محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831250482
مکتب حقوقي اسلام
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مکتب حقوقي اسلام رکن اساسي آيين اسلام ، که در تمامي عرصه ها اثر خود را مي گذارد ، انديشه ي ناب و کامل توحيد است . از ديدگاه اسلام ، نه تنها خداوند متعال خالق جهان هستي است ( توحيد در خالقيت ) بلکه همو به تنهايي و بي هيچ شريکي جهان را تدبير مي کند ( توحيد در ربوبيت تکويني ) و نيز قوانين حاکم بر افراد و جوامع انساني را وضع مي کند ( توحيد در ربوبيت تشريعي ) و انسان مکلف است که فقط از دستورات و قوانين او اطاعت کند ( توحيد در عبوديت ) .سيستم حقوقي اسلام نيز از اين قاعده مستثنا نيست وبنابراين قواعد حقوقي اسلام ، همه به جعل و اعتبار الهي ، اعتبار و مشروعيت پيدا مي کنند . البته در جاي خود ثابت شده است که جعل حکم و قانون از سوي خداوند حکيم و عليم ، هرگز گزاف نبوده و دستورات او بر اساس واقعيات جهان هستي و واقعيت انسان ، و نيز مصالح و مفاسد نفس الامري در جهت رسيدن به کمال مطلوب حقيقي او است ؛ واقعيات ، مصالح و مفاسدي که جز خداوند خالق هستي و انسان ، کسي بر آنها آگاهي کامل ندارد و به همين جهت جعل قانون هم اختصاص به او دارد . از اين سخن چند نتيجه حاصل مي شود :الف) ماهيت قواعد حقوقي اسلامنظر اسلام ، نه همچون مکتب حقوق طبيعي است که ملاک قوانين و قواعد حقوقي را تنها واقعيات عيني بداند و نه مانند مکتب حقوقي عقلي محض است که فقط دستورات عقل عملي را ملاک حقوق و قانون قرار دهد ، چنانکه از سوي ديگر همانند مکاتب حقوق پوزيتويستي نيز نيست که قانون حقوق را داراي ماهيتي صرفا قراردادي و اعتباري بداند ، بلکه قواعد حقوقي اسلام ، ماهيتي دو رويه و مزدوج دارد ، يعني داراي ماهيتي « اعتباري - واقعي » است ؛ اعتباري است از آن جهت که متعلق جعل و اراده ي خداوند قرار گرفته است و واقعي است از آن جهت که اراده ي تشريعي الهي همسوي با اراده ي تکويني اوست و در نتيجه قوانين اسلام مبتني بر واقعيات و مصالح و مفاسد نفس الامري است .بنابراين مي توان گفت قواعد حقوقي اسلام ، نه صرفا واقعيتي مکشوف است و نه صرفا اعتباري مجعول . بلکه اعتباراتي است مبتني بر واقعيات ، اعتباراتي که اعتبار کننده و جاعل آن خداوند عليم و حکيم است .ب) مبناي مشروعيتنتيجه دومي که از سخن فوق به دست مي آيد دريافت نگاه اسلام نسبت به معيار مشروعيت قواعد حقوقي است . در اين جا نيز نگاه اسلام با نگاه ديگر مکاتب حقوقي متفاوت است . چرا که از يک سو از نگاه مکاتب طبيعي و عقلي مبناي مشروعيت ، انطباق قاعده ي حقوقي با طبيعت و حکم عقل است ؛ هر قاعده حقوقي که از اين وصف برخوردار باشد مشروع است ، اگرچه دولت و مردم آن را نپذيرند و هر قاعده اي که فاقد اين وصف باشد ، نامشروع است اگرچه مورد قبول دولت و مردم باشد . و از سوي ديگر از نگاه مکاتب حقوي پوزيتويستي - بر عکس نگاه مکاتب حقوق طبيعي و عقلي - مبناي مشروعيت ، امري اعتباري است . هر قاعده اي را که دولت يا مردم الزامي بدانند قاعده اي حقوقي و مشروع محسوب مي شود ، اگرچه مخالف قوانين طبيعت و عقل باشد ، و بر عکس هر قانوني را که دولت يا مردم ، الزامي نپندارند ، قاعده اي غير حقوقي و احيانا نامشروع تلقي خواهد شد ، هر چند منطبق بر واقعيات و داده هاي عقلي باشد .اما از نگاه اسلام ، مبناي مشروعيت ، انطباق قاعده ي حقوقي با اراده الهي است . هر قاعده و قانوني که منطبق بر اراده مطلق حاکم بر جهان و انسان ، يعني اراده خداوند باشد مشروع محسوب مي گردد ، اگرچه مورد قبول دولت و مردم قرار نگيرد و بر عکس قاعده و قانوني که با اراده الهي ناسازگار باشد از مشروعيت بي بهره است ، هر چند مورد پذيرش دولت و مردم باشد . راههاي کشف اراده الهي در مبحث حقوق اسلام مطرح خواهد شد .ج) قانونگذار و قانونگذاري در اسلامسومين نتيجه اي که از سخن فوق به دست مي آيد ، شناخت قانونگذار به معناي واقعي آن است . در همه مکاتب حقوق طبيعي ، عقلي و پوزيتويستي ، اين انسان است که به گونه کشفي و يا جعلي قانونگذاري مي کند . اما در مکتب حقوق اسلام ، قانونگذار واقعي فقط خداوند متعال است . البته انحصار حق قانونگذاري به خداوند نتيجه طبيعي جهان بيني توحيدي اسلام است . بر اساس ديدگاه توحيدي و خدامحوري اسلام ، پذيرش هر قانوني ، بجز قانون الهي ، شرک محسوب مي شود همان سان که اطاعت و پرستش هر کسي جز او ، شرک تلقي مي گردد .البته ممکن است خداوند ، خود به پيامبران و ائمه و يا گماشتگان و جانشينان ايشان اجازه ي وضع برخي از قوانين و مقررات اجرايي را بدهد - همان طور که دستور اطاعت از آنان را داده است - و روشن است که در چنين مواردي جعل قانون نه شرک محسوب مي گردد و نه اطاعت از غير خدا. چرا که اين دو نيز در واقع تجلي ديگري از توحيد عملي انسان است . براي روشن تر شدن بحث مي بايست در گام نخست صلاحيت بشر را در وضع قوانين بررسي کنيم و سپس دليل انحصار قانونگذاري به خداوند را ذکر کنيم و در مرحله ي سوم به نقش انسان در عمل قانونگذاري و تعيين قواعد حقوقي بپردازيم .اول : عدم صلاحيت کافي انسان براي قانونگذاريصلاحيت وضع قانون و صادر کردن امر و نهي استقلالي از آن خداي متعال است و از ديدگاه اسلامي هيچ کس در عرض او حق قانونگذاري ندارد ، چه اين قانونگذاري به صورت کشفي باشد و يا جعلي . دلايل اين مدعا از اين قرار است :1- انسان، چه به صورت فردي و چه به صورت جمعي ، صلاحيت علمي لازم و کافي را براي قانونگذاري قانوني که سعادت جاويد انسان را تأمين کند ندارد ، چرا که وضع و يا کشف چنين قانوني مبني بر يک انسان شناسي کامل و شناخت جايگاه انسان در جهان هستي است . و پر واضح است که «انسان» هنوز بزرگترين مسئله و مجهول بشريت است ، بشري که به «موجود ناشناخته» لقب گرفته است .2- انسان قانونگذار ، چه به صورت فردي و چه جمعي ، همواره در معرض اين لغزش ويا اتهام است که در عمل قانونگذاري منافع خود و وابستگان به خود را در نظر گرفته باشد و به همين جهت ، قوانين موضوعه او از قدرت نفوذ و مقبوليت همگاني برخوردار نيست .3- حتي اگر از دو مطلب فوق چشم پوشي کنيم و انسان را داراي علم و صلاحيت اخلاقي لازم و کافي بدانيم ، باز هم از جهت ديگري فاقد صلاحيت لازم براي قانونگذاري است . چرا که غير از دو آفت جهل و خودخواهي - که مفروض انتفاء آنها است - آفت سومي نيز وجود دارد که از آن گريزي نيست و آن آفت غفلت ، خطا و نسيان است . انسان عالم هم در بسياري از موارد به دليل غفلت يا نسيان ، دچار خطا مي شود . و به همين جهت نمي توان بر قانونگذاري او به طور کلي مهر صحت نهاد .4- قانون - از هر نگاهي - بالاخره دستور رفتار اجتماعي انسان است ، و پر روشن است تا اين دستور از جانب مقامي والا و بالا صادر نگردد ، قدرت نفوذ و الزام نخواهد داشت ، مگر آن که با خواست انسان موافق باشد . و پر روشن است که قانون هميشه چنين نيست . قانون در بسياري از موارد براي انسان محدوديت و تکليف مي آفريند چيزي که موافق ميل بسياري از افراد نيست . در چنين مواردي چون قانونگذاران ، هيچ برتري و تفوق ذاتي بر قانون پذيران ندارند ، قوانين موضوعه آنان از مقبوليت و نفوذ بي بهره خواهد ماند .دوم : صلاحيت انحصاري خداوند از آنچه گذشت ، دليل انحصار حق قانونگذاري به خداوند - که از لوازم اعتقاد به توحيد است - به خوبي روشن مي شود . چرا که :اولا : خداوند به همه حقائق آشکار و پنهان عالم و آدم و سعادت و شقاوت انسان و برنامه هاي لازم براي کمال او آگاه است . و هيچ کس جز او از چنين علمي برخوردار نيست .ثانيا : خداوند ، خود از جعل و اعتبار قوانين هيچ سود و زياني نمي برد و تنها بر اساس لطفش نسبت به بندگان و در جهت رشد و تعالي انسان به وضع قانون پرداخته و آنها را از طريق ارسال رسل و انزال کتب به انسان ابلاغ فرموده است . پس به هيچ وجه شائبه منفعت طلبي و خودخواهي نسبت به قانونگذار وجود ندارد .ثالثا : خطا و غفلت و نسيان هرگز به ساحت قدس ربوبي راه ندارد .رابعا : تفوق و برتري ذاتي تکويني و تشريعي خداوند بر همه انسانها ، اعم از موافق يا مخالف آن ، روشن است بنابراين دستور او ، اگرچه مخالف خواسته و منافع فرد يا گروهي هم باشد ، همچنان نافذ خواهد بود ، چرا که همه خود را محکوم اراده ي او مي دانند .بنابراين ، تنها خداوند است که اولا قدرت بر قانونگذاري دارد ثانيا حق قانونگذاري دارد و جز او کس ديگري نمي تواند و نه حق دارد به اين کار دست بزند ؛ مگر آن که او اجازه دهد .در اين زمينه قرآن با تعابير مختلف اين حقيقت را به انسان مي آموزد که به بعضي از بيانات قرآني اشاره مي کنيم :1- بعضي از آيات دلالت دارند که مردم در موارد اختلافات ميان اعضاي جامعه بايد به کتاب هاي آسماني رجوع کرده آن را حکم قرار دهند .مثل اين که مي فرمايد:« کان الناس امه واحده فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الکتاب بالحق ليحکم بين الناس فيما اختلفوا فيه (1)مردم ، امتي يگانه بودند ؛ پس خداوند پيامبران را نويدآور و بيم دهنده برانگيخت ، و با آنان ، کتاب [خود] را به حق فرو فرستاد تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوري کند . »اين آيه به روشني نشان مي دهد که علت و فلسفه وجود دين و فرستادن کتاب آسماني اين است که بر جامعه حاکميت پيدا کند و در اختلافات داوري نمايد .از اين آيه استفاده مي شود که قبل از پيامبر ا سلام و قرآن کريم پيامبران ديگري نيز مبعوث شده اند که کتابهايي حاوي احکام حقوقي به منظور رفع اختلافات در جامعه با خود داشته اند . آيه ديگري نيز اين حقيقت را تأکيد مي کند که خداوند در آن مي فرمايد :« شرع لکم من الدين ما وصي به نوحا والذي اوحينا اليک و ما وصينا به ابراهيم و موسي و عيسي ان اقيموا الدين و لا تتفرقوا فيه .(2)از [احکام] دين ، آنچه را که به نوح درباره ي آن سفارش کرد ، براي شما تشريع کرد و آنچه را به تو وحي کرديم و آنچه را که درباره ي آن به ابراهيم و موسي و عيسي سفارش نموديم که : دين را بر پا داريد و در آن تفرقه اندازي مکنيد . »2- در بعضي از آيات کساني را که از جانب خود احکامي را وضع کرده و به جعل قانون پرداخته اند مذمت مي کند و مي فرمايد :« و لا تقولوا لما تصف السنتکم الکذب هذا حلال و هذا حرام لتفتروا علي الله الکذب ان الذين يفترون علي الله الکذب لا يفلحون » (3)[ با آنچه که زبانتان توصيف مي کند به دروغ نگوييد که اين حلال و آن حرام است تا به خدا دروغ و افترا ببنديد که هر کس بر خداوند دروغ و افترا بندد رستگار نمي شود . ]3- در تعدادي از آيات به پيامبر فرمان مي دهد که فقط از وحي الهي پيروي کند و از پيروي آراء و هواهاي نفساني ديگران به شدت بپرهيزد .در يک مورد مي فرمايد :« و لن ترضي عنک اليهود و لا النصاري حتي تتبع ملتهم قل ان هدي الله هو الهدي ولئن اتبعت أهوائهم بعد الذي جاءک من العلم مالک من الله من ولي و لا نصير . » (4)[ جهودان و ترسايان هيچگاه از تو راضي و خشنود نشوند مگر آن که آيين آنان را پيروي کني . بگو هدايت فقط هدايت الهي است و اگر ، پس از آنچه از علم بتو نازل گشته است ، هواها و خواسته هاي آنان را پيروي کني از سوي خداوند هيچ ولايت و نصرتي براي تو نيست . ]آيات در اين زمينه فراوان است که ما از ذکر آنها صرف نظر مي کنيم . ازطرف ديگر در بعضي از آيات خداوند پيامبر را به صبر و استقامت و پايداري در برابر خواسته هاي نامعقول و به پيروي از حق و حقيقت فرمان داده و مي گويد :« فلذلک فادع و استقم کما امرت و لا تتبع أهوائهم و قل امنت بما أنزل الله من کتاب و أمرت لا عدل بينکم » (5)[ پس مردم را به سوي خدا دعوت کن و چنانکه مأمور گشته اي پايدار باش و از خواسته هايشان پيروي مکن و بگو به کتابي که خدا فرستاده ايمان آوردم و مأمورم در ميان شما عدل و داد برقرار کنم ]4- در آيات ديگري کساني که خلاف حکم خدا حکم کنند فاسق (6) ، ظالم (7) و کافر (8) شمرده شده اند .5- در تعدادي از آيات حکم منحصر به خدا و مخصوص خداوند ذکر شده مي فرمايد :« ان الحکم الا لله امر الا تعبدوا الا اياه ذلک الدين القيم » (9)[ حکم و فرمان مخصوص خداست اوست که فرمان داد جز او را نپرستيد که اين دين محکم است . ]يا مي گويد :« ان الحکم الا لله يقص الحق و هو خير الفاصلين » (10)[ فرمان جز خدا را نيست که به حق دستور مي دهد و بهترين حکم کنندگانست . ]خلاصه و نتيجهآياتي که در بالا گفتيم نمونه هايي بود از آيات فراوان ديگري که با بيانات مختلف نشان مي دهند که جز خدا کسي حق قانونگذاري ندارد ؛ او دانا و عادل و بهترين حکم کنندگان است ؛ او مالک حقيقي ، ولي نعمت و صاحب اختيار انسانست و از همين رو است که عقل به انسان فرمان مي دهد که تنها مطيع وفرمانبردار او باشد . و از قوانين و دستوراتي که او توسط پيامبران الهي به بشر ارائه فرموده است اطاعت نمايد .همه ي پيامبران از جانب خداي يگانه آمده اند تا به هدايت انسان و اصلاح جامعه بپردازند و با ظلم وستم و خود محوري و طاغوت مبارزه کنند و دين خدا را حاکم گردانند . هيچ کس حق ندارد از جانب خود چيزي را حلال يا حرام کند و يا حکم به غير « ما انزل الله » نمايد و هر کس که چنين کند - خواه بر اساس ديکتاتوري و پيروي از هواهاي نفساني خود باشد و يا بر اساس دموکراسي و پيروي از هواها و تمايلات نفساني مردم - از چارچوب آيين اسلام خارج شده و در واقع ، خود يا جامعه را بجاي خداوند ، رب ، مطاع و فرمانروا قرار داده است .سوم : نقش انسان در قانونگذاريهمان طور که قبلا اشاره شد ، انحصار حق قانونگذاري به خداوند و ناشي شدن مشروعيت نظام حقوقي از اراده ي الهي به معناي نفي مطلق نقش انسان در قانونگذاري نيست . بلکه ممکن است خداوند متعال ، خود به افرادي معدود و در قلمروهايي محدود ، حق قانونگذاري را تفويض نمايد . در اين گونه موارد انسان - خلافتا و نه اصالتا - حق قانونگذاري خواهد د اشت وبه دليل خلافتي بودن اين حق قانونگذاري ، طبعا انسان تا آن جا حق قانونگذاري دارد که در چارچوب اجازه خداوند و موافق با قوانين او باشد . به هر حال نقش انسان در قانونگذاري به صور مختلفي قابل تحقق است :1- نقش انسان در قانونگذاري قوانين ثابت و پايدارپيشتر گفتيم که قوانين و قواعد حقوقي اسلام ، اعتبارياتي است مبتني بر واقعيات ، و اين واقعيات خود واجد ابعاد گوناگون دنيوي و اخروي ، مادي و معنوي ، فردي و اجتماعي و بالاخره ثابت و متغير مي باشد . بر اين اساس ، بديهي است که واگذاري حق قانونگذاري به انسان ، در ابعاد آن جهاني ، ثابت و جاويد - به دليل عدم اطلاع و علم بشر - منطقي به نظر نمي رسد . و به همين جهت هم هست که در نظام حقوقي اسلام ، براي وضع اين دسته از قوانين ، که خارج از حيطه علم بشري است ، به انسان عادي اجازه قانونگذاري داده نشده است و تنها در مواردي به پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و نيز ائمه عليهم السلام اجازه داده شده است . دليل منطقي بودن اين استثناء هم رابطه خاصي است که بين اين بزرگواران و خداوند وجود دارد که در پرتو آن از مقام عصمت و علم فوق بشري برخوردار گرديده اند . به همين جهت است که دستورات و اوامر ثابت صادره از جانب پيامبر و ائمه معصومين ، همانند اوامر الهي ، به عنوان قانون ثابت اسلام تلقي مي شود . خداوند متعال در قرآن کريم ، صريحا فرمان مي دهد که بايد مسلمانان هر آنچه را که پيامبر به آنها دستور مي دهد بپذيرند . (11) و او را الگوي مردم قرار مي دهد (12) که بر اساس رفتار او ، رفتار خود را تنظيم نمايند .پيامبر گرامي اسلام هم به موجب روايات فراوان - از جمله حديث معروف و متواتر ثقلين - ائمه معصومين را بجاي خويش در کنار قرآن معرفي کرده است .به غير از دو مورد استثنايي ياد شده (13) ، هيچ انساني حق قانونگذاري ندارد ، بلکه نقش انسان ، صرفا کشف اراده الهي است و نه جعل و وضع قانون . بنابراين به صورت قاعده ي کلي مي توان چنين نتيجه گرفت که نسبت به قوانين ثابت و پايدار ، انسان حق قانونگذاري ندارد ، بلکه وظيفه کشف قانون الهي را دارد ، کشفي مضبوط و روشمند که علم اصول الفقه بيانگر چگونگي آن است و در قسمت منابع حقوق اسلام بدان اشارتي خواهد شد .2- نقش انسان در قانونگذاري قوانين متغير و غير دائمياز آن جا که وضع قانون ثابت نسبت به موضوعات متحول و متغير منطقي به نظر نمي رسد و وضع قوانين گوناگون هم براي همه ي موضوعات متغير امکان پذير نيست ، اختيار وضع قانون در ا ين موارد به انسان واگذار شده است بدين معني که دولت اسلامي مشروع ، در اين موارد حق دارد که متناسب با موضوع و در راستاي فلسفه ي اصلي احکام الهي ، به وضع قانون مبادرت ورزد . اين نوع احکام را که دولت اسلامي در هنگام خلاء قانون ثابت وضع مي کند ، احکام حکومتي و يا احکام سلطانيه مي نامند . بنابراين ، احکام حکومتي آن دسته از قوانين اسلام و مقررات حقوقي است که از ويژگي ثبات برخوردار نبوده و در جايي که نص قانوني وجود نداشته باشد ، توسط دولت اسلامي وضع مي گردد .اين نوع از قواعد ، بر حسب مورد ، ممکن است مستقيما توسط شخص حاکم ( امام يا رهبر دولت اسلامي ) و يا افراد و يا نهادهايي که از طرف او مأذون هستند - مانند پارلمان يا هيأت دولت يا مجمع تشخيص مصلحت نظام - وضع شود .پي نوشت : 1. بقره / 213 .2. شورا / 13 .3. نحل / 116 .4. بقره /20 1.5. شورا / 15 .6. مائده / 47 .7. مائده / 45 .8. مائده / 44 .9. يوسف / 40 .10. انعام / 57 .11. ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا .12. و لکم في رسول الله أسوه حسنه .13. اين دو استثنا ، بر آن نظريه مبتني است که براي ائمه نيز حق جعل حکم ثابت قائل است و نقش آنان را به تبيين احکام منحصر نمي نمايد .منبع:کتاب فلسفه ي حقوق /س
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 425]
صفحات پیشنهادی
مکتب حقوقي اسلام
مکتب حقوقي اسلام رکن اساسي آيين اسلام ، که در تمامي عرصه ها اثر خود را مي گذارد ، انديشه ي ناب و کامل توحيد است . از ديدگاه اسلام ، نه تنها خداوند متعال خالق جهان هستي ...
مکتب حقوقي اسلام رکن اساسي آيين اسلام ، که در تمامي عرصه ها اثر خود را مي گذارد ، انديشه ي ناب و کامل توحيد است . از ديدگاه اسلام ، نه تنها خداوند متعال خالق جهان هستي ...
حقوق بشر اسلامی - ویژه نامه روز حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی
حقوق بشر اسلامی - ویژه نامه روز حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی-مکاتب حقوقي نظامهاي حقوقي بشري و الهي اسلام و کليات حقوق بين الملل نظام حقوق زن و خانواده در اسلام ...
حقوق بشر اسلامی - ویژه نامه روز حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی-مکاتب حقوقي نظامهاي حقوقي بشري و الهي اسلام و کليات حقوق بين الملل نظام حقوق زن و خانواده در اسلام ...
حق كيفر و مباني آن از منظر اسلام و مكاتب بشري (قسمت اول)
حق كيفر و مباني آن از منظر اسلام و مكاتب بشري (قسمت اول) نويسنده:محمدرضا کدخدايي چكيده بررسي مباني حقوق به عنوان سنگ بناي مشروعيت و توجيه عقلاني حقوق ...
حق كيفر و مباني آن از منظر اسلام و مكاتب بشري (قسمت اول) نويسنده:محمدرضا کدخدايي چكيده بررسي مباني حقوق به عنوان سنگ بناي مشروعيت و توجيه عقلاني حقوق ...
حقوق بشر در اسلام و اعلاميه جهاني حقوق بشر
در اسلام و مسيحيت اعتقاد به اين حقوق كه ناشي از اراده الهي و لازمه كرامت انساني است وجود دارد . مكتب حقوق فطري در قرن هفدهم تحرك تازه اي به اين فكر داد و همين فكر در ...
در اسلام و مسيحيت اعتقاد به اين حقوق كه ناشي از اراده الهي و لازمه كرامت انساني است وجود دارد . مكتب حقوق فطري در قرن هفدهم تحرك تازه اي به اين فكر داد و همين فكر در ...
ارزيابي اعلاميه جهاني حقوق بشر
زيرا اگر يک نظام حقوقي ، بشري است ، ديگر نمي تواند وابسته به يک مکتب و از جمله اسلام باشد و اگر اسلامي است ديگر بشري نيست و همه بشريت را شامل نمي شود .
زيرا اگر يک نظام حقوقي ، بشري است ، ديگر نمي تواند وابسته به يک مکتب و از جمله اسلام باشد و اگر اسلامي است ديگر بشري نيست و همه بشريت را شامل نمي شود .
نظام حقوقي اسلام
نظام حقوقي اسلام نويسنده: مصطفي دانش پژوه و قدرت الله خسروشاهي آخرين نظام حقوقي ... همان طور که پيشتر در مبحث « مکتب حقوق اسلام » گذشت ، احکام الهي گزاف و بي ...
نظام حقوقي اسلام نويسنده: مصطفي دانش پژوه و قدرت الله خسروشاهي آخرين نظام حقوقي ... همان طور که پيشتر در مبحث « مکتب حقوق اسلام » گذشت ، احکام الهي گزاف و بي ...
کارکرد حقوقي عدالت در مکتب اهل بيت (2)
کارکرد حقوقي عدالت در مکتب اهل بيت (2) نويسنده: سيد حسين همايون مصباح امام صادق عليه السلام مي فرمايد: به درستي پايداري اسلام و مسلمين در اين است که دارايي و ...
کارکرد حقوقي عدالت در مکتب اهل بيت (2) نويسنده: سيد حسين همايون مصباح امام صادق عليه السلام مي فرمايد: به درستي پايداري اسلام و مسلمين در اين است که دارايي و ...
اسلام مکتب نیست
زيرا اگر يک نظام حقوقي ، بشري است ، ديگر نمي تواند وابسته به يک مکتب و از جمله اسلام باشد و اگر اسلامي است ديگر بشري نيست و همه بشريت را شامل نمي شود .
زيرا اگر يک نظام حقوقي ، بشري است ، ديگر نمي تواند وابسته به يک مکتب و از جمله اسلام باشد و اگر اسلامي است ديگر بشري نيست و همه بشريت را شامل نمي شود .
گفتمان ديني زن از ديدگاه اسلام و غرب در شهر قشم برگزار شد
گفتمان ديني زن از ديدگاه اسلام و غرب در شهر قشم برگزار شد-گفتمان ديني زن از ... اسلامعزيز پيش از آنكه يك آيين آسماني باشد، يك مكتب حقوقي است كه اين مكتب همه ...
گفتمان ديني زن از ديدگاه اسلام و غرب در شهر قشم برگزار شد-گفتمان ديني زن از ... اسلامعزيز پيش از آنكه يك آيين آسماني باشد، يك مكتب حقوقي است كه اين مكتب همه ...
کارکرد حقوقي عدالت در مکتب اهل بيت (1)
در اين نوشتار براي اين پرسش ها و چالش ها با توجه به مکتب اهل بيت (اسلام) عليهم السلام پاسخ ها و راه حل هايي ارائه شده است که بر آيند آن اثبات حقوق دانستن آن ها و نيز ...
در اين نوشتار براي اين پرسش ها و چالش ها با توجه به مکتب اهل بيت (اسلام) عليهم السلام پاسخ ها و راه حل هايي ارائه شده است که بر آيند آن اثبات حقوق دانستن آن ها و نيز ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها