تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):در تفسير آيه «با مردم به زبان خوش سخن بگوييد» فرمود: يعنى با همه مردم، چه مؤمن و ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845550582




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مروري بر نقش آمريكا در جنگ عراق عليه ايران (7)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مروري بر نقش آمريكا در جنگ عراق عليه ايران (7)
مروري بر نقش آمريكا در جنگ عراق عليه ايران (7) هنري كيسينجر : نفع نهايي آمريكا اين است كه هر دو طرف شكست بخورند شايعه سفر كيسينجر به عراق از مهرماه 1359 تا پايان دي ماه 1359 امريكا بدليل گروگانگيري همواره مالحظه شرايط خود را در منطقه مي‌كرد و سعي مي‌كرد در پاره‌اي مواقع در خصوص جنگ بنوعي به مواضع اصولي ايران نيز توجه داشته باشد. اما اين موضع احتياط‌آميز همواره مورد انتقاد كشورهاي عربي حامي صدام نيز قرار مي‌گرفت و امريكايي‌ها از اين سو نيز تحت فشار افكار سران كشورهاي عربي چون عربستان- اردن و مصر براي دخالت هرچه بيشتر قرار داشت. زيرا عراق پس از گذشت يك ماه و اندي تا اواسط آبان ماه تنها خرمشهر را اشغال كرده بود و نيروهاي زميني عراق در چند كيلومتري داخل مرز ايران متوفق شده بود و حتي شهر آبادان كه تقريبا در نقطه مرزي قرار داشت همچنان مقاومت مي‌كرد. نيروهاي عراقي از جبه هدزفول و اهواز عقب‌ زده شده بودند و شهرهاي عراق نيز يكي پس از ديگري مورد هجوم متقابل نيروي هوايي ايران قرار گرفته بود. قطع نفت عراق و شريان دريايي اين كشور به خليج فارس و همچنين توقف عمومي ارتش عراق در جبهه 1200 كيلومتري در طول مرزها، زنگ‌هاز خطر را براي همه كشورهاي حامي صدام به صدا درآورده بود. در نيمه آذرماه 1359 انورسادات دو پيام براي كارتر فرستاد و از او مصرانه درخواست كرد تا امريكا هرچه سريعتر وارد جنگ عراق با ايران شود. سادات به جيمي كارتر شديدا هشدار داد كه سياست اين كشور به روابط با مصر صدمه خواهد زد. در پي تحريكات نوميدانه عراق و فشارهاي كشورهاي عربي بود كه امريكا در دوره آخر رياست جمهوري كارتر گام ديگري براي نزديكي به عراق برداشت و آن سفر "هنري كيسينجر " به عراق بود. در دي ماه 1359 و پس از روي كار آمدن ريگان رئيس جمهور امريكا، خبرگزاري‌ها خبر از ورود "هنري كيسينجر " نظريه‌پرداز سياست خارجي امريكا در زمان كارتر به منطقه اعلام كردند. سفر وي در هاله‌‌اي از ايام برگزار شد. وي نخست‌ سفر خود را از رياض آغاز كرد. در مدتي كه وي در عربستان بود هيچ خبري از ديدار وي با مقامات عربستاني و يا تحركات سياسي وي منتشر نشد و ناگهان خبر ورود "كيسينجر " را خبرگزاري‌ها به مقسط مخابره كردند. "كيسينجر " براي چه به عربستان آمد؟‌و چرا مشروح ديدارهاي وي در عربستان منتشر نشد؟ ماموريت وي چه بود؟ خبرگزاري پارس در 20 دي 1359 چنين گزارش داد: "كيسينجر روز چهارشنبه گذشته كه به رياض وارد شد ناگهان ناپديد شد. خبرگزاري‌ها نيز بعد از ورود "كيسينجر " به رياض ناگهان خبر ورود وي را به مقسط دادند. (در روز گذشته) ناظران سياسي احتمال مي دهند "كيسينجر " به عراق رفته باشد. " بايد افزود "هنري كيسينجر " مشاور سابق نيكسون بود و مرد ماموريت‌هاي سري امريكا لقب گرفته بود. او روش مخفيانه‌اي را در اجراي سياست‌هاي كاملا سري بنيان نهاد و به همين دليل به متخصص سفرهاي مخفي و پنهاني معروف شد. كيسينجر يكبار نيز در سال 1971 در پاكستان ناگهان ناپديد شد و به طور مخفيانه به چين سفر كرد و در آنجا زمينه چرخش سياسي بزرگ معاصر را كه عادي كردن روابط سياسي چين و امريكا بود، مهيا كرد. عدم استقبال مقامات سعودي از وز در رياض و ناپديد شدنش تا زمان حضور او در "مسقط " دليل احتمالي ورود او به عراق است. همان روز مطبوعات اين احتمال را مطرح كردند بدون آنكه مدارك بيشتري در دست باشد. در دي ماه 1359 بود كه عراقي‌ها پس از روي كار‌ آمدن "ريگا " علائم ديگري را براي برقراري روابط به واشنگتن فرستادند. در اوال دي ماه 1359 مجددا براي اولين بار پس از شروع جنگ ادمون ماسكي و سعدون حمادي وزير خارجه عراق در سازمان ملل با يكديگر ديدار داشتند. خبرگزاري فرانسه در اين رابطه چنين گزارش داد: "ادموند ماسكي از تاييد اين مسئله كه ملاقات فوق پايان بي‌طرفي امريكا در جنگ عراق با ايران است خودداري كرد. وي گفت:‌سياسيت ما هميشه استفاده از مذاكره بجاي اسلحه بوده است. حمادي دو روز قبل وارد نيويورك شد تا به نمايندگي از عراق در مورد جنگ عراق با ايران در شوراي امنيت سازمان ملل، صحبت كند. ناظران سياسي معتقدند اين ملاقات آغاز تلاش امريكا براي پايان دادن به جنگ عراق با ايران است. " همچنين "طارق عزيز " يك هفته بعد با گفتگو با "واشنگتن پست " اظهار داشت: "عراق در صدد بهبود روابط خود با امريكا است. " بدين ترتيب پس از آغاز دوره ريگان، طارق عزيز معاون رياست جمهوري عراق زمينه‌هاي مناسب را براي همكاري‌هاي دو كشور آماده كرده بود. از يك ديدگاه ديگر، عراقي‌ها مي‌خواستند تا ابتكار عمل را در دست داشته باشند. زيرا نمي‌دانستند كه موضع جمهوري اسلامي ايران پس از روي كار آمدن ريگان نسبت به امريكا چه خواهد بود. عراقي‌ها فكر مي‌كردند كه آزادي گروگان‌ها همزمان با روي كار آمدن ريگان به مفهوم تمايل ايران براي برقراري روابط با امريكا و دولت جديد خواهد بود. ريگان و تدوين سياست جديد از 20 ژانويه 1981 برابر با 30 دي 1360 دوره جديدي در سياست خارجي امريكا به رهبري رونالد ريگان شروع شد. شخصيت فردي ريگان بعنوان يك رئيس جمهور نظامي‌گرا موجب شد تا وي جمعي از همفكران خود را وارد صحنه سياست خارجي كند. افرادي كه بشدت در سمت‌گيري امريكا به سوي عراق موثر واقع شدند. حكومت ريگان درحالي آغاز شد كه بحران گروگان‌ها حل گرديده بود و از اين بابت ريگان نگراني خاصي نداشت و دست وي نيز براي دخالت مستقيم در جنگ بازتر بود. ريگان پيش از آنكه رياست جمهوري را برعهده گيرد، تيمي متشكل از رئيس سازمان جاسوسي امريكا درياسالار "استانسفيلد ترنر " و جورج بوش رئيس سابق سازمان سيا را براي بررسي وضع جنگ بين عراق و ايران تشكل داده بود. ترنز و جورج بوش، ريگان را تا پس از روي كار‌ آمدن در جريان تازه‌ترين وقايع بحران عراق و ايران قرار مي‌دادند. بنابراين وقتي كه ريگان رياست جمهوري را تحويل گرفت، برنامه ويژه‌اي براي مقابله با انقلاب اسلامي و نحوه برخورد با عراق در جنگ داشت. "طارق عزيز " معاون نخست وزير وقت عراق نيز پس از پيروزي ريگان در انتخابات رياست جمهوري در 13 آبان 1359 (4 نوامبر 1980) علائمي مثبت بسوي كاخ سفيد فرستاد. عراق مي‌كوشيد كه در يك ديپلماسي آشكار، خود را از حمايت سياسي مجدد امريكا برخودار ببيند. بهمين دليل طارق عزيز در 25 آذر 1359 در يك سخنراني، پيروزي رگان را به فال نيك گرفت و گفت: "رونالد ريگان رئيس جمهور آينده امريكا شخصي قوي است و احتمالا از رئيس جمهور سابق كه غير مصمم بود بهتر است. " وي همچنين شوروي را متهم كرد كه سياست صر و انتظار انگليسي‌ها را در برابر جنگ جاري در پيش گرفته است و به انتظار نتايج جنگ است تا در مورد طرفداري خود از يكياز دو كشور تصميم بگيرد. طارق عزيز با اين اظهارات در واقع گامي به جلو برداشت و خود را به آمريكا نزديك‌تر كرد. وي در ادامه چنين گفت: " ريگان شخصي روشن و قابل پيش‌بيني است، گفته مي‌شود كه او فردي قوي و آگاه به خواسته‌هاي خود است و امكان پيش‌بيني هدفهاي او را داريم، به همين دليل ما نيز پيروزي او را به فال نيك مي‌گيريم. " همراه با روي كارآمدن ريگان در 30/10/1359، جو ضد ايراني زيادي با وي به كاخ سفيد آمد. افكار عمومي آمريكا و غرب از ريگان بتي ساخته بودند كه با روي كار آمدن وي معضلات اساسي خاورميانه از جمله انقلاب اسلامي حل خواهد شد. بنابراين هنگامي كه وي روي كار آمد، انبوهي از فشارها و انتظارات در پشت سر وي قرار داشت. افرادي كه وي براي اركان سياسي آمريكا برگزيد عمدتا مخالف سرسخت انقلاب اسلامي بودند و وضعيت مانند دوره كارتر نبود كه ميان جناح حاكم بر كاخ سفيد دو دستگي و اختلاف نظر اساسي در رابطه با نوع برخورد با ايران و عراق وجود داشته باشد. "آلن فريدمن " روزنامه‌نگار و پژوهشگر ساكن آمريكا در خصوص استراتژي ريگان در زمان روي كار آمدن، چنين اعتقادي دارد: "فلسفه كاخ سفيد در زمان زمامداري ريگان، اين بود كه هر چند صدام چهره‌اي منفور است، اما فردي است كه مي‌تواند به عنوان ژاندارم جديد آمريكا در منطقه ، مورد قبول واقع شود. همچنين از آنجا كه او دشمن قسم خورده ايران بود، بر ذخاير نفت كنترل داشت و معامله‌گر عيبجويي بود كه از تجارت با آمريكا استقبال مي‌كرد. علاوه بر اين از سپامبر 1980 صدام حسين درگير جنگ خونيني با امام خميني شده بود كه از دو جهت به نفع آمريكا بود؛ به اين ترتيب كه هم بنيادگرايي اسلامي را مهار مي‌كرد و هم تضمين براي اين حقيقت بود كه هيچيك از دو طرف، به قدر كافي قدرت پيدا نمي‌كند كه بر خليج فارس سلطه داشته باشد. در حالي كه جنگ، همچنين صدام حسين را به كمك مالي و نظامي غرب محتاج‌تر مي‌كرد و قبل از آن، مسكو ولي نعمت و حامي اصلي صدام بود و بنابراين واشنگتن اين طور استدلال مي‌كرد كه كمك آمريكا به او، اين مزيت اضافي را نيز دارد كه صدام را از شوروي دور مي‌كند. اما در گرايش ريگان به سوي عراق، يك سياست تازه در سال 1980 اعلام شد كه پايه و اساس همه سياستهاي خارجي آمريكا در جنگ عراق و ايران قرار گرفت. "هنري كيسينجر " مبتكر دكترين "جنگ بدون طرفهاي پيروز " اين ديدگاه را همزمان با روي كار آمدن ريگان اعلام كرد، دكتريني كه سرلوحه سياست خارجي آمريكا از اين دوره به بعد قرار گرفت. زيرا بعد از گذشت 4 ماه از جنگ، آشكار شده بود كه احتمال سقوط صدام حسين وجود دارد و اين خود مهمترين تهديد منافع آمريكا در منطقه محسوب مي‌شد. بنابراين "كيسينجر " حداقل و حداكثر حمايت از عراق را نيز مشخص مي‌كرد: كمك به عراق تا جايي كه صدام حسين سقوط نكند. اين استراتژي، ابزار مناسبي را به ريگان داد تا كار خود را آغاز كند. "هنري كيسينجر " در تبيين نظر خود گفت: "نفع نهايي آمريكا اين است كه هر دو طرف شكست بخورند. " اين مهمترين دستاورد استراتژيك آمريكا در برخورد با طرفين مناقشه بود. ضمن اينكه معيار و محدوده و ميزان نزديكي به هر دو طرف را نيز اين دكترين تعيين مي‌كرد. يعني آنقدر بايد به يكي از طرفين ياري رساند كه طرف ديگر از رمق بيفتد. جالب توجه آنكه "كيسينجر " يك يهودي با افكار تند صهيونيستي بود و با اعلام اين دكترين خود، اسرائيل را نيز نجات داد. با روي كار آمدن "ريگان " ارتباطات آمريكا و عراق افزايش يافت.در اينجا اين نكته را بايد افزود كه عراقي‌ها زودتر از اينكه "ريگان " روي كار بيايد به استقبال وي رفته بودند زيرا علاوه بر پيام دوستانه طارق عزيز معاون رياست جمهوري وقت صدام حسين به ريگان، روز بعد از انتخابات سال 1980 ، عصمت كتابي دوست صميمي جورج بوش، براي گفتن تبريكات شخصي به گروه ريگان- بوش، به آمريكا سفر كرد و در يك اقدام بشدت افراط آميز، دوست خود، جورج بوش را در ميان دسته‌هاي گل تقريبا دفن كرد. بنابراين روابط غير علني عراق و آمريكا ناگهان گستر يافت. عراقي‌ها در گروه "ريگان " حامياني چون "جورج بوش " معاون رياست جمهوري، "جيمز بيكر " رئيس ستاد مشترك، "كاسپار واينبرگر " وزير دفاع و تا حدودي "الكساندر هيگ " وزير امور خارجه را از همان ابتدا با خود داشتند. "آلن فريدمن " كه با انتشار كتاب خويش روابط پنهاني آمريكا و عراق را فاش ساخت، در خصوص آغاز روابط نزديكتر عراق با آمريكا پس از روي كار آمدن ريگان مي‌نويسد: "به محض روي كار آمدن ريگان، ماموران و كارگزاران تداركاتي و ديپلماتهاي عراقي به شيوه‌هاي مختلف، درخواست خود را براي دريافت كمك نظامي از طريق رابطه‌هاي خود در پنتاگون ، حزب جمهوريخواه و آن گروه از بازرگانان آمريكايي كه با كادر سياسي در ارتباط بودند، مطرح كردند. " بنابراين چنانكه مشاهده مي‌شود ، عراقي‌ها شبكه‌هايي از ديپلماتها را براي نفوذ در اركان سياسي دولت ريگان و جلب مشاركت آنها فعال كرده بودند. روابط صميمانه "عصمت كتاني " دوست قديمي صدام حسين و جورج بوش و گروه طرفدار جانبداري از عراق در هيات دولت ريگان نيز اثر خود را بر روند تحولات گذارد. گسترش روابط غير رسمي و سفر موريس دراپر به عراق در اواخر سال 1359، "هارولد براون " وزير دفاع پيشين آمريكا در مصاحبه‌اي با مجله "رزاليوسف " چاپ قاهره اعلام كرد عراق با آ‌مريكا روابط پشت پرده داشته و دارد. وي كه در مورد قراردادهاي وزارت دفاع آمريكا سخن مي‌گفت اعلام داشت: "روابط آمريكا و عراق در جهت منافع آمريكا در خاورميانه است و در حال حاضر روابط آمريكا و عراق گسترش بيشتري مي‌يابد." اين نخستين اظهار نظر يك مقام آمريكايي درباره روابط با عراق، پس از روي كار آمدن ريگان بود. بنابراين روشن شد كه آمريكا با عراق روابط پنهاني را با سرعت آغاز كرده است و در واقع وزير خارجه جديد ابتكارهاي محرمانه خود را بكار گرفته است. الكساندر هيگ با تعصب خاصي به ترميم روابط با عراق اقدام كرد. در فروردين ماه 1360 بود كه عراقي‌ها مجددا علائم دوستانه‌اي را به واشنگن فرستادند. روزنامه نيوزويك متمايل به مواضع سياست خارجي آمريكا به نقل از يك مقام آمريكايي در اواسط فروردين ماه 1360 چنين نوشت: "‌اخيرا بغداد علائم دوستانه اشكاري نسبت به آمريكا نشان مي‌دهد؛‌شاه حسين از ژنرال هيگ (وزير امور خارجه آمريكا)‌خواهد خواست تا نظرش را پيرامون برقراري روابط واشنگتن- بغداد ابراز دارد. " بر اساس خبر روزنامه نيوزويك،‌اين علائم بايد از طريق شاه حسين اردني به آمريكا فرستاده شده باشد. اساسا شاه حسين و سادات و ملك خالد و بعدها فهد و مبارك پل ارتباط صدام با آمريكا در دوره ريگان بودند و نقش تعيين‌كننده‌اي در مراوده غير رسمي و پنهاني ميان عراق و آمريكا بازي مي‌كردند. البته بايد افزود عراقي‌ها بسيار مايل بودند كه بطور غير رسمي سطح روابط حفظ شود و آنچه را كه مي‌خواهند بدين ترتيب از آمريكا دريافت دارند. اما آمريكايي‌ها زرنگ‌تر از عراقي‌ها بودند و نمي‌خواستند بدون گرفتن امتيازات اساسي به عراق كمك كنند. 6 ماه از جنگ گذشته بود و پيروزي 7 روزه بر ايران اينك به كابوس شبانه و دائم تبديل شده بود. عراق احساس ضعف مي‌كرد و از سوي ديگر نگران بود كه مبادا، آمريكا با ايران مصالحه كند و در آن صورت ديگر برگي در دست نداشته باشد. تمايل عراق به نزديكي بيشتر به آمريكا در فروردين ماه با استقبال آمريكايي‌ها روبرو شد، بطوريكه در اين ماه زمزمه‌هاي ديدار الكساندر هيگ وزير امور خارجه آمريكا از عراق بالا گرفت. روزنامه لبناني "صورت الشغيله " در مقاله‌اي در 20 فروردين ماه 1360 به نقل از دولت ريگان نوشت: "براي توسعه روابط عراق با آمريكا،‌ "الكساندر هيگ " وزير امور خارجه آمريكا ديداري از عراق انجام خواهد داد... در همين حال دولت ريگان اعلام كرد كه براي توسعه روابط عراق با آمريكا، الكساندر هيگ وزير امور خارجه ديداري از عراق هنگام مسافرتش به خاورميانه خواهد كرد. " اخبار سرانجام درست بود، اما شخص ملاقات كننده در اين خبرها تغيير كرد، يعني بدين ترتيب كه الكساندر هيگ به ديدار صدام حسين در بغداد نرفت و بجاي وي فردي رفت كه معاون وي بود. "موريس دراپر " معاون وزر امور خارجه آمريكا كسي بود كه با صدام حسين ديدار كرد. مقدمات ديدار از قبل فراهم شده بود. بدين ترتيب الكساندر هيگ كه در سفر خاورميانه خود به سر مي‌برد، "موريس دراپر " را مامور رفتن به بغداد كرد. الكساندر هيگ براي يك سفر دوره‌اي به منطقه آمده بود و در اردن اقامت داشت. همان كشوري كه پل ارتباط سياسي - نظامي و اقتصادي آمريكا با عراق بشمار مي‌رفت. خبرگزاري‌ها درباره اين سفر در تاريخ 20 فروردين ماه 1360 چنين گزارش دادند: "در آخرين ساعات ديشب هياتي از سوي الكساندر هيگ وزير خارجه آمريكا عازم بغداد شد. گفته مي‌شود اين هيات بنا به دعوت صدام از الكساندر هيگ انجام گرفته است. همچنين سعدون حمادي وزير امور خارجه عراق محرمانه وارد اردن شده است تا با الكساندر هيگ ملاقات داشته باشد. " "لوماتن " روزنامه فرانسوي نيز همان زمان نوشت: "ميان الكساندر هيگ در اردن با نمايندگان صدام حسين نيز ملاقات و مذاكرات محرمانه‌اي صورت گرفته است. صدام حسين از الكساندر هيگ تقاضاي كمك كرده است. " در اين خبرها چند نكته حائز اهميت است. نكته اول اينكه در همان زماني كه "موريس دراپر " به بغداد مي‌رود، حمادي به اردن مي‌رود و همزمان مذاكرات دراپر- صدام و حمادي - هيگ در بغداد و امان برگزار مي‌شود. مذاكرات محرمانه اعلام مي‌شود. اما نكته‌اي كه روزنامه لوماتن به آن اشاره مي‌كند، درخواست كمك صدام حسين از آمريكا است. به ادعاي خبرگزاري‌ها، هيات آمريكايي عازم به بغداد به دعوت صدام حسين به اين كشور آمدند. اين امر نشان مي‌دهد كه صدام حسين تا چه اندازه به اين ديدار اهميت مي‌داد كه حاضر شد نه با معاون رئيس جمهوري آمريكا و نه با وزير خارجه آمريكا، بلكه با معاون وزير خارجه آمريكا يعني دو سطح پايين‌تر ديپلماتيك، ديدار كند. سفر "موريس دراپري " نخستين سفر رسمي يك مقام آمريكايي به بغداد بود. زيرا از سال 1346 (1967)‌كه روابط دو كشور رسما قطع شد، هيچ ديدار اعلام شده رسمي ميان مقامات دو كشور در بغداد صورت نگرفته بود. جالب‌‌تر آنكه اين ديدارها و تماس‌هاي مكرر در واشنگتن،‌مقر سازمان ملل، اردن ، عربستان و بغداد در زماني برگزار مي‌شد كه هيچيك از طرفين روابط رسمي نداشتند و مدعي بودند كه روابط ديپلماتيك ميان دو كشور وجود ندارد. بدين ترتيب خبرگزاري فرانسه اعلام كرد : " موريس دراپر " معاون وزارت خارجه آمريكا ديروز در بغداد با سعدون حمادي وزير خارجه عراق مذاكره كرد. " "موريس دراپر " در وزارت امور خارجه آمريكا، مسئول امور خاور نزديك و جنوب آسيا بود. وي فردي مطلع و مورد اطمينان وزير امور خارجه بود. در اين سفر و ماموريت كه همزمان با سفر الكساندر هيگ به اردن انجام شد، همچنان عدم اعتماد ميان دو طرف براي برقراري روابط وجود داشت. "الن فريدمن " درباره دستاورد اين سفر چنين عقيده دارد: "موريس دراپر، فرستاده وزارت امور خارجه آمريكا، در بغداد در حال ملاقات و گفتگو با سعدون حمادي وزر خارجه عراق بود. اين ملاقات به ابتكار آمريكا براي بررسي امكان برقراري روابط ديپلماتيك با عراق انجام مي‌شد. هر چند اين اقدام اوليه دولت ريگان بي‌نتيجه بود، اما تا اندازه‌اي به دليل احساسات حاكم بر كاخ سفيد در طرفداري از عراق و تا اندازه‌اي به اين دليل كه همپيمانان آمريكا،‌مانند اردن و عربستان به دولت آمريكا توصيه مي‌كردند به صدام نزديك‌تر شود، اين اقدام انجام شده بود. " نكته‌اي كه اساسا در زمينه نزديكي آمريكا و عراق مطرح است موضوع علل نزديكي و علل برقراري روابط ميان دو كشور مي‌باشد. بعد از گذشت 6.5 ماه از جنگ، سه ديدار رسمي ميان آمريكا و عراق برگزار مي‌شود و در فروردين ماه 1360 دو طرف با اشتياق فراوان بسوي بررسي امكان برقراري روابط رسمي پيشين مي‌روند. عراق براي اين حركت دلايلي داشت. نخستين دليل عراق موضوع شكست در جنگ و طرحهاي نظامي بود. چنانچه آمريكا پرخشي نسبت به ايران پيدا مي‌كرد و مصالحه‌اي ميان ايران و آمريكا برقرار مي‌شد، ديگر عراق مهمترين حامي نظامي خود را از دست داده بودند. بنابراين عراقي‌ها همواره وحشت داشتند كه مبادا چنين اتفاقي بيفتد. از طرفي در 6 ماه اول جنگ، شوروي فروش تسليحات به عراق را قطع كرده بود و عراق به منابع جديد تسليحاتي نياز داشت. طبيعي بود كه هر گونه خريد سلاح از غرب بايد با رضايت كامل آمريكا صورت مي‌گرفت. صدام حسين مي‌دانست كه خريد ميراژها از فرانسه نيز بايد با توافق ضمني آمريكايي‌ها انجام شود. از همه مهمتر اينكه،‌آمريكا نقش مهمي در شوراي امنيت داشت و عراق به حمايت سياسي آمريكا در شوراي امنيت بسيار نيازمند بود. اما در فرودين ماه 1360 صدام حسين هنوز خرمشهر و شهرهاي مرزي ايران را در دست داشت و فكر مي‌كرد كه مي‌تواند در شرايط بهتر و مناسب‌ترين قرار گيرد و امتيازات بهتري از آمريكا كسب كند. بنابراين ادامه مذاكرات "حمادي " با "دراپر " ظاهرا بدون يك نتيجه قطعي مسكوت گذارده شد. اما تماس‌‌ها همچنان ادامه يافت. واكنش آمريكا در برابر حمله به "اوسيراك " در 17 خرداد ماه 1360 يك واقعه مهم رخ داد كه برخي از ناظران سياسي و خبرگزاري‌ها، همان زمان نسبت به آن واقعه ترديدهايي را ابراز داشتند. در اين روز اعلام شد كه نيروي هوايي اسرائيل، راكتور هسته‌اي عراق را در نزديكي بغداد منهدم كرد. اين رويداد بركنار از اصل موضوع، روابط و تماس‌هاي عراق و آمريكا را تشديد كرد و موجب برقراري تماس‌هاي تازه پس از سفر "موريس دراپر " به بغداد شد. عراقي‌ها سخت كوشيدند تا در سازمان ملل و شوراي امنيت، موضوع محكوميت اين اقدام اسرائيل را پيگيري كند . "آلن فريدمن " به موضوع واكنش آمريكا اشاره دارد و مي‌نويسد: "روز بعد رونالد ريگان، رئيس جمهوري آمريكا براي تصميم‌گيري در مورد اين كه واكنش آمريكا بايد چگونه باشد، در دفتر رياست جمهوري جلسه‌اي تشكيل داد. از جمله افرادي كه در اين جلسه گرد آمده بودند، عبارت بودند از : جورج بوش، معاون اول رئيسجمهور، جيمز بيكر، رئيس ستاد مشترك، كاسپار واينبرگر، وزير دفاع و الكساندر هيگ، وزير خارجه ... در واقع بحث بسيار مهم درباره چگونگي موضعگيري دولت آمريكا در قبال صدام حسين بوده است ... هيگ يادآور شد: " به خاطر دارم كه بوش و بعد از او، بيكر كاملا به صراحت گفتند كه از نظر آنها، اسرائيل بايد مجازات شود. واينبرگر نيز از دست اسرائيلي‌ها عصباني بود... "آلن فريدمن " در ادامه مي‌نويسد: "چند روز بعد از جلسه مذكور در كاخ سفيد، هيگ دريافت كه جين كرك پاتريك نماينده آمريكا در سازمان ملل در امور تدوين قطعنامه‌اي جهت محكوم كردن اسرائيل،‌به طور پنهاني با سعدون حمادي، وزير خارجه عراق و صالح عمر علي، نماينده وقت عراق در سازمان ملل همكاري دارد.... مقامي در شوراي امنيت ملي در كاخ سفيد به كرك پاتريك گفت كه اين قطعنامه را امضاء كند و وي نيز در 19 ژوئن 1981 آن را امضا كرد... ريگان به هيگ دستور داد كه با كرك پاترك مخالفت نكند و اين دستور عجيبي بود... در آنجا همه از عراق حمايت مي‌كردند. بتدريج روشن شد كه موضعگيري الكساندر هيگ در اقليت است. " بر اساس سوابق آمريكا در سازمان ملل، سابقه نداشت كه آمريكا قطعنامه‌اي را در محكوميت اسرائيل امضاء كند. جالب توجه آنكه موضع صدام حسين نيز موضعي بسيار آرام و غير منتظره بود. "برايان اوركهارت " معاون وقت دبير كل سازمان ملل با تعجب در خاطرات خود چنين مي‌نويسد: " عكس‌العمل مقامات عراقي نسبت به اين حمله تكان‌دهنده، بسيار كند و آرام بود. به نحوي كه پس از گذشت 5 روز از انهدام راكتور، سعدون حمادي وزير خارجه عراق وارد نيويورك شد. والدهايم هنوز در چين بود... عراقي‌ها در طرح موضوع در شوراي امنيت به نحو شگفت‌آوري ملايم بودند و به وضوح روشن بود كه نمي‌خواهند پيش نويس قطعنامه‌اي را ارائه دهند كه با وتوي آمريكا روبرو شود. " موضع نرم و ملايم عراق بدين خاطر بود كه سعدون حمادي و صالح عمر علي و جين كرك پاتريك نماينده آمريكا در سازمان ملل با يكديگر به مذاكره پرداخته بودند و مسئله را ميان خود طي روزهاي 22 خرداد ماه تا 28 و 29 خرداد ماه 1360 ( روز صدور قعطنامه) حل كرده بودند. "برايان اوركهارت " در خصوص ديدار "حمادي " و "جين كرك پاتريك " چنين مي‌گويد: "در بازگشت والدهايم از پكن، به وي پيشنهاد كردم ترتيبي داده شود تا حمادي و كرك پاتريك ملاقاتي داشته باشند. اين پيشنهاد به اطلاع حمادي و كرك پاتريك نيز رسيد. پاتريك با واشنگتن تماس گرفت و به سرعت موافقت مركز را كسب كرد. حمادي در ابتدا اظهار داشت كه وي وزير خارجه است و حاضر به ملاقات با سفير نيست، ولي هنگامي كه به وي يادآور شديم كه كرك پاتريك نماينده قدرتمندترين دولت جهان و عضو كابينه است از مركز كسب تكليف كرد و سرانجام مجوز ملاقات با وي را كسب كرد، مشروط بر آنكه در حضور طرف ثالثي صورت گيرد. " برايان اوركهارت در ادامه مي‌افزايد: "ملاقات در دفتر والدهايم صورت گرفت و به طور تعجب‌آوري خوب پيش رفت، هر دوي آنها در ابتدا كم حرف و ساكت بودند، ولي بنظر مي‌رسيد كه يكديگر را كاملا درك مي‌كنند. تبادل نظر در مورد پيش نويس قطعنامه به بندي رسيد كه خواستار تحريم تسليحاتي اسرائيل شده بود، مطلبي كه هرگز آمريكا حاضر به پذيرش آن نبود. تصور مي‌كردم اين معضل و مشكل غير قابل حل خواهد بود و خود را براي بن بست گفتگوها آماده كرده بوديم. در همين اثناء حمادي كه در حال خروج بود گفت: "خيلي خوب، از آنجا كه نمي‌توانيم روي بند 2 (تحريم)‌به توافق برسيم، بهتر است آن را كاملا حذف كنيم. " اين حركت شگفت‌انگيز حساس باعث شد قطعنامه به اتفاق آراء به تصويب برسد. " بنابراين بدين صورت پيش از جلسه راي‌گيري، سعدون حمادي و كرك پاتريك به توافق قبلي رسيده بودند. آلن فريدمن به موضع صدام حسين اشاره دارد و مي‌نويسد: "چند هفته بعد در بغداد، صدام حسين كه از اوضاع كاملا راضي بود، اعلام كرد كه قصد دارد سرپرست "بخش حفاظ منافع آمريكا در سفارت بلژيك " را به عنوان سفير غير رسمي آمريكا بپذيرد. با وجودي كه بعد از جنگ اعراب و اسرائيل در سال 1967 ، عراق روابط ديپلماتيك خود را با آمريكا قطع كرده بود، براي صدام حسين اين طرز برخورد ظاهرا انعطاف‌پذير دولت ريگان، خوشايند بود. " "كامرون هيوم " در خصوص توافق عراق و آمريكا در سازمان ملل بر سر موضوع حمله به "اوسيراك " مي‌گويد: "تعجب‌آور آنكه حمله اسرائيل به نيروگاه اتمي اوسيراك عراق در 7 ژوئن 1981 باعث تحول عمده ديپلماتيك بين آمريكا و عراق گرديد. ژان كرك پاتريك، سفير وقت آمريكا در سازمان ملل و آپريل گلاسپي مشاور وي در امور خاورميانه كه بعدا به سمت سفير آمريكا در بغداد منصوب شد، در مورد قطعنامه شوراي امنيت مذاكره كردند تا اينكه عراق در نهايت متن آنرا پذيرفت. قطعنامه 487 (1981) قويا حمله نظامي اسرائيل را محكوم و آنرا نقض آشكار منشور ملل متحد و موازين بين‌المللي قلمداد كرد. بدين ترتيب اولين قدم در راه تشنج‌زدايي در روابط آمريكا و عراق برداشته شد. " "كامرون هيوم " اين اقدام آمريكا را نخستين گام مثبت آمريكا براي رفع سوء تفاهمات ميان دو كشور تحليل مي‌كند و آن را مقدمه نزديكي بيشتر مي‌داند. اما درباره حمله به اوسيراك، ترديدهايي نيز ايجاد شد و برخي مطبوعات در آن زمان به اين موضوع دامن زدند. "جلال كشك " نويسنده مصري روزنامه "الوفد " قبل از آغاز جنگ دوم خليج فارس نوشت: " به نظر من انهدام راكتور اتمي عراق بر اساس توافق قبلي عراق - آمريكا براي جلب همكاري واشنگتن در جنگ عليه ايران صورت گرفته است. انهدام راكتور اتمي عراق به اسرائيل نسبت داده شد تا طرفداران صدام در جهان عرب، بيشتر شوند و ايران را همدست اسرائيل قلمداد كنند. " ادامه دارد....منبع:فارس/س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 699]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن