تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798473090




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

منطق صوری فهم معنای واژه های قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
منطق صوری فهم معنای واژه های قرآن
مقاله حاضر درنظر دارد با طرح منطق صوری واژه های قرآنی، آن را به عنوان روش شناسی کشف معنای مفردات آیات به کار برد.

خبرگزاری فارس: منطق صوری فهم معنای واژه های قرآن



بخش اول چکیده قرآن کریم دارای سطوح مختلفی است؛ گاهی قرآن را به عنوان یک «کل منسجم» درنظر می گیریم، گاهی آن را در حد یک سوره تقلیل می دهیم، زمانی یک آیه را درنظر داریم و در نهایت ممکن است به یک واژه از قرآن بسنده کنیم. هریک از این چهار سطح ویژگی ها و ارکان خاصی دارد. چنان که روش تفسیر آیه به آیه شامل آیات قرآن می شود، این روش می تواند به عنوان منطق صوری فهم معنای واژه های قرآنی نیز به کار رود. مقاله حاضر درنظر دارد با طرح منطق صوری واژه های قرآنی، آن را به عنوان روش شناسی کشف معنای مفردات آیات به کار برد. واژگان کلیدی هم نشینی، جانشینی، علاقه تضاد، رابطه موازنه ای، تصنیف و ایضاح مفهومی. طرح مسئله با یک نگاه کلی به قرآن کریم می توان گفت این کتاب آسمانی در سطوح مختلف قابل ملاحظه است؛ گاهی قرآن به عنوان پدیده ای مجموعی یا یک «کل منسجم» درنظر گرفته می شود، گاهی آن را تقلیل داده به یک سوره منحصر می کنیم، زمانی یک آیه از آیات قرآن کریم را درنظر داریم و در نهایت ممکن است به یک واژه از قرآن بسنده کنیم. نگاه اخیر در متون سنتی با عنوان «مفردات» مطرح می شد. هریک از این چهار سطح، ویژگی ها و احکام خاص خود را دارد و طبعاً روش شناسی کشف معنا در هر سطح ممکن است با سطح دیگر متفاوت به نظر آید. پیداست که اگر سیرها از جزء به کل باشد، مفردات یا واژه ها (اسم و فعل) جایگاه و اهمیت ویژه ای خواهند داشت. درباره معناشناسی واژه ها، دو مسئله را می توان از یکدیگر تمییز داد؛ گاه می پرسیم معنای واژه ای خاص چیست؛ زمانی سؤال می کنیم چگونه می توان معنای واژه ای خاص را تشخیص داد؟ پیداست که پرسش دوم، سؤال از روش کشف معنا و به تعبیر دیگر، روش شناسی کشف معنای واژه های قرآن است. به دیگر بیان، گاهی سؤال از «چیستی» معنا، و زمانی سؤال از «چگونگی» کشف معناست. پرواضح است که پرسش دوم، پرسشی بنیادی و اساسی است. سؤال از «چگونگی» هم به دو گونه مطرح می شود: با مراجعه به «محتوا» و یا مراجعه به «صورت» آیات. مقاله حاضر درنظر دارد پرسش از «چگونگی» را در ارتباط با صورت و قالب آیات بررسی نماید. برخی از مهم ترین روش های کشف معنای واژه های قرآن عبارتند از: 1. ریشه شناسی واژه کسانی که به قرآن مراجعه می کنند، معمولاً از واژه ها معنای خاصی در ذهن دارند و با همان معنای ذهنی به آنها می نگرند. به تعبیری، قرائت کنندگان قرآن به طور طبیعی در مواجهه با قرآن با ذهن جامد و از پیش شکل گرفته برخورد می کنند؛ درحالی که در الفاظ عرب، به خصوص کلمات یک متن مقدس نظیر قرآن، ظرافت ها، لطافت ها و دقت های متعددی به کار رفته است. علاوه براین ممکن است یک واژه، سطوح معناشناسی مختلفی داشته باشد. به عبارت دیگر، شاید بتوان «تأویل» را از انحصار آیه گرفت و شامل واژگان هم دانست. ازاین رو هرگاه با واژه ای از آیه ای روبه رو شدیم، در اولین گام باید از فهم سابق که در بسیاری از موارد تقلیدی و جامد است، رها شد و به افقی عمیق تر و وسیع تر نگریست. یکی از شیوه های رهایی از جمود معناشناختی نسبت به واژگان، مراجعه به ریشه واژه و به دنبال آن، واژه های هم ریشه و هم خانواده است. دراین صورت ذهن به تدبر در واژه پرداخته و سطوح معناشناختی جدیدی مکشوف می گردد. واژه «صراط» در قرآن در بیشتر موارد همراه با یک وصف مشخصی آمده است و آن، «مستقیم» می باشد. اگر به ریشه این واژه مراجعه شود، با واژه هایی نظیر قیام، اقامه، استقامت، قائم، قوام، مقام، مقیم، قیّم، تقویم، قیامت و قوم مواجه می شویم. دراین صورت می توان برای وصف «مستقیم» نسبت ها و پیوندهایی با این الفاظ برقرار کرد و به یک سلسله معانی پنهان نائل شد؛ مثل اینکه «صراط مستقیم» راه روشنی است که بر قلب سالکان «قیّم» بوده و به بهترین وجه «قائم» به مصالح دنیا و آخرت انسان باشد (طباطبایی، 1417: 7 / 393)؛ یا «صراط مستقیم» راهی است که براساس دین «قیّم» انسان را به «قیام» واداشته و به مهم ترین وجه ممکن او را به حریم ربوی و الهی که یکی از اسمای او «قائم» است، نزدیک می کند. (صادقی تهرانی، 1419: 1 / 150) 2. انتخاب واژه قرآن دارای یک نظام منسجم برتر است. از یک سو در این کتاب برای افاده یک معنا یا مراد، واژه ای خاص درنظر گرفته شده است و از سوی دیگر، این انتخاب توسط پیام دهنده ای همانند خدا صورت پذیرفته که خالقِ وجود و متن می باشد و به تمام زوایا و سطوح آن دو واقف است. بنابراین گزینش یک کلمه به گونه ای صورت گرفته که برای آن جایگزینی نمی توان درنظر گرفت و اگر لفظی جانشین شود، نه تنها معنای آیه تغییر می کند، بلکه در ساحتی بالاتر، نظم منسجم سوره و کل قرآن مختل خواهد شد. (بنت الشاطی، 1376: 299) به دو نمونه قرآنی توجه کنید: أ لْهَاکمُ التَّکاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابرَ. (تکاثر / 2 ـ 1) تفاخر به بیشتر داشتن شما را غافل داشت، تا کارتان [و پایتان] به گورستان رسید. در این آیه از واژه «زرتم» استفاده شد؛ درحالی که ممکن بود به جای آن الفاظی نظیر «سکنتم»، «ملأتم» یا «حللتم» به کار رود. انتخاب واژه «زرتم» نکته ای ظریف دربر دارد و آن اینکه، وقوف در مقام قبر (عالم برزخ) موقتی و گذراست؛ لذا واژه زیارت که مفهوم گذر و عبور را افاده می کند، مناسب است، نه الفاظی مثل سکونت یا حلول که مفید معنای استمرار می باشد. (قاسمی، 1418: 9 / 534) نمونه دوم مربوط به اموال سفیه است: وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أ مْوَالَکمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکمْ قِیَاماً وَارْزُقُوهُمْ فِیهَا وَاکسُوهُمْ وَ قُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا. (نساء / 5) و اموال خود را که خداوند آن را وسیله قوام [زندگی] شما قرار داده، به سفیهان مدهید، و[لی] از [عواید] آن به ایشان بخورانید و آنان را پوشاک دهید و با آنان سخنی پسندیده بگویید. یکی از ظرافت های این آیه، استفاده از واژه «فیها» به جای «منها» می باشد. اگر در اینجا کلمه «منها» به کار رفته بود، بدین معنا بود که از اصل مال و سرمایه به آنها بدهید؛ اما قرآن به جای آن از لفظ «فیها» استفاده کرده است که معنای نمو و رشد را می رساند. لذا مضمون ظریف آیه این است که از رشد و عوائد مال به سفیه بدهید، نه اینکه او را از اصل بهره مند سازید. (نخجوانی، 1999: 1 / 143) 3. جایگاه واژه وحی یا قرآن، کتاب تشریع است و عالم هستی، کتاب تکوین. هر چیزی در جهان هستی جایگاه خاصی دارد؛ به گونه ای که در زمان و مکان خاصی زندگی می کند. کلمات نیز در وحی چنین نقشی ایفا می کنند؛ یعنی هر کلمه جایگاه و مقام ویژه ای در نظام قرآنی دارد؛ هرچند این کلمه یک حرف باشد. دراین صورت نه می توان واژه ای دیگر جایگزین کرد (قاعده پیشین) و نه می توان آن واژه را حذف نمود. وَ إ ذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنی إ سْرَائِیلَ إ نِّی رَسُولُ اللَّهِ إ لَیْکم. (صف / 6) و هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: ای فرزندان اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم. در آیه مزبور بعد از کلمه «عیسی(ع)» واژه «ابن مریم÷» افزوده و به عنوان نسبتی برای عیسی(ع) عنوان شده است؛ درحالی که در آیه قبل، از پیامبری دیگر یعنی موسی(ع) ذکری به میان آمده است و هیچ گونه نسبتی با آن همراهی نمی کند: وَ إ ذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْم  لِمَ تُؤْذُونَنِی وَ قَد تَّعْلَمُونَ أ نِّی رَسُولُ اللَّهِ إ لَیْکمْ. (صف / 5) و [یاد کن] هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! چرا آزارم می دهید با اینکه می دانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم. به طورکلی می توان گفت در قرآن، در بیشتر موارد ذکر نام عیسی(ع) با نسبت به مادرش مریم÷ همراه شده است؛ درحالی که نام موسی(ع) همیشه بدون نسبت بیان می شود. نکته آن است که عنایت قرآن به انتساب عیسی(ع) به مریم÷، به خاطر تأکید بر جنبه بشری او و نفی ادعای نصارا مبنی بر اینکه عیسی(ع) فرزند خداست، می باشد. (شبر الفقیه، 2008: 188؛ شریف لاهیجی، 1373: 1 / 344 ـ 325) 4. توصیف بافتی برخی واژه ها در قرآن به کار رفته اند که اگر به بافت یا سیاق همان آیه توجه شود، به معنا یا دامنه معنای آن واژه منتقل می شویم. گاهی از روی سیاق آیه می توان بافت شناسی کرد و از خود متن، معنا یا مراد را کشف نمود. به این روش، تعریف بافتی یا سیاقی یا متنی گفته می شود. (ایزوتسو، 1378: 74) به عبارت دیگر، کلمات یا کدهایی که در یک بافت منسجم به عنوان یک آیه به کار رفته اند، می توانند با یکدیگر رابطه ای هماهنگ داشته باشند؛ به گونه ای که اگر الفاظ درون یک آیه را به عنوان یک محور افقی درنظر گیریم، از ارجاع بخشی به بخش دیگر در همان آیه می توان معنای واژه ای را به دست آورد. گاهی به این روش، رابطه هم نشینی نیز گفته می شود. (قائمی نیا، 1389: 227 ـ 224) در قرآن نمونه های متعددی می توان یافت که با استفاده از تعریف متنی می توان به معنای واژه ها واقف شد؛ ازجمله آیه: لَّیْسَ الْبرَّ أ ن تُوَلُّواْ وُجُوهَکمْ قِبَلَ الْمَشْر ق  وَ الْمَغْر ب  وَ لَکنَّ الْبرَّ مَنْ آمَنَ باللّهِ وَ الْیَوْم  الآخِر  وَ الْمَلآئِکه وَ الْکتَاب  وَ النَّبیِّینَ وَ آتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَو ى الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکینَ وَابْنَ السَّبیل  وَالسَّآئِلِینَ وَ فِى الرِّقَاب  وَ أ قَامَ الصَّلاه وَ آتَى الزَّکاه وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إ ذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِر ینَ فِى الْبَأ سَاء والضَّرَّاء وَحِینَ الْبَأ س  أ ولَئِک الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أ ولَئِک هُمُ الْمُتَّقُونَ. (بقره / 177) نیکوکاری آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و [یا] مغرب بگردانید؛ بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب [آسمانی] و پیامبران ایمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و در [راه آزاد کردن] بندگان بدهد و نماز را برپای دارد و زکات را بدهد، و آنان که چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند و در سختی و زیان و به هنگام جنگ شکیبایانند، آنانند کسانی که راست گفته اند و آنان همان پرهیزگارانند. این آیه اعلام می دارد که معنای عمیق و واقعی «برّ»، انجام ظواهر دینی نیست؛ بلکه موارد دیگری در همین آیه به عنوان معنا یا مصداق «برّ» درنظر گرفته شده است. آیه خاطرنشان می سازد که ایمان، بخشش، اقامه نماز، وفای به عهد، صبر، صداقت و در یک جمله تقوا، در حقیقت نیکوکاری و برّ است. (گنابادی، 1344: 1 / 166) نمونه دیگر در باب حکمت است: یُؤتِى الْحِکمَه مَن یَشَاء وَ مَن یُؤْتَ الْحِکمَه فَقَدْ أ وتِیَ خَیْراً کثِیراً. (بقره / 269) [خدا] به هرکس که بخواهد، حکمت می بخشد، و به هرکس حکمت داده شود، به یقین خیر فراوان داده شده است. در ابتدای آیه سخن از حکمت است و آیه در پایان، به خیر فراوان اشاره می کند. در واقع اموری که به انسان داده می شود، می تواند به دو صورت باشد: شر و خیر، و هرکدام هم دو گونه است: اندک و فراوان. خداوند در آیه مزبور حکمت را از میان چهار حالت فوق، با یک صورت همراه نموده و آن اینکه حکمت، خیر فراوان است. (فضل الله، 1419: 5 / 109؛ طباطبایی، 1417: 2 / 395) 5. توصیف جانشینی رابطه میان واژه ها در آیات دو گونه است؛ رابطه افقی و رابطه عمودی. اگر به ارتباط الفاظ در یک یا چند آیه در محور افقی بنگریم، معنایی که از واژه به دست می آید، از طریق توصیف بافتی، متنی یا هم نشینی حاصل آمده است؛ اما اگر نسبت مفردات را در محور عمودی پی  گیریم، معنا یا معانی دیگری برای کلمه از طریق جانشینی به دست می آید. اگر واژه «الف» جانشین واژه «ب» در بافت یکسان و مشابه شود، این جانشینی به لحاظ معناشناسی جایگاه مهمی دارد؛ زیرا در کشف معنا یا مراد، نقش اساسی ایفا کرده و در بسیاری از موارد می تواند از نظر معناشناسی تأثیرگذار باشد. (ایزوتسو، 1378: 77؛ قائمی نیا، 1389: 227 ـ 224) از نکات جالب توجه اینکه، اگر به لحاظ کشف معنا به رابطه جانشینی مراجعه کنیم، به دستاورد جدیدی می رسیم. فرض کنیم در فرایند جانشینی، «الف» جایگزین «ب» شد و در ادامه، «ج» جانشین «الف» و «د» جانشین «ج» و در نهایت «و» به جای «د» نشست. دراین صورت چنین به دست می آید که اولاً نه تنها میان این واژه ها پیوندی دوسویه وجود دارد، بلکه می توان میان تمامی آنها نسبت معناشناختی درنظر گرفت؛ ثانیاً نه تنها می توان میان مثلاً «الف» و «ب» نسبت جانشینی برقرار است، بلکه میان «الف» و «د» هم مناسبت معنایی به چشم می خورد؛ ثالثاً می توان با کنار هم قرار دادن پنج عنصر معنایی مزبور، به یک «شبکه معناشناختی» رسید و در واقع نظام معناشناختی واژگان قرآنی را تنظیم کرد. چون نیک بنگریم، این روش را می توان با نگرش وسیع، همان روش تفسیر قرآن به قرآن دانست. به عبارت دیگر، می توان روش تفسیر قرآن به قرآن را از انحصار تفسیر آیه به آیه خارج ساخت و آن را شامل استنباط معنا یا مراد مفردات و واژگان هم دانست. رابعاً در فرمول پیش گفته، «الف» به جای «ب» قرار گرفت و «ج» جانشین «الف» شد؛ اما می توان «ح» را جانشین «الف»، و «ذ» را جانشین «ح» قرار داد. دراین صورت می توان به شبکه دیگری برای معنای «ب» رسید. همچنین می توان با تغییر گزینش ها و جانشین ها، شبکه های معناشناختی دیگری را به صحنه آورد. نتیجه  اینکه، به منظور کشف معنای «ب»، می توان شبکه های معناشناسی متنوعی را درنظر گرفت؛ دراین صورت می توان بر غنای معنای «ب» افزود و مکانیسمی جهت رشد معناشناسی «ب» کشف کرد. به عنوان نمونه می توان آیات ذیل را درنظر گرفت: «اسْتَکبَرْتَ وَ کنتَ مِنَ الْکافِر ینَ؛ تکبر ورزیدی و از [جمله] کافران شدی.» (زمر / 59) «فَاسْتَکبَرُواْ وَ کانُواْ قَوْمًا مُجْر مِینَ؛ باز سرکشی کردند و گروهی بدکار بودند.» (اعراف / 133) «فَاسْتَکبَرُوا وَ کانُوا قَوْمًا عَالِینَ؛ ولی تکبر نمودند و مردمی گردنکش بودند.» (مؤمنون / 46) «لَقَدِ اسْتَکبَرُوا فِی أ نفُسِهمْ وَ عَتَوْ عُتُوّاً کبیراً؛ قطعاً در مورد خود تکبر ورزیدند و سخت سرکشی کردند.» (فرقان / 21) اگر چهار آیه مزبور را با یکدیگر نسبت سنجی کنیم، می توان یادآور شد که مفهوم «کبر» یا «استکبار»، نقطه مقابل «ایمان» و هم نشین «کفر» است. از سوی دیگر، استکبار با «جرم» هم نسبتی دارد؛ چنان که استکبار با «غرور» و «علو» یا برتری طلبی انسان ها بی ارتباط نیست. همچنین مفهوم «عتو» در قرآن می تواند جانشین «استکبار» شود. دراین صورت، حالت منفی استکبار با چهار حالت دیگر پیوند برقرار می کند و با توجه به اینکه این چهار حالت با اعمال، رفتار و حالات منفی دیگری نیز مرتبط اند، صفت شیطانی استکبار از چهار جهت، شبکه معناشناختی ترسیم می کند. در واقع هرچه نظام های معنایی را تولید و تکثیر کنیم، بر رشد مفهوم واژه نخست افزوده می شود و شاید به کار گرفتن شبکه های بی انتها، مسیر را برای همیشه جهت «تکامل معنایی» باز گذارد. 6 . توصیف به تضاد گاهی ساخت معنایی یک اصطلاح در قرآن از طریق عناصر متضاد معلوم می شود؛ به گونه ای که میان دو لفظ در یک یا دو آیه رابطه برقرار است (ایزوتسو، 1378: 76) و تدبر در آیه اقتضا می کند که با توسل به علاقه تضاد، کشف معنا نمود: وَ مَا أ رْسَلْنَا فِی قَرْیَه مِّن نَّبیٍّ إ لاَّ أ خَذْنَا أ هْلَهَا بالْبَأ سَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکانَ السَّیِّئَه الْحَسَنَه حَتَّى عَفَواْ. (اعراف / 95 ـ 94) و در هیچ شهری پیامبری نفرستادیم، مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم تا مگر به زاری درآیند؛ آنگاه به جای بدی [= بلا]، نیکی [= نعمت] قرار دادیم تا انبوه شدند. از مقایسه دو آیه مزبور به این نکته پی می بریم که به جای تعبیر «بِالْبَأ سَاء وَالضَّرَّاء»، در آیه دوم عبارت «سیئه» به کار رفته است. واژه «سیئه» گرچه به معنای بد و زشت به کار می رود، اما در اینجا با استفاده از روش هم نشینی، به معنای سخت و دشوار استعمال شده است. از سوی دیگر، به قرینه تضاد و مقابله کشف می شود که «حسنه» غیر از معنای خوب و زیبا، مفهوم دیگری هم دارد. در واقع لفظ «حسنه» در این آیه به معنای آسان و راحت به کار رفته است. (رازی، 1411: 14 / 321) به نمونه دیگری هم می توان استناد کرد: فَأ مَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَاز ینُهُ فَهُوَ فِی عِیشَه رَّاضِیَه وَ أ مَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَاز ینُهُ فَأ مُّهُ هَاو یَه. (قارعه / 9 ـ 6) اما هر که سنجیده هایش سنگین برآید پس وی در زندگی خوشی خواهد بود و اما هر که سنجیده هایش سبک برآید پس جایش هاویه باشد. این آیه وضعیت انسان ها و اعمال آنها را در قیامت نشان می دهد. انسان ها در صحنه محشر دو دسته اند: وزن اعمال برخی از آنها سنگین و بعضی دیگر سبک است. دسته نخست در قیامت دارای معیشت همراه با رضایت اند و دسته دوم کسانی هستند که مرجع آنها «هاویه» است. در اینجا میان «هاویه» و «راضیه» رابطه تضاد وجود دارد. با توجه به اینکه واژه «هاویه» از ریشه «هوی» به معنای سقوط می باشد (غرناطی، 1409: 2 / 508)، از قرینه تضاد و مقابله چنین به دست می آید که زندگی رضایت بخش در حالت صعود وجود دارد. لذا وضعیت انسان ها از دو حال بیرون نیست: یا در حال سقوط اند که زندگی ناخشنود در انتظار آنهاست، یا در حال عروج و صعودند که زندگی کامیاب و رضایت بخش نصیب آنها می گردد. پس صعود و رفتن به بلندای آسمان در زندگی رضایت بخش وجود دارد. ناس کافرون ـــــــــــــــــــــــــ مؤمنون تضاد «من» الکافر ـــــــــــــــــــــــــ «من» المؤمن تضاد «خفّت موازینه» ـــــــــــــــــــ «ثقلت موازینه» تضاد «امّه هاویه» ــــــــــــــــــــــ «فی عیشه راضیه» تضاد 7. توصیف سلبی در قرآن کریم به مواردی برمی خوریم که ساختار معنایی آن بدین صورت است که جهت تحصیل معنای «الف» و کشف ویژگی های آن، از طریق صورت سلبی «الف» وارد می شویم؛ یعنی اگر بدانیم «الف نیست» چه ویژگی هایی دارد، می توانیم ویژگی های «الف» را به دست آوریم. (ایزوتسو، 1378: 78) البته شاید این روش در تمام موارد منتج نباشد؛ زیرا ممکن است میان دو حالت «الف نیست» و «الف هست»، حالت سومی هم باشد. به تعبیری رابطه میان آن دو از نوع تضادی باشد که برای آنها ثالث تصور می شود. اما اگر رابطه از نوع نقیض یا تضادی باشد که حالت سوم ندارد، می توان از این روش جهت کسب معنا یا مراد سود جست. به عنوان نمونه می توان به این آیه  اشاره کرد: قُل لِّمَن مَّا فِى السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْض  قُل لِلّهِ کتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَه لَیَجْمَعَنَّکمْ إ لَى یَوْم  الْقِیَامَه لاَ رَیْبَ فِیهِ الَّذِینَ خَسِرُواْ أ نفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ.(انعام / 12) بگو آنچه در آسمان ها و زمین است، از آنِ کیست؟ بگو از آن خداست که رحمت را بر خویشتن واجب گردانیده است. یقیناً شما را در روز قیامت که در آن هیچ شکی نیست، گرد خواهد آورد. خودباختگان کسانی اند که ایمان نمی آورند. آیه اشاره می کند آنان که ایمان ندارند، به خود زیان می رسانند. براساس روش پیش گفته، به این مفهوم می رسیم که یکی از ویژگی های اهل ایمان آن است که افکار و رفتارشان برای خودشان سودمند و مفید است. لذا در ایمان، برای هر شخص نفعی وجود دارد و این سود واقعی، نصیب خود شخص می گردد. منابع و مآخذ قرآن کریم.
ابن قیم جوزیه، 1401 ق، الفوائد المشوّق الی علوم القرآن و علم البیان، قاهره، مکتبه المتنبی.
ایزوتسو، توشیهیکو، 1378، مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره ای، تهران، فرزان.
باقلانی، محمد بن طیب، 1993 م، اعجاز القرآن، بیروت، دار و مکتبه الهلال.
بغدادی، محمد  بن حیدر، 1401 ق، قانون البلاغه، بیروت، مؤسسه الرساله.
بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمان، 1376، الاعجاز البیانی للقرآن الکریم، ترجمه حسین صابری، تهران، علمی و فرهنگی.
جرجانی، عبدالقاهر شریف، 1404 ق، دلائل الاعجاز فی علم المعانی، قم، مکتبه الارومیه.
رازی، فخرالدین محمد بن عمر، 1411 ق، مفاتیح الغیب، بیروت، دار الکتب العلمیه.
زرکشی، محمد بن بهادر، 1408 ق، البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دارالفکر.
شریف لاهیجی، محمد، 1373، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق میرجلال الدین حسینی ارموی، تهران، دفتر نشر داد، چ اول.
صادقی تهرانی، محمد، 1419 ق، البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، مکتبه محمد الصادقی الطهرانی.
طباطبایی، سید محمدحسین، 1417 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین، چ پنجم.
عسکری، حسن بن عبدالله، 1401 ق، الصناعتین الکتابه و الشعر، بیروت، دار الکتب العلمیه.
غرناطی، مکرم، 1409 ق، التسهیل لعلوم التنزیل، بیروت، دار احیاء التراث.
فضل الله، محمدحسین، 1419 ق، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک.
الفقیه شبر، عبدالله، 2008 م، الدلاله القرآنیه فی الفکر محمدحسین الطباطبایی، بیروت، دارالهادی.
قاسمی، محمد جمال الدین، 1418 ق، محاسن التأویل، تحقیق محمد باسل عیون السود، بیروت، دار الکتب العلمیه، چ اول.
قائمی نیا، علیرضا، 1389، بیولوژی نص، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
قزوینی، خطیب، 1405 ق، الایضاح فی علم البلاغه المعانی و البیان و البدیع، بیروت، دار الکتاب العلمیه.
گنابادی، سلطان محمد، 1344، بیان السعاده، تهران، دانشگاه تهران. نخجوانی، نعمت الله بن محمود، 1999 م، الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه، مصر، دار رکابی، چ اول محمدتقی فعالی: عضو هیئت علمی تمام وقت دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات عالی تهران، گروه عرفان اسلامی، تهران، ایران. فصلنامه علمی ـ پژوهشی اندیشه نوین دینی 33 ادامه دارد...

94/03/30 - 03:48





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 142]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن