واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دعا در ساير اديان و مذاهب نويسنده:اكبر هادئيمنبع:سایت اندیشه قم رسالت اديان الهي سعادت انسان در دنيا و آخرت است و اين سعادت فقط در پناه ارتباط با مالك حقيقي ميسر است و از آنجا كه دعا وسيله ارتباط بنده با خالق و پروردگار خويش است.بنابراين در همه اديان الهي، پيامبران هم خود به درگاه خداوند دعا ميكردند و هم اين وسيله تقرب را به مردم ميآموختند، چنان چه در انجيل لوقا آمده است: «و هنگامي كه او - مسيح - در موضعي دعا ميكرد، چون فارغ شد، يكي از شاگردانش به وي گفت: خداوندا دعا كردن را به ما تعليم نما، چنان چه يحيي شاگردان خود را بياموخت.»[1]همچنين مسيح وقتي شاگردان خود را در خواب ديد«به ايشان گفت براي چه در خواب هستيد، برخاسته دعا كنيد تا در امتحان نيفتيد.»[2] به جز قرآن كريم در كتب، آسماني ديگر، نيز مساله دعا بيان شده است كه به چند نمونه از آن اشاره ميشود: 1. حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ به شاگردان خود گفت: هرگاه دعا كنيد، گوييد اي پدر ما كه در آسماني، نام تو مقدس باد، ملكوت تو بپايد، اراده تو چنانچه در آسمان است در زمين نيز كرده شود، نان كفاف ما را روز به روز به ما بده و گناهان ما را ببخش»[3]در قرآن كريم نيز دعاي حضرت عيسي(ع) براي طلب رزق آمده است.(مائده/ 114) 2. حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ درباره رفتار با مردم ميگويد: «هر كه شما را لعن كند براي او بركت بطلبيد و براي هر كه با شما كينه دارد براي او دعا كنيد.»[4]موسي هم براي قوم خود به درگاه خداوند دعا كرده ميگويد: اي خداوند يهوه، قوم خود و ميراث خود را كه به عظمت خود فديه دادي و به دست قوي از مصر بيرون آوردي هلاك مساز»[5]و هنگامي كه قوم او مرتكب گناه ميشوند به درگاه خدا استغاثه ميكند: «گناه اين قوم را بر حسب عظمت رحمت خود بيامرز»[6] در جاي ديگر از كتاب مقدس يهوديان آمده است: «موسي به خداوند عرض كرده، گفت: ملتمس اينكه يهوه، خداي ارواح تمامي بشر، كسي را بر اين جماعت بگمارد... و خداوند به موسي گفت: يوشع بن نون را كه مردي صاحب روح است گرفته، دست خود را بر او بگذار.»[7] اما در قرآن كريم آمده است كه موسي از خداوند درخواست كرد هارون را جانشين خود قرار دهد.(طه/ 29، 30) 3. قرآن كريم درباره حضرت زكريا ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: «وي از خداوند درخواست كرد فرزندي به او عطا كند تا وارث او باشد. خداوند دعاي زكريا را مستجاب كرد و او را بشارت به فرزندي داد به نام يحيي». (مريم/ 5، 7) همين مطلب در انجيل بدين صورت آمده است: «فرشته بدو گفت: اي زكريا، ترسان مباش، زيرا كه دعاي تو مستجاب گرديده است و زوجهات اليصابات براي تو پسري خواهد زاييد و او را يحيي خواهي ناميد.»[8] 4. حضرت داود ـ عليه السلام ـ از پيامبران بني اسرائيل كتابي دارد به نام زبور يا مزامير كه كتاب دعا و مناجات است. مضمون بخشهايي از اين كتاب مطابق مناجات و ادعيه وارده از ائمه معصومين(عليهم السلام) است. به عنوان مثال مزمور پنجم چنين آغاز ميشود: «اي خداوند به سخنان من گوش بده، در تفكر من تامل فرما، اي پادشاه و خداي من، به آواز فريادم توجه كن زيرا كه نزد تو دعا ميكنم.»[9] در مناجات شعبانيه نيز آمده است: «خدايا دعايم را بشنو وقتي تو را ميخوانم و ندايم را بشنو وقتي تو را ندا ميزنم... به راستي كه در پيشگاه تو ايستاده ام.»[10] حضرت داود ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: «اي خداوند مرا در غضب خود توبيخ منمار و مرا در خشم خويش تاديب مكن.»[11] امام زين العابدين در اولين فقره دعاي ابو حمزه ثمالي ميفرمايد: خدايا، مرا با عقوبت خود ادب مكن.»[12] به جز شواهدي كه ذكر شد ميتوان براي حضور و وجود دعا در اديان مختلف، دليلي نيز اقامه كرد، توضيح آن كه: انسان فطرتي خداجو و خداشناس دارد، و دعا بروز و ظهور همين فطرت است و چون خواندن خدا، و طلب از او در فطرت بشر به وديعه نهاده شده است. هرگاه آدمي از همه هستي دست شسته باشد و دست آويزي براي حل مشكلاتش نيابد، فطرت اصيل او، او را به سوي خدا ميخواند و دعاي او رنگ خلوص به خود ميگيرد.[13] و اين مهمترين نشانه فطري بودن دعاست. بنابراين در هر مكتب و ديني كه امري قدسي و ماورايي وجود داشته باشد و انسانها آن موجود قدسي را گرداننده و مدبر عالم بدانند، دعا مجال تجلي پيدا ميكند، و لذا، دعا اختصاصي به اديان ابراهيمي و بلكه متدين به هر ديني، به شرط پذيرش مدبري براي جهان، دعا را خواهد شناخت، چنان كه به بيان قرآن مشركين نيز دعا ميكردند و كساني را ميخواندند و از آنها حل مشكلاتشان را ميخواستند.[14] و ميدانيم كه ايشان خداي بزرگ (الله) را به عنوان خالق جهان، قبول داشتند[15] و شرك آنها در ربوبيت الهي بود يعني در امر اداره امور جهان موجوداتي به جز خدا را شريك او ميدانستند. و لذا همان موجودات را در دعاي خويش مخاطب قرار ميدادند. جايگاه دعا در اسلام و تشيع از آنجا كه در اسلام، شرك به همه اقسام آن، نفي شده و انسانها دعوت به توحيد ناب شدهاند، دعا ظهور تابناكتري مييابد ـ چرا كه ديگر كسي براي خدا قدرت و استقلالي قايل نيست تا او را بخواند ـ مسلمان موحّد، افعال همة عالميان را در يك سلسله منتهي به خداوند ميداند.[16] كه بدون اراده او تيغ عالم چيزي را نخواهد بريد. هر چند ممكن است در تفكرات اهل اعتزال ـ به دليل پذيرش تفويض ـ اين باور رو به ضعف بگذارد. اما ساير فرق مسلمين با تكيه بر قرآن كه مورد پذيرش همه ايشان است اين نكته كه دعا جايگاه خاصي در اسلام دارد مشتركند.[17] و چه زيباست كه همه مسلمين، همه روزه بارها تكرار ميكنند كه اهدنا الصراط المستقيم، خدايا ما را به راه مستقيم هدايت كن. اما در ميان مذاهب اسلامي، مذهب تشيع به دليل چند ويژگي خاص، براي دعا مكانت بالا و والاتري در نظر گرفته است. يكي از اختصاصات تشيع، پذيرش امر بين الامرين در بحث جبر و اختيار است كه بر اساس آنها هيچ نيرويي، در فعل خود استقلال ندارد و اراده خدا در همه افعال جاري است. و روشن است كه اگر، قدرت الهي در همة حركات عالميان مؤثر باشد، طلب از او نيز در تمام اعمال خرد و كلان انسان، محل ظهور مييابد و لذا پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمودهاند كه حتي اگر بند كفشتان پاره شد براي حل اين مشكل نيز از خدا كمك بگيريد.[18] ويژگي ديگر تشيع، اعتقاد به اماماني است كه مظهر انسان كاملند، وبيش از همه خدا را ميشناسند و چنان كه در روايت آمده، هر كس خدا را بيشتر بشناسد، مسألت و دعاي او نيز بيشتر خواهد بود.[19] ائمه اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ نيز بيش از همه اهل دعا بودهاند، چنان كه امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ را دعّاء يعني بسيار دعا كننده خوانندهاند ـ[20] دعاهاي اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ از آنجا كه از جان پاك وصال يافتهاي ناشي شدهاند، بسي عميقتر از دريافتهاي يك انسان عادي است، و لذا سرشار از مضاميني است ناب، كه در تمامي عرصههاي مورد نياز، انسان تشنه معرفت را سيراب ميكند. دعا در مكتب ايشان، فقط خواستن حاجات نيست، بلكه گفتگويي بيحجاب با رب العالمين است. و در ضمن آفريدهاي است از عقايد ناب و عرفان خالص. صحيفه سجاديه، دعاهاي زيباي امير المؤمنين همچون كميل و صباح و... مناجات عرفه امام حسين ـ عليه السّلام ـ و ... همه گنجينههاي درخشان معرفت و محبت الهي است. اين تراث عظيم شيعي به محبين اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ رسيده است، در حالي كه ساير مذاهب اسلامي (متأسفانه)، خود را از اين منبع فيض محروم كردهاند. به علاوه كه شيعه به دليل پذيرا شدن فشارها و رنجها و محروميتهاي فراوان در طول تاريخ پرنشيب و فراز خود، به دليل نداشتن هيچ مأمن و هيچ سلاحي براي مبارزه، بيش از سايرين به دامان دعا دست يازيده است چرا كه دعا سلاح مؤمن است.[21] نتيجه آن كه دعا در ذات هر انساني نهفته است، اما هرچه به توحيد ناب نزديكتر شويم، دعا اوج بيشتري ميگيرد، تشيع توحيد ناب است، و لذا دعا نيز در اين مكتب، جايگاهي متمايز و والاتر از ساير مكاتب و مذاهب به خود اختصاص داده است كه عبارات پرمحتوا، نوراني و الهي و عارفانه آن و گرايش خاص همگان به اين ادعيهها بهترين دليل گوياي اين مدعا است. پی نوشت:[1] . انجيل لوقا، باب يازدهم، بند«1» [2] . همان، باب بيست و دوم، بند 46، و انجيل متي، باب بيست و ششم، بند 44. [3] . همان، باب يازدهم، بند 2، 3، 4. [4] . انجيل لوقا، باب ششم، بند 28. [5] . سفر تثنيه، باب نهم، بند 26. [6] . سفر اعداد، باب چهاردهم، بند 19. [7] . همان، باب پانزدهم، بند 15، 18. [8] . انجيل لوقا، باب يكم، بند 13. [9] . زبور، مزمور پنجم، بند 1و 2. [10] . مفاتيح الجنان، اعمال ماه شعبان. [11] . زبور، مزمور ششم، بند 1. [12] . مفاتيح الجنان، اعمال سحرهاي ماه رمضان. [13] . رك: به آيات 65 سوره عنكبوت و 8 سوره زمر، و 32 سوره لقمان، كه در اين آيات هم اشاره به دعاي انسان در مواقع خطر مثل سفر دريايي شده و هم خداوند دعاي او را خالص توصيف نموده است. [14] . رك آيات: 194 و 197 سورة اعراف، 73 سوره حج، 13 و 14 فاطر و... كه در همة آنها اشاره شده كه كفار و مشركين دعا ميكردند ولي حاجت خود را از غيرخدا ميخواستند (ماتدعون من دون الله). [15] . در آيات 61 سوره عنكبوت، 25 لقمان و 38 زمر و 9 زخرف و 87 زخرف به اين نكته اشاره شده است. [16] . «و الله خلقكم و ما تعملون»؛ 96 صافات، و خداوند شما و اعمالتان را خلق كرده است. [17] . در اين كه قرآن انسان را به دعا ميخواند شكي نيست و همه مسلمين به اين حقيقت باور دارند ـ برخي از آيات دعا عبارتند از ـ 186 بقره، 110 اسراء، 60 غافر، 29 اعراف، 55 و 56 اعراف، 65 غافر. [18] . محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، دار الحديث، ج 2، ص 872، از چاپ چهار جلدي. [19] . همان، ج 2، ص 869، الامام علي ـ عليه السّلام ـ اعلم الناس بالله سبحانه، اكثرهم له مسألة. [20] . ابن فهد حلي، احمد، عدة الداعي و نجاح الساعي، تحقيق احمد الموحدي القمي، مكتبة الوجداني، قم، بيتا، ص 33، روايت از امام باقر ـ عليه السّلام ـ ميباشد. همين صفت براي حضرت ابراهيم نيز در روايت ذكر شده است. [21] . عدة الداعي، ص 12.
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 210]