تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 3 فروردین 1404    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن از اندك خدا خشنود مى شود و بسيارش او را ناراحت نمى كند و منافق از اندك خدا نا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1868170372




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حیات طیبه؛ مظهرى از حیات حقیقى خداوند


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
حیات طیبه؛ مظهرى از حیات حقیقى خداوند
حیات طیبه به نوعى حیاتى اخلاقى است؛ زیرا زمانى که اخلاق انسان مظهر اخلاق الهى شود، توانایى رسیدن به قرب الهى و دستیابى به مقام خلیفه اللهى را پیدا مى کند.

خبرگزاری فارس: حیات طیبه؛ مظهرى از حیات حقیقى خداوند



بخش دوم و پایانی رسالت دین انسان براى جانشینى حق، عبد صالح خدا شدن و بیرون آمدن از حصار فیزیکى دنیا و نیل به حیات برتر، نیازمند راهنماست و به تنهایى نمى تواند طى مسیر کند. دین، این رسالت مهم را بر عهده گرفته و با فرستادن پیامبران براى راهنمایى انسان و آموختن آیین بندگى به او، سعى در رهایى انسان از دلبستگى به دنیاى مادى و آزادى او از بردگى هوا و هوس دارد. ازاین رو، توسط پیامبر از همه انسان ها براى رسیدن به حیات برتر دعوت به عمل آورده و مى فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ» (انفال: 24)؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامى که شما را به سوى چیزى مى خواند که شما را حیات مى بخشد! و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حایل مى شود، و همه شما (در قیامت) نزد او گردآورى مى شوید. خداوند پس از دعوت مؤمنان به اطاعت از خداوند و رسولش، براى دومین بار ایشان را به استجابت نداى حق فرامى خواند؛ دعوتى که حقیقت امر، و رکن واقعى آن، زنده کردن انسان و خروج او از پرتگاه فنا و هلاکت است (طباطبائى، 1417ق، ج 9، ص 42). از نظر قرآن، کسانى که به نداى حق پاسخ مثبت بدهند، پس از پذیرش دعوت الهى، منور به نور ایمان شده و همچون زندگانى هستند که پس از مرگ زندگى یافته اند؛ همان طور که قبل از آن همچون مردگانى بودند که از نعمت حیات محروم بودند: «أَوَ مَن کاَنَ مَیْتا فَأَحْیَیْنَاه» (انعام: 122) (همان، ج 17، ص 337). براى اینان مرگ معنایى نخواهد داشت. آنان زندگان جاویدى هستند، همانند شهدا، که خداوند در وصف آنها فرمود: «وَلَا تَقُولُواْ لِمَن یُقْتَلُ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتُ بَلْ أَحْیَاءٌ وَ لَاکِن لَّا تَشْعُرُون» (بقره: 154). نشانه زنده دلى این دسته، پذیرش هشدارهاى قرآن است: «لِّیُنذِرَ مَن کاَنَ حَیّا وَ یحَقَّ الْقَوْلُ عَلىَ الْکَافِرِین» (یس: 70)؛ زیرا مؤمنانى که زنده و بیدارند، در برابر دعوت قرآن لبیک گفته و در مقابل آنها، گروه کفار، مردگانى هستند که در برابر آیات الهى واکنش نشان نداده و آیات الهى در آنها اثرى ندارد (سید قطب، 1412ق، ج 5، ص 2975؛ طوسى، بى تا، ج 8، ص 474؛ مکارم شیرازى و دیگران، 1374، ج 18، ص 442). قرآن این دسته از انسان ها را که تحت تأثیر کلام حق قرار نمى گیرند مرده مى انگارد: «فَإِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتىَ وَ لَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْاْ مُدْبِرِین» (روم: 52)؛ زیرا قلبشان شبیه سنگ شده که هیچ تأثیرپذیرى ندارد. «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَالِکَ فَهِىَ کاَلحْجَارَه أَوْ أَشَدُّ قَسْوَه...» (بقره: 74). سیدقطب در تفسیرش، ذیل آیه 24 سوره «انفال» آورده است: حیاتى که خدا و پیغمبرش انسان را به سوى آن دعوت مى کنند حیات به همه اشکال و معانى آن است. دعوت آنها، دعوت به عقیده اى است که قلوب و عقل ها را زنده کرده و از کمند جهل و خرافه، از فشار وهم و اسطوره و از عبودیت غیر خدا خارج، و به سوى شریعتى مى خواند که آزادى انسان و کرامتى را که توسط شریعت براى انسان به ارمغان آورده شده فریاد مى زند؛ آزادى و کرامتى که همه انسان ها زیر سایه شریعت، از حق یکسانى نسبت به آن برخوردارند. دینى که انسان را به سمت قوت و عزت خوانده و از یوق بندگى بندگان خدا آزاد و به سمت بندگى خدا دعوت مى کند. نیز انسانیتى را که خداوند به انسان موهبت کرده و توسط طاغوتیان سلب شده، به او بازمى گرداند (سید قطب، 1412ق، ج 3، ص 1494). حیات طیب و زندگى دنیا خداوند به کسانى که با علم به زوال پذیرى دنیا و خوشى هاى زودگذر آن، از علایق و خوشى هاى آن چشم پوشیده و با صبر در مقابل خواهش ها و هواهاى نفسانى، با انجام ایمان و عمل صالح، خود را براى رسیدن به خوشى هاى دایمى آماده مى کنند، وعده حیات طیبه مى دهد (طباطبائى، 1417ق، ج 12، ص 339) و مى فرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحا مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوه طَیِّبَه وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُون» (نحل: 97)؛ هر کس کار شایسته اى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، درحالى که مؤمن است، او را به حیاتى پاک زنده مى داریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام مى دادند، خواهیم داد. البته باید در نظر داشت که چشم پوشى از علایق و خوشى هاى دنیا، نباید به منزله ترک دنیا، زینت ها و مواهب مادى که خداوند براى انسان آفریده تلقى شود. همان گونه که خداوند در آیه ذیل، در مقام مذمت و سرزنش کسانى است که به گمان زهد و پارسایى، ترک دنیا کرده و خود را از زینت ها و نعمت هایى که خداوند براى انسان آفریده تا به وسیله آن خود را آراسته کنند، محروم مى کنند (امین، 1361، ج 5، ص 197): «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللّهِ الَّتِیَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیَاه الدُّنْیَا خَالِصَه یَوْمَ الْقِیَامَه کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» (اعراف: 32)؛ بگو: چه کسى زینت هاى الهى را که براى بندگان خود آفریده، و روزى هاى پاکیزه را حرام کرده است؟ بگو: اینها در زندگى دنیا، براى کسانى است که ایمان آورده اند (اگرچه دیگران نیز با آنها مشارکت دارند ولى) در قیامت، خالص (براى مؤمنان) خواهد بود. این گونه آیات (خود) را براى کسانى که آگاهند، شرح مى دهیم. زینت از «زین» در مقابل «شین»، به معناى چیزهایى است که عیوب و نواقص انسان را مى پوشاند (طباطبائى، 1417ق، ج 8، ص 80). در برخى از تفاسیر، منظور از زینت ها، لباس هایى است که مردم خود را به وسیله آن زینت مى دهند (طبرسى، 1372، ج 4، ص 639). اخراج زینت، به معناى انواع زینت هایى است که مورد پسند اجتماع، و باعث جذب مردم شود و انسان بتواند به وسیله آن، حس تنفر را از خود دور کند. «طیبات» چیزهایى است که موافق با طبع انسان باشد، و داراى انواع مختلفى است؛ از جمله: غذاهایى که انسان به وسیله آن ارتزاق کرده و چیزهایى که انسان در بقا و دوامش بدان ها نیازمند است؛ از قبیل طعام، غذا، مسکن و... (طباطبائى، 1417ق، ج 8، ص 80؛ قرشى، 1377، ج 3، ص 399). اما باید در نظر داشت که امکانات و نعمت هاى دنیا، باید وسیله اى براى رسیدن به سعادت اخروى باشد، همان گونه که خداوند، پس از بیان داستان قارون و ثروت هنگفتش، که از آن در راه خدا و رسیدن به سعادت اخروى استفاده نکرد، مى فرماید: «وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَه وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَایُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ»(قصص: 77)؛ و در آنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب و بهره ات را از دنیا فراموش مکن و همان گونه که خدا به تو نیکى کرده، نیکى کن و هرگز در زمین در جست وجوى فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد. یعنى از آنچه که خداوند از مال دنیا به تو ارزانى داشته و در دنیا قسمت و روزى تو کرده، در راه آبادانى و اصلاح آخرتت استفاده کن؛ زیرا حقیقت بهره انسان در دنیا و آنچه براى او باقى مى ماند، همان مقدارى است که براى آخرتش استفاده برده است. در ادامه آیه مى فرماید: از آنچه خداوند به شما ارزانى داشته در جهت احسان، نیکى و انفاق به مردم استفاده کنید نه در جهت فساد بر روى زمین (سبزوارى نجفى، 1406ق، ج 5، ص 306؛ طبرسى، 1372، ج 7، ص 416)؛ زیرا استفاده از لذایذ و طیبات، و صرف آن براى آبادانى و رسیدن به تمتعات دنیا و عدم بهره بردارى و ذخیره سازى براى آخرت، موجبات شقاوت و بدبختى، و باعث عذاب ذلت بار الهى در روز آخرت است. همان گونه که خداوند پس از حساب رسى کافران، علت عرضه شدن ایشان بر آتش جهنم را چنین بیان مى کند: «وَیَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِکُمْ فِی حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا وَاسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَبِمَا کُنتُمْ تَفْسُقُونَ» (احقاف: 20)؛ آن روز که کافران را بر آتش عرضه مى کنند به آنها گفته مى شود: از طیبات و لذایذ در زندگى دنیا خود استفاده کردید و از آن بهره گرفتید، اما امروز عذاب ذلت بار به خاطر استکبارى که در زمین بناحق کردید و به خاطر گناهانى که انجام مى دادید جزاى شما خواهد بود. بنا بر آنچه بیان شد، مى توان فهمید که قرآن حیات دنیا و استفاده از نعم و امکانات آن را نفى نمى کند، بلکه دنیایى مورد مذمت قرآن است که بدون در نظر گرفتن آخرت در جهت برآورده کردن هوا و هوس هاى زندگى زودگذر دنیا سپرى شود. ازاین رو، پویندگان حیات طیبه، به زندگى دنیا و جلوه هاى آن از مال و زن و فرزند بى توجه نیستند. در نظر اینان، رسیدن به این دسته از مطلوب ها نیز دوست داشتنى است؛ اما به دست آوردن آنها، نهایت هدف زندگى محسوب نمى شود، بلکه آنها از این مطلوب هاى دنیایى به عنوان نردبان ترقى براى نیل به حیات برتر و رسیدن به حقایقى والا استفاده مى کنند که داشته هاى دنیایى، قدرت برابرى با آنها را ندارد. این دسته از انسان ها دنیا را براى خود هزینه مى کنند، برخلاف دنیاطلبان که خود را براى دنیا هزینه مى کنند و چون محبوب و مطلوب آنها خداوند است، در دنیا درصدد یافتن چیزهایى هستند که آنها را به خداوند نزدیک کند؛ به همین دلیل، برخلاف دنیاطلبان، در رفتن به جبهه و جهاد از یکدیگر سبقت گرفته و هنگام جهاد، خود را در حال تجارت با خدا مى بینند: «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّه یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدا عَلَیْهِ حَقّا فِی التَّوْرَاه وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» (توبه: 111)؛ خداوند از مؤمنان، جان ها و اموالشان را خریدارى کرده، که (در برابرش) بهشت براى آنان باشد (به این گونه که:) در راه خدا پیکار مى کنند، مى کشند و کشته مى شوند. این وعده حقى است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده و چه کسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟ اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدى که با خدا کرده اید و این است آن پیروزى بزرگ. ایشان از هر آنچه که آنها را از خداوند دور کند و موجبات خشم و غضب او را فراهم کند، دورى مى کنند. براى مثال، آیات 28ـ29 سوره «مائده» که ناظر به اولین نزاع فرزندان آدم است، مى تواند بیانگر این مسئله باشد؛ زیرا یکى از دو برادر با حسادت درصدد کشتن دیگرى است؛ اما دیگرى از ترس اینکه مبادا جزء ستمکاران شده و مشمول غضب الهى گردد، چنین قصد سویى نمى کند. پویندگان حیات طیبه، براى دنیا و آخرتشان دعا مى کنند: «وِمِنْهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَه وَفِی الآخِرَه حَسَنَه وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (بقره: 201)؛ و بعضى مى گویند: «پروردگارا! به ما در دنیا نیکى عطا کن و در آخرت نیز نیکى مرحمت فرما و ما را از عذابِ آتش نگاه دار. در نظر ایشان، رسیدن به ثواب الهى، از به دست آوردن دارایى و مکنت دنیا بهتر است: «وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحا وَلَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ» (قصص: 80)؛ اما کسانى که علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: «واى بر شما! ثواب الهى براى کسانى که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام مى دهند بهتر است، اما جز صابران آن را دریافت نمى کنند (جمشیدى، 1383، ص 87ـ92). اینان کسانى هستند که حاضرند بهترین متاع خود، یعنى جانشان را براى کسب رضاى الهى به خالق خود بفروشند: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفُ بِالْعِبَاد»(بقره: 207)؛ بعضى از مردم (باایمان و فداکار، همچون على علیه السلام در لیله المبیت به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر صلى الله علیه و آله)، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. ایشان از جمله مصادیق این آیه شریفه هستند: «رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَه وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِاللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاه وَإِیتَاء الزَّکَاه یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ» (نور: 37)؛ مردانى که نه تجارت و نه معامله اى آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و اداى زکات غافل نمى کند. آنها از روزى مى ترسند که در آن، دل ها و چشم ها زیر و رو مى شود. بدین واسطه، مظهر اسماءاللّه و تجلى حق در روى زمین مى شوند. آثار و دستاوردهاى دنیوى و اخروى ایمان و عمل صالح انسان ایمان و عمل صالح به عنوان راه هاى دستیابى انسان به حیات طیبه، آثارى را از خود بر جاى مى گذارند. این آثار، براى انسان ها با توجه به میزان ایمان و عمل صالحى که انجام مى دهند از شدت و ضعف برخوردار است. اما برخى از این آثار مخصوص کسانى است که با استفاده درست از این دو سلاح، به حیات طیبه به معناى واقعى آن دست یافته اند. در ذیل، به برخى از این آثار اشاره مى شود: 1. پررنگ شدن نقش خدا در تمامى شئون زندگى هر حیاتى نیازمند عنصر روح افزایى است که در پرتو آن، اصل حیات و مسائل جانبى آن، اعم از جنگ و صلح و دوستى و دشمنى و...، امکان تبیین معقول و منطقى پیدا کند. به عبارتى، هر حیاتى نیازمند محورى است که تمامى مسائل زندگى در پرتو آن محور، معنا و مفهوم مى یابد. همین محوریت است که انسان را به سوى خود کشانده و اعمال و رفتار او را سازمان دهى مى کند و انسان همواره در سعى و تلاش براى یکسان کردن رفتار و اعمالش با محور زندگى اش است. محوریت زندگى، در حیات طیبه، خداوند است؛ ازاین رو، هر آنچه در این مرحله از زندگى از انسان سر مى زند با محوریت او، و در جهت رضاى اوست. قرآن کریم در آیات 285 سوره «بقره» و 162 سوره «انعام»، محوریت خداوند را به تصویر مى کشد:«آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ»(بقره: 285). «قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» (انعام: 162). هرقدر انسان به این محور پایدارتر باشد، بهره مندى او از حیات طیب بیشتر است. یکى از راه هاى بهره مندى از این حیات با محوریت اللّه، ذکر و یاد خداوند است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوااللَّهَ ذِکْرا کَثِیرا وَسَبِّحُوهُ بُکْرَه وَأَصِیلاً» (احزاب: 41ـ42). فراموشى ذکر و یاد خداوند، مساوى است با سقوط انسان در دامن حیاتى دیگر، با محوریتى غیر از اللّه، که نتیجه آن جز گمراهى و تحیر، چیز دیگرى نخواهد بود: «... وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطا» (کهف: 28). به همین علت، خداوند انسان را از فراموشى یادش بر حذر مى دارد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ...» (منافقون: 9). یاد خدا یعنى: ورود او به عنوان تنها عامل زیستن، خود را در محضر او دانستن، حذر کردن از معصیت، و توجه قلبى به هدف و پایانى که رو به سوى ماست (همان، ص 39ـ44). و کسى که حیاتش بر محوریت اللّه دور مى زند، تمامى اعمال و صفاتش شمه اى از صفات پروردگار کریم است. 2. افزایش علم و دانایى یکى از دستاوردهاى حیات طیبه، افزونى دانش راه یافتگان به حیات طیبه است: «أَوَ مَن کَانَ مَیْتا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا کَذَلِکَ زُیِّنَ لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ» (انعام: 122)؛ آیا کسى که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نورى برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسى است که در ظلمت ها باشد و از آن خارج نگردد؟! این گونه براى کافران، اعمال (زشتى) که انجام مى دادند، تزیین شده (و زیبا جلوه کرده) است. خداوند پس از اشاره به حال دو دسته مؤمنان و کافران در آیات گذشته، در این آیه با ذکر مثالى به بیان حقیقت حال ایشان پرداخته و انسان هاى کافر را بسان مردگانى مى داند که با وجود حیات جسمانى دچار مرگ معنوى شده و از نعمت حیات محرومند، اما پس از پذیرش هدایت الهى و منور شدن به نور ایمان، بسان زندگانى هستند که پس از مرگ نعمت حیات یافته اند. مقصود از «نور» در این آیه، علم و دانش سودمندى است که انسان به واسطه آن به سوى حق هدایت، و توسط آن به عمل صالح اعتقاد مى یابد (طباطبائى، 1417ق، ج 12، ص 342). چنین اشخاصى به واسطه علم و قدرتى که زاییده ایمان است و خداوند به آنها عنایت فرموده، قدرت مى یابند که چیزها را همان گونه که هست، ببینند. و به این واسطه مى توانند حق را از باطل تشخیص داده و از صمیم قلب از مظاهر فریبنده دنیا و زرق و برق هاى آن دست بشویند و با تمام وجود رو به سوى خداوند عزیز کرده و در پرتو عزت او، خود را در برابر وسوسه هاى شیطان مصونیت بخشند. ایشان با تقرب به ذات اقدس اله، جز از خشم و غضب خدا از چیز دیگرى نمى هراسند. بدین ترتیب، اینان رو به روى خدا زندگى جاودانه اى را مى بینند که جز جمال و زیبایى، نور و مال و قدرت، چیز دیگرى در آن نیست؛ زندگى که کارگردان آن خداوند بخشنده و مهربان است (همان). خداوند به این دسته از انسان ها زندگى جاویدى عنایت مى کند که با مرگ پایان نمى پذیرد، بلکه اینان پس از مرگ نیز تحت ولایت خداوند مصون و محفوظند؛ زندگى که بدور از سختى و شقاوت و خوف و خطر، و سراسر سعادت و امنیت و سلام و بهجت است. صاحبان آن، غرق در حب الهى و تقرب به درگاه اویند. چیزهایى را مى بینند و مى شنوند و مورد تعقل قرار مى دهند که دیگران از دیدن و شنیدن و فهم آن محرومند و با وجود اینکه حرکات و سکناتشان شبیه دیگر مردم است، از شعور و اراده اى غیر شعور و اراده دیگران برخوردارند (همان، ج 7، ص 337). 3. آرامش و وقار از دیگر ویژگى هاى حیات طیبه، برخوردارى از آرامش روانى و خرسندى خاطر است. قرآن کریم مى فرماید: «... فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ» (انعام: 48)؛ ... آنها که ایمان بیاورند و (خویشتن را) اصلاح کنند، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مى شوند. نیز مى فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» (احقاف: 13)؛ کسانى که گفتند: پروردگار ما اللّه است، سپس استقامت کردند، نه ترسى براى آنان است و نه اندوهگین مى شوند. «خوف»، ترس از مکروهى است که واقع خواهد شد؛ مانند ترس از عذابى که واقع مى شود یا محرومیت از بهشتى که وعده داده شده، و «حزن»، اندوه از مکروهى است که واقع شده است؛ مانند اندوه از بدى هایى که از مؤمن سر زده و خیراتى که در اثر آنها از دست داده است (همان، ج 17، ص 389ـ390). گویى خوف و ترس مربوط به حوادث آینده، و حزن مربوط به حوادث گذشته است (مکارم شیرازى و دیگران، 1374، ج 20، ص 274). از طرفى، کسى که همه هستى را تحت مالکیت خداوند مى داند و کسى را در سلطنت بر آنها با خداوند شریک نمى داند، مالکیت خداوند را بر همه چیز حقیقى، و خود را مالک اعتبارى داشته هایش مى بیند، هیچ خوف و اندوهى در دلش راه ندارد؛ زیرا چیزى ندارد که خوف از دست دادن آن را داشته باشد و یا به خاطر چیزهایى که از دست داده اندوهگین باشد (همان، ج 10، ص 90). 4. قول ثابت «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاه الدُّنْیَا وَفِی الآخِرَه...» (ابراهیم: 27)؛ خداوند کسانى را که ایمان آوردند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان، استوار مى دارد؛ هم در این جهان، و هم در سراى دیگر... . پس از آنکه خداوند در خلال آیات 24 تا 26 سوره «ابراهیم»، حال کفر و ایمان، مؤمن و کافر را در قالب دو مثال ترسیم مى کند، به بیان سرنوشت نهایى ایشان پرداخته و براى ایمان آورندگان به خدا، قول ثابت در دنیا و آخرت را وعده مى دهد. مقصود از «قول ثابت»، اعتقاد و عزمى است که انسان بر آن ایستادگى کرده و عملاً از آن منصرف نمى شود. شبیه همین معنا در این کلام خداوند است که فرمود: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» (احقاف: 13). مقصود از آن اعتقاد، کلمه توحید و شهادت به یگانگى خداوند است (همان، ج 12، ص 51). ازاین رو، کسانى که در دنیا به قول ثابت رسیده اند، اگر در دنیا مورد آزمایش قرار گیرند، از آزمایش الهى سربلند بیرون آمده و سخن و طرز فکرشان عوض نخواهد شد و اگر در برزخ از اعتقاداتشان سؤال شود، همانند دنیا سربلند و سرفراز بیرون مى آیند (طبرسى، 1377، ج 2، ص 248). ایشان در جواب سؤال ها سخن ثابتى دارند و در امتحانات بعد از مرگ بر سخنشان ثابت و استوارند (جوادى آملى، 1375، ج 1، ص 229). 5. جاودانگى «مَا عِندَکمُ یَنفَدُ وَ مَا عِندَاللَّهِ بَاقٍ...» (نحل: 96)؛ آنچه نزد شماست فانى مى شود، اما آنچه نزد خداست باقى است. کسى که به واسطه حیات طیبه زنده مى شود، به علت حضور در عالم عنداللّه، از ابدیت برخوردار مى گردد؛ چون جهان طبیعت معلول حرکت و دگرگونى و زوال است. با پشت سر گذاشتن آن و ورود به عالم ماوراء طبیعت، به حصن جاوید خدا راه مى یابد و از دگرگونى و مرگ مصون و محفوظ است (همان، ج 1، ص 221). این خود نشانه اى از مظهریت اسماء و صفات الهى در انسان است؛ یعنى همان گونه که خداوند باقى است و فنا در او را ندارد، انسانى که مظهر اسماء و صفات بارى تعالى مى شود با ورود به حصن جاوید حق، از فنا به دور است و از ابدیت برخوردار مى شود. 6. حسن عاقبت «الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْالصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ» (رعد: 29)؛ آنها که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند،پاکیزه ترین(زندگى)نصیبشان است وبهترین سرانجام ها. خداوند در این آیه از عاقبت خوش و سرانجام نیک کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند خبر داده و نتیجه آن را زندگى پاکیزه در دنیا و فرجام نیک در آخرت معرفى مى کند (مصطفوى، 1380، ج 12، ص 183). 7. مؤدت «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّا»(مریم: 96)؛ مسلما کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند، خداوند رحمان محبتى براى آنان در دل ها قرار مى دهد. خداوند بدون اسباب و واسطه اى، مودت و محبتى از کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام مى دهند در دل هاى دیگران قرار مى دهد. بنا بر روایات وارده، این آیه در شأن حضرت على علیه السلام و مراد از «ود»، ولایت ایشان است (حسینى شاه عبدالعظیمى، 1363، ج 8، ص 232). 8. جانشینى روى زمین «وَعَدَاللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئا...» (نور: 55)؛ خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند وعده مى دهد که قطعا آنان را حکمران روى زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روى زمین را بخشید و دین و آیینى را که براى آنان پسندیده، پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل مى کند، آنچنان که تنها مرا مى پرستند و چیزى را شریک من نخواهند ساخت. خداوند در این آیه، استخلاف در زمین و تمکن در دین را به کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام مى دهند وعده داده است. منظور از آن، ارث بردن زمین و تسلط آنها بر زمین است که این جانشینى، خود قائم به ایجاد اجتماع صالح است. و مراد از تمکین در دینشان این است که دینشان را ثابت و پابرجا نگه داشته و از نفاق حفظ مى کند، به گونه اى که اختلاف در اصول و سهل انگارى در اجراى احکام و عمل به فروعات آن، دین را متزلزل نکند (طباطبائى، 1417ق، ج 15، ص 155). 9. داخل شدن در جمع صالحان «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ»(عنکبوت: 9)؛ و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادند، آنها را در زمره صالحان وارد خواهیم کرد. بنده صالح به کسى گفته مى شود که هیچ گونه فسادى در عقاید، اخلاق، افعال و... (همچون شک، سهو، نسیان، خطا و اشتباه) نداشته باشد. اینها همه خصوصیات معصومان (انبیا و ائمّه اطهار علیهم السلام) است و ازاین رو، مؤمنانى که از معاصى اجتناب کرده و اعمال صالح انجام دهند، خداوند آنها را در زمره صالحان قرار داده و با ایشان محشور مى کند (طیب، 1378، ج 10، ص 295). 10. دخول در رحمت الهى «فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ» (جاثیه: 30)؛ اما کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد مى کند؛ این همان پیروزى بزرگ است. داخل شدن در رحمت بى انتهاى الهى، از دیگر عنایات خداوند به این دسته است. رحمت الهى داراى مفهوم وسیعى است که دنیا و آخرت را دربر مى گیرد و در آیات قرآن به معانى گوناگون، از جمله هدایت، نجات از چنگال دشمن، باران پربرکت و نعمت هایى همچون نور و ظلمت، برخوردارى از مواهب الهى، آمرزش گناهان، وفور نعمت و دفع بلیّات، توفیق عبادات، حفظ از خطرات، آسانى حساب، عبور از صراط و دخول در بهشت اطلاق شده است (مکارم شیرازى و دیگران، 1374، ج 21، ص 283؛ طیب، 1378، ج 12، ص 127). علّامه طباطبائى، رحمت الهى را افاضه الهى مى داند که انسان به واسطه آن، فیض شایستگى و آمادگى دخول در رحمت الهى را مى یابد (طباطبائى، 1417ق، ج 18، ص 179) و به واسطه برخوردارى از رحمت رحیمى پروردگار، به نهایت کمال خویش مى رسد. موانع رسیدن به حیات طیبه موانع رسیدن به حیات طیبه براى انسان ها با توجه به شأن و درجه معنوى شان متفاوت است. به نظر مى آید که مسئله غفلت از یاد خداوند، مهم ترین مانع در طریق دستیابى به حیات طیبه باشد؛ زیرا غفلت از یاد خداوند باعث اقبال انسان به دنیا و دلبستگى به آن مى شود: «فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاه الدُّنْیَا» (غافر: 29)؛ حال که چنین است از کسى که از یاد ما روى مى گرداند و جز زندگى مادى دنیا را نمى طلبد، اعراض کن. حب دنیا کم کم باعث فراموش شدن یاد مرگ و حیات آخرت مى شود: «إَنَّ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءنَا وَرَضُواْ بِالْحَیاه الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّواْ بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ» (یونس: 7)؛ آنها که ایمان به ملاقات ما (و روز رستاخیز) ندارند، و به زندگى دنیا خشنود شدند و بر آن تکیه کردند، و آنها که از آیات ما غافلند. انسان با فراموشى این مهم، و غفلت از یاد حق، پاى در مسیر اشتباه مى گذارد و به جاى پیروى از خداوند، پیرو هواى نفس خویش مى شود: «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَه فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ»(جاثیه: 23)؛ آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهى (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده اى افکنده است؟ با این حال، چه کسى مى تواند غیر از خدا او را هدایت کند؟ آیا متذکر نمى شوید؟ این دسته از انسان ها با حذف محوریت خدا در زندگى خویش، و رجوع به جنبه حیوانى خود، قابلیت بازتاب صفات پروردگارى را از دست داده، و با تجاوز از حدّ بشریت، که خلیفه اللهى است، هویت خویش را تباه مى کنند (پرچم، 1387). نتیجه گیرى از مجموعه مباحث ارائه شده در این مقاله موارد زیر را مى توان استنتاج کرد: 1. حیات حقیقى از آنِ خداوند است و همه موجودات بهره اى از آن را دارا مى باشند. خلقت جهان، مظهر رحمت رحمانى پروردگار است که از این طریق، هر موجودى به کمال خویش دست مى یابد. انسان نیز به واسطه همین رحمت به کمال خویش، یعنى مقام خلیفه اللهى و مظهریت صفات الهى مى رسد. 2. حیاتى که قرآن در راستاى خلیفه اللهى به انسان معرفى مى کند، حیات طیبه است که مظهرى از حیات حقیقى خداوند است. حیات طیبه به نوعى حیاتى اخلاقى است؛ زیرا زمانى که اخلاق انسان مظهر اخلاق الهى شود، توانایى رسیدن به قرب الهى و دستیابى به مقام خلیفه اللهى را پیدا مى کند. 3. با توجه به آنچه مفسّران در مورد مفهوم حیات طیبه گفته اند، مى توان اینچنین برداشت کرد که حیات طیبه همراه و محیط بر حیات دنیاست؛ از دنیا شروع مى شود و در آخرت نیز، انسان از آن بهره مند است. 4. ایمان و عمل صالح به عنوان عوامل دستیابى انسان به حیات طیبه، ارتباط تنگاتنگ و نظام مندى با رسیدن انسان به مقام خلیفه اللهى و مظهریت صفات الهى دارد. 5. انسان به واسطه ایمان و عمل صالح، قابلیت رسیدن به قرب الهى و ورود به رحمت رحیمى پروردگار را پیدا کرده و بدین واسطه، مظهر خلیفه اللّه و اسماء و صفات الهى در حیات طیبه مى گردد. 6. تأثیر ایمان و عمل صالح در راهیابى انسان به حیات طیبه، خود مقید و مشروط به هدایت یا پذیرش ولایت رسول خداست. 7. آثار و دستاوردهاى ایمان و عمل صالح براى انسان ها در دنیا و آخرت با توجه به میزان ایمان و عمل صالحشان متفاوت است. 8. برخى از آثار و دستاوردهاى ایمان و عمل صالح در دنیا و آخرت عبارت است از: پررنگ شدن نقش خدا در تمامى شئون زندگى، علم و دانایى، آرامش و وقار، قول ثابت، جاودانگى، حسن عاقبت، مؤدت، جانشینى بر روى زمین، دخول در جمع صالحان، دخول در رحمت الهى. 9. موانع وصول به حیات طیبه با توجه به میزان ایمان و عمل صالح انسان ها و شأن و درجه معنوى شان متفاوت است. منابع نهج البلاغه (1379)، ترجمه محمد دشتى، قم، امیرالمؤمنین علیه السلام. آلوسى، سیدمحمود (1415ق)، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیه. ابن جوزى، ابوالفرج عبدالرحمن بن على (1422ق)، زادالمسیر فى علم التفسیر، بیروت، دارالکتاب العربى. ابن منظور، محمدبن مکرم (1414ق)، لسان العرب، بیروت، دارصادر. ابوالفتوح رازى، حسین بن على (1408ق)، روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن، مشهد، بنیاد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى. امین، سیده نصرت (1361)، مخزن العرفان فى تفسیر قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان. پرچم، اعظم (1382)، بررسى تطبیقى مسائل وحى و نبوت از دیدگاه قرآن و عهدین، اصفهان، کنکاش. ـــــ ، «تبیین مفاهیم و موضوعات اخلاقى در قرآن» (پاییز و زمستان 1387)، انجمن معارف اسلامى، ش 16ـ17، ص 133ـ149. جمشیدى، اسداللّه (1383)، نگاهى قرآنى به حیات معنوى، تهران، کانون اندیشه جوان. جوادى آملى، عبدالله (1375)، تفسیر موضوعى قرآن کریم، تهران، رجاء. جوهرى، اسماعیل بن حماد (بى تا)، الصحاح التاج اللغه و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطاء، مصر، دار الکتاب العربى. حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد (1363)، تفسیر اثناعشرى، تهران، میقات. راغب اصفهانى، حسین بن محمد (1412ق)، المفردات فى غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودى، بیروت، الدارالعلم. سبزوارى نجفى، محمدبن حبیب اللّه (1406ق)، الجدید فى تفسیر القرآن المجید، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات. سیدقطب (1412ق)، فى ظلال القرآن، بیروت، دارالشرق. شوکانى، محمدبن على (1414ق)، فتح القدیر، بیروت، دار ابن کثیر. طباطبائى، سیدمحمدحسین (1417ق)، المیزان فى تفسیرالقرآن، قم، جامعه مدرسین. طبرسى، فضل بن حسن (1377)، جوامع الجامع، تهران و قم، دانشگاه تهران و مرکز مدیریت حوزه علمیه. ـــــ (1372)، مجمع البیان فى تفسیرالقرآن، تهران، ناصر خسرو. طوسى، محمدبن حسن (بى تا)، التبیان فى تفسیرالقرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربى. طیب، سیدعبدالحسین (1378)، اطیب البیان فى تفسیرالقرآن، تهران، اسلام. فخررازى، محمدبن عمر (1420ق)، مفاتیح الغیب، بیروت، داراحیاء التراث العربى. فراهیدى، خلیل بن احمد (1408ق)، العین، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات. فضل اللّه، سیدمحمدحسین (1419ق)، من وحى القرآن، بیروت، دارالملاک للطباعه و النشر. فیروزآبادى، محمدبن یعقوب (بى تا)، القاموس المحیط، بیروت، دارالجیل. قرشى، سیدعلى اکبر (1377)، احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت. مدرسى، سیدمحمدتقى (1419ق)، من هدى القرآن، تهران، دار محبى الحسین. مصطفوى، حسن (1360)، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب. ـــــ (1380)، تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب. مصطفوى، زهرا (1385)، مبانى نظرى اخلاق و تربیت اسلامى، تهران، اطلاعات. مغنیه، محمدجواد (1424ق)، تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الاسلامیه. مکارم شیرازى، ناصر و دیگران (1374)، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه. مهدوى، سیدسعید (1388)، حیات طیبه در پرتو اخلاق، اصفهان، کیاراد. واعظ زاده خراسانى، محمد (1378)، المعجم فى فقه اللغه القرآن و سر بلاغته، مشهد، غوتمبرغ. منبع: فصلنامه معرفت – شماره 187 انتهای متن/

94/03/19 - 03:19





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 172]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن