تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام جواد (ع):سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند ، پشمیان نگردد : 1 - اجتناب از عجله ، 2 - مشورت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826763888




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مفهوم آمرزيدگى از راه ايمان در مسيحيت(1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مفهوم آمرزيدگى از راه ايمان در مسيحيت(1)
مفهوم آمرزيدگى از راه ايمان در مسيحيت(1)   نويسنده:احمدرضا مفتاح   اشاره:   حضرت عيسى ضمن توصيه به اعمال شريعت، بر درونى شدن اعمال شريعت تأكيد ورزيد و ارزش اعمال را منوط به فروتنى آدمى و پرهيز از رياكارى دانست. با اين همه، از نظر عيسى آدمى خود مى تواند به رستگارى دست پيدا كند. پس از عيسى، پولس با تأكيد بر مسئله گناه اوليه بر اين عقيده شد كه آدمى صلاحيت آن را ندارد كه زمينه رستگارى را خود فراهم آورد. به نظر وى به صليب كشيده شدن عيسى فديه گناه اوليه است و هر كه به او ايمان آورد خدا او را از گناه تبرئه مى كند و عادل مى شمارد. به اين ترتيب پولس نجات از راه ايمان را جايگزين نجات از راه اعمال شريعت كرد و مفهوم آمرزيدگى را وارد الاهيات مسيحى كرد. از نظر كليساى كاتوليك آمرزيدگى به معناى عادل شدن و از نظر نهضت اصلاح دينى به معناى عادل شمردگى است. از نظر كليساى كاتوليك ايمان به همراه اعمال نيك آدمى را به نجات مى رساند و از نظر نهضت اصلاح دينى نجات تنها از راه ايمان حاصل مى شود. مقدمه   يهوديان بر اين عقيده بودند كه آدمى عدالت را از راه عمل به احكام شريعت به دست مى آورد و نجاتش نيز در گرو درستكار بودن است و اگر احياناً از عمل به احكام شريعت تخلف ورزد و مرتكب گناه شود بايد راه توبه و بازگشت به سوى خدا را در پيش گيرد. از همين جهت بود كه قبل از ظهور حضرت عيسى، يحياى تعميددهنده يهوديان را به توبه دعوت مى كرد (متى 3:2). حضرت عيسى ضمن آن كه عمل به احكام شريعت را لازم دانست، به باطن شريعت نيز توجه داشت. از اين رو، از يك سو، رعايت احكام شريعت و درستكار بودن را شرط ورود به ملكوت آسمان و رسيدن به رستگارى دانست (متى 5:19ـ20) و از سوى ديگر رياكارى را موجب از بين بردن پاداش عبادت برشمرد (متى 6:5ـ6) و تأكيد كرد كه فروتنى در برابر خدا و اميد داشتن به رحمت الاهى ارزشمندتر از عبادت همراه با غرور است. عيسى براى بيانِ ديدگاه خود مثلى مى آورد: «دو نفر يكى فريسى و ديگرى باجگير به هيكل رفتند تا عبادت كنند. آن فريسى ايستاده بدين طور با خود دعا كرد كه خدايا تو را شكر مى كنم كه مثل ساير مردم حريص و ظالم و زناكار نيستم و نه مثل اين باجگير. هر هفته دو مرتبه روزه مى دارم و از آنچه پيدا مى كنم ده يك مى دهم. امّا آن باجگير دور ايستاده نخواست چشمان خود را به سوى آسمان بلند كند ، بلكه به سينه خود زده گفت: خدايا بر من گناهكار ترحّم فرما. به شما مى گويم كه اين شخص عادل كرده شده به خانه خود رفت، به خلاف آن ديگر; زيرا هر كه خود را برافرازد، پست گردد و هر كس خويشتن را فروتن سازد، سرافرازى يابد» (لوقا 18:10ـ14). همان طور كه يحياى تعميددهنده از رستگار شدن يهوديان نوميد نبود و توبه را راه بازگشت آنان به سوى خدا مى دانست (متى 3:2)، عيسى نيز توبه و تحوّل درونى و علاوه بر آن فروتنى را شرط آمرزش الهى و ورود به ملكوت و رسيدن به رستگارى مى دانست و به اين ترتيب، توانايى انسان براى رستگارشدن را انكار نكرد. حال آن كه بعد از عيسى مسيح تحت تأثير ديدگاه هاى پولس مفهوم نجات شناسى و آمرزيدگى متحول شد. از آن پس، سخن بر سر اين بود كه چون انسان ذاتاً گناهكار است، صلاحيت و قابليت رستگارشدن ندارد ، بلكه تنها عامل نجات و رستگارى لطف خداست كه به واسطه عيسى مسيح شامل حال انسان مى شود. به هر حال، مفهوم آمرزيدگى يا عادل شمردگى از راه ايمان پس از عيسى از جمله مفاهيم مهمّى است كه با توجه به مفاهيم ديگرى همچون گناه اوليه ، تجسّد ، فداء ، مرگ و رستاخيز عيسى در الاهيات پولسى تكوّن يافت و به مرور زمان از اركان الاهيات مسيحى گرديد. امّا درباره مفهوم آمرزيدگى تفاسير متعددى ارائه شده است مبنى بر اين كه وقتى سخن از آمرزيدگى به ميان مى آيد، واقعاً آدمى از درون متحول مى شود و پاك و عادل «مى شود» يا اين كه گناه آدمى ناديده انگاشته مى شود و عادل «شمرده» مى شود، همان چيزى كه از آن به برائت محكمه اى تعبير مى شود؟ علاوه بر اين، آيا آمرزيدگى تنها از راه ايمان حاصل مى شود يا انجام اعمال نيك نيز ضرورت دارد؟ با توجه به آن كه آيين كاتوليك و نهضت اصلاح دينى تفسيرهاى متفاوتى از اين مسئله ارائه كرده اند، به منظور روشن شدن بحث، ابتدا ديدگاه پولس و ساير نوشته هاى عهد جديد را بررسى مى كنيم و سپس از ميان آباى كليسا ديدگاه آگوستين و از ميان متكلمان قرون وسطا ديدگاه توماس آكوئيناس، به عنوان پيشگامان دو جريان بزرگ فكرى عالم مسيحيت، را بررسى خواهيم كرد. پس از آن به ديدگاه مارتين لوتر، بنيانگذار نهضت اصلاح دينى، در اين زمينه اشاره مى كنيم و آنگاه به واكنش كليساى كاتوليك در شوراى ترنت خواهيم پرداخت. آمرزيدگى از راه ايمان از نظر پولس   پولس نخستين كسى است كه مفهوم آمرزيدگى از راه ايمان ، نه از راه اعمال شريعت را مطرح كرد. واژه آمرزيدگى از مهم ترين واژه هايى است كه پولس در رساله هاى روميان و غلاطيان به كار برده است. اين آموزه در تفكر الاهياتى پولس داراى اهميت است. با اين حال از آن جا كه واژه آمرزيدگى در رساله هاى روميان و غلاطيان برجسته شده و غير از اين دو رساله، تنها در اول قرنتيان 6:11 و تيطوس 3:7 يك بار به كار رفته، برخى محققان تصور كرده اند كه آموزه آمرزيدگى در تفكر الاهياتى پولس يك واژه اساسى نيست ، بلكه آموزه اى جدلى است كه او آن را در مواجهه با مشاجرات يهوديان ابداع كرد. البته ناگفته نماند كه بسيارى محققان بهويژه در سنت نهضت اصلاح دينى آموزه آمرزيدگى در تفكر پولسى را اساسى جلوه مى دهند. به هر حال، تعاليم پولس در مورد آمرزيدگى در مخالفت با يهوديت تعبير مى شود. يهوديت يك دين شريعت محور بود كه دستيابى به رستگارى را تنها بر اساس تلاش هاى بشرى ممكن مى دانست p. 336) The Theology of Paul,(Dunn,. از آن جا كه آموزه آمرزيدگى پولس در مواجهه با مفهوم نجات از راه عمل به شريعت يهوديان است، ابتدا بايد ببينيم شريعت نزد يهوديان از چه جايگاهى برخوردار بوده است. از نظر يهوديان ، شريعت بخشى از پيمان بنى اسرائيل با خدا بود كه بر اساس آن پيمان، يهوه اولين بار با بنى اسرائيل پيمان بست و آنان را قوم برگزيده خود ساخت. عمل به شريعت، پاسخ آنان به اين لطف و رحمت الاهى بود; زيرا خدا از آنان خواسته بود كه او را اطاعت كنند: «فرايض و احكام مرا نگه داريد كه هر آدمى كه آنها را بجا آورد در آنها زيست خواهد كرد» (لاويان 18:5). اين كه خدا بنى اسرائيل را به عنوان قوم خود برگزيده بود و به آنان شريعت اعطا كرده بود ، اين نتيجه را به دنبال داشت كه نجات خدا نيز مختص بنى اسرائيل است و عمل به شريعت نيز مشخصه آنان به شمار مى رفت ، تا آنان را از ساير امت ها متمايز سازد. به عنوان نمونه، ختنه كردن كه براى اولين بار حضرت ابراهيم ملزم به اجراى آن شد، به عنوان نشانه اصلى تعيين هويت قوم متعهد برشمرده شده است: «اين است عهد من كه نگاه خواهيد داشت، در ميان من و شما و ذرّيت تو، بعد از تو هر ذكورى از شما مختون شود (پيدايش 17:10). به اين ترتيب، ختنه نكردن به معناى عهدشكنى و خروج از قوم متعهد محسوب مى شد. به همين جهت است كه در صدر مسيحيت از يهوديان به عنوان مختونان و از غيريهوديان با عنوان نامختونان تعبير مى شد. رعايت مراسم سبت نيز بخشى از هويت يهود و وفادارى آنان به پيمان با خدا محسوب مى شود: «سبت را نگاه داريد، زيرا براى شما مقدس است... بنى اسرائيل سبت را نگاه بدارند ، نسلا بعد نسل ، سبت را به عهد ابدى مرعى دارند» (خروج 31:12ـ17) , p. 355-356) The Theology of Paul(Dunn,. رعايت احكام طهارت و هم سفره نشدن با غيريهوديان از ديگر مشخصات آنان بود. نكته جالب توجه اين است كه، همان طور كه از سخنان پولس فهميده مى شود (فيليپيان 3:6)، آنان نه تنها در مورد رعايت احكام شريعت تعصب مىورزيدند ، بلكه حفظ مرزبندى ميان يهوديان و غير يهوديان نيز از جمله دغدغه هاى مهم آنان به شمار مى آمده است (Ibid, p. 355-356) حواريون عيسى مسيحيان يهودى اى بودند كه ملتزم به اعمال شريعت بودند و نجات از راه عمل به شريعت را در اجتماعات عمومى ترويج مى كردند. در چنين شرايطى، پولس كه رسالت تبليغ براى امت ها را وظيفه خود مى دانست، ابتدا با اين مسئله مواجه شد كه از نظر حواريون كسانى كه تازه ايمان آورده اند بايد ختنه شوند و سنت موسى را نگه دارند (اعمال رسولان 15:5) و در اين صورت راه ورود غيريهوديان به مسيحيت دشوار مى گرديد. كسانى نيز كه ايمان آورده بودند به خاطر انجام ندادن احكام شريعت، مشكل هم سفره شدن مسيحيان يهودى و مسيحيان غيريهودى را داشتند و همين امر مانع ايجاد برابرى و اخوت بين آنان بود. پولس در اين وضعيت ابتدا اظهار كرد كه رعايت احكام شريعت براى غيريهوديان ضرورى نيست و همين امر موجب اختلاف او با حواريون و كشيده شدن مسئله به شوراى اورشليم شد. سرانجام، تصميم شورا اين شد كه كسانى از امت ها را كه ايمان آورده اند، به زحمت و تكلّف نيندازند و فقط آنان را ملزم سازند از قربانى بت ها و خون و حيوانات خفه شده و زنا پرهيز كنند (اعمال رسولان 15:20 و 29). پولس پس از به دست آوردن اين پيروزى و بعد از اين كه شوراى اورشليم رسول بودن او براى امّت ها را به رسميت شناخت، شروع به نظريه پردازى كرد و به اين ترتيب كم كم مسئله پيچيده تر شد و پولس تا آن جا پيش رفت كه گفت: نه تنها رعايت شريعت براى غيريهوديان ضرورتى ندارد، مسيحيان يهودى نيز لازم نيست به آداب و مناسك شريعت عمل كنند و صريحاً اعمال شريعت را ناكارآمد توصيف كرد. همان طور كه گفته شد يكى از وجوه رعايت شريعت، محافظت از مرزبندى ميان يهوديان به عنوان قوم برگزيده و غيريهوديان بود; گويى با آمدن عيسى مسيح، پيام و پيمان تازه اى مطرح شده است، بنابراين، نجات مختص بنى اسرائيل نخواهد بود و در اين صورت مرزبندى خاص يهود به هم مى ريزد. شايد به همين سبب بود كه پولس در وهله نخست نمادها و نشانه هاى آن مرزبندى مثل ختنه را ناديده مى گرفت. البته، او در تبيين اين مسئله ابتدا با يهوديان همدلى مى كند كه اعمال شريعت انسان را به رستگارى مى رساند; اما خاطرنشان مى كند انسان در مقام عمل نمى تواند به طور كامل حق شريعت را ادا كند و آنچه موجب عدالت و رستگارى انسان است عمل كامل به شريعت است، نه ادعاى شريعت! از اين رو، در توجيه سخن خود مى گويد: «هر چه بيشتر شريعت را بدانيم، بيشتر پى مى بريم كه آن را زير پا گذارده ايم» (روميان 3:20). از آن جا كه اين شريعت اطاعت كامل و بى چون و چرا را ضرورى مى داند و با توجه به اين كه اين مسئله امكان پذير نيست، تمام افرادى كه مى خواهند با اجراى احكام شريعت نجات يابند، زير لعنت خدا قرار دارند: «زيرا مكتوب است: ملعون است، هر كه ثابت نماند در تمام نوشته هاى كتاب شريعت تا آنها را به جا آرد (تثنيه 27:26) و (غلاطيان 3:10). «حقيقت امر اين است كه هرگاه بكوشيم نجات و سعادت الاهى را از راه انجام احكام شريعت به دست آوريم، نتيجه اش اين مى شود كه مشمول خشم و غضب خدا شويم ، زيرا هيچ گاه موفق نمى شويم آن احكام را كاملا رعايت كنيم. ما تنها زمانى مى توانيم قانون شكنى نكنيم كه اصلا قانونى وجود نداشته باشد» (روميان 4:15). پولس همچنين خاطرنشان مى كند كه علاوه بر اين كه احكام شريعت به طور كامل اجرا نمى شود، خود اين احكام ظاهرى نيز كافى نيست: «ختنه بدنى خدا را راضى نمى كند، خدا از كسانى راضى و خشنود مى شود كه آرزوها و افكارشان ختنه و دگرگون شده باشد. يهودى واقعى كسى است كه دلش در نظر خدا پاك باشد» (روميان 2:29). به هر حال، پولس چنين نتيجه گيرى مى كند كه چون خدا يهوديان را به نحو شديدترى داورى و مجازات مى كند و هيچ يك از آنان نخواهد توانست براى گناهان خود بهانه اى بياورد، كسى نمى تواند با اجراى شريعت رضايت خدا را حاصل كند. در مرحله بعد سخن پولس اين است كه بر فرض شريعت تا كنون راه نجات بوده است، با آمدن عيسى مسيح و با مصلوب شدن و رستاخيز او اكنون خدا راه ديگرى براى نجات به آدميان نشان داده است: «ما تا به حال سعى مى كرديم با اجراى مقررات و تشريفات مذهبى به اين نجات و رستگارى دست يابيم و در حضور خدا پاك و بى گناه شمرده شويم... اينك خدا چنين مقرر داشته كه اگر كسى به مسيح ايمان بياورد، از سر تقصيرات او بگذرد و او را كاملا بى گناه به حساب آورد» (كتاب مقدس، ترجمه تفسيرى، روميان 3:21ـ22). از آن جا كه پولس ايمان آوردن به مسيح و نجات به واسطه مسيح را مختص قوم اسرائيل نمى دانست، در وهله نخست آيين ها و مناسك خاص يهودى را كه به منزله نمادهايى براى حفظ مرزبندى بين يهوديان و غيريهوديان به شمار مى آمدند، ناديده گرفت. تلاش او در مقابل حواريون كه ايمان تنها به مسيح را براى رستگارى كافى نمى دانستند و بيش از حدّ بر اجراى شريعت تأكيد داشتند، اين بود كه آنان را از اين گمان كه از راه اعمال شريعت نجات حاصل مى شود، در آورد. از اين رو، صريحاً اعلام نمود كه: «هيچ كس از اعمال شريعت عادل شمرده نمى شود، بلكه به ايمان به عيسى مسيح» (غلاطيان 2:16); «همه گناه كرده اند و از جلال خدا قاصر مى باشند، و به فيض او مجّاناً عادل شمرده مى شوند به وساطت آن فديه اى كه در عيسى مسيح است» (روميان 3:23ـ28). پولس تأكيد مى كند كه حتى خود اين ايمان نيز عطيه خداست: «محض فيض نجات يافته ايد به وسيله ايمان و اين از شما نيست، بلكه بخشش خداست و نه اعمال، تا هيچ كس فخر نكند» (افسسيان 2:8). نكته قابل توجه اين است كه پولس حتى نمى پذيرد كه عمل به شريعت به همراه ايمان به مسيح عامل نجات شمرده شود. از اين رو، در نامه به غلاطيان، خطاب به مردم غلاطيه كه شريعت را رعايت مى كردند، مى گويد: «اى غلاطيان بى فهم، كيست كه شما را افسون كرد تا راستى را اطاعت نكنيد كه پيش چشمان شما عيسى مسيح مصلوب شده مبيّن گرديد؟ فقط اين را مى خواهم از شما بفهمم كه روح را از اعمال شريعت يافته ايد يا از خبر ايمان؟ آيا اين قدر بى فهم هستيد كه به روح، شروع كرده، الان به جسم كامل مى شويد؟» (غلاطيان 3:1ـ2)، پس از نظر پولس آمرزيدگى نمى تواند به طور هم زمان و يكسان از راه انجام شريعت و همين طور به وسيله ايمان به مسيح حاصل شود , vol. 8, p. 78) Justification(Crossan,. در واقع، از نظر پولس عمل و لطف به يك مقوله تعلّق ندارند. در مقام عمل جايى براى لطف نيست. كسى كه عمل مى كند تا پاداش بگيرد، ممكن نيست كه بر اساس لطف پاداش داده شود. به عبارت ديگر ، مادام كه انسان بخواهد از راه عمل به نجات برسد، راه لطف را بر خود مى بندد p. 180-181) Justification,(Jungle,. او مى گويد: «براى كسى كه عمل مى كند، مزدش نه از راه لطف، بلكه از راه طلب محسوب مى شود و امّا كسى كه عمل نكند، امّا ايمان آورد به او كه بى دينان را عادل مى شمارد، ايمان او عدالت محسوب مى شود» (روميان 4:4; 4:16). همچنين مى گويد: «اگر از راه فيض است، ديگر از اعمال نيست وگرنه فيض ديگر فيض نيست. امّا اگر از اعمال است، ديگر از فيض نيست و الاّ عمل ديگر عمل نيست» (روميان 11:6). در جاى ديگر نيز مى گويد: «به آن آزادى كه مسيح ما را به آن آزاد كرد، استوار باشيد و باز در يوغ بندگى گرفتار مشويد. اينك من پولس به شما مى گويم كه اگر مختون شويد، مسيح براى شما هيچ نفع ندارد. بلى باز به هر كس كه مختون شود شهادت مى دهم كه مديون است كه تمامى شريعت را به جاى آورد. همه شما كه از شريعت عادل مى شويد، از مسيح باطل و از فيض ساقط گشته ايد» (غلاطيان 5:1ـ4). پولس براى آن كه نشان دهد كه آمرزيدگى موهبت الاهى است كه به عيسى مسيح اعطا شده، عيسى را با حضرت آدم، ابراهيم و موسى مقايسه مى كند: پولس در مقايسه آدم و مسيح بر اين عقيده است كه گناه آدم، براى همه نسل بشر گناه به ارمغان آورد، و پس از آن انسان ها با گناهان فردى شان بر آن افزودند و به اين ترتيب ، گناه عموميت يافت و همه گرفتار گناه شدند. پولس بر اين عقيده است كه به آدم بدن نفسانى داده شده و به مسيح روح حيات بخش داده شده است و جسم گناه به دنبال خود دارد. همان طور كه مى گويد: «اعمال جسم آشكار است، يعنى زنا و فسق و ناپاكى و فجور و...» (غلاطيان 5:19) «ليكن ثمره روح، محبّت و خوشى و سلامتى و حلم و مهربانى و نيكويى و ايمان و تواضع و پرهيزكارى است» (غلاطيان، 5:22) و اما نقطه اوج آمرزيده شدن مربوط به حيات دوباره و رستاخيز عيسى مسيح است. پولس در مقايسه مسيح و ابراهيم به داستان ابراهيم اشاره مى كند و از آن براى اثبات اين نكته سود مى جويد كه تنها آمرزيدگى اى كه تا كنون رخ داده، حتى در عهد عتيق، آمرزيدگى از راه ايمان بوده است، خواه ايمان به مسيحاى موعود باشد يا مسيحايى كه آمده است. راه آمرزيدگى هرگز از راه اعمال شرعى نبوده است. هسته اصلى استدلال پولس در دو رساله غلاطيان (غلاطيان 3:6) و روميان (روميان 4:3) اين عبارت سفر پيدايش بود: « و به خداوند ايمان آورد و او اين را براى وى عدالت محسوب كرد» (پيدايش 15:6). اين لحظه آمرزيدگى كه در سفر پيدايش و رساله هاى پولس به آن اشاره شده، از راه اعمال شريعت حاصل نشده است، زيرا شريعت تا مدّت ها پس از آن اعطا نشده بود يا در واقع، آمرزيدگى به دليل هيچ يك از كارهاى ابراهيم نبوده است (روميان 4:1ـ4). ابراهيم تنها به وسيله وعده از سر لطف خدا، تنها چيزى كه مى بايست به آن ايمان بياورد، عادل شمرده شد. به نظر پولس، داستان ابراهيم پيشاپيش در عهد عتيق به عنوان الگويى براى آمرزيدگى تمام آيندگان ارائه شده است. عبارتى كه پولس از سفر پيدايش نقل مى كند (غلاطيان 3:8)، كه خدا به ابراهيم گفت: «از تو جميع قبايل جهان بركت خواهند يافت» (پيدايش 12:3; 18:18)، حاكى از نوعى پيش گويى است كه در نهايت امّت ها نيز از راه ايمان بركت آمرزيدگى را دريافت خواهند كرد، همان گونه كه ابراهيم از راه ايمان بدان دست يافت , p. 79) Justification(Crossan,. نكته ديگرى كه گاهى بر آن تأكيد مى شود اين است كه ابراهيم زمانى وعده بركت الاهى و آمرزيدگى را دريافت كرد كه هنوز مراسم ختنه را به جا نياورده بود (روميان 4:9ـ10). در اين مورد نشان داده مى شود كه غيريهوديان نيز بدون ختنه و بدون اعمال شريعت، مى توانند آمرزيده شوند و نجات يابند (Ibid). به هر حال ، گويى همان وعده اى كه به ابراهيم داده شده بود، مبنى بر اين كه امّت ها نيز نجات خواهند يافت، خداوند آن را به وسيله مسيح هموار ساخته است. پولس در مقايسه مسيح و موسى در نامه به غلاطيان (3:19ـ29) و روميان (4:13ـ16; 7:1ـ23) ارتباط ميان شريعت موسى و اعمال شريعت را با مسئله آمرزيدگى از راه ايمان بررسى مى كند. تورات، در اصل به وسيله خدا به عنوان بخشى از نظام وعده الاهى عطا شد و احكام آن مختص قومى بود كه با اراده و خواست خدا از مصر رهايى يافته بودند و قوم خدا شده بودند. با اين حال، شريعت موسى، كه پولس آن را مى شناسد، گرچه الاهى، روحانى و مقدس است، تبديل به بار طاقت فرسايى شد كه از خارج بر آزادى انسان تحميل مى شد. به مرور زمان يهوديان از برخى فرامين اين شريعت سرپيچى كردند و مورد خشم خدا قرار گرفتند. اما اينك راه نجات گشوده شده است. در موهبت خدا در عيسى مسيح، شاگردان عيسى با ايمان تعميدى به آمرزيدگى اى دست يافتند كه به آنان زندگى جديدى در اتّحاد با عيساى دوباره زنده شده مى بخشد (Ibid). زمينه پيدايش نظريه آمرزيدگى   در برخى ديدگاه هاى پروتستانى به اين نكته اشاره شده است كه پولس علاوه بر اين كه در اين زمينه پيش فرض هايى مثل مسئله گناه نخستين و عموميت گناه، تفسير خاص مسئله هبوط، مسئله فديه عيسى، لطف الاهى و مانند آن دارد، تجربه خود پولس را نمى توان ناديده گرفت. پولس به ادعاى خودش نه تنها شريعت را به طور كامل رعايت مى كرد، بلكه نسبت به آن تعصّب داشت. همان طور كه مى گويد: «از جهت غيرت جفاكننده به كليسا، از جهت عدالتِ شريعتى، بى عيب» (فيليپيان 3:6). آنچه براى او مسئله شده بود، اين بود كه اين بى عيبى چقدر مى تواند در برابر معيار مطلق خدا دوام بياورد. به طور قطعى نمى توان گفت كه او چقدر دچار چنين ترديدى شده است. امّا ظاهراً ناممكن است كه داستان تغيير كيش در راه دمشق چنين فرد مدعى درستكار و متعصبى را باور كنيم ، مگر آن كه فرض كنيم او نوعى آمادگى روانى داشته و مردّد بوده كه آيا وفادار بودن او به شريعت او را به عدالت مورد نظر خدا مى رساند؟ درباره درستى تجلى مسيح بر پولس سندى جز ادعاى خود او در دست نيست، اما حادثه اى كه، بنا به ادعا براى او رخ داد و عيسى مسيح بر او تجلّى يافت، اعتماد او به نجات از راه اعمال شريعت ـ هرچند به نحو كامل انجام شود ـ را در هم شكست و دل بستگى او به عدالت خودش را از بين برد. گرچه اين امر براى او تجربه اى فردى بود، كاربردى عمومى در برداشت، مبنى بر اين كه «خدا امت ها را از ايمان عادل خواهد شمرد» (غلاطيان 3:8). اين امر به او نشان داد كه در شريعت از راه جسم يك ضعف اساسى وجود دارد كه انسان گناهكار شمرده مى شود. او به اين نتيجه رسيد كه شريعت نياز به حامى دارد كه به وسيله «پسر» تحقق مى يابد (روميان 8:3ـ4). اگر شريعت مى توانست انسان را به عدالت برساند و حيات بخش باشد، نيازى نبود تا مسيح بيايد (غلاطيان 3:21). پس، آنچه پولس را در مسئله ايمان از معاصرينش متفاوت ساخته مكاشفه اى است كه به او نشان داد شريعت نمى تواند انسان را به عدالت و حيات برساند , p. 1168) Justification(Faulkner,. معناى آمرزيدگى   مفهوم آمرزيدگى از راه ايمان از ابداعات پولس به شمار مى آيد. در مورد اصل اين آموزه اختلافى وجود ندارد، اما معنا و تفسير آن اختلافى است. برخى از محققان كاتوليك اصرار دارند كه واژه to Justify معادل واژه يونانى dikaioo¦به معناى عادل شدن است و واژه اسمى آن دلالت بر وصف اخلاقى عدالت دارد; در حالى كه بيشتر محققانِ معاصرِ پروتستان معتقدند اين واژه دالّ بر نوع رابطه با خداست، نه وصف اخلاقى , p.Paul (478-480). به عبارتى، آمرزيدگى به معناى عادل شمردگى است، نه عادل شدن. پس، آمرزيدگى نوعى حالت بيرونى است كه به حكم تبرئه اشاره دارد، نه نوعى ويژگى درونى كه به مفهوم اخلاقى عدالت اشاره داشته باشد (Faulkner, p. 1169). هانس كونگ، كه خود كاتوليكى منتقد است و در كتاب آمرزيدگى سعى مى كند تا ديدگاه پروتستانى بارت را با ديدگاه كاتوليكى وفق بدهد، مى گويد: «صرف نظر از تفاسيرى كه در اين جا وجود دارد، به دلايل ذيل از كاربردهاى پولس در اين زمينه معناى محكمه اى برداشت مى شود: 1. وابسته بودن عمومى پولس به اصطلاح شناسى عهد عتيق، كه معناى اين واژه به معناى عادل شمردگى محكمه اى است. 2. تعاليم كنيسه ها درباره آمرزيدگى جنبه محكمه اى دارد. 3. حدود هفتاد عبارت پولس ويژگى محكمه اى دارد. 4. معادل گرفتن «آمرزيدن» و «عادل شمردن» (روميان باب 4; غلاطيان باب 3 و 6). 5. اشاره ضمنى به معناى محكمه اى اين واژه در عبارات مربوط به فرجام شناختى (روميان 2:13; 8:33; اول قرنتيان 4:4). 6. در كنار هم قراردادن «عادل شمارنده» و حكم كننده (روميان 8:23; اول قرنتيان 4:3ـ6). البته تفاسير كاتوليكى به اين قرينه هاى كتاب مقدسى بهايى نمى دهند، زيرا اين خطر وجود دارد كه اين مفهوم محكمه اى آنان را به پذيرش مفهوم صرفاً محكمه اى لوتر بكشاند. از اين رو، به منظور پرهيز از اين عادل شمردن صرفاً لفظى، بر اين اعتقادند كه حكم خدا در مورد آمرزيدگى حكمى است كه پس از آمرزيده شدن و عادل شمردن انسان صادر مى شود، يعنى پيش فرض حكم برائت در اين جا عادل شدن انسان است» , P. 210-211) Justification(Kung,. نجات از راه ايمان در ساير نوشته هاى عهد جديد   الف) اناجيل همديد. در اناجيل همديد، گرچه به اندازه رساله هاى پولس به مسئله آمرزيدگى از راه ايمان پرداخته نشده، اما در آنها نيز اشاراتى وجود دارد كه نجات را به شخص مسيح وابسته مى داند (متى 10ـ37ـ39). گفته مى شود كه اقرار به مسيح (نه فقط اقرار به پدر) نيز همين را تأييد مى كند: «هر كه مرا پيش مردم اقرار كند، من نيز در حضور پدر خود كه در آسمان است او را اقرار خواهم كرد» (متى 10:32). مسيح مردم را نه مستقيماً به سوى خداى پدر، بلكه به سوى خودش جمع مى كرد (متى 23:37). او به جاى آن كه مردم را به پدر ارجاع دهد، خود گناهان را مى آمرزد (متى 9:2ـ6). همه اينها بدين معناست كه آمرزيدگى به واسطه ايمان به اوست. اين همان ايمانى است كه او خود با اشتياق بيان مى كند: «چون پسر انسان آيد، آيا ايمان را بر زمين خواهد يافت» (لوقا 18:8). ب) سنّت يوحنايى. در انجيلِ يوحنا آمده: «هر كه به او ايمان آورد هلاك نگردد، بلكه حيات جاودانى يابد، زيرا خدا جهان را آنقدر محبّت نمود كه پسر يگانه خود را داد تا هر كه بر او ايمان آورد هلاك نگردد، بلكه حيات جاودانى يابد» (يوحنا 3:14ـ16; 3:36). ج) رساله اول پطرس و عبرانيان. آن آمرزيدگى اى كه پولس بحث مفصلى از آن ارائه كرده است برخى نوشته هاى عهد جديد آن را پيش فرض مى گيرند و آن را به طور كامل مطرح نمى كنند. پطرس به يهوديان مى گويد: «توبه كنيد و هر يك از شما به اسم عيسى مسيح به جهت آمرزش گناهان تعميد گيريد» (اعمال 2:38). در رساله اول پطرس آمده: «خريده شده ايد... به خون گرانبها چون خون برّه بى عيب و بى داغ، يعنى خون مسيح» (اول پطرس 1:18ـ19). در رساله به عبرانيان نيز آمده است: «اى برادران چون كه به خون عيسى دليرى داريم تا به مكان اقدس داخل شويم... پس به دل راست، در يقين ايمان، دل هاى خود را از ضمير بد پاشيده و بدن هاى خود را به آب پاك غسل داده، نزديك بياييم» (عبرانيان 10:19ـ22). د) رساله يعقوب. به نظر مى رسد كه رساله يعقوب در نقطه مقابل ديدگاه پولس قرار دارد. برخلاف نوشته هاى پولس، در اين رساله به جاى تأكيد بر نجات از راه ايمانِ صرف بر اهميت عمل تأكيد شده است. در اين رساله آمده: «چه سود دارد اگر كسى گويد ايمان دارم وقتى كه عمل ندارد. آيا ايمان مى تواند او را نجات بخشد... ايمان نيز اگر اعمال ندارد در خود مرده است» (يعقوب 2:14ـ16). پروتستان ها كه به استناد سخنان پولس، به مسئله نجات تنها از راه ايمان عقيده دارند، تلاش مى كنند نشان دهند تعارض عبارت رساله يعقوب با سخن پولس تعارض ظاهرى است نه واقعى، با اين توجيه كه: 1. يعقوب واژه «ايمان» را صرفاً براى اعتقاد عقلانى به كار مى برد، در حالى كه پولس اين واژه را براى اعتماد نجات بخش به مسيح به كار مى برد. از نظر پولس ايمان، وقف زندگى براى مسيح آسمانى است و بنابراين، او ايمانى را كه اعمال نيك به دنبال نداشته باشد، نمى شناسد. از نظر يعقوب، ايمان پيروى انسان از مسيح آسمانى است. 2. يعقوب واژه «اعمال» را به معناى اخلاق عملى كه به متشرع بودن بر مى گردد، به كار مى برد، در حالى كه پولس اين واژه را به عنوان فعل سزاوار پاداش به كار مى برد. 3. يعقوب نيز وقتى به طور عميق تر درباره اين مسئله نظر مى دهد، ايمان را محور قرار مى دهد (يعقوب 1:3، 6; 2:1; 5:15). 4. پولس نيز به نوبه خود اين دغدغه را دارد كه مسيحيت و اعمال نيك را از راه ايمان پيوند دهد (اول تسالونيكيان 1:3; اول قرنتيان 13:2); همان طور كه مى گويد: «در مسيح عيسى نه ختنه فايده دارد، نه نامختونى، بلكه ايمانى كه به محبّت عمل مى كند» (غلاطيان 5:6). «به هر كس به حسب اعمالش جزا خواهد داد» (روميان 2:6). 5. كل استدلال يعقوب در پى حفظ مسيحيت واقعى است كه با حرف زدن صرف برآورده نمى شود، بلكه بايد در رفتار نشان داده شود (يعقوب 2:15ـ16). او همچون پولس در پى آن نيست تا نشان دهد انسان ها چگونه از بار گناه رها مى شوند و مسيحى مى شوند، بلكه درصدد است تا نشان دهد كه آنان پس از آن كه ايمان دريافت كردند، چگونه بايد اعتراف واقعى شان را ثابت كنند. او خطاب به مسيحيانى مى نوشت كه پيش از اين آمرزيده شده اند و بر ايمان به عيسى مسيح وفادارند، در حالى كه پولس به يهوديان و غير يهوديانى مى انديشيد كه به خاطر گناهانشان در برابر عادل ازلى به لرزه مى افتند و مى پرسند چگونه مى توانيم با خدا آشتى كنيم؟ يعقوب درباره آمرزيدگى به نحو ساده و به طبيعى ترين معنا مى انديشيد، يعنى تصديق الوهى مبنى بر عادل بودن واقعى انسان. پولس نيز به عنوان لازمه اين داورى نهايى خواستار محبّتى است كه شريعت را محقق سازد و تقديس را كامل كند. او معمولا واژه آمرزيدگى را براى داورى نهايى، كه عدالت زندگى را واقعى قلمداد كند، به كار نمى برد، او اين واژه را در جايى به كار مى برد كه خدا از روى لطف بازگشت مؤمنان گناهكار را به سوى خود مى پذيرد. يعقوب بى ترديد همراه با رسولان اوليه تعليم مى داد كه هر كسى كه به مسيح ايمان آورد و تعميد يابد گناهانش بخشوده مى شود (اعمال رسولان 2:38; 3:19; 10:43). او با مفهوم پولسى آمرزيدگى از راه فيض به وسيله ايمان مبارزه نمى كرد و صرفاً تأكيد داشت كه اعمال بايد رعايت شود. از جهت كلامى تفاوت اصلى اين دو در اين است كه يعقوب صليب مسيح را محور تعاليمش قرار نداد، در حالى كه از نظر پولس فديه مسيح نكته محورى بود (Faulkner, p. 1171). اما به نظر مى رسد تعارض رساله هاى پولس با رساله يعقوب قابل انكار نيست. در اين رساله عناصرى از سنت مسيحى اورشليمى وجود دارد كه بر احكام شريعت مبتنى است. با اين حال، نكته اى كه مى توان به عنوان وجه مشترك بر آن تأكيد كرد، آن است كه از نظر هر دوى آنان ايمان نقش محورى در نجات دارد. ادامه دارد ...  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 428]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن