تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 9 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):عالمان فرمانرواى بر شهرياران هستند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1824932419




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (8)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (8)
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (8) فضيلت و شايستگىعتاب بن اسيد بعد از فتح مكه از سوى حضرت به عنوان والى مكه برگزيده شد، و مسئوليت امور سياسى را به عهده گرفت ؛ در حالى كه بيست و يك سال بيش نداشت و افراد بزرگتر از وى در بين صحابه فراوان وجود داشتند.اين كار حضرت وقتى مورد اعتراض قرار مى گيرد، كه چرا جوان را بر بزرگسالان ترجيح داده است ، حضرت بسيار متين جواب مى دهد كه ملاك مسئوليت ، بزرگى سن نيست . فضيلت و شايستگى باعث بزرگى مى باشد: فليس الاكبر هو الافضل بل الافضل هو الاكبر . همين مطلب در مورد معاذ بن جبل كه 26 سال دارد، مطرح است و ايشان به عنوان مبلغ دينى در مكه منصوب مى شود.

كسب معاشانس بن مالك مى گويد: پس از آنكه رسول خدا صلى الله عليه و آله از جنگ تبوك بازگشت ، سعد انصارى به استقبال آن حضرت شتافت و به پيامبر صلى الله عليه و آله دست داد و مصافحه كرد.پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: چه صدمه و آسيبى به دست تو رسيده كه دستت زبر و خشن شده است ؟سعد عرض كرد: اى رسول خدا! با طناب و بيل كار مى كنم و درآمدى براى معاش زندگى خود و خانواده ام كسب مى نمايم . از اين رو دستم خشن شده است فقبل يده رسول الله قال : هذا يد تمسهاالنار پيامبر صلى الله عليه و آله دست سعد را بوسيد و فرمود: اين دستى است كه آتش دوزخ با آن تماس پيدا نمى كند.

مادرمردى به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله مشرف گرديد، و عرض ‍ كرد: يا رسول الله به چه كسى نيكى كنم ؟پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: به مادرتدوباره سؤ ال كرد: سپس به چه كسى نيكى كنم ؟حضرت فرمود: به مادرتبار ديگر سوال كرد: و سپس به چه كسى نيكى كنم ؟حضرت فرمود: به مادرتبار چهارم سؤ ال كرد: آنگاه به چه كسى نيكى كنم ؟پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: به پدرت.

مدارااز جابربن حيان عبدالله (رض ) روايت شده كه گفت : با رسول اكرم صلى الله عليه و آله در محل ذات الرفاع بوديم . آن حضرت را در سايه درختى ، رها ساختيم . ناگهان مردى از مشركين بر سر حضرت آمد. شمشير پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به درخت آويخته بود. مرد مشرك ، خود را كشيد و خطاب به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : از من مى ترسى ؟حضرت فرمود: نه !گفت : چه كسى به دادت خواهد رسيد؟حضرت فرمود: خدابا شنيدن كلمه الله شمشير از دست آن مشرك افتاد رسول اكرم صلى الله عليه و آله شمشير او را گفت و فرمود: چه كسى به دادت خواهد رسيد؟مرد مشرك التماس گفت : با من مدارا كن !حضرت فرمود: آيا به وحدانيت خدا و پيامبرى من ، شهادت مى دهى ؟مرد مشرك گفت : نه ! ولى پيمان مى بندم كه هرگز با تو نجنگم ، و با كسانى هم كه با تو مى جنگند، نباشم .پس حضرت او را رها ساخت . مرد مشرك ، نزد ياران خود رفت و گفت : هم اكنون از پيش بهترين مردم ، به سوى شما آمدم.

نمونه اي از برخورد كريمانة پيامبر (ص) با دشمندر يكي از جبهه هاي جنگ ، بر اثر سيل يا حادثه ديگري كه اتفاق افتاد ، بين رسول خدا (ص) و ستاد نظامي حضرت فاصله شد ؛ به طوري كه سربازان اسلام يك طرف و پيامبر طرف ديگر قرار گرفتند . حضرت هم در دامنة كوه ، مشغول استراحت شد . در اين هنگام ، يكي از مشركان با استفاده از اين فرصت ، بالاي سر حضرت آمده ، شمشير كشيد و گفت : « شما كه در حال خوابيدن هستيد و سربازان هم كه از شما دورند ، در اين حال ، چه كسي شما را نجات مي دهد » ؟ حضرت بي درنگ فرمود : « بين سر من و لبه تيز شمشير ، قدرتي است كه نمي بيني ؛ خداست كه مرا نجات مي دهد » . آن مشرك كه به اين حرف معتقد نبود ، پوزخندي زد و همراه پوزخند ، شمشير را پايين آورد كه به حضرت آسيب برساند ، ولي با هوشياري به موقع پيامبر ، خودش يك طرف و شمشير به طرفي ديگر افتاد . حضرت برخاسته و شمشير را كشيده ، فرمود : « تو را چه كسي از دست من نجات مي دهد ؟ » او گفت : « كرامت تو ؛ زيرا تو انساني بزرگوار هستي » . با اين حرف ، حضرت از كشتن او صرف نظر و او را رها كرد . منبع:www.payambarazam.ir/ن
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 650]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن