محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832728925
الحمدللهگفتنهای بعضی، از گناه، بدتر است!
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: آیت الله قرهی:
الحمدللهگفتنهای بعضی، از گناه، بدتر است!
شناسهٔ خبر: 2756818 - شنبه ۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۳
دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی
آیت الله قرهی در درس اخلاق اخیر خود گفت:«الحمدلله»گفتنهای بعضی، از گناه، بدتر است! هیچکس از خواطر نفسانی و شیطانی، در امان نیست. به گزارش خبرگزاری مهر، متن سیصد و چهاردهمین جلسه درس اخلاق آیتالله قرهی که در محل مهدیه القائم المنتظر(عج) برگزار شده برای علاقه مندان در پی می آید.خواطری که همه، گرفتار آن هستیمدر خواطر نفسانی، آنچه که از ذهن به قلب انسان، ورود پیدا میکند، عمده، به این علّت است که مراقبه حقیقی نسبت به افعال و کردار ما به وجود نیامده است.بیان کردیم: ما در مرحله خواطر، از خواطر نفسانی به خواطر شیطانی ورود پیدا میکنیم، امّا اگر خواطر نفسانی را کنترل کنیم؛ یعنی آنچه را اولیاء خدا در مبارزه با خواطر نفسانی بیان فرمودند، بدانیم و موفّق به مجاهده با این خواطر شویم؛ طبعاً به خواطر شیطانی گرفتار نمیشویم.علّت العلل خاطر نفسانی - که بعضی از اعاظم، آن را به واسطه این که احاطه آن، از خلف و جنبین و روی انسان است، به «خواطر» هم تبیین کردند، همانطور که خواطر شیطانی هم همین حال را دارد - اعتماد انسان به خود، است که این، نکته بسیار مهمّی است.اولیاء خدا، اعاظم و بزرگان، علماء اخلاق و عرفای عظیمالشّأن تبیین میکنند: جولان خواطر بر ذهن - که تا ظواهر دنیا را دید، به ظواهر دل بست - عامل میشود که این دلبستگی و حبّ به ظواهر دنیا، بر قلبش بنشیند و او را گرفتار کند. برای هر کسی هم نوعی است. به قدری خطرناک است که اولیاء خدا بیان کردند: هیچکس إلّا مخلَصین (نه مخلِصین) در امان نیست و همه گرفتار هستند.حتّی گاهی یک عابد به ذکرش گرفتار میشود. مثلاً به ذهن او میآید که تو این اذکار و اوراد را بلد هستی و ... که این، همان خواطر نفسانی است. اولیاء خدا بیان فرمودند: حتّی گاهی یک عالم هم به علمش گرفتار میشود که تو رهگشا هستی، میتوانی دست دیگران را بگیری، تو باید جلو بروی و هدایت کنی و ... یعنی اینطور بر نفس او میتازد، طوری که او بالجد تصوّر میکند که هادی است. نعوذبالله یک لحظه تصوّر میکند که خودش خوب است و این همان «ولو به یک لحظهای است» [۱] که بارها بیان کردیم.در یکی از جلسات بیان کردم: هر کس ولو در مقام شکستهنفسی بگوید: دیگران بهتر از ما هستند؛ یعنی خود را «به» دیده است که دیگران را «بهتر» میپندارد.«الحمدلله» های بعضی، از گناه، بدتر است! لذا این خواطر نفسانی به قدری خطرناک است که جز پناه بردن به ذات احدیّت، هیچکس در امان نیست. حرکات و سکنات این نفس دون، به قدری خطرناک است که اولیاء خدا بیان فرمودند که گاهی انسان باید از استغفارهایش، استغفار و از توبه و انابههایش، توبه کند. اگر لحظهای تصوّر کند من خوبم، من توانستم پیش بروم، من در خطم و ...، باخته است.خدا آیتالله نجابت آن مرد عظیمالشّأن و الهی را رحمت کند. ایشان فرمودند: آیتالله قاضی میفرمودند: گاهی «الحمدلله «های بعضی، از گناه، بدتر است!بعد توضیح دادند و فرمودند: یک دلیل و برهان آن، این است که آن شخص به خودش غرّه رفته و فکر کرده کسی شده است (الحمدلله ما که در خط هستیم، الحمدلله خدا این توفیق را به ما مرحمت کرد و ...). لذا خود این، از ورود به گناه، بدتر است. این حمد، حمودیّت نیست. این حمد، جمودیّت است. حمد جمودی و حمد حمودی متفاوت است. حمد جمودی، این است که انسان تصوّر به شیء میکند و در همان میماند و جامد میشود؛ لذا تصوّر میکند که این عمل من، عمل خوبی است. وقتی میگوید: بحمدلله موفّق شدم؛ یعنی پذیرفته که عمل من، عمل مقبول عندالله تبارک و تعالی است. در حالی که اولیاء دائم به حال خود، ظنّ و گمان دارند. یک آن از خودشان راضی نیستند، حال اولیاء خدا این حال است.لذا یکی از خطورات نفسانی همین است که تصوّر شیء برای خودش داشته باشد، یعنی با خود بگوید من چیزی شدم. حتّی اولیاء خدا که گاهی به تبیین ذکر و حتّی دادن این اذکار به اغیار مأمور میشدند؛ آن را به عنوان این که مأمورند و دارند مأموریت خود را انجام میدهند و وسیله هستند، انجام میدادند. تازه بعد هم ناله میزدند، فغان می کردند و به خصوص در دل شب گریه میکردند که نکند ما آن چیزی که باید خودمان عمل کرده باشیم، ندادیم؛ یعنی ذکر خالی دادیم، نه ذکر عاملی. ذکر عاملی، این است که انسان خود اوّل اهل عمل باشد، نه فقط تبیین کننده اذکار باشد. لذا با اینکه مأمور بودند ذکر بدهند، امّا از این موضوع وحشت داشتند. مثل آیتالله بها الدینی، آیتالله مولوی قندهاری، آیتالله خوشوقت، آیتالله نجابت و امثالهم که مأمور به دادن اذکار بودند، امّا وحشت درونی داشتند.یک موقعی آیتالله مولوی قندهاری نکته بسیار عجیبی را بیان فرمودند و آن نکته، این است: ما میترسیم یک موقع ذکرهایی را که میدهیم، عاملان به آن عمل کنند، ولی ما عامل نباشیم. لذا فردای قیامت، خود ذکر بما هو ذکر (نه عامل ذکر) جلوی ما را بگیرد و به ما اعتراض کند و این یک نکته بسیار هشداردهنده است.خواطر نفسانی و تصوّر چیزی بودن! لذا یکی از دلایلی که خواطر نفسانی بر قلب ورود پیدا کرده و ما را احاطه میکند و بعد، خواطر شیطانی، فتح الفتوح راه میاندازد و همه وجود انسان را میگیرد؛ این است که انسان تصور به شیء داشته باشد که من موفّق هستم و ...اولیاء خدا اگر توفیقی برای خود بدانند که نمیدانند، بیان میکنند: «وَمَا تَوْفِيقِى إِلَّا بِاللّه» [۲]. من توفیقی نداشتم، مگر از ناحیه خدا بوده باشد. لذا معنی «وَمَا تَوْفِيقِى إِلَّا بِاللّه» یعنی این که من به هیچ عنوان موفّق نیستم، هر چه است، از اوست و آن چیزی است که پروردگار عالم مقرّر کرده است.به قول بزرگان و اعاظم، ما از همین ابتدای امر، باید جلوی نفس دون را بگیریم و دائم در ذهنمان بگذرانیم: «وَمَا تَوْفِيقِى إِلَّا بِاللّه» و این را مدام به لسان هم بگوییم. البته نه اینکه مدام بگوییم: «وَمَا تَوْفِيقِى إِلَّا بِاللّه»، تا بقیّه بدانند من موفّق هستم. چون بعضی می گویند: «وَمَا تَوْفِيقِى إِلَّا بِاللّه» تا از این طریق بگویند: ببینید من موفّق هستم. عجبا! أسفا!اولیاء خدا وقتی میگویند: «وَمَا تَوْفِيقِى إِلَّا بِاللّه»؛ یعنی اینکه من به هیچ عنوان، بدون عنایت او، کاری نکردم؛ پس هیچ مزد و اجری هم ندارم، إلّا کرم، لطف، جود و محبّت او. هر آنچه که هست، اوست و لا غیر.لذا عزیزان من! اگر انسان بخواهد موفّق بشود، دائم باید بداند که یک تکلیفی بر گردن دارد و دارد آن تکلیف را انجام میدهد. تازه اگر هم دارد آن تکلیف را انجام میدهد، باز پروردگار عالم توفیق آن را داده، نه این که خودش موفّق شده باشد. وقتی این را بداند، بعد از انجام تکالیف - که تکالیف هر کسی، بالنّسبه خودش، مدام بالاتر میرود - هیچ موقع، ولو به لحظهای، خود را نسبت به دیگران برتر نمیبیند. بلکه میگوید: من تکلیفگرا هستم و فقط تکلیفم را انجام دادم. پس هیچ موقع هم برای مزد کار نمیکند.لذا اولیاء خدا، از جمله آیتالله قاضی، آیتالله میرزا جواد آقای ملکی تبریزی و ... بالصّراحه بیان کردند که اگر کسی، ذکر را برای این بگوید که مثلاً طیّ الارض کند و ...؛ نفهمیده ذکر، قداست دارد. ذکر برای خود ذکر است، نه برای اینکه من طیّ الارض کنم. برای همین است که حالا وقتی عنایت کرد و طیّ الارض هم داد، تازه میترسند که نکند این، عامل حجاب باشد. برای همین وحشت میکنند که نکند من به یک شکلات و حلوهای که در راه به من دادند، دلخوش باشم و به آن، مشغول گردم و همین، من را گرفتار کند. نکند میخواستند به من بگویند: تو با همین بازی کن! مثل بچّهای که به او، عروسکی بدهند، بازی کند. یعنی به من بگویند: حدّ تو همین است.لذا عزیزان! بدانید که حدّ انسان، اینها نیست. حدّ انسان، طیّ الارض و طیّ الجو و دانستن خیلی از مسائل علوم غریبه و علوم جدیده و ... نیست. حدّ انسان، انسانیّت، عبودیّت و بنده خدا شدن است. برای همین است که کسی که عبدالله شد، اصلاً از خدای متعال هیچ چیزی نمیخواهد إلّا آنچه که او بپسندد و میگوید: پسندم آنچه را که جانان پسندد. امّا خواطر نفسانی، این اجازه را به انسان نمیدهد. لذا اولیاء می گویند: همین مسئله هم یک حظّ ظاهری برای انسان به وجود میآورد که دلخوش به آن حظّ بشود و آن، چیست؟ حظّ به اینکه من هادی هستم. امّا کجا هادی هستیم!؟ ما که هیچ چیزی را تشخیص نمی دهیم. هادی، حضرات معصومین(ع) هستند.شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز(روحي له الفداء و سلام اللّه عليه) (أخ السّدید امام هماممان، آن که با حضرت مولا، آقا، سیّد، صاحب و سالارمان، حضرت حجّتبنالحسنالمهدی(عج) برادر شده است)، به سیّد مرتضیآن آیت عظمی بیان میفرمایند: آسیّد مرتضی! اگر کسی تصوّر کند به واسطه اعمال، مقاماتی کسب کرده؛ نه فهمیده اعمال یعنی چه و نه فهمیده مقامات یعنی چه. اعمال، تکلیف به عهده تو است که باید انجام بدهی و تو اگر اعمالت را انجام بدهی، فقط تکلیفگرا هستی. منتها تکلیف یک کسی که تازه به او چیزی یاد دادند، نسبت به تکلیف تو که تو را در این وادی آوردند، فرق میکند و معلوم است که تکلیف تو، بیشتر میشود.لذا وقتی تو را در این وادی آوردند، خوشحال نباش که دیگر تکلیفی بر تو نیست، اتّفاقاً حتماً تکلیف تو بیشتر است. لذا باید عمل تو بیشتر باشد. پس به این معنی نیست که تو خیلی خوب هستی که تو را در این وادی آوردند. بلکه دارند تو را امتحان میکنند. «وَإِذِ ابْتَلَي إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ» [۳]، امّا برای ابراهیم خلیل و انبیاء، یک نوع امتحانات است، برای اولیاء خدا هم یک نوع امتحان است و برای من و تو هم نوعی دیگر.شیخنا الاعظم در ادامه به سیّد مرتضیویمیفرمایند: لذا اگر به تو مأموریّت دادند که به کسی بگویی در این راه بیاید، تو وسیلهای شدی که تکلیفت را انجام دهی و إلّا هادی، خود خداست، هادی، انبیاء هستند، هادی، معصومین هستند. یک موقع به خودت غرّه نروی.به عدد نفوس خلق، خواطر نفسانی است! لذا گاهی خواطر نفسانی اینطور است. یعنی همیشه خواطر نفسانی انسان را به گناهانی که معلوم و مشهود خلق است (مثلاً نعوذبالله غیبت کردن یا غیبت گوش دادن، تهمت زدن، زخم زبان زدن، چشم بد کار کردن، نامحرم دیدن، کثافات روحی را تبیین به لذّت کردن، وورد به بستر حرام و ...)، نمیکشاند. لذا عندالاولیاء خواطری که انسان را فریب میدهد، یکی همان است که مدام انسان را وسوسه میکند که در بستر این گناهان میافتد، امّا یکی دیگر هم این است که وسوسه کند تا تصوّر کنی جنابت، جناب خوبی هست و خیلی آقایی! یعنی انسان گرفتار شود و تصوّر کند که موفّق شده است مراحلی را طی کند.آنها که طی مراحل کردند و متّصل و دائم الاتّصال بودند؛ ولو به لحظهای مدّعی نبودند که اگر مدّعی بودند، متّصل نبودند. آن انسانی که گرفتار خواطر نفسانی بشود، بیچاره میشود. لذا اولیاء خدا، از جمله آن مرد الهی، آیتالله العظمی ادیب تبیین فرمودند که به عدد نفوس خلق، خواطر نفسانی است. این هم یکی از آن هشدارهای بسیار مهم است.یعنی بنده یک نوع خاطر نفسانی دارم، جناب شما یک نوع خواطر نفسانی دارید، زید یک نوع دارد، عمرو یک نوع دارد، لذا اگر دقّت نکنیم گرفتار و بدبختیم. یک عمر عبادت میکند، نماز میخواند، ذکر میگوید و حتّی ذکر هم میدهد، امّا خبر ندارد گرفتار خواطر نفسانی است. این، خیلی درد است. اگر انسان، اینطور شود، بدبخت است.ذکری برای مغلوب نشدن در جنگ نرم شیاطینلذا علّتالعللی که وقتی اولیاء خدا اذکار را تبیین میکنند، میگویند: این ذکر «أعوذ باللّه السّمیع العلیم من همزات الشّیاطین و أعوذ باللّه أن یحضرون إنّ اللّه هو السّمیع العلیم» را دائم بگویید و سعی کنید هر روز، غیر از ده مرتبه قبل از طلوع و غروب آفتاب، حداقل صد مرتبه بیان کنید؛ برای همین است که انسان دچار جنگ نرم شیاطین جنّ و انس - که در ابتدا دچار خواطر نفسانی شده و بعد به خواطر شیطانی ورود پیدا خواهد کرد - نشود.ما یک خواطر نفسانی، قبل از گناه و یک خواطر نفسانی، بعد از گناه داریم. همانطور که یک خواطر شیطانی، قبل از گناه و یک خواطر شیطانی، بعد از گناه داریم. لذا بعد از انجام گناه، خواطر شیطانی بعد از گناه میآید و به انسان میگوید: تو دیگر گناه کردی، محال است بتوانی خروج پیدا کنی و آدم شوی. مگر میشود کسی که - نعوذبالله - در بستر حرام رفت، دیگر آدم شود!؟ بیهوده زحمت نکش، تو آدم نمیشوی. لذا شیطان اینطور انسان را فریب میدهد. یعنی یک کسی آن طور دچار خواطر نفسانی و شیطانی میشود و یکی هم اینطور. پس حالات و وضعیّت با هم متفاوت میشود و انسان، گرفتار است.زمانی من (در آن صدهای که بنده را به محضر مبارکشان پذیرفته بودند و فشرده در شبها نکاتی را مرحمت میفرمودند و مسائلی را به ما القا میکردند) به ابوالعرفاویعرضه داشتم: اگر اینطور باشد که ما گرفتار هستیم، پس به چه اعتماد کنیم؟ فرمود: فقط و فقط به این که خدا ناظر است و میبیند. لذا تو تا آخر عمر از هیچکدام از اعمال خودت، راضی نباش و امید به هیچکدام از آنها نداشته باش. نگو: نماز امشب من، نماز دیگری بود، من اشکی ریختم، حالی کردم، وضعم متغیّر شد. چون اگر اینطور بگویی، همان نمازی که تو تصوّر کردی حالت را عوض کرده و مدام فکرت به دنبال آن رفت، همان، خواطر نفسانی میشود.چون نفست، حال میآید، میگویی: عجب نمازی بود! امشب، عجب شبی بود، وضع خاصّی پیدا کردم، چه نماز شب خوبی خواندم و ... مدام این افکار به ذهنت میآید و میخواهد تو را گرفتار کند.تنها نمازی که سبب بهشتی شدن شد! لذا فرمودند: باید از آن نماز شبی که تصوّر کردی عجب نماز خوبی خواندم، استغفار کرد. امّا گاهی نمازی که خودت اصلاً امیدی به آن نمیبری، عندالله تبارک و تعالی پذیرفته میشود. البته آن را هم باید اصلاح کنی. پس اشتباه نشود، چون گاهی خواطر نفسانی همین را به انسان میگوید که اگر آن نماز پذیرفته میشود، پس همیشه با همان حال بخوانیم. چون مطالبی داریم که اولیاء خدا خوابهایی را دیدند که بعضی رؤیای صادقه بوده و برخی هم به عینه دیدند و در خواب نبوده، بلکه مکاشفه کردند و با آن کسی که از این دنیا رفته، صحبت کردند، او هم گفته: وضع من خراب بود و متأسّفانه جنب بودم، امّا یک موقعی دیدم نماز صبحم دارد قضا میشود، رفتم تیمّم کردم و دو رکعت نمازم را خواندم، امّا خودم از خودم بدم آمد، از حالم بدم آمد، از نمازم بدم آمد، از وضعم متنفّر شدم که این چه نمازی بود، با این وضع جنابت! خاک بر سرت! درست است که گفتند اگر وقت نبود تیمّم کنید، امّا آخر، این نماز بود!؟ بعد از این که غسل کردم، قضای آن نماز را هم به جا آوردم، امّا از آن نماز بدم آمده بود. وقتی پرونده من را دادند، به من گفتند: اتّفاقاً همان دو رکعت نمازت را پذیرفتیم و مابقی را نپذیرفتیم! لذا همان دو رکعت نمازی که با آن حال خواندم، مرا بهشتی کرده و مابقیش، هیچ نبود. اولیاء خدا چنین کسی را دیدند و با او همصحبت شدند.امّا اگر یک موقعی من و شما همین را شنیدیم، بعد نعوذ بالله برای من و شما هم به وجود آمد - که خدا برای کسی نیاورد - بعد مغرور شویم و بگوییم: نکند همین دو رکعت، من را هم بهشتی کند، این دیگر از وساوس شیطان و خواطر نفسانی است. پس باید مراقب باشیم که این خواطر خیلی خطر دارد. اصلاً هر قدم که برمیداریم، باید مراقب باشیم.اولیاء خدا، تا لحظه رفتن، دائم به خود، ظنّ و گمان داشتند! آیتالله العظمی مرعشی نجفی استاد عظیمالشأنمان می فرمودند: آیتالله میرزا جواد آقای ملکی تبریزی بارها می فرمودند: این که گفتند پل صراط از شمشیر، برندهتر و از مو، باریکتر است؛ منظور همینجاست. یعنی امکان دارد یک عملی که شما انجام میدهید، به قدری تیز و باریک باشد که وجود و روح شما را ببرد و شما را به جهنّم پرتاب کند و إلّا آن پل، اینطور نیست. لذا اصلاً نباید این خواطر را بر خود غالب کنی که در اینجا، اینچنین و آنچنان اعمال را دارم و ... انسان هیچ نمیداند و باید همه را به پروردگار عالم بسپارد و یک لحظه به خودش، خوشبین نباشد و دائم در ظنّ و گمان باشد.اولیاء خدا، تا لحظه رفتن، دائم به خود، ظنّ و گمان داشتند و ولو به یک لحظه به خودشان امیدوار نبودند. مگر نبود آیتالله العظمی بروجردی؟ وقتی دارشتند میرفتند، اشک میریختند، گفتند: آقا! شما چرا!؟ این همه شاگرد پررورش دادید که همه بالقوّه مرجع هستند و بعضاً به خاطر شما احترام گذاشتند و مرجعیّت نگرفتند، این همه خدمات داشتید و ...!فرمودند: من هیچکدام از اینها را نمیبینم. من در عمل خودم، هیچ نمیبینم. من هراسانم که چگونه میخواهم با پروردگار عالم ملاقات کنم! یعنی با این که مرجع یکّهتاز و زعیم حوزههای علمیّه و تشیّع بودند، باز هم وحشت داشتند.آیت الله مولوی قندهاری می فرمودند: این مطلب را که بعد از وفات آیتالله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی وی نقل شده، از ناحیه خود بنده بوده که در عالم مکاشفه به آقا گفتم: آقا! چه شد؟ آقا فرمودند: هیچ چیز، فقط آن سلامهایی که بعد از هر درس میدادم، نجاتم داد.حال، چه کسی دارد این را می گوید؟ آیتالله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی! کسی که از وجود مقدّس آقا جانمان حضرت حجّت(اروحنا فداه) توقیع دارد. مرجع عظیمالشّأنی که این همه مراجع یکّهتاز به ید مبارک ایشان، پرورش یافت.لذا آیتالله العظمی بروجردی هم فرمودند: من به هیچ یک از این اعمالم اتّکا نکردم. همه اولیاء خدا اینگونه بودند و به اعمال خود اتّکا نمی کردند.ای نفس! مرده شورت را ببرم! این جولان خواطر نفسانی از ذهن است. لذا تا به ذهن آمد، باید استغفار کنیم. حتّی اگر به ذهنمان آمد که اینبار نماز من فلان بود، فوری استغفار کنیم و طبق فرمایش اولیای خدا، عیبی ندارد که به خودمان عتاب هم بکنیم.بنده، زمانی نزد یکی از اولیاء خدا بودم که اعجازهایی عجیبی از ایشان دیدیم. یکی از اعجازهای ایشان از این قرار بود که عروسشان در زمستان، ویار طالبی کرد. در مشهد مقدّس بودیم، به بازار سرشور رفتیم. ایشان به خانواده خود گفتند: من میروم میگیرم. من هم با ایشان رفتم، ایشان چند عدد طالبی گرفتند و برگشتیم. طالبیها هم بسیار تازه بودند.من همان موقع متوجّه نشدم که قضیّه چیست. امّا بعداً به ذهنمان رسید که یعنی چه!؟ طالبی در زمستان! در سفر بعدی به آنجا رفتم. مغازهای نبود. به روبرویی گفتم: اینجا قبلاً مغازه میوهفروشی بوده؟ گفت: خیر، من بیست سال است که اینجا هستم، اصلاً مغازه میوهفروشی اینجا نبوده، این، وهم است. گفتم: آقا! ما آمدیم و خودمان از آقایی با این خصوصیّات که یک عرقچین داشت، محاسن سفیدی مثل پنبه داشت، طالبی خریدیم. یک نگاه عاقل اندر سفیه به ما کردند که این آقا مغزش عیب پیدا کرده، گفت: آقا! من میگویم بیست سال است اینجا هستم و شما مدام اصرار میکنید که اینجا مغازه میوهفروشی بوده!؟ ما اینجا لبنیّات میفروشیم!این ولیّ خدا معتقد بودند که با نفس دون و خواطر نفسانی باید برخورد کرد. لذا یک موقع که می خواستند به خودشان عتاب کنند، در خلوت خودشان به خودشان می گفتند: ای مرده شورت را ببرم!اولیای خدا می فرمایند: انسان نباید از عبادت خود لذّت ببرد و اگر چنین باشد، دچار خواطر نفسانی و شیطانی شده و آن لذّت حقیقی که بندگی پروردگار عالم است، از او دور میشود. عند الاولیاء، لذّت بردن از ذکر، معنا ندارد. فقط لذّت بردن از خود بندگی پروردگار عالم است که مزه دارد.مصداقی از تکبّر شیطان در وجود مایعنی همه این اذکار و اعمال و تکالیف الهی باید عامل بشود که ما به بندگی پروردگار عالم برسیم. لذا اگر اینطور نشود، دچار خواطر شیطانی میشویم. وقتی نفس، حظّ اوّلیّه را برد و از خودش احساس رضایت کرد، درب را برای شیطان باز کرده و شیطان هم همانطور که پروردگار عالم در سوره اعراف فرموده؛ قسم خورده که انسان را گمراه کند.خداوند در ابتدای این آیات میفرماید: «قالَ ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طين» [۴]، دلیل شیطان مانند همین است که بگوییم: خوش به سعادت ما که الحمدلله اهل نمازیم، ما الحمدلله در بستر گناه که دیگر نمیرویم و ... این غرّه رفتن به نفس دون و یک نوع «خَلَقْتَني مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طين» است. حالا او «خَلَقْتَني مِنْ نارٍ» گفت و ما طور دیگری میگوییم. «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ» در مورد ما، همین است که به خودمان می گوییم: من که یک عمر در عبادت و نماز و دعا هستم. تازه به خاطر همین موضوع، از پروردگارعالم طلبکار هم میشویم.نکتهای بگویم که خیلی زیبا است. یکی از اولیاء الهی فرمود: آیتالله مسبط کاشانی، گرفتاریهایی شدید و متعدّدی از فرزندش گرفته تا این که شاگردانش علیه او بودند و ...، داشت. منتها همیشه نکتهای که داشت، این بود که قلباً (نه لساناً) میگفت: الحمدلله علی کلّ حال، الحمدلله علی کلّ نعم. یعنی اینها را نعمت میدانست.این مرد عظیم الشأن می فرمود: آیتالله کاشانی بعد از این که از این مراحل گذشت، بدون این که اذکاری بگوید، یا اعمالی را انجام بدهد، به محضر مبارک حضرت حجّت(اروحنا فداه) مشرّف شد و از آنجا به بعد توفیق شرفیابی پیدا کرد.آقا به ایشان فرمودند: علّت تشرّف تو این است که پروردگار عالم تو را امتحان کرد و تو آن را به خوبی پشت سر گذاشتی. این امتحان برای این بود که تو تصوّر نکنی حالا که من خوبم، پس چرا این همه بلا بر سرم میآید. بعضی از ملائکه تصوّر میکردند که آخر، صدایت درمیآید که خدا من که کاری نکردم، دیگران را ببین، آخر من چه کار کردم که اینقدر بلا باید ببینم!؟ امّا صدای تو درنیامد و علّت تشرّف تو، همین است.امّا اگر کسی وقتی مبتلا شد، بگوید: ما دیگر چرا!؟ حالا اگر بر سر کفّار، این بلایا بیاید، مهم نیست، امّا چرا برای ما اینطور است؛ این همان است که خودش را خیر میداند و «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ» می گوید.لذا خداوند به شیطان خطاب میکند: «فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فيها» [۵]. همین گفتن «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»، تکبّر است. تکبّر اقسام دارد و همین هم که شما تصوّر کنی ما که الحمدلله اهل نماز و مسجد و جماعت و درس اخلاق و این مباحث هستیم، از تکبّر است.انسان باید دائم بگوید: «وَمَا تَوْفِيقِى إِلَّا بِاللّه» هیچ توفیقی نیست مگر از خدا؛ یعنی من موفّق نشدم و پروردگار عالم توفیقش را داده، پس من نباید مدّعی باشم.در ادامه میفرماید: «فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرين» خارج شو که تو خیلی پستی. لذا آن کسی که تصوّر کند کسی شده است، آن کسی که تصوّر کند من اهل عبادتم، من اهل نجاتم، من اهل ذکرم، من که یک عمر دارم راجع به امام زمان صحبت میکنم، پس چرا برای من مشکلات پیش میآید؛ پست و خیلی کوچک است.لذا باید بسیار دقّت کرد. به نوعی از خود راضی بودن، انسان را به این مرحله میکشاند. پس کسی که معترض می شود، حالا چه بر ذهنش بیاید و یا چه بر لب بیاورد که خدا! چرا من!؟ یعنی اظهار خوددوستی، اظهار به این که من بهتر از دیگرانم، از مؤمنین هم بهتر نباشم، حداقل از یک عدّه که به تو دهنکجی میکنند، فحش میدهند و علیه تو و دینت کار میکنند و گروه راه میاندازند، بهتر هستم، بهتر نیستم!؟بعد شیطان عرضه میدارد: «أَنْظِرْني إِلى يَوْمِ يُبْعَثُون» [۶] به من تا آن روز برانگیخته شدن، مهلت بده. پروردگار عالم هم میفرماید: «إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرين» [۷]. حالا تصوّر شیطان را ببینید، میگوید: «فَبِما أَغْوَيْتَني لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم» [۸] این یک کد است که وقتی کسی با پروردگار عالم از دید خواطر نفسانی معامله کند، در آخر هم پروردگار عالم را متّهم میکند. شیطان هم میگوید: پس به تحقیق (فاء هم میتواند به معنای پس و هم فاء تحقیقیه باشد) تو مرا گمراه کردی، حالا به خاطر این که مرا گمراه کردی، من هم بندگان تو را از راه راست که راه بندگی توست، گمراه میکنم.لذا در ادامه گفت: «ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرين» [۹] من هم از پیشرو، هم از عقب، هم از راست و چپ اینها را احاطه میکنم.اصلاً خصوصیّت خواطر همین است و برای همین اولیاء خدا می گویند: ما باید بترسیم؛ چون از همه طرف احاطه شدیم، الّا سجده کردن و این که دستمان را بالا میبریم و دعا میکنیم. در روایت هم آمده که چون شیطان گفته: از چهار طرف احاطه میکنم، لذا دستتان را بالا ببرید و دعا کنید و یا به سجده بیفتید و إلّا خدا که همه جا هست.لذا خواطر نفسانی و خواطر شیطانی انسان را احاطه کرده و فکر نکنیم فقط از یک طرف است. باید مواظب باشیم. حالا راه مبارزه با او چیست؟ خواطر شیطانی چطور میآید؟ خواطر نفسانی چه؟ حالا یک مقدار از خواطر نفسانی را بیان کردیم، إنشاءالله جلسات بعد هم نکات بسیار عالی و بکری را از اولیاء خدا بیان خواهیم کرد و راه برون رفت از این خواطر نفسانی را عرض میکنیم.راههای برونرفت از خواطر نفسانیالبته یکی از راههای برون رفت از خواطر نفسانی را بیان کردیم که تا به ذهنت آمد، بلافاصله استغفار کن. ماه رجبالمرجّب که گذشت و بارها بیان کردم که این ماه، ماه شستشوی گناهان است. ماه شعبانالمعظّم هم ماه پوشیدن لباس تقواست. لذا در این ماه لباس تقوا را داشته باشیم. به خصوص این مناجات شعبانیه را خیلی بخوانید و در آن تأمّل کنید. یکی از راههای برونرفت از خواطر نفسانی، پناه بردن حقیقی به ادعیّه است، نه این که فقط دعا را بخوانید، بلکه ببینید محتوای دعا چه میگوید و هر فرازی از این ادعیّه نوارنی چه چیزی را به ما تبیین می کند و ما داریم چه میخوانیم؟ یک موقع فقط کسی دعا میخواند، امّا یک کسی دعا را میداند، نه میخواند. میداند دعا از او چه میخواهد و لذا خودش را، نفسش را، وجودش را با این دعاها تطبیق میدهد. اگر توانستیم خودمان را، نفسمان را با این ادعیّه تطبیق بدهیم، خوب است، نه این که فقط بخوانیم. آیا وقتی گفتیم: «الهی من لی غیرک»، جدّی «من لی غیرک» داشتیم؟ و ... انسان باید بتواند حالش را با دعا عوض کند.یکی دیگر از راههای برونرفت از خواطر نفسانی، اتّصال دائمی به حضرات معصومین(ع) و ولایتالله است. این ولایت الله یکی از راههای برون رفت از خواطر نفسانی و شیطانی است. دائم متّصل باشیم و اتّصالمان، اتّصال دائمیّه باشد.لذا عرض کردم و باز بیان میکنم که علاوه بر صحبتی که در آخر شب با آقا دارید، هر ساعت از روز هم به یاد ایشان باشید. چون الان امام زمان ما، وجود مقدّس آقاجانمان، حضرت حجّتبنالحسنالمهدی است. هرساعت، ساعت هفت، ساعت هشت، ساعت نه، ده و ...، همینطور کوک کنیم یا یک علامتی بگذاریم تا آرام آرام متوجّه شویم که هر ساعت حدّاقل دعای سلامتی آقاجان، حضرت حجّت را بخوانیم - این، حدّاقل است، بتوانی طور دیگری هم باشی که خوشا به سعادتت - ما از خدا میخواهیم او را در هر ساعتی محافظت کند «فی هذه السّاعة و فی کلّ ساعة»، لذا من و تو هم باید همه ساعات یاد آقا باشیم.یکی دیگر از راهها هم این است که دعای توسّل را حدّاقل در روز یک بار بخوانیم. این راه برون رفت از نفس دون است. جدّی بخوانیم. توسّلمان حقیقی باشد و بخواهیم.هیچ کس در ایمنی نیست، مگر در پناه ولایت الله! هیچ کس خودش را در حصن ایمن نبیند، إلّا حصن حصین ولایت که به آنها پناه ببرد. همه ما در معرض خطر هستیم. هیچ کس خودش را ایمن نبیند. هیچ کس لباس ایمنی نپوشیده است، همه گرفتاریم. نفس دون دائم دارد کار میکند. شیاطین جنّ و انس هم دائم دارند کار میکنند.یک روایتی است که إنشاءالله بعدها بیان میکنم که شیطان به ابراهیم خلیل گفت و بعد هم پشیمان شد. گفت: بنیآدم باید بدانند که من لحظهای غافل نیستم، همانطور که پروردگار عالم لحظهای از من غافل نیست. یعنی چه؟ یعنی اگر شما بخوابید، در خوابت هم میآید، اگر پناه به ولایتالله نبری. خوابهای شیطانی یعنی همین. «وسواس الخنّاس الّذی یوسوس فی صدور النّاس من الجنّة و النّاس». برای هر کسی هم از یک راهی وارد میشود. عابد و زاهد را از طریق عبادت ظاهری و زهد ظاهری و نشان دادن دو مکاشفه و ... که تصوّر کند کسی شده است، فریب میدهد و او را این گونه در خواطر نفسانی و شیطانی گرفتار میکند. دیگری را هم یک طور دیگر!با ولیّ خدایی در حرم حضرت ثامنالحجج بودیم، به ایشان گفتم: من برای تجدید وضو میروم. ایشان تصوّر کردند که من میخواهم بیتالخلاء بروم و کارم طول میکشد. امّا من وضو گرفتم و سریع آمدم. خدا گواه است، دیدم همینطور رو به ضریح میگویند: ما خوب هستیم به لطف شما، عنایت شما، شما دعا کنید، ما شما را اذیّت میکنیم و همینطور اشک میریختند. من هم حالم تغییر کرده بود و گریه میکردم که یکباره متوجّه شدند. گفتند: شما آمدید!؟ گفتم: بله، فقط وضو گرفتم. ایشان سرشان را پایین انداختند و به یک گوشهای برای زیارت رفتند.بعدها به ایشان گفتم: آقا! خیلی راحت صحبت میکنید. برای این که بفهمانند اینها هم اگر نفسانی باشد، به درد نمیخورد، فرمودند: مرده شور این صحبت کردنها را ببرد، اگر بنا باشد ما نفهمیم. یعنی حتّی به این هم إنقلت داشتند که اگر بنا باشد این صحبت کردن هم نفسانی باشد، به درد نمیخورد.بعد تشر زدند و فرمودند: شما حواست به خودت باشد، نه دیگران. با خودت چه کردی؟ چند مرده حلّاجی؟ نفست را چطور کنترل میکنی؟ دنبال چه هستی؟ دنبال خدایی یا دنبال مکاشفه و دیدن چیزی هستی؟ اینها را بیرون بریز، دنبال خدا برو، بنده شو، عبد شو. دنبال این نباش که ببینی او چه طور است، این چطور است. بعد هم گفتند: الحمدلله که به تو ندادند و متوجّه نیستی. میدادند که بدبخت میشدی؛ چون تصوّر میکردی کسی شدی. یعنی مثل یک بچّه کوچک با ما برخورد کردند!لذا اولیاء خدا اینها را نمیبینند، او را میبینند که ببینند قبول کرده یا خیر. شب خوش یعنی آن که او بپذیرد، نه این که من امشب از نماز شبم لذّت بردم. این عندالاولیاء شب خوش نیست. قبول کرد یا نه، امضاء کرده یا نه، پذیرفته یا نه، حالا هزاری هم گریه کنم. گریه ای که او نپذیرد، به درد نمیخورد. نفسم حال آمده است. اینها خیلی مهم است. نگاه اولیاء چیست، نگاه ما چیست؟پناه بردن به دلسوز عالم! با آقاجان حرف بزن، بخواه. حصن حصین است. بگو: آقاجان! عنایت کن من عوض شوم، درست شوم، آدم شوم. آن که تو میخواهی، آن که خدا میخواهد بشوم، نه آن که خودم دلم میخواهد که در آن، شیطان و نفسم هم مرا هل بدهند. گاهی خودم به ظاهر در عبادت میخواهم یک چیزی بشوم، امّا باید آنچه را بخواهم که تو میخواهی.لذا عزیز دلم! هرشب، هرشب، موقعی که دیگر میخواهی بخوابی، به تعبیری دیگر مسواکت را هم زدی، برق خاموش است، دو سه دقیقه با آقا حرف بزن. به خصوص این شبها. بگو: آقاجان! ماه مبارک رمضان دارد میآید. قربانت بروم رجب المرجّب را که مفت از دست دادم. رجب نهر است، بنا بود در رجب المرجّب گناهانم را بشویم که نشستم. وای وای! قربانت بروم گناهانم چند برابر هم شده. آقاجان! اگر شعبان را هم از دست بدهم وای بر من! آقاجان! چشم بر هم بزنم، شعبان هم تمام میشود، من میمانم و ماه مبارک رمضان. «دعیتم فیه الی ضیافت اللّه» بعد میترسم وارد شده باشم، امّا نگاه میکنم میبینم خارجم، وارد نیستم. من وارد ضیافت الله نشدم. آقاجان! یک عنایت کن. نمیخواهی من بنده خوب بشوم قربانت بروم؟چه بگویم؟ در جلسه گذشته اشارهای کردم، خیلی هم نمیخواهم رنجهای آقا را بگویم، امّا ما خیلی آقا را اذیّت میکنیم. ما بد مردمآزاری هستیم. آن هم چه کسی را؟ حجّت خدا را! گاهی بزرگان و اعاظمی که محضر آقا بودند (مثل شیخناالاعظم، حضرت مفید عزیز(روحي له الفداء و سلام اللّه عليه)، مثل ابوالعرفا و ...)، دیدند که آقا گاهی مثل کسی که مضطرّ است، زانوهایش را بغل میگیرد و اشک میریزد. ناراحت است که چرا ما نمیخواهیم آدم شویم. دل حجّت خدا برای ما میسوزد ولی خودمان برای خودمان، دلمان نمیسوزد. قربانت بروم، ای حصن حصین! ای دلسوز عالم!با آقا حرف بزن، بگو: کاری کن من بنده شوم. کاری کن نفس دست از سرم بردارد. کاری کن شیطان دست از سرم بردارد. میدانم قسم خورده و گفته: «فبعزتک لاغویّنهم اجمعین» امّا آقاجان! کسی که بیاید دستش را به دست تو بدهد، معلوم است تو عنایت میکنی. آقاجان! ما نمیخواهیم راه برویم. تاتی تاتی هم نمیکنیم. اولیاء خدا گفتند: دستتان را به دست آقاجان بدهید. دیدید بچّه کوچک اگر دستش را در بازار و کوچه که راه میرود، از دست بابا بگیرد، امکان دارد گم شود. آقاجان! دست ما را بگیر. اگر دست ما را رها کنی، گم میشویم. ما بلد راه نیستیم، عنایت کن قربانت برو.ولادت جدّ مکرّمت، ابیعبدالله(ع) است. آن آقایی که گفت: «لو ادرکته لخدمته مادام حیاتی» اگر درکش میکردم، تا زمانی که زنده بودم، خادمش میشدم. به جدّ مظلومت یک عنایتی کن قربانت بروم.در این شبهای مولود و باعظمت، توسّل به آقا کنیم و عیدی بگیریم. عیدی ما این باشد که بتوانیم در پناه شما بندگی کنیم. هیچی نمیخواهیم آقا! خودت بیایی آقاجان! خودت که بیایی، همه چیز هست. میشود بیایی آقا؟آقا! این را هم بدان، قربانت بروم، من وضعم را که نگاه میکنم، میبینم اگر قرار باشد به امید این که من خوب بشوم بیایی، خوب نمیشوم قرباتت بروم. مگر عنایت کنی، مگر کرامت کنی، مگر دم مسیحایی تو کاری کند. تو عینالله الناظره هستی، مگر این که یک نگاه عمیقت من را تکان دهد و وضعم درست شود وإلّا آقاجان من تا به حال که نگاه کردم، تمام شد، خرابم، روز به روز خرابتر هم میشوم قربانت بروم. دیگر در محضر شما که باید اقرار کنم، وضعم خراب است. اگر به من باشد که تو بگویی: تا خوب نشوی، نمیآیم، خوب نمیشویم. عنایت کن قربانت بروم. بیا آقا، بیا، قربانت بروم. عیدی بده.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 107]
صفحات پیشنهادی
بهترين خصلت هاى زنان، بدترين خصلت هاى مردان است!
بهترين خصلت هاى زنان بدترين خصلت هاى مردان است هرگاه بخيل و ممسک باشد مال خود و شوهرش را نگه مى دارد و هرگاه ترسو باشد از هر چيزى كه برايش پيش آيد و مايه بد نامى باشد وحشت می كند امير المؤمنين عليٌّ عليهالسلام خِيارُ خِصالِ النِّساءِ شِرارُ خِصالِ الرِّجالِ الزَّهوُ والجحیا و آبروی انسان فقیر در خطر است!
حیا و آبروی انسان فقیر در خطر است حضرت علی علیه السلام خطاب به فرزندشان محمد حنفیه سفارش نمودند ای فرزند من از تهیدستی بر تو هراسناکم ازفقر به خدا پناه ببر که همانا فقر دین انسان را ناقص و عقل را سرگردان و عامل دشمنی است از مهمترین معضلاتی که هر جامعه ای را تهدید می کند مسئلحضرت علی در کعبه بدنیا نیامده است! + عکس
ادعای موهوم مفتی وهابی پاکستان حضرت علی در کعبه بدنیا نیامده است عکس صدور فتوای یکی از مفتیان وهابی پاکستان در خصوص چگونگی ولادت امام علی ع باعث اعتراض مسلمانان این کشور شد به گزارش سرویس دینی جام نیوز «مفتی نعیم» رئیس مدرسه علمیه «جامعه بنوری» از مکری خواندن برای دیدار با پرسپولیس از من گذشته است!
حنیف عمران زاده کری خواندن برای دیدار با پرسپولیس از من گذشته است شناسهٔ خبر 2579511 - چهارشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۰۹ ۰۱ ورزش > فوتبال ایران مدافع تیم فوتبال استقلال با بیان اینکه دیگر جوان نیستم تا برای بازیکنان پرسپولیس کری بخوانم گفت دربیهای زیادی را پشت سر گذاشتهام و۶ غذایی که چاقی شکمی را بدتر میکنند
۶ غذایی که چاقی شکمی را بدتر میکنند جایی که بدن کالریها را ذخیره میکند وابسته به هورمونهای شما است و برخی غذاها موجب آغاز یک واکنش هورمونی دقیق و تجمع چربی در شکم شما میشوند برخی از غذاها هستند که به صورت چربی یک راست در شکم شما مینشینند و سبب ایجاد اضافه وزنی تقریباً فوریجنگ يمن پاسخ به تجاوزگري ايران است!
اظهارات عجیب شیخ مغربی حامی تجاوزگری سعودی جنگ يمن پاسخ به تجاوزگري ايران است يكی از شيوخ مشهور مغربي با حمايت از مشاركت كشورش در تجاوزگري آل سعود به يمن در اظهاراتی عجیب ادعا کرد که جنگ يمن پاسخ به تجاوزگري ايران است به گزارش فرهنگ نیوز محمد الفزازي شيخ مشهور مغربي مدعیتصاویر/ جنایات عربستان در یمن، بدتر از جنایات اسراییل
یمن تصاویر جنایات عربستان در یمن بدتر از جنایات اسراییل در حالی که عربستان سعودی با ادامه حملات به کشتار گسترده مردم ادامه می دهد سیستم های زیرساختی یمن از جمله راه ها سیستم های برق آب و به شدت مختل شده است ۲۲ ۰۲ ۱۳۹۴ - ۱۳ ۴۳سنگ بزرگ نشانه نزدن است!
چهارشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰ ۱۰ سنگ بزرگ نشانه نزدن است یکی از ضربالمثلهای معروف محسوب میشود و در مواقعی کاربرد دارد که افراد سخن از انجام کار بزرگی میزنند که احتمال عملیاتی شدن آن با توجه به مشهودات منتفی است ضربالمثلها نشان میدهد که قدیمیها اشراف کاملی بر رفتارهایفرجی دانا: برخی گفتند دانشگاه خطر است!
فرجی دانا برخی گفتند دانشگاه خطر است وزیر سابق علوم تحقیقات و فن آوری در ریشه یابی معضلات فرهنگی به تهدید تلقی کردن بسیاری از فرصتها از جمله اینترنت شبکههای مجازی و حتی دانشگاه اشاره و اظهار کرد ما در سالهای اخیر به بسیاری از حوزهها نگاه امنیتی داشتهایم حتی به فرهنگبیرانوند: نفت مثل بارسلوناست!/ امیدوارم صحبتهای فردوسیپور در داوری تأثیر نگذارد
سهشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۴ ۱۷ دروازهبان نفت تهران معتقد است تیمش مثل بارسلونا است و شانس کسب قهرمانی در سه جام را دارد علیرضا بیرانوند در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه لرستان درباره بازی هفته آخر نفت با تراکتورسازی اظهار کرد دو تیم فقط برای کسباعتیاد به الکل هم خانمانسوز است!
بعضی از معتادان به الکل حتی ممکن است نیاز به بستری شدن داشته باشند چراکه الکل تاثیر خیلی بدی روی بدن میگذارد وقتی کلمه اعتیاد را میشنویم اغلب به یاد مواد مخدر یا محرک مثل تریاک حشیش شیشه و میافتیم در حالی که اعتیاد از هر نوع دیگری هم که باشد میتواند خطرناک و خانمانسسریال شمعدونی آزاردهنده است!!
سروش صحت در شمعدونی خواسته یاناخواسته از کلیشه های آزاردهنده برای خنداندن مخاطب بهره گرفته است پس از پایان پرحاشیه سریال درحاشیه چندی است که شمعدونی جدید ترین ساخته سروش صحت از شبکه سوم سیما پخش می شود سروش صحت پیش از این کارگردانی مجموعه های طنزی چون پژمان و ساختماچاپ آخر/9 در همین راستا وضعیت فرهنگ مملکت این است!
چاپ آخر 9در همین راستا وضعیت فرهنگ مملکت این است وزیر ارشاد به بازدید از فروشگاه شهر کتاب مرکزی رفت او در همین راستا چند چهره فرهنگی از جمله وزیر ارتباطات و محمد هاشمی رفسنجانی را با خود برد وزیر ارتباطات هم در همین راستا در این بازدید گفت بخش کافی شاپ کتابفروشیهای شهر کتاب بوضعیت رژیم غذایی در ایران از پاکستان هم بدتر است
وزیر بهداشت عنوان کرد وضعیت رژیم غذایی در ایران از پاکستان هم بدتر است شناسهٔ خبر 2579341 - سهشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۶ ۵۳ جامعه > شهری وزیر بهداشت با حضور در جلسه امروز شورای اسلامی شهر تهران گزارشی پیرامون طرح تحول سلامت و روند اجرای سیاست های کلی سلامت ارائه کرد به گبدترین مکانی که نباید از گوشی تلفن همراه استفاده شود!!
شاید بتوان گفت تلفن همراه یکی از الوده ترین وسیله هایی باشد که همراه در کنار ماست بنابراین باید در بعضی از شرایط بیشتر از همیشه مراقب دست زدن به گوشی تلفن همراه باشیم پژوهشگران هشدار میدهند استفاده از تلفن همراه در حین آشپزی میتواند ناقل انتقال انواع باکتریها از گوشی به موادمردی که عاشق یک عروسک زیبا شده است!! + عکس
کودکان قدرت این را دارند تا به برخی بزرگسالان زندگی جدیدی بدهند ولی این بار یک عروسک در سایز یک دختربچه واقعی توانسته همین کار را برای یک مرد چینی انجام دهد دو سال پیش پزشکان تشخیص یک بیماری جدی برای آقای سانگ بو دادند این بیماری باعث سردردهای مداوم او شده و او را به شدت افسردخشونت جنسی یا جسمی؟ کدام بدتر است؟
خشونت فقط شامل خشونت جسمی نیست خشونت خانگي يعني چه اگر مرد زندگي شما اهل ضرب و شتم نباشد يعني در خانهاي امن زندگي ميكنيد حالا كه چيزي نشده عصباني بوده و چيزي گفته با شوهرت بساز و از كاه كوه نساز چنين جملاتي براي قربانيان خشونت خانگي آشناست حتي وقتي پاي قانون هم به-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها