تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم(ص): طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است. خداوند جويندگان دانش را دوست دارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803294926




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فهم اجتهادى شریعت و زندگى سیاسى (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فهم اجتهادى شریعت و زندگى سیاسى (1)
فهم اجتهادى شریعت و زندگى سیاسى (1) نویسنده : منصور میراحمدی * فهم اجتهادى شریعت، فهم عقلانى آموزه‏ها و تعالیم شریعت از طریق به كارگیرى سازوكار اجتهاد است. این فهم كه مبتنى بر پذیرش بنیان‏ها و پیش‏فرض‏هاى معرفتى خاصى، در طول تاریخ اجتهاد شكل گرفته، در عرصه‏هاى مختلف زندگى از جمله زندگى سیاسى، تأثیراتى بر جاى گذاشته است. نوشتار حاضر با نگاهى به تبار آموزه فهم اجتهادى شریعت در فقه شيعه و بررسى تحول آن در فقه سیاسى معاصر شيعه، به بررسى رابطه فهم اجتهادى شریعت و زندگى سیاسى و نيز تأثير آن بر نظريه‏پردازى در حوزه سياست مى‏پردازد. 1. فهم اجتهادى شریعت در دوران گذشته جریان عقل گرایى در فقه شیعه به قرن چهارم هجرى باز مى‏گردد. این جریان كه در بنیادهاى نظرى خود متأثر از كلام شیعى بود به طور خاص بر اساس آرا و افكار دو فقیه برجسته این دوران، شكل گرفت. از این دوران، به عصر آغاز اجتهاد و تكامل تدریجى آن1 و عصر تدوین قواعد اصولى و عناصر مشترك اجتهاد تعبیر شده است.2 شیخ مفید (338413 ه) اولین فقیه شیعه است كه در تدوین فقه اجتهادى تلاش برجسته و وافرى انجام داد. اگر چه قبل از وى فقیهانى همچون ابن ابى عقیل عمانى، معاصر كلینى (329ه) و ابن جنید اسكافى (381ه) تلاش گسترده‏اى در جهت تدوین قواعد اصولى براى استنباط احكام شرعى انجام داده بودند. شیخ مفید در شیوه اجتهادى خود براى عقل جایگاه بلندى قائل بود؛ یكى از راه‏هاى رسیدن به شناخت مفاهیم كتاب و سنت را عقل مى‏دانست.3 تلاش فكرى و اجتهادى شیخ مفید، تلاش انتقادى و دو سویه بود: از یك سو، دیدگاه اهل حدیث و حدیث گرایان همچون شیخ صدوق را مورد انتقاد خود قرار مى‏دهد و از سوى دیگر، به نقد دیدگاه استاد خود ابن جنید در خصوص اعتبار قیاس مى‏پردازد. شیخ مفید كتاب التذكرة باصول الفقه را در توضیح دیدگاه اصولى خود و كتاب النقض على ابن جنید فى اجتهاده بالرأى را در نقد شیوه قیاس مى‏نویسد و بدین ترتیب وى با طرد فقه مبتنى بر حدیث‏گرایى و كنار گذاشتن روش فقهى مبتنى بر رأى شخصى و قیاس، راه سومى را در فقه هموار كرد. در این شیوه اجتهاد، شیخ بین اخبار متعارض جمع كرد و از به كارگیرى اخبار آحاد عارى از قراین صحت خوددارى كرد و با تدوین اصول فقه عملا" فقه جدیدى را پایه گذارد.4 البته یكى از محققان عمل به قیاس از سوى ابن جنید را انكار كرده و با تفكیك مقام بحث و استدلال از مقام فتوا و عمل مى‏نویسد: چه بسا فقیهى در مقام بحث و استدلال مسأله‏اى را مطرح نموده و براى اثبات حكم آن ادله‏اى را ذكر مى‏كند و حتى گاهى به گونه مسلم، ولى مع ذلك در مقام فتوا و عمل به خلاف آن ملتزم مى‏شود و این شیوه همه مجتهدان در ادوار مختلف اجتهاد بوده است.5 پس از شیخ مفید، شاگرد وى سید مرتضى، روش اجتهادى و عقل گرایانه وى را ادامه مى‏دهد. سید مرتضى(355436 ه) فقه اجتهادى استاد خود را تكمیل كرده و كتاب الذریعه الى اصول الشریعه را تدوین مى‏كند. وى در مقدمه این كتاب مى‏نویسد: این كتاب در احاطه و شمولش نسبت به گرایش‏هاى اصولى امامیه بى نظیر است. این گرایش‏ها مسلك امامیه را به تمام و كمال متمایز مى‏سازد.6 سید مرتضى كه در علوم عصر خویش چون كلام، فقه، اصول و تفسیر تبحر فراوانى داشت، بیش از شیخ مفید، بر استفاده از عقل در فهم احكام شریعت تأكيد مى‏كرد. به گفته ابوالقاسم گرجى، «روش او در اصول پیروى از دلیل عقل بود و از این رو نه تنها با اشاعره بلكه حتى با ظاهریان از امامیه نیز مخالفت مى‏كرد».7 بنابر این شیخ مفید و سید مرتضى، بنیان‏گذاران جریان عقل گرایى در فقه شیعه به حساب مى‏آیند. فقه اجتهادى آنان، مكتب بغداد را در قرن چهارم پدید آورد كه از كلام عقلانى و روش‏شناسى اصول فقه در برابر پیوستگى گسترده به حدیث گرایى جانبدارى مى‏كرد و این سبب افول مكتب قم (ظاهرگرایان) گردید.8 مكتب عقل گراى بغداد، جايگاه والايى براى عقل در فهم شریعت در نظر مى‏گيرد. فهم فقهى شریعت كه هدف اصلى فقهاى اين دوران است، از مسیر عقل و با به كارگیرى آن امكان‏پذیر مى‏باشد. در این مكتب، شریعت در سطح ظواهر آيات و سنت تنزل پيدا نكرده و با كمك عقل در جايى كه نصى (سخن صريحى) وجود ندارد مى‏توان مقصود شریعت را دريافت. اگر چه علماى شيعه از نظريه مقاصد شریعت همانند علماى اهل سنت سخن نگفته‏اند، اما مى‏توان به اين نكته اشاره كرد كه مفروض آنان وجود مقاصدى براى شریعت كه منحصر در دلالت ظاهرى دال‏هاى آن باشد نيست. عقل بر این اساس راهنمایى براى فهم دلالت غیر ظاهر متون دینى دانسته مى‏شود. البته به عقیده برخى از محققان، كلمه اجتهاد تا قرن پنجم به معناى اجتهاد رأى بوده و در نتیجه از نظر شیعه اجتهاد ممنوع دانسته مى‏شده است. به گفته مرتضى مطهرى: علماى شیعه تا آن وقت (قرن پنجم) در كتب خود «باب الاجتهاد» را مى‏نوشتند براى این‏كه آن را رد كنند و باطل بشمارند و آن را ممنوع اعلام نمایند؛ مثل شیخ طوسى در عده، ولى تدریجا معناى این كلمه از اختصاص بیرون آمد و خود علماى اهل تسنن... به معناى مطلق جهد و كوشش براى به دست آوردن حكم شرعى به كار بردند... از این وقت علماى شیعه نیز این كلمه را پذیرفتند... این اجتهاد، اجتهاد مشروع است.9 شیخ طوسى معروف به شیخ الطایفه (385460 ه) پس از سید مرتضى، آغاز گر و شكل دهنده دوره‏اى در فقه شیعه است كه از آن به عصر به كارگیرى عناصر مشترك اجتهاد در منابع10 یا عصر كمال و اطلاق اجتهاد11 تعبیر شده است. تعبیر اول از آن روست كه وى اجتهاد را به گونه عملى در اصول احكام و قوانین كلى آن به كار گرفت و فروع تازه را به اصول پایه برگرداند و قوانین كلى را بر مصادیق خارجى منطبق ساخت،12 و تعبیر دوم از آن رو به كار رفته است كه وى در باب فقه و اصول كتاب‏هاى كامل و برجسته‏اى تألیف كرد، اجتهاد شیعه را در برابر اجتهاد اهل سنت عملا" استقلال داد و به قلم فقه شیعه اعتدال بخشید.13 شیخ طوسى در دو كتاب مهم خود تهذیب الاحكام و الاستبصار با هدف سازگارى بین مكتب حدیث گراى قم و مكتب عقل‏گراى بغداد، اصول و مبانى خاصى را بنیان مى‏نهد كه در نهایت به تقویت مكتب بغداد مى‏انجامد. روش‏شناسى وى، عقل را در مقام یكى از ادله احكام شرع تثبیت كرد و به مثابه یك قاعده كلى، بر ملازمه بین عقل و شرع حكم نمود.14 این مطلب تا دوران حاضر همچنان مورد توجه فقهاى شیعه بوده است. پس از شیخ طوسى، دوره‏اى دیگر در فقه شیعه آغاز مى‏گردد: دوره ایستایى و ركود اجتهاد و عصر تقلید. در این دوران كه بیش از یك قرن (460 598 ه) طول مى‏كشد، به دلیل اعتقاد بیش از حد فقها به شیخ طوسى و مقام شامخ علمى او، فقها كمتر به مخالفت با آراء وى مى‏پرداختند، اما با ظهور ابن ادریس حلى (598 ه) زمینه نقد علمى آراى شیخ فراهم گردید و تحولى در فقه اجتهادى شیعه پدید آمد. ابن ادریس در كتاب سرائر در تمام فروع نظر شیخ را ذكر مى‏كند و به طور كامل در مقام نقد آن بر مى‏آید.15 وى به صراحت از جایگاه بالاى عقل در فهم اجتهادى خود یاد مى‏كند و آن را در كنار كتاب، سنت و اجماع قرار مى‏دهد. از نظر وى، در صورتى كه از سه راه اول، امكان دسترسى به حكم شرعى نبود، آنگاه محققان دینى در مسائل شرعى به دلیل عقل تكیه مى‏كنند. پس باید به آن اعتماد و تكیه كرد و هر كس حجیت آن را انكار كند به گمراهى رفته و راه در تاریكى پیموده و گفتارى بیرون از محدوده مذهب به زبان آورده است.16 علاوه بر ابن‏ادریس حلى، سید بن طاوس (664 ه)، حسن بن على طبرسى (698ه)، محقق حلى (676 ه)، علامه حلى (726 ه)، فخر المحققین (771 ه)، شهیداول (786 ه)، شهید ثانى (965 ه)، محمد بن على عاملى (1009 ه)، حسن بن زین الدین (1011ه) و شیخ بهایى (1030ه)، از جمله فقهاى بزرگ شيعه هستند كه نقش زيادى در تحول فقه اجتهادى شيعه و توجه به عقل در فهم اجتهادى شریعت داشتند. قرن یازدهم هجرى، دوره مهمى در فقه شيعه و فهم اجتهادى شریعت به حساب مى‏آيد. در این دوره، فقه شیعه شاهد پیدایش مكتب اخباریان به رهبرى محمد امین استر آبادى (1036 ه) از محققان و محدثان شیعه است. اخبارى گرى در این دوره چالش بسيار مهمى در برابر عقل گرايى و فهم اجتهادى شریعت ايجاد كرد. وى اندیشه‏هاى خود را در رد اصولیین و عقل گرایان و تقویت مبانى اخبارى گرى در كتاب الفوائد المدنیه مطرح كرد. صرف نظر از علل و عوامل شكل‏گیرى و ظهور این مكتب،17 اختلافات اساسى میان این مكتب و مكتب اصولیین به وجود آمد. توجه به این اختلافات، محوريت فهم اجتهادى شریعت را در آنها نشان مى‏دهد. برخى از محققان مهم ترین اختلافات پدید آمده را در دو مقوله زیر خلاصه كرده‏اند:18 الف) اجتهاد و تقلید: اخباریان رسیدن به احكام شرعى از طریق اجتهاد را نفى مى‏كنند، در حالى كه اصولیین بر ضرورت آن تأكید مى‏كنند. محمد امین استرآبادى اجتهاد را عمل به ظن دانسته و بر این باور است كه مسائل شرعى، خواه اصلى یا فرعى، ناگزیر باید به اخبار ائمه اطهار مستند شود و عمل به ظن مجتهد به هیچ وجه جایز نیست؛19 و از این رو تقلید نیز جایز نمى‏باشد. در حالى كه اصولیون، اجتهاد را جایز دانسته و آن را به تلاش در استنباط احكام شرعى معنا مى‏كنند و در نتیجه تقلید امرى مجاز تلقى مى‏گردد. بنابر اين پذيرش اجتهاد به مفهوم پذيرش فهم عقلانى و اجتهادى شریعت است. ب) تحدید ادله استنباط: اخباریان دلیل استنباط را منحصر به اخبار مى‏دانند، در حالى كه اصولیون چهار دليل كتاب، سنت، عقل و اجماع را مطرح كرده‏اند. محدث استرآبادى دیدگاه خود را به قدما نسبت داده و مى‏گوید: «مدركى براى احكام شرعى چه فرعى و چه اصلى وجود ندارد جز احادیث ائمه اطهار»،20 در حالى كه اصولیین این انحصار را نمى‏پذیرند. البته تفاوت‏هاى دیگرى نیز میان مكتب اخباریون و اصولیون وجود دارد.21 از دیدگاه نوشتار حاضر دو تفاوت مذكور بیانگر این واقعیت است كه محور اصلى اختلاف اخباریان و اصولیان، فهم شریعت است. فهم شریعت از نظر هر دو براى اجراى آن لازم است، اما به لحاظ روشى، تنها روش فهم شریعت از نظر اخباريان، مراجعه به ظاهر اخبار است، در حالى كه در روش اصوليون بر فهم عقلى شریعت تأكيد مى‏شود. قرن یازدهم و دوازدهم هجرى، دوران نزاع اخباريان و اصوليان درباره فهم عقلانى شریعت است. در قرن دوازدهم، وحید بهبهانى (1117 1205 ه) با تألیف كتاب الاجتهاد و الاصول توانست در این نزاع فكرى، به تقویت جریان عقل گراى اصولیون پردازد. وى با مسافرت به بهبهان و سپس كربلا كه مراكز اصلى اخباریون در آن زمان به حساب مى‏آمدند و مبارزه فكرى با آنان به ویژه یوسف بحرانى صاحب كتاب الحدائق الناضره پرچمدار مكتب اخبارى در این دوران‏ نقش بسیار زیادى در تضعیف مكتب اخبارى و تقویت و تثبیت مكتب اصولى ایفا كرد. وحید بهبهانى بدین ترتیب پس از دوره ركود جریان عقل گرایى با گسترش مكتب اخبارى، دوره جدیدى را در فقه شیعه آغاز مى‏كند. این دوره را برخى از محققان «عصر جدید استنباط» نامیده‏اند.22 این عصر با وحید بهبهانى آغاز گردید و با سه دسته از دانشمندان دنبال شد: 1 شاگردان مستقیم وحید بهبهانى مانند سید محمد مهدى بحر العلوم (1212 ه)، شیخ جعفر كاشف الغطا (1227 ه)، میرزا ابوالقاسم قمى (1231 ه)، سید على طباطبایى (1231 ه) و شیخ اسد الله شوشترى (1234ه)؛ 2 شاگردان برخى از علماى گروه نخست مانند سید محسن اعرجى كاظمى (1240 ه)، شریف العلما محمد شریف بن حسن عاملى (1245 ه)، مولى احمد نراقى (1245 ه)، شیخ محمد تقى بن عبدالرحیم (1248ه) و صاحب الجواهر (1266ه)؛ 3 شیخ مرتضى انصارى (1281ه) و شاگردانش.23 تلاش‏هاى فكرى این علما، موجبات پیروزى كامل اصولیون را فراهم ساخت و جریان عقل‏گراى اصولى، نظريه فهم اجتهادى شریعت را به عنوان نظريه غالب فقه و اصول شيعه مطرح كرد. البته از میان آنها، شیخ مرتضى انصارى و آخوند خراسانى (1329ه) نقش برجسته‏اى را ایفا كردند. شیخ انصارى در تنبیه دوم از كتاب فرائد الاصول، به دیدگاه اخباریان اشاره كرده و با ذكر احتمالات مختلف درباره مقصود آنها از «عدم اعتماد بر قطعى كه از مقدمات عقلى قطعى حاصل مى‏شود»، به بررسى و نقد دیدگاه آنها مى‏پردازد: اگر مقصود آنها عدم جواز اعتماد به قطع پس از حاصل شدن قطع است، پس چنین مطلبى معقول نیست. از آن جا كه علم از حیث كاشف بودن معتبر است و اگر بتوان حكم به عدم اعتبار این قطع كرد مثل چنین حكمى در قطعى كه از مقدمات شرعى به دست مى‏آید نیز به همین سان باید جارى شود، و اگر مقصود آنها عدم جواز ژرف اندیشى و خوض در مطالب عقلى براى به دست آوردن مطالب شرعى است، چرا كه عقل بسیار اشتباه و خطا مى‏كند، پس اگر این مطلب پذیرفته شود و از معارضه با كثرت خطاهایى كه در فهم مطالب از ادله شرعى حاصل مى‏شود، چشم پوشى كنیم، این سخن وجهى دارد و در این هنگام: پس اگر در مطالب عقلى خوض كرد و به مطلبى قطع حاصل كرد كه موافق حكم واقعى نبود در این امر معذور نیست، زیرا در مقدمات آن تقصیر كرده است.24 فقرات مذكور از سویى، بيانگر اعتبار فهم شریعت با قطع و يقينى است كه از طريق عقل به دست مى‏آيد و از سوى ديگر، بیانگر اعتبار دلیل عقلى یقین آور به عنوان دلیلى مستقل در نظریه شیخ انصارى است. از دیدگاه وى اگر چنین دلیلى وجود داشته باشد قهرا معتبر است و خود موضوعیت دارد. هر چند كه به اعتقاد وى، ژرف اندیشى در مطالب عقلى گاه ممكن است اشتباهاتى را در پى داشته باشد. شیخ انصارى، سپس با اشاره به كلام محدث استرآبادى، محدث جزائرى و محدث بحرانى به نقد دیدگاه آنان پرداخته و در پایان نظریه خود را این گونه خلاصه مى‏كند: هر گاه قطع از دلیل عقلى حاصل شود پس ممكن نیست با آن دلیل نقلى معارضه كند و اگر در ظاهر این معارضه به دست آید سپس ناگزیر باید آن دلیل نقلى را اگر نمى‏توان كنار زد، تأویل كرد، و هر گاه قطع از دلیل نقلى حاصل شود مثل قطعى كه از اجماع تمامى شرایع بر حدوث زمانى عالم حاصل شده است پس ممكن نیست از دلیل عقلى خلاف آن قطعى حاصل شود... (و در صورتى كه چنین معارضه‏اى یافت شود) باید به عدم حصول قطع از دلیل نقلى بر خلاف قطع مذكور ملتزم شد، زیرا ادله قطعى نظرى در دلایل نقلى مشخص و معین هستند و در آنها هیچ كدام با عقل بدیهى یا فطرى معارضه‏اى وجود ندارد.25 دقت در عبارت بالا آشكار مى‏سازد كه اولا"، از نظر شیخ انصارى دليل عقلى قطعى چنان اعتبارى در شناخت و فهم شریعت دارد كه دليل نقلى معارض آن را يا بايد تأویل كرد و يا كنار زد؛ و ثانیا، به عقیده وى هیچ گاه دلایل نقلى معتبر با عقل قطعى معارضه ندارد. آخوند خراسانى نیز در مقصد ششم از كتاب كفایة الاصول به این بحث پرداخته است. از نظر وى نیز هیچ شبهه‏اى در وجوب عمل بر طبق قطع از نظر عقل نیست.26 وى پس از بررسى مفصل قطع و احكام آن، در یك جمع بندى نظریه خود را این گونه توضیح مى‏دهد: به طور خلاصه، قطعى كه از نظر عقلى وضع شده [به دست آمده [تفاوتى وجود ندارد نه از جهت شخصى كه براى او قطع حاصل شده و نه از جهت مورد قطع و نه از جهت سبب و علت قطع. نه عقلاً تفاوت وجود دارد كه واضح است و نه شرعا، زیرا نه نفیا و نه اثباتا جعل (شارع) به آنها راه نمى‏یابد.27 آخوند خراسانى سپس با اشاره به دیدگاه برخى از اخباریان، مورد كلام آنها را دلیل عقلى مى‏داند كه مفید قطع نباشد، چرا كه لزوم تبعیت از قطع به طور مطلق و درستى مؤاخذه بر مخالفت با قطع به هنگام رسیدن به واقع و نیز ترتیب دیگر آثار قطع به حكم عقل، بر هیچ عاقلى مخفى نیست چه برسد به شخص فاضل.28 همان طورى كه آشكار است، آخوند خراسانى نیز با طرح بحث قطع، فهم شریعت با عقل قطعى را مى‏پذیرد و عقل در صورتى كه به طور قطعى به حكمى دست يابد مى‏تواند مبناى عمل قرار گيرد و اعتبار دارد. اما پر واضح است كه پذيرش فهم شریعت با عقل قطعى به خصوص با توجه به آنچه كه آخوند خراسانى درباره ديدگاه اخباريون بيان كرد، به مفهوم فهم اجتهادى و عقلانى شریعت نيست. به عبارت دیگر، آموزه فهم اجتهادى شریعت، فهم عقلانى شریعت را نه بر اساس عقل قطعى و يقين‏آور، بلكه بر اساس عقل خطاپذیر مجتهد، مى‏پذیرد. از این رو این پرسش قابل طرح است كه آیا نظریه اصولیون، فهم اين گونه شریعت را بر مى‏تابد؟ مراجعه به آراى اصوليون به ويژه آخوند خراسانى بيانگر پذيرش فهم اجتهادى شریعت بر اساس عقل خطاپذير است. آخوند خراسانى بخش پایانى كفایة الاصول را به بحث اجتهاد و تقلید اختصاص داده كه بیانگر پذیرش چنین فهمى است. وى پس از ذكر تعاریف ارائه شده از اجتهاد از جمله «ملكه و استعدادى كه به وسیله آن مى‏توان به استنباط حكم شرعى فرعى از یك اصل پرداخت»،29 چنین مفهومى را مورد اتفاق همه علما دانسته و عدم پذیرش این مفهوم از اجتهاد از سوى اخباریون را نادرست مى‏داند، زیرا به عقیده وى: هیچ راه فرارى از آن وجود ندارد، نهایتا اخبارى مى‏تواند در حجّیت بعضى از گفته‏هاى اصولیون مناقشه كرده و آنها را نپذیرد و این به اتفاق نظر مبنى بر درستى و صحت اجتهاد به این معنا ضرر نمى‏زند. [چرا كه [بدیهى است گاه بین اخباریون هم [این مطلب] رخ دهد همان طورى كه بین اخباریون و اصولیون نیز رخ مى‏دهد.30 آخوند خراسانى پس از اثبات ضرورت اجتهاد، تحقق آن را با یادگیرى و مراجعه به مسائل اصولى میسر مى‏داند: خلاصه آن كه گریزى نیست در استنباط احكام فرعى از ادله آن و از مراجعه به مبانى اصولى و بدون آن استنباط و اجتهاد ممكن نیست، خواه مجتهد(اصولى) باشد یا اخبارى. بله احتیاج به این مبانى بر حسب اختلاف مسائل و زمان‏ها و اشخاص مختلف مى‏گردد، [چرا كه[ بدیهى است كه در صدر اول اجتهاد مؤونه كمترى داشت و به بسیارى از چیزهایى كه در زمان‏هاى بعدى به آنها نیاز است، نیاز نداشت. در زمان‏هاى بعدى به چیزهایى نیاز است كه معمولا" جز با رجوع به كتاب‏ها و آثار اصولى كه تدوین شده، تحقق نمى‏یابد و به دست نمى‏آید.31 دقت در عبارت مذكور نكات زیر را نمایان مى‏سازد: اولا"، مراجعه به اصول و قواعد آن در اجتهاد و فهم شریعت لازم و ضرورى است؛ ثانیا، این مراجعه هم براى اصولى و هم اخبارى لازم است؛ ثالثا، اجتهاد و فهم اجتهادى در صدر اسلام مؤونه كمترى داشت، از این رو در صدر اسلام هم اجتهاد و فهم اجتهادى وجود داشته، هر چند كه همانند امروز پیچیده نبوده است؛ رابعا، اجتهاد در دوران حاضر مؤونه بیشترى نیاز دارد، پس فهم اجتهادى در این دوران فهمى پیچیده‏تر خواهد بود. بنابراین، مى‏توان گفت كه از نظر آخوند خراسانى، علاوه بر امكان فهم شریعت با عقل قطعى، فهم اجتهادى شریعت نيز جايز است. فهم اجتهادى شریعت بر پايه عقل خطاپذير بنا شده و بر اساس آن فهم عقلانى مجتهد از شریعت پذيرفته مى‏شود. پي نوشت : 1. ابوالقاسم گرجى، تاریخ فقه و فقها (تهران: سمت، 1375) ص 136. 2. محمد ابراهیم جناتى، ادوار اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامى (تهران: سازمان انتشارات كیهان، 1372) ص 213. 3. ابوالقاسم گرجى، پیشین، ص 140. 4. همان، ص 141. 5. محمد ابراهیم جناتى، پیشین، ص 238. 6. سید مرتضى، الذریعه الى اصول الشریعه، به نقل از: همان، ص 243. 7. ابوالقاسم گرجى، پیشین، ص 144. 8. داود فیرحى، قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام (تهران: نشرنى، 1378) ص 266. 9. مرتضى مطهرى، ده گفتار (تهران: انتشارات صدرا، چاپ چهاردهم، 1377) ص 100 - 101. 10. محمد ابراهیم جناتى، پیشین، ص 249. 11. ابوالقاسم گرجى، پیشین، ص 175. 12. محمد ابراهیم جناتى، پیشین. 13. ابوالقاسم گرجى، پیشین، ص 176175، با تلخیص. 14. داود فیرحى، پیشین، ص 270. 15. همان، ص 221. 16. محمد ابراهیم جناتى، پیشین، ص 265، به نقل از: ابن ادریس حلى، سرائر، باتلخیص. 17. مرتضى مطهرى تعصب افراطى راجع به اخبار را عامل شكل‏گیرى این جریان معرفى مى‏كند و به نقل از آیة‏الله بروجردى تأثیر پذیرى این جریان از جریان مقارن فلسفه حسى در مغرب زمین را نیز به صورت احتمال و حدس از عوامل مذكور یاد مى‏كند. ر.ك: مرتضى مطهرى، اسلام و مقتضیات زمان (تهران: انتشارات صدرا، چاپ اول، 1362)ص 84. محمد ابراهیم جناتى، افراط‏هاى عقل گرایان (معتزله و پیروان آنان) و ضد آن یعنى اشاعره و جنگ‏هاى بدون حساب میان آنها را مهم‏ترین عامل پیدایش اخبارى‏گرى مى‏داند. ر.ك: محمد ابراهیم جناتى، پیشین، ص 309. داود فیرحى نیز دیدگاه آنان درباره جایگاه و نقش امام معصوم (ع) به دلیل خطا پذیرى عقل بشر را یكى از عوامل شكل‏گیرى جریان مذكور مى‏داند. ر.ك: داود فیرحى، پیشین، ص 272. 18. محمد البیابانى، «النراقیان فى مواجهة المدالاخبارى»، فقه اهل البیت، (موسسه دائرة معارف الفقه الاسلامى، العدد الخاص و العشرون، السنة السابعه 1423ه / 2002 م) ص 200 - 225. 19. همان، ص 200، به نقل از: ملا محمد امین استر آبادى، الفوائد المدنیه، ص 128. 20. همان، ص 214، به نقل از: الفوائد المدنیة، ص 40. 21. براى نمونه داود فیرحى تفاوت‏هاى معرفت شناختى ميان اين دو مكتب را به تفصيل در اثر زير توضيح داده است. ر.ك: داود فیرحى، پیشین، ص 272-278. 22. ابوالقاسم گرجى، پیشین، ص 234. 23. همان، ص 235، با تصرف. 24. مرتضى الانصارى، فرائد الاصول، (قم: مجمع الفكر الاسلامى، 1419 ق / 1377 ش) ج 1، ص 5152. 25. همان، ص 5758. 26. محمد كاظم الخراسانى، كفایة الاصول (بیروت: موسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1412 ه / 1991 م) ص258. 27. همان، ص 270. 28. همان، ص 271272. 29. همان، ص 463. 30. همان، ص 464. 31. همان، ص 468. ادامه دارد ..... /س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 343]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن