تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 5 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس با يقين بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم را قرائت كند، كوه‏ها به همراه او تسبيح م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1844682939




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ماهیت «اضلال از جانب خدا» در قرآن کریم


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
ماهیت «اضلال از جانب خدا» در قرآن کریم
«هدایت» و «ضلالت» از سوی خدا ازجمله مباحث توحید افعالی است. هدایت منسوب به خداوند چند گونه است که از جمله آنها هدایت تکوینی است که شامل همه موجودات می‌شود و هدایت تشریعی که ضد ندارد (اضلال).

خبرگزاری فارس: ماهیت «اضلال از جانب خدا» در قرآن کریم



چکیده «هدایت» و «ضلالت» از سوی خدا ازجمله مباحث توحید افعالی است. هدایت منسوب به خداوند چند گونه است که از جمله آنها هدایت تکوینی است که شامل همه موجودات می‌شود و هدایت تشریعی که ضد ندارد (اضلال)؛ زیرا هیچ‌گاه خداوند حکیم با وضع قوانین، موجبات گمراهی بندگان را فراهم نمی‌کند. در مقابل هدایت تکوینی خدا، اضلال تکوینی است، که به‌معنای اضلال کیفری محقق می‌شود، نه ابتدایی و بدوی. شبهه چرایی اضلال از سوی خدا، پاسخ‌هایی را می‌طلبد که در آنها از زاویه‌های مختلف، حقیقت اضلال تبیین شده است: فعل ازاغه همان اضلال است، سقوط از آسمان توحید به‌دلیل شرک، به خود وانهاده شدن به‌دلیل طغیان، شرح صدر در کفر به‌دلیل ارتداد، طبع و مُهر بر قلب به‌دلیل نقض میثاق و قتل انبیا، عدم تلاش انسان برای رشد معنوی و پرهیز از اعتصام به خدا، همگی عبارت اخرای اضلال از جانب خداست که به شکل‌های مختلف و دلایل گوناگون شرح داده شده است. واژگان کلیدی هدایت، اضلال، ازاغه، ختم، طبع. طرح مسئله هدایت منسوب به خداوند در قرآن کریم، انواعی دارد که در ذیل به چند نمونه اشاره می‌شود: 1. هدایت تکوینی که شامل تمام موجودات می‌شود: ... رَبُّنَا الَّذی أ‌َعطى کُلَّ شَیء‌ٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدَى. (طه / 50) خدای ما کسی است که خلقت خاص هر پدیده را به آن عطا کرده، آنگاه او را هدایت کرد. این نوع هدایت، تبیین نوع هستی و هدایت موجودات است که برایش ضد و نقیضی معنا ندارد. 2. هدایت تشریعی و قانون‌گذاری؛ این نوع هدایت با ارسال انبیا و نازل کردن کتاب‌ها که شامل قوانین تکامل‌ساز است، محقق می‌شود: شَهرُ رَمَضانَ الَّذی أ‌ُنز‌ِلَ فیهِ القُرآنُ هُدىً لِلنّاس‌ِ ... . (بقره / 185) ماه رمضانی که در آن قرآن به‌عنوان هدایت مردمان نازل شده است. وَأ‌َنزَلَ التَّوراةَ وَ الإِنجیلَ مِن قَبلُ هُدًى لِلنّاس‌ِ ... . (آل‌عمران / 4) و خداوند از پیش از آن، تورات و انجیل را به‌عنوان هدایت مردم نازل کرد. از منظری دیگر می‌توان هدایت انسان از سوی خداوند را به ابتدایی و عام و نیز هدایت خاص تقسیم نمود. هدایت عام، ارائه طریق خیر است: «إ‌ِنّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إ‌ِمّا شاکِراً و إ‌ِمّا کَفوراً؛ ما قطعاً راه را به انسان نشان دادیم، خواه شاکر و یا کافر بشود.» (انسان / 3) هدایت خاص شامل کسانی است که ندای خداوند را لبیک گفته‌اند: «ز‌ِدناهُم هُدى.» (کهف / 13) هدایت تشریعی خدا، ضد و نقیض ندارد؛ زیرا خدایی که انسان را برای کمال آفریده و کمال انسان و اتمام حجت با او وابسته به پیمودن طریق کمال است، قطعاً خداوند اسباب و زمینه‌های آن را با ارسال انبیا و رسولان فراهم می‌کند. هدایت تشریعی گرچه دارای مقابلی است به‌نام اضلال تشریعی، یعنی قانون‌گذاری زیان‌بار و شقاوت‌مندانه، ولی هرگز اضلال تشریعی به ساحت قدس الهی منسوب نخواهد بود که خدا دعوت به زشتی کند یا از نیکی نهی نماید یا قانونی وضع کند که به حال فرد یا جامعه خسارت‌بار باشد ... تنها اضلالی که به خداوند سبحان استناد دارد، اضلال تکوینی است و آن‌هم نه اضلال ابتدایی و اغوای بدوی، بلکه اضلال کیفری که مترتب بر ضلالت بدوی و گمراهی خود انسان با اراده و اختیار می‌باشد ... . (جوادی آملی، 1363: 51) این نوشتار عهده‌دار تفسیر ماهیت اضلال از سوی خداست که بعد از تبیین شبهه اضلال، پاسخ‌هایی را از قرآن و تفاسیر همراه با نقد، ارائه خواهیم کرد. تبیین شبهه اضلال از جانب خداوند خداوند در قرآن کریم، گمراهان و گمراه‌کنندگان را محکوم کرده است: ـ «غَیر‌ِ المَغضُوب‌ِ عَلَیهم وَ‌ لَا الضّالّینَ؛ (ما را به راه راست هدایت کن ...) نه راه آنان‌که غضب‌شدگان‌اند و نه راه گمراهان.» (حمد / 7) ـ «وَ أ‌َضَلَّ فِرعَونُ قَومَهُ وَ ما هَدَى؛ و فرعون قوم خود را گمراه کرد و هدایت نکرد.» (طه / 79) ـ «وَ لَقَد أ‌َضَلَّ مِنکُم جبلاً کَثیراً ... ؛ و شیطان گروه زیادی از شما را گمراه کرد.» (یس / 6) ـ «وَ لا تَتَّبِعوا أ‌َهواءَ قَوم‌ٍ قَد ضَلّوا مِن قَبلُ وَ أ‌َضَلّوا کَثیراً؛ پیروی از هواهای جمعیتی نکنید که قبل از آن گمراه شدند و انبوهی را گمراه کردند.» (مائده / 77) هر گمراه کردنی، ستم محسوب می‌شود و ساحت خداوند مبرا از ظلم است: ـ «إ‌ِنَّ اللهَ یأمُرُ بِالعَدل‌ِ وَ الإِحسان‌ِ ... ؛ حتماً خداوند به عدل و احسان فرمان می‌دهد.» (نحل / 90) ـ «إ‌ِنَّ الله لا یظلِمُ النّاسَ شَیئاً ... ؛ خداوند ذره‌ای به مردمان ظلم نمی‌کند.» (یونس / 44) ـ «... وَ لا یظلِمُ رَبُّکَ أ‌َحَداً؛ خداوندِ تو به احدی ظلم نمی‌کند.» (کهف / 49) با این وصف، چرا خداوند اضلال را در برخی آیات به خود نسبت می‌دهد؟ آیاتی چون: ـ «قُل إ‌ِنَّ اللهَ یُضِلُّ مَن یشاءُ ... ؛ بگو خداوند هرکس را اراده کند، گمراه می‌کند.» (رعد / 27) پاسخ به این شبهه را در چند محور و با تبیین رابطه اضلال با برخی عناوین دیگر مانند ازاغه، سقوط از آسمان توحید، به خود رها شدن و ... جستجو می‌کنیم. پاسخ‌هایی به شبهه اضلال از سوی خداوند قبل از پرداختن به پاسخ‌ها، یادآور می‌شویم که «اضلال از سوی خدا» چند گونه تصور می‌شود: 1. اضلال تشریعی؛ یعنی خداوند با قانون‌گذاری ناصواب، مردم را گمراه کند. این در حق او محال است. 2. اضلال تکوینی ابتدایی؛ یعنی بدون هیچ تقصیری از سوی بنده، خداوند او را گمراه سازد. این هم در حق او محال است. 3. اضلال کیفری؛ مقصود از اضلال خدا در این نوشتار، این نوع است که تشریح خواهد شد. پاسخ‌های پیش ‌رو، نگاه به ماهیت اضلال از زاویه‌های مختلف است که خداوند با آوردن آیات مختلف آن را تشریح کرده است. نخست دیدگاه‌های مفسران را در تحلیل رابطه اضلال و ازاغه ذکر کرده و در پایان، تحلیل نموده و نظر نهایی ذکر می‌شود. پاسخ اول: تشریح ماهیت اضلال در قالب تبیین حقیقت «زیغ» از کاربردهای «زیغ» و «ازاغه» به‌دست می‌آید که ازاغه همان اضلال است و اضلال، بعد از انتخاب ضلالت از سوی انسان است. «زیغ» بازگشت و انحراف از پایداری بر راه مستقیم است: «الزَّیغُ المَیلُ عَنِ الإِستِقامَةِ.» (راغب، 1392: 222) نقطه مقابل استقامت، «زیغ» است: فَلَّمّا زاغوا أ‌َزاغَ اللهُ قُلوبَهُم ... . (صف / 5) پس چون میل به انحراف یافتند، خداوند قلب‌هاشان را از حق منحرف کرد. این آیه راجع به آزاررسانی فراوان قوم عصیانگر حضرت موسی(علیه السلام) است که با وجود علم و آگاهی، بر عصیان خود اصرار داشتند. در واقع قابلیت تداوم پویش راه مستقیم در این جمعیت نابود شد و منحرف شدند. چنین جمعی را خداوند ـ تحت شرایطی ـ به حال خود رها می‌کند. ازاین‌رو اشتداد انحراف (ازاغه) به خدا نسبت داده شده است؛ همچون فردی که از لب بام خود را پرتاب می‌کند، که رها کردن او مساوی با سقوط و ادامه زیغ است. البته نباید گمان شود که «ازاغه» از سوی خداوند مانند این است که مثلاً فردی خودش را زخمی کرده و احتمال سلامت دارد، ولی او را می‌کشند. چگونه می‌توان پذیرفت که فردی از جاده منحرف شود و خداوند او را در تداوم انحرافش امداد نماید؟ در تفسیر تبیان آمده است: وَ المَعنی إ‌ِنَّهُم لَمّا ذَهَبوا عَن طَریق‌ِ الحَقِّ وَ مالوا إ‌ِلى طَریق‌ِ الباطِل‌ِ أ‌َزاغَ اللهُ قُلوبَهُم بمَعنَی إ‌َنَّهُ حَکمَ عَلَیها بالزَّیغ‌ِ وَ المَیل‌ِ عَن‌ِ الحَقِّ. (طوسی، 1341: 9 / 474) پس صاحب تبیان، «ازاغه» را به‌معنای حکم خدا در باب «زیغ» گرفته است. صاحب مجمع البیان می‌گوید: أی فَلَمّا مالوا عَن‌ِ الحَقِّ وَ الإِستِقامَةِ خَلّاهُم وَ سوءَ اختِیار‌ِهِم وَ مَنَعَهُمُ الأَلطافَ الَّتی یَهدی بِها قُلوبَ المُؤمِنینَ کقَولِهِ وَ مَن یُؤمِن بِاللهِ یَهدِ قَلبَهُ عَن أ‌َبی مُسلِم‌ٍ. (طبرسی، 1403: 5 / 279) ایشان رها کردن آنان‌که لیاقت هدایت یافتن را نداشتند، یعنی عدم فعل هدایت خدا را به‌معنای «ازاغه» گرفته است؛ ازاغه و اضلال یعنی منع لطف هدایتی. طبری در جامع البیان می‌نویسد: (فَلَّمّا زاغوا أ‌َزاغَ اللهُ قُلوبَهُم) یَقولُ فَلَمّا عَدَلوا وَ جاروا عَن قَصدِ السَّبیل‌ِ أ‌َزاغَ اللهُ قُلوبَهُم. یَقولُ أ‌َمالَ اللهُ قُلوبَهُم عَنهُ. (طبری، 1412: 28 / 57) در المیزان آمده است: وَ إ‌ِزاغَتُهُ تَعالى، إ‌ِمساک رَحمَتِهِ وَ قَطعُ هِدایَتِهِ عَنهُم کما یُفیدُهُ التَّعلیلُ بقَولِهِ (وَ اللهُ لایَهدى القَومَ الفاسِقینَ) حَیثُ عَلَّلَ الإِزاغَةَ بعَدَم‌ِ الهِدایَةِ وَ هِیَ إ‌ِزاغَةٌ عَلى سَبیل‌ِ المُجازاةِ وَ تَثبیتٌ لِلزَّیغ‌ِ الَّذی تَلَبَّسوا بِهِ أ‌َوَّلاً بسَبَبِ فِسقِهِمُ المُستَدعی لِلمُجازاةِ کما قالَ اللهُ تَعالى: (یُضِلُّ بهِ کثیراً وَ یَهدی بهِ کثیراً وَ ما یُضِلُّ بِهِ إ‌ِلَّا الفاسِقین) وَ لَیسَ بِإ‌ِزاغَةٍ بَدئِیَّةٍ وَ إ‌ِضلال‌ٍ إ‌ِبتِدائی‌ٍ‌ّ لا یَلیقُ بِساحَةِ قُدسِهِ تَعالى ... . (طباطبایی، 1430: 20 ـ 19 / 194) ایشان ازاغه را امساک رحمت هدایت دانسته و آن را مجازات فسق برمی‌شمرد. ایشان همچنین معتقدند این ازاغه، ابتدایی نیست. صاحب اطیب البیان، ازاغه و به خود رها شدن و به ضلالت افتادن را در تفسیر «ازاغ الله» آورده است: «أَزاغَ اللهُ قُلوبَهُم، خداوند آنها را رها فرمود و از هدایت به ضلالت افتادند.» (طیب، 1378: 12 / 513) یکی از مفسران نیز چنین می‌نویسد: «أَزاغَ اللهُ»، برگردانید خدای، «قُلوبَهُم» دل‌های ایشان را از استقامت یقین؛ یعنی منع الطاف خود نمود و ایشان را در بادیه خذلان فروگذاشت تا در طریق ضلالت بمانند و به صراط مستقیم نرسیدند. (کاشانی، 1336: 9 / 262) بنابراین منع لطف هدایت، هسته اصلی کلام صاحب تفسیر است. میبدی ایجاد شک در قلب منحرفان را به خداوند نسبت داده است: فَلَمّا زاغوا أی عَدَلوا عَن أ‌َحکام‌ِ الشَّریعَةِ ‌ِبارتِکابِ ما نُهوا عَنهُ مِنَ المَحظوراتِ وَ تَرک ما أ‌ُمِروا بهِ مِنَ الواجباتِ، أ‌َزاغَ اللهُ قُلوبَهُم ‌ِبأ‌َن خَلَقَ فیها شَکاً وَ ضَلالَةً وَ أ‌َمالَها عَن‌ِ الهُدى عُقوبَةً لَهُم عَن مَعاصیهم. (میبدی، 1371: 10 / 87) زمخشری می‌نویسد: «فَلَمّا زاغوا عَن‌ِ الحَقِّ أ‌َزاغَ اللهُ قُلوبَهُم بِأ‌َن مَنَعَ أ‌َلطافَهُ عَنهُم وَ اللهُ لا یَهدِى القَومَ الفاسِقینَ، لا یَلطُفُ بِهِم لِأ‌َنَّهُم لَیسوا مِن أ‌َهل‌ِ اللُّطفِ.» (زمخشری، 1407: 4 / 524) تکیه کلام زمخشری بر منع لطف هدایت است. مفسری دیگر می‌نویسد: وَ لا تَلتَفِت إ‌ِلى مُجادَلَةِ الأَشعَر‌ِیَّةِ لِلمُعتَز‌ِلَةِ فی إ‌ِسنادِ الإِزاغَةِ إ‌ِلى اللهِ تَعالى فَإ‌ِنَّهُ تَعالى یُسنَدُ إ‌ِلَیهِ کلَّ شَیءٍ فی مَقام‌ِ تَقریر‌ِ الإیمان‌ِ بهِ وَ ذلِک لا یُنافی اختِیار‌ِ العَبدِ فی زَیغِهِ فَقَد قالَ اللهُ تَعالى فی سورَةِ الصَّفِّ «فَلَمّا زاغوا أ‌َزاغَ اللهُ قُلوبَهُم(1) ...». (رشیدرضا، بی‌تا: 3 / 230) دیدگاه بسیاری از مفسران یادشده، منع لطف از جانب خداست؛ زیرا وقتی کسی لیاقت بهره‌مندی از هدایت را از دست بدهد، دیگر اقدامی جهت هدایت وی ضرورت ندارد. شواهد آن، این آیات است: «مَن لَم یَجعَل‌ِ اللهُ لَهُ نوراً فَما لَهُ مِن نور‌ٍ؛ خداوند به هرکس نور ندهد، او نور ندارد.» (نور / 40) روشن است که هدایت، خروج از ظلمت به نور است: «اللهُ وَلِیُّ الّذینَ آمَنوا یُخر‌ِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إ‌ِلَى النّور‌ِ؛ خداوند سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند؛ آنان را از ظلمت به‌سوی نور می‌آورد.» (بقره / 257) نیز: «أ‌َخر‌ِج قَومَک مِنَ الظُّلُماتِ إ‌ِلَى النّور‌ِ؛ قومت را از ظلمات به‌سوی نور بیرون ببر.» (ابراهیم / 5) همچنین: «وَ تَرَکهُم فی ظُلُماتٍ لا یُبصِرونَ؛ و آنان را در ظلماتی که دیگر نمی‌بینند، رها کرد.» (بقره / 17) «وَ نَذَرُهُم فی طُغیانِهِم یَعمَهون؛ و آنان را سرگردان در طغیانشان وا می‌گذاریم.» (انعام / 110) تعبیر «إ‌ِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم»، شعار شبانه‌روزی رهپویان توحید است تا خداوند این نور را از قلب آنان نگیرد و بر راه استقامت ورزند. بحث تثبیت که علامه طباطبایی بدان اشاره کرده‌اند، جنبه تشریعی از جانب خدا ندارد؛ بلکه برای انسان رهاشده از نور خدا، قهری است که در آیه پنجم سوره صف شرح آن آمده است. انتساب تثبیت به خدا دو صورت دارد: 1. تصرف خداوند در انسان به خود وانهاده‌شده؛ 2. رها شدن این انسان معادل تثبیت در ضلالت است. حال روشن نیست که نظر علامه کدام‌یک از این دو دیدگاه است؛ ولی از سایر دیدگاه‌های ایشان چنین برمی‌آید که مورد دوم مدنظرشان باشد. اما تعبیر شیخ طوسی که می‌گوید ازاغه معادل حکم خدا به زیغ و انحراف از حق است، گرچه درست است، ولی معلوم نیست این حکم تشریعی است یا تکوینی؟ براساس آنچه ذکر شد، نیکوتر آن است که این حکم، تشریعی باشد، نه تکوینی؛ یعنی خداوند حکم می‌کند که این انسان، قابلیت هدایت یافتن را از دست داده است؛ مانند مُهر پزشکی قانونی بر متوفی شدن کسی. تعبیر طبری قابل خدشه است؛ زیرا فعل تغییر تمایل در شخص از حق به باطل را به خدا نسبت داده است. عقل سلیم می‌پرسد: خداوند چرا در حوزه تمایل و گرایش او تصرف می‌کند؟ اگر از حق برگشته است و لیاقت از کف داده، او را به خود رها کند! دیدگاه میبدی نیز دراین‌باب مخدوش است؛ چراکه ایشان به‌دلیل ارتکاب بنده عاصی، ازاغه را به‌معنای ایجاد شک در قلب عاصی گرفته و فعل آن را به خدا نسبت می‌دهد؛ درحالی‌که ایجاد شک در دل دیگران، فعلی کاملاً مذموم و نوعی فعل شر است که نمی‌توان به خدا نسبت داد. آری، درصورتی‌که بنده‌ای لیاقت باور یافتن را از دست بدهد و دراثر انحراف اعتقادی و رفتاری و موضع‌گیری، زیغ و بازگشت از حق را برگزیند، قهراً دچار شک و وهم و جهل مرکب می‌شود. تنها در صورتی این دیدگاه صحیح است که بگوییم مقصود از ایجاد شک این است که خداوند توانایی و اختیار به بندگان داده و آنها می‌توانند راه درست را نپویند و قهراً در دام شک و وهم می‌افتند؛ مانند اینکه خداوند می‌فرماید: «... أ‌َمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا؛ به مترفان امر کردیم و آنها در آن دیار فسق کردند.» (اسراء / 16) سخن محمد رشید رضا به این تحلیل نزدیک است. در نهایت اینکه، ازآنجاکه خداوند در جای دیگری (آل‌عمران / 8) بعد از «لا تُز‌ِغ قُلوبَنا»، عبارت «هَدَیتَنا» را آورده است و در انتهای آیه «فَلَمّا زاغوا ...» نیز «هدایت» را مطرح می‌کند، می‌توان به این حاصل رسید که ازاغه یعنی عدم هدایت. پاسخ دوم: سقوط از آسمان توحید برای فهم دقیق‌تر معنای اضلال می‌توان گفت هدایت خداوند، هدایت انسان به‌سوی توحید است و هرکس از توحید دور افتاد (شرک)، در حقیقت گمراه شده است. این گمراهی را می‌توان همان اضلال از جانب خدا نامید. خداوند می‌فرماید: وَ مَن یُشر‌ِک بِاللهِ فَکأ‌َنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخطَفُهُ الطَّیرُ أ‌َو تَهوی بِهِ الرّیحُ فی مَکان‌ٍ سَحیق‌ٍ. (حج / 31) و هرکس به خدا شرک ورزد مانند این است که از آسمان سقوط کرده که یا پرنده او را می‌رباید و یا باد او را به مکانی دور پرتاب می‌کند. با تأمل در این آیه می‌توان چنین نتیجه گرفت که ماندن در آسمان توحید، همان هدایت و نور است و رها شدن از آسمان توحید، همان ضلالت و ظلمت است. پس برای اضلال چنین فرد ساقط‌شده‌ای، لازم نیست فعل خاصی از خداوند سر بزند. برای تبیین پاسخ دوم، به چهار آیه اشاره می‌شود که خداوند سلب لیاقت دسته‌هایی (چونان شرک‌آلودگان) را موجب محرومیتشان از نور هدایت می‌داند: «إ‌ِنَّ اللهَ لا یَهدی مَن هُوَ مُسر‌ِفٌ کذّابٌ؛ قطعاً خداوند کسی را که مسرف و بسیار دروغ‌گوست، هدایت نمی‌کند.» (غافر / 28) «وَ اللهُ لا یَهدِى القَومَ الکافِرینَ؛ و خداوند قوم کافر را هدایت نمی‌کند.» (توبه / 37) «وَ اللهُ لا یَهدِى القَومَ الفاسِقینَ؛ و خداوند قوم فاسق را هدایت نمی‌کند.» (توبه / 80) «وَ اللهُ لا یَهدِى القَومَ الظّالِمینَ؛ و خداوند قوم ظالم را هدایت نمی‌کند.» (توبه / 109) موارد مشابه زیادی از طیف «لا یهدی» در قرآن کریم وجود دارد که تنها به ذکر چند نمونه اکتفا کردیم. زمانی که فردی به همه زمینه‌های هدایتی خداوند پشت کرد، از نعمت هدایت خاص محروم شده و بعد از محرومیت، گمراه می‌شود. خداوند به آن دلیل که می‌خواهد اختیار داشتن انسان را به اراده الهی متصل کند و آن را نقض در شمول قدرت خود نداند، ضلالت چنین فردی را با تعبیر «اضلال» به خود نسبت می‌دهد. در المیزان آمده است: «وَ عَدَمُ الهِدایَةِ هُوَ الإِضلالُ.» (طباطبایی، 1430: 12 ـ 11 / 451) شیخ طوسی ذیل آیه 80 سوره توبه می‌نویسد: وَ اللهُ لا یَهدِى القَومَ الفاسِقینَ فَمَعناهُ إ‌ِنَّهُ لا یَهدیهم إ‌ِلى طَریق‌ِ الجَنَّةِ وَالثَّواب‌ِ. فَأ‌َمَّا الهِدایَةُ إ‌ِلى الإیمان‌ِ بِالإِقرار‌ِ بالتَّوحیدِ لِلّهِ وَ الإِعتِرافُ بنُبُوَّةِ النَّبی‌ِ‌ّ فَقَد هَدى اللهُ إ‌ِلَیهِ کلَّ مُکلَّفٍ مُتَمَکن‌ٍ مِنَ النَّظَر‌ِ وَ الإِستِدلال‌ِ بِأ‌َن نَصَبَ لَهُ مَعَ ذلِک الدِّلالَةَ وَ أ‌َوضَحَها لَهُ. (طوسی، 1431: 5 / 242) در صدر این آیه آمده است: «اگر برای آنان (منافقان) هفتاد بار هم استغفار کنی، خداوند هرگز آنان را نمی‌آمرزد ... .» روشن است که قابلیت آنها در تأثیر استغفار رسول برای‌شان از میان رفته بود. نیز واضح است که آنها فاسق‌اند (آخر آیه اشاره دارد) و خداوند در او قابلیتی نمی‌بیند که آنان را به‌سوی نور و صراط مستقیم، هدایت کند. ظالم و مسرف کذاب هم همان حکم را دارند. در جامع البیان چنین آمده است: (إ‌ِنَّ اللهَ لا یَهدی مَن هُوَ مُسر‌ِفٌ کذّابٌ) یَقولَ: إ‌ِن اللهَ لا یُوَفِّقُ لِلحَقِّ مَن هُوَ مُتَعَدٍّ إ‌ِلى ما لَیسَ لَهُ فِعلُهُ. (طبری، 1412: 24 / 39) کسی که مسرف و کذاب است، محروم از توفیق راهیابی به راه مستقیم است؛ یعنی برای هدایت شدن، لیاقت لازم است و مسرف کذاب این لیاقت را ندارد. پاسخ سوم: به خود وانهاده شدن وقتی انسان، طغیان‌گری در برابر اوامر خداوند را انتخاب کرد و بر آن پای فشرد، به حال خود ـ دنیای ظلمانی گمراهی ـ رها می‌شود. این تعبیر دیگری از اضلال خداست.خداوند می‌فرماید: ... وَ نُقَلِّبُ أ‌َفئِدَتَهُم وَ أ‌َبصارَهُم کما لَم یُؤمِنوا ‌ِبهِ أ‌َوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُم فی طُغیانِهم یَعمَهونَ. (انعام / 110) و قلب‌ها و چشم‌هایشان را به همان‌سان که اول مرتبه ایمان نیاوردند، برمی‌گردانیم و سرگردان در طغیانشان رهایشان می‌کنیم. همچنین در آیه قبل در مورد منکران رسالت رسول خاتم(صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: «وَأ‌َقْسَمُوا باللَّهِ جَهْدَ أ‌َیمَانِهمْ لَئِنْ جَاءَتْهُمْ آیةٌ لَیؤْمِنُنَّ بهَا قُلْ إ‌ِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ؛ سوگند محکم به خداوند یاد کردند که اگر نشانه‌ای بر رسالت محمد(صلی الله علیه و آله) به آنان رسد، ایمان خواهند آورد. ای رسول ما! بگو نشانه‌ها نزد خداست [به اندازه کافی نشانه‌ها را آوردم ولی چنین نیست که هر لحظه شما بخواهید من هم نشانه بیاورم].» مقصود از انتخاب آیه مذکور بیان این نکته است که خداوند می‌فرماید: آنها در سرگردانی‌شان رها می‌شوند، که منظور همان اضلال است؛ مانند: «وَ تَرَکهُم فی ظُلُماتٍ لا یُبصِرونَ؛ آنها را در ظلمات رها کرد و آنها راه را نمی‌بینند.» (بقره / 17) در تفسیر تبیان چنین آمده است: وَ قَولُهُ (وَ نَذَرُهُم فی طُغیانِهم یَعمَهونَ) لا یَدُلُّ عَلى أنَّهُ تَرَکهُم فیهِ لِیَطغَوا لِأنَّهُ إ‌ِنَّما أ‌َرادَ أ‌َنَّهُ خَلّى بَینَهُم وَ بَینَ اختِیار‌ِهِم وَ إ‌ِن لَم یُر‌ِد مِنهُمُ الطُّغیانَ. (طوسی، 1431: 4 / 217) صاحب مجمع البیان نظیر همین تحلیل را آورده است: «(وَ نَذَرُهُم فی طُغیانِهم) أی نُخَلّیهم وَ مَا اختاروهُ مِنَ الطُّغیان‌ِ فَلا نَحولُ بَینَهُ وَ بَینَهُم.» (طبرسی، 1403: 2 /350) نکته‌ای که در پایان ذکر آن لازم می‌نماید اینکه، جهان تکامل انسان بدون داشتن حیطه اختیار، قوام ندارد. خداوند تمام زمینه‌های انتخاب درست را فراهم ساخته و برای آن پاداش بی‌حساب نهاده و بر معصیت خود، عقاب قرار داده است. هیچ عامل فشاری برای الزام انسان به‌سوی هدایت الهی وجود ندارد و وقتی بنده‌ای اراده جدی کرد، خداوند ـ در صورت به پایان رسیدن توان معنوی او ـ او را در وادی انتخاب خود رها می‌کند که در نتیجه آن، سرگردانی و کور شدن چشم دل، او را تباه می‌کند. پاسخ چهارم: شرح صدر در کفر فردی که بعد از انتخاب ایمان و زندگی مؤمنانه، بنابر ‌دلیل جاهلانه و غیر عاقلانه‌ و تیره شدن دل به کفر برگردد، همین به قهقرا رفتن، سینه او را برای کفر فراخ‌تر می‌کند. اضلال همین محرومیت از ایمان و روی کردن به کفر است. خداوند می‌فرماید: مَن کفَرَ ‌ِباللهِ مِن بَعدِ إیمانِهِ إلّا مَن أ‌ُکر‌ِهَ وَ قَلبُهُ مُطمَئِنٌّ ‌ِبالإیمان‌ِ وَ لکن مَن شَرَحَ ‌ِبالکفر‌ِ صَدراً فَعَلَیهم غَضَبٌ مِنَ اللهِ وَ لَهُم عَذابٌ عَظیمٌ ذلِک بأ‌َنَّهُمُ استَحَبُّوا الحَیاةَ الدُّنیا عَلى الآخِرَةِ وَ أنَّ اللهَ لا یَهدِى القَومَ الکافِرینَ أ‌ُولئِک الذّینَ طَبَعَ اللهُ عَلَى قُلوبهم وَ سَمعِهم وَ أبصار‌ِهِم وَ أ‌ُولئِک هُمُ الغافِلونَ. (نحل / 108 ـ 106) هرکس بعد از ایمانش به خدا، کفر ورزد ـ مگر کسی که به اجبار اظهار کفر کند، درحالی‌که قلب او به ایمان مطمئن شده است ـ بلکه کسانی که سینه آنها برای پذیرش کفر توسعه یافته، پس بر آنان غضبی از جانب خدا و عذاب بزرگی است. این به آن دلیل است که آنان محبت دنیا را بر آخرت ترجیح دادند و خداوند قوم کافر را هدایت نمی‌کند. اینان کسانی هستند که خداوند بر قلب‌ها و گوش و چشم‌هاشان مُهر زده است و آنها همان غافلان‌اند. دسته‌بندی فرازهای مهم آیه بدین شرح است: ـ از ایمان برگشتگان، بعد از ایمان به کفر بازگشتند. ـ سینه آنان برای پذیرش ابعاد گسترده‌تر کفر آماده شد. ـ خشم و عذاب بر آنهاست. ـ دلیل این فرومایگی، دل‌بستگی شدید به زندگی ناپایدار دنیاست. ـ دلیل محرومیت آنها از هدایت خدا، همان دل‌بستگی شدید به دنیاست. ـ خدا بر قلب و سمع و ابصار آنها بعد از تباه شدن استعداد تکامل معنوی، مُهر زد. در المیزان آمده است: روشن است که وصف مطرح‌شده در آیه قبل (ترجیح محبتی زندگی دنیا بر آخرت) روشنگر و معرف طبع و غفلتی است که در آیه بعد مطرح شده است. اینکه خداوند آنها را هدایت نمی‌کند، بعد از آنکه آنها تعلق به دنیا پیدا کردند، معنای همان طبع و غفلت است. طبع، صنع خدایی است که به‌دلیل مجازات خدا، خداوند آن را به خودش نسبت داده است؛ اما غفلت، صفتی منسوب به خود آنهاست. (طباطبایی، 1430: 12 ـ 11 / 528) پس حاصل چنین می‌شود: نخست محبت شدید به دنیا و ترجیح آن بر آخرت محقق شد و آنگاه مُهر زدن خدا که نوعی اعلام فساد کامل قلب است. محرومیت از هدایت همان معنای طبع است. نظر علامه مبنی‌بر اینکه طبع را همان عدم هدایت دانسته و عدم هدایت (در آنچه قبلاً ذکر شد) را اضلال می‌دانند، به‌نظر صائب است. پاسخ پنجم: طبع بر قلب برای فهم حقیقت اضلال می‌توان به آیه ذیل توجه کرد که خداوند عده‌ای از مهرزده‌شدگان را در وادی کفر رها می‌کند که طبعاً قابلیت آنها برای ایمان آوردن از بین می‌رود. در قرآن کریم آمده است: فَبما نَقضِهم میثاقَهُم وَ کفر‌ِهِم بِآیاتِ اللهِ وَ قَتلِهمُ الأَنبیاءَ ‌ِبغَیر‌ِ حَقٍّ وَ قَولِهم قُلوبُنا غُلفٌ بَل طَبَعَ اللهُ عَلَیها بکفر‌ِهِم فَلا یُؤمِنونَ إ‌ِلّا قَلیلاً. (نساء / 155) به‌دلیل نقض عهدشان و کفرشان به آیات خدا و کشتن به‌ناحق انبیا و گفتارشان که قلب‌هایمان در پرده است، چنین نیست؛ بلکه خدا بر قلب‌هاشان به‌دلیل کفر مُهر زده است؛ به همین روی جز اندکی ایمان نمی‌آورند. در باب نیمه اول آیه، دیدگاه‌هایی در تفاسیر آمده است؛ ولی ما فقط به تحلیل نیمه دوم می‌پردازیم که خداوند به‌صراحت علت طبع را کفرِ عصیان‌گران قوم موسی(علیه السلام) می‌داند. نکته قابل عنایت اینکه، خداوند می‌فرماید بعد از طبع، جز اندکی ایمان نمی‌آورند. بنابراین ممکن است طبع خداوند درجات و مراتب داشته باشد. ولی خداوند در مواضع دیگر با آوردن «ختم» می‌فرماید: إ‌ِنَّ الَّذینَ کفَروا سَواءٌ عَلَیهم أ‌َأ‌َنذَرتَهُم أ‌َم لَم تُنذِرهُم لا یُؤمِنونَ خَتَمَ اللهُ عَلَى قُلوبهم وَ عَلَى سَمعِهم وَ عَلَى أ‌َبصار‌ِهِم غِشاوَةٌ ... . (بقره / 7 ـ 6) ناسازگاری بدوی در دو موضع «خَتَمَ الله ...» و «طَبَعَ اللهُ ...» با این تحلیل رفع می‌شود که میان طبع و ختم، تفاوت وجود دارد. (راغب، 1392: 310) علامه طباطبایی دراین‌باره می‌گوید: (بَل طَبَعَ اللهُ عَلَیها بکفر‌ِهِم فَلا یُؤمِنونَ إ‌ِلّا قَلیلاً) فَبَیَّنَ أ‌َنَّ إ‌ِباءَ قُلوبهم عَن‌ِ استِماع‌ِ الدَّعوَةِ الحَقَّةِ مُستَنَدٌ إ‌ِلى صُنع‌ِ اللهِ لکن لا کما یَدعونَ أ‌َنَّهُم لا صُنعَ لَهُم فی ذلِک بَل إ‌ِنَّما فَعَلَ ذلِک بهم فی مُقابِل‌ِ کفر‌ِهِم وَ جُحودِهِم لِلحَق‌ِ‌ّ وَ کانَ أ‌َثَرُ ذلِک أ‌َنَّ هذَا القَومَ لا یُؤمِنونَ إ‌ِلّا قَلیلاً مِنهُم. (طباطبایی، 1430: 6 ـ 5 / 93) طبرسی نیز در باب تفاوت طبع و ختم تحلیلی دارد که به‌وسیله آن، این ناسازگاری بدوی را رفع می‌کند. (طبرسی، 1403: 1 / 45 ـ 44) عصاره سخن او این است که با ختم خدا بر قلبی، همه‌چیز پایان می‌یابد و علامت آن این است که ایمان نمی‌آورد (نه اینکه خداوند مانع شود). صاحب المیزان می‌نویسد: «قَولُهُ تَعالَى: (إ‌ِنَّ الَّذینَ کفَروا (2) ...) هؤُلاءِ قَومٌ ثَبَتوا عَلى الکفر‌ِ وَ تَمَکنَ الجُحودُ مِن قُلوبهم وَ یَدُلُّ عَلَیهِ وَصفُ حالِهم بمُساواةِ الإِنذار‌ِ وَ عَدَمِهِ فیهم وَ لا یَبعُدُ أ‌َن یَکونَ المُرادُ مِن هؤلاءِ الَّذینَ کفَروا هُمُ الکفّارُ مِن صَنادیدِ قُرَیش‌ٍ وَ کبَراءِ مَکةَ الَّذینَ عانَدوا وَ‌ لَجّوا فی أ‌َمر‌ِ الدّین‌ِ وَ لَم یَألَوْا جَهداً فی ذلِک وَ لَم یُؤمِنوا حَتّى أ‌َفناهُمُ اللهُ عَن آخَر‌ِهِم فی بَدر‌ٍ وَ غَیر‌ِه وَ یُؤَیِّدُهُ أ‌َنَّ هذَا التَّعبیرَ وَ هُوَ قَولُهُ سَواءٌ عَلَیهم أ‌َأ‌َنذَرتَهُم أ‌َم لَم تُنذِرهُم لا یُؤمِنونَ لا یُمکنُ استِطرادُهُ فی حَقِّ جَمیع‌ِ الکفّار‌ِ وَ إ‌ِلَّا انسَدَّ بابُ الهِدایَةِ وَ القُرآنُ یُنادی عَلى خِلافِهِ ... . (طباطبایی، 1430: 2 ـ 1 / 42) بنابر اینکه این تحلیل متقن باشد ـ که چنین است ـ احتمال دیگر در رفع ناسازگاری که اشاره شد، این است که خداوند از کافرانی خاص یاد کرده (صنادید و کبَرای قریش) و از باب علمی که دارد، خبر می‌دهد که ای پیامبر! اینها به ایمان روی نمی‌کنند و چنین هم شد. حال سؤال اساسی این است که آیا می‌توان در جایی تصور شود که خداوند ختم را ذکر فرموده و به‌دنبال آن، استثنا آورده باشد که بعد از ختمِ خدا بر دل‌های آنان، جز قلیلی ایمان نمی‌آورند؟ نگارنده چنین آیه‌ای را نیافت که مانند «طبع» به‌دنبال آن، استثنا آورده شده باشد. پس همان دیدگاه طبرسی صحیح بوده و نیز نظر راغب در تفکیک معنای ختم و طبع، صائب است. پاسخ ششم: حکم خدا بر رشدنیافتگان خداوند زمینه رشد و تعالی را برای انسان فراهم ساخته است. کوشش انسان برای هدایت یافتن، نقش اصلی را در این مسیر ایفا می‌کند. هرکس به این زمینه‌های رشد بی‌اعتنا شد، گمراه شده است. این تفسیر دیگری بر اضلال از جانب خداست. خداوند می‌فرماید: «وَقَد خابَ(3) مَن دَسّاها؛ و کسی که خود را تزکیه نکرد، ناکام ماند.» (شمس / 10) انسانی که خود را رشد بدهد، رستگار می‌شود؛ مانند یک دانه ریگ و یک دانه قابل رشد. ریگ در زیر خاک می‌ماند و رستن (رستگاری) ندارد، اما دانه قابل رشد از لابه‌لای خاک بالا می‌آید (رستن و رستگاری دارد)؛ چون خود را رشد می‌دهد. تزکیه نیز به‌معنای رشد و نمو دادن است. (4) در واقع آیه در مقام بیان این نکته است که کسی که خود را واگذاشت و رشد نکرد، ناکام ماند. از این آیه چنین برداشت می‌شود که ضلالت، معادل رها کردن خویشتن است. نسبت دادن اضلال به خدا نیز به این دلیل است که اگر فیض هدایت ـ به‌دلیل بی‌لیاقتی انسان ـ متوقف شود، انسانْ گمراه و از انواع فیوضات معنوی محروم می‌شود، نیز به این نکته پی می‌بریم که چون قدرت خدا در همه هستی جریان دارد، این حوزه خاص هم زیر پوشش اوست و نباید گمان برد که از قدرت و سیطره و قهر خدا خارج شده است. پاسخ هفتم: در صراط نیامدن یا محرومیت از هدایت با تأمل در آیات معلوم می‌شود هرکس اعتصام به حبل هدایت نداشته باشد، در وادی گمراهی خواهد ماند و خداوند حکم بر گمراهی او می‌کند. این حکم و اجرای آن، همان اضلال است. وَ مَن یَعتَصِم ‌ِباللهِ فَقَد هُدِیَ إ‌ِلى صِراطٍ مُستَقیم‌ٍ. (آل‌عمران / 101) و هرکس به خداوند تمسک جوید، قطعاً به راه مستقیم هدایت شده است. از این آیه چنین برداشت می‌شود که صرف جا ماندن، برابر با ضلالت است. خداوند می‌فرماید: «قوا أ‌َنفُسَکم وَ أ‌َهلیکم ناراً؛ خود و اهلتان را از آتش نگه دارید.» (تحریم / 6) آتش شعله‌ور است؛ شما باید خود و اهلتان را نگه دارید. نیز می‌فرماید: «إ‌ِنَّ الإِنسانَ لَفی خُسر‌ٍ.» (عصر / 2) انسان اگر به حال خود رها شود، فساد خسر او را دربر می‌گیرد و لازم نیست خداوند کار تازه‌ای سامان دهد. نتیجه‌ نسبت اضلال (تکوینی کیفری) به خداوند در قرآن کریم، تفسیر خاصی دارد. خداوند به عدل حکم می‌کند و ساحت او از هر نوع ظلم، پیراسته است. گمراه کردن ابتدایی، ظلم محسوب می‌شود و خداوند گمراه‌کنندگان بندگان را محکوم کرده است. پس باید در جستجوی یافتن حقیقت اضلال از سوی خداوند بود. با بررسی موضوع، هفت طیف پاسخ سامان یافت که در هر پاسخ، مقصود از اضلال منسوب به خدا تفسیر شد. بندگان به حکم اختیار می‌توانند خود را محروم از نور هدایت کنند و گاهی با رفتار انحراف‌آمیز، قابلیت خود را برای بازگشت به صراط مستقیم از دست بدهند؛ خداوند چنین بنده‌ای را مجبور به بازگشت به هدایت نمی‌کند. محرومیت از نور هدایت، همان اضلال منسوب به خداست. ضرورت ندارد دو حرکت توأمان انجام گیرد که بنده فاسدشده را رها کرد و بعد از آن او را در ظلمت حیران ساخت؛ بلکه محرومیت از نور ـ به‌دلیل از دست دادن لیاقت ـ برای او کافی است. همچنین اضلال در معنایی دیگر، همان متوقف شدن هدایت‌رسانی است. هرکس به خداوند شرک ورزد و بر شرک خود پافشاری کند، از آسمان توحید سقوط می‌کند؛ در نتیجه یا اسیر شیاطین می‌شود، و یا نفس اماره گریبان او را می‌گیرد. این همان اضلال منسوب به خداست. رها کردن انسانی که اصرار بر ادامه طغیانگری دارد، سرگردانی او را به همراه دارد که این، معنای دیگر اضلال منسوب به خداست. همان‌گونه که قلب آدمی برای شرح صدر در ایمان آمادگی دارد، برای شرح صدر در کفر نیز آمادگی داشته و موجب می‌شود بعد از فساد کاملِ قلب، بر آن مُهر نهاده شود. این نیز همان اضلال منسوب به خداوند است. انسانی که خود را تزکیه نکند، رشد نخواهد کرد و از نور هدایت محروم می‌شود؛ در نتیجه، اضلال در حق او محقق می‌شود. پی نوشت: [1]. صف / 5. 2. بقره / 6 . 3. «خیبت» مقابل «فلاح» است. 4. ر.ک به: کتب لغت ازجمله مفردات راغب، ماده «زکی» منابع و مآخذ قرآن کریم.
جوادی آملی، عبدالله، 1363، هدایت در قرآن، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء.
راغب، حسین، 1392 ق، معجم مفردات الفاظ القرآن، تهران، المکتبة المرتضویه.
رضا، محمد رشید، بی‌تا، المنار، بیروت، دارالمعرفه.
زمخشری، محمود، 1407 ق، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتب العربی.
طباطبایی، سید محمدحسین، 1430 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، منشورات ذوی‌القربی.
طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، 1403 ق، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، قم، منشورات مکتبة آیت‌الله مرعشی.
طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، 1412 ق، جامع البیان، بیروت، دارالمعرفه.
طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، 1431 ق، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، الامیره.
طیب، سید عبدالحسین، 1378، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام.
کاشانی، ملافتح الله، 1336، منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران، کتابفروشی محمدحسن علمی.
میبدی، رشیدالدین احمد بن ابی‌سعد، 1371، کشف الاسرار، تهران، امیرکبیر.   علی رهبر: عضو هیئت علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه صنعتی اصفهان. فصلنامه علمی ـ پژوهشی اندیشه نوین دینی 33 پایان متن/

94/04/02 - 06:06





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 227]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن