تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دانش پيشواى عمل و عمل پيرو آن است. به خوشبختان دانش الهام مى‏شود و بدبختان از آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814714184




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

« امام انقلابي» در آيينه تدبير


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: « امام انقلابي» در آيينه تدبير
نهضت آزادي‌خواهانه و استقلال‌طلبانه امام خميني(ره) در مبارزه با استبداد داخلي و استعمار خارجي بر مبناي اصول اسلامي و در چارچوب مصالح امت از پاييز 1341 شكل گرفت...
نویسنده : احسان كياني 


نهضت آزادي‌خواهانه و استقلال‌طلبانه امام خميني(ره) در مبارزه با استبداد داخلي و استعمار خارجي بر مبناي اصول اسلامي و در چارچوب مصالح امت از پاييز 1341 شكل گرفت و آغازگر جنبشي شد كه طومار دولت پهلوي را در هم پيچيد و بساط استبداد را در طليعه انقلاب اسلامي ايران جمع كرد و يك سال بعد در جريان انقلاب دوم نيز پاي استكبار را از اين سرزمين بريد. هر چند در تحليل چرايي و چگونگي آغاز جنبش انقلابي مردم ايران، مورخان و سياست‌دانان بسيار گفته‌اند و نوشته‌اند، اما در اين ميان كم‌تر به تبيين شيوه سياست‌ورزي حضرت امام(ره) پرداخته شده است. مردي كه راهبري اين نهضت را بر عهده داشت و تا آخرين روز نيز از حركت بازنايستاد. آيا اين فقط محبوبيت اجتماعي و مرجعيت ديني او بود كه توفيقات وي را تضمين نمود؟ بي‌شك مؤثر بوده‌اند اما بوده‌اند رهبران ديني ديگر نيز كه هم از محبوبيت بسياري نزد عموم جامعه مسلمان ايران و حتي گروه‌هاي مبارز سياسي بهره‌مند بوده و از او به عنوان «پدر» ياد مي‌كردند و مراجع ديني نيز بوده‌اند كه پس از رحلت آيت‌الله بروجردي، همچون امام خميني مورد رجوع بسياري از اقشار مسلمان قرار گرفتند اما هيچ‌يك توفيق و جايگاه عالي‌رتبه امام را نيافتند. پس اين بزرگمرد، به جز فقاهت و شجاعت، از عنصر درايت و سياست لازم نيز در كنش‌ورزي‌هاي سياسي نيز به خوبي بهره‌مند بوده كه توانست بدون ‌كم‌ترين هزينه نظامي و در فقدان جنبش‌هاي مسلحانه عليه دولت پهلوي و در روزهايي كه همگان حتي برخي از نزديكان امام خميني، اميدي به پيروزي زودهنگام انقلاب نداشتند، آن انقلاب عظيم را به ثمر برساند. آن‌چنان كه عالمان علم سياست نيز بر اين واقعيت صحه گذاشته‌اند كه سياست‌ورزان پيروز، مرداني هستند كه از دو مؤلفه تدبير و جسارت در پي‌گيري اهداف و آمال سياسي خويش بهره جويند و به اقتضاي شرايط زماني و مكاني عرصه سياست، تدبيري اتخاذ كنند كه موقعيت را به سود آنان تغيير دهد و گامي به هدف نزديك‌تر شوند. اين مقال را مجالي براي روشن‌تر نمودن وجوه مختلف تدبير سياسي و شجاعت انقلابي امام در سال‌هاي آغازين نهضت قرار مي‌دهيم و بيان مي‌كنيم اهداف توأمان آزادي و استقلال ريشه‌اي ديرينه در انديشه امام داشتند كه در نهايت نيز در انقلاب اسلامي محقق شد.     اصلاح‌طلبي در روش؛ اصولگرايي در هدف با رحلت آيت‌الله‌العظمي بروجردي در فروردين‌ماه 1340، دولت پهلوي فرصت را مساعد يافت تا تغييراتي در برخي سياست‌هاي كلي روال‌هاي قانوني كشور ايجاد كند كه در زمان حيات زعيم شيعيان جهان، جسارت به اقدام آن را نداشت. بدين ترتيب، در 16 مهرماه 1341 هيئت دولت به رياست اسدالله عَلَم در غياب مجلس شوراي ملي كه در دوران حكومت علي اميني منحل شده بود، طرح انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي را به تصويب رساند كه برخلاف قانون اساسي مشروطه، قيد مسلماني براي منتخبان انتخابات مجلس شوراي ملي را تغيير داد. تغيير اين شرط پيش‌زمينه‌اي بود براي ورود رسمي فرقه‌هاي ضاله همچون بهائيان به جرگه رسمي قدرت. فرقه‌اي كه در پيوند نزديك با صهيونيسم قرار داشت و مخالفت با بهائيت و اسرائيل، دو هدف عمده عالمان وقت بود. امام خميني اندكي قبل از تصويب اين طرح در 12 شهريور در ديدار با چند تن از سردفترداران تهران كه به ملاقات ايشان به قم رفته بودند، بر مخالفت با اين دو تأكيد كرده بود. در آن زمان تنها دولت مخالف اسرائيل در منطقه، دولت مصر به رهبري جمال‌ عبدالناصر بود و دولت پهلوي نيز براي توجيه روابط خود با اسرائيل، مخالفان اسرائيل از جمله علما را به ارتباط با دولت مصر و دشمني با دولت ايران متهم مي‌كرد. امام ضمن رد اين اتهام بيان كرد: «من با هيچ‌يك از كشورهاى مسلمان رابطه‏اى ندارم ولى موقعى كه اختلافاتى بين همان كشورهاى اسلامى و حكومت يهود به وجود مى‏آيد، چاره‏اى جز جانبدارى از حكومت‌هاى اسلامى ندارم. و اگر دولت ايران رابطه خود را با كشور اسرائيل قطع كند، آن وقت روحانيت ايران يك‌صدا بر ضد تحريكات [ديگر] كشورها عليه حكومت شيعه ايران، قيام خواهند نمود... ما با اسرائيل و بهايي‌ها نظر مخالف داريم و تا روزى كه مسئولان امر دست از حمايت اين دو طبقه برندارند، ما به مخالفت با آنها ادامه مى‏دهيم». امام خميني با سخنان و كنش عاقلانه و هوشمند خود، حربه خيانت به ميهن را از دست دولت گرفت و به صراحت اعلام كرد در اختلافاتي كه بين دولت ايران و يك دولت بيگانه رخ دهد، صراحتاً از دولت ايران حمايت خواهند كرد ولي اين به شرط قرارگيري دولت ايران در جمع امت اسلامي است كه مصداق آن قطع ارتباط با رژيم اسرائيل و عدم حمايت از بهائيان است. درايت در اعتراض به پهلوي امام و ديگر مراجع قم پس از آگاهي از تغيير غيرقانوني اصول اساسي قانون مشروطه، اعتراض صريح خود را خطاب به شخص محمدرضا پهلوي و نخست‌وزير اسدالله عَلَم ابراز نمودند. نكته اين‌كه امام در اين اعتراضات راهبردي اصلاح‌طلبانه در پيش داشت و به اميد اصلاح رويه دولت پهلوي و جلوگيري از بروز تنش و آشوب در فضاي سياسي كشور، شاه و حكومت پهلوي را نصيحت به عمل به قانون اساسي مشروطه نموده و از قانون‌گريزي بيم دادند. امام يك روز پس از تصويب اين طرح در نامه‌اي به شاه نوشتند: «به طورى كه در روزنامه‌ها منتشر است، دولت در انجمن‌هاى ايالتى و ولايتى اسلام را در رأى‌دهندگان و منتخبين شرط نكرده و به زن‌ها حق رأى داده است. و اين امر موجب نگرانى علماى اَعلام و ساير طبقات مسلمين است. بر خاطر همايونى مكشوف است كه صلاح مملكت در حفظ احكام دين مبين اسلام و آرامش قلوب است. مستدعى است امر فرماييد مطالبى را كه مخالف ديانت مقدسه و مذهب رسمى مملكت است از برنامه‌هاى دولتى و حزبى حذف نمايند تا موجب دعاگويى ملت مسلمان شود». تأكيد امام بر حمايت از دولت وقت در صورتي كه عامل به اوامر اسلامي باشد، نشان از رويكرد اصلاح‌طلبانه‌اي دارد كه ايشان به اقتضاي زمان بدان عمل مي‌كرد. شاه براي سلب مسئوليت از خويش، درخواست امام و ديگر مراجع را به نخست‌وزير ارجاع داد و امام طي نامه‌اي در 28 مهر به عَلَم بر عمل به قانون و پرهيز از نقض اصول قانون اساسي تأكيد نمود: «تخلف از قوانين اسلام و قانون اساسى و قوانين موضوعه مجلس شورا براى شخص جنابعالى و دولت ايجاد مسئوليت شديد در پيشگاه مقدس خداوند قادر قاهر و نزد ملت مسلمان و قانون خواهد كرد... دادن حق رأى به زنان و انتخاب آنها در همه مراحل، مخالف نص اصل دوم از متمم قانون اساسى است. و نيز قانون مجلس شورا... مراجعه كنيد به مواد 7 و 9 قانون انجمن‌هاى ايالتى و ولايتى و 15 و 17 قانون انجمن بلديه... و نيز الغاى شرط اسلام در انتخاب‏كننده و انتخاب‌شونده كه در قانون مذكور قيد كرده، و تبديل قسم به قرآن مجيد را به كتاب آسمانى تخلف از قانون مذكور است و خطرهاى بزرگى براى اسلام و استقلال مملكت دارد كه يا غفلتاً يا خداى نخواسته عمداً اقدام به اين امر شده است‌». دو نكته بارز در مرقومه امام، اولاً؛ اين‌كه مخالفت با حق رأي زنان را مستند به قانون اساسي نموده‌اند و اِشراف كامل امام به اصول قانون اساسي وقت و حتي قوانين موضوعه مجلس شوراي ملي از رويكرد اصلاح‌طلبانه به تغيير رفتار حاكميت پهلوي به اقتضاي آن دوران (و پيش از نااميدي كامل از امكان اصلاح حكومت طاغوت) حكايت دارد. ثانياً؛ ايشان به وضوح پي بردند كه تغيير قسم به كتاب آسماني در راستاي قدرت يافتن بهاييان است و از آن‌جا كه به ارتباط آنان با رژيم اسرائيل واقف بودند، اين مسئله را در تضاد با استقلال كشور قلمداد و نسبت به آن هشدار دادند. اين رويكرد با هدف پرهيز از گرايش به سوي انقلاب و قيام عليه دولت پهلوي، و اميد به اصلاح دروني ساختار سياسي كشور در نامه ديگر امام خطاب به شاه در تاريخ 15 آبان مشهود است: «اينجانب، به حكم خيرخواهى براى ملت اسلام، اعلي‌حضرت را متوجه مى‏كنم به اينكه اطمينان نفرماييد به عناصرى كه با چاپلوسى و اظهار چاكرى و خانه‏زادى مى‏خواهند تمام كارهاى خلاف دين و قانون را كرده و به اعلي‌حضرت نسبت دهند و قانون اساسى را كه ضامن اساسى مليت و سلطنت است، با تصويب‌نامه‌هاى خائنانه و غلط از اعتبار بيندازند تا نقشه‌هاى شوم دشمنان اسلام و ملت را عملى كنند. انتظار ملت مسلمان آن است كه با امر اكيد، آقاى عَلَم را ملزم فرماييد از قانون اسلام و قانون اساسى تبعيت كند و از جسارتى كه به ساحت مقدس قرآن كريم نموده، استغفار نمايد و الّا ناگزيرم در نامه سرگشاده به اعلي‌حضرت مطالب ديگرى را تذكر دهم. از خداوند تعالى استقلال ممالك اسلامى و حفظ آنها را از آشوب و انقلاب مسألت مى‏نمايم.» امام ضمن پرهيز از ايجاد فضاي راديكال و پيش از بستن راه توبه و اصلاح بر حكومت پهلوي، با لحني هشدارآميز شاه را خطاب قرار مي‌دهد كه اگر اكنون اقدام به اصلاح امور ننمايد، فردا براي او و دولتش گران تمام خواهد شد. اما اين تدبير و لحن امام به هيچ وجه نافي بعد شجاعت و نهراسيدن وي از مقابله با افرادي نيست كه همت خود را براي مقابله با اسلام معطوف نموده‌اند. چه آن كه هشدار امام خطاب به عَلَم در نامه‌اي به همان تاريخ داراي لحني تندتر از نامه به شاه بود كه نشانگر عدم واهمه امام و محافه‌كاري ايشان در مقابله با انحرافات حكومتي است: «معلوم مى‏شود شما بنا نداريد به نصيحت علماى اسلام كه ناصح ملت و مشفق امت‌اند، توجه كنيد و گمان كرديد ممكن است در مقابل قرآن كريم و قانون اساسى و احساسات عمومى قيام كرد... به شما نصيحت مى‏كنم كه به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسى گردن نهيد و از عواقب وخيمه تخلف از قرآن و احكام علماى ملت و زعماى مسلمين و تخلف از قانون بترسيد و بدون موجب، مملكت را به خطر نيندازيد.» شجاعت امام نه فقط در اين هشدارهاي صريح خطاب به مخالفان كه حتي در خطاب به ديگر علمايي كه نسبت به اين مسئله سكوت كرده بودند نيز شنيدني است. ايشان در 6 آبان در جمع بازارياني كه براي تشكر از امام خدمت ايشان رسيده بودند، خطاب به حجت‌الاسلام انصاري، واعظ مشهور قم گفتند: «شنيده‏ام دو شب است زبان تو را بسته‏اند. چه مى‏شود كه اگر دستبند به دست من و شما بزنند و به گوشه زندان بيندازند؟ مگر ما از حسين‌ بن‌على و امام سجاد بالاتر هستيم؟ در تمام نقاط اين كشور، اين جريان رويش بحث است و مردم تنفر خودشان را از اين امر چه به شاهنشاه و چه به دولت نوشته‏اند.» بدين ترتيب شجاعت امام به پيروي از مولايش اباعبدالله‌الحسين(ع) و تدبير ايشان در استناد به قانون اساسي مشروطه كه مورد وثوق اغلب نخبگان سياسي ايران بوده و دولت نيز به ظاهر به آن معترف بود، موجب عقب‌نشيني دولت پهلوي در 9 آذر 1341 در مسئله انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي شد. اما قدرت‌نمايي عالمان شيعه در مقابل دولت مستبد و وابسته پهلوي، چون خاري در چشمان شاه فرو‌رفت و او مترصد فرصتي براي فرونشاندن اين جنبش اعتراضي بود. انقلاب سفيد، انقلاب سياه اعتراض امام به تصويب غيرقانوني اصول انقلاب سفيد، فرصت تقابل شديدتر ميان ايشان و دولت پهلوي را فراهم كرد. اصول شش‌گانه انقلاب سفيد عبارت بودند از: الغاي نظام ارباب و رعيتي؛ ملي شدن جنگل‌ها؛ فروش سهام كارخانه‌ها؛ سهيم كردن كارگران در سود كارخانه‌ها؛ مشاركت زن‌ها در انتخابات و ايجاد سپاه دانش. شاه در 19 دي اعلام كرد كه اصول انقلاب سفيد را به رفراندوم خواهد گذاشت. در اين ميان امام با تدبير و تيزبيني، او را در يك موقعيت پارادوكسيكال گرفتار كرد. زيرا شاه پيش از آن، مصدق را به سبب برگزاري رفراندوم انحلال مجلس هفدهم در دادگاه نظامي محكوم كرده بود و امروز خود اقدام به برگزاري رفراندوم مي‌نمود. امام با اشاره به اين نكته طي بيانيه‌اي در 2 بهمن نوشت: «اينجانب عجالتاً از بعضى جنبه‌هاى شرعى آن، كه اساساً رفراندوم يا تصويب ملى در قبال اسلام ارزشى ندارد و از بعضى اشكالات اساسى قانونى آن براى مصالحى صرف‌نظر مى‏كنم، فقط به پاره‏اى اشكالات اشاره مى‏نمايم: اولاً در قوانين ايران رفراندوم پيش‏بينى نشده و تاكنون سابقه نداشته جز يك مرتبه [رفراندوم انحلال مجلس هفدهم] آن‏ هم از طرف مقاماتى [شاه] غيرقانونى اعلام شد، و به جرم شركت در آن جمعي[مصدق] گرفتار شدند و از بعضى حقوق اجتماعى محروم گرديدند. معلوم نيست چرا آن وقت اين عمل غير‌قانونى بود، و امروز قانونى است.» دولت اما بي‌تفاوت به مخالفت‌هايي كه نه‌تنها از سوي علما كه از جانب برخي گروه‌هاي سياسي نيز صورت مي‌گرفت، عزم خود را براي اجراي رفراندوم جزم نمود. از عصر روز 6 بهمن جمعي از بازاريان و تعداد زيادي از دانشجويان به تدريج در قزل‌قلعه و زندان قصر بازداشت شدند. دو روز بعد اعلام شد كه رفراندوم شاه با اكثريت 99 درصد به تأييد ملت ايران رسيد! روابط تيره با حكومت و دولت عَلَم امام با مشاهده فضاي امنيتي برگزاري رفراندوم خواهان عزل نخست‌وزير شده و برخلاف برخي جريان‌هاي مصالحه‌جو مانند جبهه ملي كه حتي با برگزاري رفراندوم نيز مخالفتي ابراز نداشت، اين بار هرگونه مذاكره با شاه را نيز موكول به عزل عَلَم مي‌كنند: «ديگر جاى هيچ‌گونه تفاهم و حُسن مراوده با دستگاه حاكمه باقى نمانده است و هيچ راهى جهت ملاقات با شاه وجود ندارد مگر آنكه شاه براى جبران اهانت و تجاوزى كه به حريم مقدس روحانيت شده، آقاى عَلم را به عنوان مجرم اصلى از مقام نخست‏وزيرى عزل نمايد و به اين بگيروببندها و اعمال پليسى پايان بخشد تا راه براى ملاقات و مذاكره با او هموار گردد‌.» اما شاه كه پرده كبر و غرور او را نسبت به نصايح خردمندانه امام و ديگر علماي اسلام، ناشنوا ساخته بود نه فقط ذره‌اي عقب‌نشيني نكرد كه با جسارتي بيشتر در سفري به قم در زمستان 1341 به علماي اسلام اهانت كرد. امام در 22 اسفند در پيامي ضمن اعلام عزاي عمومي در ايام عيد نوروز، بار ديگر نسبت به عواقب اعمال دولت پهلوي و سرانجام تلخي كه در انتظار آنان خواهد بود، هشدار داد: «من اين عيد را براى جامعه مسلمين عزا اعلام مى‏كنم تا مسلمين را از خطرهايى كه براى قرآن و مملكت قرآن در پيش است آگاه كنم‏. من به دستگاه جابره اعلام خطر مى‏كنم. من از انقلاب سياه و انقلاب‏ از پايين نگران هستم. دستگاه‌ها با سوء تدبير و با سوء نيت گويى مقدمات آن را فراهم مى‏كنند. من چاره در اين مى‏بينم كه اين دولت مستبد به جرم تخلف از احكام اسلام و تجاوز به قانون اساسى كنار برود و دولتى كه پايبند به احكام اسلام و غمخوار ملت ايران باشد بيايد. بارالها! من تكليف فعلى خود را ادا كردم و اگر زنده ماندم تكليف بعدى خود را به خواست خداوند ادا خواهم كرد‌.» مبارزه با استكبار براي استقلال‌ امام در پيامي در آخرين روز سال 1341 بار ديگر از مقاصد شوم دولت پهلوي در راستاي استعمار امريكا و نفوذ اسرائيل افشاگري كرد و با شجاعت از قيام عليه حكومت سخن گفت: «ما مى‏دانيم كه دستگاه جبار چه خواب‌هاى خطرناكى براى اسلام ديده است كه مى‏آيد شرط مسلمان بودن را از انتخاب‏كننده و انتخاب‌شونده حذف مى‏كند، براى اينكه راه را براى نفوذ طايفه ضاله[بهائيت] باز كند و آنها را بر مقدرات ملت‌هاى مسلمان و كشورهاى اسلامى مسلط سازد... تا من هستم نمى‏گذارم قوانين مخالف اسلام تصويب و اجرا شود؛ تا من هستم نمى‏گذارم كه دستگاه جبار استقلال اين ملت را بر باد دهد.» تأكيد همواره امام بر استقلال در كنار رفع استبداد نشان از روشن‌بيني دقيق او از اوضاع سياسي كشور و منطقه داشت. برخلاف برخي ديگر از مخالفان دولت پهلوي همچون نهضت آزادي و به خصوص مهندس بازرگان كه بيش از مخالفت با استعمار، بر انتقاد از استبداد داخلي تأكيد داشته و اهميت چنداني به تأثير وابستگي پهلوي به غرب نمي‌دادند. با آغاز سال 1342 بحران رو به فزوني گذاشت. روز دوم فروردين مجلس روضه‌اي كه در فيضيه از طرف آيت‌الله گلپايگاني به عنوان شهادت امام صادق(ع) برقرار شده بود، مورد حمله نيروهاي دولتي قرار گرفت و عده‌اي از طلاب مجروح شدند. امام خميني در تلگرافي به تاريخ 13 فروردين خطاب به علماي تهران گفت: «اينان با شعار شاه‌دوستي به مقدسات مذهبي اهانت مي‌كنند. شاه‌دوستي يعني غارتگري، هتك اسلام، تجاوز به حقوق مسلمين و تجاوز به مراكز علم و دانش. اكنون كه مرجع صلاحيت‌داري براي شكايت در ايران نيست و اداره اين مملكت به طور جنون‌آميزي در جريان است، من به نام ملت از آقاي عَلَم، شاغل نخست‌وزيري، استيضاح مي‌كنم. من اكنون قلب خود را براى سرنيزه‌هاى مأمورين شما حاضر كردم، ولى براى قبول زورگويي‌ها و خضوع در مقابل جباري‌هاى شما حاضر نخواهم كرد‌.» امام همچنين به شاه اعلام مي‌كند كه تكليف خود با حكومت عَلَم را روشن كند در غير اين صورت او مسئول اعمال آنهاست: «ما نمى‏خواستيم اين طور مفتضح بشوى. ما نمى‏خواستيم ملت از تو رويگردان بشوند. ما مى‏خواستيم شما آدمى باشى كه وقتى يك چيزى را بگويى تمام ملت لبيك بگويند. ما ميل داريم شاه ما اين جور باشد؛ ما ميل داريم وزير ما اين جور باشد كه اگر يك مطلبى را گفت تمام ملت با او موافق باشند... حالا خطر بر اسلام وارد شده و آن خطر يهود است و حزب يهود كه همين حزب بهائيت است.» اما دولت گوشي براي شنيدن اين توصيه‌ها نداشت و با آغاز ماه محرم، بحران شتاب بيشتري گرفت و امام لاجرم در عاشوراي حسيني، شخص شاه را به تندي مورد خطاب قرار داد. روز 13 خرداد مصادف با عاشوراي حسيني امام خميني در حالي كه جمعيت بسياري او را مشايعت مي‌كردند وارد مدرسه فيضيه شد و اين سخنان را ايراد كرد: «اى آقاى شاه! من به تو نصيحت مى‏كنم؛ دست بردار از اين كارها. دارند تو را اغفال مى‏كنند. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروى، همه شكر كنند... عبرت از پدرت ببر. امروز به من اطلاع دادند كه بعضى از اهل منبر را برده‏اند در سازمان امنيت و گفته‏اند شما سه چيز را كار نداشته باشيد، ديگر هر چه مى‏خواهيد بگوييد. يكى شاه را كار نداشته باشيد؛ يكى هم اسرائيل را كار نداشته باشيد؛ يكى هم نگوييد دين در خطر است... خب، اگر اين سه تا امر را ما كنار بگذاريم، ديگر چه بگوييم؟! ما هر چه گرفتارى داريم از اين سه تاست. ربط بين شاه و اسرائيل چيست؟ يك جورى اين مطالب را برسانيد به اين آقا؛ شايد بيدار بشود، شايد روشن بشود. اطرافش را گرفته‏اند. شايد نگذارند اين حرف‌ها به او برسد. ما متأسفيم‌.» نيمه‌شب پانزدهم خرداد، مأموران انتظامي در قم، امام خميني را در منزلش دستگير و به تهران منتقل و در پادگان عشرت‌آباد بازداشت كردند. انتشار خبر با اعتراض وسيع مردم روبه‌رو شد. صبح روز پانزدهم، جمعيت كثيري در قم به طرف صحن حرم حضرت معصومه(س) حركت كردند و چون به اخطار مأموران انتظامي توجه ننمودند با آتش سلاح‌هاي سربازان روبه‌رو شده و جمعي كشته و مجروح شدند. در تهران نيز تظاهرات از ميدان بارفروش‌ها آغاز شد و در بازار و ميدان ارگ به اوج خود رسيد. عده زيادي از دانشجويان دانشگاه تهران كلاس‌هاي درس را تعطيل كرده و گروهي از آنها به خيابان‌ها آمده و با شعار طرفداري از امام خميني و اعتراض به بازداشت وي به ديگر تظاهركنندگان پيوستند. سركوب قيام 15خرداد، نقطه عطفي بود بر تضعيف رويكردهاي اصلاح‌طلبانه در قبال دولت پهلوي و آغازي بر شكل‌گيري جنبش‌ها و جريان‌هايي در ميان گروه‌هاي مختلف مبارز اعم از اسلامي يا غيراسلامي كه راهي جز سقوط حاكميت محمدرضا شاه براي برقراري آزادي و استقلال ايران در پيش روي خود نمي‌ديدند. بررسي اجمالي مراحل برخورد امام راحل با حكومت جائر پهلوي، نمونه يك رفتار انقلابي تراز، از بنيانگذار انقلاب است؛ رفتاري كه از يك سو با شجاعت مثال‌زدني مقابل زورگويي و مخالفت با اسلام قد علم مي‌كند و از سوي ديگري مشحون درايت است. درايتي كه امام را مجاب مي‌كند تا زمان مهيا شدن شرايط و رسيدن ملت به يك درك تاريخي از ستم‌پيشگي پهلوي، گزينه اصلاح را نيز از دستور كار خود خارج نكند تا به اين وسيله بنيان‌هاي مبارزه اصيل با استكبار و استبداد را به صورت توأمان با تدبير و بينش اصلاح نگرانه تثبيت نمايد.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۳





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن