تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 10 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):عالمان فرمانرواى بر شهرياران هستند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802910481




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جامعه اخلاقي ايده آل از منظر علامه طباطبائي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جامعه اخلاقي ايده آل از منظر علامه طباطبائي
جامعه اخلاقي ايده آل از منظر علامه طباطبائي نويسنده:دکتر سيد مهدي سلطاني رناني چکيده : اسلام ديني اجتماعي است و احکام فردي آن نيز آهنگ اجتماعي دارد و از آنها در جهت اصلاح و تقويت روابط اجتماعي و اجراي اهداف مقدس جامعه بهره مي گيرد . هدف اسلام ، نه تنها ساختن فرد دين دار ، که جامعه دين دار است ، جامعه اي که روابط اجتماعي آن بر اساس اهداف و احکام دين سامان گيرد ، جامعه اي ارزشمند که در آن سعادت فرد با سعادت جامعه پيوند خورده و ميان مسئوليت هاي اجتماعي و ايمان اسلامي ارتباطي قوي و غير قابل انفکاک به وجود آمده باشد . يکي از مسائل مهمي که اسلام در اين راستا براي آن اهميت قائل شده و در معارف قرآني نيزمورد توجه قرار گرفته ، اخلاق اجتماعي و جامعه اخلاقي مطلوب است ؛ زيرا اخلاق با ملکات نفساني ، تزکيه و تهذيب نفس ، اعمال و رفتار فردي و روابط اجتماعي انسان ارتباط عميق دارد و وجود جامعه اخلاقي مطلوب باعث تنظيم روابط انسان با خدا گشته و ارتباط او را با اعضاي جامعه سامان مي بخشد ، همچنين رستگاري و کمال فرد و اجتماع انساني را تضمين مي کند . مرحوم علامه طباطبايي ( ره ) ، از جمله حکما و دانشمنداني است که التفات ويژه به مساله ي اخلاق اجتماعي و جامعه اخلاقي مطلوب در تفسير الميزان و انديشه هاي فلسفه خويش معطوف داشته و معتقد است که اخلاق از يک طرف هم مرز با اعتماد و از طرف ديگر ، هم مرز با عمل و فعل مي باشد . سعي نگارنده در اين مقاله آن است که مهمترين ويژگي هاي اخلاق اجتماعي مطلوب و ايده آل قرآني را از ديدگاه علامه طباطبايي ( ره ) مورد بحث و بررسي قرار دهد . کليد واژه : قرآن کريم ، انسان ، اخلاق اجتماعي ، جامعه اخلاقي مطلوب ، علامه طباطبايي ، الميزان . مقدمه اخلاق اجتماعي و جامعه مطلوب اخلاقي ، بزرگترين سرمايه معنوي و عاملي جهت رسيدن به سعادت و کمال واقعي براي همه جهانيان است . موفقيت انسان ها بيشتر مرهون اخلاق ستوده ي آنهاست ؛ زيرا آنان درپرتو اخلاق شايسته و گسترش آن مي توانند از حسن روابط اجتماعي برخوردار گردند و جامعه اي مطلوب در عرصه ي اخلاق همراه با رفاه و آسايش واقعي ايجاد نمايند . در سايه سار اخلاق اجتماعي و جامعه اخلاقي ايده آل ، آيين درست زندگي و راه و رسم حيات سعادت آفرين فراروي بشريت قرار مي گيرد و خوشبختي دائمي را براي آدمي و پاکيزگي و شايستگي حقيقي را براي کل اعضاي جامعه اسلامي به ارمغان مي آورد . در واقع ، شيوه هاي درست ارتباط انسان ها با يکديگر که پايه شکل گيري و سامان دهي به جامعه مدني است ، با وجود و تبلور جامعه اخلاقي و اخلاق اجتماعي مطلوب شکل مي گيرد و همين شيوه است که دين حق را از ديگر روش ها و مسلک هاي اجتماعي و قانوني ممتاز مي سازد(1) . به دليل اهميت اين مساله و تفهيم اين نکته که اخلاق اسلامي در پرتو حضور اجتماعي و گستردگي روابط حسنه اخلاقي در اجتماع ، داراي ارزش و اعتبار است ، نويسنده اين مقاله بر آن است که به مهمترين ويژگي هاي اخلاق اجتماعي ايده آل و جامعه مطلوب اخلاقي از منظر مفسرالميزان ، عارف بالله ، حضرت استاد ، علامه سيد محمد حسين طباطبايي ( ره ) بپردازد . مهمترين اين ويگي ها عبارتند از : ادب ، معاشرت و برخوردهاي هدف دار ، اعراض از لغو و پرهيز از اعمال بيهوده ، اخوت و برادري ، اصلاح ذات البين ، وفاي به عهد و اداي امانت . ادب و مراعات آن در جامعه مطلوب اخلاقي در دستورات اخلاقي اسلام به موضوع ادب و رعايت آن در بين افراد جامعه بسيار تاکيد شده است ، به گونه اي که عمل به آن باعث افزايش احترام متقابل انسان ها به يکديگر و موجب ازدياد مهر و محبت آن ها به همديگر مي شود . يکي از مهم ترين ويژگي هاي متقين از منظر امام علي ( ع) ، که ناظر بر اولين و گسترده ترين راه ارتباطي ايشان با ديگران است ، رعايت ادب و التفات به آن در رفتار و کردار فردي و اجتماعي است(2) . ادب به معناي ظرافت و برازندگي مي آيد و به طور کلي عبارت است از بهترين صورت از صور انجام عملي ؛ تا آنجا که شرع مقدس اسلام براي تمام کارها ادبي معين نموده است . خداوند متعال رعايت ادب را مصداق تقوا معرفي نموده و فرموده : « انسان هاي مودب کساني اند که قلوبشان براي تقوا آزموده شده است(3) . علامه طباطبايي « رضوان الله تعالي عليه » در ذيل اين آيات چنين مي گويد : « امتحان به معني ابتلا و آزمايش است . از آنجا که آزمايش براي تحصيل علم نسبت به شيء مجهول است و اين معنا در حق خداوند متعال محال است . پس مراد از آن تمرين و فعل مضارع براي استمرار است و نشان مي دهد که قلب آنان با اين خوي نيکو ( ادب ) که يکي از مصاديق تقوا عادت کرده و به صورت يک منش انساني و اسلامي در آنان در آمده است.»(4)رعايت ادب ، لازمه ي معرفت و شناخت الهي و حصول به کمال مطلوب اخلاقي است ؛ زيرا باعث رها شدن آدمي از احتياج به وابستگي اي معمول دنيوي مانند رتبه و مقام بوده و نمودي از شناخت ارزش ها و مرز حقيقي آنها در حوزه ي اخلاق و تکامل اخلاقي است .(5) اميرمومنان حضرت علي (ع) فرمودند : « الاداب تلقيح الافهام و نتائج الاذهان »(6). مرحوم علامه طباطبايي مي فرمايد : « کساني که در سيطره ي اخلاق خود ، ادب را مراعات نمي کنند ، به مثابه ي چهارپايان هستند که ارزش شخصيت خود را درک نمي کنند و اين نوعي ناتواني در آنان است که ناشي از ضعف عقل ايشان مي باشد » .(7) رعايت ادب ، موجب ايجاد انضباط اسلامي و اجتماعي ، در همه افراد با ايمان جامعه اسلامي است ؛ انضباطي که آنان را از هر نوع تقدم و پيشي گرفتن بر خدا و پيامبر وي باز مي دارد و از ايجاد هر نوع ترديد و دودلي ، در دستورات خداوندي جلوگيري مي کنند . روح و حقيقت انضباط اسلامي اين است که همه افراد بايد احکام و قوانين اخلاقي را در سايه سار ادب و منزلت اجتماعي مراعات نمايند ؛(8) بنابراين ما در صورتي يک جامعه مومن و مطلوب اخلاقي خواهيم داشت که به فراز : « لا تقدموا بين يدي الله و رسوله »(4) توجه نموده و ادب را سرمشق اخلاق و زندگي اجتماعي خويش قرار دهيم . علامه طباطبايي (ره) در تفسير الميزان ، جهت اهميت ادب و جايگاه عظيم آن در حوزه اخلاق و جامعه مطلوب اخلاقي ، به بحث درباره ي ادب انبياء پرداخته و جلوه هايي از آن را به خوبي نمايان ساخته است . از جمله : مي توان به ادب حضرت ابراهيم (ع) حضرت يوسف (ع) ، حضرت سليمان و حضرت داود (ع) و حضرت محمد (ص) اشاره نمود . 1 ـ ادب حضرت ابراهيم (ع) : ايشان در مقام احتجاج با قوم خود تمام نعمت ها را به خداوند نسبت مي دهد ؛ مانند نعمت خلقت ، هدايت ، اطعام و ... اما مرض و خطا را به خود نسبت داده و فرموده : وقتي مريض مي شوم خداوند شفايم مي دهد ؛ زيرا در اين مقام که مقام ثنا و ستايش است ، مناسب نبود مرض را به او نسبت دهد بلکه شفاي مرض را به خداوند اسناد مي دهد . بعد از يادآوري هاي مستمر و متوالي خداي تعالي نسبت به خود بود که حالي آميخته از جاذبه رحمت و فقر عبوديت ، آن حضرت را واداشت تا به درگاه الهي اظهار حاجت نموده ، باب سوال را مفتوح دارد و ناگزير سياق سخن را از سياق غيبت به سياق خطاب برگرداند .(9) 2 ـ ادب حضرت يوسف (ع) : از لطيف ترين ادب هايي که آن حضرت به کار برده اين است که از جفاهايي که برادران بر وي روا داشتند ، خواه در روزي که او را به قعر چاه انداختند يا به درهمي ناچيز او را فروختند يا به دزدي متهمش کردند اسمي نبرد ، آنها را به بدي ياد نکرد ، بلکه نعمت هاي الهي را مانند نجات يافتن از زندان و سلطنت و علم به تاويل احاديث بيان نمود و از آنها به عنوان رحمت الهي ياد کرد . (10)3 ـ ادب حضرت سليمان و داود (ع) : از نمونه وجوه ادبي آن دو بزرگوار ، اعتراف ايشان بر تفضيل الهي است ، آن جا که فضيلت عملشان را به خدا نسبت داده اند و مانند مردم بي ايمان علم خود را به خود نسبت نداده اند ، چنان که قارون چنين کرد و درپاسخ قومش که او را نصيحت کردند و گفتند به اموال خود افتخار نکند ، گفت : « انما اوتيته علي علم عندي » (11). 4 ـ ادب پيامبر اکرم (ص) بسيار است(12) . در انواع و اقسام ثنا تا با رعايت آن پروردگار خود را ثنا گويد و آن آداب را درخواست هاي خود به کار بندد ؛ تا جايي که ادب در محضر پروردگار متعال و در سراسر امت خويش ، پايه اي از اخلاق الهي ، معنوي و ديني آن بزرگوار به شمار مي آيد و اين است که خداوند فرموده : « لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه »(13) و(14) در پايان بحث مذکور اين نکته لازم است که کلمه ادب لفظاً در قران کريم به کار نرفته است و به صورت معنايي و در قالب نمودهاي رفتاري انبياء ذکر شده است ، اما در ذيل آيه شريفه « خذ العفو و امر بالمعرف و اعرض عن الجاهلين »(15) امام صادق (ع) فرمود : « ان الله ادب رسول الله فقال يا محمد خذ العفو و ... »(16)معاشرت و برخوردهاي هدف دار هدف داري يک انسان ، در تمام شئون زندگي او اثر مي گذارد و معتقد بودن به يک سلسله « مبادي » و « اصول » فرد را در نحوه ي برخورد با مردم و معاشرت با آنها ، چنان در چهار چوب آن اهداف و مباني مقيد مي سازد که از تمام موضع گيري ها و سخنان و رفتار ، مي توان آن را فهميد . اصولاً معاشرت و برخوردهاي هدف دار ، از خصائص مهم يک جامعه مطلوب اخلاقي است ، زيرا پايه و اصلي اساسي در همه مسائل فکري ، برنامه ريزي ، تبليغ ، آموزش و تربيت ، تشکيلات و ارتباطات ، پيوندها ، تولي و تبري ها ، دوستي ها و دشمني ها ، نشست و برخاست ها و حتي نگاه و احترام گذاشتن هاي افراد آن جامعه به شمار مي آيد و در تمام حرکات و هدف هاي رفتاري ايشان تاثير به سزايي مي گذارد و آنها را به سوي هدف مخصوصي جهت مي دهد ، بدين گونه که اگر کردارها و رفتارهاي افراد نيکو باشد ، مسير اهداف نيز نيکو و خير است و اگر آن اهداف و مبناها را در تفکر و زندگي انسان ها بشناسيم ، آسان تر مي توانيم جهت رفتارها را تشخيص داده و اعمال و گفتار آنها را تفسير و تبيين نماييم . اين روش و ويژگي مهم اخلاقي ، بسيار مورد توجه امامان شيعه در برخورد با اطرافيان زمان خود بوده است . ايشان با اشخاص گوناگون مطابق شرايط مختلف اجتماعي ، مقتضيات زمان ، ظرفيت و آمادگي طرف سخن ، ذهنيت موجود در سائل و مخاطب ، جبهه هاي سياسي و جناح و تيپ اجتماعي آنها برخورد مي نمودند ، تا رفتار و برخوردهاي ايشان با مردم هدف دار و از سر خير و نيکويي باشد . بر اين اساس است که قرآن کريم مي فرمايد : « و قولوا للناس حسنا » تشخيص داده و اعمال و گفتار آنها را تفسير و تبيين نماييم . اين روش و ويژگي مهم اخلاقي ، بسيار مورد توجه امامان شيعه در برخورد ، با اطرافيان زمان خود بوده است . ايشان با اشخاص گوناگون مطابق شرايط مختلف اجتماعي ، مقتضيات زمان ، ظرفيت و آمادگي طرف سخن ، ذهنيت موجود در سائل و مخاطب ، جبهه هاي سياسي و جناح و تيپ اجتماعي آنها برخورد مي نمودند ، تا رفتار و برخوردهاي ايشان با مردم هدف دار و از سر خير و نيکويي باشد .و بر اين اساس است که قرآن کريم مي فرمايد : « و قولوا للناس حسنا »(17)علامه طباطبايي در تفسير شريف الميزان در ذيل اين آيه به اهميت هدف داري در برخورد با ديگران اشاره مي نمايد و چنين مي گويد : اين تعبير کنايه است از حسن معاشرت با مردم ، همراه با هدف داري نيکو و خير ، چه با مومنانشان و چه با کافرانشان ، و اين دستور الهي هيچ منافاتي با حکم قتال ندارد تا کسي توهم کند که اين آيه با آيه وجوب قتال نسخ شده ، براي اينکه مورد اين دو حکم مختلف است و هيچ منافاتي ندارد که هم امر به حسن معاشرت کنند و هم حکم به قتال ؛ زيرا بستگي به موقعيت ، هدف ، مقتضيات زمان و شرايط مختلف اجتماعي افراد دارد و مطابق با خير و مصلحتي که در هدف ناشي از برخورد با ديگران دارد و در آن نهفته است ، مي باشد .(18) اعراض از لغو و پرهيز از اعمال بيهوده از جمله ويژگي هاي جامعه اخلاقي مطلوب ، اعراض آن از لغو و پرهيز آن ها از انجام اعمال بيهوده است . با توجه به اين مشخصه ، در قرآن کريم بسيار مورد تاکيد قرار گرفته است ، تا آنجا که تصريح شده ، اين عمل ( دوري از لغو و پرهيز از اعمال بيهوده ) مخصوص مسلمانان نيست ، بلکه خوبان افراد با ايمان از اهل کتاب نيز از آن گريزانند .(19) دوري از لغو ، از نشانه هاي ايمان است که : « والذين هم عن اللغو معرضون »(20) انسان مومن بايد در تمام کارها و سخنان خود هدف صحيح داشته و از اعمالي که عبث و بيهوده است ، گريزان باشد ، تا عبادات وي ، از جمله اداي نماز و پرداخت زکات شايسته و خداپسندانه انجام گيرد ؛ زيرا لازمه ي نمازگزاردن خاشعانه و مورد قبول الهي و پرداخت زکات مال جهت کسب خشنودي الهي ، دوري از لغو و پرهيز از اعمال بيهوده است .(21) علامه طباطبايي (ره) در تفسيرالميزان ، اين خصيصه را از جمله خصوصيات انسان هاي مومن در جامعه اخلاقي مطلوب دانسته است و توجه به آن را جهت حفظ آرمان ها ي اخلاقي جامعه اسلامي و حرکت در مسير مطلوب اخلاقي ، امري ضروري مي شناسد . ايشان فرموده : « لغو به مفهوم هر عمل و گفتاري است که مورد اعتنا نباشد و هيچ فايده اي که غرض عقلا بر آن تعلق گيرد نداشته باشد ، و به طوري که گفته اند : شامل تمامي گناهان مي شود ».(22) کارهاي لغو در نظر دين ، آن اعمال مباح و حلالي است که صاحبش در دنيا و آخرت از آن سودي نبرد و بي هدف و بيهوده باشد . خداوند در ستايش مومنين فرموده : از لغو و اعمال بيهوده اعراض مي نمايند و آنان نفس خود را بزرگتر از آن مي دانند که به کارهاي پست اشتغال ورزند . ايمان واقعي و وجود جامعه اخلاقي مطلوب هم همين اقتضا را دارد ؛ چون سر و کار ايمان و اخلاق مطلوب نيز با ساحت عظمت و کبريايي و منبع عزت و مجد است و جامعه اي که متصف به ايمان و اخلاق مطلوب است جز به زندگي سعادتمند ابدي و جاودانه اهتمام نمي نمايد و اشتغال نمي ورزد مگر به کارهايي که حق آنها را عظيم بداند ، و آنچه را که فرومايگان و جاهلان بدان تعلق و اهتمام دارند عظيم نمي شمارد . از همين جا روشن مي شود که وصف جامعه مطلوب اخلاقي به اعراض از لغو و پرهيز از اعمال بيهوده ، کنايه است از علو همت و کرامت نفوس اعضاي مومن اين جامعه .(23) اعمال لغو و بيهوده از نشانه هاي جاهلان است ، که اين اجتماع انساني از معاشرت و مجالست با جاهلان گريزانند .(24)اخوت و برادرينزديکترين و محکم ترين ارتباط و پيوند ميان افراد بشر که در يک زمان زندگي مي کنند ، پيوند برادري است ؛ زيرا مظهر کامل همبستگي ، علاقه و الفت شديد ميان دو انساني است که در يک افق زندگي مي کنند و اين رابطه ناگسستني تکويني همواره در محيط ها و جمعيت ها ، رمز مهر و محبت است و به نص قرآن مجيد و روايات فراواني که از پيشوايان ديني رسيده است ، همه ايمان آورندگان با يکديگر برادرند . " انما المومنون اخوه "(25) ، " المومن اخو المومن "(26)اين پيوند برادري فقط ميان اعضاي جامعه ايماني و اخلاقي مطلوب برقرار است ؛ زيرا اين ارتباط تشريفاتي نيست و اغراض سياسي هم ندارد ، بلکه هدف از مطرح ساختن اين عنوان ، اشاره به يک رشته تکاليف و اهداف عالي اجتماعي و اخلاقي است که در پرتو اخوت اسلامي صورت مي گيرد و مسووليت آفرين است و هيچ مومني را نمي سزد از آن ها تن زند و در عين حال ، خود را مسلمان ، مومن يا برادر مسلمان خواند . مسووليت مومنان در اين ارتباط عبارت است از :1. اهتمام به امور يکديگر ، مانند برآورده ساختن نيازهاي همديگر ، مواسات و غيره ، که حقوقي هستند . 2. رفق ، مدارا و تحمل و نظاير اين ها ، که اخلاقي مي باشند .(27) و(28) به دليل آن که بسياري از مسلمانان وقتي از وظايف حقوقي خود شانه خالي مي کنند ، هيچ گاه عمل خود را توجيه نمي کنند و به تقصير خود اعتراف مي نمايند ، ولي برخي از آنان هنگامي که از وظايف اخلاقي خود شانه خالي مي کنند ، به توجيه آ ن پرداخته و عذري از دين براي ترک آن مي آورند ، سخن گفتن از مسووليت و وظايف اخلاقي در اين رابطه مهم تر و ضروري تر است . از ديگر دلايل ضروري اين موضوع آن است که تا روح اخوت در ميان مسلمانان احيا نشود ، وحدت و انسجام اجتماعي ، که پايه هاي تشکيل جامعه مطلوب اخلاقي است ، ايجاد نمي شود .(29)در حقيقت ، اخوت ديني ، حافظ بعثت ابراهيمي است . بدين سان مي توان گفت که ايمان به خدا و آخرت و پايداري جامه مطلوب اخلاقي ، در برادري آگاهانه و مومنانه ، تجلي مي کند و با مسئوليت گريزي و عافيت طلبي هاي جاهلانه ، سازگار نمي باشد . همچنين ، برادري ديني حتي در روز قيامت پايدار است و اصلا گسسته نمي شود . « اخوانا علي سرر متقابلين »(30) اما برادري نسبي روزي گسسته خواهد شد . « فلا انساب بينهم »(31) اخوت ديني ، هنگامي موثر در حفظ و پيشرفت جامعه مطلوب اخلاقي و ايماني است که تنها براي خدا باشد . چون اگر به خاطر دنيا برقرار باشد ، اين گونه برادران در قيامت به صورت دشمن در مي آيند(32) و(33)بدين جهت قرآن کريم مي فرمايد : « الا خلاء يومئذ بعضهم لبعض عدوا الا المتقين ». (34)اصلاح ذات البين زندگي انسان ها به طور کلي ، خالي از نوعي درگيري . رنجش و کدورت نيست . گاهي در جامعه بشري در اثر تعارض منافع ، بالا بودن سطح انتظارات ، توقعات بي مورد ، بي توجهي به حقوق محترم اشخاص ، کوتاهي در انجام وظايف و بالاخره تفاوت در خلق و خوي ، اختلاف و دشمني به وجود مي آيد ، که امري طبيعي است . اسلام در تعاليم اجتماعي خود مي کوشد تا انسان ها در اين گونه جريانات در جامعه خود بي تفاوت نباشند ، بلکه سعي در پرورش حس خيرخواهي و صلاح طلبي داشته باشند و دائما در ايجاد صلح و صفا و رفع عداوت ها تلاش نمايند و آن حالت « ذات بين » که عبارت از رابطه بد ميان دو فرقه مي باشد را اصلاح کنند . در اين اصلاح نمودن و آشتي برقرار کردن مي بايست جانب تقواي الهي را نگه داشت ، يعني داوري ها و پذيرش نتيجه آن ها به حق و عدالت باشد و صلحي واقع بينانه ايجاد شود تا ارزش اجتماعي و اخلاقي آن به عنوان يکي از مهم ترين ويژگيهاي جامعه مطلوب اخلاقي حفظ شود . از ارزش هاي اين معيار اخلاقي آن است که افراد با ايمان و خداشناسي که هيچ گونه منافعي در درگيري هاي طرفين ندارند ، بر آن صلح نظارت مي کنند و فرد مصلح مجاز است براي برقراري صلح از هر نوع ابراز عقلايي ، حتي دروغ گفتن از زبان يکي از متخاصمين که به صلح کمک مي کند استفاده نمايند .(35) از نکات درخور توجه اين موضوع ، به عنوان يک ويژگي مهم جامعه ايده آل اخلاقي مي توان به موارد ذيل اشاره نمود : 1 ـ اصلاح ذات بين ، زکان آبرو و سبب دريافت بخشودگي و رحمت از جانب خداوند است . عبارات « و الصلح خير » و « ان تحسنوا و تتقهوا » در آيه ما قبل اين موضوع(36) ، تاکيد بر انجام اين عمل را بيشتر جلوه مي دهد . (37)2 ـ واسطه گري خوب ميان مسلمين جهت صلح و آشتي دادن آنها ، دريافت پاداش هاي درخور شان را به دنبال (38)دارد . 3 ـ نجوا و در گوشي سخن گفتن که از اعمال شيطان و سبب دغدغه بينندگان و مورد نهي است(39) . به سبب خيري که براي اصلاح و آشتي دادن برآن مترتب است ، گناهي ندارد.(40) 4 ـ اگر کسي سوگند ياد کند که دست به اصلاح و آشتي دادن ميان دو نفر نزند ، اسلام شکستن اين سوگند را مجاز مي داند ؛(41) « و لا تجعلوا الله عرضه لايمانکم ان ... تصلحوا بين الناس » . (42)5 ـ از موانع صلح و آشتي که شيطان ، مال دوستي ، بخل و تکبر است ، دوري گزينيد . 6 ـ از دعوت هايي که شيطان به عنوان دين از شما مي نمايد و باطل را در لباس ديني زينت مي دهد تا آن را در لفافه دين بپيچد و شما را بفريبد ، تا از صلح و سلمي که خداوند شما را به سوي آن فراخوانده دوري گزيند ، اصلا پيروي مکنيد . (43)7 ـ در آئين تشيع آن اندازه به مساله ي صلح و صفا توجه شده که از بيت المال و وجوه شرعي مقداري را جهت رفع اختلاف ميان مردم و براي اصلاح ذات البين منظور داشته اند . اما صادق (ع) به برخي از يارانش فرمود : وقتي ديدي ميان دو نفر از شيعيان ما نزاع و کشمکش رخ داده ، از اموال و وجوه شرعي که در اختيار داري مبلغي را براي رفع اختلاف و از بين بردن کدورت صرف کن . (44)وفاي به عهد و اداي امانت از بديهي ترين ارزشها در حوزه اخلاق اجتماعي و ثبات جامعه مطلوب اخلاقي « وفاي به عهد » و « اداي امانت » مي باشد ، که به تفصيل مورد بحث قرار مي گيرند . الف ـ وفاي به عهد از بزرگ ترين واجبات و تکاليفي که خداوند بر مکلفين مقرر فرموده و تخلف آن را در مورد هيچ کس « حتي کافر و منافق و مشرک » نيز جايز ندانسته ، مساله ي « وفاي به عهد » است و وجوب آن از مستقلات عقليه است ؛ يعني از احکامي است که عقل ، بدون نياز به راهنمايي شرع ، آن را درک مي کند و به لزوم آن پي مي برد ، در حديثي از امام صادق (ع) آمده که فرمودند : « ثلاث لم يجعل الله عزوجل لاحد فيهن رخصه : اداء الامانه الي البر و الفاجر و الوفاء بالعهد للبر و الفاجر و بر الوالدين برين کانا او فاجرين » : « سه چيز است که خداوند به هيچ کس اجازه مخالفت با آن را نداده است : اداي امانت در مورد هر کس خواه نيکوکار باشد يا بد کار . و وفاي به عهد درباره ي هر کس خواه نيکوکار باشد يا بدکار . و نيکي به پدر و مادر خواه نيکوکار باشد يا بدکار .(45)وفاي به عهد ، ضامن نظم و ثبات و بقاي حيات اجتماعي انسان ها تلقي مي شود که اگر به آن عمل نشود . قطعاً زندگي اجتماعي از هم گسيخته و مختل خواهد شد . به همين جهت در منابع اسلامي اعم از قرآن و روايات ، تاکيد فوق العاده اي بر مراعات وفاي به عهد ، به عنوان يک ارزش پايدار جامعه مطلوب اخلاقي ، شده است . به عنوان نمونه ، خداوند در قران ، يکي از صفات برجسته حضرت اسماعيل (ع) را « صادق الوعد » بودن او دانسته و مي فرمايد : « انه کان صادق الوعد و کان رسولا نبيا» .(46)در روايتي نيز ذيل اين آيه آمده است : « اينکه خداوند اسماعيل را « صادق الوعد » شمرده ، به خاطر اين است که او به قدري در وفاي به وعده اش اصرار داشت که با کسي در محلي وعده اي گذارده بود ، او نيامد . اسماعيل همچنان تا يک سال در انتظار او بود ! هنگامي که بعد از اين مدت آمد ، اسماعيل گفت : من همواره در انتظار تو بودم » .(47) وفاي به عهد سرمايه ديگران را به سوي انسان سرازير مي کند ، و حتي در جهات مادي زندگي او رونق مي گيرد ، به همين دليل تمام دولت هاي جهان براي اينکه بتوانند از رونق اقتصادي خوبي برخوردار گردند سعي مي کنند که به عهد و پيمان هاي خود پايبند باشند و الا منزوي خواهد شد . علاوه بر اين « اصل عدالت » که از بديهي ترين اصول وپايه هاي اخلاق اجتماعي است بدون وفاي به عهد وپيمان در جوامع انساني پياده نمي شود ، و پيمان شکنان در صف ظالمان و جبارانند و هر انساني با فطرت خدادادي خويش چنين افرادي را ملامت و تحقير مي کند ، و اين حاکي از لزوم وفاي به عهد يک امر فطري است » .(48) علامه ي طباطبايي « رضوان الله عليه » به معاني گوناگون عهد در قرآن کريم اشاره نموده اند ، عهد شامل تمامي وعده هاي انسان و قول هايي که به اشخاص مي دهد مي شود و نيز شامل هر عقد و معامله و معاشرت و امثال آن .(49) ايشان مي فرمايند : عهدها گاهي يک طرفه و زماني دو طرفه است . از جمله موارد عهدهاي يک طرفه ؛ توصيه و سفارش هايي است که از طرف خداوند به مردم شده است . بدين مفهوم که عهد در اين زمره ، حمل بر تعهد طرفيني خدا و خلق مي شود که او را به ربوبيت بشناسد و بپذيرند .(50) عهدهاي طرفيني ، که به آن معاهده هم مي گويند ، گاهي بين دو فرد ، دو گروه ، دو جامعه ، جامعه و فرد ، جامعه و گروه و يا گروه و فرد برقرار مي شود و اينکه در قرآن کريم آمده : « و اوفوا بعهدي »(51) ؛ عهد در اصل به معناي حفاظ است و همه انواع آن را از اين معنا مشتق شده اند .(52) علامه طباطبايي وفاي به عهد را لازمه ثبات و پايداري جامعه اخلاقي ايده آل مي دانند و در اين باره چنين مي گويند : ـ« دستيابي به کرامت الهي مشروط به وفا نمودن به عهد و ميثاق با خداوند و بندگان خداوند است و رعايت اين فضيلت اخلاقي ، منوط به تقواي در دين است . اگر اين شرايط تمام شد ، در آن صورت محبت و ولايت الهي براي انسان حاصل مي گردد و نصرت خداوندي و زندگاني سعادتمند که موجب ترفيع درجات اخروي است نصيب او مي شود . اين جاست که مي توان گفت جامعه مطلوب اخلاقي مستلزم رعايت عهدها و وفاي به پيمان هاست ؛ زيرا موجب مراعات حقوق ديگران توسط آدمي شده و هيچ گاه منافع موقت و زخارف ناچيز دنيوي جاي آن را نمي گيرد و اين دسته انسان ها هستند که خداوند در مورد آن ها فرموده : « بلي من اوفي بعهده واتقي فان الله يحب المتقين »(53) و همچنين کساني که ناقضين عهدها و پيمان هاي خود با خداوند و ديگران هستند : 1 ـ براي ايشان در آخرت نصيب و بهره اي نيست ؛ زيرا با اختيار خود بهره ي دنيوي را بر بهره ي اخروي برگزيده اند. 2 ـ خداوند متعال در روز قيامت نه با آنان سخن مي گويد و نه به سويشان نظر مي افکند . 3 - خداي متعال آنان را تزکيه نمي کند و عذاب دردناک براي ايشان است . 4 ـ آنان با حضورشان در اجتماع ، جامعه اي غير مطلوب اخلاقي را به جامعه اي غير مطلب مبدل ساخته و در ترويج ضد ارزش ها اصرار مي ورزند ؛ زيرا با نقض عهدها ، هم عدالت فردي و هم عدالت اجتماعي را زير پا مي گذارند و هم باعث گمراهي ديگران از راه حق مي گردند .(54) اداي امانت و امانت داري يکي از مصاديق عهد ، که مورد تاکيد قرار گرفته و در برخي از آيات ، در کنار عهد و وفاي به عهد ذکر گرديده ، اداي امانت و امانت داري است . توجه به اين ويژگي و عمل به آن از نيازهاي اجتماعي بشر است ؛ زيرا در استوارسازي پيوندهاي جامعه نقشي به سزا دارد و در حقيقت ، استواري پيوندها در جوامع بشري وامدار امانت داري و اداي امانت مي باشد . اگر در جامعه امانت ها مراعات شود ، اعتماد دو سويه رو به فزوني مي نهد و روابط انسان ها نيکو و مستحکم مي گردد و اگر روحيه امانت داري تضعيف گردد و اين خصلت پسنديده اخلاق کم رنگ شود ، اعتماد لازم از ميان مي رود و حالت مرگبار تشويش و نگراني بر فضاي زندگي مردم سايه مي افکند و سرانجام ، شيرازه ي مطلوب جامعه اخلاقي و زندگي اجتماعي از هم مي پاشد ، در اشاره به اهميت اين خصلت بايسته اخلاقي و معنوي ، امام علي (ع) ، آن را در مرتبه بالايي از مراتب ايمان مي داند : « افضل الايمان الامانه »(55) در بزرگي آن نيز همين بس که در اسلام ، ميزان سنجش دين داري معرفي شده است . پيامبر (ص) مي فرمايند : « لا تنظروا الي کثره صلاتهم و صومهم ... و لکن انظروا الي الحديث و اداء الامانه : به زيادي نماز و روزه آنها ننگريد ... بلکه به راستگويي و امانت داري آنها بنگريد » .(56)امام صادق (ع) نيزامانت داري را معيار ارزيابي شخصيت پيامبران در واگذاري مقام نبوت دانسته و فرموده : « ان الله لم يبعث نبياً قط الا بصدق الحديث و اداء الامانه : خداوند هيچ پيامبري را به نبوت مبعوث ننمود مگر به سبب صدق گفتار و امانت داري آنان » .(57) بر همين اساس است که قرآن کريم از واگذاري ماموريت هاي ويژه به افراد امين خبر داده است ؛ « اعطاي رسالت به پيامبران »(58) ، « ماموريت ابلاغ وحي به فرشته امين »(59) و « واگذاري خزانه داري مصر بزرگ من يوسف » . (60)در قرآن کريم ، هر جا سخن از امانت و حفظ و اداي آن است ، کلمه ي جمع « امانات » به کار رفته است و اين معني را مي رساند که امانت منحصر به امين بودن در حفظ اموال نيست بلکه همه مسئوليت و مصاديق مشابه را شامل مي شود که بايد در حفظ و اداي آن از گزند افراط و تفريط کوشيد و اين سخن برگرفته از حديث امام علي (ع) که فرمودند : « ان الله تبارک و تعالي يحب المحترف الامين » : خداوند سبحان هر پيشه ور امين را دوست مي دارد ؛ (61)زيرا : 1 ـ رعايت امانت در همه شوؤن اعم از خون ، مال ، آبرو و ديگر حقوق ( مانند وقت عمر ) وارد و مطرح است . 2 ـ در ايجاد دوستي و علاقه هاي انساني در جامعه مطلوب اخلاقي نقش بسيار شايسته اي دارد . 3 ـ از رحمت و آسايش حقيقي ، معنوي و الهي ، دائما انسان ها را بهره مند و متمتع مي سازد.(62) و(63) همچنين در اهميت حفظ و اداي امانت ، حضرت علي (ع) در يکي از سفارشات خويش به « کميل بن زياد » فرموده است . « يا کميل ! اعلم و افهم انا لا نرحص في ترک اداء الامانات لاحد من الخلق ، فمن روي عنه في ذلک رخصه فقد ابطل و اثم و جزاوه النار بما کذب ، اقسمت لقد سمعت رسول الله عليه و آله يقول لي قبل وفاته بساعه مراراً يا ابالحسن اد الامانه الي البر و الفاجر فيما قل و جل حتي في الخيط و المخيط » . « اي کميل ! بدان و آگاه باش ما به هيچ کس اجازه نمي دهيم که در اداي امانت کوتاهي کند و اگر کسي چنين اجازه اي را از قول من نقل کرد سخني به باطل گفته و به خاطر دروغش به آتش غضب الهي گرفتار خواهد شد . من قسم ياد مي کنم که پيامبر خدا ساعتي قبل از وفاتش ، سه بار به من فرمود : امانت ها را به صاحبانش برگردان چه آنها نيکوکار باشند و چه بدکار . چه امانت بزرگ و چه کوچک . حتي در يک سوزن و نخ با همه ي بي ارزشي آن ، مراعات کن » .(64) به طور کلي ، حفظ و اداي امانات ، داراي آثار و فوايد مطلوب فردي و اجتماعي جهت گسترش اخلاق حسنه و بايسته ، در جامعه مطلوب اخلاقي است ؛ از جمله آنها مي توان به موارد ذيل اشاره نمود : 1 ـ تقويت ايمان و گسترش دين باوري : امام علي (ع) در اين مورد فرموده اند : « من عمل بالامانه فقد اکمل الديانه : کسي که امانت را پاس دارد ، دينداري را کامل کرده است .(65) 2 ـ عزت اجتماعي : همان گونه که ادب ، علم ، صداقت يا هر خصلت نيک ديگري زمينه ساز عزت اجتماعي انسان است ، حفظ و اداي امانت نيز سبب عزت مندي انسان در اجتماع مي شود .(66) 3 ـ تامين امنيت : حضرت لقمان (ع) فرموده است : « يا بني الامانه اداء الامانه تسلم لک دنياک : پسرم ! امانت را پاس دار تا دنياي شما سالم و امن بماند » .(67) 4ـ شکوفايي اقتصادي : با گسترش امانت داري در جامعه ، افزون بر ابعاد معنوي ، اخلاقي و اجتماعي آن ، در جهت شکوفايي اقتصادي نيزتاثير فراوان دارد و اين بدان سبب است که انسان هاي امين از اعتماد و اعتبار بالايي در ميان مردم برخورداند و هر کس چنين باشد از هيچ گونه داد و ستد و مشارکت هاي اقتصادي با وي دريغ نخواهد شد و در حقيقت او شريک مال مردم خواهد بود ؛ زيرا امام صادق (ع) فرموده اند : « عليک بصديق الحديث و اداء الامانه ؛ تشرک الناس في اموالهم ؛ بر شما باد صداقت در گفتار و پاس داشتن امانت که در اين صورت ، شريک مال مردم مي شويد » .(68)در مقابل ، خيانت در امانت ها ، پيامدهاي نامطلوبي را بر اخلاق اجتماعي انسان ها و جامعه اخلاقي ايشان خواهد داشت : 1 ـ سستي در دين : حضرت رسول اکرم ( ص ) فرمودند : « ليس منا من احلف الامانه »(69) او « يحقر الامانه »(70) : از ما نيست کسي که در امانت راه نادرستي بپيمايد ، يا امانت مردم را سبک بشمارد . آن گاه که انسان به سبب امانت شکني از مسير درست عقيده منحرف گردد و از شاهراه عدالت دور شود ، صورت کريه اين انحراف باعث ابتلاي او به نفاق و خيانت و در نتيجه ، کفر و بي ايماني وي مي گردد . نمونه تاريخي اين اثر ، « برصيصاي عابد » است که امانت شکني او به کفر و الحادش منجر شد .(71) 2 ـ بي اعتمادي : خيانت به امانت روابط اجتماعي را تيره و بي اعتمادي را افزون مي سازد ؛ زيرا با دوستي و برادري نمي سازد و آن را بر نمي تابد : « لا تجتمع الخيانه مع الاخوه » .(72) خيانت با برادري جمع نمي شود . 3ـ خواري و تلخ کامي : امام علي (ع) در فرازي از نامه خود به يکي از کارگزاران مالياتي در اين باره چنين فرموده اند : « کسي که امانت را سبک شمارد و در خيانت به آن فرو رود و جان و دين را از خيانت پاک نکند ، در اين سرا ، در خواري و رسوايي را به روي خود گشوده است و در سراي ديگر ، خوارتر و رسواتر مي شود » .(73) 4 ـ تنگدتسي : خيانت در امانت بلاي بزرگ و آتشي بنيان سوز است که بنيان امانت شکنان و جامعه خيانت پيشه را مي سوزاند و فقر و تنگدستي را به ارمغان مي آورد . پيامبر اکرم (ص) در اشاره به اين مطلب فرموده اند : « خيانت مانند دزدي ، مي گساري و زناست که به هر خانه درآيد، آن را ويران مي کند و از هر نوع برکتي محروم مي سازد » (74). روشن تر از اين حديث ، کلام ديگر آن حضرت است که فرموده اند : « الخيانه تجلب الفقر ؛ خيانت تندگدستي را به ارمغان مي آورد » .(75) علامه طباطبايي « رضوان الله عليه » در ذيل آيات 58 سوره نساء و 8 سوره مومنون در مورد اهميت حفظ و اداي امانت نکات ذيل را اظهار نموده اند و توجه به آن را ضروري دانسته اند : 1 ـ مراد از امانات ، اعم است و شامل همه آنها از مالي و معنوي حتي علوم و معارف حقه ، که سزاوار است دارندگان به جويندگان آن برسانند مي شود و خيانت در امانت به هيچ وجهي جايز نمي باشد .(76) 2 ـ امانات شامل تمام تکاليف الهي که در بشر به وديعه سپرده شده و نيز شامل اعضاء و جوارح و قواي بشر نيز مي شود که حق آن به کار بستن در آنچه که مايه رضاي خداست مي باشد . 3 ـ اداي امانت ، حق ايمان است که مومن را به رعايت آن وادار مي سازد ؛ چون در ايمان معناي سکون و استقرار و اطمينان نهفته است و وقتي آدمي کسي را امين دانست و يقين کرد که هرگز خيانت ننموده ، پيمان نمي شکند و قهراً دلش بر آنچه يقين يافته مستقر ، ساکن و مطمئن مي شود و ديگر تزلزلي به خود راه نمي دهد .(77) 4 ـ ايشان اهميت اداي امانت را تشبيه به سخني نموده که آدمي براي انجام کاري مي گويد ، اما آن را انجام نمي دهد و اين نوعي خيانت و نفاق است . ايشان فرموده اند : « فرق است بين اين که انسان سخني را بگويد که انجام نخواهد داد و بين اين که انجام ندهد کاري را که مي گويد . اولي نوعي خيانت است و دليل بر نفاق است و دومي دليل بر ضعف اراده » .(78) 5 ـ مومنين مانند يک جانند و هر کدامشان مالي داشته باشد ، ديگران هم . از نظر رعايت احترام مال و اهتمام به حفظ و حمايت آن مال مسئولند و در اصل شريک مال يکديگرند و امانت دار همند. بنابراين هر کس که به مال ديگري تعدي و تجاوز کند ، در حقيقت به خودش خيانت کرده است .(79) 6 ـ امانت داري از معنا و مفهومي برخوردار است که نه به فرد و گروهي خاص از امانت گذاران و امانت داران اختصاص دارد و نه به نوعي خاص از انواع امانت ها محدود مي شود ، بلکه امانت داري هم نسبت به اشخاص و هم نسبت به انواع امانت ها امري ضروري و بايسته است .(80) 7 ـ امانت داري نسبت به خداوند و پيامبر نيز مطرح است و مومني به چنين امانتي خيانت کند، نه تنها به خدا رسول او ، بلکه به خويشتن و ساير برادران ايماني اش خيانت کرده است . چون امانت هاي خدا و رسول ، امانت هاي خود است و هيچ عقل به خيانت در امانتي که متعلق به خودش مي باشد ، دست نمي زند . (81)پی نوشت : 1) ر.ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ الميزان في تفسير القرآن ، ج 18 ، صص 309 ـ 308 2) نهج البلاغه ، خطبه 193 3) سوره حجرات ، آيه 5 ـ 3 4) تفسير الميزان ، ج 18 ، ص 314 5) ر . ک : کمالي دزفولي ، سيد علي ؛ همزيستي و معاشرت در اسلام ، صص 274 ـ 2716) «آداب از باروري فهم ها و نتيجه ذهن ها است » مجلسي ، محمدباقر ؛ بحارالانوار ، ج 75 ، ص 68 7) تفسيرالميزان ، ج 18 ، ص 315 8) جهت مطالعه تفصيلي اين موضوع ، ر . ک : سيد علوي ، سيد ابراهيم ؛ اينگونه معاشرت کنيم ، صص 74 ـ 69 همچنين ر . ک : سبحاني ، جعفر ؛ نظام اخلاق اسلام ، صص 36 ـ 31 ، صدر ، سيدرضا ؛ تفسير سوره حجرات ، صص 221 ـ 214 و قرائتي ، محسن ؛ تفسير سوره حجرات ، صص 43 ـ 40 9) سوره حجرات ، آيه 1 10) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ؛ ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 15 ، صص 402 ـ 396 ، ذيل آيات 87 ـ 78 11) ر . ک : همان ، ج 20 ، چاپ کانون انتشارات محمدي ، ذيل آيه 101 ، سوره يوسف 12) ر . ک : همان ، ج 15 ، صص 496 ـ 492 ذيل آيه 15 ، سوره نمل 13) به عنوان نمونه مي توان اشاره نمود به : سوره ي آل عمران / آيه 26 ؛ سوره زمر / آيه 46 ؛ سوزه نمل / آيه 59 14) سوره احزاب / آيه 21 15) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين الميزان ، ج 6 ، صص 312 ـ 287 16) سوره اعراف / آيه 199 17) تفسير نورالثقلين ، ج 2 ، ص 11 18) سوره بقره / آيه 83 19) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 1 ، ص 405 20) « و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه ... » ( سوره ي قصص / آيه ي 55 ت 52 ) 21) سوره مومنون / آيه 4 22) ر . ک : قرائتي ، محسن؛ تفسير نور ، ج 8 ، صص 84 ـ 83 و ص 28523) ر . ک : طباطبايي ؛ سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ترجمه ي محمد باقر موسوي همداني ، ج 15 ، ص 33824) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ترجمه محمد باقر موسوي همداني ، ج 15 صص 10 ـ 4 25) همان ، 16 ، صص 78 ـ 77 26) سوره حجرات ، آيه ي 10 27) ر . ک : کليني ، محمد بن يعقوب ؛ الاصول من الکافي ، تصحيح علي اکبر غفاري (ره) ، ج 2 ، صص 134 ـ 13228)ر.ک:طباطبائي،سيد محمد حسين،تفسير الميزان ،ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني ،ج18،صص 471-470.29) براي تحقيق بيشتر و توجه به وظايف برادري ميان مسلمانان ر . ک : آقا بزرگ تهراني ، الذريعه ، ج 1 ، صص 383 ـ 382 / عبدالحليم محمود ، علي ؛ فقه الاخوه في الاسلام ، ناشر قاهره ، دارالتوزيع و النشر الاسلاميه 1413 هـ . ق / مجلسي ، محمد باقر ؛ بحارالانوار ، ج 74 ، ص 236 30 )ر . ک : اسفندياري ، محمد ؛ بعد اجتماعي اسلام ، صص 112 ـ 111 و آئين زندگي ( تفسيرسوره حجرات ) ، دفتر مطالعات نمايندگي ولي فقيه در جهاد کشاورزي ، صص 101 ـ 99 31) سوره حجر ، آيه 47 32) سوره مومنون / آيه 101 33) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ترجمه ي سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 18 ، صص 473 ـ 472 34) بحارالانوار ، ج 74 ، ص 167 35) سوره زخرف / آيه ي 67 : ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسيرالميزان ، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 18 ، ص 181 36) ر. ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 17 ، صص 11-12؛جلد18،صفحه469 60)سوره نساء/آيات 129-128.37)ر.ک:طباطبايي،سيد محمد حسين؛تفسير الميزان ، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، ج9، صص 161-159.38) همان ، ص 46 39) سوره مجادله / آيه 1040) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ، تفسير الميزان ، ج 9 ، صص 130 ـ 129 41) ر . ک : طباطبايي ، سيد حسين ؛ تفسير الميزان ، ج 4 ، صص 6 ـ 4 42) سوره بقره / آيه ي 224 43) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ، تفسير الميزان ، ج 3 ، صص 195 ـ 193 44) بحارالانوار ، ج 76 ، ص 44 45) اصول کافي ، ج 2 ، ص 162 46) سوره مريم / آيه 54 47) ر . ک : مکارم شيرازي ، ناصر و جمعي از نويسندگان ؛ تفسير نمونه ، ج 13 ، ص 95 48) ر . ک : مکارم شيرازي، ناصر و جمعي از نويسندگان؛ تفسير نمونه، ج3 ،ص259-25849) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ، تفسير الميزان ، ج 2 ، صص 416 ـ 415 و ج 9 ، صص 247 ـ 243 50) از جمله اين عهدها ، عهد الهيت است و ميثاق عالم ذر است . ر . ک : همان ، ذيل آيات 60 و 61 سوره يس 51) سوره بقره / آيه 40 52) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ج 1 ، صص 280 ـ 279 53) آيه 76 / سوره مائده 54) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 6 ، صص 124 ـ 122 55) ر . ک : همان ، صص 127 ـ 12556) جمال الدين محمد خوانساري ، شرح غرر الحکم و دررالکلم ، ج 4 ، ص 534 57) شيخ صدوق ، عيون اخبار الرضا عليعه السلام ، ج 1 ، ص 56 ، ح 19758) مجلسي ، محمد باقر ؛ بحارالانوار ، ج 72 ، ص 116 59) سوره شعراء ، آيات 107 ، 125 ، 143 ، 162 ، 17860) همان / آيات 93 و 94 61) سوره يوسف / آيه 55 62) شيخ صدوق ؛ من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ح 358063) جوادي آملي ، عبدالله ؛ اخلاق کارگزاران در حکومت اسلامي ، صص 205 ـ 20464) مورد سوم برگرفته از حديث امام کاظم (ع) که فرموده : « ان اهل الارض لمرحومون ما تحابوا ادوا الامانه و عملوا الحق » فيض کاشاني ، ملامحسن ؛ وامقي ، ج 3 ، ص 8365) محدث نوري ، ميرزا حسين ؛ مستدرک الوسائل ، ج 2 ، ص 50566) شرح غررالحکم و دررالکلم ، ج 5 ، ص 44867) همان ، ج 2 ، ص 13068) بحارالانوار ، ج 74 ، ص 176 ؛ ج 75 ، ص 11769) حر عاملي ، محمد بن حسن ؛ وسائل الشيعه ، ج 13 ، ص21970) فيض کاشاني ، ملامحسن ؛ وافي ، ج 3 ، ص 112 71) نوري ، ميرزا حسين ؛ مستدرک الوسائل ، ج 2 ، ص 505 72) ر . ک : طبرسي ، فضل بن حسن ؛ مجمع البيان ، ج 9 و 10 ، ص 39773) شرح غرر الحکم و دررالکلم ، ج 6 ، ص 32774) مجلسي ، محمد باقر ؛ بحارالانوار ، ج 75 ، ص 17075) نهج البلاغه ، شرح و ترجمه سيد علي تقي فيض الاسلام ، نامه 26 ، ص 88476) همان ، ص 114 77) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ترجمه ي سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 4 ، صص 603 ـ 602 78) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ، تفسيرالميزان ، ترجمه ي سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 15 ، صص 12 ـ 11 79) ر . ک : همان ، ج 19 ، صص 287 ـ 28680) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 15 ، صص 11 ـ 12 81) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 17 ، صص 87 ـ 86 منبع:نشريه فصلنامه قرآني کوثر شماره28/خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 364]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن