تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 15 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز، از آيين هاى دين است و رضاى پروردگار، در آن است. و آن راه پيامبران است. ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1838146599




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نکته سنجي هاي « زمخشري » در تفسير « کشاف


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نکته سنجي هاي « زمخشري » در تفسير « کشاف
نکته سنجي هاي « زمخشري » در تفسير « کشاف   نويسنده : *دکتر محمد فاضلي   چکيده :   «زمخشري » ( 538 هجري ) ابرمرد تفسير و حديث و نحو و بلاغت در جوار خانه خدا تفسيري به نام « کشاف » تأليف کرد که به گفته ي خودش « در بين تفسيرهاي بي شمار بي نظير است ». اين اثر گران سنگ که به نويسنده اش جاويدانگي با عزت بخشيد و هنوز در لطايف و اسرار قرآن حرف اول را مي زند ؛ نگارنده را بر آن داشت تا مقاله ي حاضر را به گوشه هايي از نکته ها و راز و رمزهاي قرآن در « کشاف » به ترتيب زير اختصاص دهد : 1 ـ در ارتباط با حضور يا غيبت « واو » عطف در جمله هاي مشابه . 2 ـ در ارتباط با همنوايي و دمسازي لفظ و معني. 3 ـ در ارتباط با لطايف تکرار. 4 ـ در ارتباط با فراهنجاري همنشيني و همخواني کلمات. 5 ـ در ارتباط با گزينش يکي از دو عضو خانواده ي لغت که در ظاهر از اَولويّت کمتري برخوردار است . $واژه هاي کليدي : « واو» عطف ـ لفظ و معني ـ تکرار ـ همنشيني و گزينش ابوالقاسم محمود بن عمر بن محمد بن عمر زمخشري ( 1) ملقب به «« جارالله » (2) که او را امام کبير مسلّم در تفسير و حديث و نحو و لغت و بلاغت (3) و فخر خوارزم (4) مي خوانند ، و توانمند در هر علم و دانش ، سرآمد در هوش و قريحه (5) به حساب مي آورند ؛ در سال (467 هـ ) در « زمخشر » خوارزم به دنيا آمد (6) و در شب عرفه ي سال (538 هـ ) در گرگان خوارزم درگذشت . (7) از خراسان و عراق و حجاز ديدن کرد و به هر جا روي مي نمود ، بزرگان و دانشوران به ديدارش مي شتافتند . (8) او بارها به زيارت خانه ي خدا شتافت و در آنجا مجاور شد ، شريف مکه سيد فاضل ، علي بن عيسي بن حمزه ي حسني ، مقدم او را گرامي مي داشت و از وي بهره مي گرفت . « شريف » اين علامه ي زائر را چنين مي ستايد. (9) جميع قُرَي الدنيا سوي القريه التي تبواها داراً فداءُ « زمخشَرا » و احر بان تُزهي « زمخشر » بامريء اذ عد في اسد الشّري زَمَخَ الشري (10) زمخشري در يکي از سفرهايش به حج با تشويق شريف مکه که او را مي گويد : « در غياب تو بر آن بودم تا به خوارزم آيم و مرا در رسيدن به غرض و مراد ياري دهيد » (11) تفسير نامور و بي نظير (12) خود را در جوار خانه ي خدا ، در طول دو سال و سه ماه (13) تحت عنوان « الکشاف عن حقائق غوامض التنزيل ، و عيون الاقاويل في وجوه التاويل » مي نويسد . خود وي تفسيرش را چنين معرفي مي کند .(14) ان التفاسير في الدنيا بلا عدد و ليس فيها ـ لعمري ـ مثل کشافي ان کنت تبغي الهدي فالزم قراءته فالجهل کالدّاء و الکشاف کالشافي اهميّت اين تفسير که جاودانگي با عزت زمخشري مديون آن است ، مرا بر آن داشت که گفتارم را به گوشه هايي از نکته سنجينها و راز و رمزهاي اين اثر گرانبها اختصاص دهم؛ زيرا « هو المِسکُ ما کرّرته يتضوَّع »(16) اين نکته سنجي ها را در مقاله ي حاضر ، مي توان در مسائل زير محصور کرد : مساله ي اول : در ارتباط با حضور « واو » عطف يا غيبت آن در جمله هاي مشابه است ، مانند آيا ت زير : الف ) و اذ نجيناکم من آل فرعون يسومونکم سوء العذاب يذبحون ابناء کم و يستحيون نساء کم و في ذالکم بلاء من ربکم عظيم (بقره / 49 ) ب ) و اذا انجيناکم من آل فرعون يسومونکم سوء العذاب يقتلون ابناء کم و يستحيون نساء کم و في ذالکم بلاء ... ( اعراف / 141) ج ) و اذ قال موسي لقومه اذکروا نعمه الله عليکم اذا انجاکم من آل فرعون يسومونکم سوء العذاب و يذبحون ابناء کم و يستحيون نساء کم و في ذالکم بلاء ... ( ابراهيم / 6 ) چنان که ملاحظه مي شود مضامين هر سه آيه ، يکي است با تفاوتهاي بسيار جزئي از جمله : 1 ـ فعل نجات در آيه ي « بقره » ، « نجيناکم » و در « اعراف » ، « انجيناکم » و در « ابراهيم » ، « انجاکم » است . 2 ـ فعل پس از « سوء العذاب » در سوره ي « اعراف »، «يقتلون» و در دو سوره ي ديگر، « يذبّحون » است . 3 ـ فعل « يُذبّحون » تنها در سوره ي ابراهيم همراه حرف عطف آمده است . « زمخشري » در ارتباط با مسأله ي « فصل و وصل » در اين آيات و نکته ي نهفته ي آن چنين متذکر مي شود: در صورتي که فعل پس از « سوء العذاب » فاقد « واو » عطف باشد ، آن را تفسير و توضيح « سوء العذاب » مي گيريم، و در صورت حضور « واو » عنايتي بيشتر متوجه معطوف خواهد بود و به منزله ي فردي بارز از جنس عذاب که تفوّقي آشکار دارد ، و گويا مي توان جنسي ديگر به حساب آورد ، تلقي مي شود . اين عنايت بيشتر محصول حضور « واو » عطف است و بس . (17) سخن « زمخشري » در اين مورد نکته اي زيبا و لطيفه اي مطبوع است . و از وي براي رمزگشاييهايش به « لله درّه » ياد مي کنيم . شبيه نکته ي « جارالله » را در « معاني القرآن » « فرّاء » مي توان ديد ، نص عبارت وي چنين است : « فمعني الواو انهم يمسهم العذاب غير التذبيح ، کانه قال : يعذبونکم بغير الذبح و بالذبح . فاذا کان الخبر من العذاب او الثواب مجملاً في کلمه ثم فسرّته فاجعل بغير الواو ، فاذا کان اولّه غير آخره فبالواو » (18) خلاصه ي کلام « فرّاء » آن است که در صورت حضور « واو » عطف، عذاب فرعون تنها در «معطوف» محصور نمي شود . بر خلاف حالت غيبت « واو » که عبارت پس از « سوء العذاب »، بيان و تفصيل به حساب مي آيد و در ظاهر چيزي جز « تذبيح » نباشد . اين دو قرآن شناس برجسته اگر چه با اين نکته سنجي خويش ، دري بر روي يکي از لطايف کلام الهي گشوده اند، اما هنوز مطلب به پايان نيامده و پرسش هاي زير در اين ارتباط بي جواب مانده است : اولاً، هر سه آيه يک مطلب را ارائه مي دهند و يک خبر را گزارش مي کنند و آن برخورد ستمگرانه و سخت فرعون با بني اسرائيل است. ترديدي نيست اين برخورد يا محصور در « ذبح فرزندان » بني اسرائيل بوده که تناسب با حضور « واو » ندارد ؛ يا محدود به آن نيست و حضور « واو » را مي طلبد . بنابراين حضور و غيبت «واو » هر دو ـ در اين آيات چه معني دارد ؟ ثانياً ، چرا حضور « واو » به آيه ي سوره ي « ابراهيم » اختصاص يافته است ؟ شايد در پاسخ اين پرسش ها بتوان چنين اظهار نظر کرد . در مجموع آيات ، انحصار واقعي عذاب فرعون در« تذبيح » مورد نظر نيست ، زيرا در واقع فرعون جز « ذبح فرزندان » ستمهاي زياد ديگري را روا مي داشت، بنابراين حذف « واو » در آيات مربوطه ، تنها يادآوري مساله ي « تذبيح » است و اکتفا بدان ، نه انحصار واقعي چنان که ظاهر ساختار جمله آن را نشان مي دهد . اما حضور « واو » در آيه ي ابراهيم که موسي در آن قومش را مخاطب قرار مي دهد تا عذاب هاي گذشته ي فرعون را ـ که چشيده اند و کشيده اند ـ در برابر چشم آورند و نعمت خدا را ارج نهند، براي يادآوري همه ي ستمها است به صورت مجمل و مفصّل . مسأله ي دوم : از نکته ها ، در ارتباط با همنوايي لفظ و معني است . « زمخشري » ذيل آيه ي : « فکبکبوا هم و الغارون » ( شعراء /24 ) که استقرار خدايان دروغين و پيروانشان را در دوزخ گزارش مي کند ،چنين مي آورد: واژه «کبکبه» تکرار شده ي کلمه ي «کبّ» به معني بر روي زمين غلتيدن است. اين تکرار حرف يا واج از اين روي صورت گرفته است تا تکرار مصداق و معني را نشان دهد و با آن هماهنگ گردد ، گويا آلهه و پيروانشان در ورود به دوزخ مکرر بر روي مي غلتند تا آنگونه در قعر آن جاي مي گيرند . (19) مساله ي سوم : در ارتباط با لطايف تکرار است . « زمخشري » ذيل آيه ي : « شهدالله انه لا اله الله الا هو و الملائکه و اولوالعلم قائما بالقسط لا اله الا هو العزيز الحکيم » (آل عمران / 8 ) تکرار « لا اله الا هو » را چنين توجيه مي کند : اولي براي اثبات وحدانيت و اختصاص آن به ذات الهي است ، دومي : که ذکرش پس از خبر اثبات وحدانيت و عدل آمده ـ اختصاص هر دو صفت مذکور را جمعاً به خدا نشان مي دهد. سپس وي دنباله ي آيه را : « العزيز الحکيم » موّيد نکته ي فوق به حساب مي آورد . زيرا « عزيز » به معني متفرد و غير مغلوب است، و « حکيم » به معني آن که کارهايش بر مبناي حکمت و داد باشد و از عدل در امور روي برنتابد . (20) نگارنده در اين مورد مي افزايد : نکته ي جالب توجه در اين است که خداوند پس از اثبات وحدانيت و تفرّد براي خويش ، صفت عدل را پيش مي کشد و بر حضور آن، خود ، فرشتگان و صاحبان علم و معرفت را گواه مي گيرد . زيرا معمولاً تجربه نشان داده است که شخص متفرّد و بي رقيب ديري نمي پايد که گرفتار خودبيي و کبر و غرور و زورگويي مي گردد، و قوانين و مقررات را زير پا مي گذارد و به تعدي و تجاوز به حقوق ديگران روي مي آورد ، چنان که امروز آن را از قدرت هاي بي رقيب جهاني مي بينيم، اما خداوند که آفريدگار عالم است و خالق زمين و آسمان، در جاي ديگر مي نشيند ؛ او برپاي دارنده ي عدل و قسط است و حيات بخش آنها، رمز عدل و داد است و متجلي در آن صفات . ديگر نکته ي جالب ، عرضه ي « تفرد وحدانيت » و « عدل و قسط » در اسلوب کنايي در پايان آيه است که معمولاً برهاني بلاغي محسوب مي شود و بليغ تر از تصريح . مسأله ي چهارم : در راستاي فراهنجاري همنشيني و همخواني کلمات در نظم کلام است از آن جمله آيه ي : « الذي جعل لکم الليل لتسکنوا فيه و النهار مبصراً ان الله لذو فضل علي الناس و لکنَّ اکثر الناس لا يشکرون » (مؤمن / 61 ) « زمخشري » ذيل اين آيه نکات زير را يادآور مي شود : الف ) « ابصار » ـ بينا شدن ـ در حقيقت صفت مردمان در روز است نه خود « روز » بنابراين اسنادش به « نهار » مجاز است . ب ) « ليل و نهار » با در نظر گرفتن و ملحوظ داشتن همنشيني « لتسکنوا فيه » و « مبصراً» که اولي به صورت « مفعول له » و دومي به صورت « حال » آمده است ، داخل در صنعت مقابله اند که شکل با هنجار و روشن آن در ظاهر ، همخواني و همرنگي عبارات پشت سر« ليل » و « نهار » است ، بدين معني که هر دو در قالب « حال » چون « ساکناً » و « مبصراً » يا در قالب «مفعول له » چون : « لتسکنوا فيه » و « لتبصروا فيه » آورده شوند . «زمخشري » راز و رمز اين ناهنجاري ظاهري را چنين بيان مي کند : عبارتها هر چند به ظاهر همخواني و همگرايي ندارند ؛ اما در معني همخواني آنها موجود است و از اين جهت « مقابله » برقرار. ديگر اين که چنانچه به منظور همخواني عبارت ها، فراهنجاري شکلي آنها از بين مي رفت ، هر دو در اين صورت حالت حقيقت يا مجاز را مي يافتند . در صورت اول که « مبصراً » به « لتصبروا فيه » تغيير شکل دهد ، فصاحت و بار معني اسناد مجازي از بين مي رود ؛ و در صورت دوم که « لتسکنوا فيه » به « ساکنا » مبدل گردد ، اختلاط حقيقت و مجاز و عدم تشخيص آنها از يکديگر پيش مي آيد ، زيرا « ساکنا » هم از سر حقيقت مي تواند براي ليل به کار رود و هم از سر مجاز (21) « زمخشري » در ذيل همين آيه بيرون از نکته ي فراهنجاري ظاهري ، به نکاتي ديگر نيز اشاره دارد از جمله انتخاب « لذو فضل » به جاي « مفضل » و « متفصل » و ديگر جانشين کردن « اکثر الناس » به جاي « اکثرهم » . باعث اولي را ملحوظ داشتن فضلي نامحدود که با هيچ فضلي برابر نباشد مي داند که جز از راه اضافه تحقق نيابد ، همچنان که موجب دوم را که تکرار انسان است ، تخصيص کفران نعمت پروردگار به وي به حساب مي آورد . (22) مسأله ي پنجم : نکته سنجي در راستاي گزينش يکي از دو عضو خانواده ي لغت است که به ظاهر از اولويتي کمتر برخوردار مي باشد ، از آن جمله آيه ي : « فلعلّک تارک بعض ما يوحي اليک و ضائق به صدرک ان تقولوا لو لا انزل عليه کنزٌ او جاء معه ملک انما انت نذيرٌ و الله علي کل شيءٍ وکيل » (هود / 12) آيه در ارتباط با کافراني است که از سر عناد و لجاج ، نه طلب هدايت و راهنمايي ، آياتي را از پيامبر چون فرو فرستادن گنج و فرشته از آسمان ، مي طلبيدند و رسول خدا از در ميان گذاشتن آيات هدايت و دعوت الهي و گفتمان با چنين کوردلان و خفته خردان کراهت داشتند . در اين آيه چنان که ملاحظه مي شود، واژه ي « ضائق » که از ريشه ي « ضِيق » آمده، در مقايسه با « ضيّق » که تقريباً هم معني هستند ـ از شهرتي کمتر برخوردار است و در استعمال و تداول مردم تا حدودي محجوب و دور از دسترس ، و از سوي ديگر جز اين يک مورد در قرآن نيامده است . « زمخشري » به اقتضاي شيوه ي کارش در نکته سنجي ها و زيبايي شناسي هاي تفسيرش ، در کنار گزينش « ضائق » به جاي « ضيّق » در اين آيه توقف مي کند و علت گزينش را در اصول زير جستجو مي نمايد : الف ) « ضائق » و « ضيق » هر چند عضو يک خانواده اند و صفتهاي فاعلي به ظاهر يکسان ؛ اما آنها در حقيقت دو تا ساخت متفاوت هستند با ابعاد مختلف در معني . ب ) « ضائق » ساختي است که اصالت و ريشه در اسم فاعل دارد با القاي مفهومي حدوثي و ناپايدار در زماني محدود ؛ ولي « ضيق » ساختي است با پايه و مايه اي از صفت مشبّهه و مضموني نسبتاً استمراري و فراحدوثي . از آنجا که کراهت رسول خدا از روبرو شدن و گفتگو با کفار و سيه دلان در مقاطعي خاص عارضي است و او بالطبع بر راهنمايي و دعوت گم گشتگان و کوردلان پاي مي فشارد و حريص مي باشد ، چنان که نظاير « افانت تکره الناس حتي يکونوا مومنين » ( يونس / 99 ) و « ما عليک الا يزکي » ( عبس / 7 ) از آن خبر مي دهد ؛ بنابراين گزينش « ضائق » به جاي « ضيّق » در آيه ي مورد نظر ، زيبا و بليغ آمده است که عروض و حدوث حالت نادر رسول خدا را در اين گاه به خوبي منعکس مي سازد . « زمخشري» آنگاه در تاييد رمزگشايي خويش ، نمونه هايي را در مورد تفاوت ابعاد معنوي امثال اين دو ساختار و دو وزن ارائه مي دهد . (23) پي نوشت ها:   1 ـ وفيات الاعيان 168/5 در طبقات المفسرين 315/2 به جاي « عُمَر » دوم از سر اشتباه « احمد » آمده است . 2 ـ انباه الرواه علي انباه النحاه 268/3 . 3 ـ وفيات الاعيان 168/5 4 ـ انباه الرواه 268/3 . 5 ـ بغيه الوعاه في طبقات اللغويين و النحاه 279/2. 6 ـ انباه الرواه 266/3 زمخشري از زادگاهش چنين ياد مي کند : دهي گمنام از روستاهاي خوارزم ، از پدر ـ خداوند او را رحمت کناد ـ شنيدم که عربي گذارش به آن ده افتاد . از اسم ده و کدخدايش پرسيد : گفتند : ده « زمخشر » و کدخدا « ردّاد » است . اسامي را خوش نيامد و گفت : « خيري در ( شر ) و ( رد ) نمي بينم » . سپس از آنجا دور شد . ( وفيات 171/5 معجم البلدان 147/3 ) در ماخذ اخير اسم کدخدا « رداء » ذکر و ضبط شده است . 7 ـ معجم الادباء 129/9 الکامل في التاريخ 97/11 . 8 ـ انباه الرواه 266/3 بغيه الوعاه 279/2 معجم الادباء 126/19 مختارات شعراء العرب، مقدمه محقق ، به نقل از« مناقب الادباء» ابن الانباري . به گفته ي « ياقوت » هنگامي که « زمخشري » سر راهش به حج وارد بغداد مي شود، شريف ابوالسعادات هبه الله بن الشجري ( 450 ـ 542 هـ ) از نوادگان علي ابن ابيطالب و فضلاي نامدار روزگار ـ به ديدارش مي آيد و مقدمش را گرامي مي شمارد ، ميهمان تازه وارد را به ابياتي از جمله بيت زير از « متنبي » مي ستايد : و استکثر الاخبار قبل لقائه فلما التقينا صغر الخبر الخير پيش از ديدار ، وصفها و گزارشها را عظيم مي شمريدم ، چون ديدار دست داد تجربه و مشاهده ، شنيدنيها را خوار داشت . اما در نقل از « مناقب الادباء » اين زمخشري است که به ديدار « ابن الشّجري » مي رود . 9 ـ انباه الرّواه 266/3 و 268 . 10 ـ ترجمه ي اشعار : همه ي روستاهاي دنيا به جز آنچه « محمود » در آن جاي گرفت ، فداي « زمخشر» باد . 11 ـ مقدمه ي « کشاف » از خود زمخشري. 12 ـ وفيات الاعيان 168/3. 13ـ مقدمه ي « کشاف ». 14 ـ معجم الادباء 129/19. 15 ـ ترجمه ي اشعار : تفسيرها در دنيا اگر چه بي شمارند؛ به جان خود قسم « کشّافم » را ندارند. اگر هدايت جويي خواندنش را درياب ناداني ، درد و «کشاف» هست درمان. 16 ـ شرح جامي بر کافيه ي ابن حاجب ، ص 20، صورت کامل بيت چنين است : اعد ذکر نعمان لنا ان ذکره هو المسک ما کررته يتضوع ترجمه ي شعر : سخن از « نعمان» را دوباره بازگوي که يادش مشکي است؛ هر چه تکرار کني بوي خوش مي پراکند . 17 ـ کشاف 540/2 . 18 ـ معاني القرآن 68/2 ـ 69 . 19 ـ کشاف 322/3. 20 ـ همان 346 ـ 344/1. 21 ـ همان 176/3. 22 ـ همان 176/3. 23 ـ همان 382/2. *استاد زبان و ادبيات عرب دانشگاه آزاد اسلامي واحد مشهد   منابع و مآخذ : 1 ـ الاعلام : خير الدين الزَّکي ، دارالعلم للملايين ، بيروت، لبنان ، چاپ ششم ، 1984 م. 2 ـ انباه الرواه علي انباه النجاه ، جمال الدين ابوالحسن علي بن يوسف القفطي، تحقيق محمّد ابوالفضل ابراهيم. دارالفکر العربي ، قاهره ، چاپ اول ، 1406 هـ ، 1986 م. 3 ـ بغيه الوعاه في طبقات اللغويين و النحاه جلال الدين عبدالرحمن السيوطي، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم ، المکتبه العصريه ، صيدا، بيروت ، 1419 هـ 1988 م. 4 ـ طبقات المفسّرين ، شمس الدين محمد بن علي بن احمد الدّاوودي ، دارالکتب العلميه ، بيروت ، لبنان ، بي تا. 5 ـ الفوائد الضيائيه ، معروف به شرح جامي بر «کافيه» ابن الحاجب، عبدالرحمن جامي ، طبع محمد کاظم، ايران، بي تا. 6 ـ الکامل في التاريخ عزّالدين ابوالحسن علي بن ابي الکرم محمد بن محمد بن عبدالکريم بن عبدالواحد الشيباني المعروف به « ابن الاثير » دار صادر ، بيروت ، بي تا. 7 ـ الکشّاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الاقاويل في وجوه التاويل: الامام جارالله محمود بن عمر الزمخشري ، افست ايران ، بي تا. 8 ـ مختارات شعراء العرب ، ابن الشجري هبه الله ، ابوالسّعادات ، تحقيق علي محمد البحاوي ، دارالجيل ، بيروت ، 1412 هـ 1992 م. 9 ـ معاني القرآن: ابوزکريا ، يحيي بن زياد الفرّاء دارالسرور ، بيروت ، لبنان ، بي تا. 10 ـ معجم الادبا: شهاب الدين ياقوت بن عبدالله الحموي رومي بغدادي ، دارالفکر ، بي تا. 11 ـ معجم البلدان ، ـــــــــ ، داراحياء التراث العربي ، بيروت ، لبنان ، 1339 هـ ، 1979 م. 12 ـ وفيات الاعيان و انباء ابناء الزمان : ابوالعباس شمس الدين احمد بن محمد بن ابي بکر بن خلکان تحقيق دکتر احسان عباس ، دارالثقافه، بيروت ، 1968 م. منبع:نشريه پايگاه نور شماره 22 /ن  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1830]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن