واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
محراب شکسته؛
لبخندی که مرگ را خجلتزده کرد
آری، مرگ آمد، اما این بار نیز خجلت زده شد. چون وقتى ضربت شمشیر به پیشانیش خورد، رضایتمندانه فرمود: فزت و ربّ الكعبة.
به گزارش سرویس دینی جام نیوز، همه از مرگ مى گریزند، اما او به استقبال مرگ مى شتافت. بارها و بارها از معركه هاى مرگبار، بى خیال و سبكبار، جان سالم بدربرده بود. در صحنه هاى هولناك، مرگ را به بازى مى گرفت. در لیلة المبیت که جوان بیست و سه ساله اى بیش نبود و در بستر مرگ به جاى پیامبر خدا صلی الله علیه وآله خوابید، و خود را مردانه به آغوش خطر انداخت و به چهره مرگ لبخند زد. در نبرد بدر، در جنگ احد، در كارزار خندق، در ماجراى فتح خیبر، در پیكار دشوار و خونین حنین، مرگ از آن همه شجاعت به حیرت افتاد و از شرم شجاعت او، سرافكنده از نزدش گریخت. مولای متقیان على علیه السلام آنچنان با مرگ خو گرفته و با آن آشنا و مانوس گشته بود كه مى فرمود: « و الله لابن ابى طالب انس بالموت من الطفل بثدى امه ؛ (نهج البلاغة، خطبه 5) به خدا سوگند كه انس و دوستى پسر ابوطالب با مرگ از انس كودك شیرخوار به سینه مادر، بیشتر است ». او خوب مى دانست كه سرانجام مرگ به سراغ او خواهد آمد، اما نه مرگ طبیعى. مى دانست كه كشته خواهد شد. این را از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله شنیده بود. در آخرین جمعه ماه شعبان، پیامبر صلی الله علیه وآله براى مردم خطبه خواند و در آن بیانات، پیرامون اهمیت ماه مبارك رمضان سخنان بسیار ارزشمندى ایراد فرمود. راوى این روایت كه خود اوست، فرمود: در پایان سخنان آن حضرت پرسیدم: یا رسول الله! برترین اعمال در این ماه كدام است؟ آن حضرت فرمود: یا اباالحسن! بهترین اعمال در این ماه خوددارى از كارهایى است كه خداوند ما را از انجام آنها بازداشته است. پیامبر صلی الله علیه وآله این را فرمود و گریست. حاضران و من در شگفت شدیم و پرسیدیم: یا رسول الله، براى چه گریه مى كنید؟ و او فرمود: براى آن گریه مى كنم كه مى دانم در ماه مبارك رمضان خون تو را مىریزند. گویا مى بینم در حالیكه در محراب نماز به عبادت ایستاده اى، شقى ترین افراد كه از قابیل - قاتل هابیل- و از آن تیره بختى كه شتر ثمود را كشت نیز شقى تر است، تو را مى كُشد. او همزاد و همگون همان كسى است كه شتر صالح را كشت. آن نابكار نگون بخت، ضربتى بر پیشانى تو وارد مى سازد كه محاسن تو را از خون پیشانیت رنگین مى كند.
وقتى پیامبر صلی الله علیه وآله این خبر را داد، او فقط از یك چیز نگران بود. لذا پرسید: یا رسول الله! در آن هنگام كه كشته مى شوم آیا دین من سلامت است؟ و وقتى پیامبر صلی الله علیه وآله به او مژده داد: آرى، چنان خواهد بود، نفسى به راحتى و رضایت كشید و خداى را سپاس گفت كه تا آخرین لحظه زندگى، بر دین حق خواهد بود. بالاخره مرگ آمد، درست همان طور كه پیامبر صلی الله علیه وآله پیشگویى فرموده بود، در سحرگاه نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرى، هنگام نماز و به دست تبهكارترین انسانها، با شمشیرى كه تیغه آن را به سمّى كشنده آب داده بودند، ضربتى كارى به پیشانیش فرود آمد و محاسن مباركش را از خون پیشانى رنگین ساخت. آری، مرگ آمد، اما این بار نیز خجلت زده شد. چون وقتى ضربت شمشیر به پیشانیش خورد، رضایتمندانه فرمود: « فزت و ربّ الكعبة ؛ (بحارالانوار: 42/239) به خداى كعبه سوگند كه رستگار شدم » . به یاد آورد كه در جنگ احد وقتى گروهى از مسلمانان شهید شدند، بر او سنگین آمد كه چرا سعادت شهادت نصیب او نگشته است، پیامبر صلی الله علیه وآله به او فرمود: تو نیز شهید خواهى شد اما به من بگو در هنگام شهادت صبر و شكیبایى تو چگونه خوهد بود؟ و او به پیامبر صلی الله علیه وآله عرض كرده بود: یا رسول الله! صبر هنگام نزول بلاست، این كه شما فرمودى، براى من بشارت است و جاى شكر و سپاس دارد. او از دیرباز، خواهان شهادت بود و اینك اندك اندك آرزوی او تحقق می یافت و بدانچه میخواست نزدیك می شد. خاك مرگ به روى كوفه پاشیده اند. از آسمان غم مى بارد. شهر یكپارچه نگران و ناراحت است. وقتى این صدا در شهر پیچید كه : «قتل امیرالمومنین» دست و پاى مردم سست شد، همان مردمى كه بارها امیر و امامشان از بى وفایى و پیمان شكنى و سست عهدى آنان شكایت مى كرد. شب پیش از ضربت خوردن، وقتى خوابى سبك او را در ربود، پیامبر صلی الله علیه وآله را در خواب دید و از آن مردم به آن حضرت شكایت كرد و عرض نمود: اى رسول خدا! چه نافرمانیها و دشمنیها كه از امت تو دیدم! پیامبر به او فرمود: نفرینشان كن. و او هم گفت: خدایا بهتر از اینان را نصیب من دار و بدتر از مرا بر اینان بگمار. و همین نیز شد. علی علیه السلام چنانكه خود می خواست به آرزویش رسید . به جوار خدا رفت و از رنج دشمنان دوستنما رست و در جوار حق آرمید اما عدالت، نگاهبان امین و برپادارنده مجاهد خود را از دست داد، و بییاور ماند. ستمبارگان از هر سو دست به حریم آن گشودند و به اندازه توان خود اندك اندك از آن ربودند، چندانكه چیزی از آن بر جای نماند. آنگاه ستم را برجایش نشاندند و همچنان جای خود را دارند تا خدا كی خواهد كه زمین پر از عدل و داد شود، از آن پس كه پر از ستم و جور شده است . آری چراغی را كه خدا برافروخت با دم سرد این و آن خاموش نگردد و هر روز فروغ آن افزونتر شود، و با گذشت زمان دوستی علی علیه السلام در دلها راه می یابد و بانگ ولایت او شبانه روز گوش شیعیان و دلبستگان وی را در بامداد و پیشین و شامگاه نوازش می دهد . علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام، سید جعفر شهیدی.
۱۶/۰۴/۱۳۹۴ - ۱۵:۵۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 96]