واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نبرد هنوز هم جاري است ـ هنوز هم «عطر شهادت» از وراي سالهاي دور، به مشام مي رسد. هنگامي که از «دفاع مقدس» ياد مي شود، ياد حماسه سازان ميدان هاي شرف و عزت، جان را لبريز از افتخار و مباهات مي کند. آنان که عطر معنويت و صفا را در سنگرهاي مقاومت و خط مقدم جهاد مي پراکندند، آنان که «صلابت» و «عطوفت» را درهم مي آميختند، آنان که ترکيبي از «اشک و آهن» و «خشم و عاطفه» بودند، مزه خوب و طعم خوش «جهاد» و «عرفان» را چشيده بودند، «شور» و «شعور» را با هم داشتند. يادشان بلند و ماندگار بود؛ آنان که در سايه فداکاري و جان نثاري، «خط جهاد و شهادت» را بر بام بلند آسمان و در دفتر ماندگار تاريخ و ديباچه عشق، رسم مي کردند. نگهبان مشعل هاي نوراني حق بودند و مرزبان حريم مکتب و ميهن. با دلي روشن و پرباور، در ميدان جنگ، اهل «محراب نماز» و «سنگرهاي دعا» بودند. شوق بندگي و عشق پرستش، در کنار روح حماسي و شور حمله و شجاعت رزم، به آنان شيوه اي علوي و روحي حسيني بخشيده بود و چاشني سلاح رزمشان ايمان و عقيده بود، نه باروت ! و نماز و ياد خدا، منبع تغذيه روح و جان آن سنگرنشينان به شمار مي رفت. آنان که «اسناد شرف» اين ملت در «محکمه تاريخ» بودند؛ براي خدا آغاز کردند و براي او هم جنگ را به پايان برده، شمشيرها را غلاف کردند و اين مفهوم روشن «تعبد در برابر ولايت» بود و رهايي از «بت نفس». بلند باد نامشان که رابطه «خاک» و «خدا» را حفظ کرده و جان خويش را ظرف نزول «امداد غيبي» ساخته بودند. نه پايشان بيگانه با مسجد بود، نه چشمشان جدا از کتاب و مطالعه، و نه دوششان بيگانه با سلاح و نه پيشاني شان دور از سجاده و تربت. راهي را که از کربلا آغاز کرده بودند، مي خواستند به کربلا ختم کنند و چون خواهان «قرب» بودند، مقرب شدند و چون دنبال حق بودند، فريب «سراب» نخوردند و چون به سرچشمه حقيقت و راستي رسيده بودند، حناي جوفروشان گندم نما، نزد آنان بي رنگ بود و افتخارشان اين بود که در پي «فتوا» و به امر «مرجع و رهبر» و با انگيزه «اداي تکليف» در جبهه ها حضور يافته اند. در اين راه، فتح و شکست، پيشروي و عقب نشيني، کشتن و کشته شدن، برايشان يکسان بود. چون به گفته سيدالشهدا عليه السلام خير را در چيزي مي ديدند که مشيت خدا باشد، چه به صورت «قتل» ، چه به شکل «ظفر» ، و مي گفتند: گر چه از داغ لاله مي سوزيم ما همان سربلند ديروزيم چون به تکليف خود عمل کرديم روز فتح و شکست پيروزيم رزمندگان، وارثان خط سرخ عاشورا بودند و جهادشان، مروري بر درسهاي آموخته از کربلا و دفاعشان، تحقق بخشيدن به شعارهاي امام حسين عليه السلام! عشقشان به اهل بيت، پشتوانه رزم و عزم و ستيزشان بود. چرا که پيوند با «آل الله» داشتند و خود را در راستاي آن خط مي ديدند. براي آن دلاور مردان هشت سال رزمندگي، آنچه ميدان آزمايش براي اثبات صداقت در تعهد نسبت به آرمان شهدا و اهداف انقلاب بود، اطاعت از رهبري و ولايت فقيه بود. اگر دشمن در جبهه ها هجوم مي آورد، سدي از اراده هاي مستحکم برمي افراشتند. اگر توطئه هاي پيدا و پنهان در کار بود، با سلاح «آگاهي جمعي» آنرا خنثي مي کردند.و اگر تفرقه افکني سياست هاي بيگانگان بود، «خط وحدت» را ترسيم مي کردند و در پشت خاکريز و سنگر «همدلي» موضع مي گرفتند و عشق به مکتب و انقلاب را با هيچ چيز مبادله نمي کردند. اگر دنياي روز و حکام زور، منطق و فرهنگشان را نمي پذيرفت، غمي به دل راه نمي دادند و خمي به ابرو نمي آوردند. چون به خاطر خدا و دين مي جنگيدند، نه معيارهاي جهاني و استانداردهاي بين المللي! باري ... نهال صبر مي کاشتند و ميوه ظفر مي چيدند. چون «جوشن ايمان» را به بر کرده بودند، بي باک و سلحشور و شهادت طلب شده بودند. و اينک ... اگر چه آن ميدان ها سرد و خاموش است، ولي نبرد حق و باطل در جبههاي گسترده تر به شدت ادامه دارد. آنچه در لبنان و فلسطين ديده مي شود، بازتابي از همان روحيه و فرهنگ است. خونهاي جبهه هاي ما، اکنون در «جنوب لبنان» فوران مي زند و خانه هاي غاصبان را بر سرشان ويران مي کند و در صحراهاي حيرت و وحشت، سرگردانشان مي سازد. پيکرهاي مطهر شهداي ميدانهاي ما، امروز همچون «مين» بر سر راه «تجاوز و اشغال» منفجر مي شود و راه ورودشان را مي بندد. فريادهاي خروشان و تکبيرهاي بلند رزمندگان ما، امروز از حنجره گرم و پرصلابت «حزب الله» بر مي آيد و لرزه بر اندام استکبار مي اندازد و خواب از چشمشان مي ربايد. پس نبرد، هنوز هم جاري است؛ هم در جبهه اي به گستردگي کشورهاي اسلامي، هم در عرصه فرهنگ و انديشه. وارثان آن دوران و يادگار آن فرهنگ مقاومت و ايثار و بازماندگان آن حماسه هاي دفاع، امروز نيز مسئوليت دفاع و پشتيباني و امداد و رزم و خط شکني و حفظ موانع و ديدباني و پيشروي را بر عهده دارند. خون شهيدان، رسالت ما را سنگين تر مي کند. و ... داغ فراق و درد هجران، تکليف مضاعفي بر دوشمان مي گذارد. هرگز مباد که پيمانان با «شهيدان»، «امام»، «انقلاب» و «ولايت» از ياد برود. از دل نه، ولي ز ديده، ياران رفتند مردانه شب گلوله باران رفتند اي ديده، کجايي که تماشا بکني از جبهه دل، خبرنگاران رفتند چراغ ياد آن عاملان به تکليف، همواره فروزان باد و خط سبز و ياد سرخشان، همواره همچو پرچمي بلند، در اهتزاز! منبع: مجله امتداد شماره 11/س
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 278]