تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر گاه بنده‏اى هنگام خوابش، بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم بگويد، خداوند به فرشتگان م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833938724




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت و شنود صميمانه ي مقام معظم رهبري با جوانان (قسمت چهارم و پاياني)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
گفت و شنود صميمانه ي مقام معظم رهبري با جوانان (قسمت چهارم و پاياني)
گفت و شنود صميمانه ي مقام معظم رهبري با جوانان (قسمت چهارم و پاياني) جوان چگونه مي تواند حس نياز به هيجان را در خود ارضاء کند و از آن استفاده نمايد؟- سؤال خوبي است؛ البته دشوار هم هست؛ يعني از آن سؤالهاي آسان نيست. ببينيد، هيجان در منطقه ي خاصي است. چيزهايي هست که هيجان در آن آشکار است. مثلا ورزش - بخصوص بعضي از ورزشها مثل فوتبال - يک حادثه ي هيجاني است. طبيعت فوتبال اين طوري است، و با نوع بازي واليبال و تنيس فرق دارد؛ از جهت اين که اصلا بافت بازي، بافتي است که در آن، مبارزه و هيجان و امثال اينها زياد است. ورزش به طور کلي يک چيز هيجاني است. کارهاي هنري هم هيجان انگيز است؛ اما اينها آن چيزهايي است که هيجانشان آشکار است.هيجان، فقط مخصوص اين منطقه ها نيست. اگر جوان بتواند منطقه ي مورد علاقه ي خودش را - هر چه که هست - پيدا کند، به راحتي مي تواند آن هيجان را در خود ارضاء کند. مثلا آن هنگامي که من جوان بودم و لباس طلبگي تنم بود، و محدوديتهاي لباس و محدوديتهاي محيط هم وجود داشت؛ اما در عين حال ما هم هيجان داشتيم و آن هيجان ارضاء هم مي شد. چگونه؟ من به شعر علاقه داشتم. ممکن است باور اين براي شما خيلي سخت باشد. جلسه ي شعري بود که چهار، پنج نفر دوستي که به شعر علاقه مند بودند، دو ساعت، سه ساعت مي نشستند و راجع به شعر حرف مي زدند و شعر مي خواندند. اين براي کسي که به اين مقوله علاقه مند است، روحيه ي هيجانش را به همان اندازه ارضاء مي کند، که يک فوتباليست در ميدان فوتبال، يا يک علاقه مند به فوتبال در حين تماشاي فوتبال. بنابراين ، ميدانها محدود نيستند.مثال ديگر، مربوطه به همان دانشجوي مهندسي است که شما مثال زديد. شما مي گوييد او درس مي خواند و هيجان ندارد. آدم وقتي اسم درس را مي آورد، فکر مي کند درس که هيجاني ندارد. درست است که کلاس درس هيجان ندارد، اما اگر فرض کنيم يک کارگاه مجهز در کنار کلاس درس، در دانشگاه يا بيرون دانشگاه باشد - مثل اين که الآن معمول شده که جوانان در دوره اي از تحصيل مهندسي مي روند با کارخانجات ارتباط برقرار مي کنند - اين جوان احساس مي کند که در اين کارگاه امکاني وجود دارد، که او مي تواند ابتکار مورد نظر خودش را، و آن فکري که به ذهنش رسيده، در اين فضا ابداع و دنبال کند. آيا فکر مي کنيد که او هيجان کمتري خواهد داشت؟ خيلي هيجان دارد.اين که به برادرمان مي گفتم کار تحقيقي بکنند، کار تحقيقي بايد از روي عشق و شوق باشد. آن کار تحقيقي که آدم را مجبور کنند و بگويند تحقيق کن، البته چيز خشک بي هيجاني خواهد بود؛ فايده اي هم ندارد. اما در همان رشته اي که شما آن را دوست داريد و به آن علاقه منديد، براي آن در کنکور شرکت کرده ايد، در دانشگاه داريد درسش را مي خوانيد، و استاد خوبي هم داريد، حالا کارگاه مجهزي هم در کنار دستتان هست که مي توانيد نتيجه ي آن فکر و نوآوريهايي که داريد، آن جا ببريد و تحقق ببخشيد، خيلي خوب است.من مي خواهم اين طوري بگويم که نبايد اين را به عنوان يک سؤال و يک نگراني در ذهنمان بياوريم که هيجان جوانان را چگونه ارضاء کنيم؛ نه، اگر در بخشهاي مختلف، ميدان زندگي باز باشد، جوان خودش به آن جايي مي رود، که علاقه دارد هيجان خودش را ارضاء کند. کاري که ما بايد به عنوان مسؤولان کشور بکنيم، و نيز همه ي کساني که مي توانند و به کشور علاقه مندند - اعم از دولت و غير دولت و بخشهاي مخصوص جوانان - اين است که ميدان را براي فعاليت صحيح و سالم جوانان باز کنند؛ حالا مثلا جواني به مقوله ي ادبيات علاقه مند است، يا جواني به مقوله ي اقتصاد علاقه مند است. طبيعتا اقتصاد آزمايشگاه ندراد؛ اما ناگهان اعلام مي شود که فلان اقتصاددان کشور يا خارج از کشور، در فلان جا جلسه ي درس يا سمينار دارد و مي خواهد سخنراني ايراد کند. اين براي جواني که به اين مقوله علاقه دارد، خيلي معنا دارد. بليط بگيرد، فورا برود خودش را برساند و از استاد سوال کند. اينها همه اش هيجان است. يعني اگر به توفيق الهي، با همين روندي که از اول انقلاب هم پيش رفته، ميدان کار و فعاليت در مقابل جوانان گشوده بشود، جوانان خواهند توانست آن هيجاني جواني را که جزو برکات جواني است، ارضاء کنند. البته قبول مي کنم که به خاطر گرفتاريهايي که تاکنون وجود داشته، به قدر نوزده سال پيش نرفته است. از اين نوزده سال، هشت سالش واقعا جنگ بوده؛ دو، سه سال اولش، ناآگاهي مسؤولان و عدم ورود و عدم تجربه بوده؛ بعد يواش يواش راه افتاده است.شما هنرمند هستيد و الحمدلله چهره ي شما هم آشناست و ما شما را در تلويزيون ديده ايم. عزيزان من! شما هنرمندان خيلي مي توانيد به مردم خدمت بکنيد. مردم از شماها مي توانند ياد بگيرند. اگر هنرمند حقيقتا آن تقوايي را که من گفتم، داشته باشد؛ يعني وقتي شما داريد اين حرکت را انجام مي دهيد، اين بخش را داريد اجرا مي کنيد، يادتان باشد که يک عده جوان، يک عده کودک، يک عده زن و مرد دارند به شما نگاه مي کنند و نگاه خواهند کرد، و از اين چيزي خواهند آموخت، و در صدد باشيد که کارتان خوب و متعالي باشد، من خيال مي کنم شماها خيلي مي توانيد خدمت کنيد.هنر زبان رسايي دارد، که هيچ زباني به رسايي آن نيست؛ نه زبان علم، نه زبان معمولي، نه زبان موعظه، به رسايي زبان هنر نيست. يکي از رازهاي موفقيت قرآن، هنري بودن آن است . قرآن خيلي در اوج هنر است؛ فوق العاده است؛ واقعا آن وقت مردم را مسحور کرد؛ والا اگر پيامبر اکرم بدون زبان هنري مي نشست با مردم همين طور حرف مي زد، البته عده اي علاقه مند پيدا مي کرد، اما آن صاعقه، آن رعد و برق، آن طوفان، ديگر به وجود نمي آمد. اين هنر است که اين کارها را مي کند؛ آثار هنري اين گونه است.الآن هم که آدم شعر حافظ را مي خواند، مي بيند چيز عظيمي است؛ تأثير گذار است. آن وقت اين هنرهاي نمايشي، از شعر و ادبيات هم تأثيرشان تندتر است؛ البته نمي دانم ماندگارتر است يا نه. ممکن است مثلا آدم بگويد در جاهايي ماندگارتر هم هست يا نيست؛ اما به هر حال اثرش سريعتر و قاطعتر و کوبنده تر است.شما ها خوب مي توانيد اثر بگذاريد. من خواهش مي کنم، آن کساني که اين فيلمنامه ها و اين سناريوها را مي نويسند، آن کساني که بازي مي کنند، آن کساني که کارگرداني مي کنند، آن کساني فضاسازي مي کنند، آن کساني که طراحي لباس مي کنند - که يکي از آن چيزهاي بسيار مهم در کارهاي هنري، که کمتر هم به آن توجه مي شود، طراحي لباس است؛ چون اين لباسي که شما مي پوشيد، براي يک عده الگو مي شود و جاذبه دارد - بدانند که چه کار مي کنند؛ فکر عواقبش را بکنند. به هر حال، زمينه ي خيلي خوبي است. ان شاء الله موفق باشيد.چرا در ورزش سياستهاي کلاني مشاهده نمي شود، و از ورزش به عنوان يک ابزار قوي در برابر تهاجم فرهنگي استفاده نمي گردد؟- مطالبي که شما در مورد کمبودهاي کار در امر ورزش مي گوييد، کاملا درست است. روي ورزش کار نشده است. دو کمبود بزرگ در پرداختن به ورزش هست:اول، برنامه ريزي کلان و تصميم گيري اساسي در مورد گزينش ورزشي که بايد براي آن سرمايه گذاري کرد. بالاخره جامعه ي ايراني اقتضايي دارد، استعدادي دارد. کدام ورزشها بايد مورد توجه قرار بگيرد؟ و با چه روحيه و پيگيريي؟ در همين خصوص، من يکي، دو سال پيش، با ورزشکاران و مسؤولان ورزش کشور مفصل صحبت کردم. من عقيده ام بر اين است که اگر ما در اين بخش سرمايه گذاري کنيم، و درست فکر کنيم و تدبير نماييم، بلاشک در ميدانهاي ورزشي دنيا همان اتفاقي خواهد افتاد که در جنگ به وسيله ي بسيجيها و سازمانهاي نظامي ما - که از همه ي تجهيزات مدرن دنيا تقريبا منقطع بودند - اتفاق افتاد. ديديد که در جنگ چه کردند و چه افتخاري آفريدند. همين الآن در ورزش واليبال جانبازان و معلولان، همين اتفاق افتاده است و اين برادران مرتب دارند افتخار مي آفرينند. يا مثلا در کشتي، خود شما و برادرتان و بعضي از برادران ديگر، واقعا افتخارات بزرگي را به کشور داديد. ما در همه ي ميادين ورزشي مي توانيم اين گونه باشيم. هيچ دليلي ندارد که ما در فوتبال، يا در واليبال، يا در اسب سواري، يا در بعضي از ورزشهاي سنتي خودمان - مثل چوگان - يا در ورزشهاي انفرادي رزمي، يا در شنا، نتوانيم به مصاف ورزشکاران برجسته ي دنيا برويم. علت اين که اين وضعيت نابسامان فعلي وجود دارد، آن است که بر روي تربيت و پيشرفت و استفاده ي از تکنيک، برنامه ريزي نشده است؛ اين يک اشکال است.اشکال دوم- که آن هم به اين اشکال کاملا مرتبط است - کمبود فضاي معنوي و فرهنگي در ورزش است. يعني در محيط ورزش، سعي نشده فضاي فرهنگي اسلامي و سالمي حاکم باشد. نه اين که ورزشکاران ما آدمهاي خوبي نيستند؛ نخير، آدمهاي بسيار خوب و مؤمن و متقي و پرهيزکار در ميانشان هست؛ منتهي فراتر از اين بايد باشد. محيط ورزشي ما، بايد محيط عفيفي باشد. عفت، معناي خيلي عجيب و وسيعي دارد. سلامت نفس يک انسان، در هر جايي خودش را نشان مي دهد. محيط ورزش، بايد محيط عفيف باشد. در آن بايستي هرزگي، شلختگي، و هر چيز غير عفيفانه مشاهده نشود. ما بايد اين فضا را در محيط ورزشمان به وجود بياوريم؛ و اگر اين باشد، در دنيا خواهد درخشيد و ورزش ما ستاره خواهد شد.شما ببيند، الآن همين فيلمهاي ما که به جشنواره هاي جهاني مي رود، آن نقطه اي که اين فيلمها براي داوران و تماشاچيان بيشتر جذاب است، عفتي است که در فيلمهاي فارسي هست. حالا بعضي از کارگردانان و فيلمسازان به طور طبيعي دنبال آنند، بعضي هم عفت به آنها تحميل مي شود؛ ناچارند که زن و مرد و روابط خانوادگي را آن طوري که فعلا فضاي جمهوري اسلامي مي پسندد، پديد بياورند؛ همين است که در دنيا گل مي کند.بر خلاف تصور خيلي ها، دنيا از اين بي بند و باري و ولنگاري و هرزه گري خوشش نمي آيد؛ خسته شده است. اين حالت عفت و نجابت و سلامت و حيا و اين چيزي که طبيعي ايرانيها هم هست، اسلام هم همين را توصيه کرده است. اين را ما هم بايد در محيط ورزش و در محيط هاي ديگر حاکم کنيم. اين، فضاي معنوي فرهنگي ورزش خواهد شد؛ همان چيزي خواهد شد که شما مي گوييد براي رفتن به مصاف تهاجم فرهنگي، بايستي متمسک به فرهنگ خودي بشويم؛ کاملا درست است.بنابراين، اگر در عالم ورزش، مسؤولان ورزش به اين دو کار بپردازند - يعني از يک طرف، رسيدن علمي، برنامه ريزي دقيق براي ورزش از همه جهت؛ گزينش، تکنيک، کار، تربيت، تمرين؛ و از طرف ديگر، رسيدن به فضاي فرهنگي ورزش - من خيال مي کنم که محيط ورزشي ما پيش خواهد رفت و خيلي هم خوب خواهد شد.البته من خواهش مي کنم که جوانان ما منتظر آن روز نمانند و نگويند وقتي ورزش آن طوري شد، بعد ما مي رويم ورزش مي کنيم؛ نه، جوانان بي استثناء ورزش کنند. حالا وقتي مي گوييم جوانان، معنايش اين نيست که غير جوانان نبايد ورزش بکنند؛ نخير، غير جوانان هم بايد ورزش بکنند. البته ورزش براي جوان دستاوردهاي زيادي دارد، که من چون اينها را مکرر گفته ام، ديگر نمي خواهم تکرار بکنم. براي پيران هم ورزش واجب است؛ براي کساني که از سنين جواني - از چهل سالگي و پنجاه سالگي - عبور کرده اند، ورزش واجب است و بايد ورزش بکنند. چرا مرکز مشخصي براي سياستگذاري در امور جوانان وجود ندارد؟ چرا بخشهاي مختلف، در مسايل جوانان - مثل ازدواج - با هم هماهنگ نيستند؟البته اين تا حدودي انجام شده است؛ يعني همين «شوراي عالي جوانان» که تشکيل شد، قدم اول در اين راه بود، و من اميدوارم که اين قدم اول، ما را به قدمهاي بعدي هم برساند. البته بي شک بعضي از دستگاهها هم مثل آموزش و پرورش، مثل آموزش عالي يا پزشکي، به مسايل جوانان مرتبطند؛ ليکن آن مرکز ستادي که مي تواند به شکل همه سونگر و جامع به مسايل جوانان نگاه کند، پايه ي اصليش همين «شوراي عالي جوانان» است، که به نظر من برادران تا حالا، در آن حدي که به عهده ي آنهاست، خوب هم کار کرده اند. آنها بايد کار ستادي بکنند؛ کار اجراييش را بايد دستگاهها انجام بدهند. اين «منشور جوانان» ي که آقايان در سال گذشته تهيه کردند و پيش من آوردند، چيز بسيار خوب و جامع و مفيدي بود و مي تواند پايه ي عملي منطقي خوبي باشد، براي اين که دستگاههاي جمهوري اسلامي بر اساس آن کار کنند.البته مسأله ازدواج که شما گفتيد، دولت يا همين «شوراي عالي جوانان» مي توانند فکرهايي درباره ي آن بکنند؛ ليکن مسأله ازدواج، يک مسأله کاملا فردي و شخصي است؛ خانواده ها بايد فکر بکنند؛ دستگاههاي دولتي و عام، بايد توصيه هاي عمومي بکنند. من خودم توصيه ام اين است که ازدواج را آسان بگيرند؛ مهريه ها زياد نشود؛ جهيزيه ها سنگين نشود؛ در مراسم مهمانيها، خيلي ريخت و پاش نشود و اسراف آميز نباشد. بايد روي اين کار بشود. چه قدر خوب است که از لحاظ فرهنگي و هنري تبليغ بشود، تا مردم اينها را فرا بگيرند. اگر اين را فرا گرفتند، من فکر مي کنم که ازدواج آسان خواهد شد.سنين ازدواج هم، نه به آن شوري شور بايد باشد که بعضيها فکر کردند بايد در سنين کاملا جواني زودرس باشد - نه اين که من آن را نفي کنم؛ ايرادي ندارد؛ اگر کسي خواست در آن سنين خيلي زود هم ازدواج کند، هيچ اشکالي ندارد؛ اما حالا لزومي ندارد که ما اصرارمان را روي آن ببريم - نه هم به آن بي نمکي که غريبها انجام مي دهند و در سن سي، چهل سالگي ازدواج مي کنند. البته به نظر من، از بس خودخواهيهايي حاکم هست، اگر مرد سي، چهل، پنجاه سالش باشد، ايرادي نمي بيند که با دختر جواني ازدواج کند؛ يعني آن سنين بالا متعلق به مردان است. باز او هم دنبال يک زن جوانتر از خودش با فاصله هاي سني زياد مي گردد؛ که اينها البته در آن جاها هست، و همين ها هم موجب مي شود که ازدواجها بي پايه باشد؛ لذا آدم تنها در کشورهاي غربي خيلي است؛ انسانهايي که همه ي عمرشان را تنها زندگي مي کنند؛ چيزي که در ايران و ساير کشورهاي اسلامي خوشبختانه خيلي کم است.علي اي حال، بايستي قدري ازدواج را آسان بگيرند و دنبال تشريفات نباشند، تا راحت بتوانند جوانان را به مرحله ي ازدواج نزديک بکنند. بايد در خانواده ها و در خود جوانان و در خود دختران و پسران، همت به وجود بيايد. امتناع از ازدواج نبايد باشد. البته اگر دولت بتواند تسهيلاتي هم فراهم بکند، خيلي خوب است. من هميشه دنبال اين بوده ام و به مسؤولان هم هميشه براي مسکن و وام و ساير نيازهاي زندگي جوانان سفارش کرده ام. ما اينها را مفروض مي گيريم؛ اما مي خواهم بگويم که مسؤوليت اين کار در درجه ي اول، مسؤوليت خانوادگي و شخصي است.به نظر شما چه راههايي براي حفظ ارزشها و انتقال فضاي معنوي زمان جنگ به جوانان امروز وجود دارد؟همين حرفهايي که شما زديد، همه اش درست است. من هم به همين مطالبي که جنابعالي گفتيد، اعتقاد دارم و به وجود امثال شماها افتخار مي کنم. بحث اشخاص نيست؛ بحث آن روحيه هاست، بحث آن نيتهاست، بحث آن حيات مجددي است که اين انقلاب و اين آزمايشهاي دشوار به کشور ما داد. در قضيه ي فتح بستان در سال 60 يا 61، امام (رضوان الله عليه) پيامي دادند، که در آن پيام، تعبير «فتح الفتوح» بود. بعضي خيال کردند که «فتح الفتوح»، جنگ بستان است؛ اما امام آن را نمي گفت؛ امام مي فرمود: - به اين مضمون - «فتح الفتوح»، فتح يا ساختن اين جانهاي آگاه و بيدار است. واقعا بزرگترين فتح جمهوري اسلامي اين بود که توانست اين جوانان را به اين مرحله ي از عظمت و اعتلاي روحي برساند که بتوانند احساس خودباوري کنند و بايستند و در مقابل تهاجم عظيم يکپارچه ي دنيا، از کشور و از موجوديتشان و از اسلام دفاع کنند؛ که مظهرش جنگ تحميلي بود، و تا الآن هم ادامه دارد. الآن هم ما در مقابل تهاجم دنيا قرار داريم.من بعضي از اين مطبوعات و روزنامه ها و آدمهاي نو به ميدان رسيده ي بي خبر از همه جا - حمل بر صحتش، بي خبر است؛ و الا مغرض - را مي بينم. اينها خيال مي کنند که اين هنري است که ما کشور را به حالت ابتذال قبل از انقلاب بکشانيم؛ در اين جهت دارند سعي مي کنند. چه قدر غفلت است! چه قدر تأسف آور است! جوانان ما در دوره ي جواني توانستند خود را از آن تخديري که فضاي کشور شده بود، خلاص کنند؛ حرکتي بکنند و ايران را نجات بدهند. ايران رفته بود. ما گم شده بوديم. ما زير دست و پاها له شده بوديم. سيل گنداب فرهنگ غربي - که مقدمه ي سلطه ي اقتصادي و سياسي و استعمار به معناي حقيقي کلمه بود - در واقع ما را از بين برده بود. وسط زمين و هوا، دست قدرتمند انقلاب و اسلام، به وسيله ي همين جوانان، کشور را نجات داد. عده يي مي خواهند اين دوره ي افتخار آميز به فراموشي سپرده بشود و مردم به همان حال تخدير قبلي برگردند. اين حالت را چه کسي مي خواهد؟ دشمنان اين کشور و اين ملت مي خواند.به نظرم اين را شايد در يک سخنراني هم گفته باشم. همين اخيرا قبل از عيد، در يکي از مجلات امريکايي، سرمقاله اي به وسيله ي يک نويسنده ي معروف امريکايي نوشته شده بود، که خلاصه اش اين بود که براي مقابله با کشورهايي مثل ايران - که او البته تعبير زشتي مي کند؛ مثلا ياغي - ما نمي توانيم از راههاي نظامي و اقتصادي عمل کنيم؛ اينها راههاي تجربه شده و شکست خورده است؛ از راههاي فرهنگي بايد وارد بشويم؛ تصريح هم مي کند. مي گويد چگونه بايد وارد بشويم. در وسط همان صفحه، عکس کاملا عريان يک زن را کشيده و گفت از اين طريق! گفته اينها را بايستي ترويج کنيم، تا بتوانيم بر آنها فايق بياييم. راست هم مي گويد؛ راه اين است. متأسفانه عده اي نمي فهمند در کشور دارند چه کار مي کنند. البته به حول و قوه ي الهي نمي گذاريم، و نخواهند توانست. ما اجازه نمي دهيم اين خيانت را به اين کشور و اين انقلاب انجام بدهند و به پايان ببرند. اما اين هوسها در سرشان هست؛ مي خواهند مردم را به آن روز بدبختي و سيه روزي اين کشور برگردانند.به نظر من، جوانان ما امروز هم خدايي و مؤمن و باصفايند. شما ببينيد دانشگاههاي ما چگونه است؛ ببينيد کارگاههاي ما چگونه است؛ ببينيد فضاي کشور چگونه است. شما ببينيد در روز راهپيمايي بيست و دوم بهمن يا روز قدس، اکثريت اين جمعيتي که مثل سيل به خيابانها مي آيند، چه کساني هستند؛ همين جوانانند. همان روح الهي، همان انگيزه و صاعقه ي الهي، هنوز هم در کشور وجود دارد و باز هم کارساز است. همين روحيه، باز هم کشور را به ساحل نجات خواهد رسانيد.همين الآن بلاشک ما گرفتاريها و مشکلاتي در زمينه ي اقتصادي و غيره داريم، و اينها يک روز تمام خواهد شد؛ اما آن عامل تمام شدن اين گرفتاريها، جز همين روحيه ي معنوي و تمسک به اسلام و انقلاب، چيز ديگري نخواهد بود. باز هم همين دختر و پسر جوانند که کشور را نجات خواهند داد. من بارها گفته ام که نسل جوان، گره گشاي دوره هاي سخت و محنتهاي بزرگ است، و وقتي وارد ميدان مي شود - که الحمدالله امروز هم در ميدان است - گره هاي ريز و سخت گشوده خواهد شد. جوانان ما، مؤمن و متدين و علاقه مند به کشورشان و علاقه مند به اسلام هستند و با سلطه ي امريکا و با سلطه ي بيگانه مخالفند؛ همين کارساز خواهد بود. اين توطئه هايي هم که دارند مي کنند و ترفندهايي هم که مي شود، اثري ان شاءالله نخواهد بخشيد. ان شاءالله که خداوند هم کمک خواهد کرد. حضرت بقيه الله (ارواحنا فداه) هم ان شاءالله پشتيبان اين راه و اين کار و اين جوانان خواهد بود.در خاتمه، نکته اي را هم يادآور مي شوم: اين کارهايي که جوانان مي کنند، اينها کوچک نيست. همين درس خواندني که من مي گويم، همين کار تحقيق، همين کار هنري، همين کار ورزشي، اينها کارهاي کوچک نيست. من خواهش مي کنم، کسي که اين کارها را انجام مي دهد، تصور نکند که کارش کوچک است؛ نه، همين کار در مجموعه ي کلان کشور، به يک عنصر تعيين کننده تبديل مي شود. فرضا هنرمندي به تنهايي تصميم مي گيرد که يک کار هنري برجسته ارايه بدهد. او نمي تواند بگويد که من يک کار فردي دارم انجام مي دهم ؛ خودم تنها هستم و اين کار کوچکي است؛ نه، شما کارتان را که خوب انجام داديد، اگر صد نفر ديگر مثل شما فکر کنند، همان اعتلاي عظيم و همان کار بزرگ اتفاق خواهد افتاد. عين همين مسأله، در باب ورزش است؛ عين همين مسأله در باب درس خواندن و در باب تحقيق است؛ عين همين مسأله، در باب کارهاي خاص جوانان است. اين، درست مثل روز راهپيمايي است. اگر همه بگويند که حالا من يک نفر چه تأثيري دارم، اين سيل عظيم ميليوني در روز بيست و دوم بهمن يا در نماز جمعه راه نمي افتد؛ اما هر کسي احساس مي کند که تکليف خودش را دارد انجام مي دهد. من مي خواهم تأکيد و تکرار کنم که کار تک تک اين جوانان - هر جا و در هر زمينه اي که دارند کار مي کنند؛ در زمينه ي قرآن، در زمينه ي معلومات، در زمينه ي معارف، در حوزه، در دانشگاه، در کتاب نويسي - کاري مهم است؛ همان کاري است که ان شاءالله کشور را به اعتلاء خواهد رساند.منبع:حديث شور انگيز جواني در بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي/س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 337]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن