تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ما (اهل بيت) ستون هاى حق را استوار و لشكريان باطل را متلاشى كرديم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804668262




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

داستان کوتاه کوتاه


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
داستان کوتاه کوتاه
داستان کوتاه کوتاه نويسنده: اکبر صحرايي جنگ تميز ظهر گرما ، نوجواني زال و کوتاه قد ، داخل سنگر نشسته بود و اسلحه کلاش خود را با روغن تميز مي کردبراي حمله نيمه شب. با دست عرق سر و صورتش را گرفت. قطعه هاي تميز شده ي تفنگ را برداشت و شروع کرد به سوار کردن. صدا شنيد. سربالا گرفت. رفيق نوجوانش با صورت آفتاب خورده ، داخل دهانه سنگر ايستاده بود ، گفت : « باشه يکي طلب تو ! صبر نکردي با هم تميز کنيم.»لبخند که توي صورت نوجوان زال ديد ، قد بلندش را خم کرده و داخل سنگر شد. با عجله اسلحه آويخته به سقف را برداشت. مقابل رفيقش چهار زانو نشست. گلنگدن اسلحه را عقب کشيد. خشاب را از تفنگ بيرون آورد. لوله اسلحه را به طرف سقف گرفت. ماشه را چکاند. اسلحه آتش کرد! اسلحه از دستش افتاد کف سنگر. حس کرد قلبش مي خواهد از سينه بيرون بزند. دود و باروت سنگر کوچک را پر کرده بود تازه يادش آمد ، جاي قانون اول و دوم امتحان اسلحه را با هم عوض کرده. غبار و باروت که فرو نشست. رفيقش را ديد که مقابلش افتاده بود و مثل مار به دور خود مي پيچيد. خون از زير تنش بيرون مي آمد. هول فرياد زد. - ک ک کمک ....چند نفري سراسيمه داخل سنگر شدند. تند نوجوان زال را بيرون بردند. فرمانده دسته از راه رسيد و سرنوجوان قد بلند هوار کشيد.- لعنتي ! چرا با تير زديش؟ - ب ب به خدا ت ت تقصير م م من ن ن نبود... تير خورد تو سقف س س سنگر ....نوجوان خودش را رساند بالاي سر رفيق زخمي اش. ازسينه اش خون به بيرون نشت مي کرد. بهت زده زانو زد. تعدادي از طايفه نوجوان زخمي از سنگر ها بيرون آمدند و عصباني به طرف نوجوان قد بلند هجوم بردند. - از عمد اونو زدي ! بايد تقاص پس بدي!فرمانده گروهان از راه رسيد و دخالت کرد. - خجالت بکشين ! اگه تير دشمن بهش خورده بود ، اين جوري غيرتي مي شديد؟ گوش کسي بدهکار نبود. مي خواستند نوجوان را مورد حمله قرار بدهند که معدودي از طايفه نوجوان قد بلند رسيدند و از او دفاع کردند.- چيه از عمد که نزده ! اينا رفيق هم هستن. جر دعوا داشت بالا مي گرفت که اين بار فرمانده گردان آمد . هوار کشيد. - چرا دور هم جمع شديد.... مگه زده به سرتون ...بريد تو سنگراتون ... الانه که دشمن آتيش بريزه !دو دسته بي توجه به فرياده هاي فرمانده گردان گلاويز شدند. کار داشت به تفنگ کشي ختم مي شد که خمپاره اي زمين خورد . همه دراز کشيدند روي زمين. صداي انفجار و لرزش زمين يکي شد. دود و خاک که فرو نشست، چشم ها افتاد به دو نوجوان که در آغوش هم بي حرکت مانده بودند. از تن آن ها خون مي آمد حفره کم عمق خمپاره ، نزديکشان سياه مي زد. سرباز غريبه - آه .... آه ....گرماي ظهر ، من ماندم و ناله دو سرباز زخمي. يکي رفيقم بود و ديگري غريبه! نگاه به خاک ريز انداختم که دشمن داشت تصرفش مي کرد. تنها مي توانست يکي را با خود ببرد. عجله نمي کردم ، هر سه کشته يا اسير مي شديم. زانو زدم بين آن دو . از سرباز غريبه پرسيدم : « از کدوم گرداني؟» با ناله گفت: « واحد تخريب!»- تخريب ! مين خنثي مي کني؟!- ها !به ميدان مين پشت سر نگاه انداختم و بعد به چشم هاي دو زخمي. از سرباز غريبه پرسيدم: « زن و بچه اي داري؟ » با شک و ترديد گفت: « قراره برگشتم مرخصي ، نامزد کنم!» بدون نگاه به چشم رفيقم ، سرباز غريبه را روي کول انداختم. آواز خواندم و به طرف ميدان مين رفتم. خسته که شدم ، همراه سرباز غريبه خواب شدم روي زمين ، نفس گرفتم و نگاه را به نقطه اي انداختم که سربازان دشمن به رفيقم نزديک مي شدند. برگشتم و به چشم هاي سرباز خيره شدم. رنگ به صورت نداشت و سينه اش خونريزي شديد داشت ، گفتم : « اين جوري لااقل دو نفر زنده مي مونيم.» تند روي کول انداختمش و يک نفس تا ميدان مين دويدم. چشم انداختم به ميدان مين. نفس گرفتم و بريده بريده گفتم: « عمقش زياد نيس ... ببينم چه جور از پس مين ها بر مي آي... » آرام سرباز غريبه را روي زمين گذاشتم . به سرباز که نگاه کردم ، جان داده بود. عکس زن صبح حمله پشت ميدان مين دشمن ، جنازه بي سري ديدم! انگار گلوله آر. پي. جي هفت توي سينه اش خورده بود. بايد شناسايي اش مي کردم. کنار جنازه نشستم. دنبال پلاکش گشتم . پلاک با سرش پريده بود. وقتي خواستم جيب هايش را بکاوم ، چشمم افتاد به سوختگي مچ دستش که گوشت نو آورده بود.....نيمه شب سنگر نگهباني را تحويل دادم و داخل سنگر استراحت شدم. پيچ سنگر را که رد کردم ، بوي سوختگي گوشت زد زير دماغم ! بي صدا داخل شدم. ته سنگر پشت به من نشسته بود و چراغ و الور نفتي مقابلش بود. بالاي سرش که رسيدم ، سر نيزه سرخ شده روي چراغ را برداشت و نوک آن را گذاشت روي مچ دستش .....نزديک منبع آب کنار خاک ريز که رسيدم ، داشت وضو مي گرفت. بالاي سرش رفتم. صدايش که زدم ، جا خورد! وقتي دستپاچه آستينش را پايين زد ، چشمم افتاد به عکس زن خال کوبي شده روي مچ دستش. منبع: برگرفته از ماهنامه فرهنگي ، تحليلي سوره شماره ي36/س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 184]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن