واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عاشق امام زمان(علیه السلام) نويسنده: محمدرضا اميري اندي مردم! ما صاحب داريم.اين جمله را خيلي افراد به ياد دارند. صداي خطيب مشهوري كه همّ و غمش، بيدار كردن دلها به ياد حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بود.بله درست حدس زديد. او كسي نيست جز عاشق و دلباختة صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف مرحوم كافي. در اين نوشتار بنا داريم شما را بيشتر با زندگي اين دلسوخته امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف آشنا كنيم.معرفي مرحوم كافيمرحوم حجت الاسلام شيخ احمد (ضيافتي) کافي[1] از چهره هاي تأثيرگذار در جامعه ديني ايران طي سالهاي 40 تا 1357 بود. وي در تمام اين سالها با منبرهاي گرم خود تلاش ميکرد تا اخلاقيات اسلامي را با زبان عامه و در حد معلومات مذهبي خود که از وي يک منبري متنفذ ساخته بود، ميان مردم رواج دهد. طبعا به دليل شرايط فسادآميز آن روزگار، مجبور به اعتراض به وضع موجود بود و اين چيزي بود که سبب ميشد تا سخنراني هاي وي صبغه سياسي پيدا کند و با مقامات دولتي و امنيتي رژيم پهلوي درگير شود.امروز که اسناد آن زمان منتشر شده است بدون ترديد ميتوان او را يک شخصيت تأثير گذار در ميان توده هاي مردم دانست که به عشق مذهب و صداي زيباي او و به عشق امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در مهديه او و پاي منبرهاي او در شهرهاي مختلف حضور مييافتند و تحت تأثير کنايهها و اشاره هاي وي در مخالفت با وضعيت حاکم بر ايران قرار ميگرفتند.در اينجا بر اساس اسناد چاپ شده[2] تلاش ميکنيم تا مروري بر زندگي سياسي مرحوم کافي و چگونگي تأثيرگذاري وي را در ايران پيش از انقلاب اما در آستانه انقلاب نشان دهيم. به طور کلي بايد گفت: مرحوم کافي پس از چندسال تحصيل در نجف، در سال 38 براي تبليغ به مشهد بازگشته، به سرعت به سراغ منبر رفت و با صداي گرمي که داشت، تا پايان زندگي خود، هميشه جمعيت انبوهي را پاي منبر خود ميخکوب ميکرد. علاوه بر آن خدمات ديني – عمراني وي در مسجد سازي و مهديه سازي نيز بسيار گسترده بود. شايد مهديه تهران يک استثناء در مراکز مذهبي آن روزگاربه لحاظ کثرت جمعيتي باشد که در آنجا اجتماع ميکردند. متعاقب آن دهها مهديه ديگر در شهرهاي مختلف ساخته شد.مروري بر اسنادي که ساواک در پرونده مرحوم کافي نگهداري کرده است، نشان ميدهد وي از چهره هاي مبارز دهه چهل به حساب آمده و در اين باره شواهد و مطالب فراواني وجود دارد. حمايت از امام راحل(ره)و ضديت با رژيم پهلويگزارشي از دوم فروردين است که کافي روي منبر گفته است: تو چرا – يعني اي پادشاه – اختيار خودت را به دست اجنبي داده اي (ص 4). روز بعد هم روي منبر در منزل آيت الله ميلاني گفته است: روحانيت با قرآن جلو ميرود و با دولت اجانب پرست ميجنگد و ايستادگي ميکند (ص 5). گزارش ديگر حکايت از آن دارد که در همان سخنراني وي شاه را به منصور و ابرهه تشبيه کرده و از قيام زيد بن علي ستايش نموده است (ص 6).با اين حال، اين براي چند روز بوده و با بالا گرفتن بحث سربازي طلبهها و نيز دستگيريها و اعتراض وي و گفتن اين که «شاگردهاي مکتب اسلام را از مردم گرفته و زندان انداخته» او را دستگير و بازجويي کردند (ص 20 – 24). گويا خيلي سريع آزاد شده است.در زماني که سخنراني هاي روحانيون اغلب با کنايه واشاره به رژيم همراه بود، مرحوم کافي به دليل نفوذ کلام و نيز سخنراني هايش در منازل بزرگان در شمار افرادي بود که ساواک روي آنان تأمل داشت. در باره اتهامات وي گفته شده بود که در منبر گفته است «حکومت ظالم با جگرگوشه هاي زهرا چه ميکند». كافي با وجود محدوديتها و فشارهاي فراوان و تضييقات وارده گوناگون، هميشه از فرصتهاي به دست آمده، بهرههاي مناسب جسته، بهويژه در مجالس و محافل بزرگي كه در محضر آيات عظام و بزرگان و مراجع عاليقدر تقليد در شهرهاي مقدس قم و مشهد و يا تهران و ساير شهرستانها برپا ميگرديد، با همان سبك و سياق و روش خاص خود، به طور مستقيم و غيرمستقيم، از سياست ضدديني و اسلامي و عناد ضدروحاني و مردمي رژيم منفور پهلوي، به وضوح، با زباني گويا و بياني رسا، شجاعانه و متهورانه سخن به ميان ميآورد و از امام امت و رهبر ملت، اين چشم و چراغ پرفروغ و اين قلب تپنده و اميد جهان اسلام، خميني كبير (ره) با عظمت ياد و تجليل فراوان مينمود. او با صدايي بلند و غرا، براي سلامتي و تندرستي و طول عمر و عزت اين بزرگ منجي عصر و زمان كه دور از وطن و در تبعيد به سر ميبرد، بر سر منابر، آشكارا دعا ميكرد و مردم هم با صداي هر چه بلندتر با او همراهي كرده، آمين ميگفتند.همچنين «آيت الله خميني را نايب امام زمان معرفي و او را در زندان و مظلوم معرفي و مرتبا دعا و صلوات براي خميني ميفرستد». (ص 42 – 43).وي در سخنراني 7/8/1349(ص282) به مردم توصيه ميکند که مردم بايد به نماينده امام زمان (علیه السّلام) رجوع کنند و گزارشگر ساواک هم ميافزايد که مقصودش امام خميني است.بعداز تبعيد امام به ترکيه اوضاع تا حدي فروکش کرده و از سخنراني هاي مرحوم کافي نيز گزارشي منعکس نشده است. در سخنراني خود در دي ماه 45 گفت: «اين هارونها و مأمونها چقدر فرزندان فاطمه را اذيت و آزار کرده اند.» (ص 58). وي بر اساس گزارش ساواک، در سال 45 چند تصوير از امام خميني در منزلش بوده و در جلسه اي که با برخي از افراد هيآت داشته گفته است که ميبايست بر اساس رساله ايشان براي مردم مسأله گفت (ص 66).اين زمان وي مرتب در مسجد امين الدوله تهران منبر ميرفته و به عنوان يکي از وعاظ ناراحت و مخالف براي ساواک شناخت شده بوده است (ص 66). وي در سخنراني 3 فروردين 46 خطاب به مردم گفته است: «از دين تان دفاع کنيد از اسلام وقرآن و امام زمان و علماء و مراجع تقليد نگهداري کنيد»(ص 69). يکبار هم در سخنراني خود در 20 بهمن 45 گفت: در هر عصري منصورها و حجاجها وجود دارند و اولاد پيغمبر را اذيت ميکنند. عده اي را اعدام و عده اي را زنداني مينمايند... خدايا پرچم دار اسلام پيشواي شيعيان جهان حضرت آيت الله خميني را در پناه خودت از جميع بلايا حفظ بفرما و او را صحيح و سالم به ايران برگردان و وسايل خلاصي زندانيان بيگناهي که به جرم طرفداراي از قرآن و دين و روحانيت گرفتار شده اند فراهم نما (ص 64 – 65).وي در اين سخنرانيها مرتب روي فرعون و روش هاي برخورد او (ص 71، 305) و همين طور منصور عباسي و زنداني کردن سادات (ص 74 – 75) تکيه ميکرد. طبعا به لحاظ منبري بودن مطالبش چندان پرداخته و داستاني ارائه ميشد که خيلي با آنچه در متون بود تطبيق نمي کرد اما به هر روي، بسيار تأثير گذار بود. او با اشاره به بي حجابي و بي عفتي، مجالس گناه، افزود «يکي از علائم ظهور امام زمان اين است که انسان در آن دوره نمي تواند به طور آشکار طرفداري از حق و ديانت بکند الان هم کسي نمي تواند به طور واضح و روشن احکام قرآن و دين را بيان کند». (ص 72). در همين سخنراني وي گفت: «امام محمد باقر ميفرمايد در دوره آخرالزمان به شهر قم پناه ببريد که عده اي شيعيان حقيقي و طرفداران حق و حقيقت فقط در قم ميمانند» (ص 79).سخنراني هاي بعدي مرحوم کافي همچنان اعتراض آميز و انتقادي است: شيعه امام صادق (علیه السّلام) هر چقدر فشار ببيند به کوره حدادي برود و شکنجه ببيند شفاف تر ميشود. چرا ثبات قدم نداريد... چرا از پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ، قرآن، امام حسين (علیه السّلام) ، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نايب امام زمان حمايت نمي کنيد (ص 270).پی نوشت ها: [1] . شیخ احمد كافي، فرزند محمد، متولد اول خرداد 1315ه ش و متوفي 30 تيرماه 1357.[2] . براي مطالعه بيشتر ر.ك: واعظ شهير حجت الاسلام حاج شيخ احمدكافي.ادامه داردمنبع: ماهنامه امان شماره 17/خ
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 281]