حسن عليه السلام از کودکي هر روز به مسجد مي رفت، سخنان وحي را به خاطر مي سپرد و به خانه که مي آمد، براي مادر بازگو مي کرد. پيامبر صلي الله عليه و آله در موردش فرمود:«بدانيد که حسن پس از من پيشوا و راهنماي شما خواهد بود. او هديه اي از خدا براي من است. درباره من، شما را آگاه خواهد کرد و مردم را با آثار علم من آشنا خواهد ساخت. سيره و روش زندگاني مرا زنده خواهد کرد؛ زيرا رفتار او مانند رفتار من است. خدا به او عنايت دارد خدا رحمت کند کسي را که او را واقعاً بشناسد و به پاس احترام من به او نيکي کند.» پي نوشت: 1.سوره بروج آيه 3. 2.سوره احزاب آيه 45. 3.سوره هود آيه 103. منبع: ماهنامه فرهنگي اجتماعي ديدار آشنا شماره 124
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 412]