تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن بسيار راستگو و بسيار نيكوكار است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798612674




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

5 شعر جانسوز در رثای امام موسی بن جعفر(ع)


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:


اعظم الله اجورکم؛
5 شعر جانسوز در رثای امام موسی بن جعفر(ع)
با عرض التماس دعا، اشعار روضه ای به عاشقان و دوستداران خاندان عصمت و طهارت تقدیم می شود.



سرویس جام نیوز؛   با عرض التماس دعا، اشعار روضه ای به عاشقان و دوستداران خاندان عصمت و طهارت تقدیم می شود.   در اين زندان كه ره بسته است پرواز صدايم را نمي بينم كسي را جز خودم را و خدايم را سرم را مي گذارم روي زانوهاي لرزانم يكايك مي شمارم غصه هاي زخمهايم را   پريشان حالم و از استخوانم درد مي ريزد نمي جويم زدست هركس و ناكس دوايم را اگر چه زخم تن دارم كبودي بدن دارم ولي خرج عبادت مي نمايم لحظه هايم را   حضور دانه ي زنجير در راه گلوگاهم دو چندان مي نمايد بغض سنگين دعايم را نمي گويم چه كردم تازيانه با وجود من ببين پُر كرده خون پيكرمن بوريايم را   اگر بنشسته مي خوانم نمازم را در اين زندان غل زنجيرها كوبيده كرده ساق پايم را 1   آهسته گذاريد روي تخته تنش را تا ميخ اذّيّت نكند پيرهنش را اصلاً بگذاريد رويِ خاك بماند زشت است بيارند غلامان بدنش را   اين ساق ِبهم ريخته كِتمان شدني نيست ديدند روي تخته ي در ، تا شدنش را اين مرد الهي مگر اولاد ندارد بردند چرا مثل غريبان بدنش را   اين مرد نگهبان كه حيا هيچ ندارد بد نيست بگيرد جلوي آن دهنش را اين هفت كفن روضه ي گودال حسين است اي كاش نيارند برايش كفنش را   نه پيرهني داشت حسين نه كفني داشت مديون حصيرند مرتب شدنش را 2   فقط نه قلب زنِ زشت كاره ميشِكند كه در غمم دلِ هر سنگ خاره ميشِكند چنان زده است كه بعضي از استخوانهايم ترك ترك شده با يك اشاره ميشكند   كشيده خوردم و امروز خوب فهميدم ميان گوش چرا گوشواره ميشكند من از شكنجه گرم راضي ام كه ميزندم چرا كه حرمت ما را نظاره ميشكند   فشار اين غل و زنجير ساق پايم را هنوز جوش نخورده دوباره ميشكند بگو به زهر بيايد كه قفل اين زندان از آتش جگر پاره پاره ميشكند   يكي يكي همه ي ميله هاي سخت قفس نفس بيافتد اگر در شماره ميشكند 3   از غم غربت من ارض و سما می سوزد پای این روضه ، دل آزاد و رها می سوزد مونس صبح و شبم ظلمت این زندان است عمر من پیش همین ثانیه ها می سوزد   صورتم از اثر شدّت سنگینی دست این سندی بی شرم و حیا می سوزد زیر شلّاق همین مرد ، خدا می داند اشکهایم همه در کرببلا می سوزد   تا به جای غل و زنجیر می افتد چشمم شمع جان من از آن شام بلا می سوزد در و دیوار جهان هم نفسم می خواند جگرم از اثر زهر جفا می سوزد   کنج زندانم و می میرم از این درد ولی دلم از غربت فردای رضا می سوزد بعد از این دخترکم تازه کمی می فهمد پیش نعش پدری دخت چرا می سوزد؟   هر ردیف غزل از اوج ارادت گوید "تشنه" تا هست از این داغ شما می سوزد 4   آقا بيا که روضه ی موسي بن جعفر است
چشمانمان ز داغ مصيباتشان تر است جامه سياه بر تن و بر جان شرار آه
دلها به ياد غصه او پر ز آذر است افتاده است بي کس و تنها ، غريب وار
مردي که با تمامي خلقت برابر است مرثيه خوان حضرت کاظم ، خود خداست
باني روضه ،حضرت زهراي اطهر است زندان نگو ، که گرم مناجات با خداست
غار حراي حضرت موسي بن جعفر است مرغي که در قفس ، نفسش تنگ آمده
از وي به جاي مانده فقط يک بغل پر است از تازيانه خوردن حضرت نگو دگر
ارثيه اي رسيده به ايشان ز مادر است باشد هميشه ورد زبانم به هر نفس
لعنت به آن يهودي بي دين که کافر است   اي من فداي شال عزاي شما شوم
آقا بيا که روضه موسي بن جعفر است 5  



۲۳/۰۲/۱۳۹۴ - ۲۰:۱۹




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 142]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن