واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: پايان نامههاي دكتري علوم انساني به درد جامعه نميخورد
محمد محمدرضايي، مدير گروه فلسفه دين و فلسفه اسلامي پرديس فارابي دانشگاه تهران درباره ضرورت تحول علوم انساني و توليد علوم انساني اسلامي
محمد محمدرضايي، مدير گروه فلسفه دين و فلسفه اسلامي پرديس فارابي دانشگاه تهران درباره ضرورت تحول علوم انساني و توليد علوم انساني اسلامي گفت: اگر بخواهيم درباره علوم انساني كنوني صحبت كنيم بايد بستر شكلگيري اين علوم را مورد بحث قرار دهيم تا بدانيم بر اساس كدام مباني فلسفي، كلامي و معرفت شناختي شكل گرفتهاند. به گزارش ايلنا، وي با اشاره به بروز و ظهور دو مكتب فكري تجربهگرايي و عقلگرايي بعد از رنسانس اظهار كرد: تجربهگرايي معتقد است كه معرفت از تجربه حاصل شده و به تجربه نيز ختم ميشود. اين مكتب به چيزي جز دادههاي تجربي اعتقاد ندارد و ديگر منابع شناخت اعم از عقلانيت، شهودهاي عرفاني و آموزههاي وحياني را ناديده ميگيرد، به گونهاي كه ديويد هيوم از فلاسفه برجسته تجربهگرايي معتقد است اگر كتابي به من دهيد كه نتوانم آن را تجربه كنم(همچون مباحث متافيزيك) بايد آن را در آتش سوزاند. اين يعني تمام آموزههاي غيرتجربي را موهوم و خرافه ميدانستند. وي با بيان اينكه تجربهگرايي در خود، علمگرايي را پروراند، ابراز كرد: روش علمي جهان را مانند ماشين در نظر ميگيرد كه هر چه در جهان رخ ميدهد معلول علت سابق بر خود است و بالضروره حاصل شده است. از اين رو، لاپلاس فرانسوي طرحي به ناپلئون ارائه كرد كه در آن براي خدا جايگاهي قائل نبود، يعني آنچه بعد از رنسانس در جهان حاكم شد تجربهگرايي و علمگرايي بود و غير از اين هر چيزي همچون اخلاق، اختيار، امور ماوراء تجربه و علم، در اين دايره جايي نداشت. سردبير فصلنامه «قبسات» با بيان اينكه به طور كلي تجربهگرايي تسلط بيشتري در غرب داشت، گفت: علوم انساني رايج محصول اين روش است و براي همين در هر حوزهاي كارايي ندارد و همه چيز را با آن نميتوان توجيه كرد. بايد توجه داشت آموزههاي وحياني حقايقي را در اختيار انسان ميگذارد كه قابل تبيين با تجربه صرف نيست. از اين رو، تحول علوم انساني وسعت بخشيدن به قلمروي شناخت و استفاده كردن از ديگر منابع براي درك حقيقت است. اين نظريهپرداز تأكيد كرد: هر كاري پشتوانهاي فلسفي دارد؛ اينكه ميگوييم تحول علوم انساني و توليد علوم انساني اسلامي، يعني براساس فلسفهاي درست نه مادي گرايانه يا تجربهگرايانه، بنابراين فلسفه عنصر كليدي پروسه تحول علوم انساني است. عضو هيئت علمي دانشگاه تهران درباره تأثير پژوهشهاي كاربردي بر تحول علوم انساني گفت: اين تحول براساس چهار اصل صورت ميگيرد: اسلاميسازي، بوميسازي، كارآمدي و نهايتاً به روز بودن؛ پس بايد همه تحقيقات را براساس اين چهار اصل ساماندهي كنيم. وي با تقدير از تلاشهاي صورت گرفته در راستاي تحول علوم انساني تصريح كرد: تحول علوم انساني يك جهاد علمي را ميطلبد. از اين رو بايد مسئولان نظام در حوزههاي مختلف هدفمند و داراي جهت حركت كنند. اكنون شايد چند ده هزار دانشجوي دكتري، چند صد هزار دانشجوي ارشد و صدها هزار تحقيق و پژوهش در حوزه علوم انساني داشته باشيم اما تأثيرگذاري آنها بر جامعه نيازمند نظارت يك اتاق فكر است. محمدرضايي در پايان خاطرنشان كرد: متأسفانه بسياري از پايان نامههاي دوره دكتري و ارشد به درد جامعه نميخورد، از اين رو بايد دستورالعملي وجود داشته باشد تا هر تحقيقي كه در دستور كار قرار ميگيرد با نگاه به نيازهاي جامعه باشد. نميتوان با حضور افراد معدود و بودجه كم انتظار تحول را داشت بلكه بايد بودجه، تصميمات و افراد هدفمند باشند تا به مطالبات اين حوزه پاسخ داده شود.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۹ آبان ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]