تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835030383
اصول راهنما و سرشت و ساختار مقالات اخلاقی - بخش دوم و پایانی چهار نکته زبانی در نگارش آکادمیک
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: اصول راهنما و سرشت و ساختار مقالات اخلاقی - بخش دوم و پایانی
چهار نکته زبانی در نگارش آکادمیک
نگارنده نخست منطق نگارش را به مثابه فرآیند اقناع بیان می کند و بر این باور است که نوشتن آکادمیک تلاشی برای اقناع مخاطبان متخصص و در نتیجه مستلزم تن دادن به قواعدی مشخص است.
3. نتیجه نویسنده پس از آنکه در بدنه بحث به مقصود خود رسید و درستی مطلوب خود را نشان داد، لازم است طی چند سطر و در یکی دو بند، گفته ها و یافته های خود را مرور کند و آنها را به زبانی متفاوت بازگوید. او در اینجا بیان می کند که قبلاً چه گفته است. به همین سبب، نباید در نتیجه نویسنده مطلبی را بیاورد که در اصل مقاله به آن اشاره نشده است یا نتیجه ای بگیرد که فراتر از استدلال ها و شواهد مقاله باشد. می توان قسمت نتیجه را از بخش قبلی کاملاً متمایز کرد و آن را در انتهای بدنه آورد، بی آنکه تمایز صوری ایجاد شود. مهم آن است که نویسنده بحث را خود را یله نکند و در انتهای نوشته خود دوباره یافته خود را بازگوید. در بخش نتیجه، گاه شاهد خطاهای مکرری در مقالات منتشرشده در عرصه اخلاق هستیم که در اینجا به چهار نمونه آن اشاره می شود. نخست، گاه نویسنده در این قسمت وسوسه می شود بحث را بی دلیل کش بدهد و نکاتی را «ثابت»شده فرض کند که در متن به آنها اشاره ای نرفته است. دوم، نویسنده دوباره باب بحث هایی را باز می کند که در سراسر مقاله از آن سخنی نرفته است و در واقع مدعای تازه ای پیش می کشد که خود نیازمند بحث مستقلی است. سوم، نویسنده می کوشد به منابع خاصی برای اثبات درستی نتیجه خود اشاره کند. از آنجا که نتیجه، همان جمع بندی مباحث قبل به شمار می رود و مفروض آن است که نویسنده موفق شده است درستی مدعای خود را نشان دهد، آوردن منابع تازه و استناد و ارجاع جدید وجهی ندارد و بیش از آنکه قوت کار نویسنده را نشان دهد، ممکن است بیانگر تردید وی در دفاع از موضع خود باشد. چهارم، نویسنده توضیح واضح می دهد و به خواننده تأکید می کند که وی در حال خواندن نتیجه است. نیازی نیست که در اینجا نویسنده مقاله اخلاقی بنویسد: «در خاتمه مقاله، درخور ذکر است که ...» یا «در پایان این مقاله، نگارنده لازم می داند ... .» داشتن سوتیترهایی چون «پایان سخن» یا «جمع بندی» ما را از چنین تعبیراتی بی نیاز می کند. حتی اگر چنین سوتیترهایی نباشد، بندهای پایانی گویای به پایان رسیدن مقاله است. حاصل آنکه تأکید بیش از حد، به جای تقویت نوشتار به تضعیف آن می انجامد. استناد و ارجاع از برخی مقالات دوران ساز متفکران تراز نخست در عرصه اخلاق که بگذریم، عموم مقالات علمی ـ پژوهشی جدی باید دارای استناد و ارجاع باشند. اگر اخلاق را گفتگوی بلندی در نظر بگیریم که بیش از دو هزار سال به شکل مکتوب استمرار یافته است، هر کس بخواهد سخنی بگوید، باید ناظر به گفته های پیشین باشد. به این معنا، هر مقاله علمی ـ پژوهشی به نحوی درپی هم سخنی با مقالات و مکتوبات قبلی است. از این منظر، تنها کسی مجاز است که دست به قلم ببرد و درباره مسئله ای مقاله بنویسد که احساس کند پیشینیان به آن نپرداخته اند یا درست نپرداخته اند یا آنچه گفته اند، نیازمند تکمیل است. در نتیجه، هر نوشتاری به نحوی درپی تکمیل آرای پیشینیان، نقد یا اصلاح آنهاست. بارها در سنت علمی ما بر این مطلب تأکید شده است که هر نوشته ای باید به گونه ای ناظر به سنت کتبی قبلی و در جهت تکمیل و اصلاح آنها باشد، در غیر این صورت دست به قلم بردن او نشان «غفلت»، «سخافت» «وقاحت» و «جهالت» است. برای نمونه، ابن حزم اندلسی (1983: 4 / 104)، ابن خلدون (1366: 2 / 1122) و حاجی خلیفه (1410: 1 / 35) بر این نکته تأکید خاصی دارند. پس نویسنده نمی تواند بدون استناد به دیگران مقاله ای بنویسد و مدعی علمی ـ پژوهشی و نوآورانه بودن آن گردد. بی توجهی به این نکته و در عزلت خویش نشستن و نوشتن، همان نوشتن در جزایر پراکنده است که در پیشبرد کاروان علم نقشی ندارد. (اسلامی، 1391: 108) حال با استناد کردن، مشخصاً چه کاری می کنیم؟ استناد کارکردهای متعددی دارد که می توان آنها را همان گونه که گارفیلد نشان داده است، به 15 کارکرد گسترش داد؛ (Garfield, 1996) اما در کمترین حد آن می توان برای استناد سه کارکرد اصلی در نظر گرفت. مک کینون بر این باور است که ارجاعات باید سه هدف اصلی داشته باشند: 1. به نویسندگان دیگر اعتبار دهد و از آنان قدردانی کند؛ 2. به نوشته خودمان اعتبار دهد؛ 3. توضیح و تبیین بیشتری از مدعای ما ارائه کند. (Mackkinon, 2009: 494) در واقع، به میزانی که به صورت درست و مناسب از ارجاعات بجا استفاده می کنیم، قوت علمی مقاله علمی ـ پژوهشی خود را بالا برده ایم. درباره استناد و ارجاع دو پرسش اصلی وجود دارد: نخست، چرا باید استناد کرد و دوم، چگونه باید استناد کرد. پرسش نخست به منطق و سرشت استناد کردن اختصاص دارد، حال آنکه پرسش دوم ناظر به مسائل فنی و صوری استناد کردن است. (اسلامی، 1392 ج) ما با استناد مناسب و بجا نشان می دهیم که از روند بحث خود باخبریم، می دانیم دیگران در این زمینه چه گفته اند، با کدام یک از آنها همسو هستیم، کدام یک را نمی پسندیم و کدام یک را نیازمند ترمیم و بازسازی می دانیم. همه این کارکردها از طریق استناد درست و مناسب تأمین می شود؛ اما مقصود از استناد مناسب چیست؟ مقصود آن است که به منابعی ارجاع دهیم که نسبت به بحث ما چهار ویژگی داشته باشند: 1. ارتباط، 2. اعتبار، 3. روزآمدی و 4. بسندگی. اولین اصل در منابع مورد استناد، بهره گیری از منابع مرتبط با بحث است. برای نمونه، کتاب کافی با همه اعتبار و اهمیتی که ممکن است برای نویسنده ای شیعی داشته باشد، منبع مرتبطی با بحث «خود و غیریت از دیدگاه لویناس» به شمار نمی رود. هدف از استناد، نشان دادن ارتباط نوشته فعلی با نوشته های مرتبط پیشین و استشهاد به آنهاست، نه صرف استناد کردن. دومین ویژگی منابع مورد استناد، اعتبار آن منابع است. اعتبار هر نوشته ای به منابع آن است که به مثابه مصالح آن به شمار می رود. از منابع ضعیف و سست، اثری شسته رفته و معتبر به دست نمی آید. هر چقدر ساختار مقاله ای استوار و تحلیل های آن نیرومند باشد، کافی است تا در آن به منابعی سست یا درجه چندم ارجاع داده شده باشد تا اعتبارش به پرسش گرفته شود. از این جهت، قوت و اعتبار هر مقاله ای مانند مقاومت و قدرت یک زنجیر است؛ مقاومت زنجیر را سست ترین حلقه آن تعیین می کند، نه حلقه های نیرومند. با این نگاه، استناد به کتابی چون فرهنگ عمید در مقاله ای علمی ـ پژوهشی که به قصد تحلیل مفهوم «حسد» نوشته شده است، درست نیست؛ حال آنکه متأسفانه شاهد حضور همین کتاب در منابع متعدد مقالات علمی ـ پژوهشی هستیم؛ با آنکه این کتاب علاوه بر عمومی بودن، تقریباً فاقد اعتبار آکادمیک است. سومین ویژگی منابع استنادی به روز بودن آنهاست. در واقع، به جز برخی منابع کلاسیک عرصه اخلاق، مانند تهذیب الاخلاق ابن مسکویه و احیاء علوم الدین غزالی، در سنت اسلامی، و بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق و نقد عقل عملی کانت، در سنت غربی، نویسنده باید همواره درپی منابع تازه در عرصه پژوهش خود باشد. عرصه اخلاق، عرصه ای پویا است و همواره شاهد سخنگویان کوشا و تازه نفسی هستیم که مدعیات و ایده های تازه ای با استدلال های هوشمندانه عرضه می کنند. لذا بی توجهی به آنها و مراجعه به منابع قدیمی، خلاف شأن مقالات علمی ـ پژوهشی است. برای نمونه، کسی که می خواهد در عرصه نسبیت اخلاق مطلب تازه ای بنویسد و آن را رد کند، نمی تواند کتاب اخلاق: اختراع درست و نادرست (1) نوشته جان ال. مکی را نادیده بگیرد. افزون بر آن، نویسنده بهتر است برای استحکام کار خود به نقادان مکی ازجمله پویمن و کتاب اخلاق: کشف درست و نادرست (2) نیز استناد کند. بدین ترتیب، وی ناگزیر است از منابع تازه و روزآمد این عرصه بهره بگیرد. چهارم و سرانجام آنکه نویسنده از منابع کافی در کارش استفاده کند و نشان دهد که از سخنان مهم و اساسی عرصه خود باخبر است و پس از شنیدن آنها اینک تصمیم گرفته است اتخاذ موضع کند. بدین ترتیب، استناد کارکرد اساسی، یعنی اعتباربخشی به نویسنده و نوشته او را خواهد داشت. درباره منابع از جهت مکتوب بودن یا دیجیتالی بودن نیز بسیار می توان سخن گفت. در این مختصر کافی است بدانیم همان دقت ها که درباره انتخاب منابع مکتوب وجود دارد، به شکل مضاعف منابعی را که در فضای سایبر یافت می شود، دربر می گیرد. در این فضا، منابع به سادگی قابل دستکاری است، نویسندگان ناشناخته هستند و گاه بسیار جانب دارانه می نویسند. به همین سبب، باید در استفاده از آنها بسیار باریک بین بود و سنجیده عمل کرد. جیم کاپون، متخصص کتابداری، پنج معیار برای ارزیابی صفحات اینترنتی به دست می دهد که اهمیت خاصی دارند و نویسنده لازم است براساس آنها منابع خود را گلچین کند. این پنج معیار عبارتند از: 1. دقت، 2. اعتبار، 3. عینیت، 4. به روز بودن، و 5. فراگیر بودن. (kapoun, 1998: 522-523) قالب درحالی که ساختار عمدتاً ناظر به روند حرکت بحث و ناظر به منطق درونی مقاله است، قالب به ساخت صوری و مسائل مکانیکی مقاله، همچون عنوان مقاله، چکیده، کلیدواژه ها، یادداشت ها، شیوه ارجاع دهی و کتابنامه می پردازد. در اینجا برخی از این مسائل را بررسی خواهم کرد. 1. عنوان نخستین مواجهه خواننده با عنوان مقاله است که می تواند او را به خواندن برانگیزد یا از مقاله برماند. به حق یا ناحق، داوری اولیه خواننده براساس عنوان مقاله صورت می گیرد و عنوان نامناسب می تواند خواننده را از مقاله ای پرمحتوا و جدی دور کند. ازاین رو لازم است در انتخاب عنوان های زیبا، گویا و گیرا دقت شود. برخی نویسندگان، عنوان های ماندگاری برای مقالات خود انتخاب می کنند که در عین گویایی، بسیار ادیبانه و زیبا هستند. برای مثال، رابرت بی. لودن (3) عنوان مقاله اش را «درباره برخی رذائلِ اخلاق فضیلت» (4) گذاشته است. تقابل بین فضیلت و رذیلت و تأکید بر رذائل اخلاق فضیلت در عنوان مقاله، کم نظیر است. همچنین مقاله نورمان دانیلز (5) با عنوان «آیا من نگهبان والدینم هستم؟ جستاری درباره عدالت بین جوانان و پیران» (6) که بحث عدالت بین نسل جوان و پیر و نحوه توزیع منابع را پیش می کشد، زیبا است، به خصوص آنکه این عنوان تلمیحی است به ماجرای قتل هابیل به دست قابیل به روایت کتاب مقدس. طبق این روایت، خداوند از قابیل می پرسد: «برادرت کجا است؟» و او پاسخ می دهد: «مگر من نگهبان برادرم هستم؟» با این همه، غالباً شاهد مقالاتی با عنوان هایی مبهم، تکراری، نخ نما، بیش از حد کوتاه یا بیش از اندازه طولانی هستیم. برای نمونه، عنوان «تأثیر مبانی وجودشناختی و مابعدالطبیعی ملاصدرا در حل بعضی مسائل بنیادین اخلاق»، اطلاع مشخصی درباره محتوای مقاله یا موضع نوشتار و یا نتایج بحث به خواننده نمی دهد. این مقدار که مبانی وجودشناختی در حل برخی مسائل اخلاقی «تأثیر» دارند هم کافی نیست. حاصل آنکه این عنوان نه تازگی دارد، نه اطلاع دهندگی و نه خواننده را به خواندن اصل مقاله ترغیب می کند. برای رهایی از این مشکل، نویسندگان می توانند در هنگام نگارش مقاله، عنوانی موقت برای مقاله خود برگزینند؛ اما پس از اتمام نگارش مقاله و در آخرین مرحله در عنوان خود بازنگری کنند و بکوشند عنوانی مناسب برگزینند که هم گویای محتوای مقاله باشد و هم عالمانه. عنوان مناسب شش ویژگی دارد و هرچه بتوان این ویژگی ها را بیشتر در عنوان مقالات گنجاند، زیبایی، گویایی و گیرایی آن بیشتر می شود. این شش ویژگی عبارتند از: 1. تازگی؛ 2. وضوح؛ 3. نداشتن سوگیری؛ 4. اطلاع دهندگی؛ 5. استفاده از واژه های رایج نه مطنطن؛ 6 . کوتاهی. نخستین عنصر یک عنوان خوب، تازگی آن است. معمولاً عناوین تکراری، چشمان ما را به خود جلب نمی کند، حال آنکه تازگی می تواند از این جهت نقش مثبتی ایفا کند. دومین عنصر و مهم تر از تازگی، روشنی عنوان است که باید به سرعت ایده موردنظر را به خواننده منتقل نماید. سومین عنصر نداشتن سوگیری است؛ به این معنا که سعی شود در مقالات غیر انتقادی، از تعابیر جانب دارانه و سوگیرانه پرهیز شود. البته در مواردی خلاف آن صادق است و نویسنده باید در عنوان، موضع خود را به نحوی منعکس کند یا دست کم بهتر است چنین کند. چهارمین ویژگی یک عنوان خوب اطلاع دهندگی آن است. باید بکوشیم به یاری کلمات محدودی که برای عنوان مقاله خود انتخاب کرده ایم، بیشترین اطلاعات را به خواننده منتقل کنیم. لذا آوردن قیدهای مبهم، مانند «برخی» در عنوان مقاله کارکرد مناسبی ندارد. از این جهت، عنوان «شأن اخلاقی و بررسی دیدگاه های رایج» قدرت اطلاع دهندگی بالایی ندارد؛ چون «بررسی دیدگاه های رایج» مشخص نمی کند کدام دیدگاه ها و چند دیدگاه مقصود است. حال آنکه برای نمونه، اگر این عنوان به این صورت درمی آمد، از نظر اطلاع دهندگی بهتر بود: «بررسی شأن اخلاقی از دیدگاه سه مکتب معاصر». حتی می شد واژه «بررسی» را حذف کرد؛ چون معمولاً مقالات علمی ـ پژوهشی، مسئله یا موضوعی را بررسی می کنند. همچنان می شد با افزودن یکی دو واژه به طور مشخص، محتوای مقاله را دقیق تر بیان کرد و نوشت: «شأن اخلاقی از دیدگاه تکلیف گرایی، پیامدگرایی و فضیلت گرایی». پنجمین ویژگی عنوان خوب آن است که واژگانش برآمده از زبان متعارف و رایج همان رشته باشد. عنوان مقاله میدان خودنمایی و عرض اندام علمی نیست؛ بلکه دعوتی است متواضعانه برای خواندن مقاله. لذا هرچه این دعوت صمیمانه تر و ساده تر باشد، به اجابت نزدیک تر خواهد بود. در نتیجه، به کارگیری واژه های غریب، نامتعارف، دشوارخوان و به خصوص بیگانه، در نهایت خواننده را از متن مقاله دور نموده، دافعه ای نیرومند ایجاد می کند. به همین سبب، عنوان هایی چون «برساختگی تکون و تطور معرفت دینی بر تأثیر تعامل متناوب متداوم مبادی خمسه»، افزون بر آنکه خود بیش از حد دچار «برساختگی» شده، از واژگان متعارفی سود نجسته است. برای مثال، تعبیر «متداوم» نه اصطلاح علمی است و نه در زبان اهل علم رواج دارد. افزون بر آن، تتابع اضافات غیر ضروری در این عنوان خواندنش را دشوار کرده است. همچنین عنوان «نقدی بر سوبژکتیویسم و دوآلیسم»، با استفاده از واژگان بیگانه، آن هم در بحثی ناظر به اخلاق و تربیت اسلامی، برای دور کردن مخاطب بالقوه مناسب است، نه تشویق او به خواندن نوشته. البته مقصود آن نیست که یکسره از تتابع اضافات یا واژگان بیگانه دوری کنیم؛ بلکه مراد آن است که تا جای ممکن بهتر است چنین شود. ششمین ویژگی عنوان خوب، کوتاهی آن است. آوردن عناوین بلند و مثلاً بیش از ده کلمه عملاً می تواند نقش معکوسی در جلب و ترغیب خواننده ایفا کند. برای نمونه، به نظر می رسد عنوان «آکویناس مدافع ارسطو در نیاز به فضائل عقلی به جهت دهی فضائل اخلاقی»، بیش از حد طولانی شده است و کارکرد خوبی از این جهت ندارد، بی آنکه از نظر اطلاع دهی هم شأن بالایی داشته باشد. ازاین رو باید کوشید عنوان مقاله کوتاه باشد. البته گاه عنوان ها چنان کوتاه می شوند که دیگر قدرت حدس زدن را از خواننده می گیرند و اطلاع مناسبی هم به او نمی دهند، مانند عنوان «اخلاق و نسبیت» که معلوم نیست مقصود نویسنده چیست: دفاع از نسبیت، نقد آن، گزارش دیدگاه ها در این زمینه و یا مرور آنها. از این جهت، این عنوانی بیش از حد خنثی و مبهم است. البته ممکن است برخی مقالات شاخص در عرصه اخلاق، فاقد ویژگی های بالا و از قضا دارای ابهام در عنوان باشند؛ با این حال، از این جهت نباید از آنها تقلید کنیم و کار پاکان را قیاس از خود بگیریم. به نظر می رسد بهترین راه، انتخاب عنوان های دوبخشی است. در بخش اول با انتخاب کلماتی مشخص و نسبتاً دقیق، فضا و موضوع کلی مقاله مشخص می شود و در بخش بعدی یا فرعی که با دو نقطه متمایز می شود، رویکرد نویسنده و محتوای مقاله دقیق تر منعکس می گردد، مانند «چو دزدی با چراغ آید: سرقت علمی در سطح دانشگاهی»، «از بخت به انتخاب: ژنتیک و عدالت» (7) و «نوشتن در جزایر پراکنده: فقر علمی یا ضعف اخلاقی». 2. کلیدواژه ها مهم ترین بخش اطلاع رسان مقاله، پس از عنوان، کلیدواژه هایی است که نویسنده انتخاب می کند. کارکرد اصلی کلیدواژه ها گشودن پنجره هایی از متن مقاله به سوی خواننده در سریع ترین فرصت ممکن است. آسان ترین راه جستجو در منابع مکتوب یا در فضای سایبر، به کارگیری کلمات خاصی است که محقق به آنها نیاز دارد. برای نمونه، کسی که می خواهد در زمینه اخلاق کاربردی پژوهش کند، راحت ترین کار آن است که همین تعبیر را در فضای سایبر بکاود و منابع را براساس آن بیابد. بدین ترتیب، ما با انتخاب کلیدواژه های خاصی می توانیم متن نوشته خود را در معرض دید و انتخاب دیگران قرار دهیم. به همین سبب باید کوشید و کلیدواژه های دقیق و رایجی را انتخاب کرد. از این منظر، کارکرد کلیدواژه «اخلاق فضیلت» بیش از کلیدواژه «اخلاق» است، یا واژه «مکتب» معمولاً کلیدواژه خوبی برای مقالات علمی ـ پژوهشی در عرصه اخلاق به شمار نمی رود. با توجه به اهمیت کلیدواژه، نویسنده باید واژه های دقیق، رایج و کوتاهی را انتخاب کند و در زیر چکیده خود بیاورد. تعداد واژه های موردنیاز غالباً بین پنج تا هفت واژه است. 3. چکیده چکیده متن کوتاهی بین 120 تا 200 کلمه است که از نظر نگارشی و محتوایی کاملاً جدای از متن مقاله به شمار می رود و می توان آن را جداگانه خواند یا منتشر کرد. به این معنا، چکیده مانند نمونه جنسی است که قرار است خریداری شود و خریدار (در اینجا خواننده) آن را می چشد، می خواند و سپس نسبت به ارزش نهایی جنس موردنظر تصمیم می گیرد. به همین سبب، باید در نگارش چکیده بسیار دقت کرد و آن را چنان نوشت که خریدار را راغب سازد. از این منظر، چکیده باید خود مقاله ای مختصر و گیرا باشد و بر پای خود بایستد. با این همه، غالباً در نگارش چکیده دقت نمی شود و گاه قطعاتی از متن مقاله جدا و در بخش چکیده تکرار می شود و خواننده پس از خواندن آن نمی داند چه بحثی پیش روی وی خواهد بود. حال با توجه به اهمیت چکیده در مقالات علمی، خوب است در نگارش آن، این نکات ده گانه رعایت شود: 1. به اختصار مسئله مورد بحث و اهمیت آن بیان شود؛ 2. سؤال تحقیق برجسته گردد؛ 3. یافته های تحقیق بیان شود؛ 4. شیوه به کاررفته در اجرای تحقیق بازگو شود؛ 5. از طرح استدلال و نقض و ابرام پرهیز شود؛ 6 . از ارجاع و استناد به منابع خودداری گردد؛ 7. از نقل قول مستقیم پرهیز شود؛ 8 . از قلم گردانی و بازی با واژگان دوری گردد؛ 9. از طرح مسائلی که در متن مقاله خبری از آنها نیست، خودداری گردد؛ 10. از ابهام و مغلق نویسی در آن پرهیز شود. 4. شیوه ارجاع بخشی از سنت نگارش آکادمیک، التزام به شیوه ارجاع خاص و پذیرفته شده در مجامع علمی است. لذا نویسنده نمی تواند برای مثال، حدیثی را نقل کند و در پانوشت بنویسد: «بحارالانوار» یا حداکثر شماره جلد و صفحه را نیز بیاورد. یکی از اهداف ارجاع آن است که خواننده ما بتواند به سرعت منابع ما را بیابد و در باب درستی برداشت ما داوری کند یا بتواند بحث را به میل خود گسترش دهد. با این نگاه، نویسنده باید همه اطلاعات کتاب شناختی را در اختیار وی قرار دهد؛ اما اینکه اطلاعات کتاب شناختی شامل چه عناصری است و به چه ترتیب باید آنها را آورد و در درون متن باید آنها را گنجاند یا در پانوشت، نیازمند بحث مستقلی است که نگارنده به آن پرداخته است. (اسلامی، 1392 ج) با این حال، در اینجا لازم است به چند نکته اشاره شود: 1. مشخصات کتاب شناختی هر اثری، مجموعه چهار یا پنج مشخصه اساسی کتاب، مقاله یا هر مدرک یا مطلبی است که هویت آن را تعیین می کند، مانند نام پدیدآورنده (ها)، عنوان کامل اثر، نام ناشر، محل نشر و تاریخ نشر. هر یک از این مشخصات، اهمیت خاصی دارند و نیاوردن آنها می تواند مایه سرگردانی خواننده گردد. برای مثال، هنگام استفاده از کتاب بحارالانوار باید حتماً محل نشر آن قید شود؛ زیرا این کتاب دو نشر و ناشر معروف دارد: تهران و بیروت و میان آنها در مواردی سه جلد اختلاف است؛ 2. امروزه دست کم یازده شیوه ارجاع معروف جهانی وجود دارد که هر یک امتیازات خاصی دارد و در مجموع هیچ یک بر دیگری برتری قاطعی ندارد. (اسلامی، 1392 ج: 10) البته هر یک از آنها با رشته های خاصی سازگاری بیشتری دارد؛ 3. اما هر شیوه ای در پیش می گیرید، دو اصل را همواره مدنظر داشته باشید: نخست آنکه حتماً وحدت رویه داشته باشید و در سراسر مقاله آن را رعایت کنید. گاه به هر دلیلی شاهد مقالاتی در حوزه اخلاق هستیم که از دو شیوه ارجاع تبعیت کرده اند، مانند مقاله «اخلاق مادری در اسلام و فمینیسم»؛ 4. هنگام نگارش مقاله برای مجله موردنظر، حتماً با سیاست کلی ارجاع دهی آن آشنا شوید. کافی است صفحه اول مجلات علمی ـ پژوهشی را باز کنید تا با شیوه ارجاع آنها آشنا گردید و برای رفع ابهام نیز برخی از مقالات چاپ شده در همان مجله را بخوانید. حاصل آنکه دقت در شیوه ارجاع دهی، بخشی از التزام به زبان علمی و پایبندی به عرف نگارش آکادمیک به شمار می رود. 5. کتابنامه آنچه «کتابنامه» خوانده می شود و در انتهای مقالات علمی ـ پژوهشی در عرصه اخلاق می آید، آینه تمام نمای فعالیت علمی نویسنده به شمار می رود و در یک نگاه به خواننده می گوید که نویسنده از چه نوع مصالحی در کار خود استفاده کرده است. در نتیجه، یکی از شاخص های مهم در ارزیابی قوت و ضعف مقالات همین کتابنامه است. لذا در تنظیم آن باید دقت کرد و هم اطلاعات کتاب شناختی لازم را آورد و هم ترتیبی یکسان و مقبول برای آن در نظر گرفت. برخی از نویسندگان در تدوین کتابنامه مرتکب خطاهایی می شوند که باید به جد از آنها پرهیز کرد. نخستین خطا آوردن منابعی است که در متن نوشته از آنها هیچ استفاده ای نشده است و در واقع این منابع نقش تزیینی دارند. کافی است خواننده متوجه شود از این منابع یا یکی از آنها استفاده نشده است تا احساس فریب خوردگی به او دست دهد. در این صورت کل فرآیند اعتماد، که اساس نگارش علمی در جهت کسب آن است، فرو خواهد ریخت. دومین خطا آوردن منابعی است که در متن نوشته صرفاً به آنها اشاره شده و به عنوان «برای توضیح بیشتر، نک:» آمده است. نویسنده در متن مقاله دو گونه به منابع مختلف اشاره می کند و از آنها نام می برد. گاه از منابعی مستقیم و غیر مستقیم استفاده می کند و کار خود را بر آنها استوار می سازد که در این صورت ملزم است به آنها ارجاع دهد و در کتابنامه خود نیز آنها را ثبت کند. گاه نیز نویسنده از منابعی استفاده نمی کند؛ اما صرفاً خواننده را برای توضیح بیشتر به آنها ارجاع می دهد. برای مثال، ممکن است نویسنده در مقاله ای درباره سرشت تربیت علمی و اخلاق تعلّم از کتاب آداب المتعلمین، منسوب به خواجه نصیرالدین طوسی، استفاده کرده باشد. حال ممکن است در ضمن بحث صرفاً بگوید درباره صحت انتساب این کتاب به خواجه دیدگاه های گوناگونی وجود دارد. و به همین مقدار بسنده کند. هدف نویسنده در این مقاله نه بررسی صحت انتساب این کتاب است و نه این مسئله در پیشبرد بحث او نقشی دارد؛ بلکه صرفاً به استطراد سخنی گفته است؛ اما برای آنکه خواننده در حیرت نماند و احیاناً به او کمکی شده باشد، می تواند در پانوشت بنویسد: «برای توضیح بیشتر در این باب، نک: جویا جهانبخش، درنگی دیگر در انتساب آداب المتعلمین به استادالبشر». بدین ترتیب، وی به خواننده سرنخی برای دنبال کردن بحث داده است، بی آنکه خود را درگیر آن کند. در این صورت، نویسنده نباید این مقاله را جزء منابع خود در کتابنامه ثبت کند. کتابنامه مشخصاً به معنای آن است که نویسنده در طراحی و نگارش مقاله خود از این منابع استفاده کرده است. سومین خطا آن است که نویسنده منابعی را که مستقیماً از آنها بهره نبرده، اما از طریق منابع واسط از آنها استفاده نموده است، در کتابنامه خود ثبت کند؛ مانند اینکه هنگام بحث از مرگ از کتاب تهذیب الاخلاق ابن مسکویه استفاده کنیم و در آن سخنی از کِندی درباره شیوه مواجهه با مرگ بیابیم. در این صورت باید در مقاله خود بنویسیم: کِندی به نقل از ابن مسکویه درباره مرگ چنین و چنان گفته است. درپی آن نیز به کتاب تهذیب ارجاع دهیم، نه به رساله «دفع الاحزان» کِندی، که آن را خود ندیده ایم و از آن استفاده ای نکرده ایم. بی توجهی به این نکته و ارجاع مستقیم به آن منابع نادیده، کاری است نادرست و در روایات ما از آن به مثابه «دروغ مُفترع» یاد و به پرهیز از آن تأکید شده است (کلینی، 1365: 1 / 52) با این حال، متأسفانه امروزه شاهد منابعی در کتابنامه برخی از مقالات علمی ـ پژوهشی هستیم که نویسنده حتی آنها را ندیده است و قادر به خواندن نام آنها نیز نیست، برای مثال، نویسنده ای که انگلیسی نمی داند، در کتابنامه خود فهرستی از منابع درجه یک انگلیسی را می آورد که این کار غشَّ و تدلیس و مایه بی اعتمادی خوانندگان تیزهوش و هشیار است. زبان زبان مناسب مقالات علمی ـ پژوهشی در عرصه اخلاق زبانی است شفاف، فرانما، سرراست، مختصر، گویا، ساده و حتی المقدور دور از آرایه های زبانی و جملات تودرتو. به تعبیر رسای امیرمؤمنان×: اَحْسَنُ الْکَلام مَا لایَمُجُّهُ الآذَانُ وَ لایُتْعِبُ فَهْمُهُ الأَذْهَانَ. (لیثی واسطی، 1376: 126) بهترین سخن آن است که گوش ها آن را پس نزند و دریافتش ذهن ها را خسته نکند. با این همه، به خطا تصور می شود که زبان عالمانه باید زبانی پیچیده و تودرتو و قلمبه گویانه باشد؛ حال آنکه چنین پنداری نادرست است و استادان بزرگ نگارش در عین حال، ساده نویسان بزرگ بود ه اند. برای نمونه، برتراند راسل ـ که جایزه ادبی نوبل را نیز از آنِ خود کرده است ـ عمیقاً ساده می نویسد و شیوه آن را نیز تعلیم می دهد؛ درحالی که به نوشته خودش، او قادر است ساده ترین جملات را چنان دشوار بنویسد که «فهمیدن آن مستلزم چندین سال تحصیل باشد.» (راسل، 1382: 13) به گفته شوپنهاور، نویسنده ای که حرفی برای گفتن دارد، صریح و واضح می نویسد. از سوی دیگر، ابهام در نگارش، زاده عدم وضوح اندیشه است. از این منظر، نویسنده متکلف مانند کسی است که لباسی چنان متمایز می پوشد تا از دیگران متفاوت به نظر برسد و «همان گونه که افراط در آراستن لباس، مرد عامی را لو می دهد، سبک متکلفانه نیز ذهن مبتذل معمولی را برملا می کند.» (شوپنهاور، بی تا: 135) همو تأکید می کند که ابهام قلم عمدتاً زاده ابهام فکر است و کسانی که مبهم می نویسند، چه بسا می خواهند «این واقعیت را که حرفی برای گفتن ندارند، از خود و دیگران پنهان کنند. حقیقت زیباترین برهنگان است و هر قدر بیان آن ساده تر باشد، تأثیرش ژرف تر خواهد بود.» (همان) سرانجام آنکه پیچیده نویسی نشانه عمق نیست؛ بلکه گاه بازگوی فریب است. در مقابل، کسی که ساده می نویسد، فکرش را آشکارا بر مخاطب عرضه کرده و او را شریک بحث خود ساخته است. (Solomon and Higgins, 2014: 386) حال با توجه به اهمیت دقت و سادگی زبان در عین حفظ لحن علمی، در اینجا به چهار نکته زبانی در نگارش آکادمیک اشاره می کنم. 1. کوتاه نویسی یکی از اشکالات شماری از مقالات علمی رایج آن است که در آنها به دقایق زبان که بخشی از فرآیند اقناع است، توجهی نمی شود؛ تا حدی که گاه خواندن این مقالات به ریاضتی دشوار یا عذابی الیم تبدیل می شود. رعایت اصول درست نویسی و داشتن زبانی استوار و معیار، هم گویای اقتدار فکری و نگارشی نویسنده است و هم احترام به وقت و اندیشه خواننده. خواننده مقالات علمی ـ پژوهشی نباید وقتش صرف گشودن گره های نگارشی عبارات شود؛ بلکه باید مستقیم با اندیشه نویسنده درگیر شود. نمونه ای از جملات دشواریاب که کاربرد آن در مقالات علمی مجاز نیست، به این شرح است: وقتی عقاب فلسفه کلی در ساحت قدس عرفان عملی پر بریزد، از پشه لاغر اخلاق عملی در فِنای منزه عرفان عملی که بارقه ما کنتُ أعبد رباً لم أره، اجازه گفتن لو دنوت أنمله لاحترقتُ را به قدسیان ملأ اعلا نمی دهد و خلعت خُلّت و خَلوت اَ فأعبد رباً لم اره، مجال گفتن نحن نسبح بحمدک و نقدس لک را به احدی از فرشتگان معصوم نمی بخشد، چه خیزد. می توان جملات بالا را به شکلی بسیار ساده و همه فهم بیان کرد؛ اما در آن صورت متوجه می شویم که در آن استدلالی نیست و صرفاً طرح ادعا و استعجاب است. یکی از مشکلات این جملات به کارگرفتن استعاره های مرکب و درهم تنیده در یک متن علمی است. حال آنکه در این متون، اصولاً «استفاده از استعاره بد است و استفاده آنچه استعاره مرکب خوانده می شود، بدتر است». (Mitra, 2012: 185) حال آنکه با کمی دقت نگارشی می توان این جمله مرکب را به دو سه جمله ساده شکست، بی آنکه به مفهوم آن کمترین آسیبی برسد. 2. شفافیت و پرهیز از سجع متن مقالات علمی ـ پژوهشی، عرصه خودنمایی زبانی نیست و قرار نیست ما قطعه ادبی بنویسیم. در این گونه متون، زبان در خدمت محتوا و اندیشه است، نه برعکس. ازاین رو تلاش برای بیش از حد خوب نویسی گاه نتیجه واژگون به بار می آورد. استفاده گسترده از آرایه های زبانی، ردیف کردن کلمات مسجع و مطنطن و به کارگیری بیش از حد اشعار و امثال، کارکرد معکوسی دارند. پندهای عنصرالمعالی، که حدود یک هزاره از آن می گذرد، همچنان برای کسانی که می خواهند در عرصه آکادمیک بنویسند، آموزنده است: و اگر نامه پارسی بود، پارسی مطلق منبیس که ناخوش بود، خاصه پارسی دری که نه معروف بود آن، خود نباید نبشت بهیچ حال که خود ناگفته بهتر از گفته بود. و تکلف های نامه تازی خود معلوم است که چون باید کرد و اندر نامه تازی سجع هنرست و خوش آید، لکن اندر نامه پارسی سجع ناخوش آید، اگر نگویی بهتر باشد. اما هر سخنی که گویی، عالی و مستعار گوی و مختصر باید گفت. (عنصرالمعالی، 1364: 208) وی در این قسمت کوتاه هم از افراط در سره نویسی پرهیز می دهد و هم به دوری از سجع گویی در نگارش فارسی فرا می خواند و هم به گزیده گویی توصیه می کند. با توجه به این پند، می توان اعتبار قطعه زیر را به نیکی سنجید: با توجه به کوژیتوی «من پرسش می کنم، پس من هستم»، «هستی» «استی» پذیرفته انسان در «پرسشگری» معنا پیدا می کند. آدمی در این نگرش و در فرآیند هستی، پیام پنهانی هستی است که در پرتو تلاش برای فهم جهان هستی و استی های گوناگون آن قرار می گیرد. [...] از همین رو، «راستی» او در «پیچیدگی ساده» و «سادگی پیچیده» نمود می یابد، ولی «هستی» او در «پرسش ها» و «پاسخ هایش» تجلی می پذیرد. 3. پرهیز از قطعیت در حکم بحث های علمی در عرصه اخلاق، دنباله دار و پیش رونده است و کسی حرف آخر را نمی زند. از این منظر، لارنس هینمن اخلاق را به مثابه گفتگوی مستمری در نظر می گیرد که همچنان جریان دارد. (Hinman, 2013: 3) ما در این فضا با متخصصانی روبرویم که سخن ما را می شوند، به استدلال های ما گوش می دهند، برخی را می پذیرند، شماری را رد و برخی را اصلاح می کنند. لذا باید در کاربرد قیدها دقت کرد و با افزایش یک قید نابجا، حقیقتی کوچک را به دروغی بزرگ تبدیل نکرد. با این نگرش، نویسندگان مقالات علمی ـ پژوهشی باید نسبت به قیدهایی همانند «همیشه»، «هرگز»، «قطعاً» و «بی گمان» هشیار باشند و اجازه ندهند که آمدن ناخواسته یا حتی خواسته یک قید، به جای تقویت موضع آنها، عملاً نتایجی را که به آنها رسیده اند، بی اعتبار سازد. کافی است به نمونه زیر توجه کنیم تا متوجه شویم قیدهایی که بیانگر قطعیت است، چگونه به اعتبار نویسنده آن لطمه زده و مانع اقناع شده است: در این نوشتار، نخست شبهه های منکران را با کمال بی طرفی و در نهایت بردباری و شکیبایی علمی، تبیین کرده ایم. آنگاه با تکیه بر اصول و مبانی عقلی و دلایل قرآنی و حدیثی و تاریخی، با استدلالی عالمانه و متکی بر منطق خردپسندانه، به دقت مورد ارزیابی نقادانه قرار داده و ابطال نموده ایم [...] و در پایان [...] براساس دلایل عقلی و نقلی [...] ثابت کرده و هیچ گونه تردیدی [...] برای هیچ پژوهشگری باقی نگذاشته ایم. حتی اگر نویسنده بالا به واقع چنین کرده باشد، وجود این قیدها مانعی جدی در فرآیند اقناع که هدف نگارش علمی است، خواهد بود. حال کافی است نمونه بالا با دو نمونه زیر مقایسه شود. لویی پویمن و جیمز فیزر پس از نقادی دیدگاه جرج ادوارد مور و به دست دادن تحلیلی از مفهوم «خوب» می گویند: «اگر این تحلیل درست باشد، در آن صورت معنای محصلی ندارد که مفهوم خوب را به مثابه یک شیء بررسی کرد.» (Pojman and Fieser, 2012: 224) همچنین ایزوتسو این گونه دیدگاه خود را معرفی می کند: «اما اگر تفسیر ما درست باشد ـ و احتمال دارد که درست باشد، ...» (ایزوتسو، 1378: 329) در واقع هرچه قیدهای ملایم تر و دقیق تری در نوشته خود به کار ببریم، بر قدرت اقناع و مقبولیت آن افزوده ایم. از سوی دیگر، هرچه قیدهای ما کلی تر و پرمدعاتر باشد، از قدرت اقناع آن کاسته ایم. 4. کاربست واژگان اختصاصی نگارش گاه نویسندگان برخی مقالات اخلاقی، ناخواسته بحث مکتوب خود را بیش از حد به سطح گفتگوی رودررو تقلیل می دهند و از واژگان بسیار خاص مواجهه شفاهی بهره می گیرند که هم خلاف سنت نگارش آکادمیک است و هم قدرت اقناعی آنان را کاهش می دهد. پرهیز از قلمبه نویسی و واژه های کم کاربرد، مطلبی است، اما افتادن به دام مکالمه رایج و عامیانه نویسی مطلبی دیگر. اولی درست است، منتها دومی خطا؛ اما گاه برخی نویسندگان تفاوت این دو را درنیافته و عملاً بحث را به نوعی منبر رفتن برای عامه مردم تبدیل می کنند. در انتهای یکی از مقالات علمی ـ پژوهشی چنین آمده است: سؤالات بیش از اینها است، اما خوف تصدیع، مانع تطویل می گردد. امید است صاحب نظران در این وجیزه به عین عنایت نگریسته و نویسنده را از خطاهایش آگاه گردانند. حاصل آنکه، پایبندی به زبان آکادمیک و الزامات آن ازجمله رعایت دستور زبان و اصول نگارشی موجب جلب اعتماد بیشتر مخاطب می شود و قدرت اقناع مقاله را بالا می برد. در مقابل، بی توجهی به آنها به فرآیند اعتمادسازی ضربه می زند. توصیه های پایانی از لحظه ای که در اندیشه نوشتن مقاله علمی ـ پژوهشی در عرصه اخلاق برمی آیید، تا زمانی که قلم به دست می گیرید و اندیشه خود را ثبت می کنید و تا هنگامی که حاصل کار را برای داوری و نشر می فرستید، همواره باید به خاطر داشته باشید که برای متخصصان می نویسید و کارتان به دست آنان ارزیابی می گردد و شخصیت علمی و اخلاقی شما نیز براساس این نوشته داوری خواهد شد. در نتیجه، این توصیه ها را همواره به کار بندید: 1. نوشته های جدی و جدید در حوزه موضوع خود، به خصوص مقالات علمی ـ پژوهشی را به دقت بخوانید و یادداشت بردارید؛ 2. موضوعی زنده، جذاب، ریزشده، دقیق و واقعی را برای بحث خود برگزینید؛ 3. با نثری روشن، مستقیم، معیارین و عالمانه بنویسید و از بی دقتی های نگارشی و اغراق و اغلاق در نگارش بپرهیزید؛ 4. ساختار بحث را به دقت رعایت کنید و پس از طرح ایده خود، دلایلی به سود آن بیاورید، دلایل خلاف را گزارش و بررسی کنید و نادرستی احتمالی آنها را نشان دهید و در بررسی آنها منصفانه عمل کنید و از ساده سازی آنها بپرهیزید؛ 5. همواره به منابع مرتبط، معتبر، به روز و کافی ارجاع دهید و از ارجاعات نمایشی و نمادین بپرهیزید؛ 6 . به اصول اخلاق پژوهش و نگارش، ازجمله رعایت امانت، احترام به دیدگاه رقیب، به کارگیری زبان مؤدبانه و پیراسته توجه کنید و به سنت علمی پایبند باشید. سرانجام آنکه نوشتن مقاله علمی را، نه تکلیفی شاق که باید آن را «ساقط» کرد، بلکه بهترین فرصت برای معرفی خود به جامعه علمی و مشارکت در پیشبرد علم بدانید. از این فرصت پیش آمده خوب استفاده کنید و آن را مَعبری برای گذر از عرصه تمرین و گزارش اندیشه ها، به سطح نظرورزی و اندیشه پروری بدانید. پی نوشت: 1. J. L. Mackie, 1977, Ethics: Inventing Right and Wrong, Penguin. 2. Louis P. Pojman, 2012, James Fieser, Ethics: Discovering Right and Wrong, Seventh Edition, Wadsworth, Boston. 3. Robert B. Louden. 4. On Some Vices of Virtue Ethics. 5. Norman Daniels. 6. Am I my parents' Keeper? An Essay o Justice Between the Young and the Old. 7. From Chance to Choice: Genetics and Justice. منابع و مآخذ 1. ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، 1983 م، التقریب لحد المنطق و المدخل الیه بالالفاظ العامیه و الامثله الفقهیه، در رسائل ابن حزم الاندلسی، تحقیق احسان عباس، بیروت، المؤسسه العربیه للدراسات و النشر 2. ابن خلدون، عبد الرحمن، 1366، مقدمه ابن خلدون، ج 2، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب 3. اسلامی، سید حسن، 1390، «اصل حمل بر صحت: اعتبار و کاربست»، علوم حدیث، شماره 61، پاییز 90 4. ـــــــــــــــ ، 1391، نوشتن در جزایر پراکنده: جستارهایی در اخلاق پژوهش، قم، انجمن قلم و نور مطاف 5. ـــــــــــــــ ، 1392 الف، «راهنمای نگارش مقالات آکادمیک در پژوهش های دینی»، کتاب ماه دین، شماره 189، تیر 92 6. ـــــــــــــــ ، 1392 ب، «فربهی یا آماس؛ تحلیل ساختار مقالات (نا) علمی ـ پژوهشی در علوم انسانی»، روش شناسی علوم انسانی، شماره 75 ـ 74، بهار و تابستان 92 7. ـــــــــــــــ ، 1392 ج، «چرا و چگونه ارجاع دهیم؟» آینه پژوهش، شماره 139، فروردین و اردیبهشت 92. 8. ایزوتسو، توشیهیکو، 1378، مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره ای، ویرایش دوم، تهران، فرزان روز. 9. جاحظ، ابوعثمان عمرو بن بحر، 1969 م، کتاب الحیوان، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، بیروت، دار احیاء التراث العربی. 10. حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله القسطنطینی الرومی، 1410 ق، کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون، بیروت، دار الفکر 11. حمیدی زاده، محمدرضا، 1383، «تدوین و ارزیابی مقاله های علمی»، دایرهالمعارف آموزش عالی، ج 1، زیر نظر نادر قلی قورچیان، حمیدرضا آراسته و پریوش جعفری، تهران، بنیاد دانش نامه بزرگ فارسی 12. راسل، برتراند، 1382، «چگونه می نویسم؟»، عرفان و منطق، ترجمه نجف دریابندری، تهران، ناهید 13. روحانی، سپند، 1391، «مجلات علمی پژوهشی تاریخ؛ سیطره کمیت بر علم»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 177، بهمن 91 14. عنصر المعالی، کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر، 1364، قابوس نامه، تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی 15. فتوحی، محمود، 1385، آئین نگارش مقاله علمی ـ پژوهشی، تهران، سخن 16. کلینی، محمد بن یعقوب، 1365، الکافی، تهران، اسلامیه 17. لیثی واسطی، علی بن محمد، 1376، عیون الحکم و المواعظ، تصحیح حسین حسنی بیرجندی، قم، دار الحدیث 18. موحد، ضیاء، 1387، البته واضح و مبرهن است که ... رساله ای در مقاله نویسی، تهران، نیلوفر 19.Brown, Scott G., 2008, , Continuum, London. 20.Fink, Inge, Gautreaux, Gabrielle, 2005, , Boston, USA, Thomson: Wadsworth. 21.Garfield, Eugene, 1996, “When To Cite”, , Vol: 66 (4) , October. 22.Hinman, Lawrence M., 1996, , Prentice Hall, New Jersey. 23.Hinman, Lawrence M., 2013, , 5th edition, Cengage, USA. 24.Hubbuch, Susan M., 2005,, 5th editin, Austalia, Thomson Wadsworth. 25.Kapoun, Jim, 1998, “Teaching undergrads WEB evaluation: A guide for library instruction.”, . 26.Mackkinon, Barbara, 2009, , 6th edition, Wadsworth, Belmont. 27.Mitra, Barun, 2012, , Oxford University Press, New Delhi. 28.Pojman, Louis P., and Fieser, James 2012, , Seventh Edition, Wadsworth, Boston, U.S.A. 29.Solomon, Robert C., and Higgins, Kathleen, M. 2014,, 9th edition, Thomson Wadsworth, Belmont. 30.Wolff, Robert Paul, 2009, , 10th edition, Pearson Prentice Hall, New Jersey. سید حسن اسلامی: دانشیار دانشگاه ادیان و مذاهب. فصلنامه علمی ـ پژوهشی پژوهش نامه اخلاق 22 انتهای متن/
94/05/06 - 01:58
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 139]
صفحات پیشنهادی
اصول راهنما و ساختار مقالات اخلاقی نوشتن به مثابه فرآیند اقناع
اصول راهنما و ساختار مقالات اخلاقینوشتن به مثابه فرآیند اقناعنگارنده نخست منطق نگارش را به مثابه فرآیند اقناع بیان می کند و بر این باور است که نوشتن آکادمیک تلاشی برای اقناع مخاطبان متخصص و در نتیجه مستلزم تن دادن به قواعدی مشخص است بخش اول چکیده مقاله پیش رو می کوشد تا ماهیت مقنقد و بررسی نظریه اخلاق عرفی - بخش دوم و پایانی نسبت معرفت اخلاقی و معرفت دینی
نقد و بررسی نظریه اخلاق عرفی - بخش دوم و پایانینسبت معرفت اخلاقی و معرفت دینیاخلاق عرفی با محوریت عقل آدمی و تأکید بر استقلال آن صرفاً عقل و نه دین را مرجع نهایی معیارهای اخلاقی و هنجارهای حاکم بر صفات و رفتار آدمی می داند و نسبت معرفت اخلاقی و معرفت دینی عده ای معتقدند معرفتتاملی در روایت های علایم ظهور - بخش دوم و پایانی اخباری که پیش گویی حوادث آینده است
تاملی در روایت های علایم ظهور - بخش دوم و پایانیاخباری که پیش گویی حوادث آینده استیکی از مهم ترین علا مت ها که در شمار نشانه های حتمی ذکر شده و نزدیک ترین آن ها به ظهور به شمار می رود صدایی است که از آسمان شنیده خواهد شد برخی سفیانی را فرد خاصی نمی دانند بلکه احتمال میعوامل مؤثر بر دامنه اختیار - بخش دوم و پایانی آیندهنگری و عاقبتبینی
عوامل مؤثر بر دامنه اختیار - بخش دوم و پایانیآیندهنگری و عاقبتبینیهدف مقاله جلب توجه نمودن خوانندگان به مسئله دامنه اختیار عوامل مؤثر بر دامنه اختیار نحوه تأثیر این عوامل بر دامنه اختیار و اشاره به رهنمودهای مولوی برای رهایی از دام عوامل محدودکننده دامنه اختیار است ب عواملبایسته هاى تغییر سیاست جمعیتى با تأکید بر نقش رسانه ملى - بخش دوم و پایانی اصلاح نگرش زنان و دختران درباره بد
بایسته هاى تغییر سیاست جمعیتى با تأکید بر نقش رسانه ملى - بخش دوم و پایانیاصلاح نگرش زنان و دختران درباره بدن و زیبایى خودنظام جمهورى اسلامى ایران با گذشت بیش از بیست سال از اجراى سیاست تحدید و کنترل جمعیت با توجه به ملاحظات گوناگون اقتصادى اجتماعى فرهنگى سیاسى و امنیتى اینآیا فلسفه دانشی مخرب است؟ - بخش دوم و پایانی فلسفه یا معرفت شناسى؟
آیا فلسفه دانشی مخرب است - بخش دوم و پایانیفلسفه یا معرفت شناسى برخى از مخالفان فلسفه اسلامى فلسفه را دانشى آسیب زا و مخرب معرفى کرده آن را عارى از هرگونه کارکرد مثبت و فاقد هر نوع فواید علمى و معرفتى پنداشته اند ب مبدأ تصدیقى معرفت شناختى امکان وصول به معرفت یقینىویژگىهاى سیاستگذارى مطلوب جمعیت در ایران - بخش دوم و پایانی تأثیر سیاست هاى اقتصادى بر مقوله جمعیت
ویژگىهاى سیاستگذارى مطلوب جمعیت در ایران - بخش دوم و پایانیتأثیر سیاست هاى اقتصادى بر مقوله جمعیتدیدگاه هاى مطرح شده پیرامون افزایش جمعیت در قالب رویکردهاى سه گانه افزایش جمعیت به مثابه افزایش جویندگان رفاه افزایش جمعیت به مثابه افزایش نیروى انسانى در خدمت توسعه و افزایش جمعیجذاب ترین موضوع حوزه فلسفه - بخش دوم و پایانی رابطه شأن و ذى شأن
جذاب ترین موضوع حوزه فلسفه - بخش دوم و پایانیرابطه شأن و ذى شأنابن سینا رابطه جوهر و اعراضش را رابطه علت و معلول مى داند و به دوئیت وجودى جوهر و عرض قایل است درحالى که در تعابیر ملّاصدرا علاوه بر رابطه علیت دو نوع رابطه دیگر نیز بین جوهر و عرض طرح مى شود  تحدید نسل شیعه؛ تهدید جامعه ایران (علل کاهش جمعیت و پیامدهاى آن) - بخش دوم و پایانی خطرات سیاسى و امنیتى ناشی
تحدید نسل شیعه تهدید جامعه ایران علل کاهش جمعیت و پیامدهاى آن - بخش دوم و پایانیخطرات سیاسى و امنیتى ناشی از کاهش جمعیتکنترل جمعیت در ایران پیامدهاى ناگوارى را به ارمغان آورده که ازجمله تأثیرات آن در درازمدت مى توان به تضعیف نیروى دفاعى کشور کاهش نیروهاى جوانان و نخبه بر هممنزلت آب و تضمین منابع آبی برای توسعه از منظر آیات قرآن - بخش دوم و پایانی دانش هیدرولوژی یا آبشناسی
منزلت آب و تضمین منابع آبی برای توسعه از منظر آیات قرآن - بخش دوم و پایانیدانش هیدرولوژی یا آبشناسیآب از نگاه قرآن افزون بر ابزار قدرت وسیله تنبه نیز بوده است چنانکه امروزه آمار تلفات ناشی از سیل از زلزله بیشتر است وضعیت آب در جهان اگر کسی از فضا به زمین نگاه کند آنسکولاریزاسیون خانواده و تأثیر آن در کاهش جمعیت - بخش دوم و پایانی برهنگى و گسترش فحشا و کاهش نرخ جمعیت
سکولاریزاسیون خانواده و تأثیر آن در کاهش جمعیت - بخش دوم و پایانیبرهنگى و گسترش فحشا و کاهش نرخ جمعیتبه محض آنکه هر یک از اعضاى خانواده سکولار بفهمند در بى حیایى چه لذت هاى دنیایى پیدا و پنهانى وجود دارد هیچ مانعى نمى تواند آنها را از کسب حداکثرى آنها منصرف گرداند و این خود منجرمبانى دین شناختى - بخش دوم و پایانی ارتباط تنگاتنگ دنیا و آخرت
مبانى دین شناختى - بخش دوم و پایانیارتباط تنگاتنگ دنیا و آخرترسالت دین فقط این نیست که دستورهایى براى بعد از مرگ بدهد بلکه دین رفتارهاى دنیوى ما را هم سامان دهى کرده و با نظام تشریعى خود بشر را به راه سعادت راهنمایى مى کند رابطه دنیا و آخرت زندگى این دنیا بى ارتباط بابررسی ادله معتقدان به حجیت معرفت شناختی تجربه دینی - بخش دوم و پایانی علم حضوری دانستن تجربه دینی
بررسی ادله معتقدان به حجیت معرفت شناختی تجربه دینی - بخش دوم و پایانیعلم حضوری دانستن تجربه دینیمهم ترین نکته ای که باید مدافعان حجیت تجربه دینی به آن توجه کنند این است که در این بحث اگر طرف بحث ملحدان باشند که خدا را نمی پذیرند نمی توان به تجربه دینی تمسک جست درباره ابررسی جنگ نرم در آیات قرآن - بخش دوم و پایانی راهکارهای مقابله با جنگ نرم
بررسی جنگ نرم در آیات قرآن - بخش دوم و پایانیراهکارهای مقابله با جنگ نرمطراحان جنگ نرم با سرمایه گذاری بر افکار و اندیشه ها آسان تر و با شتاب بیشتر به اهداف و نتایج دست می یابند ج تهدید به زندان فرعون که نمونه بارز مستکبران تاریخ است حضرت موسی علیه السلام را تهدید بهنقد دیدگاه جعلى بودن برخى روایات تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه السلام - بخش دوم و پایانی بررسی روایت
نقد دیدگاه جعلى بودن برخى روایات تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه السلام - بخش دوم و پایانیبررسی روایت لیله المبیت و همراهى ابوبکر با پیامبر اکرم صبررسى ادلّه اى که علّامه شوشترى براى اثبات مجعول بودن روایات مورد بررسى این تحقیق ـ روایات منقول از تفسیر منسوب به امام حسن عسکرىمبانی فلسفی ـ سیاسی حاکمیت در اندیشه اسلامی و سکولار - بخش دوم و پایانی ارزشگذاری و فرجامگرایی در اندیشه اسل
مبانی فلسفی ـ سیاسی حاکمیت در اندیشه اسلامی و سکولار - بخش دوم و پایانیارزشگذاری و فرجامگرایی در اندیشه اسلامیبینش اسلامی تصویری از حاکمیت را ارائه می دهد که در آن ملت گرچه خود بر سرنوشت خویش حاکم می گردد اما در پدیداری این حکومت نگاهی به آسمان دارد و آن را از جانب خداوند تلدستاورد حافظان فرهنگ و تمدن ایرانی ـ بخش دوم و پایانی ده یک موقوفات کشور، برای رصدخانه مراغه
دستاورد حافظان فرهنگ و تمدن ایرانی ـ بخش دوم و پایانیده یک موقوفات کشور برای رصدخانه مراغهدستاوردهای تمدنی هر ملتی برای مردمش موجودیتی فراهم می سازد که شناخت آن بسی مهم است ازجمله این دستاوردها برای مردم ایران در دوره ایلخانی رصدخانه مراغه و ربع رشیدی بوده که در اثر همت مردا-
گوناگون
پربازدیدترینها