تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شيعيان ما كسانى‏اند كه در راه ولايت ما بذل و بخشش مى‏كنند، در راه دوستى ما به يكديگر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831300097




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی معنا و مصادیق تکلیف در قرآن، توانایی در بندگی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بررسی معنا و مصادیق تکلیف در قرآن، توانایی در بندگی
تکلیف را از آن جهت تکلیف مى گویند که انسان را به کارى وادار مى کند که اثر آن کار سخت در انسان پدیدار مى شود.

خبرگزاری فارس: بررسی معنا و مصادیق تکلیف در قرآن، توانایی در بندگی



واژه تکلیف در قرآن در قرآن واژه تکلیف به کار نرفته، اما از مشتقات این مصدر هفت بار در قرآن استفاده شده است.بررسی اجمالی این آیات به همراه تفسیر کوتاهی از آن برای تبیین بحث، مفید می‌باشد.اولین آیه، آیه 233 سوره بقره است که خداوند می‌فرماید: «لا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلاّ وُسْعَها» در تفسیر مجمع‌البیان در ذیل این آیه آمده است: «لاتکلّف»: موظّف نمى شود. «تکلیف» یعنى «وادارساختن به کارى سخت». اصل این واژه، از «کلّف» به معناى «آشکارشدن اثر» گرفته شده؛ و تکلیف را از آن جهت تکلیف مى گویند که انسان را به کارى وادار مى کند که اثر آن کار سخت در انسان پدیدار مى شود.» درادامه این تفسیر آمده: «وسع»: توان. این واژه از «وسعت راه» که امکان رسیدن به هدف در آن هست، برگرفته شده؛ و عکس آن «راه تنگ» است که امکان رسیدن به هدف از آن نیست. درآیه 286 همین سوره نیز آمده است: «لا یُکَلِّفُ الله نَفْسًا إِلاّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنا...»؛ خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایى اش تکلیف نمى کند. آن‌چه (از خوبى ) به دست آورده به سود او، و آن‌چه (از بدى ) به دست آورده به زیان اوست . درتفسیر نمونه آمده که این آیه مى گوید: «خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانایى‌اش تکلیف نمى‌کند» «لا یُکَلِّفُ الله نَفْسًا إِلاّ وُسْعَها»؛ «وسع» از نظر لغت به معناى گشایش و قدرت است، بنابراین آیه، این حقیقت عقلى را تایید مى کند، که وظایف و تکالیف الهى هیچ‌گاه بالاتر از میزان قدرت و توانایى افراد نیست و لذا باید گفت تمام احکام با همین آیه تفسیر و تقیید مى‌گردد، و به مواردى که تحت قدرت انسان است اختصاص مى‌یابد. بدیهى است یک قانونگذار حکیم و دادگر نمى‌تواند غیر از این قانون وضع کند، ضمنا جمله فوق، بار دیگر این حقیقت را تایید مى‌کند که هیچ‌گاه احکام شرعى از احکام عقلى و فرمان عقل و خرد جدا نمى‌گردد، و این دو در همه مراحل دوش به دوش یکدیگر پیش مى‌روند. درآیات دیگر نیز تقریبا شبیه همین عبارت آمده است. در آیه 84 سوره نساء آمده است: «فَقاتِلْ فی سَبیلِ اللهِ لا تُکَلَّفُ إِلاّ نَفْسَکَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ». کتاب تفسیر نمونه در عبارتی نسبتا مفصّل در مورد این آیه می‌گوید: کلمه «تکلیف» که مصدر فعل مجهول مضارع «تکلّف» است، از ماده «کلفت» به معناى مشقت است، به این جهت تکلیف را تکلیف خوانده اند که کارفرما و صاحب تکلیف، کارگر و مکلّف را به مشقت مى اندازد…… حرف «فاء» که در آغاز جمله: «فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ الله ...» آمده، امر به قتال را متفرع بر ماقبل یعنى کوتاهى مردم از رفتن به جنگ با دشمن مى سازد، جمله هاى بعدى که مى فرماید: «لا تُکَلَّفُ إِلاّ نَفْسَکَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ» نیز مؤید این تفریع و نتیجه گیرى است، چون معناى آیه چنین است که حال که مردم از جهادکردن تثاقل و خوددارى مى ورزند و دوست ندارند در جهاد شرکت کنند، تو اى پیامبر خودت با کفار مقابله کن و از تثاقل مردم در امر جهاد و مخالفتشان در امر خداى سبحان ناراحت مشو، چون تکلیف دیگران متوجه تو نیست، تو فقط موظفى تکلیف خودت را انجام دهى نه تکلیف آنان را. بله! تنها وظیفه اى که نسبت به غیر خودت دارى این است که در امر جهاد تشویقشان کنى و مؤمنین را تحریک نمایى تا شاید خداى تعالى خطر کفار را کفایت و دفع نماید و معناى جمله «لا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ» این است که تو، به جز عمل خودت مکلّف به چیزى نیستى و بنا براین استثنایى که در آیه شریفه آمده با تقدیر مضاف است و تقدیر کلام «لا تکلف شیئا الا عمل نفسک» مى باشد. در سوره مبارکه اعراف نیز به این واژه اشاره و در آیه42 تاکید شده است که: «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلاّ وُسْعَها أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّه هُمْ فیها خالِدُونَ»؛ و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند هیچ کسى را جز به قدر توانش تکلیف نمى کنیم، آنان همدم بهشتند [که] در آن جاودانند. مفسر شریف مجمع البیان در این باره می‌نویسد: کسانى که به خدا و پیامبرش ایمان آورده و آیات او را گواهى کردند و در برابر آن‌ها تکبّر نورزیدند و در زندگى خویش کارهاى شایسته انجام دادند، براى همیشه در بهشت خواهند بود. به بیان روشن‌تر، کسانى که به تکالیف و مقررات دینى - که اندکى همراه با زحمت و همت و خویشتن‌دارى است ـ عمل کنند، به این نعمت جاودانه نایل خواهند شد. گفتنى است که تکالیف به اندازه توان و قدرت انسان است، و فراتر از توان او به وى تکلیف نمى گردد؛ جمله «لا نکلّف» اگر خبر باشد، به این مفهوم است که: از ایمان آوردگان، به اندازه قدرت و توانشان تکلیف خواسته است؛ و اگر جمله معترضه باشد، منظور این است که از ایمان‌آوردگان و شرک‌گرایان چیزى بیش از توانشان نخواسته ایم. بنابر این هرگروه بابهره ورى درست و یا نادرست از قدرت و امکانات و اختیار خویش، راه بهشت را پیموده و یا به سوى دوزخ رفته  است. در آیه7سوره طلاق نیز آمده است: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَه مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمّا آتاهُ الله لا یُکَلِّفُ الله نَفْسًا إِلاّ ما آتاها سَیَجْعَلُ الله بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا»؛ بر توانگر است که از دارایى خود هزینه کند و هر که روزى او تنگ باشد باید از آن‌چه خدا به او داده خرج کند؛ خدا هیچ‌کس را جز [به قدر] آن‌چه به او داده است تکلیف نمى کند. خدا به زودى پس از دشوارى آسانى فراهم مى کند. تفسیر نمونه در این‌ مورد می‌نویسد: «خدا تکلیف مالایطاق نمى‌کند. نه‌تنها حکم عقل، بلکه حکم شرع نیز بر این معنى گواه است که تکالیف انسان‌ها باید در حدود توانایى آن‌ها باشد، جمله «لا یکلف الله نفسا الا ما آتاها» که در ضمن آیات فوق آمده نیز اشاره به همین معنى است.» در سوره مؤمنون آیه62 هم آمده است: «وَ لا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلاّ وُسْعَها وَ لَدَیْنا کِتابٌ یَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ»؛ و هیچ کس را جز به قدر توانش تکلیف نمى کنیم و نزد ما کتابى است که به حق سخن مى گوید و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت. در کتاب تفسیر نور در ذیل این آیه آمده است: در فقه، قاعده اى به نام قاعده «نفى عُسر و حَرَج» وجود دارد، که مبناى آن همین آیه است. یعنى هرگاه تکلیفى موجب سختیِ غیرقابل تحمّل گردید، آن تکلیف ساقط مى شود….. تکلیف همه  انسان‌ها یکسان نیست. هر کس به مقدار توانِ جسمی، فکرى و مالی‌اش مکلّف است و خداوند، تکلیف غنى را از فقیر نمى خواهد. آیه بعدی آیه 152سوره انعام است. خداوند دراین آیه می‌فرماید: «وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ إِلاّ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ حَتّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْطِ لا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلاّ وُسْعَها وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى  وَ بِعَهْدِ اللهِ أَوْفُوا ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ َ»؛ و به مال یتیم جز به نحوى [هرچه نیکوتر] نزدیک مشوید تا به حد رشد خود برسد و پیمانه و ترازو را به عدالت تمام بپیمایید؛ هیچ‌کس را جز به قدر توانش تکلیف نمى کنیم و چون [به داورى یا شهادت] سخن گویید دادگرى کنید، هر چند [درباره] خویشاوند [شما] باشد و به پیمان خدا وفا کنید؛ این‌هاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است، باشد که پند گیرید. مفسّر کتاب تفسیر نور به دونکته مهم در مورد این آیه اشاره می‌‌کند؛ اول این‌که تمام دستورات و اوامر و نواهى الهى، فوق طاقت انسان نیست. و دیگر این‌که در اسلام، «تکلیف» به اندازه «توان» است؛ هرکه تواناتر، تکلیفش هم سنگین تر. غیر از آیاتی که در آن‌ها به مشتقات مصدر تکلیف اشاره شده است، برخی آیات به کلماتی اشاره می‌کنند که هم‌معنا با تکلیف هستند؛ مانند آیه 54 سوره نور که می‌گوید: «قُلْ أَطیعُوا الله وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ»؛ بگو خدا و پیامبر را اطاعت کنید؛ پس اگر پشت نمودید[بدانید که] بر عهده اوست آن‌چه تکلیف شده و بر عهده شماست آن‌چه موظف هستید و اگر اطاعتش کنید راه خواهید یافت و بر فرستاده [خدا] جز ابلاغ آشکار [ماموریتى] نیست. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل این آیه می‌گوید: «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ» یعنى اگر از طاعت رسول إعراض کنید این إعراض شما ضررى به رسول نمى زند، چون رسول وظیفه خود را انجام داده، و وظیفه او هیچ ربطى به شما ندارد، شما هم تکلیفى دارید که انجام و تخلّف از آن هیچ ارتباط و سود و زیانى براى او ندارد، چون اطاعت همه اش از خدا است. آیات دیگری مانند آیه 72 احزاب نیز به همین مسأله توجه دارد که برای پرهیز از طولانی‌شدن کلام از ذکر آن‌ها خودداری می‌کنیم. انسان و تکلیف براساس آیه70 سوره اسراء، خداوند انسان را تکریم کرده و او را بر همه یا بر بسیاری از موجودات برتری بخشیده است؛ (ولقد کرّمنا بنی ءادم وحملنهم فی البر والبحر و رزقنهم من الطیبت و فضّلنهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا). این برتری و کرامت‌بخشی، منوط به عبودیت انسان و انجام تکلیف و وظیفه او در برابر ذات مقدس باری‌تعالی است؛ همچنان‌که خداوند درآیه56 سوره ذاریات می‌فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ اْلإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ»؛ جن و انس را نیافریدم جز برای این‌که عبادتم کنند. همچنین در آیه93 سوره مریم تاکید می‌کند: «إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ إِلاّ آتِی الرَّحْمنِ عَبْدًا»؛ هیچ موجودی در آسمان‌ها و زمین نیست، مگر این‌که با عبودیت محض به پیشگاه خدای رحمان می‌آید. نمونه‌های زیادی را می‌توان در قرآن یافت که خداوند به انسان‌های تکلیف‌گرا اشاره می‌کند. برای نمونه باید به آیه 173 آل‌عمران اشاره کرد که تکلیف‌گرایی برخی از تکلیف گرایان این‌گونه تبیین شده است: «الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیمانًا وَ قالُوا حَسْبُنَا الله وَ نِعْمَ الْوَکیلُ»؛ [تکلیف گرایان] همان کسانى [هستند] که [برخى از] مردم به ایشان گفتند: مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمده‌اند؛ پس، از آن بترسید. [ولى این سخن‌] بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا ما را بس است و نیکوحمایتگرى است. البته همان‌گونه که گفته شد، یکی از شرایط مهم تکلیف این است که مکلّف بر انجام تکلیف قدرت داشته باشد، بدین سبب، تکلیف مالایطاق، قبیح و بر خداوند حکیم محال است. قرآن کریم آشکارا یادآور شده است که خداوند، کسی را به کاری که در توان او نیست تکلیف نمی‎کند: «لا یُکَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها». البته اشاعره برجواز تکلیف ما لایطاق تاکید دارند؛ چراکه از نظر آنان هیچ فعلی حُسن یا قبح ذاتی ندارد. حُسن و قبح از امر و نهی الهی منتزع می‎شود. بنابراین، از نظر عقلی دلیلی بر قبح تکلیف ما لا یطاق وجود ندارد!1 ظرافت‌های قرآنی در تبیین تکلیف و نتیجه کلام الهی دارای ظرافت‌های بی‌نظیری است. در تبیین مسأله تکلیف و نتیجه نیز می‌توان این ظرافت‌ها را مشاهده نمود. اول از همه باید به شیوه هاى تبلیغى قرآن در راستاى موضوع مورد بحث توجه  کرد. قرآن در بیان تکالیف مردم از ظرافت‌های خاص تبلیغی بهره برده است. ظرافت‌هایی نظیر استفاده از تشویق و تهدید، بیدارکردن وجدان، تمثیل، تحریک عاطفه و... از این قبیل هستند. برای نمونه در آیه 12 سوره حجرات، خداوند برای تبیین قباحت غیبت‌کردن می‌فرماید: «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا» و جهت پرهیز دادن مردم از این عمل قبیح تاکید می‌کند: «أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا الله إِنَّ الله تَوّابٌ رَحیمٌ». خداوند در این آیه از روشی دقیق برای عمل انسان به تکلیف مهمی ‌به نام غیبت نکردن استفاده می‌کند و با استفاده از تاکتیک تحریک عاطفه، غیبت‌کردن را به خوردن گوشت برادر مرده تشبیه می‌نماید و با توجه به نفرت انسان ازمرده خوارى، عواطف و احساسات را برمى انگیزاند که «آیا کسى از شما دوست دارد گوشت برادر مرده اش را بخورد؟» ظرافت دیگر قرآن این است که تکالیف را به تدریج اعلام می‌کند. تدریجى‌بودن شکل گیرى تکالیف، موجب نفوذ عمیق تر پیام و جذب افراد بیش‌تر می‌گردد. برای نمونه، قرآن در بیان حرمت شراب از همین شیوه استفاده کرده است. ابتدا درآیه 219 سوره بقره می‌فرماید: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فیهِما إِثْمٌ کَبیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذلِکَ یُبَیِّنُ الله لَکُمُ اْلآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ»؛ از شراب و قمار مى پرسند، بگو در آن دوگناه بزرگى است و سودهایى است مادى براى مردم (ولى) گناه آن دو بیش‌تر از سودشان است». در مرحله بعدی در آیه 43 سوره نساء تاکید می‌کند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاه وَ أَنْتُمْ سُکارى  حَتّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ»؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! در حالى که مست هستید، به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه مى گویید... . و در مرحله آخر در آیه90سوره مائده می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ اْلأَنْصابُ وَ اْلأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! همانا شراب و قمار و بت‌ها وتیرهایى که با آن‌ها تقسیم مى کنید، پلید است و از کارهاى شیطان، پس از آن دورى کنید تاشاید رستگار شوید. پروسه ای که قرآن برای تبیین حرمت خمر طی می‌کند، بسیار حساب شده است. ابتدا به بیان گناه و بی‌منفعت بودن شراب می‌پردازد، سپس آن‌را زایل‌کننده عقل و موجب جدایی انسان از خدا (در هنگامه عبادت) می‌داند و در پایان بر پلید و شیطانی بودنش تأکید می‌کند و بر اجتناب از آن اصرار می‌ورزد. دیگر ظرافت قرآن؛ بیان‌ تکلیف، با توجه به نتیجه است.برای مثال در آیه 28 سوره آل عمران مى فرماید: «لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللهِ...»؛ نباید اهل ایمان، مؤمنان را واگذاشته و از کافران دوست گیرند و هر کس چنین کند، رابطه او با خدا مقطوع است….. در این آیه خداوند به مؤمنین توصیه می‌کند تا از کفار بپرهیزند؛ چرا که نتیجه دوستی با کفار قطع رابطه با خداوند است. آثار و اهداف تکلیف 2 اهداف و آثار گوناگونی در مورد ادای تکلیف وجود دارد که قرآن کریم به برخی از آن‌ها اشاره کرده است: تحصیل معرفت متعالی به حقایق در آیات الهی تأکید شده که معرفت ناب، مرهون عبودیت محض است: «إِنْ تَتَّقُوا الله یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانًا» (انفال،29) اگر تقوای الهی پیشه کنید خداوند به شما فرقان (ابزار تشخیص حق و باطل) می‌دهد. نیز فرمود: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت، 69) آنان که در راه ما اجتهاد و اهتمام ورزند ما آنان را به راه خود هدایت می‌کنیم. «وَ اتَّقُوا الله وَ یُعَلِّمُکُمُ الله» (بقره،282) تقوای الهی داشته باشید و خداوند به شما علم و معرفت عطا می‌کند. از مجموع آن‌چه گذشت این نتیجه حاصل می‌شود که معلّم حقیقی، ذات ربوبی خداوند و کمال علم، معرفت پروردگار است و این کمال معرفت حاصل نمی‌شود جز با عبودیت حق. پس اگر کسی گام در وادی سلوک نهاد و تعهد به معبود سپرد و تکلیف الهی را در مقابل هر حقی که قرار داده شد پذیرفت، به معرفتی دست می‌یابد که برترین معرفت و دانش بشری است و این عالی‌ترین اثر و لازم تکالیف دینی است. آرامش روحی و اطمینان درونی اثر دیگری که بر تکلیف مترتب می‌شود و جزو اغراض و اهداف آن به شمار می‌آید؛ آرامش روح، اطمینان باطن و امنیت درونی انسان است؛ زیرا ایمان قلبی به خدا به تنهایی و بدون التزام عملی به احکام و تکالیف، طمأنینه‌بخش نیست: اضطراب و آشوب غیرمعتقدانه به خدا از ناحیه خودشان بر آنان عارض شده و آرامش و اطمینان و سکینت در دل‌های مؤمنان از جانب خدایی است که ایشان به عنوان ملجأ و پناهگاه برای خود برگزیده اند و این اثر همان ایمان و تکلیف الهی است که مؤمنان و تقوا پیشگان داشتند و خداوند ایشان را مستحق چنین مقامی‌دانست و فرمود: «فَأَنْزَلَ الله سَکینَتَهُ عَلى  رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَه التَّقْوى  وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها»؛ (فتح،26) پس خداوند متعالی آرامش و سکینت را بر رسولش و بر مؤمنان نازل کرد و کلمه تقوا را برای آنان لازم قرار داد و به حق، شایسته و سزاوار آن بودند. بنابراین از آثار تکلیف الهی و دینی و نتیجه ایمان به خدا، آرامش قلبی است که خدا به متعهدان عطا کرده است. یعنی کسی که حق خدا، حق جامعه و حق خانواده و... را رعایت کند از طمأنینه بهره می‌برد. امنیت فردی و اجتماعی آرامش فردی و امنیت اجتماعی از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین نعمت‌ها و برکات الهی است. امنیت به معنای عدم خوف و ترس، و در امن و آرامش بودن است، این مهم‌ترین اشکالی است که در همه قوانین بشری وجود دارد، لیکن قانون الهی از چنین اشکالی مبرّاست. زیرا اولاً بر اساس ایمان به خدا، وی را ناظر بر اعمال خود می‌بیند و ثانیاً مردم مؤمن با توجه به تکالیف دینی، افزون بر مراقب بیرونی، در درون خویش نیز دارای پاسبان و پلیس باطنی هستند. از این رو چنین انسانی در جامعه انسانی، به تمام ‌حرکات و سکنات خود توجّه دارد تا ذرّه‌ای از دستورهای الهی تخطّی نکند؛ چون معتقد است: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه خَیْرًا یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه شَرًّا یَرَهُ»(زلزال،7ـ8)؛ پس هرکه به اندازه ذره‌ای کار خیر انجام دهد او را می‌بیند و کسی که به‌ اندازه ذره‌ای کار شرّ انجام دهد آن را می‌بیند. او نه تنها از اعمال خویش مراقبت می‌کند، بلکه واژه‌هایی را که بر زبان خود جاری می‌سازد تحت کنترل دارد؛ چون می‌داند که همه‌چیز تحت مراقبت حافظان الهی است: «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ»؛ (ق،18) او به این مقدار هم اکتفا نمی‌‌کند، بلکه پلّه‌های دیگری از معرفت را طی کرده و خدا را ناظر و شاهد بر نیّات و نگاه‌های خود نیز می‌داند و اعتقاد دارد: «یَعْلَمُ خائِنَه اْلأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ»(غافر،19)؛ یعنی خدا به چشم‌های خیانتکار و آن‌چه دل‌ها پنهان می‌کنند آگاه است. برای چنین فردی که خود را همیشه و در همه حال در محضر خدا می‌بیند، خلوت و جلوت یکسان است. او نمی‌گوید که من در میان جمع، بر خلاف قانون، عملی را انجام نمی‌دهم، زیرا دیگران مرا می‌بینند، ولی در خلوت، چون کسی شاهد اعمال من نیست قدرت دارم، پس آن را انجام دهم. در چنین جامعه ای که مردم خود را مکلّف به رعایت قوانین الهی بدانند، و خدای سبحان حاکم است، نه قراردادِ جمعی، امنیت مفهوم و جایگاه اصلی خود را پیدا می‌کند؛ چنان که حضرت امام علی(ع) می‌فرماید: «أیّها النّاس انّه من استنصح الله وفّق و من اتّخذ قوله دلیلاً هدی للّتی هی أقوم فانّ جار الله آمنٌ و عدوّه خائفٌ...»(نهج‌البلاغه، خطبه 147)؛ ای مردم! همانا کسی که طالب خیر و نصیحت الهی باشد توفیق یابد، و آن کس که سخن خدا را دلیل و راهنمای خود قرار دهد، به بهترین راه هدایت یابد، پس همانا همسایه خداوند در امان و امنیت به سر می‌برد و دشمن او ترسان و خائف است. بنابراین امنیت همه‌جانبه برای کسانی است که پیوند خویش را با خدا محکم ساخته‌اند و ناامنی فردی و اجتماعی برای آن دسته از افرادی است که این پیوند را قطع کرده و دشمنی با خدا را در پیش گرفته‌اند. آثارتکلیف‌گریزی از دیدگاه قرآن، تکلیف‌گریزی دارای آثار منفی فراوانی است که در ذیل به چند مورد آن اشاره می‌کنیم: عذاب الهی یکی از پیامدهای تکلیف‌گریزی، عذاب الهی است: «وَ الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ الله بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی اْلأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَه وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ». (رعد،25) . همچنین خداوند با اشاره به بی‌اعتنایی بنی‌اسرائیل به برخی از تکالیف، آنان را شایسته شدیدترین عذاب‌ها می‌داند: «فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاّ خِزْیٌ فِی الْحَیاه الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَه یُرَدُّونَ إِلى  أَشَدِّ الْعَذابِ... ـ ... فَلایخَفَّفُ عَنهُمُ العَذابُ و لا هُم ینصَرون»(بقره،85) در آیه 14 نساء نیز کسانی را که از تکالیف الهی سر پیچی می‌کنند، مستحق ورود به دوزخ و عذاب خوارکننده دانسته است: «وَ مَنْ یَعْصِ الله وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نارًا خالِدًا فیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهینٌ». خیانت در امانت طبق تفسیر نورالثقلین، تکالیف شرعی امانت الهی در دست بشریت است: «إِنّا عَرَضْنَا اْلأَمانَه عَلَى السَّماواتِ... وحَمَلَهَا الاِنسـنُ»(احزاب،72) و بی‌اعتنایی به این تکالیف، نوعی خیانت در امانت به شمار می‌رود؛ چنان‌که در آیه27 سوره انفال می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا الله وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ...». حسرت در روز جزا تکلیف‌گریزی همچنین موجب حسرت در روز جزا خواهد شد: «یا حَسْرَتى  عَلى  ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللهِ»(زمر،56)؛ به همین دلیل از خداوند می‌خواهند که: «رَبّ  ارْجِعُونِ لَعَلّی أَعْمَلُ صالِحًا فیما تَرَکْتُ».(مؤمنون،99و100) ظلم به نفس کسی که از انجام تکالیف شرعی سر باز می‌زند، در زمره ظالمان قرار خواهد گرفت؛ چرا که تجاوز از حدود الهی ستم به شمار می‌رود: «تِلْکَ حُدُودُ اللهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ» (بقره،229) و متجاوزان از حدود الهی، ظالمانی‌اند که بیش‌تر به خویشتن ستم می‌کنند: «وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْری لَعَلَّ الله یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْرًا»(طلاق،1) زیرا با ترک تکلیف، انسان در معرض عقاب الهی قرار می‌گیرد. پی‌نوشت‌ها 1. برای مطالعه بیش‌تر در این مورد بنگرید به کتاب عقاید استدلالی،علی ربانی گلپایگانی 2. این بخش با مدد گرفتن از فرازهایی از سخنان آیت‌الله جوادی آملی نگاشته شده است. علی‌اکبر عالمیان: محقق و پژوهشگر مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) فرهنگ پویا-28 انتهای متن/



94/07/29 - 03:49





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن