تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):ميان حق و باطل جز كم عقلى فاصله نيست. عرض شد: چگونه، اى فرزند رسول خدا؟ فرمود...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804610621




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اشعار ولادت امام زمان(علیه السلام)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اشعار ولادت امام زمان(علیه السلام)
اشعار ولادت امام زمان(علیه السلام) تبريك عيدباز گيتى پاى تا سر، مطلع الانوار شدمطلع الانوار، گيتى از جمال يار شدنيمه ى شعبان رسيد و مولد مهدى بودآن شهى، كو خاك راهش گلشن ابرار شدشام احبابش ز شادى، همچو روز روشن استروز اعدايش ز غم، مانند شام تار شداز همايون مولد سلطان لاهوتى مقامعطرآگين، سرزمين سامره بسيار شدخيز و شو آماده جانا، از پى تبريك عيدكز صفا اقطار گيتى، غيرت گلزار شداين دو رنگى را بنه از سر، بيا يكرنگ باشحبّذا ملكى، كه از خواب گران بيدار شداين چراغان هم بود از يمن يكرنگى به پاكز صفا مانند گلشن، كوچه و بازار شدهست مولود همايون ولى كردگارآنكه تابان از جمالش، جلوه ى دادار شدحجت يزدان، ولى عصر، نور ذوالمننآنكه ذاتش، در بناى معدلت، معمار شداى پناه ملك و ملت، پرده بردار از جمالملك و ملت موكبت را، طالب ديدار شدكعبه‏ ى دلدوستان هنگام بينايى شدهطلعت مهدى تماشايى شدهاين اميد هر نبى و هر ولى‏استپاى تا سر، هم محمد، هم على استاين پسر چشم و چراغ فاطمه استاين گل اميد باغ فاطمه استشمع جمع عالمين است اين پسرطالب خون حسين است اين پسراين چراغ بزم در قلب شب استاين نويد انتقام زينب استاين امام عصر كل عصرهاستصاحب نصر تمام نصرهاستبردگان موسى به عالم آمدهمردگان عيساى مريم آمدهكيست مهدى كعبه جان همهكيست مهدى آرزوى فاطمهكيست مهدى همدمى نشناختهخلق ناديده به او دل باختهكيست مهدى نور انوار خداكيست مهدى انبيا را مقتداكيست مهدى ياور مظلومهاكيست مهدى حامى محرومهاكيست مهدى حجّت ثانى عشركيست مهدى منجى كل بشرمشارق انوارامروز بهار عاشقان آمدبر جسم جهان دوباره جان آمدامروز به ديده‏ ى اولوالابصارآيينه ى ذات غيب دان آمدامروز صلاى عشرت و شادىاز عرش به گوش فرشيان آمدامروز براى عارفان از حقيك طرفه نشان ز بى نشان آمدامروز به مجمع خداجويانآرام دل و فروغ جان آمدامروز گرفت حق ز رخ جلبابهنگام سرور عارفان آمدامروز زمان وجد عشاق استچون مظهر ايزدى عيان آمدامروز وزيد نفخه ى رحمترحمت ز خداى، رايگان آمدامروز ظهور كرد، آن شاهىكز مجد، سرآمد شهان آمدامروز گرفت دين حق رونقزيرا كه فروغ جاودان آمدامروز زمين و آسمان پر نوراز طلعت صاحب الزمان آمدنرجس كه صدف بُدى بدان گوهربانوى تمام حوريان آمداز يمن قدوم او در رحمت مفتوح به خلق انس و جان آمدآن ماه دو هفته كز علّو جاهمهمان بر عرش و عرشيان آمدبگذشت كنون اگر زمان گلنك رشك بهار و گلستان آمدزيبا گل باغ روضه ‏ى ياسينبشكفت و جهان از او جنان آمدبسرود سروش، بانگ جاءالحقوين پيك به گوش و اصلان آمدگرديد جمال لم يزل مشهودشاهنشه ملك جاودان آمدآن شمس كه بد مشارق انواراز قله‏ى قاف لامكان آمدچون والى دين و شاه دنيا اوستمخدوم همه فرشتگان آمدچون خاتم دوره ى ولايت اوستسلطان سرير ملك جان آمداى دل مهراس از گنه زيراكبر جرم و گنه بهين ضمان آمدلطفش نهلد به دوستان تشويشمهرش ز عذاب، حرز جان آمداكنون به سرور و جشن ميلادش»طوطى« چو هزار نغمه خوان آمدسروش صلحسحرگاهان نسيمى عيسوى دممشام خاكيان را كرد خرّمگلى در ماه شعبان زاد نرگسكه شعبان شد ز ميلادش معظّمبرآمد آفتابى كز فروغشگرفته روشنى ذرّات عالمتماشا كن حريم عسكرى راكه شد جشنى بهشت آيين فراهمبه دامان حسن فرزند پاكى استكه نور از چهره ‏اش تابد دمادمبه فرش آمد فرود از عرش جبريلكه گويد نور حق را خير مقدمگلى بشكفته در گلزار زهراز نرگس ميوه ى بستان مريمگلى با حوريان خلد دمسازگلى با طايران قدس همدمبه صورت مطلع انوار بى چونبه سيرت مظهر اسماء اعظمبنام و كنيت و آداب محمودمحمد فخر فرزندان آدمجمال احمدى در او مصوّركمال سرمدى در او مجسّم نشان‏ها دارد از نور مكارم بر آن سسيما ز اجداد مكرّمبيا اى وارث ديهيم لولاككه دارى خاتم شاهى ز خاتمسرير معدلت شايسته ى توستكه بر سلك سلاطينى مقدّمتو فرمان ده كه بر فرمانروايانتو را فرمانروايى شد مسلّمز بن بركن بناى ظلم و آشوبكه اوضاع جهان گردد منظّمتويى مصلح به نور عدل بزداىسواد ظلمت از دنياى مظلمتويى گنجينه ى آيات قرآنكه قرآن را تويى برهان محكمبيا اى مونس شب زنده‏دارانحريم حق ندارد جز تو محرمقدم بر كلبه ى احباب بگذاركه جمع ما پريشان است و درهمبيا اى ابر رحمت، خستگان رابشوى از دل، غبار محنت و غمز درمان عاجزند اين چاره جويانتو بر زخم بشر بگذار مرهمخوش آن روزى كه بهر ختم پيكاربرافرازد سروش صلح پرچمبجوشد چشمه ى عدل الهىفرو ريزد، بناى ظلم از همشود آباد از او دنياى ويرانشود روشن از او اسرار مبهم»رسا« اين موهبت زين آستان يافتشد از اين منبع الهام، ملهمشب ميلادبار ديگر مژده بر ما مى ‏دهندنور اميدى به دلها مى‏ دهنددر شب ميلاد مهدى قدسيانگل بدست پاك زهرا مى ‏دهنددر رخ مهدى خدا را بنگردهر كه را اذن تماشا مى‏دهندسامرا بيند ملائك فوج فوجبوسه ‏ها بر پاى مولا مى ‏دهندآمد آن يكتا پرست مه جبينفرش راهش بال جبريل امينآمد و آورد بهر ما نويدمولودش بخشيده بر دلها اميداى خوشا آن دل كه با او همدم استدر حريم عشق جانان محرم استعالم امكان اگر مُحرم شونددر طواف خانه نرگس كم استمهدى آمد آنكه همچون فاطمهميوه ى قلب رسول اكرم استمهدى آمد آنكه سر تا پاى اوكعبه ى جان تمام عالم استكلك قدرت در گلستان بهشتنام مهدى را به برگ گل نوشتگوهر جانآيد آن صبح درخشانى كه من مى ‏خواستمروشنى بخش دل و جانى، كه من مى‏ خواستم از نسيم جانفزاى گلشن آل رسولبشكفد گلهاى بستانى كه من مى ‏خواستم از بهارستان عشق و، گلشن آل علىآمد آن سرو خرامانى كه من مى ‏خواستمسالها در خلوت دل، اشك حسرت ريختمتا كه آمد ماه كنعانى كه من مى ‏خواستمديده‏ ى يعقوب جان من ازو شد پر فروغكآمد آن خورشيد رخشانى كه من مى ‏خواستم در بهاران، چون هزاران شكوه ‏ها كردم به دلتا به گل بنشست بستانى كه من مى ‏خواستمسر به زانوى ندامت مى ‏زنم در پاى دوستتا رسد دستم به دامانى كه من مى‏ خواستمچون )امينى( همّت از پير مغان كردم طلبيافتم،آن گوهر جانى كه من مى ‏خواستمدولت مسعودمژده كه ميلاد منجى بشر آمدفُلك هدى را، دليل و راهبر آمدمژده! كه آمد خديو عالم امكانحجّت برحق، امام منتظر آمدمژده!كه خورشيد تابناك ولايتبر فلك عدل و داد، جلوه‏ گر آمدنيمه ى شعبان رسيد و، منتظران راشام غم افزاى انتظار،سرآمدنخل ولايت بر اين شكوفه‏ ى عصمتبار دگر سرفراز و، بارور آمدديده ‏ى نرجس برآن جمل دلآراگويى بر قرص مه نظاره ‏گر آمدحجّت ثانى عشر، سلاله‏ ى طاهامظهر ذات و صفات دادگر آمدملك عدالت دگر فنا نپذيرددولت مسعود و معدلت اثر آمدمژده )براتى(!كه روزگار وصال‏ستماه دل آراى من ز پرده درآمدمظهر راستىصبحدم پيك مسيحا دم جانان آمدگفت برخيز كه آرام دل و جان آمدسحر از پرده نشينان حريم خلوتنغمه برخاست كه شاهنشه خوبان آمدعاشقان را رسد اين طرفه بشارت ز سروشكه سحرگاه شب نيمه شعبان آمدمى ‏كند مرغ سحر زمزم بر شاخ گلكه ز نرگس ثمرى پاك بدوران آمدوارث تاج نبى اوست كه با دعوت حقبهر افراشتن پرچم قرآن آمدشهسواريست كه با صولت و بازوى علىاز پى كشتن كفار به ميدان آمدمظهر صلح حسن اوست كه با حلم حسنپى آرامش دلهاى پريشان آمدآنكه اندر رگ او خون حسين ابن عليستپى خونخواهى سالار شهيدان آمددر ره زهد و عبادت چو على ابن حسينسوى حق قافله راسلسله جنبان آمدعلم باقر همه در اوست كه با مشعل علمرهبر جامعه بى سر و سامان آمدتا ز ناپاك كند مذهب صادق را پاكمظهر راستى و پاكى و ايمان آمدهم چو كاظم كه بود قبله حاجات و مراددردمندان جهان را پى درمان آمدچون رضا تا كه كند از رنگ علوموارث افسر سلطان خراسان آمداوست سرچشمه ‏ى تقوا و فضيلت چو جوادمنبع فيض و جوانمردى و احسان آمدهادى وادى حق كز پى ارشاد بشربا چراغ خرد و دانش و عرفان آمديادگار حسن عسگرى پاك سرشتكه جهان را كند از عدل گلستان آمدقائم آل محمد شه اقليم وجودكه بفرمانده ى عالم امكان آمدطبع خاموش رسا باز چو مرغان چمنپى تبريك چنين شاد و غزلخوان آمداشعار مناجاتىسوارى مى ‏رسد!اى دل! بشارت مى ‏دهم،خوش روزگارى مى ‏رسديا درد و غم طى مى ‏شود، يا شهريارى مى‏ رسدگر كارگردان جهان، باشد خداى مهرباناين كشتى طوفان زده، هم بر كنارى مى ‏رسدانديشه از سرما مكن، سر مى ‏شود دوران وىشب را سحر باشد ز پى، آخر بهارى مى ‏رسداى منتتظر!غمگين مشو، قدرى تحمّل بيشترگردى به پا شد در افق، گويى سوارى مى ‏رسد!يار همايون منظرم، آخر درآيد از درماميّد خوش مى ‏پرورم، زين نخل بارى مى ‏رسدكى بوده است و كى شود، ملك غزل بى ‏حكمران؟هر دوره آن را خواجه ‏يى، يا شهريارى مى ‏رسد)مفتون(! منال از يار خود، گر با تو گاهى تلخ شدكز گل بدان لطف و صفا، گه نيش خارى مى‏رسد!خاك قدومكى مى ‏شود به صورت ماهت نظر كنم؟دل را ز نور تو رشك قمر كنم؟عمرى در انتظار نشستم؛ چه مى ‏شوداز كوچه ى وصال تو روزى گذر كنم؟روزى به جاى پاى تو گر چشمم اوفتدخاك قدوم پاك تو كحل بصر كنمخود را به خاكسارى دستگاه قدس تودر پيشگاه خالق خود مفتخر كنمدر حسرت وصال تو جانم به لب رسيدكى مى ‏شود به جانب كويت سفر كنم؟تا چند ز آتش غم هجر تو همچو شمعدامن ز اشك چشم به ره مانده تر كنم؟اين بوده آرزوى من اندر تمام عمردر خدمت تو روز و شبم را به سر كنم؟هر لحظه ‏اى كه با خطرى روبرو شومبا نام دلرباى تو دفع خطر كنمزان رو به آستانه ى تو »ملتجى« شدمتا كسب اعتبار از اين خاك در كنمستاره ى موعوداگر چه غايبى اما حضور تو پيداستچه غيبتى است؟ كه عطر عبور تو پيداستمقام گلشن اشراق، نافه خيز از توستبلى!شفاعت انسان به رستخيز از توستتو كيستى كه چو نام تو در كتاب شودز شرم فاجعه، شمع عدالت آب شودتو كيستى كه قيامت، قيامت كبرى ستتو كيستى كه قيامت ز قامتت پيداستتو كيستى كه»يداللَّه«؟در تنت جارى استزبان قاطع شمشير عدل تو كارى استنگاه منتظرانت هنوز مانده به راهسپيد شد ز فراق تو سنگ فرش پگاهخدا به دست تو دادست عدل عالم راسپرده نيز به دستت حساب آدم راز هر چه هست به گيتى، سرآمدت خوانندتويى كه قائم آل محمدت خوانندولادتت نه فقط آبرو به شعبان دادكه در ضمير تمامّى مردگان جان دادالا ستاره ى موعودِ گرم و عالمتاب!به دشت تيره ى هستى چو آفتاب بتاببتاب و ظلمت ظلم زمانه را بردارز گرده ‏هاى بشر تازيانه را بردارگفتگوگفتم كه: روى خوبت از من چرا نهانست؟گفتا: تو خود حجابى ورنه رخم عيانستگفتم: مرا غم تو، خوشتر ز شادمانىگفتا كه: در ره ما، غم نيز شادمانست!گفتم: فراق تا كى؟ گفتا كه: تا توهستىگفتم: نفس همين ست، گفتا: سخن همانستگفتم كه: حاجتى هست، گفتا: بخواه از ما!گفتم: غمم بيفزا، گفتا كه: رايگانست!گفتم: ز )فيض( بپذير اين نيم جان كه داردگفتا: نگاه دارش، غمخانه‏ى تو، جانستسايه ى ديواريوسف شود، آن كس كه خريدار تو باشدعيسى شود، آن خسته كه بيمار تو باشداز چشمه ى خورشيد جگر سوخته آيدهر ديده كه لبْ تشنه ديدار تو باشدخوابى كه بِهْ از دولت بيدار توان گفتخوابى ست كه در سايه ى ديدار تو باشدهر چاك قفس از تو خيابان بهشتى ست!خوش وقت اسيرى كه گرفتار تو باشدبر چهره‏ى گل پاى چو شبنم نگذاردآن راهروى را كه به پا، خار تو باشد!)صائب( اگر از خويش توانى بدر آمداين دايره‏ ها نقطه ى پرگار تو باشدوارث علىاى گل انتظار يامهدىتازه ‏تر از بهار يامهدىاى ز نسل على و آل‏اللَّهبهترين يادگار يامهدىجمعه ‏هامان چقدر طولانى استبى تو با انتظار يامهدىاى خوش آن جمعه كه با اين دل زارباتو گيرد قرار يامهدىآنچه خوبى كه آفريده خدادر تو شد آشكار يامهدىتو بيا و تمام عصمت رابه تماشا گذار يامهدىكاش مى ‏شد شود همين جمعهجمعه ى وصل يار يامهدىدر دفاع از حريم مرتضوىوارث ذوالفقار يامهدىكن تو فتح دوباره‏ ى خيبرحيدر روزگار يامهدىشيعه بى پناه مى‏باشندبه تو اميدوار يامهدىاى غايب از نظراى غايب از نظرها كى مى ‏شود بيايىما را ز غم رها كن بر درد ما دوايى اى حُسن بى نظيرت كرده مرا اسيرتناديده در كمندم دردا از اين جدايىمن در خيال خالت در حسرت نگاهمترسم كه طى شود عمر اى نازنين نيايىخود باعث حجابم بس كه دلت شكستمشرمنده ى تو هستم تو غايب وفايىشكرا كه اين سعادت بر من شده عنايتاين تاج افتخارم داده به من بهايىجانا به جان زهرا بر»سالكت« نگاهىثابت قدم بماند در راه كبريايىخم ابرويارب اين آرايش خلقت به يمن روى كيست؟وين منظم چرخ دراز خم ابروى كيست؟مقصد لولاك را دانستم و افلاك راتار و پود خلقت آيا طرّه ى گيسوى كيست؟خلقت افلاك باشد از طفيل پنج تنخلقت آن پنج تن خود از طفيل روى كيست؟چارده محور، تو بر گردونه ‏ى هستى زدىگردش گردونه آيا جز تو با نيروى كيست؟آنكه باشد آخرين محور بر اين چرخ كمالغير قائم تا قيامت، قامت دلجوى كيست؟بود از خلقت، تو را مقصد، عبوديت ولىقدرت آن بندگى امروز در بازوى كيست؟عالمى را چشم اميدست بر باغ جنانآنكه دل دارد هوايش جلوه ى مينوى كيست؟شهره ‏ى آفاق باشد ديده‏ ى جادوى حورحور را مسحور، چشم از نرگس جادوى كيست؟زلف شب مى‏گردد عطرآگين ز شبنم، دم به دماين همه عنبر فشانى از شكنج موى كيست؟شام هجران مى‏ دمد بوى نسيم صبح وصلاين نسيم است از كدامين سو و اين بو، بوى كيست؟لاله ‏هاى سرخ خونبارند در راه وصالاين خط خونين مگر در امتداد كوى كيست؟مقدم مهدى ست گلباران و با خون لاله گونورنه اينسان عالم آرا طلعت نيكوى كيست؟عاشقان را سوى او باشد همه چشم )اميد(ديده ى حق بين او تا آنكه بينى سوى كيست؟وارث نورصبحى دگر مى ‏آيد اى شب زنده داران!از قلّه ‏هاى پر غبار روزگاراناز بيكران سبز اقيانوس غيبتمى ‏آيد او تا ساحل چشم انتظارانآيد به گوش از آسمان: اينست مهدى!خيزد خروش از تشنگان: اينست باران!با تيغ آتش مى‏ درد آن وارث نوردر انتهاى شب گلوى نابكاراناز بيشه زار، عطرهاى تازه آيدچون سرخ گل بر اسب رهوار بهارانآهنگ ميدان تا كند او، باز مانددر گرد راهش مركب چابكسوارانآيينه ى آيين حق! اى صبح موعود!ماييم سيماى ترا، آيينه دارانگل بى خاربيا اى عاشقان را دلبر و دلدار، مهدى جانخريدار توام اى يوسف بازار، مهدى جانبيا مپسند عالم را پريشان همچو گيسويتبده رنگ سحر، ديگر به شام تار، مهدى جانبيا تا بشكفد در باغ دلها غنچه ى اميدتو مپسند اى گل بى ‏خار، ما را خوار، مهدى جانز هجر گل بود بلبل غمين وقت خزان، امامنم بى تو بهار و هم خزان افكار، مهدى جانبيا اى منتظر ما را تو بنگر، منتظر بر رهعيان بر ما شود كى وعده ى ديدار ، مهدى جانببين يارا سرشك غصه ى هجر تو عمرى هستكه كرده جام چشمان مرا سرشار، مهدى جانبيا دورى روى تو عمرى هست، برخيزدز دلها شعله شعله، آه آتشبار، مهدى جانخطر عشقما را به جز خيالت، فكرى دگر نباشددر هيچ سر خيالى زين خوبتر نباشدكى شبروان كويت، آرند ره به سويتعكسى ز شمع رويت تا راهبر نباشدما با خيال رويت، منزل در آب ديدهكرديم، تا كسى را بر ما گذر نباشدهرگز بدين طراوت، سرو چمن نرويدهرگز بدين حلاوت، شهد و شكر نباشددر كوى عشق، جان را باشد خطر اگرچهجانى كه عشق باشد، جان را خطر نباشددانم كه آه ما را باشد بسى اثرهاليكن چه سود وقتى كز ما اثر نباشد؟در خلوتى كه بيند عاشق جمال جانانباشد كه در ميانه غير از نظر نباشدزارى دلاى كه از عشق تو آغاز شده زارى دلگاهگاهى نظرى كن به گرفتارى دلاى طبيب دل بيمار و پريشان حالماز سرِ لطف بيا گه، به پرستارى دلدارم از ديده ى خونبار، سپاس فراوانچونكه با اشك كند همدمى و يارى دلچون دل غمزده ‏ام را نبود غمخوارىمى‏ خورد غم ز ترحّم غمِ‏ غمخوارى دلتو كه دل را به نگاهى بِربُودى ز كفمكاش مى ‏آمدى اى دوست به دلدارى دلدل چنان سوخت كه خاكستر او رفت به بادبه وفادارى ما بين و وفادارى دل»هاشمى« رَه بحر يمش نتوان برد دگرچونكه مسدود شده راه ز بسيارى دلجامه ى تقواشهر به شهر و كو به كو در طلبت شتافتمخانه به خانه در به در جستمت و نيافتمآه! كه تار و پود آن رفت به ياد عاشقىجامه ى تقويى كه من در همه عمر، بافتم!بر دل من ز بس كه جا تنگ شد از جدائيتبى تو به دست خويشتن سينه ى خود شكافتماز تَفِ آتش غمم صد ره اگرچه تافتىآينه سان به هيچ سو، رو ز تو بر نتافتميك ره از و نشد مرا كار دل حزين روا)هاتف(! اگر چه عمرها در ره او شتافتمرحمت الهىگفتم: شبى به مهدى، بردى دلم ز دستممن منتظر براهت، شب تا سحر نشستمگفتا:چكار بهتر از انتظار جانانمن راه وصل وصل خود را بر روى تو نبستمگفتم: دلم ندارد بى تو قرار و آراممن عقده ى دلم را امشب دگر گسستمگفتا:حجاب وصلم باشد هواى نفستگر نفس را شكستى، دستت رسد بدستمگفتم: ببخش جرمم اى رحمت الهىشرمنده تو بودم، شرمنده‏ى تو هستمگفتا: هزار نوبت از جرم تو گذشتمپرونده ى تو ديدم، چشمان خود ببستمگفتم: كه »هاشمى« را جز تو كسى نباشدچون تير از كمان هر آشنا بجستمگفتا: مباش نوميد از خانه‏ى اميدممن كى دل محبّ شرمنده را شكستم؟صبر كن، صبر!بسر آمد شب هجران و، سحر نزديك است صبركن، صبر! كه هنگام ظفر نزديك سترحمى اى باد خزان، كز اثر همّت اشكنو نهالى كه نشاندم، به ثمر نزديك ستهمه را در رخ ياران، نگران مى ‏بينممگر اين قافله را وقت سفر نزديك ستوقت آنست كه همت طلبيم از در دوستكه بس از قافله دوريم، خطر نزديك ستگرچه دور ستاره كعبه ى مقصود، ولىآزموديم كه بر اهل نظر نزديك ستناله ‏هاى جرس قافله پرشور شده ستهمسفر! كعبه ى مقصود مگر نزديك ستهست تا گوهر دين در صدف غيب نهانصدف چشم‏تر ما به گهر نزديك ستهست تا گوهر دين در صدف غيب نهانصدف چشم‏تر ما به گهر نزديك ستگفتم: از هجر رخت جان به لب آمد، گفتا:ناله‏ى سوخته جانان به اثر نزديك ستپرو بال من و )پروانه( بسوزيد چو شمعكه سرآمد شب هجران و، سحر نزديك ست
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 495]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن