واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دجّال از نشانه هاي ظهور، خروج دجّال است.دجّال از ريشه ي «دجل»به معناي دروغ گوي حيله گر است.دجّال در زباني عربي به معناي آب طلا است و به همين علت، افراد بسيار دروغ گو كه باطل را حق جلوه مي دهند، دجّال ناميده مي شوند.در روايات از دجّالها و دروغ گويان فراواني نام برده شده است.در برخي روايات از دوازده و در برخي سي، شصت و هفتاد دجّال آمده است.(1)از ميان اين دجّال ها، فردي كه دروغ گويي و حيله گري اش سرآمد همه دجّالان است و فتنه او از همه بزرگ تر است، نشانه ي ظهور مهدي (ع)(2)يا برپايي قيامت(3)است.بر اين اساس، بايد گفت دو نوع دجّال داريم؛ يكي دجّال حقيقي كه پس از همه ي دجّال ها مي آيد و ديگري گروهي شيّاد و دروغ گو كه به فريب مردم و گمراهي آنان دست مي زنند.دجّال در روايات اسلامي اين چنين توصيف شده است:« او داراي قدرت و تأثير عجيبي است، چشم راست ندارد و چشم ديگرش در وسط پيشاني اوست و مانند ستاره صبح مي درخشد.چيزي در چشم اوست كه گويي آميخته به خون است.داخل درياها مي شود و آفتاب با او باز مي گردد كوهي از طعام و نهري از آب هميشه با اوست.آسمان به دستور وي باران مي دهد و زمين گياه مي روياند.اختيار گنج هاي زمين با اوست.مرده را زنده مي كند.با صداي بلندي كه تمام جهانيان صداي او را مي شنوند، مي گويد:من خداي بزرگ هستم كه شما را آفريده ام و روزي رسان هستم، به سوي من بشتابيد».(5)بيشتر پيروان او از يهود و زنان و عرب هاي بياباني است.اصل او را از اصفهان پا بجستان يا خراسان گفته اند.(6)اصل داستان دجّال در كتاب هاي مقدس مسيحيان آمده و بارها واژه ي دجّال در انجيل به كار رفته است.درباره ي دجّال، صرف نظر از ويژگي هاي او، چند احتمال وجود دارد: 1.دجّال، نام شخص معيني نيست بلكه هر كسي كه با ادّعاهاي پوچ و بي اساس و با توسل به حيله گري و نيرنگ، درصدد فريب مردم باشد، دجّال است.بر اين اساس دجّال ها خواهند بود و اينكه در روايات از دجّال هاي فراوان (دوازده، سي، شصت و هفتاد)سخن به ميان آمده، اين احتمال را تقويت مي كند.2.فردي معين و مشخص به عنوان دجّال در دوره غيبت، با همان ويژگي هايي كه براي وي بيان شده، خروج مي كند و مردم را به انحراف مي كشاند.3.اين احتمال نيز وجود دارد كه مراد از دجّال، همان سفياني باشد كه در كتاب هاي عامه، بيشتر به عنوان دجّال و در كتاب هاي شيعه به عنوان «سفياني» آمده است.(7)4.دجّال، كنايه از كفر جهاني و سيطره ي فرهنگ مادي بر همه ي جهان است، استكبار، به معناي واقعي، دجّال است.استكبار خود را قيّم ملت ها مي داند و با تكيه بر ثروت انبوه و قدرت عظيمي كه در اختيار دارد، در همه جاي زمين دخالت مي كند و همه را زير سلطه خويش مي آورد.(8)موضوع دجّال، بيش از آنچه در روايات شيعه، از طريق اهل سنّت نقل شده است و قسمت عمده ي آن را احمد بن حنبل در كتاب «مسند»، ترمذي در «صحيح»خود، ابن ماجه در «سنن»و مسلم در «صحيح»و ابن اثير در «نهايه»از عبدالله بن عمر، ابوسعيد خدري و جابر بن عبدالله انصالي نقل كرده اند.(9)مرحوم صدوق در اين زمينه مي گويد:متعصبّان اهل سنت، اين گونه اخبار را تصديق مي كنند و در باره ي دجّال، غيبت وي و زنده بودنش، در اين مدت طولاني روايت نموده اند كه، در آخرالزّمان خروج مي كند.آنگاه آشكار مي گردد و جهان را پر از عدل و داد مي كند، چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد.با اينكه پيامبر (ص)و امامان (ع)از اين موضوع، صريحاً سخن گفته اند.(10)همچنين موضوع دجّال، اختصاص به اسلام ندارد، بلكه نوشته است:« دروغ كيست، جز آنكه مسيح بودن عيسي را انكار كند، آن دجّال است كه پدر و پسر را انكار مي نمايد».(11)درياچه ي طبريّهحضرت مهدي (ع)كتاب «زبور»داوود (ع)را از درياچه ي طبرستان بيرون مي آورد.(12)در روايتي آمده است كه دجّال، پس از خشك شدن درياچه ي طبريه خروج مي كند.(13)از بررسي رواياتي كه درباره ي شورش ها آمده به اين نتيجه مي رسيم كه سپاه حضرت مهدي (ع)از طريق فلسطين شرقي عازم عراق مي شود، در كرانه هاي درياچه ي طبريّه ، با سپاه سفياني روبه رو مي شوند كه از عراق بر مي گردد.جنگ سختي بين دو سپاه در مي گيرد كه سفياني درآن شكست مي خورد و همه ي سپاهيانش بدون استثنا در آنجا كشته مي شوند و فقط خودش مي ماند، يكي از ياران امام به نام صيّاح (صباح)با گروهي از سپاهيان بر او مي تازند و او را دستگير مي كنند و به محضر امام (ع) مي آورند.هنگامي او را مي آورند كه امام مشغول نماز عشا هستند.نمازشان را تخفيف مي دهند و به طرف او بر مي گردند.سفياني مي گويد:اي پسر عمو!مرا آزاد كن و براي خود نگه دار، تا يكي از ياران تو باشم!حضرت مهدي (ع) به اصحاب خود مي فرمايد:«درباره ي او و سخنانش چه مي گوييد؟»همگي مي گويند:به خدا سوگند به كمتر از قتل او راضي نمي شويم.او چقدر خون ريخته، چقدر به حريم جان و مال و ناموس مردم تجاوز كرده است و انتظار عفو دارد!حضرت مهدي (ع)مي فرمايد:«هرچه مي خواهيد انجام دهيد».گروهي از ياران او را مي گيرند و روي سنگي در كرانه ي درياچه ي طبريه مي خوابانند و همانند گوسنفد ذبح مي كنند و با ذبح او فتنه ها ذبح مي شود و ريشه ي جنايات مي خشكد و بزرگ ترين فاجعه خونين جهان پايان مي پذيرد.(14)پي نوشت : *برگرفته از موعودنامه، مجتبي تونه اي ، صص 318-3201.بحارالانوار، ج 52، ص 209، كنزالعمّال، ج 14، ص 198.2.طبق كتب شيعه.3.طبق كتب اهل تسنّن.4.بحارالانوار، ج52، ص 194(به نقل از آخرين اميد، داود الهامي، ص 322).5.الزام الناصب، ص 74.6.آخرين اميد، داود الهامي، ص 323.7.غيبت طوسي، ص 463.8.برترين هاي فرهنگ مهدوديت در مطبوعات، ص 239.9.آخرين اميد، داود الهامي، ص 323.10.بحارالانوار ، ج 52، ص 200.11.رساله ي يوحنا، با 2، آيه ي 22.12.ملاحم ابن طاووس، ص 67؛ ينابيع المودّه، ص401.13.الزام النّاصب، ص 261.14.روزگار رهايي، ج 2، ص1135.منبع: نشريه ي موعود شماره 101/س
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 222]